علما-شعلما-ععلمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)علمای قرن سیزدهم

زندگینامه آیت الله شرف الدین عاملى (متوفاى ۱۳۳۷ه.ش)

Untitled6 زندگینامه آیت الله شرف الدین عاملى (متوفاى ۱۳۳۷ه.ش)

ولادت و خاندان او:

مؤ لّف عالیقدر کتاب ((اجتهاد در مقابل نصّ)) در سال ۱۲۹۰ ه‍ ق در شهر مذهبى کاظمین از پدر و مادرى علوى قدم به عرصه وجود نهاد. پدرش ‍ علاّمه بزرگ مرحوم سیّد یوسف شرف الدین ومادرش بانوى بزرگوار ((زهرا)) دختر آیت اللّه مرحوم سیّد هادى صدر؛ پدر مرجع تقلید نامى ((سیّد حسن صدر)) بود.

نسب سیّد بزرگوار از جانب پدر و مادر به امام هفتم حضرت موسى الکاظم – علیه السّلام – مى رسد. از طرفى هم محمد اول این خاندان فرزند مجتهد بزرگ سیّد ابراهیم شرف الدین جدّ دو خانواده ((صدر)) و ((شرف الدین )) است . و هر دو خاندان در آن روزگار معروف به ((خاندان حسین قطیعى )) بودند، که از جمله خاندان دو دانشمند بزرگ شیعه : سیّد مرتضى و سیّد رضى به آنان مى پیوندد.

سیّد در خانه جدّ بزرگوارش متولّد شد و مورد عنایت و رعایت او بود؛ به طورى که جدّش او را از همه اهل خانه ، عزیزتر و محبوبتر مى دانست . دائیش – پدر مرحوم من – ؛ سید محمد حسین صدر، براى او همچون رفیقى بود که که با سن و سال نزدیک بهم درس مى خواندند و پرورش ‍ مى یافتند.

آموزش و پرورش وى :

سیّد بزرگوار، هشت ساله بود که پدرش پس از تکمیل دروس خود و گرفتن اجازه اجتهاد از فقهاى عراق ، به جبل عامل واقع در جنوب کشور لبنان بازگشت . سیّد عبدالحسین در وطن مأ لوف پدر، علوم مقدماتى عربیت ، منطق ، بلاغت و سطوح فقه واصول را در خدمت وى فرا گرفت . او همان اوقات میان همسالان خود، به نبوغ و استعداد مشهور و بسیار موشکاف بود. هنگام درس از اساتید خود سؤ الات زیاد مى نمود. و اشکالات بسیار مى کرد. بخصوص این سؤ الات و اشکالات به جدّش ‍ سیّد هادى صدر بیشتر بود.
هنگامى که به سن هفده سالگى رسید، پدرش او را داماد کرد و دختر عمویش را به او تزویج نمود. سپس او را روانه عراق کرد تا به تحصیلات خود ادامه داده و آن را به کمال رساند. پس از طى تحصیلات عالیه به حوزه درس فقهاى بزرگ و مراجع عالیقدر، آیت اللّه خراسانى ، شیخ الشریعه اصفهانى ، سیّد محمد کاظم یزدى ، سیّد اسماعیل صدر و دائى خود آیت اللّه سیّد حسن صدر و دیگران درآمد.

هنوز به سن ۳۲ سالگى نرسیده بود که به مقام عالى اجتهاد رسید. در آن اوقات کسى از جبل عامل در نجف نبود که در فضل و شهرت ، به پایه او برسد و مانند او مورد توجه عموم باشد.

تحصیلات او در این مدت ، منحصر به نجف اشرف نبود ، بلکه او به شهرهاى کاظمین ، سامرّا و کربلا هم آمد و رفت مى کرد. و از علماى اعلام این شهرها نیز استفاده مى نمود. به طورى که نامش در مجامع علمى این شهرها مشهور بود و شخصاً در هر محفل علمى و ادبى جاى داشت .
او علاوه بر دانش سرشارى که اندوخته بود، از شعراى طراز اوّل عصر هم به شمار مى رفت . شعرش رقّت و متانت و دقّت معانى را با روانى و زیبایى لفظ، جمع کرده بود.

بازگشت به لبنان :

سیّد عبدالحسین شرف الدین ، پس از طى دوران تحصیل واخذ اجازات اجتهاد، به جبل عامل بازگشت و به پدر و برادر دانشمندش سیّد محمدعلى شرف الدین ؛ مؤ لّف کتاب ((ابوطالب شیخ الابطح )) پیوست .
مذاکرات علمى و مباحثات در علوم وفنون گوناگون ، میان پدر و پسران دانشمند، جریان داشت ؛ و هر سه ، حوزه علمى خانوادگى به وجود آورده بودند. ولى چیزى نگذشت که سیّد عبدالحسین ، پدر، و اندکى بعد برادر را از دست داد و در اندوه مرگ آنان داغدار شد.
شرف الدین به ماندن در عراق ؛ وطن دایى ، عموزادگان و محل تولد و پرورش خود، علاقه داشت . ولى علماى اعلام عراق ، اصرار داشتند که جبل عامل احتیاج به وجود مجتهدى چون او دارد، لذا امتثال امر نموده به موطن پدر و نزد او بازگشت .
روز ورود او از روزهاى تاریخى جبل عامل بود. مستقبلین مرکب از مردم مختلف جنوب لبان تا حدود ((الجبل )) به پیشواز رفتند و سیّد را با تشریفات خاصى وارد شهر پدر ((صور)) نمودند.

شیعیان جنوب لبنان ، مقدمش را گرامى داشتند. او نیز با گذشت زمان ، توانست در قلوب همه جا کند و با مزایاى علمى و اخلاقى کم نظیرش ، به سرعت نامش در همه جا طنین افکند.
نخست از رسیدگى به امور شرعى مردم ، به احترام پدر، خوددارى مى کرد. مردم نیز براى اخذ فتوا و اجراى احکام دینى ناگزیر بودند به پدر وى اکتفا نمایند. و در ((شقرا)) به سیّد على امین مرجع تقلید لبنان مراجعه کنند. ولى بعدها سیّد على امین ، طى نامه اى به سیّد یوسف نوشت که : ((فرزندش سیّد عبدالحسین ، مجتهد مطلق و عادل است . و امروز در میان علماى جبل عامل کسى را نظیر او سراغ ندارد)).

بدین گونه مردم در مرافعات خود و اخذ احکام شرعى با علم و اطلاع به سیّد عبدالحسین مراجعه نمودند. پدر هم مسائل مشکل و مرافعات را به فرزند لایق ارجاع مى داد . دیرى نپایید که صیت شهرتش در همه جا طنین افکند و مرجع خاص و عام شد، به طورى که مردم در اخذ فتوا به وى مراجعه مى کردند.

سفر به مصر:

مؤ لّف عالیقدر، دو بار به مصر سفر کرد. بار اوّل در سال ۱۳۲۹ه‍ ق . و بار دوم در سال ۱۹۲۰م . بعد از آن بود که سیّد بر ضدّ فرانسویان – که سوریه و لبنان را اشغال کرده بودند – فتواى جهاد داد و فرانسویان نیز او را محکوم به اعدام نمودند.
در سفر اوّل ، شرف الدین با شیخ سلیم البشرى رئیس وقت ((الا زهر)) مذاکراتى نمود که بعدها به مراجعات کتبى کشیده شد و به صورت کتاب گرانقدر ((المراجعات )) در آمد که هم اکنون چاپ هشتم آن در دنیاى اسلام منتشر شده است (۱۷) .
بار دوم نیز، هنگامى بود که فرانسویان وجود او را در لبنان براى مصالح سیاسى و هدفهاى استعمارى خود، خطرناک دانستند. و سیّد متوارى شده به مصر پناه برد. علما و ادبا و طبقه روشنفکر اسلامى مصر – با سابقه اى که از وى داشتند – مقدمش را گرامى داشتند.

در آنجا همه را به وحدت صف در مقابل بیگانگان دعوت مى نمود. در آنجا بود که این جمله معروف را گفت : ((سیاست ، شیعه و سنّى را از هم جدا کرده و باید سیاست آنها را با هم جمع کند))(۱۸) و سیّد رشید رضا آن را در مجله معروف ((المنار)) چاپ کرد.

جهاد وطنى او:

جهاد سیّد عبدالحسین شرف الدین در زمان عثمانى منحصر به جهاد دینى بود؛ زیرا دولتى که در لبنان حکومت مى کرد، دولت مسلمان بود و شعائر اسلامى را رعایت مى نمود، ولى وقتى استعمارگران فرانسه سوریه را اشغال کردند، کشور را به فساد کشاندند و احکام اسلامى و ملى را تعطیل نمودند و چنان به مردم فشار وارد آوردند که کاسه صبر همه لبریز شد.
در این هنگام ، سید بزرگوار قد علم کرد و بر ضدّ قواى اشغالگر قیام نمود. و روح وطن دوستى و مبارزه بر ضدّ استعمار را در مردم بخصوص ‍ روحانیون دمید. و لزوم قیام بر ضد دشمن اشغالگر را به همگان گوشزد نمود.

براى تأ مین این منظور، کنگره اى در ((وادى الحجیر)) تشکیل داد و علماى سراسر لبنان را دعوت نمود. روحانیون و زعماى قوم هم دعوت او را پذیرفتند و در مؤ تمر مزبور حضور یافتند. مؤ لّف عالیقدر ، در آن کنگره مهم ، بر ضدّ استعمار فرانسه فتواى جهاد داد و عموم حضّار، فتواى او را تأ یید کردند.
سپس شرکت کنندگان به شهر و محل خود برگشتند. و راه مبارزه بر ضد فرانسه را دنبال کردند. آمد و رفت به خانه سید هر روز فزونى مى یافت . و طومارهایى را امضا مى کردند که در آن ، تقاضاى لغو حکومت فرانسه و استقلال کامل کشور شده بود.

وقتى فرانسویان از موضوع آگاه شدند، یک نفر مسیحى از اهالى ((صور)) به نام ((ابن الحجاج )) را فرستادند تا خانه سیّد را اشغال کند و خود او را دستگیر سازد، و کلیّه طومارها و اوراقى را که در آن تقاضاى استقلال شده بود جمع کرده با خود بیاورد.

مرحوم شرف الدین که چنین وضعى را پیش بینى کرده بود، فى الحال کلیّه اسنادى را که داشت ، تحویل مادرش داد. و ((ابن الحجاج )) بدون اینکه چیزى به دست آورد، با رسوایى برگشت .
همین که مردم از اشغال خانه شرف الدین آگاهى یافتند از سراسر جنوب ، روى به شهر ((صور)) آوردند. سید هم از آنها تشکر و قدردانى کرد. و پس از ستودن روح ملى ایشان ، همه را به اوطان خود برگردانید و گفت در انتظار دستور او باشند.

هنگامى که مردم متفرق شدند و فرانسویان از مقاصد سیّد آگاهى یافتند، قسمتى از نیروهاى خود را روانه شهر ((شحور)) کردند که سید به آنجا رفته بود. در آنجا خانه سیّد را آتش زدند. قبلاً هم خانه اش را در ((صور)) طعمه حریق ساخته و کتابخانه اش را که محتوى بهترین کتابهاى چاپى و خطّى و بویژه مؤ لّفات خطى او بود، غارت نمودند.

اما خود سید بزرگوار، هنگام ورود قواى فرانسه به ((شحور)) بسرعت از شهر خارج شد و به غارى نزدیک نهر پناه برد. تمام روز را در آنجا ماند و چون متوجه شد که قواى فرانسه از شهر خارج شده اند، شب هنگام از غار بیرون آمد و به ((شحور)) بازگشت . شب را ماند، سپس با لباس مبدّل روى به شام نهاد. و در آنجا ملک فیصل ، پادشاه سوریه مهمان بزرگ خود را با آغوش باز پذیرفت و در جاى مناسبى جاى داد.

سید بزرگوار مدتى را در شام ماند. خانواده و بستگانش را به شام طلبید. و همانجا به انجام وظیفه پرداخت . در آن موقع شهرتى عظیم یافته بود. و از همین راه در هر فرصت به تنویر افکار و آماده ساختن مردم همت مى گماشت . چون فرانسویان شام را اشغال کردند از آنجا به فلسطین رفت . و پس از آنکه خانواده و بستگانش را در جاهاى امن جبل عامل نگاهداشت ، به مصر رفت . و این همان بار دوم بود که به مصر آمد.

سپس در اواخر سال ۱۳۳۸ه‍ از مصر خارج شد و براى اینکه به وطنش ‍ نزدیک باشد، مجدداً وارد فلسطین شد که آن موقع در اشغال انگلیسها بود. و در قریه ((علماء نزدیک جبل عامل ، اقامت گزید. خانه سید در ((علما)) مانند خانه اش در ((صور)) محل آمد و رفت مردم و میهمانان بود. ارباب احتیاج به آنجا روى مى آوردند. و اجتماعاتى در آن جلسه تشکیل مى دادند و از علم و ادب و سیاست و سایر امور، سخن مى راندند.

از تصادفات یکى این بود که سیّد عبدالحسین شرف الدین در ((علما))ى فلسطین از استعمار فرانسه گریخته بود و پسر دائیش سید محمد صدر تحت تعقیب استعمار انگلیس بود و در لبنان بسر مى برد. هر دو زعیم دینى با استعمار مى جنگیدند و هر دو نیز محکوم به اعدام بودند!

سید عالیقدر، مدتى بعد با وساطت دایى زاده اش ((سید محمد صدر)) که گفتیم تحت تعقیب انگلیسها بود و در لبنان بسر مى برد و بهمین جهت ، فرانسویان از وى احترام مى کردند و عوامل دیگرى ، به وطن مأ لوف باز گشت .
سید صدر هم قبلاً به عراق مراجعت کرده بود. بازگشت شرف الدین به لبنان با استقبال پرشور اهالى جنوب مواجه شد. به طورى که هیجان وتظاهرات و استقبالى که از وى به عمل آمد، در تاریخ لبنان با همه حوادث مشابهى که داشته است ، نظیر نداشت .
اکنون دیگر سیّد عبدالحسین شرف الدین ، قائد دینى وملّى مردم لبنان ومرجع عام وخاص ومفتى رشید شیعیان آن دیار است . سابقه مبارزات وى و دورى از وطن و شخصیت نافذ علمى و عملى اش ، موقعیتى ممتاز به وى بخشیده بود.

تبحّر وى در حدیث :

سید بزرگوار نه تنها احاطه ویژه اى در احادیث ائمّه طاهرین و راویان آنها داشت ، بلکه علم و اطلاع وى از احادیث وارده از طرف برادران اهل تسنّن ، کمتر از احادیث مذهب خود نبود. این مطلبى است که هر کس به کتب او مراجع کند، خواهد دانست و زبان به اعتراف خواهد گشود.

مشایخ اجازه وى از طرق اهل تسنّن بسیارند. او خود آنها را در رساله ذیقیمت خویش ((ثبت الاثبات فى سلسله الروات )) برشمرده است . من عقیده دارم آنچه او در تأ یید مذهب شیعه با استفاده از احادیث اهل سنّت ، نوشته است ، در عصر ما بى نظیر است .
آخرین اثرى که از قلم شریف وى تراوش نموده است و هنگام نگارش ‍ آن ، عمر گرانقدرش از هشتاد سالگى گذشته بود، کتاب با عظمت وى ((نص و اجتهاد)) یا اجتهاد در مقابل نصّ است . شما خواننده محترم ! وقتى آن را مطالعه مى کنید، اعتراف خواهید کرد که وى در قله اندیشه و منتهاى قدرت در تعبیر و تصویر، و تبحّر در حدیث و مناظره بوده است . در آن موقع است که خواهید دید، تفکر و عبارت پردازى او وتسلط وى در بحث و تحقیق ، بویى از ضعف و پیرى نمى دهد.

نامه هاى تاریخى ، نثر، خطابه ، و شعر وى :

نامه هاى وى که گاهى به فرزندان در حوزه علمیه نجف اشرف مى نوشته یا به پادشاهان و رؤ سا و امراى سیاسى و مقامات مسؤ ول نوشته است ، سرشار از بلاغت ، هدف روشن ، علم و ادب ، ارشاد و وحدت ، فقه وتاریخ و پند و موعظه است . نامه اى که به ((شریف حسین )) امیر حجاز بعد از زوال حکومتش به دست وهابیها نوشته است ، یکى از بلیغ ‌ترین مکتوبهاى عربى است . این نامه مفصل است و متضمن اسنادى تاریخى و مصائبى است که به ((اهل بیت )) رسیده است . پاسخ شریف حسین نیز سرشار از عواطف و تقدیر است . شریف حسین نامه خود را با این شعر آغاز کرده است :

اذا رضیت عنى کرام عشیرتى

فلا زال غضباناً على لئامها

سایر نامه هاى مهم و تاریخى او که در گوشه و کنار است و بعضى از آنها توسط پسر عمّ و منشى مخصوصش سید على شرف الدین ، نسخه بردارى شده و بجاى مانده است ، همگى از آثار ارجدارى است که شاید روزى منتشر شود و کتابخانه هاى عربى با ادب درخشنده علوى زینت گیرد.

نثر شرف الدین ، رسا، درخشان ، محکم و به هم پوسته است ؛ به گونه اى که نویسنده توانا قادر نیست کلمه اى از آن را حذف کند و چیزى دیگرى به جاى آن بگذارد؛ زیرا وى قبل از اینکه بنویسد، فکر مى کرد و بعد از آنکه آن را برمى گزید، بیان مى کرد یا مى نوشت .
نثر او چنان است که خواننده مطلع ، از روى عبارت ، مى تواند تشخیص ‍ دهد که نوشته شرف الدین است . رسائى و فصاحت با صراحت هر چه تمامتر از نوشته ها و تأ لیفات وى آشکار است .

سید عالیمقام از لحاظ قوه بیان و سخن نیز توانا بود. او هرگاه خطبه ایراد مى کرد، بدون فکر قبلى آغاز مى نمود و آن را با معانى بلند، در نهایت فصاحت و رسایى بیان مى داشت . خطابه هاى او از تکلّف و صناعت ، مانند نوشته ها و سخن گفتن عادیش ، پیراسته بود. خوى نیکو، ملکات فاضله و نفسانیات کم نظیرش در گفتار و کردارش به خوبى جلوه گر بود.

من در سال ۱۳۵۰ ه‍ به لبنان سفر کردم و دیدم که سید بزرگوار ما عصرهاى دهه محرم در مسجد جامع سخن مى گوید، وعنوان سخنش هم هر روز این بود که ((آل محمّد و کیانند آل محمّد)). و با این عنوان از عظمت اهل بیت را در کتاب و سنّت شرح مى داد . روز عاشورا را اختصاص به امام حسین – علیه السّلام – مى داد . و طى آن ، نهضت حضرت و علل و اهداف و نتایج آن را در بزرگداشت اسلام و تثبیت دین مبین ، بیان مى داشت . سخنان او سه ساعت متوالى ادامه پیدا مى کرد ، که اگر جمع آورى شود ، کتابى بزرگ در فضائل و سیرت اهل بیت – علیهم السّلام – خواهد بود.

خطابه هاى تاریخى او در بیروت ، دمشق ، فلسطین و مصر فراموش ‍ شدنى نیست . در همان اوقات ، بسیارى از آنها را روزنامه نگاران در جرائد خود نوشتند. برخى از آنها در نزد منشى مخصوص وى ، موجود و ضمیمه مجموعه نامه هاى او شده است .
چنان که گفتیم مؤ لّف عالیقدر، در نقد شعر و فهم اسرار آن ، نظرى دقیق داشت . و بسیارى از شعرهاى خوب را از بر داشت . او در هر موضوع ادبى که به وى عرضه مى داشتند، اشعارى به مناسبت مى خواند. خود نیز شعر مى گفت و اشعارش از احساس عمیق سرچشمه مى گرفت . شعرهاى او بیشتر یادگار زمان جوانى فقید سعید بود.

ملکات فاضله او:

سید عالیقدر، نمونه اعلاى حُسن خلق و سخاوت طبع بود. با خلق و خوى علوى خود، بزرگ و کوچک را مورد احترام و تفقّد قرار مى داد. از افراد بى بضاعت ، دستگیرى مى نمود. از کسانى که به وى بدى مى کردند، چشم پوشى مى کرد و از تقصیر آنها مى گذشت . دستى دهنده و نظرى بلند داشت . در تمام دوران حیات پرافتخارش از زمان جوانى تا سنین پیرى ، این صفات برجسته را به کار مى بست .
علوّ نفس و شخصیت بارز او در همه ادوار زندگیش به چشم مى خورد. این معنا را عموم کسانى که با وى تماس داشته اند اعتراف دارند و در این باره داستانها نقل مى کنند.
اهل علم و قلم را بزرگ مى داشت ، در احترام و تقدیر و توقیر آنها مى کوشید. در هر فرصت که پیش مى آمد از تجلیل علما و دانشمندان و ارباب فکر و قلم ، تأ لیف و تصنیف خوددارى نمى نمود.

تأ لیفات وى :

مؤ لف بزرگوار آثار فکرى و قلمى ذیقیمتى به یادگار گذارده است که هر کدام نماینده شخصیت علمى و بزرگ اوست . وقرنها یاد او را در خاطر مردم باقى خواهد گذاشت . اینک فهرست تأ لیفات آن فقید علم وتشیّع :
۱ – الفصول المهمه فى تأ لیف الاُمّه – که از آن سخن گفتیم . مؤ لف بزرگوار، آن را به منظور اتحاد کلمه و وحدت مسلمانان نوشته است . دو بار در لبنان و دو بار در نجف اشرف به طبع رسیده است (۱۹) .
۲ – المراجعات – از کتب جاویدان و در مورد خود بى نظیر و معجزه اى از معجزات نثر او است . دو بار در زمان مؤ لف و چهار بار بعد از وى (و چند بار بعد از مقاله آقاى صدر، مترجم ) به طبع رسیده و به زبانهاى فارسى ، انگلیسى و اردو هم ترجمه شده است (سه بار به فارسى ترجمه شده ، مترجم ).
۳ – اجوبه موسى جار اللّه – پاسخ بیست سؤ ال موسى جار اللّه دانشمند سنّى ، دو بار در ((صیدا)) چاپ شده است .
۴ – الکلمه الغراء فى تفضیل الزهراء – مشتمل بر مقالم على حضرت زهرا – علیها السّلام – و برترى وى نسبت به سایر زنان ، به پیوست چاپ دوم الفصول المهمه ، چاپ شده است (۲۰) .
۵ – المجالس الفاخره فى مآتم العتره الطاهره – مقدمه آن در صیدا و نجف چاپ شده و متضمن اسرار قیام و نهضت حضرت امام حسین – علیه السّلام – و حقى است که این نهضت بر اسلام و مسلمین دارد.
۶ – ابوهریره – بحث پیرامون ابوهریره ؛ راوى معروف عامه ، به طرزى جالب و کم نظیر، در صیدا و نجف چاپ شده است .
انتشار این کتاب موجب شد که دانشمند معروف مصرى ((محمود ابو ریه )) کتابى دیگر به نام ((شیخ المضیره )) راجع به ابوهریره بنویسد و حقّ مطلب را ادا کند.
۷ – فلسفه المیثاق والولایه – دو بار در صیدا چاپ شده ، این کتاب با اینکه حجمى کوچک دارد، داراى معانى بلند است .
۸ – مسائل فقهیه – مشتمل بر موضوعات فقهى مقارن ، ونشانه وسعت اطلاع مؤ لّف و قدرت علمى اوست . در صیدا، مصر و بیروت ، چاپ شده است .
۹ – حول الرؤ یه – درباره عدم رؤ یت خداوند متعال مى باشد که در این باره ، بحثى عمیق و علمى نموده است . در صیدا به ضمیمه ((فلسفه میثاق و ولایت )) چاپ شده است .
۱۰ – الى المجمع العلمى – متضمن پاسخ به نسبتهاى دروغى که به شیعه داده اند مى باشد. در صیدا چاپ شده است .
۱۱ – ثبت الاثبات فى سلسله الروات – دو بار در صیدا چاپ شده است .
۱۲ – زینب الکبرى – خطابه اى از مؤ لف بزرگوار درباره شخصیت حضرت زینب – سلام اللّه علیها – که در صحن حرم مطهر حضرت زینب ایراد کرده و استخراج شده ، و در صیدا به طبع رسیده است .
۱۳ – النصّ والاجتهاد – (متن عربى کتاب حاضر) که یکى از عمیق ترین مباحث اسلامى در عصر حاضر است .تاکنون سه بار چاپ شده است ؛ نخست در زمان حیات مؤ لّف در نجف اشرف ، سپس توسط فرزند مؤ لّف با اضافاتى از طرف پدرش . وبراى سومین بار در نجف به وسیله دارالنعمان ،به طبع رسیده است .
۱۴ – بغیه الراغبین (خطّى ) – مشتمل بر شرح حال دانشمندان خاندان صدر و شرف الدین به اضافه شرح حال استادان و شاگردان هر یک و تصویرى از عصر آنها(۲۱) .
تأ لیفاتى که از دست رفته است
چنانکه گفتیم ، قواى اشغالگر فرانسه ، خانه سید و کتابخانه او را طعمه حریق ساختند. از جمله ، تعدادى تأ لیف نفیس و گرانقدر علاّمه فقید بود که بکلى از میان رفت . مؤ لف عالیقدر، هرگاه به یاد این کتابها مى افتاد، گویى از شدت تأ ثر مى خواست سکته کند! اینک ما براى بقاى نام و ثبت آن در تاریخ حیات مؤ لف ، از آنها نیز نام مى بریم . مؤ لف فقید، خود در حاشیه ((الکلمه الغراء)) بدین گونه آنها را برشمرده است :
۱ – شرح التبصره – در فقه استدلالى (سه جلد : طهارت ، قضا ، شهادات و مواریث ).
۲ – تعلیقه بر استصحاب – از رسائل فقیه بزرگوار شیخ انصارى (یک جلد)
۳ – رساله در منجزات مریض – بر سبیل استدلال .
۴ – سبیل المؤ منین – در امامت (سه جلد) این کتاب چنانکه خود مؤ لف به من مى فرمود، مهمترین کتابى بوده که تا آن تاریخ از قلم شریف وى تراوش کرده بود.
۵ – النصوص الجلیه – نیز در امامت چهل نص صحیح که علماى تسنّن بر آن اجماع کرده اند، و چهل نص از طرق شیعه .
۶ – تنزیل الا یات الباهره – در امامت (یک جلد) مشتمل بر صد آیه قرآنى به حکم روایات معتبر درباره ائمّه اطهار – علیهم السّلام -.
۷ – تحفه المحدثین فیما خرج فیه السنّه من المضعفین – کتابى بوده است که نظیر آن نوشته نشده بود.
۸ – تحفه الاصحاب – در حکم اهل کتاب .
۹ – الذریعه فى الرد على البدیعه – بدیعه نبهانى .
۱۰ – المجالس الفاخره – (چهار جلد)، اول در سیره نبوى . دوم در سیره امیرالمؤ منین و حضرت زهرا و امام حسن و سوم در سیره امام حسین و چهارم درباره نه امام دیگر – علیهم السّلام – .
۱۱ – مؤ لفوا الشیعه فى صدرالاسلام – بعضى از فصول آن را مجله العرفان به طبع رساند.
۱۲ – بغیه الفائز فى نقل الجنائز – غالب آنها را العرفان به طبع رساند.
۱۳ – سرّ بغیه السائل عن لثم الانامل – مشتمل بر هشتاد حدیث از طرق خاصه و عامه است .
۱۴ – زکات الاخلاق – بعضى از فصول آن را العرفان منتشر ساخت
۱۵ – الفوائد والفرائد.
۱۶ – تعلیقه بر صحیح بخارى .
۱۷ – تعلیقه بر صحیح مسلم – از این دو کتاب ، وسعت اطلاع مؤ لف فقید بر احادیث و قوت محاکمات وى که حاکى از علم سرشار و تعمّق وى در بحث است ، بخوبى دیده مى شود.
۱۸ – الاسالیب البدیعه فى رجحان ماتم الشیعه – مشتمل بر دلیل عقلى ونقلى راجع به رجحان عزادارى شیعه .
سیّد بزرگوار مى گفت : ((اندوه فقدان اولاد از میان مى رود، ولى اندوه فقدان افکار بکر، طولانى و مادام العمر مى ماند)). امّا مؤ لف بزرگوار سرانجام با تأ لیفات دیگر، آنچه را از دست داده بود تقریباً جبران کرد. و آثار زنده و ارزنده اى بر جاى گذاشت که همیشه باقى خواهد بود.

مؤ سّسات خیریّه :

سید بزرگوار مى فرمود: ((از همان راه که گمراهى شیوع یافته ، باید وسیله هدایت را فراهم آورد)) به همین جهت ، آن بزرگ مرد علم و دین ، دامن همّت به کمر زد و در ضمن کارهاى دیگر، اقدام به تأ سیس مؤ سسات عام المنفعه به سبک روز نمود که از جمله اینهاست (۲۲) :
۱ – المدرسه الجعفریّه – این مدرسه را به منظور تعلیم و تربیت نو نهالان شیعه و روشن ساختن جوانان این طایفه و بالا بردن سطح معلومات آنها بنا کرد. و امروز به صورت دانشکده اى در آمده و به ((الکلیه الجعفریه )) موسوم است .
۲ – نادى الامام الصادق علیه السّلام – یعنى : باشگاه امام صادق – علیه السّلام – براى جشنها و جلسات فرهنگى و مذهبى .
۳ – به این باشگاه و مدرسه ، مسجدى هم اضافه نمود، تا دانش آموزان ، فرایض خود را در آن انجام دهند و جوانان بر پایه مذهب وانجام فرایض پرورش یابند.
۴ – جمعیه البرّ والاحسان – هدف از تأ سیس این جمعیت نیکوکار، مساعدت افراد بى بضاعت و رسیدگى به کار آنها و امور کفن و دفن اموات ایشان است . به همین جهت ، خیلى کم اتفاق مى افتد که در شهر ((صور)) فقیرى پیدا شود.
در این اعمال خیر و اقدامات فرهنگى و عام المنفعه ، فرزندان سید بزرگوار سید صدرالدین ، مدیر مجله ((النهج )) وسید جعفر، نماینده شهر صور در مجلس لبنان و هم معاون پدر بودند. و در راه توسعه آن ، همت مى گماشتند.

زیارت ائمّه طاهرین – علیهم السّلام – در عراق و ایران :

سید بزرگوار در سال ۱۳۵۵ ه‍ ، مشاهد مقدّسه عراق را زیارت کرد و با ارحام و بستگانش تجدید عهد نمود. گروه بى شمارى از علما، وزرا، اعیان و نمایندگان مجلس عراق ، در جسر فلوجه از وى استقبال نمودند. وى در خانه دایى زاده خود، مرحوم سید محمد صدر، رئیس مجلس ‍ اعیان عراق – که خود از علماى بزرگ شیعه بود – وارد شد.

در این بیت شخصیتهاى بزرگ علمى و مملکتى و عموم طبقات ، از وى دیدن نمودند و سید صدر به افتخار وى سه ضیافت پر شکوه و مهم داد. سپس به کاظمین ، سامرا و کربلا شرفیاب شد و همه جا مورد استقبال پر شور دانشمندان و عامه مردم قرار گرفت .
آنگاه به زیارت جدّ بزرگوارش امیرالمؤ منین – علیه السّلام – ، به نجف اشرف رفت و در بیت خاله زاده اش مرحوم شیخ محمد رضا آل یاسین – که از مراجع تقلید نجف بشمار مى رفت – وارد شد. در این منزل ، عموم علماى اعلام ، مراجع عظام نجف ، طلاّب ،فضلا وطبقات مختلف ، از وى دیدن نمودند. ((جمعیت رابطه ادبى نجف )) نیز به مناسبت ورود آن مرد بزرگ علم و ادب ، جشن بزرگى برپا ساخت که عموم طبقات و شخصیتهاى علمى ، در آن شرکت داشتند.

سپس سید بزرگوار به منظور زیارت حضرت امام رضا – علیه السّلام – رهسپار ایران شد و در قم ، مهمان پسر خاله خود مرحوم آیت اللّه صدر از مراجع تقلید و زعماى آن روز حوزه علمیه قم ، گردید. در حوزه قم نیز سید عالیقدر با مراجع و بزرگان علماى آن دیار برخوردى تاریخى داشت . مذاکرات علمى میان ایشان رد و بدل شد و همگى دانش سرشار وى را ستودند.
در سایر شهرهاى ایران نیز، سید بزرگوار مورد استقبال علما و مردم مسلمان واقع شد و همه در تکریم و بزرگداشت وى که مدافع صمیمى اسلام و حامى تشیّع بود، سعى بلیغ مبذول داشتند.

وفات او:

سید بزرگوار، قصد داشت آخر عمر خویش را در عراق ، محل ولادت و نشو و نماى خود بگذارند، تا به یاد ایّام تحصیل خویش و میان فامیل و بستگانش ، عمر خود را بسر آورد. و در جوار جدّ بزرگوارش ‍ امیرالمؤ منین – علیه السّلام – به خاک رود. ولى تقدیر چنین بود که در همان وطن اصلى و پدرى خود لبنان ، آخرین دم واپسین خود را طى کند.

آرى ، در روز دوشنبه ۸ جمادى الثانیه سال ۱۳۷۷ هجرى ، آن شعله فروزان خاموش شد. دستهایى که همیشه مدافع حق بود و باطل را مى زدود از کار افتاد. و سر انگشتى که آثار ارجدار، نفیس و کم نظیرى پدید آورده بود، از حرکت باز ایستاد.
همین که خبر مرگ سید عبدالحسین شرف الدین منتشر شد، اهالى جنوب لبنان به طرف بیروت (پایتخت ) سرازیر شدند تا با زعیم بزرگ دینى خود وداع کنند. بیروت نیز تکان خورد. علما، ادبا، زعما، سیاستمداران و عموم طبقات در حالى که روحانیون و رجال دولت ، پیشاپیش آنان حرکت مى کردند، جنازه فقید سعید را تشییع نمودند.

هواپیماى ویژه اى جنازه را به بغداد آورد طبقات مختلف در انتظار بودند. بغداد وکاظمین او را تشییع کرد، سپس شبانه وارد کربلا شدیم .تمام نقاط میان راه تا کربلا، خود را براى تشییع مهیا نموده بودند.در کربلا تشییع مفصلى به عمل آمد.
اندکى پیش از غروب آفتاب ، جنازه به نجف اشرف رسید. نجف با همه ساکنانش ؛ علما، ادبا، شخصیتها و طبقات گوناگون با تأ ثر و اندوه فراوان ، بدن بى روح علاّمه فقید را مشایعت نمودند. با اینکه نجف از مراجع تقلید و فقها و مجتهدین بزرگى ، تشییعهاى تاریخى نموده بود، مى توان گفت تشییع جنازه مؤ لف بزرگوار سیّد عبدالحسین شرف الدین از لحاظ کمیت و کیفیت بى نظیر بود.
بدین گونه فقید شیعه را در روز چهارشنبه ۱۰ جمادى الثانیه سال ۱۳۷۷ه‍ ، در میان گریه و ناله و غم و اندوه جمعیت ، در یکى از حجره هاى صحن مطهر امیرالمؤ منین – علیه السّلام – به خاک سپردند.

مقدمه اجتهاد در مقابل نصّ//ترجمه استاد علی دوانی



۱۶- شرح حال مختصر مؤ لّف فقید را آقاى صدر در ۳۶ صفحه نوشته است ، که ما در اینجا به اختصار مطالبى از آن را اقتباس نموده و مى نگاریم (مترجم ).
۱۷- این کتاب اکنون به چاپ رسیده است .
۱۸- منظور این است که : همانطور که سیاست استعمارى و دسایس بیگانگان ، فرق اسلامى و از جمله شیعه وسنّى را از هم جدا کرده است ، باید سیاست اسلامى به منظور مقابله با دشمن مشترک نیز، آنها را به هم پیوند دهد، تا از همان راه که ضربت خورده اند، به آنها ضربت زنند (مترجم ).
۱۹- این کتاب و کتب دیگر سید بزرگوار، از آن زمان تاکنون بارها چاپ شده و تعداد چاپ آنها بویژه المراجعات ، النص والاجتهاد و الفصول المهمه از ده ها بار گذشته است .
۲۰- مستقلاً نیز به چاپ رسیده است .
۲۱- اخیراً چاپ شده است .
۲۲- این مؤ سسات را ما از نزدیک در شهر صور لبنان دیدیم . امروز مؤ سسات مزبور به وسیله دانشمند محترم آقاى حاج سید موسى صدر، تکمیل و توسعه یافته و به صورتهاى گوناگون در آمده است که جا دارد جداگانه و به تفصیل نگاشته شود. آقاى سید موسى صدر از دانشمندان حوزه علمیه قم ، فرزند مرحوم آیت اللّه صدر و خاله زاده مرحوم شرف الدین ، گ گ پس از رحلت آن مرحوم به شهر صور دعوت شد. و اینک در جاى مرحوم شرف الدین با موفقیت مشغول انجام وظیفه هستند. به یارى خدا در آینده نزدیک ، این مؤ سسات در کتابى به نام ((امام موسى صدر)) منتشر خواهد شد. (مترجم ).

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=