گفتار استاد:
«سید مرتضى علم الهدى،متولد ۳۵۵ و متوفى۴۳۶٫علامه حلى او را معلم شیعهامامیه خوانده است.مردى جامع بوده است.هم ادیب بوده و هم متکلم و هم فقیه.
آراء فقهى او مورد توجه فقهاء است.کتاب معروف او در فقه،یکى«انتصار»است و دیگر کتاب«جمل العلم و العمل».او و برادرش سید رضى،(جامع نهج البلاغه)نزد شیخ مفید سابق الذکر تحصیل کرده اند…» (۱)
ابو القاسم على بن الحسین بن موسى،مشهور به سید مرتضى علم الهدى،نقیبطالبیان،از نظر منزلت علمى و اعتبار فقهى در مرتبتبسیار والایى قرار دارد که کمترکسى در آن عصر به پایه آن نایل آمده است.او پیشواى فقهى،متکلم و مرجع امامیه درعصر خویش،پس از درگذشت استاد عالیقدرش شیخ مفید(م۴۱۳)بوده است.
وى در سال ۳۵۵ در یکى از خانواده هاى محترم سادات بغداد به دنیا آمد که ازجانب پدر و مادر نسب بس شریفى داشت.نامش على بن حسین طاهر فرزند موسى فرزند محمد فرزند موسى و فرزند ابراهیم فرزند موسى فرزند امام جعفر الصادق علیهم السلام،علوى هم موسوى،نسب شریفش با پنج واسطه به حضرت امام موسى بن جعفر(ع)مى رسد.کنیه اش علم الهدى و لقبش ذو الثمانین،ابو الثمانین وذو المجدین و شریف سید مرتضى مى باشد.
او یکى از بزرگان فقهاى امامیه،جامع علوم معقول و منقول در عصر خویش بوده و در ادبیات و فنون کلام و تفسیر سرآمد اقران بوده است و آن چنان در علوم اسلامى تبحر داشته است که او را مروج الذهب در راس قرن چهارم،و یا مجدد مذهب در قرن مذکور نامیده اند.
او مدت سى سال امیر حاج و حرمین و نقیب الاشراف و قاضى القضات ومرجع تظلمات و شکایات مردم بوده است.علامه حلى در کتاب«خلاصه»درباره اوگوید:«علم الهدى رکن امامیه و معلم ایشان بوده و مصنفات او تا زمان حاضر که۶۹۳هجرت مى باشد،محل استفاده آن فرقه حقه مى باشند.» (۲)
شیخ عز الدین احمد بن مقبل گوید:«اگر کسى سوگند یاد کند که علم الهدى در علوم عربیه داناتر از خود عرب بوده،دروغ نگفته و گناهى نکرده است…» (۳)
علم الهدى از دیدگاه دانشمندان اهل سنت:
شخصیت علم الهدى از دیدگاه دانشمندان اهل سنت هم پوشیده نمانده است،بلکه در اثر کثرت تالیفات و آثار مورد جلب نظر آنان نیز گردیده است.ابن خلکان،یکى از مورخین اهل سنت گوید:
«فضائل وى بسیار و تالیفات او در دین و احکام مسلمین شاهد صادق هستند براینکه شاخه آن شجره بوده و از اهل آن خانواده جلیل مى باشد…»
ابن اثیر در کامل التواریخ،یافعى در مرآه الجنان،سیوطى در طبقات،خطیب بغدادى در تاریخ بغداد و ابن کثیر شامى و دیگران،همگى از سید مرتضى با بهترین عبارات یاد کرده اند و علم و فضیلت و دانش او را ستوده اند.»
یکى از اساتید ادبیات مصر گوید:
من از کتاب«غرر و درر»سید مرتضى مسائلى را استفاده کردم که در هیچ یک ازکتابهاى دیگر نحویان به دست نیاوردم» (۴)
حوزه درسى او:
او حوزه درسى بسیار غنى داشته است و در علوم متنوعه تدریس داشته است وهر یک از شاگردان او شهریه معینى داشته اند،چنانچه شیخ طوسى را ماهى دوازده دیناراشرفى(طلاى هیجده نخود)و قاضى ابن البراج را ماهى هشت دینار و هر یک ازتلامذه دیگر را به فراخور حال خود شهریه مى داده است.وقتى قحطى شدید پیش آند،مرد یهودى براى تحصیل روزى، چاره اندیشید که در نزد سید به تحصیل علم نحو بپردازد.بعد از استیذان از سید حاضر درس او شد و حسب الامر سید به او روزانه تعیین گردید که روز به روز مى گرفت و صرف ضروریات زندگى خود مى کرد تا پس از اندکى از مشاهده این شیوه و رفتار نیک،آخر به دین اسلام گروید.
داستان آغاز تحصیل او:
برخى از رؤیاها در صداقت و راستى بى شباهت به الهام و نوعى آگاهی هاى غیبى نیستند و یکى از آن نوع رؤیاها،خوابى بود که شیخ مفید اعلى الله مقامه الشریف دیدندکه حضرت فاطمه زهرا(س)حسنین(ع)را پیش او آورده است و مى فرماید:«یا شیخ علم هما الفقه»(به این دو فرزند فقه بیاموز)شیخ پس از بیدارى به حیرت و تفکر فرو مى رود،تا آنکه صبح همان شب، فاطمه والده ماجده سید مرتضى و سید رضى،باخدمت گزاران خود که دور او بوده اند،دو پسر خود را که در آن موقع از نظر سن صغیر وخردسال بوده اند پیش شیخ آورده،شیخ محض رعایت جلالت آن مخدره،سلامش کرد و به پا ایستاد تا پس از احترامات معمولى،فاطمه مادر کودکان،همان عبارت مذکوردر رؤیا را(یا شیخ علمهما الفقه)به زبان آورد و گفت:«اى شیخ این دو پسران منند،اینها را پیش تو آورده ام که به آنان فقه تعلیم دهى.»
پس شیخ تحت تاثیر قرار گرفت و خواب را به آن بانوى جلیل القدر بازگو نمودو به تعلیم و تربیت آن دو برادر والاگهر اهتمام تمام به کار برد تا به آن مقام عالى علم واجتهاد نائل آمدند که هر دو از ذخیره هاى ارزشمند اسلام و از نوادر و نوابغ روزگارگردیدند. (۵)
اساتید و شاگردان او:
او در محیط علمى مساعد رشد و نما کرد و از محضر بزرگان و افرادى مانند:
شیخ مفید،خطیب ادیب،ابن نباته و شیخ حسن بابویه بهره جست و شاگردانى مانند:شیخ طوسى،قاضى ابن البراج،ابو الصلاح حلبى،ابو الفتح کراجکى،سالار بن عبد العزیزدیلمى و دهها نظایر این بزرگان را در حوزه درسى خویش تربیت نمود.
تالیفات او:
او داراى تالیفات متعددى است که هر کدام نشانگر وسعت علم و تبحر وگسترش کرانهاى دانش و فضیلت او بوده است.مرحوم مدرس،صاحب ریحانه الادببیش از ۷۲ جلد از آنها را با اسم و رسم نام مىبرد،ولى برخى از آنچه که راجع به فقه واصول فقه مىباشد،به این ترتیب مى باشد:
۱-الانتصار
۲-جمل العلم و العمل
۳-الذریعه فی اصول الشریعه(در اصول فقه)
۴-المحکم و المتشابه
۵-المختصر
۶-ما تفردت به الامامیه من المسائل الفقهیه
۷-المصباح
۸-الناصریات
و جز آنها،کتابهاى«الامالى»،«جواب الملاحده فی قدم العالم»،«درر الفوائد»وچند جلد دیگر که طالبین تفصیل لازم استبه آن کتابها مراجعه نمایند.
لقب علم الهدى:
در مورد لقب علم الهدى،بیشتر مورخین نگاشته اند که ابو سعید محمد بن حسین وزیر القادر بالله(خلافت ۳۸۱-۴۲۲)در سال ۴۲۰ بیمار شد.شبى در خوابدید که امیر مؤمنان(ع) به او مى فرماید:«به علم الهدى بگو تا براى تو دعا کند تا ازبیمارى بهبود یابى.»وزیر گفت:«یا امیر المؤمنین،علم الهدى کیست؟»فرمود:«على بن الحسین موسوى است.»چون از خواب برخاست،نام هاى به سید مرتضى نوشت که براى او دعا کند و در آن نامه او را علم الهدى خواند.
سید مرتضى برآشفت و از وزیر خواست که او را با این لقب بزرگ نخواند.وزیرگفت به خدا قسم امیر المؤمنین(ع)امر فرموده که شما را به این لقب بخوانم.بعد ازآنکه وزیر از دعاى سید مرتضى شفات یافت،جریان خواب خود و امتناع سید مرتضى رااز قبول این لقب براى خلیفه بیان کرد.خلیفه پیام فرستاد که شایسته است لقبى را که ازسوى جد شما داده شده است بپذیرى و اباء نکنى.سپس حکم شد که منشیان درنامه هاى رسمى و عموم مردم او را با این لقب بخوانند و بدین گونه ملقب به«علم الهدى»گردید.» (۶)
مناعت طبع و ملکات فاضله او:
دانشمند متتبع،آقاى«على دوانى»در بیوگرافى این فقیه وارسته از رجال ابو على،از کتاب«اتحاف الورى»،ضمن حوادث سال نقل کرده است که در این سال سیدمرتضى و برادرش سید رضى به زیارت بیت الله الحرام شتافتند.در بین راه«ابن جراح طائى»از آنها طلب چیزى کرد و آنها نه هزار دینار از مال خالص خویش را به او دادند.
و باز نوشته اند که وقتى چند کتاب به قیمت ده هزار دینار یا بیشتر براى سید مرتضى خریدارى کردند،موقع مطالعه دید که بر پشت یکى از آنها این دو شعر را نوشته اند:
و قد تحوج الحاجات یا ام مالک الى بیع اوراق بهن ضنین و ما کان ظنى اننى سابیعها و لو خلدتنی فی السجون،دیونى
(گاهى احتیاج وا مى دارد که اوراقى را که بیشتر مورد علاقه است،فروخته گردد.
من گمان نمى بردم که روزى برسد که آن اوراق را بفروشم.هر چند طلبکارها مرا به زندان وامى داشتند.)
این اشعار حاکى از فقر فروشنده آن بود که از روى ناچارى آن کتب نفیس رافروخته است. سید(ره)تمام کتابها را به صاحبش مسترد نمود و آن ده هزار دینار را نیزبه او بخشش نمود.
وقف ملک براى هزینه فقهاء:
سید مرتضى دهکده اى از املاک خود را وقف مصرف کاغذ فقها کرده بود که عوائد آن صرف تالیفات مجتهدین گردد.صفات حمیده و فضائل اخلاقى او در حدى بود که افراد فاضل و دانشمند از هر گروه مى توانستند به مجلس او راه یابند و ازمحضرش بهره مند گردند.نابغه عرب،«ابو العلاء معرى»از کسانى بود که همیشه ملازمت او را داشت.گویند هنگامى که ابو العلاء از عراق خارج مى شد،از او پرسیدندکه سید مرتضى را چگونه دیدى؟او در پاسخ اشعار زیر را قرائت کرد:
یا سائلى عنه لما جئت تسئله الا هو الرجل العارى من العار// لو جئته لرایت الناس فی رجل و الدهر فی ساعه و الارض فی دار
(اى فردى که از من جویاى حال او هستى،بدان که او مردى است که از هر گونه نقص و عیب، مبرى است.اگر او را ببینى خواهى دید که وجود همه مردم در یک فردجمع است و روزگار در یک ساعت متمرکز گردیده و جهان در یک خانه قرار گرفته است.)
کتابخانه او:
در کتابخانه سید مرتضى،هشتاد هزار جلد کتاب بوده است که اغلب آنها ازکتابهاى مورد مطالعه یا تالیف او بوده است.
یکى از معاصرین او گوید:«کتابهاى سید را شماره کردم،به هشتاد هزار جلد رسید که اغلب آنها ازمحفوظات یا مصنفات او بوده است.»
ثعالبى مورخ نامى نیز در تایید این گفتار اضافه مىنماید:«در بغداد پس از وفاتسید مرتضى با اینکه قسمت عمده کتابهاى او را به امراء و وزراء اهدا کرده بودند،بازباقیمانده آنها را به سى هزار دینار قیمت کردند…» (۷)
وفات او:
او در سال۴۳۶ در بغداد وفات نمود.نجاشى در رجال خود مى نویسد:«او درسال مزبور وفات یافت.فرزندش بر او نماز گزارد و در خانه اش دفن شد.من وابوی على جعفرى(داماد شیخ مفید) و سالار بن عبد العزیز او را غسل دادیم.»
اخیرا جنازه او به کربلاى معلى منتقل شده و در جوار مطهر حضرت سیدالشهداء(ع)مهمان آن بزرگوار گردید.» (۸)
فقهای نامدار شیعه//عقیقی بخشایشی
۱- آشنایى با علوم اسلامى،ص۲۹۹٫
۲- ریحانه الادب،ج ۴،ص۱۸۳ تا ۱۹۰،چاپ دوم،کتابفروشى خیام،تبریز،چاپ شفق
۳- مجله مکتب اسلام،سال اول،شماره ۴٫
۴- ریحانه الادب،ج ۴،ص ۱۸۴٫
۵- ریحانه الادب،ج ۴،ص ۱۸۵٫
۶- روضات،ص ۵۷۵٫
۷- مجله مکتب اسلام،سال اول،شماره ۴،مقاله نامبرده.
۸- ریحانه الادب،ج ۴،ص ۱۹۰- رجال نجاشى،ص ۲۶۱،کد معرفى ۶۴۸٫علاوه بر منابع فوق مى توان به«ادب المرتضى»تالیف دکتر عبد الرزاق،و معجم المؤلفین،تالیف عمر رضاکحاله،ج۷ مراجعه نمود.