پرتو اندیشه
دکتر مفتح پس از درک محضر اساتید وقت حوزه و کسب معارف اسلامى در سطوح عالى بعد از اندک مدتى خود به تدریس کتاب منظومه حاج ملاهادى سبزوارى پرداخت و در شرح و توضیح این اثر مطالبى را تحت عنوان ((روش اندیشه )) به رشته تحریر در آورد که در حوزه اشتهار یافت .
وى از ابتداى تدریس در دبیرستان دین و دانش قم به روشن نمودن اذهان دانش آموزان در خصوص مباحث دینى و سیاسى و اجتماعى پرداخت و با همکارى شهید مظلوم دکتر بهشتى و حضرت آیه الله خامنه اى به مناسبت تقویت پیوند دانش آموزان ، فرهنگیان و دانشجویان با روحانیون اقدام به تاءسیس کانون اسلامى دانش آموزان و فرهنگیان در قم نمود. این کانون اولین مجتمع اسلامى زنده بود که در آن گروههاى مختلف جمع مى شدند و جلوه اى بود از هماهنگى همه قشرهاى جامعه بر محور اسلام عزیز و بینش پرجوشش اسلامى .
دبیرستان دین و دانش پایگاه مهمى براى تلفیق دین و سیاست و نیز مرکزى براى انس دین و دانش بود تا از این رهگذر نسل جوان با معارف دینى آشنا شده و طلاب حوزه با مسائل روز ارتباط یابند و وحدت میان روحانیت و اقشار فرهنگى تحقق یابد.
به لحاظ مقبولیت و محبوبیتى که شهید مفتح بین طلاب و دانش آموزان کسب کرده بود ساواک جهنمى با آن تشکیلات عریض و طویل به وحشت افتاد و براى خنثى کردن فعالیتهاى وى به کیدى ضعیف دست زد و شهید مفتح را به سال ۱۳۴۷ از آموزش و پرورش اخراج و به نواحى بد آب و هواى جنوبى تبعید نمود. در سال ۱۳۴۸ که زمان تبعید آن شهید بزرگوار به سر رسید و باید به قم باز مى گشت از ورود نامبرده به این شهر مقدس جلوگیرى کردند و او را ناگزیر به اقامت در تهران نمودند.
شهید مفتح عقیده داشت براى تحول در اندیشه هاى مردم لازم است که آنان را از دره نادانى به قله آگاهى رسانید. به عقیده وى بهر مسلمان علاقه مند و وظیفه شناس باید در دو جبهه مبارزه کند در یک جبهه با دشمنان اسلام و در جبهه اى دیگر با جهل و خرافه پرستى ، وى با اینکه یکى از برجسته ترین اساتید حوزه و دانشگاه بود و در این دو پایگاه حساس و نیز در دبیرستان هاى قم به تدریس مشغول بود به منظور آگاهى دادن به توده مردم و بیدار کردن و به حرکت درآوردن آنان تلاشهاى وسیع داشت و به هیچ عنوان برنامه هاى تبلیغى خود را رها نمى کرد خصوصا در ایام ماه مبارک رمضان ، محرم و صفر در نقاط مختلف کشور این فعالیت او مضاعف مى گشت در ایام تبعید که در زاهدان اقامت داشت از وعظ و ارشاد مردم غافل نبود.
دکتر مفتح مسافرتهاى تبلیغى خود را به منبرهاى افشاگرانه و روشنفکرانه تبدیل ساخته بود و سخنانش بدلیل آنکه تاءثیر عمیق و وسیعى در اذهان و افکار مردم داشت و براى دستگاه سفاک پهلوى خطر آفرین بود، بارها از سوى ساواک بازداشت گردید و سخنرانى هایش تعطیل مى شد. وى در شهرهاى مختلفى از جمله آبادان ، اهواز، خرمشهر، دزفول ، اصفهان یزد، شیراز، کرمان ، بندرعباس ، زاهدان ، همدان ، کرمانشاه ، سارى ، بابل ، املش ، آمل ، چالوس ، مشهد، و… تلاشهاى تبلیغى وسیعى داشت .
از تلاشهاى دیگر این شهید والا مقام مى توان تاءسیس جلسات علمى اسلام شناسى را نام برد. این مجمع فعالیت وسیعى را به منظور شناساندن چهره اصلى اسلام شروع کرد و طى آن فضلا و نویسندگان حوزه علمیه آثارى را که در زمینه هاى گوناگون اسلام شناسى نوشته بودند مطرح کرده و پس از نقد و اصلاحهاى مورد لزوم با مقدمه اى که دکتر مفتح بر آنها مى نوشت به چاپ رسانده و در اختیار عموم مشتاقان اندیشه هاى ناب اسلامى قرار مى دادند. از آنجا که ساواک به نقش مؤ ثر این مجمع در شناساندن اسلام و معرفى حقایق تشیع پى برده بود به تعطیل کردن آن اقدام کرد و تنها این مجمع توانست به تاءلیف و یا ترجمه سیزده جلد کتاب اقدام کند.
دکتر مفتح با همکارى شهید بهشتى فعالیت تحقیقى دیگرى را در قم آغاز کرد و با ترتیب دادن جلسات سخنرانى در مسجد رضوى قم از اساتیدى چون شهید مطهرى خواست تا در این برنامه شرکت کرده و به حاضران رهنمود بدهند که شهید مظلوم دکتر بهشتى ضمن مصاحبه اى به این تلاش تحقیقى اشاره کرده است در این جلسات تحقیقى آیه الله محمدرضا مهدوى کنى و آیه الله سید عبدالکریم موسوى اردبیلى شرکت داشتند و با استفاده از منابع اصیل اسلامى به تحقیقات ارزنده و عمیقى دست زده بودند که بعد از پیروزى انقلاب اسلامى بدان سبب که هر یک از این افراد در مشاغل عالى مشغول کار بودند، فرصت استمرار این کار پیش نیامد.
آثار و تاءلیفات
با وجود آنکه دکتر مفتح در سنگرهاى متفاوت مشغول مبارزه با رژیم شاه بود و در سطح حوزه و دانشگاه و دبیرستان تدریس مى نمود، از انجام کارهاى پژوهشى و تاءلیفات غافل نبود و نگاشته هاى ارزشمندى بصورت تاءلیف و ترجمه از ایشان به یادگار مانده است که عبارتند از:
۱- ترجمه تفسیر مجمع البیان : جلد اول و دوم این تفسیر به قلم استاد مفتح با همکارى حضرت آیه الله حسین نورى ترجمه شده است ولى جلد سوم را که دکتر مفتح به تنهایى به فارسى برگردانده است ، سایر مجلدات این تفسیر را دیگر دانشمندان حوزه ، ترجمه نموده اند.
۲ – حاشیه بر اسفار ملاصدرا: این حاشیه را دکتر مفتح در زمان تحصیل و تدریس خود بر کتاب اسفار ملاصدرا نوشت و چنین کارى مبین عمق دید و ژرفاى اندیشه آن استاد در عرصه حکمت و فلسفه مى باشد.
۳ – روش اندیشه : این کتاب را دکتر مفتح به سال ۱۳۳۶ ش . در علم منطق نوشته است که به عنوان یکى از منابع درسى در حوزه و دانشگاه از آن استفاده مى شود. علامه طباطبائى (ره ) بر این کتاب مقدمه نوشته است و دقت نظر، اصابت فکر، وفاى بیان و سهولت لفظ مولف را ستوده است .
۴ – حکمت الهى و نهج البلاغه : اثر یاد شده پایان نامه تحصیلى دوره دکتراى شهید مفتح است و ضمن آنکه از ژرف نگرى و وسعت مبانى برخوردار است ، مطالب آن براى عموم مردم قابل استفاده مى باشد. این کتاب داراى پیش گفتارى نسبتا مفصل ، مقدمه و سه بخش است .
۵ – آیات اصول اعتقادى قرآن : این کتاب شامل چند بخش است که بخش اول پژوهش هاى استاد مفتح را در خصوص مباحث اعتقادى شیعه با تکیه بر آیات قرآن در بر مى گیرد.
۶ – نقش دانشمندان اسلام در پیشرفت علوم : این نوشتار ۶۰ صفحه اى مجموعه مقالات دکتر مفتح است که در سال چهارم مجله مکتب اسلام به تدریج انتشار یافته است . که هشت مقاله را در بر مى گیرد.
۷- ویژگیهاى زعامت و رهبرى : در این اثر مقالات و سخنرانى هاى این شهید بزرگوار در خصوص زعامت و رهبرى و مباحث حکومت اسلامى گردآورى شده است .
۸- مقالات : در مجلاتى چون مکتب اسلام ، خصوصا مکتب تشیع و نیز مجله معارف جعفرى شهید مفتح مقالاتى را در خصوص معارف اسلامى و معرفى مذهب حقه تشیع نوشته است که یکى از این مقالات ارزشمند مطلبى است تحت عنوان ((مکتب اخلاقى امام صادق علیه السلام )) که در پنجمین نشریه سالانه مکتب تشیع در خرداد ۱۳۴۲ ش . درج گردید.
۹- مقدمه نویسى بر آثار دیگران : از دیگر کوششهاى فکرى دکتر مفتح نوشتن مقدمه بر آثار نویسندگان جوان حوزه است که از مجمع علمى اسلام شناسى – که خود مسئولیت آن را به عهده داشت – شروع شد و تا چند سال بعد استمرار یافت . مجموعه این نوشته هاى ارزشمند اگر؛ جایى تدوین گردد خود کتابى مستقل و در عین حال سودمند را تشکیل خواهد داد. گزیده اى از این مقدمه نویسى ها در کتابى تحت عنوان افکار استاد شهید دکتر مفتح آمده است .
آذرخشى در کویر ستم
شهید مفتح علاوه بر آنکه اندیشه هاى علمى خود را در محضر مبارک حضرت امام خمینى (قدس سره ) صفا داد در پرتو افکار تابناک امام راحل ، ستیز با ستم و نفى هر گونه سلطه را از مهم ترین برنامه هاى خود قرار داد و سخنرانى ها، مقاله ها و در جلسات درسى افراد را نسبت به فجایع جهان اسلام که ارمغان استعمار است آگاه مى نمود و فساد تباهى استبداد را افشاء مى کرد از این جهت وى را از سخنرانى کردن و هر گونه تبلیغ مذهبى منع کردند چنانچه آن شهید در سخنرانى ماه مبارک رمضان در سال ۱۳۵۷ به این وضع اشاره کرده است .
با این حال این دانشمند مبارز آرام نمى گیرد و وقتى که از سوى رژیم به سنتهاى اسلامى توهین مى شود فریاد مى زند و مى گوید اگر به افکار اسلامى ما جسارت کرد. ما آرام نمى توانیم بگیریم ، اگر به احساسات مذهبى ما احترام قائل نشدید ملت ایران آرام نخواهد شد. و وقتى با خبر شد که رژیم منحوس پهلوى تاریخ رسمى کشور را تغییر داده است چون آتشفشانى خروشید و گفت :
((چطور ایرانى باید تاریخ پرافتخار هجرت رسول الله صلى الله علیه و آله را، یعنى تاریخ اسلام ، افتخار انسانها، افتخار ایران ، نجات دهنده ایران را کنار بگذارد. یا رسول الله صلى الله علیه و آله ما از روى تو شرمنده ایم . لذا مرجع بزرگوار پرچمدار جهان تشیع حضرت آیه الله العظمى امام خمینى به ملت ایران هشدار مى دهند که به کار بردن این تاریخ حرام است .))
شهید مفتح در سالهاى حدود ۱۳۴۰ ش . که همزمان با آغاز قیام امت اسلامى است اغلب به شهرهاى استان خوزستان مى رفت و به دستور امام خمینى (قدس سره ) به فعالیتهاى تبلیغى و افشاگرى جنایات رژیم شاه مى پرداخت و وقتى که ساواک وى را به نقاط بد آب و هوا تبعید نمود و از ورودش به قم جلوگیرى به عمل آورد. دکتر مفتح به منظور گشودن سنگرى براى ستیز با رژیم شاه به شوق همکارى با شهید مطهرى در دانشکده الهیات دانشگاه تهران به تدریس مشغول شد.
آن شهید بنا به دعوت مؤ منان و اهالى مسجد ((الجواد)) در این مکان مقدس به ایراد سخنرانى و انعقاد جلسات تفسیر پرداخت و از این طریق به روشنگرى و ارتباط بیشتر بین دانشجویان و اقشار روحانى همت گمارد و در سال ۱۳۵۲ ش . براى تجمع و تشکل نیروهاى مسلمان امامت مسجد ((جاوید)) تهران را پذیرفت و در این مکان مبارک هسته مقاومتى تشکیل داد و طى برنامه هاى منظم و جهت دارى از سخنران متعهد و مبارزى همچون شهید مطهرى دعوت بعمل آورد تا در این مکان حاضرین را با حقایق اسلامى آشنا کند.
سرانجام در سوم آذر ۱۳۵۳ ش . پس از سخنرانى یار و همرزم شهید مفتح – آیه الله خامنه اى – و با هجوم ساواک مسجد ((جاوید)) تعطیل و دکتر مفتح و مقام معظم رهبرى پس از دستگیرى در زندان تحت شکنجه هاى سختى قرار گرفتند و دیگر ساواک به مفتح اجازه فعالیت در مسجد را نداد. هنوز دو سال از آزادى وى از زندان نگذشته بود که ایشان در سال ۱۳۵۵ امامت مسجد قبا را پذیرفت که چون مسجد قباى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله محراب و میعادگاه تشنگان حق و فضیلت گردید.
در سال ۱۳۵۶ ش . شهید مفتح اعلام کرد نماز عید فطر را در زمینهاى قیطریه خواهند خواند که این حرکت با وجود برق سلاحها و ماشینهاى مسلح ارتش شاهنشاهى با استقبال جمعیت نمازگزار مواجه شد و شهید مفتح در خطبه هاى نماز به افشاگرى علیه طاغوت و استکبار و صهیونیست ها پرداخت و نام مبارک حضرت امام را در حضور هزاران نفر جمعیت مسلمان بر زبان جارى ساخت و بر اطاعت از فرامنیش تاءکید کرد. از این تاریخ تا رمضان سال ۱۳۵۷ ش . فعالیت هاى مسجد قبل در قالب سخنرانى هاى پرشور در کلاسهاى پرمحتوا ادامه داشت . در صبح روز عید فطر (دوشنبه ۱۳/۶/۵۷) در حالى که جمعیت انبوه با مفتح همصدا بودند و فریاد فرح زاى الله اکبر سر مى دادند به سوى قیطریه حرکت کردند. پس از مراسم نماز عید فطر مردم مسلمان با برنامه ریزى شهید مفتح از زمینهاى قیطریه شروع به راهپیمایى کردند که شکوه آن شگفتى ناظران را برانگیخت . در این تظاهرات سرنوشت ساز که از ساعت شش بامداد آغاز و تا نیمه شب ادامه داشت صفهاى چند کیلومترى جمعیت طول و عرض چندین خیابان را احاطه کرده بودند.
در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى و ورود رهبر انقلاب به کشور ایران با سازماندهى و تدبیر خردمندانه شهید مفتح کمیته استقبال از امام براى این نمایش باشکوه مهیا گردید. آمارها جمعیت استقبال کننده را بین ۵ تا ۶ میلیون نفر گفته اند که بخش مهمى از نظم دادن به چنین حرکت با شکوهى به عهده شهید دکتر مفتح بود و ایشان در سخنان پرشورى که در سیزدهم بهمن ۱۳۵۷ ش . ایراد نموده است به این حرکت با شوکت و عظمت اشاراتى جالب دارد.
در سنگر دانشگاه
حکمت الهى چنین مقدر کرده بود که شهید مطهرى و دکتر مفتح که از شخصیتهاى برجسته حوزه علمیه بودند به دانشگاه رفته و در دلها، انگیزه ها و هدفهاى دو قشر دانشگاهى و روحانى وحدت ایجاد کنند و یکى از بلندترین آرزوهاى امام یعنى پیوند این دو قشر را عملى سازند. شهید مفتح اقدام عملى در راه رسیدن به چنین وحدتى را تغییر نظام آموزشى دانشگاه مى دانست و عقیده داشت دانشگاهى که هدف آن پرورش انسانهاى دانشمند، دیندار، متعهد و نیکوکار است باید علم و تحصص خود را در راه اعتلاى کشور و تاءمین سعادت مردم به کار گیرد و در طریق استقلال ، عزت و عظمت کشور از خود اهتمامى تواءم با صداقت و جدیت به خرج دهند.
در برنامه چنین دانشگاهى باید عرصه بحث و تحقیق ، علم و عمل تواءم با اخلاص مهیا گردد. و به عقیده وى انس حوزه و دانشگاه با یکدیگر در رسیدن به چنین حالتى تاءثیر به سزایى دارد. آن شهید ضمن پیگیرى به وجود آوردن چنین تحولى در دانشگاه از نظر خط فکرى در زمینه مسائل عقیدتى با خطوط التقاطى سخت مخالفت داشت و در برابر احزاب و گروهکهایى که تفکر انحرافى داشتند لحظه اى آرام نمى گرفت و در مواردى با آنان درگیر مى شد و به سبب همین موضع گیرى صریح بود که به ترور وى اقدام کردند.
شهادت
در صبح روز ۲۷ آذر ۱۳۵۸ ش . در جلو دانشگاه الهیات تهران مارقین انقلاب یعنى گروه منحرف فرقان آن متفکر وارسته را هدف چندین گلوله قرار دادند. آرى جهاد آن شهید در عرصه اندیشه آن جاهلان از خدابى خبر را از میدان بدر کرده بود و راهى جز این ندیدند که قلمهاى شکسته و فرسوده خود را بر زمین نهاده و گلوله برگیرند و مقر آن اندیشمند افشاگر را نشانه گیرند. آنان بزرگ مردى را ترور کردند که اسلحه اى جز قلم و سخن نداشت و کسى را به شهادت رساندند که کشتنش جز موج خشم آگین و نفرت و انزجار امت مسلمان نتیجه اى نداشت و اگر بدن پاکش در خاک و خون طپید، فکرش بیشتر تجلى نمود و از برکت خونش تحرکى تازه در اندیشه و باورهاى امت اسلام به وجود آمد.
|