سیری در احوال حکیم نزاری قهستانی
1 زندگی نزاری
حکیم سعد الدین بن شمس الدین بن محمد نزاری فوداجی قهستانی در سال 645 ق در روستای فوداج در نزدیکی شهر بیرجند به دنیا آمد شاعر ستم ستیز ایران در اوج آشوب و فتنه قهستان و حمله هلاکو خان به قلاع اسماعیلی قهستان به دنیا آمد. (دیوان نزاری 1371 : 14) بیرجند از نظر وسعت و جمعیت در عصر نزاری یک مرکز نسبتاً کوچک بازرگانی ، صنعتی قهستان به شمار میرفت و راههای تجارتی که شهرهای بزرگ هرات ، نیشابور ، کرمان ، سیستان از آن میگذشت. ( بایبوردی1370: 44)
نام شاعر سعد الدین بن شمس الدین بن محمد بوده است که در این اشعار بدان تصریح شده است:
جام جم سعد دین نزاری این است
با همنفسی که دم برآری این است
شمس دین ابن محمد پدرم طاب ثراه
یاد میدارم از او گفت که در عهد شباب…
( همان: 42 )
بر اساس این اشعار نام کامل شاعر سعد الدین بن شمس الدین بن محمد بوده است در شرق شناسی اروپایی همچنان که تا کنون معمول بوده است نام شاعر را نعیم الدین بن جمال الدین دانستهاند ، این نظریه را اشپرنگر ابراز نموده و مورد تأیید اته قرار گرفته است و بعدها در آثار دیگر اروپایی نیز بازتاب داشته است ، اما به تصریح خود شاعر در آثارش و همچنین کاتب نسخه کلیات و ادبای هم عصرش نام او سعدالدین میباشد. ( همان: 42 )
بیرجند زادگاه نزاری در دوران فرمان روایی اسماعیلیان تا اندازهای وسعت یافت و پس از قلع و قمع اسماعیلیان مقر حکمرانان مغولی نخست گیوک خان و سپس طوقان خان بر تمام قهستان حکومت داشته است.
جمعیت اصلی خراج دهندگان آن دوران را صنعت گران و عامه مردم تشکیل میدادند و طبقهی اعیان بیرجند را ماموران حکومتی و روحانیون تشکیل میدادند. پدر نزاری از تبار مالکان قدیمی ولی تهیدست شدهی قهستان بوده است و تنها دارایی نزاری باغی بوده است که به ارث برده است. (بایبوردی، 1370 : 44)
قریحهی شاعری نزاری در دوران کودکی ظاهر گردید و هنوز پدرش در قید حیات بود که استعدادش به ثبوت رسید اما همهی سرودههای نزاری در مجموعهی کلیات که در سالهای جوانیاش تنظیم شده بود درج نگردید . شاید به همین دلیل جز چند شعر که یاد آور ویرانیهای به جا مانده از دوران مغول است از تاخت و تاز هلاکو خان به قهستان که برای مردم آن سرزمین به ویژه برای اسماعیلیان بدبختی بسیار به بار آورده مطلبی در آثار نزاری نیست.( همان: 45)
از دوران کودکی و نوجوانی نزاری اطلاعات بسیار اندکی در دست است ، از اشعار او میتوان در یافت پدرش نقش مهمی در تربیت و شکل گیری جهان بینی او داشته است و به عنوان یک اسماعیلی معتقد و مردی با سواد در دوران خود موفق میشود فرزندش را به رسم سران اسماعیلی قهستان تربیت کند. ( همان : 46)
به نظر میرسد که روش تعلیم و تربیت فرزندان اسماعیلیان با روش تربیتی مرسوم در نیمهی اول قرن سیزدهم برای فرزندان مسلمانان تفاوتی نداشته است. نزاری را ازخردسالی به مکتب و سپس به مدرسه فرستادند. آنها در مدرسه یه آموختن ادبیات و الهیات میپرداختند. نزاری به تعلیمات رسمی مکتب اکتفا نمیکند و مطالعه گسترده در میان آثار فردوسی ، عطار ، خیام ، نظامی ، سوزنی داشته است و در آثار خود از عرفایی مثل رابعه و بایزید و بالاخره حلاج زیاد نام میبرد. (همان:47)
نزاری در آثارش خود را به عناوین مستجیب و داعی معرفی میکند که از اصطلاحات اسماعیلی است با توجه به این اشعار به نظر میرسد نزاری زحمت و تلاش زیادی را برای رسیدن به مقام داعی متحمل شده است. (همان:50)
نکات مذهبی در آثار اولیه نزاری با غزلهای عاشقانه ومطالبی در بارهی می و می خوارگی در هم میآمیزد ، نویسندگان اسماعیلی با درک موقعیت خطیر خود درباب نظرات خود بسیار محتاط بودهاند ، آنان اغلب از زبان استعاره و معنی عددی حروف استفاده میکردند.
نزاری نیز با توجه به سبک سادهاش در نوشتن از استعارات وکنایات بهره میبرد لکن با تمام مهارتی که در این باب داشت نتوانست یا نخواست که عقایدش را تا پایان عمر مخفی کند.(بایبوردی، 1370 :52)
2 ایران و قهستان در عصر نزاری
عصری که نزاری در آن می زیست سختترین دوران تاریخ حیات اقتصادی ، سیاسی ، فرهنگی ایران و تمام خاور میانه بود . اقتصاد کشور که در همان مراحل نخست هجوم مغولان از هم گسیخته بود در پی دومین حمله مغولان به سرکردگی هلاکو خان نه تنها موجب قلع و قمع اسماعیلیان شد بلکه به تسلط مغولان بر سراسر کشور انجامید. ( همان: 84)
روحانیون سنی و هوادار منافع حکّام فئودال از هلاکو خان که هدف او تسلط بر ایران بود حمایت میکردند. مؤلف کتاب طبقات ناصری در توضیح علل هجوم هلاکوخان مینویسد که شمس الدین قزوینی یکی از روحانیون بزرگ ایران مدتها پیش از لشکر کشی هلاکو مکرراً به قراقرم پایتخت مغولان سفر کرده و سرکوبی اسماعیلیان را خواستار شده است (همان :84)
شمس الدین قزوینی در یکی از آخرین دیدارهای خود با خان مغول به خطری که از جانب اسماعیلیان متوجه آنان است چنین اشاره میکند « این گروه با هرگونه آیینی چه مسلمانی و چه مسیحیت و یا مغولی مخالفند . آنان با پرداخت خراج رضایت حکمران بزرگ را فراهم میآورند لکن در پی کوچکترین ضعفی در حکومت شما هستند تا با خارج شدن از قلاع وپایگاه های خود آن چه را از اسلام باقی مانده است ازمیان بردازند. (همان: 85)
بنا به نوشته طبقات ناصری هلاکو خان فرمان آماده شدن سپاهی برای تسخیر الموت و دیگر قلاع اسماعیلیان در قهستان صادر میکند . هلاکو خان حملهی خود را با همراهی فئودالهای قدرت مند ایران که بیشتر آنها از مبارزهی او با اسماعیلیان جانبداری میکردند آغاز کرد.
فئودالهایی که در طول 170 سال نگران قدرت و ثروت خود بودند هلاکو را حامی متحد خود شمردند و از او پشتیبانی کردند (بایبوردی ،1370: 85)
والی فارس و خراسان و سیستان و کرمان و مازندران و لرستان و گرجستان و آذربایجان با سپاهیان خود به استقبال هلاکو شتافتند ، در میان فئودالهای بزرگ که به کمک هلاکو خان آمدند شمس الدین کرت والی هرات از جایگاه خاصی برخوردار بود زیرا به همراه سردار مغولی کیت بوغا نقش مهمی در سرکوب اسماعیلیان قهستان و اسیر کردن ناصر الدین آخرین فرمانروای اسماعیلیان ایفا نمود. (همان: 85)
رکن الدین خورشاه آخرین فرمان روای الموت چندین بار سفیرانی با هلاکو مبادله کرد بنا به گفتهی جوینی که خود شاهد ماجرا بوده است رکن الدین و طرفدارانش با تسلیم قلعه مخافت نداشند اما تندروهای اسماعیلی یا همان غُلات به مخالفت برخاسته و خروج از قلعه را ممنوع کردند و سرانجام تصمیم به قتل کسانی که قصد خروج داشتند گرفتند. در آخر شوال 654 رکن الدین با خانوادهاش از قلعه خارج میشود تسلیم هلاکو میگردد . (همان: 87)
نقل یک جانبه و مغرضانه وقایع تاریخی در تاریخ معاصر ایران مشهود است ، عبدالله رازی همدانی به دنبال هامر ، دوخویه ، گویار و سایر دانشمندان اروپایی سعی میکنند جنبش اسماعیلیه را با مبارزات آزادی خواهانه ی ملی پیوند دهند و از آن برداشتی کاملاً امروزی نمایند ، رازی همدانی اسماعیلیان را یگانه مانع در راه مغولان بر میشمارد . ( همان : 88)
مهدی محقق حرکت اسماعیلیه را در راستای مخالفت با سلجوقیان که بر وجههی مذهبی حکومت بغداد تکیه داشتهاند میشمارد او معتقد است حرکت اصلی در ایران آن زمان مبارزه میان سلطه گران یعنی سلجوقیان و ستم دیدگان یعنی مردم ایران بوده است. (همان:89)
محمد امین الخنجی دانشمند مصری در توضیح جهت سیاسی اسماعیلیه مینویسد که اسماعیلیه یک سازمان مخفی شامل شیعیان تندرو بوده است .محققان اروپایی اسماعیلیه را طور دیگری معرفی میکنند برتلس با اشاره به تلاشهای ایوانف در نشر آثار اسماعیلیه نظریه ایوانف مبنی بر این که اسماعیلیه چیزی جز اسلام خالص نیست و در آن چیزی از مبارزات طبقاتی و و درک طبقاتی نیست را مستدلاً رد میکند و بی اساس میشمارد. (همان: 90)
تحقیق درباره اسماعیلیه به عنوان یک جریان مذهبی فقط در صورت انجام یک بررسی همه جانبه در مورد اساس اقتصادی و و ساختمان طبقاتی و عوامل رو بنایی حکومت اسماعیلیان امکان پذیر است ، ولی با در نظر گرفتن این که تاریخ ایران در قرن 11 و 12 میلادی مورد بررسی کامل قرار نگرفته است میتوان گفت این مسئله هنوز تا حل نهایی فاصله بسیار دارد و به نظر میرسد که جست و جوی اطلاعات جدید و کوشش و کاوش بیشتر پژوهندگان ضروری میباشد تا بتوانیم به حقایقی که مشخص کننده علل ظهور و سقوط اسماعیلیان بوده است دست یابیم.(بایبوردی ،1370 :93)
با توجه به مشکلات بررسی تاریخ در نیمه دوم قرن سیزدهم میلادی و آغاز قرن چهاردهم به ویژه در دوران زندگی و خلاقیت نزاری به سبب انعکاس ناقص فعالیتهای اسماعیلیان آن دوره در منابع تاریخی با دشواریهای بیشتری روبرو میشویم. حتی بر اساس اشارات پراکنده میتوان گفت که حتی پس از 170 سال از انقراض اسماعیلیان قیامهایی از آنان در مناطق دیلم و رودبار و قهستان وجود داشته است . رکن الدین خورشاه پس از تسخیر قلعه به دست مغولان به تبریز میرود و در آن جا حق امامت را به فرزندش محمد واگذار میکند که در ادبیات تصوف به شمس تبریزی معروف است. (همان :93)
درکتاب تاریخنامه هرات شرح اقدامات شمس الدین کرت که در سرکوبی اسماعیلیان به طور فعال شرکت کرده بود آمده است ، شمس الدین همچنین جنگ سختی با سرداران مغولی ضد هلاکو انجام میدهد و حکام محلی را شکستمیدهد وغرجستان را به تصرف در میآورد.(همان :94)
در سال 648 ق شمس الدین کرت ضربهی سختی بر افغانها می زند و در سال 650 با سپاهی عازم افغانستان میگردد و از ملک شاهنشاه و دامادش میرانشاه طلب خراج میکند آنها نمیپذیرند ملک تاج الدین برادر کوچک میرانشاه به شمس الدین میپیوند د و در یک جنگ نابرابر شاهنشاه و همه خانوادهاش کشته میشوند و میرانشاه موفق به فرار میشود ، شمس الدین کرت در افغانستان قلعهای که محل نگهداری آذوقه یک چهارم جمعیت افغانستان است را تصرف میکند.( همان : 95)
ملک تاج الدین بعد از کشته شدن برادرش ترک خدمت میکند چون خطر مرگ او را تهدید میکرده است ، تاج الدین در راه تصرف شهر مستنک به دست سپاه شمس الدین کرت دستگیر میگردد و در قلعهای در شهر تکیناباد زندانی میشود.( همان :95)
اسماعیلیان که برای جلوگیری از گسترش حوزه فرمان روایی شمس الدین تلاش میکردن به کمک تاج الدین میپیوندند، علاء الدین هریر یکی از سران اسماعیلیه که میدانست تاج الدین دشمن افغان شمس الدین کرت را میتواند پیرامون خود گرد آورد تصمیم به نجات او میگیرد ، او را به هزار دینار خریداری میکند.
سپس تاج الدین شهر مستنک را تصرف و حاکم دست نشانده شمس الدین را بیرون میکند و بدین ترتیب اسماعیلیان در مبارزه با شمس الدین تکیه گاه جدیدی به دست میآورند.( بایبوردی، 1370 :96)
سیفی در کتاب تاریخ نامه هرات حکایت مشکوک شدن شمس الدین به دو نفر غریبه در شهر هرات را نقل میکند که ادعا میکنند مسافرانی از ابیورد هستند ، لکن وقتی بازداشت میشوند و دویست ضربه شلاق میخورند معلوم میشود که از اعضای گروهی اسماعیلی دوازده نفره هستند که از قهستان برای کشتن شمس الدین آمدهاند .(همان :97) این حقایق میزان خصومت اسماعیلیان با شمس الدین کرت رامشخص میکند.
در سال 670 ق جنب و جوشی در میان اسماعیلیان رخ داد آنان پسر خورشاه آخرین امام الموت را یافته بودند آنها به رهبری او قیام کرده و قلعه الموت را باز پس گرفتند ، آنان حکومت جدید را نو دولت نامیدند اما این حکومت دوام چندانی نیافت و در همان سال به دست مغولان متلاشی شد.( همان:98)
از برنامه اجتماعی اسماعیلیان ایرانی در دوره مورد بررسی ما اطلاعی در دست نیست ، مسلماً خراج سنگین و کار اجباری که مغولان بر ایرانیان تحمیل میکردهاند تنها علت نارضایتی اسماعیلیان نبوده است . ظاهراً تلاشهای آنها بیشتر در جهت حفظ باقی مانده نظام اجتماعی آنان که هنوز در نواحی کوهستانی همچون قهستان و سواحل جنوبی خزر بوده است. ( همان:100)
در توضیح حمایت اسماعیلیان از ملوک محلی و اشراف قدیمی مغولی در جنگ با شمس الدین کرت میتوان گفت این حرکت مسلماً با سیاست هلاکو خان که به دست شمس الدین کرت اجرا میشده و بر خلاف قوانین موجود تملک زمین که به نفع اسماعیلیان هم بوده ارتباط داشته است. در دوران نزاری هنگام قدرت کامل جامعه فئودالها زمانی که تضاد میان دسته بندیهای طبقهی حاکم بیش از عصر محمد خوارزمشاه شده بود مبارزه اسماعیلیان نشان میداد که آنها امید بازیافتن دوبارهی قدرت را از دست نداده بودند. (بایبوردی ، 1370: 100) طبقات بالای اسماعیلیان قهستان نیز با اتکا بر تودهی به ستوه آمده از استثمار وحشیانهی مغولان و به سبب نارضایتی از لغو نظام قدیم تملک اراضی در این مبارزه شرکت داشتند .(همان ، 1370: 100)
3 فرزندان نزاری
نزاری سه فرزند پسر داشته است که ذکر آنان را در مرثیهای که در رثای فرزند بزرگش سروده است آورده است ، تاج الدین محمد ، شهنشاه ، نصرت که علاوه بر این مرثیه ذکر آنان چند جای دیگر در آثار نزاری آمده است. (همان: 17) نزاری در مرثیه مرگ همسرش در سوگ او را شاهباز دولت و نازک دل نامیده است که زود از برش رفته است ، نکتهی دیگر در این مرثیه عزاداری زن و مرد در بیرجند است که نشان از جایگاه و احترام نزاری است. (همان :19)
4 گرایشات مذهبی حکیم نزاری
پیرامون مذهب و گرایشات دینی نزاری اختلاف نظر وجود دارد .برتلس به عنوان اولین محقق آثار نزاری جانب احتیاط را پی میگیرد و پس از برسی آثار نزاری میگوید این اشعار هم میتواند نماینده یک مبلغ اسماعیلی و هم نماینده افکار یک مرشد و پیر طریقت عرفانی باشد . و فقط کسانی که از فرقه اسماعیلیه اطلاعی ندارند میتوانند باوجود اثری مانند دستورنامه او رابه اسماعلیه منسوب کنند. (همان:53)
طبق نظر ایوانف نزاری قطعاً اسماعیلی بوده است و به عنوان یک داعی اسماعیله در قهستان فعالیت میکرده است ، اما این نظریه با توجه به انتساب علیشاه به اسماعیلیه مشکوک به نظر میرسد زیرا به گواه تاریخ علیشاه نه تنها اسماعیلی نبوده است بلکه دشمنی عمیقی با اسماعیلیان داشته است. (همان:54)
چنگیز علی بایبوردی در آثار خود پیشفرض خود را بر اسماعیلی بودن شاعر گذاشته است و اشعارش را بر این اساس تحلیل کرده است . او به استناد ابیات زیر پدر نزاری را یک اسماعیلی معتقد میشمارد که فرزندش را در این مسیر تربیت کرده است. (همان: 51)
عمرها باد خدایا پدرم
که بسی در حق من کرد کرامت پدرم
حق از این بیش که بر پسروی اهل البیت
معتقد کرد به اثبات امامت پدرم
(شاطری و یحیایی ، 1393: 2061)
در دیوان حکیم نزاری نیز مظاهر مصفا وجه تسمیه تخلص حکیم نزاری را لاغری و نحیف بودن شاعر میداند و نظرات کسانی مثل ادوارد براون و مجتهد زاده که تخلصش را به خاطر وابستگی به نزار فاطمی میدانند رد میکند. (دیوان نزاری ، 1371: 25)
حسامی قهستانی یکی از نخستین کسانی است که به دوازده امامی بودن او البته نه به صراحت اشاره کرده است و ابیات زیر را به عنوان شاهد مثال خود آورده است:
به اعتقاد من از بعد احمد مرسل
علی ز جمله مخلوق کردگار به است
محبت تو چنان محکم است در دل من
که اعتقاد نزاری به خاندان علی
(آیتی ، 1371: 168)
همچنین حسامی در مشاهدات خود آورده است که کنار قبر حکیم را میکندهاند . تابوت ظاهر شده و بندهای مس بر آن مسمار استوار کردهاند و قریب 200 سال از وفاتش گذشته و همچنان مجسم در تابوت و اعضایش از هم نریخته و عقدهای دندانها نگسیخته و تار و پود کفنش نبیخته. (همان: 168)
آیتی در کتاب بهارستان به پیروی از حسامی قهستانی نزاری را امامی میداند و نزدیکی به فاطمیان به خاطر تخلصش را نیز رد میکند. (همان : 168) پور جوادی مصحح مثنوی روز و شب نیز در مقدمه این مثنوی نوشته است که نزاری با این که مانند سایر شاعران در ابتدای این مثنوی ابیاتی در توحید و نعت پیامبر اسلام آورده است از خلفا نامی نمیبرد . (پورجوادی ، 1385: 12) نزاری در مثنوی روز و شب خود را پیرو امام جعفر صادق (ع) میداند :
من مجنون واله عاشق
پس رو رنگ جعفر صادق
و به نوعی خود را پیرو مذهب جعفری دوازده امام میداند. شیخ مرتضی آیتی نویسنده و شاعر معاصر بیرجندی مؤلف کتاب (نسیم بهاری در احوال نزاری) نیز معتقد است حکیم بر مذهب حق و شیعه امامی مذهب بوده است او ابیاتی مانند:
محبت تو چنان محکم است در دل من
که اعتقاد نزاری به خاندان علی
(آیتی ،1344:6)
را دلیل مدعای خود میداند و دلیل دوم او نیز این است که مصنفات او خالی از مدح خلفای اسماعیلی است و دلیل سوم شیخ مرتضی آیتی مقام دانش و حکمت در اوست که منافی الحاد در باره اوست. (همان:6)
با همهی اینها انعکاس عقاید اسماعیلی در اشعار حکیم نزاری غیر قابل انکار است:
محمد را فرستادند قرآن
کلیم و روح را تورات و انجیل
مفسر راست گو باید وگرنه
خلافی نیست در تأویل و تنزیل
ز مستودع جدا کن مستقر را
همین یک نکته باشد اصل تأویل
این که نزاری در شعر یاد شده امام مستقر را از امام مستودع جدا میکند مساله ای است که هر از گاهی میان اسماعیلیان بروز میکرده و به انشعاب آنان میانجامید. تصور امام به عنوان یک بشر معمولی جسمانی باعث بروز مشکلات عدیده در مساله وراثت گردید که ناشی از به قدرت رسیدن نابالغان بود، اسماعیلیان نظریهای ابرازنمودند که یکی از خویشاوندان که وارث قانونی نمیباشد به عنوان امام مستودع انتخاب گردد. (همان: 63)
اسماعیلیان در مباحثه با مخالفان خود در موضوع ضرورت وجود امام و سپردن حقوق گسترده به او ادلهی بسیاری اقامه میکنند ، به عنوان مثال آنها میگفتند که پیامبر (ص)پس از دریافت وحی الهی نمیتوانسته آن را کامل به مردمان زمان خویش به جها جهالتشان ابراز کند و آن چه ناگفته مانده بود را به امام علی (ع) و اخلافش منتقل نموده است. این دلیل و نظایر آن که اسماعیلیان برای اثبات ضرورت وجود امام وقت میآوردند اغلب در اشعار نزاری به عنوان دلیلی بر وجود پیوند نا گسستنی جامعهی بشری با امام چه در زمان گذشته و لزوم آن در آینده نیز دیده میشود: (همان:64)
نفسی جهان نباشد ز امام وقت خالی
بمرنج اگر برنجی چه کنم نص کلام است
تو امام وقت خود را به یقین اگر ندانی
به یقین بدان که بر تو سر و مال و زن حرام است
بفروشم آن امامت ز برای نقل مستان
که عمامه بر سر او گرو شراب و جام است
چو امام تو دو باشد به جواب من چه گویی
اگر از تو بازپرسم که امام تو کدام است
نزاری در بعضی غزلها ضمن سخن از امام وقت تاکید میکند که امام وقت باید از نسل امام علی (ع) و فاطمه(س) باشد نزاری رستگاری را در امام وقت میبیند و مردمان را به پیروی از اوامراو میخواند زیرا که در این پیروی عین ایمان نهفته است: (بایبوردی 1371: 65)
رستگاری در امام الوقت باشد زین قبل
پس روی امر مردش عین ایمان یافتم
باز دادم هر چه الا بعضها من بعض بود
چون امامت مستقر در ذات انسان یافتم
من ندانم جز امام حی قائم مقتدا
آن که در امرش امان خلق دوجهان یافتم
پشت بر بیدای دوران ظلالت کن که من
ره سوی باب علی از نور سلمان یافتم
تا نزاری را به دست تربیت برداشت او
پای قدرش بر سر گردن فرازان یافتم
هم بران منوال می گویم که میگوید
(همان:65)
مسائل مربوط به امام وقت در مرکز آیین اسماعیلیه قرار دارد و چنان که نزاری اشاره میکند مهمترین وجه اختلاف اسماعیلیان و صوفیان است نزاری خود را به اسماعیلیان منسوب میکند نه به صوفیان و نه منتظران که شیعیان دوازده امامی باشند: (همان: 65)
هیچ می دانی که ما را با که افتاده ست کار
با تو برگویم اگر باور کنی حرف سه چار
گرچه خود در اصل معنی یک حکایت بیش نیست
از احد جز واحد مطلق نگنجد در شمار
پس مرا این جا به کثرت هیچ راه و روی نیست
راه و روی من به هیهات یا رب زینهار
یک اشارت بس اگر باشد کسی معنی شناس
یک عنایت بس اگر باشد به معنی استوار
گر تو با ما در میان آیی بمانی مات محض
گفتهاند آری که به بینند بازی از کنار
صوفیان گویند ابن الوقت باش ای منتظر
من نه آن باشم که باشم در محل انتظار
(همان:68)
بدین گونه نزاری با دور شدن از شیعیان دوازده امامی تنها به امام وقت که از جانب امام قبل او برگزیده شده است اعتقاد دارد ، آئین اسماعیلیه که بر ادراک عقلی استوار است با تاکید بر وجود واقعی جهان مادی جای هیچ شکی را در درک ماهیت اجسام از طریق توانایی بشر باقی نمیگذارد این موضوع با علاقهی شدید اسماعیلیان به کسب علوم غیر دینی مانند طب ، ریاضیات ، نجوم ثابت میگردد.
لکن با تاکید بر ناممکن بودن شناخت خداوند به عنوان هستی کل از طریق عقل انسانی ، اسماعیلیان به محدودیت عقل انسانی اشاره میکنند.آیین مخفی اسماعیلیه با تاکید بر ناممکن بودن شناخت خداوند از طریق عقل انسانی آشکارا از تعالیم نوافلاطونی و تصوف که معتقد به امکان ارتباط بلاواسطه و عرفانی میان خدا و انسان بود فاصله گرفت. ( بایبوردی ، 1370: 68)
5 تخلص نزاری
تخلص نزاری هم به اعتبار جمعی از تذکره نویسان و هم قرینه اکثر قریب به اتفاق غزلیات نزاری با وجه جسمی نحیفی او سازگار است. دکتر مجتهد زاده در مقدمهی رساله خود پی قول تذکره نویسان را میگیرد و با اتکا به تأیید ادوارد براون انگلیسی او را به خلیفه فاطمی مصر (المصطفی لدین الله نزار) منتسب میکند او جهت لاغری را برای تخلص نزاری رد میکند. (دیوان نزاری 1371 : 25)
استاد ذبیح الله صفا در کتاب تاریخ ادبیات ایران احتمال نسب خانوادگی را برای کلمه نزاری در تخلص او مطرح میکند. (صفا ، 1369 : 735 )در میان تذکره نویسان برخی تخلص او را به سبب انتساب او به خلیفه فاطمی مصر المصطفی لدین الله نزار و برخی نیز لاغری او و برخی هر دو سبب را مطرح کردهاند. دولتشاه سمرقندی ، تقی الدین کاشی( تقی الدین کاشی خلاصه الاشعار) و خوش گو (سفینهی خوشگو) از این دستهاند که هر دو دلیل را ذکر کردهاند. (همان :26)
مولوی محمد مظفر انتساب او به خلیفه فاطمی مصر (المصطفی لدین الله نزار) را درست میداند . ادوارد براون نیز هم به سبب زادگاه نزاری که خاستگاه اسماعیلیه است معتقد است نزاری تخلص خود را از نام (المصطفی لدین الله نزار) گرفته است و احتمال این که تخلص او به علت لاغری باشد را مورد تردید میشمارد. ( براون ، 1339 : 199)
6 همسر نزاری
اگر نزاری بعد از سفر دوساله به آذربایجان و استقرار در قهستان ازدواج کرده باشد در سن بعد از سی سالگی صاحب فرزند شده است و از ترکیب بند رثای تاح الدین محمد که در سال 706 رخ داده بر میآید که در این سال زنده بوده و بیش از 60 سال داشته است ، نزاری در این شعر همسرش را جفت شریف و شاهباز دولت و نازک دل نامیده است که زود فرزندان خودش را تنها گذاشته است. نکتهی دیگر در این رثا عزاداری مرد و زن بیرجند در عزای اوست که از اعتبار و حرمت نزاری در آن دوره حکایت دارد.(دیوان نزاری 1371: 19)
نزاری دیر ازدواج کرد آنگاه با دختری از خاندان اصیل اسماعیلی که به گمانی خواهر شمس الدین گیلکی وزیر رکن الدین خورشاه بود کسی که با او در غم و شادی همیار و همساز بود و ناهمواریهای زندگی را تحمل کرد ، ثمره ازدواجشان سه پسر بود ، همسرش غم سنگین پسرشان را نتوانست تحمل کند و اندکی بعد به دیار باقی شتافت که هجرانش ضربه سختی به نزاری وارد کرد که در سوگنامه مفصلی که سروده است تجلی یافته است .(قنادان ، 1396 : 15) قسمتی از سوگنامه :
بگذاشتی مرا و برفتی زهی عذاب
تسکین نمیپذیرد جانم ز اضطراب
جفت شریف بودی و طاق اوفتاده ام
بی تو نه صبر و طاقت و آرام و خورد وخواب
در آبم از دو دیده و در آتشم ز دل
آه از دل پر آتش و از دیدهی خراب
هر دانهای که عقد کنم چشم در فشان
کم نیست در کنار من از قبهی خراب
برق هلاکت تو دل و جان من بسوخت
هجر تو کرد کرد و کیایی من خراب
در ماتم تو آه دل من چو شعلهها
بر چرخ برده نایره از فرط التهاب
(همان:15)
7 برادر یا برادران نزاری
دقیق نمیدانیم نزاری یک یا چند برادر داشته است و نام و نشان و حال و کارشان چه بوده است اما در جایی گفته است:
فصل اول یک برادر هست دیگر بنده را
کو هم از اسباب دنیا هم چو من بس بینواست
نیم دانگش نیست استظهار دخل و این عجب
نامش اندر دفتر قبجور یک دینار راست
بارادین از این دو بیت برداشت کرده است که نزاری را برادری بوده است و نامش معلوم نیست اما کلمهی (دیگر) در این شعر شاید نشانهی این است که بیش از یک برادر داشته است. آیا کلمه نخست بیت اول فضل است و قید اول میتواند دلیل بر این باشد که برادر دیگری به نام فضل دوم داشته است؟( همان :22)
8 سال وفات نزاری
درباره سال وفات نزاری چند قول وجود دارد ، احمد ابن جلال الدین محمد فصیح خوافی در قسمت حوادث سال 721 وفات حکیم نزاری قهستانی میداند (فصیح خوافی، 1351 :33(
رضا قلی خان هدایت در مجمع الفصحا مینویسد : ( اصل او از بیرجند قهستان بوده است صاحب کتاب دستورنامه است و در سال 695 ق وفات یافته است. ( هدایت، 1382 : 2117)
نظمی تبریزی در کتاب دویست سخنور معتقد است نزاری بیش از صد سال عمر کرده است و در سال 721 در بیرجند درگذشته است. ( نظمی تبریزی، 1362 : 426)
تذکره روز روشن نیز با اشاره به هم عصر بودن سعدی و نزاری و دیدار این دو شاعر در شیراز سال مرگ او را 721 در بیرجند میداند . (صبا ، 1343 : 813 )
متاخران مانند ادوارد براون و محمد تقی مدرسی ، اقبال آشتیانی که سال 720 را برای درگذشت نزاری ذکر کردهاند منبعشان خلاصه الاشعار تقی الدین کاشی بوده است.(دیوان نزاری ، 1371: 23)
9 سفرهای حکیم نزاری
حکیم نزاری در اول شوال سال 678 قمری ( 22 بهمن 658 شمسی ) همراه تاج الدین عمید به قصد رفتن به مقر ایلخانان در ییلاق آلاطاق از شهر تون (فردوس کنونی) عازم اصفهان میگردد. ( بایبوردی ب ، 1391: 11) نزاری در جوانی به خدمت طوقان خان حاکم مغولی قهستان در میآید ضمن انجام مسئولیتهای یک کارگزار حکومتی سفر میکند و از آثارش میتوان فهمید که سراسر قهستان و خراسان و ری را دیده است و با چشمهای خود اثرات و ویرانیهای حمله مغولان را دیده بود و از ویرانی قاین و تون سخن میگوید این سفرها باعث گستردگی دید شاعر میگردد (بایبوردی ، 1370: 102)
شاعر در سفرنامهاش به شرح سفر و آداب و عادات مردمان آن میپردازد و از شهرهای اصفهان و نطنز و تبریز و خوی به نیکویی یاد میکند ، نزاری در اصفهان به همراه ایرانشاه به دست پیری خرقه پوش میشوند و به سفارش ایرانشاه تصمیم میگیرد سفرنامهای به نظم بنویسد ، سپس از اصفهان به سمت نطنز و پس از آن به سمت تبریز حرکت میکنند . ( بایبوردی ، 1391 :13) در تبریز با یکی از اعضای اخوان الصفا دیدار میکند او را محرم راز خود میداند و به همراه او به دار الشفا میرود.
در پنجم صفر همان سال در جمع ملتزمین رکاب شمس الدین جوینی تبریز را ترک میکند و از سواحل دریاچه ارومیه عبور میکند. پس از یک روز به شهر خوی میرسد که بنا به اظهار نزاری بیشتر مردمش ترک بودند ، بعد از عبور از آلاطاق کاروان به قلب ارمنستان میرسد و نزاری چنان شیفته کاخها و بناهایش قرار میگیرد که بر خلاف شهرهای دیگر زیباییهایش را تحسین میکند. در ارمنستان او شاهد شورش مردم بر علیه حاکمان مغول بوده است که توسط مغولان مقاومتشان در هم شکسته شده است ، مقصد بعدی نزاری پس از ارمنستان ، گرجستان بوده است در گرجستان طبیعت زیبای آن و ظواهر و آداب مردمشان را توصیف میکند. پس از گرجستان نزاری راهی ارّان میشود شهر باکو در نظر حکیم نزاری کوچک و غیر مرفه و بی روح میآید .(بایبوردی ، 1370: 112) بیستم رمضان سال 679 به تاج الدین عمید فرمان میرسد که جهت بازرسی دخل و خرج به اردبیل بروند شهر اردبیل خیلی مورد پسند شاعر قرار نمیگیرد اما در آن جا با سنان شاعر و اوحد کاتب آشنا میگردد در اردبیل نامهای از قهستان دریافت میکند ، سپس از طریق زنجان وارد ابهر میگردد ، در ماه ربیع الثانی سال679 شاعر همراه کاروان از ابهر راهی قهستان میگردد0(همان : 113)
10 حکیم نزاری و شیخ اجل سعدی شیراز
در بارهی دیدار سعدی و نزاری تذکره نویسان زیادی سخن گفتهاند نویسنده کتاب مجمع افصحا در باره حکیم نزاری نویسد : « اصل او از بیرجند است صاحب کتاب دستورنامه است ، در سال 695 وفات یافته و با سعدی صحبت داشته است. (هدایت ، 1382 : 2117)
الطاف حسین حالی در کتابش به نام حیات سعدی به نقل از کتاب مجالس العشاق به دیدار سعدی و نزاری در شیراز و قهستان اشاره میکند :
نزاری قهستانی در حمام با شیخ روبرو شد شیخ از وی پرسید در خراسان کسی سعدی را نمیشناسد؟ نزاری جواب داد کلام سعدی در خراسان در افواه عموم جاری است، خواهش کرد چند شعر از سعدی بخواند و شیخ دانست نزاری صاحب کمالات است و ذوق شعر دارد بالاخره یکدیگر را شناختند و سعدی نزاری را به خانه خویش دعوت کرد و تا چند روز از وی پذیرایی شایانی نمود هنگام حرکت نزاری به نوکرش گفت اگر سعدی گاهی به خراسان آمد مهمان نوازی خود را به او نشان خواهم داد.
به گوش شیخ رسید و متأسف شد که شاید خوب پذیرایی نکردهاست. اتفاقاً سالی گذرش به قهستان افتاد و با حکیم نزاری ملاقات دست داد. حکیم پذیرایی ساده نمود و اغذیه ی ساده بر سفره میچید و هنگام تودیع گفت پذیرایی پرتکلف موجب شرمندگی مهمان میشود رسم ما این است که ملاحظه کردی. (حالی ، 1316 : 29)
مؤلف تذکره روز روشن نیز در باره نزاری مینویسد: از حکمای عصر و معاصر شیخ سعدی شیرازی است زمانی که شیخ در قهستان گذر کرد وی چندی به مهمان داری و دل جویی شیخ مصروف ماند.(صبا ، 1343 : 813) نویسنده کتاب دویست سخنور نیز درباره نزاری مینویسد : «نزاری ملقب به سعد الدین ، معروف به حکیم نزاری قهستانی از گویندگان قوی دست سده هفتم که با شیخ سعدی معاصر بوده و گویا با شیخ دیدارها و مصاحبتها کرده است.» ( نظمی تبریزی ، 1362 : 426)
علاوه بر دیداری که تذکره نویسان برای سعدی و نزاری توصیف کردهاند ، درباره تأثیر نزاری از سعدی باید گفت هرچند در نظر نزاری سعدی سخنوری شیرین کار و نادره گفتار است و غزلهای او از شکر شیرینتر است با وجود شهرت جهانی و روح بخشی در لفظ و حلاوت کلام از جهت رمز گویی و راه جویی به عالم روح با حکیم متفاوت است یعنی حدیث حکیم خاص خاصان عالم روح است وکلام سعدی در همه حال با عالم و جاهل و خاص و عام یکسان است و از خصیصه رمز عاری است. ( دیوان نزاری ،1371 : 315)
در باب طرز سخن نزاری و سعدی باید گفت که نزاری چه در غزلها و چه در مثنویها و چه در قصیدهها زیر نفوذ شدید سعدی است و سیمرغ عظمت و عزت سخن شیخ همه جا روح شعر نزاری را زیر پر و بال خود دارد و غزلهای نزاری واسطه تتبع حافظ از سعدی است . (دیوان نزاری، 1371: 315)
غزلهای نزاری در بسیاری از اشعار با کلام سعدی هم آوایی دارد . چندی از آنها را میتوان در جایگاه سعدی گذاشت . به نظر برخی از صاحب نظران مثنوی دستورنامه را میشود نسخهی دیگری از بوستان سعدی پنداشت. کریمسکی آن را نظیر بوستان اما یورگن برتلس تنها وجه تشابه را در پندها و اندرزها و داستانهای اخلاقی دانسته و مستی شراب و عشق و رندی آن را ویژگی نزاری میشمارد. به همان نسبتی که کلام سعدی بر بدنه منظومههای حکیم نزاری جاری و ساری است . (قنادان ، 1396 : 151 )
11 حکیم نزاری و حافظ
جامی شاعر و عارف سده نهم در بهارستان مینویسد : « قدوه الشعرا خواجه حافظ شیرازی رحمه الله ، اکثر اشعار وی لطیف و مطبوع است و بعضی قریب به اعجاز ، غزلیات وی نسبت به غزلیات دیگران در سلامت و روانی حکم قصائد ظهیر را دارد نسبت به قصاید دیگران و سلایق شعری او نزدیک است به نزاری قهستانی . اما در شعر نزاری غث و سمین بسیار است به خلاف شعر وی . (جامی ، 1367 : 105)
استاد صفا در باره این سخن جامی مینویسد » جامی در بهارستان مدعی است که حافظ از شیوهی نزاری تتبع کرده است و این به نظر بعید میآید و جز چند استقبال از چند غزل نزاری اثر دیگری از او در اساس و بنیاد سبک حافظ ملاحظه نمیکنیم و در عوض نزاری خود اشعاری را از خاقانی و سعدی چندین بار استقبال کرده و جواب گفته است . (صفا ، 1369 : 740) سه مورد از اقتباسهای حافظ از حکیم نزاری به این شرح است:
نزاری:
باد بهار میوزد بادهی خوش گوار کو
بوی بنفشه میدهد ساقی گلعذار کو
حافظ:
گلبن عیش می مد ساقی گل عذار کو
باد بهار میوزد بادهی خوش گوار کو
نزاری:
ای آفت جان ترک و تازیک
بی خواب و خور از تو دور و نزدیک
حافظ:
ای بسته کمر ز دور و نزدیک
بر خون تمام ترک و تازیک
نزاری:
یار با ما نه چنان بود که هر بار دگر
ترک ما کرد و گرفته است مگر یار دگر
حافظ:
گر بود عمر به میخانه روم بار دگر
به جز از خدمت رندان نکنم کار دگر
(دیوان نزاری 1371: 348)
12 آثار حکیم نزاری
1-12 دیوان اشعار
دیوان حکیم نزاری شامل 1408 غزل نزاری به اضافه تعدادی شعر در قالبهای ( قصیده و مثنوی و رباعی و ترکیب بند و ترجیع بند ) شامل میشود که به اهتمام دکتر محمود رفیعی و تصحیح و تحشیه و مقابله استاد مظاهر مصفا منتشر شده است . مثنوی دستور نامه نیز در قالب همین دیوان منتشر شده است.
2-12 سفر نامه
حکیم نزاری در اول شوال سال 678 قمری ( 22 بهمن 658 شمسی ) همراه تاج الدین عمید به قصد رفتن به مقر ایلخانان در ییلاق آلاطاق از شهر تون (فردوس کنونی) عازم اصفهان میگردد ( بایبوردی ، 1391 : 11) نزاری در جوانی به خدمت طوقان خان حاکم مغولی قهستان در میآید ضمن انجام مسئولیتهای یک کارگزار حکومتی سفر میکند و از آثارش میتوان فهمید که سراسر قهستان و خراسان و ری را دیده است و با چشمهای خود اثرات و ویرانیهای حمله مغولان را دیده بود و از ویرانی قاین و تون سخن میگوید این سفرها باعث گستردگی دید شاعر میگردد (بایبوردی ، 1370 : 102) شرح این سفر به عنوان کارگزار دولتی به همراهی تاج الدین عمید موضوع سفرنامه منظوم حکیم نزاری است که توضیحات بیشتر آن در قسمت سفرهای حکیمنزاری رسالهی حاضر آمده است.
3-12 ادب نامه
ادب نامه یکی از مثنویهای حکیم نزاری در بیان چگونگی رفتار وزیران و منشیان و دیگر درباریان در برابر شاه است . حکیم نزاری در این منظومه ابتدا اشخاص را اخدمت گذاری دربار باز میدارد:
طمع جز به ناکامی و رنج و غم
مکن چون نهادی به خدمت قدم
ودرجایی دیگر میگوید:
بود خدمت پادشاه هولناک
که خوف است و ترس است و بیم است و باک
در او گه مذلت بود گه خطر
نه امن از سفر نه فراغ از حضر
(رفیعی ، 1392: 10)
سپس به رعایت ادب و رفتار خدمتگزارانه ی درباریان در برابر شاه میپردازد این بخش از سخنان مصلحت گرایانه شاعر از تفصیل و بسط بیشتر همراه با نقل حکایاتی از برمکیان و حکایات دیگر که جنبه اجتماعی و اخلاقی دارد برخودار است. (همان: 10)ادب نامه در بحر متقارب مثمن محذوف سروده سال 695 و پنجاه سالگی شاعر است ، آغاز ادب نامه این بیت است:
سپاس و ستایش خداوند را
خداوند بی مثل و مانند را
و ابیات پایانی آن:
ز آغاز بردم به پایان کتاب
نکردم مطول سخن بی حساب
سرسال خا صاد ها شد تمام
ز هجرت به توفیق حق والسلام
( بایبوردی ، 1370 : 151)
ادب نامه یکی از دو اثریست که نزاری به قصد رفع سو ظن شاه از خود و جلب عنایت او سروده است وبه این جهت در آن میکوشد تهمتهای حاسدان را رد کند ، شاه که یه سودمندی چنین مصنفاتی واقف بود به رغم این که نویسنده آن مورد خشم بود به صورت اولیه و غیر منظوم میخواند و با تأیید آن به نزاری فرمان میدهد تا آن را به نظم آورد زیرا به عقیدهی شاه نظم بهتر از نثر فراگرفته میشود. ( بایبوردی ، 1370 : 151)
نزاری در ادب نامه هر چند کوشش بر کسب رضایت شاه کرد اما آن گونه که انتظار داشت پاسخی دریافت نکرد ، او که زمانی سمت وزارت یا مشاوره وزیر در دربار علیشاه با حفظ سمت شاعر درباری داشت اکنون با حفظ تنها سمت شاعر درباری بدون تماس روزانه روز و روزگارش را میگذراند . ( قنادان ، 1396 : 52 )
4-12 ازهر و مزهر
مثنوی ازهر و مزهر اثر حماسی حکیم نزاری در سال 700 ق سروده شده است این مثنوی به توصیه دانشمندی بزرگ در مدتی اندکی کمتر از یک سال سروده شده است ، نزاری این اثر را از خسرونامه عطار برداشته است و چنان دگرگون ساخته که اگر اشاره خود نزاری نمیبود به دشواری میشد پذیرفت که ازهر و مزهر اقتباسی از خسرو نامه است. ( رفیعی ، 1394 : 12)
مرا این داستان گر دست برخاست
بگویم کز کدامین مست برخاست
تتبع کردهی عطار بودم
از آن زین شاخ برخوردار بودم
ز خسرو نامه بهتر داستان نیست
که خسرو نامهی او گلستانیست
(همان:12)
مثنوی ازهر و مزهر شامل 10612 بیت است در خانوادهی مقتحم بزرگ قبیلهی بنی اوس پس از مدتها فرزندی به دنیا میآید که او را مزهر مینامند ، مزهر پس از تربیت و رشد انسانی عدالت دوست ، عاشق حقیقت ، سرداری لایق و شاعری شایسته شده است . مزهر دختر عمویی به نام ازهر دارد که دختری ثابت قدم و دشمن بی عدالتی است که درسن دو هفتگی نامزد مزهر شده است. وقتی ازهر به سن ازدواج میرسد آن دو به عقد هم در میآیند اما اندکی پس از مراسم ازدواج پدر مزهر فوت میکند و دست و دلبازی مزهر بلای جان او و اتلاف ثروتش میگردد .(رفیعی ، 1394 : 14 )
اصبع برادر بزرگتر ازهر و دو برادر دیگرش چون تمایلی به ادامه ازدواج خواهرشان با مزهر فقیر ندارند به نزد هلیل بزرگ قبیلهی بنی غسان میروند ، هلیل که وصف زیبایی خواهرشان را شنیده است همین که از قصد برادران برای شوهر دادن ازهر آگاه میگردد خرسند میشود . اصبع پس از قول و قرار و گرفتن هدایا از هلیل به خانه بر میگردد اما خواهرش زیر بار وعده و وعید نمیرود و او را به نداشتن اخلاق و بی شرافتی محکوم میکند ، اصبع به هلیل پیغام میدهد که ازهر موافق است اما بزرگان قبیله مخالفند ، هلیل که مردی ثروت مند و قدرت مند است خشمگین میشود و به قبیله بنی اوس حمله میبرد و جنگی طولانی آغاز میگردد، شقاوت و بی رحمیهای هلیل در این داستان بسیار شبیه کشتارهای مغولان است (رفیعی ، 1394 : 15)
هنگامی که خبر مخالفت خانواده ازهر با ازدواج با هلیل به گوش هلیل میرسد او از این خبر آشفته میگردد و بر قبیله بنی اوس حمله میبرد و شعلهی جنگی طولانی زبانه میکشد مزهر در این جنگ در برابر دشمن زورمند میجنگد در حالی که ازهر هم زره بر تن و کلاه خود بر سر کنار اوست در یکی از برخوردها مزهر شکست میخورد و او را با دستهای بسته به دریا میاندازند ، مزهر معجزه آسا با استفاده از تخته پارهای نجات مییابد و به جزیرهای ناشناخته میرسد و به چنگ دزدان دریایی می افتد، دزدان دریایی بنا به رسم خود تصمیم میگیرند او را در مراسمی قربانی کنند. بعس که ماهیگیری فقیر است به حالش رحم میکند و مزهر را نجات میدهد و پس از حوادث و پیشامدهای بسیار با عطش انتقام به قبیلهی خود برمی گردد و جنگ با هلیل را ادامه میدهد ، در این جنگ شاه یمن به یاری مزهر میشتابد و مزهر پیروز میگردد. عاشق و معشوق به یکدیگر میرسند و هلیل به کیفر میرسد ، مزهر به تاج و تخت میرسد و بادادگری حکومت میکند. نزاری بر خلاف عطار در خسرونامه قهرمانان داستانش را با نامهای عربی میخواند و وقایع هم در جزیره العرب رخ میدهد . ( بایبوردی، 1370 : 183)
سرودن مثنوی ازهر و مزهر همانند دو منظومهی دیگر که به علیشاه تقدیم شد در محافل طبقهی بالا با خشم و خصومت روبرو میگردد ، این اثر بزرگ نزاری نه تنها امید به بازگشت موقعیت او را در دربار برآورده نکرد بلکه دشواریهایی نیز برایش به وجود آورد حتی از قطعه زمینی که در روستای تقاب داشت و به عنوان یک صاحب منصب از پرداخت مالیات آن معاف بود از این امتیاز نیز محروم شد. (بایبوردی ، 1370 : 184-183 )
5-12 مثنوی شب و روز
نزاری که در اثر دسیسههای دشمنانش به منتها درجهی پریشانی رسیده بود ناگزیر به انکار اعتقادات مذهبی خود گردید و در پی آن در اوایل سال 699 سروده شده است ، ماجرای شب و روز اثر نسبتاً کوچکیست که شامل 550 بیت است که با ستایش خداوند آغاز میگردد ، سپس شاعر به ستایش پیروزی علیشاه بر دشمنان میپردازد در دیباچهی این منظومه شاعر می گویدکه در شب سال نو که همه سرگرم خوشگذرانی بودند اما شب تنهایی شاعر را به هم می زند و به او پیشنهاد میدهد در باره گفت و گویی که میان شب و روز پیش آمده اشعاری بسراید . نزاری خطاب به شب میگوید مناظره باید مستقیم باشد و در حضور روز انجام پذیرد اما شب نمیپذیرد زیرا به اعتقاد او شب و روز دو پدیدهی متضاد طبیعی هستند و حضور آنها در کنار هم غیر ممکن است و بهتر است نسیم میانجی آنها باشد. ( بایبوردی ، 1370 : 171)
مباحثهی شب و روز آغاز میگردد هر دو در حالی که سعی در افشا عیوب یک دیگر دارند به تمجید از خود میپردازند . حتی در این جا هم فکر برانگیختن توجه شاه به ریاکاران نزاری را آرام نمیگذارد و از زبان خورشید و با طنز بسیار به ملامت شب میپردازد زیرا شب با تاریکی خود گناهان آنها را میپوشاند. (همان : 171)
در ادامه گفت گو ها شکل مذهبی به خود میگیرد و شب برای حقانیتش اشاره به پرچم سیاه رنگ خلفا و رنگ مشکی موی پیامبر میکند ، اما روز در پاسخ حقانیت آنها را رد میکند و اضافه میکند حتی رنگ پرچم سیاه آنها هم کمکی به آنها نکرد.(همان: 173) در پایان این گفت و گو ها پیروزی نهایی نصیب روز میشود و نزاری به این نکته استدلال میکند که خورشید نشانه روز است و لقب علی شاه (شمس الدین) یعنی خورشید دین است . در ادامه نزاری اشعاری در مدح امام صادق (ع) میآورد :
من مجنون واله عاشق
پس رو رنگ جعفر صادق
داشتم اول این شعار ولیک
بد شدم بر سرش نیامد نیک
گر اعادت کنم پس از سی سال
به سر خرقه نیست دور از حال
خام بودم مگر ، مگر چه بود
خامی است این و بس دگر چه بود
هم گرانی بود پس از پنجاه
در هم آمیختن سفید و سیاه
( بایبوردی ، 1370 :175)
چنگیز علی بایبوردی معتقد است نزاری در این ابیات به علت مذهب شیعه دوازده امامی علیشاه و به عنوان شیوهی تقیه که اسماعیلیان از آن بهره میبردند سعی در پنهان ساختن عقاید خود و گرایش به مذهب جعفری که مذهب علیشاه هم هست توجه او را به خود جلب کند خود را شیعهی دوازده امامی جلوه میدهد ( همان :175) اما دکتر نصرالله پور جوادی، در مقدّمه مصحح بر مثنوی «مناظره روز و شب» اثبات میکند که نزاری اگر چه در ابتدا پیرو اسماعیلیه بوده ولی در سنین سالمندی به تشیّع دوازده امامی و طریقت تصوّف روی میآورد.(پورجوادی ، 1385 : 12)
6-12 دستورنامه
مثنوی 576 بیتی دستورنامه آخرین مثنوی حکیم نزاری قهستانی است که در 65 سالگی در سال 710 سروده است ، دستور نامه به بحر متقارب مثمن مقصور است ، هم وزن شاهنامهی فردوسی و اسکندر نامه نظامی و بوستان سعدی است . نکتهای که در مورد دستور نامه در خور توجه است شیوهی گفتار سعدی با صفت سهل و ممتنع که دربیان شیخ است و تقارن و تقارب معجزه آسایی که با زبان محاوره دارد همه جا بر کلام نزاری سایه لطیف خود را افکنده است و شاید میل عجیبی که در دل و ذهن نزاری به این نزدیکی و توافق باعث شده است که در بسیار از موارد آن لطیفهی سیال و نامرئی شاعری از میان کلام شاعر بگریزد .(دیوان نزاری ، 1371: 253)
برخی این مثنوی 570 بیتی را در ادب معاشرت و برخی در نظام شراب خواری یاد کردهاند و بیت :
چهل سال مداح میبودهام
هنوزش به واجب بنستوده ام
(دیوان نزاری 1371: 265)
در چندین تذکره یاد شده است. بررسی متن دستور نامه نشان میدهد طرح اصلی منظومه ستایش شراب و ادب شراب خوارگی و پرورش نوبادگان و نوباوگان مجلس شراب است و مخاطب آن دو فرزند حکیم نزاری بودهاند ، متن دستور نامه را پرفسور برتلس در سال 1926 با ترجمهی روسی منتشر کرده است . ( دیوان نزاری ، 1371 : 254)
7-12 رباعیات و نامههای منظوم
از میان آثار نزاری که در نسخههای کلیات آثار نزاری موجود میباشد نامههای منظوم و رباعیات حکیم بیرجند است که به عنوان آخرین قسمت از آثار نزاری که منتشر نشده بودند به همت دکتر محمود رفیعی تحت عنوان «نامههای منظوم و رباعیات حکیم نزاری قهستانی » در سال 1396منتشر شده است .
نامه نخست خطاب به شرف الدین حسن است ، اطلاعاتی در بارهی او یافت نشد نزاری در این نامه می گوید پس از ورود به بیرجند نامهای از پسرش دریافت کرده است که پسر دیگرش از زندان آزاد شده است.
از شهنشه رسید مکتوبی
خبر از یوسفی به یعقوبی
که جگر گوشه نصرت محبوس
شد خلاص از اسارت منحوس
دست برداشتم ز روی نیاز
کای در رحمت عمیمت باز
نزاری در این نامه از آزادی فردی به نام گیلکی و همچنین صدماتی که اهالی قهستان از غارتگری سیستانیان دیدهاند یاد میکند. (راشد محصل و رفیعی ، 1396 :13-12)
شاعر در نامهی دوم خود به شرف الدین مینویسد حتی از شرابی که برای خود تهیه کرده است نیز مالیات میگیرند ، در نامه دوم نزاری ضمن اشاره به آمدن تاج الدین فرزند علیشاه به قهستان آرزوی دیدار او را کرده است و از او میخواهد وضع نابسامانش را به اطلاع تاج الدین برساند. (همان :15)
نامهی سوم نزاری خطاب به محمد ابن نجیب حاکم گناباد نوشته شده است که نزاری او را با عنوان صاحب منسبی بزرگ و با اصل و نسب یاد میکند :
خاتم الدهر صاحب اعظم
امجد و اشرف بنی آدم
بوالمحامد محمد بن نجیب
به نژاد و گهر حسیب و نسیب
(راشد محصل و رفیعی ، 1396 :18)
نزاری او را به خواندن داستان ازهر و مزهر دعوت میکند و شاید در نظر داشته است گشاده دستی و مردم دوستی و عدالت خواهی مزهر را به او یادآوری کند. (همان :18)
نامه چهارم یا نامهی باغ خطاب به علیشاه و در بیان دلتنگی از غیاب او سروده شده است . نزاری و مردم قهستان که از دوری پادشاه که به سیستان رفته و برای بازگشت به قهستان عجله ندارد ناراحت و نگرانند و مایلند شاه هر چه زودتر به بیرجند بازگردد:
اسباب جلال و عز و اقبال
بردست به سیستان شه امسال
لهو و طرب و نشاط آنجاست
فرش چمن و بساط آنجاست
هست آر چه که هست ملک معمور
بی فر تو بی فروغ و بی نور
هر ملکت که آب و جا هست
از شوکت مملکت پناهست
(همان:20)
نزاری در ادامه اظهار میدارد که به باغ شاه رفته است و گل و بلبل و دیوار و در و درخت همگی از دوری شاه ناراحت بودند ، و سرانجام انتظار دارد که یاد او را به خاطر شاه آورند و از شاه انتظار تفقد و دستگیری دارد.(همان :20)تعداد رباعیات کلیات نزاری 264 رباعی است که 242 رباعی آن قابل خواندن میباشند و 22 رباعی در اثر رطوبت از صفحات شسته شده است. (همان :21)
13 آرامگاه حکیم نزاری
نزاری در قبرستان شرقی بیرجند به خاک سپرده شده است در سال 1344ه.ق مزار او به همت حاجی ملک تاجر تعمیر شد ، لکن در سالهای دههی سی قرن بیستم قبرستان به جای دیگری منتقل شد و به جای آن پارک ساخته شد و آرامگاه وی ویران گردید. در سال 1336 شمسی شهرداری بیرجند باغ ملی را به بانک ملی میفروشد و سال بعد اقداماتی جهت احداث بنای یادبودی به نام نزاری قهستانی از طرف شورای حفاظت آثار باستانی و مسئولین محلی و سایر علاقمندان انجام میشود. سرانجام در سال 1352ش شورای عالی بانک ملی در مورد واگذاری زمینی به مساحت 158 متر از اراضی بانک ملی که حدود پنج هزار متر مربع است موافقت میکند در سال 1354 کار ساختمان آرامگاه حکیم نزاری به وسیله انجمن آثار ملی شروع و 60 درصد کار در همان سال پایان میپذیرد.(بایبوردی ، 1370: 223)
ارسالی از برادر ارجمند مصطفی علیزاده