ابویعقوب نهرجوری، از علما و عرفای قرن چهارم. نام وی اسحاق و نام پدرش محمد بود. او به نهرجور، قریهای میان اهواز و میزان (میسان)، منسوب است (سلمی، ص۳۷۸؛ یاقوت حموی، ج ۴، ص۸۳۸؛ صفیالدین بغدادی، ج۳، ص۱۴۰۱).
از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست، همین قدر میدانیم که سالها در مکه مجاور بود و در آنجا از دنیا رفت (قشیری، ص۴۳۸؛ عطار، ص۵۰۶؛ جامی، ص۱۳۱). اورا از علمای مشایخ دانسته اند. درمنابع به استادان وی در علوم دینی اشارهای نشده است، اما در تصوف، برخی او را شاگرد ابویعقوب سوسی دانستهاند (انصاری، ص ۳۵۲؛ جامی، همانجا).
گفته شده است که سلسله ارادت نهرجوری در تصوف، با چهار واسطه، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم میرسد.
این واسطه ها عبارت اند از:
ابویعقوب سوسی، عبدالواحدبن زید، کمیلبن زیاد و علی علیه السلام (ابن ملقّن، ص۵۰۲). او مصاحب جنید و عمروبن عثمان مکّی بود (سلمی؛ قشیری، همانجاها ؛ ابنخمیس، ج۲، ص۷۲۴). در مکه با گروهی از عرفا در موضوعات عرفانی حلقۀ گفتگو داشت ، از جمله با ابوعمر زجاجی، ابوبکر کتانی و مرتعش ( سلمی، ۴۳۱؛ ابنخمیس، ج۲، ص۷۸۳). برخی از صوفیه، از جمله ابنخفیف و ابوعثمان مغربی، نیز وی را درک کرده بودند(سلمی ۴۷۹؛ قشیری، ص ۴۳۴، هجویری، ۲۴۰).
برخی از دیدار نهرجوری با حلاج در مکه سخن گفتهاند. از این میان، اغلب معتقدند که نهرجوری، حلاج را انکار کرده است (دیلمی، ص۷۳-۷۲؛ شوشتری، ج۲، ص۳۶؛ نیز رجوع کنید به حلاج*). فقط هجویری (ص۱۸۹) گفته است که حلاج نزد نهرجوری مقبول بود . همچنین اگر گزارشهای کتاب اخبار الحلاج (ص۴۰-۴۱) درست باشد، به نظر می رسد که ابتدا نهرجوری با دیدن خرق عادتی از حلاج، او را انکار کرده و عمل او را ساحری دانسته، اما بعد ها معتقد شده که از کرامات حلاج بوده است.
از نهرجوری اثر مکتوبی بر جای نمانده است، اما کلاباذی (ص۳۱) وی را از بزرگانی خوانده که در نشر علوم اشارت (علوم باطنی) کتابها و رسایلی داشتهاند. از نهرجوری اقوال و حکایات و دو بیت شعر در سِر قدر و علم ازلی حق و عذر تقصیر به درگاه خداوند باقی مانده است (سلمی، ص۳۸۱؛ انصاری، ص۳۵۳؛ ابنخمیس، ج۲، ص۷۲۶؛ برای تفسیر این شعر رجوع کنید به معصوم علیشاه، ج۲، ص۹۸-۹۹).
براساس اقوال او، مؤلفه های اصلی عرفان وی، تأکید بر صدق و اخلاص، ندیدن علم و عمل نیک خود، تقوا، توکل و ترک دنیا بوده است (انصاری، ص۳۵۲-۳۵۳؛ قشیری، ص۱۶۵، ۴۳۸؛ ابنخمیس، ج۲، ص۷۲۵، ۷۲۸-۷۲۹؛ جامی، ص۱۳۱-۱۳۲). عطار (ص۵۰۷) عبارتی از نهرجوری بدین مضمون نقل کرده که اصل سیاست کم خوردن است و کم خفتن و کم گفتن و ترک شهوات کردن، که تا حدی شیوۀ او را در سیر و سلوک نشان می دهد.
وی در سلوک الی الله به این امور نیز توصیه کرده است: دوری از جاهلان، مصاحبت با علما ، عمل کردن به علم و دوام ذکر (ابنخمیس، ج۲، ص۷۲۹؛ عطار، ص۵۰۹). از نظر وی عارفترین مردم به خدا کسی است که حیرت او در حق بیشتر باشد (سلمی، ص۳۸۰؛ جامی، ص۱۳۲).
رحلت
نهرجوری در ۳۳۰، در دورۀ خلافت مقتدر عباسی، درگذشت (سلمی، ص۳۷۸؛ جامی، ص۱۳۱؛ حمدالله مستوفی، ص ۶۵۲).
منابع :
(۱) ابنخمیس، مناقب الابرار و محاسنالاخیار، ج ۲، چاپ محمد ادیب جادر، امارات العربیه المتحده ۱۴۲۷/ ۲۰۰۶؛
(۲) ابن ملقّن، طبقات الاولیاء، چاپ نورالدین شریبه، بیروت ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶م؛
(۳) عبداللّهبن محمد انصاری، طبقاتالصوفیه، چاپ محمد سرور مولایی، تهران ۱۳۸۶ش؛
(۴) عبدالرحمانبن احمد جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ش؛
(۵) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده؛
(۶) علیبن محمد دیلمی، سیرت شیخالکبیر ابوعبدالله ابنخفیف شیرازی، ترجمۀ رکنالدین یحییبن جنید شیرازی، چاپ آنهماری شیمل، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۷) محمدبن حسین سلمی، طبقاتالصوفیه ، چاپ نورالدین شریبه ، حلب ۱۴۰۶/ ۱۹۸۶؛
(۸) نوراللهبن شریف الدین شوشتری، مجالسالمؤمنین ، تهران ۱۳۵۴ش؛
(۹) صفیالدین بغدادی، مراصدالاطلاع، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
(۱۰) محمدبن ابراهیم عطار ، تذکره الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۱۱) عبدالکریمبن هوازن قشیری، الرساله القشیریه، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه چی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۱۲) کتاب اخبار الحلاج ، چاپ لویی، ماسینیون وب. ک.کراوس، پاریس۱۹۳۶؛
(۱۳) ابوبکر محمدبن ابراهیم کلاباذی، التعرف لمذهب اهل التصوف، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶؛
(۱۴) محمدمعصومبن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ ۱۳۴۵ش؛
(۱۵) علیبن عثمان هجویری، کشف المحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۳ش؛
(۱۶) یاقوت حموی.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶