حسین بن عبدالصمد، ملقب به عزالدین، محدّث، فقیه امامى جبل عاملى و شیخالاسلام دوره صفوى. وى در ۹۱۸ در روستاى جُبَع، نزدیک شهر صیدون، در خاندانى مشهور به دنیا آمد (افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۰، ۱۱۹؛ بحرانى،ص۲۸). نسبشبه حارثبنعبداللّه هَمْدانى*، از اصحاب خاص حضرت على علیهالسلام، میرسد (بحرانى، ص ۱۶).
جدّ حارثى، محمدبن على جباعى/ جبعى، از عالمان بزرگ جبلعامل* و مؤلف مجموعهالجباعى بود (رجوع کنید به مجلسى، ج ۱۰۴، ص ۲۱۱ـ۲۱۴؛ افندى اصفهانى، ج ۵، ص ۴۸؛ مهاجر، ص ۱۴۵). پدر حارثى، عبدالصمدبن محمد، نیز از عالمان بنام بوده و شهیدثانى وى را به علم و تقوا ستوده است (رجوع کنید به حرّعاملى، قسم ۱، ص ۷۵، ۱۰۹؛ مجلسى، ج ۱۰۴، ص ۲۰۸؛ افندى اصفهانى، ج ۳، ص ۱۲۸).
اصلیترین منبع شرححال حارثى، کتابى است که مظفرالدین على، شاگرد بهاءالدین عاملى* (شیخ بهائى)، در شرححال شیخ بهائى و استادانش نوشته و به مناسبت، شرححال پدر شیخ بهائى، یعنى حسینبن عبدالصمد را نیز آورده و افندى اصفهانى (ج ۲، ص ۱۱۹ـ۱۲۱) بخشى از آن را نقل کرده است.
حارثى در زادگاهش کمى نزد حسنبن جعفر کرکى و بیشتر نزد شهیدثانى درس آموخت. وى در سفرهاى شهیدثانى به مصر و استانبول و عراق او را همراهى کرد و در ۹۴۱ از شهیدثانى اجازه دریافت کرد (عاملى، ج ۲، ص ۱۹۱؛ افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۷ـ۱۱۸؛ بحرانى، ص ۲۸؛ استوارت، ۱۹۹۶، ص ۳۸۸). شهیدثانى در این اجازه وى را ستوده است (رجوع کنید به ج ۲، ص ۱۱۱۳ـ۱۱۱۴؛ نیز رجوع کنید به مجلسى، ج ۱۰۵، ص ۱۴۶ـ۱۷۱).
تشکیل دولت صفوى و تشدید فشار دولت عثمانى بر مناطق شیعهنشین قلمرو خود، بهویژه جَبَل عامل، به مهاجرت عالمان این منطقه به ایران انجامید (رجوع کنید به مهاجر، ص ۳۵، ۹۵ـ۹۶، ۱۴۵ـ۱۴۶). حارثى نیز بعد از پدید آمدن دشواریهایى براى استادش، شهیدثانى، ظاهرآ در ۹۵۶ به عراق و سپس در حدود ۹۵۸ـ۹۶۱ همراه با خانوادهاش به ایران مهاجرت کرد (رجوع کنید به حارثى، ۱۳۸۰ش، ص ۱۸۵؛ استوارت، ۱۹۹۱، ص ۵۶۴، ۵۶۷؛ همو، ۱۹۹۸، ص ۹۴).
به نظر بعضى مؤلفان (از جمله اسکندرمنشى، ج ۱، ص ۱۵۵؛ افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۸؛ مهاجر، ص ۱۴۶)، وى بعد از شهادت شهیدثانى در ۹۶۵ به ایران آمده، اما شواهد متعددى حاکى است که این مهاجرت پیش از این تاریخ صورت گرفته است. مثلا حارثى در برخى آثار خود (براى نمونه رجوع کنید به ۱۳۷۸ش الف، ص ۱۴۴)، که بعد از مهاجرت به ایران تألیف کرده، به گونهاى از شهیدثانى نام برده که حاکى از زنده بودن وى در آن زمان است (استوارت، ۱۹۹۱، ص ۵۶۶ـ۵۶۷). همچنین شرح حوادث مسافرت حارثى با عنوان الرحله (سفرنامه)، در واقع پاسخ وى به نامه شهیدثانى است که گزارش سفر حارثى را از او خواسته بود (رجوع کنید به حارثى، ۱۳۸۰ش، ص ۱۶۸).
حارثى، به نوشته خود (۱۳۸۰ش، ص ۱۸۴)، در آغاز ورود به ایران در اصفهان اقامت گزید. در آنجا علیبن هلال منشار کرکى عاملى* (متوفى ۹۸۴)، شیخالاسلام اصفهان، از او استقبال کرد (افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۹، ج ۴، ص ۲۶۸؛ مهاجر، ص ۱۴۶). پس از سه سال اقامت و تدریس در این شهر، شهرت علمى حارثى و توصیه شیخ على مذکور موجب شد شاه طهماسب اول وى را به قزوین، پایتخت صفویه، دعوت کند و به مقام شیخالاسلامى آنجا منصوب نماید. او هفت سال در قزوین ماند و در آنجا به اقامه نماز جمعه، که آن را واجب عینى میدانست، مبادرت کرد (افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۹ـ۱۲۰، ج ۴، ص ۲۶۸؛ مهاجر، ص ۱۴۶ـ۱۴۷).
شاه طهماسب در ۹۷۰، ظاهرآ به دلایل سیاسى و اختلافات حارثى با سیدحسین کرکى (متوفى ۱۰۰۱)، در برخى مسائل فقهى، حارثى را از شیخالاسلامى قزوین عزل و به شیخالاسلامى مشهد منصوب کرد. حارثى سپس به هرات رفت و هشت سال در آنجا به تدریس و وعظ پرداخت و شیخالاسلام هرات نیز بود (رجوع کنید به افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۲۰؛ استوارت، ۱۹۹۶، ص ۳۸۷، ۳۹۳ـ۳۹۴، ۴۰۲ـ۴۰۵). به نوشته افندى اصفهانى (ج ۲، ص ۱۲۰ـ۱۲۱)، به سبب اقدامات علمى و فعالیتهاى اجتماعى حارثى، بسیارى از اهالى هرات و نواحى اطراف آن به مذهب تشیع گرویدند و طلاب بسیارى براى فراگیرى علم از حارثى به آنجا روى آوردند.
حارثى تا ۹۸۳ منصب شیخالاسلامى هرات را برعهده داشت. در این سال به قصد حج، رهسپار مکه شد و پس از زیارت مکه و مدینه، به بحرین رفت و در آنجا اقامت نمود (همانجا؛ استوارت، ۱۹۹۶، ص ۳۹۴).
رحلت
حارثى در ۸ ربیعالاول ۹۸۴ درگذشت و در قریه مصلى، از توابع هَجَر بحرین، به خاک سپرده شد (افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۹؛ بحرانى، ص ۲۷). شیخ بهائى قصایدى در سوک پدرش سروده است (رجوع کنید به افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۲ـ۱۱۴؛ بحرانى، ص ۲۷ـ۲۸).
حارثى، همانند دیگر علماى جبل عامِل، در انتقال میراث حدیثى و علمى شیعه به ایران سهم مهمى داشته است و عالمان ایران و ماوراءالنهر براى طلب علم نزد وى میرفتند (رجوع کنید به حارثى، ۱۳۷۸ش الف، ص ۱۴۱؛ افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۸، ۱۲۰؛ جعفریان، ج ۲، ص ۸۱۲ ـ ۸۱۴؛ مهاجر، ص ۱۴۱ـ۲۳۶). حارثى شاگردان متعددى پروراند و به علماى بسیارى اجازه نقل حدیث داد، از جمله به فرزندش شیخ بهائى، حسنبن زینالدین صاحب معالمالاصول، میرداماد، منصوربن عبداللّه شیرازى معروف به راستگو، بدرالدین حسنبن على شدقم مدنى، فقیه و ادیب قرن دهم (مجلسى، ج ۱۰۵، ص ۱۸۹ـ۱۹۰، ج ۱۰۶، ص ۸۷؛ افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۰۹؛ محسن امین، ج ۵، ص ۱۷۷ـ۱۷۸، ج ۶، ص ۳۶، ۶۳؛ آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۱۸۴ـ۱۸۵، ج ۱۳، ص ۱۷۰؛ حسن امین، ج ۵، ص ۹۱).
فعالیتهاى علمى
از جمله فعالیتهاى علمى حارثى تصحیح و مقابله منابع حدیثى پیشین بوده است. افندى اصفهانى (ج ۲، ص ۱۱۲) و حرّ عاملى (قسم ۱، ص ۷۶) به نسخهاى از تهذیبالاحکام به خط حارثى، که آن را نزد شهیدثانى مقابله کرده است، اشاره کردهاند (نیز رجوع کنید به شهیدثانى، ج ۲، ص ۱۱۷۵؛حائرى، ج ۱، ص ۴۷ـ۴۸). همچنین افندى اصفهانى (رجوع کنید به ج ۲، ص ۱۱۲، ۱۱۴، ج ۳، ص ۱۲۸) از برخى آثار شیخ طوسى در میان کتب متعلق به شهیدثانى گزارش داده که خط حارثى بر آنها بوده است. برخى منابع (رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۱۱۴ـ۱۱۵؛محسن امین، ج ۶، ص ۶۰) با استناد به آثار حارثى، از تمایل او به تصوف و مدح مشایخ صوفیان سخن گفتهاند.
آثار
مهمترین آثار حدیثى حارثى عبارتاند از:
وصول الاخیار الیاصول الاخبار که پس از کتاب الرعایه فى علم الدرایه شهیدثانى، یکى از متون مهم درایه الحدیث در عصر صفوى بوده و قبل از ۹۶۰ در مشهد تألیف شده است (حارثى، ۱۴۰۱، ص ۶۰؛افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۵؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۲۵، ص ۱۰۱؛صدرایى خویى، ج ۱، ص ۱۰۱ـ۱۰۳)؛
حاشیه بر خلاصه الاقوال فى علمالرجال اثر علامه حلّى؛
حاشیهاى با عنوان التعلیقات بر صحیفه سجادیه؛
و آثار حدیثى دیگر (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۵، ص ۱۷۵، ج ۶، ص ۸۲، ۱۴۵، ج ۱۳، ص ۱۹۵، ۳۵۱)؛
الاربعون حدیثآ، که در آن چهل حدیث اخلاقى را جمعآورى کرده است. با توجه به تعبیر ثناگویانه آغاز رساله در حق شاه طهماسب (رجوع کنید به حارثى، ۱۳۷۸ش الف، ص ۱۴۳، پانویس ۱)، که در برخى نسخهها نیست، تاریخ نگارش این کتاب پیش از سفر به ایران و دست کم (با توجه به حیات شهیدثانى در زمان تألیف آن رجوع کنید به همان، ص ۱۴۴) قبل از ۹۶۵ بوده است. این کتاب بارها چاپ شده و نسخههاى خطى متعددى نیز از آن در دست است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۴۱۴ـ۴۱۵؛حسینى اشکورى، ج ۱، ص ۱۴۸ـ۱۴۹).
فقهى و اصولى
وى کتابها و رسالههاى فقهى و اصولى متعددى دارد، از جمله:
شرح قواعدالاحکام، و شرح تهذیب طریق الوصول الى علمالاصول، هر دو از علامه حلّى (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۵۱۳، ج ۵، ص ۴۳ـ۴۴، ج ۱۴، ص ۱۹)؛
رساله صلاه الجمعه یا رساله فى وجوب صلاه الجمعه (رجوع کنید به همان، ج ۱۵، ص ۷۰؛جعفریان، ج ۱، ص ۳۰۵)؛
رساله العقدالحسینى یا العقدالطهماسبى، که با فرمانشاهطهماسب که به وسواس مبتلا بود تألیف شد و شامل نکوهش وسواس در طهارت و بیانگر اختلافنظر فقهى حارثى با سیدحسین کرکى، در پارهاى مسائل است (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱۵، ص ۲۸۸ـ ۲۹۰؛استوارت، ۱۹۹۶، ص ۳۹۶ـ۳۹۹؛براى متن رساله رجوع کنید به حارثى، ۱۳۷۸ش ب، ص ۱۹۶ـ۲۲۲)؛
رساله تحفه اهل الایمان فى قبله عراق العجم و الخراسان در نقد نظر محقق کرکى (متوفى ۹۴۰) درباره روش تعیین قبله ایران در آن عصر (رجوع کنید به حرّ عاملى، قسم ۱، ص ۷۵؛افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۱؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۳، ص ۴۲۳، ج ۱۷، ص ۴۰، ۴۶؛براى نسخهها رجوع کنید به مدرسى طباطبائى، ص ۲۰۱)؛
حاشیه ارشادالاذهان علامه حلّى (افندى اصفهانى، همانجا؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۱۵؛براى نسخه آن رجوع کنید به مدرسى طباطبائى، ص ۱۱۲)؛
مسألتان یا دو رساله، یکى درباره رفع نجاست حصیر و دیگرى درباره چگونگى صرف سهم امام در زمان غیبت براى فقراى سید (رجوع کنید به افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۶؛مدرسى طباطبائى، ص ۲۰۰؛براى متن چاپ شده رساله دوم رجوع کنید به حارثى، ۱۳۸۱ش، ص ۱۹۹ـ۲۰۸)؛
شرح الفیه شهید اول (افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۵ـ۱۱۷؛براى نسخهها رجوع کنید به مدرسى طباطبائى، ص ۱۴۵)، افندى اصفهانى (ج ۲، ص ۱۱۶ـ۱۱۷) از شرح دیگرى بر الفیه همراه با اشاراتى به آراى محقق کرکى با نام المقاصد العلیه فى شرحالرساله الثمینه نیز یاد کرده است (براى نسخهها رجوع کنید به فکرت، ص ۳۲۵)؛
الرساله الرضاعیه؛
مقاله فى وجوب الافتاء و بیانالحق على کُلِّ مَنْ علم به؛
الرساله التِّساعیه یا المسائل الصلاتیه، درباره نُه مسئله مربوط به نماز و دیگر آثار فقهى (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱۱، ص ۱۴۶، ۱۵۳، ۱۹۱، ج ۲۰، ص ۳۵۴ـ۳۵۵، ج ۲۱، ص ۱۷، ۴۰۷).
کلام- اخلاق
حارثى آثارى نیز در کلام، اخلاق و علوم دیگر دارد، از جمله:
نورالحقیقه و نورالحدیقه فى علمالاخلاق، که بخشى از آن گزیدهاى از ادبالدنیا والدین اثر ابوالحسن علیبن محمد ماوردى (متوفى ۴۵۰) است (براى نمونه این گزیدهها رجوع کنید به حارثى، ۱۴۰۳، ص ۳۶ـ۴۱، ۴۵ـ۴۶؛قس ماوردى، ص ۲۲ـ۲۳، ۲۸ـ۲۹،۳۱ـ۳۲). به نوشته حسینیجلالى (حارثى، ۱۴۰۳، مقدمه، ص ۱۰ـ۱۱) البیانوالتبیین جاحظ و منثورالحِکَم (مجهولالمؤلف) از منابع این کتاب بودهاند و ظاهرآ تألیف آن در ۹۴۵ به پایان رسیده است (رجوع کنید به همان، ص ۲۸۵). کاملترین نسخه کتاب به خط حارثى در لیدن (ش ۹۷۹٫ro) موجود است. استوارت (۱۹۹۷، ص ۱۹۳ـ۱۹۶)، براساس نسخه اصلى لیدن، مقدمه حارثى را چاپ کرده و مدعى شده حارثى خود را از باب تقیه، شافعیمذهب معرفى کرده است (رجوع کنید به همان، ص ۱۷۹ـ۱۸۹).
الاعتقادات الحقه؛
الواجبات الملکیه، درباره برخى امور اعتقادى و عملى؛
مجموعهاى شامل حواشى او بر کتب حدیثى و فقهى و ریاضى؛
مناظرات کلامى حارثى با برخى علماى اهل سنّت حلب؛
و دیوان شعر از دیگر آثار اوست (رجوع کنید به افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۱ـ۱۱۲، ۱۱۵ـ۱۱۷).
برادر حارثى، نورالدین علیبن عبدالصمد، فقیه و شاعر و از جمله شاگردان شهیدثانى بود که از وى و محقق کرکى اجازه نقل حدیث گرفت (محسن امین، ج ۷، ص ۱۵۴، ج ۹، ص ۴۳۱؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۱۱، ص ۱۴۹). وى الفیه شهید اول را به نظم درآورد و آن را الدره الصفیه نامید (آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۴۸۱، ج ۸، ص ۱۰۰ـ۱۰۱).
فرزند حارثى،ابوتراب عبدالصمد، در ۹۶۶ در قزوین به دنیا آمد. نزد پدرش درس خواند و از او اجازه نقلحدیث دریافت کرد (افندى اصفهانى، ج ۲، ص ۱۱۰، ج ۳، ص ۱۲۳). شیخ بهائى، الفوائد الصمدیه (از متون درسى فشرده در علم نحو، معروف به صمدیه) را براى برادرش، ابوتراب، نگاشت (همان، ج ۳، ص ۱۲۳). ابوتراب در ۱۰۲۰ در اطراف مدینه از دنیا رفت و در نجف دفن شد (محسن امین، ج ۸، ص ۱۶؛آقابزرگ طهرانى، ۱۴۱۱، ص ۳۲۵؛همو، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۱۳؛قس عبرت نائینى، ج ۳، ص ۱۱۶). از آثار اوست: حاشیه الاربعین شیخ بهائى و حاشیه الفرائض النصیریه اثر خواجه نصیر طوسى (آقابزرگ طهرانى، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۱۳، ۱۶۳).
منابع :
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانى، الذریعه الى تصانیف الشیعه، چاپ علینقى منزوى و احمد منزوى، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) همو، طبقات اعلام الشیعه: الروضه النضره فى علماء الماه الحادیه عشره، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰؛
(۳) اسکندر منشى؛
(۴) عبداللّهبن عیسى افندى اصفهانى، ریاضالعلماء و حیاضالفضلاء، چاپ احمد حسینى، قم ۱۴۰۱ـ ؛
(۵) حسن امین، مستدرکات اعیان الشیعه، بیروت ۱۴۰۸ـ۱۴۱۶/۱۹۸۷ـ۱۹۹۶؛
(۶) محسن امین؛
(۷) یوسفبن احمد بحرانى، لؤلؤهالبحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم (بیتا.)؛
(۸) رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم ۱۳۷۹ش؛
(۹) حسینبن عبدالصمد حارثى، الاربعون حدیثآ، چاپ علیاوسط ناطقى، در میراث حدیث شیعه، به کوشش مهدى مهریزى و على صدرایى خویى، دفتر۲، قم: مرکز تحقیقات دارالحدیث، ۱۳۷۸ش الف؛
(۱۰) همو، الرحله، در محمدبن حسین شیخ بهائى، العروهالوثقى فى تفسیر سورهالحمد، چاپ محمدرضا نعمتى و اسعد طیب، قم ۱۳۸۰ش؛
(۱۱) همو، رساله خطى مصرف خمس در زمان غیبت، (ترجمه و تحقیق) محمدجواد حسینى جلالى، در فقه اهلبیت علیهمالسلام، ش ۳۰ (تابستان ۱۳۸۱)؛
(۱۲) همو، العقدالطهماسبى، چاپ محمدحسین روحانى رودسرى، در میراث اسلامى ایران، به کوشش رسول جعفریان، دفتر۱۰، قم: کتابخانه آیهاللّه مرعشى نجفى، ۱۳۷۸ش ب؛
(۱۳) همو، نورالحقیقه و نورالحدیقه فى علمالاخلاق، چاپ محمدجواد حسینى جلالى، قم ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۴) همو، وصولالاخیار الى اصول الاخبار، چاپ عبداللطیف کوهکمرى، قم ۱۴۰۱؛
(۱۵) محمدعلى حائرى، فهرست نسخههاى عکسى کتابخانه عمومى حضرت آیهاللّه العظمى مرعشى نجفى، قم ۱۳۶۹ـ ۱۳۷۰ش؛
(۱۶) محمدبن حسن حرّ عاملى، املالآمل، چاپ احمد حسینى، بغداد ( ۱۹۶۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛
(۱۷) احمدحسینى اشکورى، التراثالعربى فى خزانه مخطوطات مکتبه آیهاللّه العظمى المرعشى النجفى، قم ۱۴۱۴؛
(۱۸) زینالدینبن على شهیدثانى، رسائل الشهیدالثانى، قم ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ش؛
(۱۹) على صدرایى خویى، فهرستگان نسخههاى خطّى حدیث و علوم حدیث شیعه، قم ۱۳۸۲ش ـ؛
(۲۰) علیبن محمد عاملى، الدر المنثور من المأثور و غیرالمأثور، قم ۱۳۹۸؛
(۲۱) محمدآصف فکرت، فهرست الفبائى کتب خطى کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى، مشهد ۱۳۶۹ش؛
(۲۲) علیبن محمد ماوردى، ادبالدنیا و الدین، چاپ مصطفى سقا، قاهره ۱۳۷۵/ ۱۹۵۵، چاپ افست بیروت ۱۳۹۸/ ۱۹۷۸؛
(۲۳) مجلسى؛
(۲۴) حسین مدرسى طباطبائى، مقدمهاى برفقه شیعه: کلیات و کتابشناسى، ترجمه محمد آصف فکرت، مشهد ۱۳۶۸ش؛
(۲۵) جعفر مهاجر، الهجره العاملیه الى ایران فى العصرالصفوى: اسبابها التاریخیه و نتائجها الثقافیه و السیاسیه، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۸۹؛
(۲۶) Devin J. Stewart, “A biographical notice on Baha’ al-Din al- Amili (d. 1030/1621)”, Journal of the American Oriental Society, vol. 111, no.3 (July-Sept. 1991);
(۲۷) idem, “The first Shaykh al-Islam of the Safavid capital Qazvin”, ibid, vol. 116, no.3 (July-Sept. 1996);
(۲۸) idem, “Husayn b. Abd al-Samad al-Amili’ streatise for Sultan Suleiman and the Shii Shafii legal tradition”, Islamic law and society, vol.4 (1997);
(۲۹) idem, Islamic legal orthodoxy: twelver Shiite responses to the Sunni legal system, Salt Lake City, Utah, 1998.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۲