خواجه جمال الدین سلمان بن خواجه علاءالدین محمد مشهور به سلمان ساوجی اوایل قرن هشتم هجری در ساوه تولد یافت.
پدرش علاءالدین اهل فضل بود. و شغل دیوانی داشت، سلمان تحصیل کمالات کرد و سخن پردازیهای او تنها از روی در قصاید خود مدح قریحه و ذوق نبود در اوایل عمر خواجه غیاث الدین محمد وزیر سلطان ابوسعید بهادر ( ۷۱۶- ۷۳۷ ه ق) کرد.
و سپس شیخ حسن بزرگ از سلسلهء جلایریان و سلطان حسین و سلطان اویس را مدح گفت، و مدت چهل سال در سفر و حضر و تبریز و بغداد مداحی آن خانواده را نمود سلمان در درجهء اول قصیده سراست و میتوان او را از آخرین قصیده سرایان معروف ایران پیش از صفویان دانست.
سلمان در تغزل و تشبیب نیز زبردست است و از این جهت مورد توجه قرار گرفت از اوست:
باد نوروز از کجا این بوی جان می آورد// جان من پی تابکوی دلستان می آورد
سلمان گذشته از قصیده و غزل، ترجیع بند، ترکیب بند، قطعه، مثنوی و رباعی نیز گفته است و در تصوف نیز اشعاری دارد:
گر سر و ترک کلاه فقر داری ای فقیر// چار ترکت باید اول تا رود کارت به پیش
ترک اول ترک مال و ترک ثانی ترک جاه //ترک ثالث ترک راحت ترک رابع ترک خویش
دو مثنوی یکی موسوم به جمشید و خورشید و دیگری فراقنامه دارد سلمان در آخر عمر از نظر جلایریان افتاد و در ساوه انزوا جست و گرفتار و پریشانی گشت و سرانجام بسال(۷۷۸ ه ق) در همانجا درگذشت.
رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج ۴ صص ۲۸۹ ۲۷۲ و مجمع الفصحا ج ۲ ص ۱۹ و تاریخ ادبیات شفق شود ،۲۶۹ ،۲۴۵ ،۲۱۸ ،۱۶۳ ،۱۳۳ ،۸۲ ، رجال حبیب السیر ص ۱۱٫