ابوعبداللّه حسینبن علی ، معروف به کاغذی، فقیه حنفی و متکلم صاحبنامِ معتزلی قرن چهارم. در بیشتر منابع کنیه و نسبتِ وی، ابوعبداللّه بصری ضبط شده است. ظاهراً لقب جُعَل (نوعی سوسک) را از باب طعن و تحقیر به وی دادهاند و در منابع معتزلی و حنفی این لقب نیامده است. با این همه، در منابع متقدمی همچون الفهرست ابنندیم (ص ۲۲۲) تأکید شده که او به جُعَل شهرت داشته است.
به گزراش ابنندیم (همانجا) تاریخ تولد جُعَل ۳۰۸ است (نیز رجوع کنید به ابوحَیان توحیدی، کتاب الامتاع ، ج ۱، ص۱۴۰، پانویس ۱)، ولی در منابع دیگر، آن را ۲۹۳ هم ذکر کردهاند (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۶۲۶؛ابنابیالوفا، ج ۴، ص ۶۳). جُعَل در بصره متولد شد، ولی بیشتر عمر خود را در بغداد گذراند و به ریاست مکتب معتزله بصری در بغداد رسید (ابنندیم؛خطیب بغدادی، همانجاها). ظاهراً جعل، از بیم خطر حمله قرمطیان، در جوانی بصره را ترک کرده است. او شاگرد برخی از نمایندگان مکتب معتزله بصره، از جمله ابوهاشم جُبّائی * (متوفی ۳۲۱) و شاگرد وی ابوعلیبن خَلاّد (متوفی ۳۴۰)، بود ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، فضل الاعتزال ، ص ۳۲۵؛ابنمرتضی، ص ۱۰۵).
جُعَل فقه و کلام را از ابوالحسن کرخی (متوفی ۳۴۰)، رئیس حنفیان بغداد و متکلم معتزلی، آموخت و در آن دو علم، سرآمد معاصران خود شد (لکنوی، ص ۶۷) تا جاییکه ابوالحسن کرخی گاهی پاسخگویی به مسائل کلامی را به وی ارجاع میداد، از جمله پاسخگویی به مسئله اصابت رأی مجتهد را ــ که به گزارش قاضیعبدالجبار ( فضلالاعتزال ، ص ۳۲۶)، سیفالدوله یا به گزارش ابنمرتضی (ص ۱۰۶)، عضدالدوله دیلمی آن مسئله را مطرح کرده بودند به جعل واگذار کرد.
ابوعبداللّه، همانند استاد خود در فقه، حنفی و پیرو مذهب اهل عراق و در کلام، معتزلی بود (ابنندیم؛خطیب بغدادی، همانجاها؛ابنجوزی، ج ۱۴، ص ۲۷۲؛ذهبی، ج ۱۲، ص۳۳۴).
از دیگر استادان وی ابوالقاسم سَهْلویه ملقب به قُشور (از طبقه دهم معتزله)، ابوجعفر معروف به سَهْکَلام صِیمَری، و قاضی ابوبکر باقلاّنی * (متکلم اشعری، متوفی ۴۰۳) بودند (ابنندیم، همانجا). ابنمرتضی (ص ۷، ۱۰۵) جعل را از طبقه دهم معتزله و یکی از افرادی دانسته است که سلسله سند معتزلیان به واسطه طبقه ایشان به رسول اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم میرسد.
شاگردان
از جمله شاگردان جُعَل این اشخاص بودند:
ابواسحاق نصیبی (متوفی ۴۴۹)؛
ابنداعی،
ابوعبداللّه محمدبن حسن علوی (متوفی ۳۶۰)، ملقب به مهدی لدیناللّه؛ابوعبداللّه محمدبن احمدبن حنیف؛
سیدابوطالب حسنی، ملقب به ناطق بالحق؛
برادر ابوطالب، ابوالحسین احمدبن حسین، معروف به المؤید باللّه، که همگی از زیدیان بودند (ناطق بالحق، ص ۱۰۴ـ۱۰۶؛ابنمرتضی، ص ۱۱۳ـ۱۱۴؛نیز رجوع کنید به محلِّی، ص ۳۱۸؛د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله ۱ـ۲، ذیل Abu Abd Allah al- Basri””).
از شاگردان معتزلی مذهب او دو تن مشهورند:
ابواسحاقبن عیاش و قاضی عبدالجبار، متکلم صاحبنام (رجوع کنید به ابنمرتضی، ص ۱۰۷، ۱۱۲). عمده آرای جعل بر اساس گزارشهای فراوانی که قاضی عبدالجبار ( المغنی ، ج ۱۴، ص ۲۱، ج ۱۷، ص ۲۹۹ـ۳۰۰؛همو، شرح الاصول الخمسه، ص ۵۴۸، ۷۶۷) از وی نقل کرده، بازسازی و احیا شده است. هرچند قاضی عبدالجبار خود را مدیون ابوعبداللّه جعل دانسته ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج۲۰، قسم ۲، ص ۲۵۷)، ولی اغلب با استادش همرأی نیست (رجوع کنید به ادامه مقاله).
قاضی عبدالجبار برخی از کتابهای خود را در حضور ابوعبداللّه نگاشته است، به ویژه هنگامی که در بغداد در خانه او زندگی میکرد (جُشَمی، ص ۳۶۶) و هنگامی که شروع به نگارش کتاب چند جلدی المُغنی کرد، ابوعبداللّه هنوز زنده بود ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی ، ج۲۰، قسم ۲، ص ۲۵۸).
از دیگر شاگردان ابوعبداللّه،
شیخمفید بود که تحصیلاتش را نزد ابوعبداللّه آغاز کرد (شوشتری، ج ۱، ص ۴۶۴؛مک درموت، ص ۹). دو اثر در رد و نقض آرای ابوعبداللّه به او نسبت دادهاند ( رجوع کنید به نجاشی، ص ۳۹۹، ۴۰۲).
در باره وضع معتزله در بغدادِ آن روز، گفتنی است که از سویی، در اواخر دوره حیات ابوالحسین خیاط * (متکلم معتزلی، متوفی حدود ۳۰۰) معتزله حیثیت و اعتبار چندانی نداشتند (شاید بهسبب کتابهای ابنراوندی * ) و از سوی دیگر، تنها شاخه معتزلی که در بغداد قدرت داشت، یعنی ابناِخْشید * (متوفی ۳۲۶) و شاگردانش، به شدت با ابوهاشم جبّائی مخالفت میکردند؛
از اینرو، ابوعبداللّه، که شاگرد ابوهاشم بود، در اوضاع سختی به تحصیل پرداخت و به نوعی در انزوا بهسر میبرد ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، فضلالاعتزال ، ص ۳۲۵؛ابنمرتضی، ص ۱۰۵؛د. اسلام ، همانجا).
شرایط سیاسی آن دوره بدین صورت بود که استادِ جُعل، ابوالحسن کرخی، با سیفالدوله حمدانی (حک : ۳۳۳ـ۳۵۶) مناسبات نزدیکی داشت. حمدانیان بر سر به دستگیری حکومت عراق با آلبویه رقابت داشتند ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، فضلالاعتزال ، ص ۳۲۶؛د. اسلام، همانجا).
پس از کرخی، شاگردش ابوعبداللّه به آلبویه تقرب جست. در ۳۳۴ معزالدوله دیلمی بغداد را فتح کرد و از آن پس ابوعبداللّه از حمایت مالی و اجتماعی وی و وزیرش، حسنبن محمد مُهلَّبی (وزارت: ۳۳۹ـ۳۵۲)، برخوردار شد (ابوحیان توحیدی، کتاب الامتاع ، ج ۳، ص ۲۱۳). بنا به گزارش ناطق بالحق (ص۱۰۶ـ ۱۰۷)، یکی از انگیزههای نزدیکی ابوعبداللّه به زیدیان و از جمله ابنداعی، از بزرگان علویان، برخورداری از این حمایتها بوده است.
از نوع نگرش ابوعبداللّه به موضوع امامت و احترام زیدیان به وی، گرایش او را به علویان و شیعه میتوان دریافت. وی در تربیت و ارتقای علمی علویان اهتمام میورزید و به ابنداعی توجهی خاص داشت بهگونهای که افزون بر تدریس مطالب عمومی، به وی کلام میآموخت و با تشویق ابوعبداللّه بود که ابنداعی، به درخواست معزالدوله، نقابت علویان بغداد را پذیرفت (همان، ص ۱۰۶، ۱۰۸ـ۱۰۹). با وجود این، ابوعبداللّه با ابنداعی در خصوص نص بر امامت حضرت علی علیهالسلام مناظراتی داشت و همواره به شاگردان خود توصیه میکرد که در حضور ابنداعی در خصوص نص امام و سهم ذویالقربی، گفتگو نکنند، زیرا ابنداعی به این دو موضوع اعتقاد جدّی داشت (همان، ص ۱۰۸؛ابنمرتضی، ص ۱۰۷).
عضدالدوله نیز گاهی برای ابوعبداللّه آذوقه میفرستاد و از وی حمایت مینمود ( رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، فضل الاعتزال، ص ۳۲۷). به گزارش ابوحَیان توحیدی (اخلاق الوزیرین ، ص ۲۰۸)، ابوعبداللّه بیست سال برای صاحببن عَبّاد، جاسوسی حاکم بغداد را کرد. شاید به دلیل همین نزدیکی او با صاحببن عبّاد و خصومت ابوحیان با صاحببن عبّاد و یاران او بوده که ابوحیان مغرضانه به بیان حالات و ویژگیهای ابوعبداللّه پرداخته است؛او توانایی خاص ابوعبداللّه را در تدریس و املا منکر نشده، اما او را در مناظره ضعیف دانسته است ( رجوع کنید به کتاب الامتاع ، ج ۱، ص۱۴۰؛همو، اخلاقالوزیرین ، ص ۲۰۴ـ ۲۰۵).
به گزارش ابوحیان توحیدی ( اخلاقالوزیرین ، همانجا)، در یکی از مجالس عزالدوله در ۳۶۰، ابوعبداللّه را به مناظره خواندند، اما او بسیار مضطرب شد و با وساطت ابوالوفاء بوزجانی * ، که به وی ارادت داشت، توانست از مناظره رهایی یابد. همو ( اخلاقالوزیرین ، ص ۲۰۸) مینویسد ابوعبداللّه خطاب به صاحببن عبّاد رسالهای نوشته و در آن ظاهراً وی را «مهدی منتظر» نامیده، با این استدلال که «مهدی» بهمعنای هدایت شده است و صاحب نیز اهل عدل و توحید است و هدایت شده، و «منتظر» بهدلیل آنکه در عراق منتظر وی هستند.
به ادعای ابوحیان توحیدی ( اخلاقالوزیرین ، ص ۲۰۸)، این رساله که با حروف طلایی نوشته شده بود، با سایر هدایا برای قابوسبن وشمگیر دیلمی (متوفی ۴۰۳)، حاکم گرگان، فرستاده شد. همچنین ابوحیان توحیدی ( اخلاقالوزیرین، ص ۲۱۱) برخی شاگردان ابوعبداللّه، از جمله ابواسحاق نصیبی، را فاسق معرفی کرده است. او ( اخلاقالوزیرین، ص ۲۱۳) در خصوص ابواحمدبن ابیعَلاّن واسطی، از شاگردان و نزدیکان ابوعبداللّه، نیز آورده که وی بعدها از جُعل بیزاری جسته و حتی او را لعن کرده است. با این همه، ابوعبداللّه را در سرزمینهای بسیاری میشناختند، به ویژه در خراسان شهرت فراوانی داشته و ریاست مذهبی بر عهده او بوده است (ابنندیم، ص ۲۲۲؛صیمری، ص۱۷۰؛ابواسحاق شیرازی، ص ۱۴۳). به گزارش صیمری (همانجا)، ابوعبداللّه بهقدری در دین و مذهب خود استوار و ثابت قدم بود و نزد دوست و دشمن محبوبیت داشت که به او لقب عمروبن عُبَیدِ * (متوفی ۱۴۴، شیخ و مفتی معتزلیان) روزگار خویش داده بودند.
ابوعبداللّه در بغداد وفات یافت و ابوعلی فارسی نحوی بر جنازهاش نماز گزارد. سال وفات وی بهطور دقیق مشخص نیست. برخی آن را ۳۶۹ ( رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۶۲۶؛ابنتغری بردی، ج ۴، ص ۱۳۵؛قس ابنمرتضی، همانجا، که ۳۶۷ آورده است) و برخی ۳۹۹ ( رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، ج ۲، ص ۳۰۳؛لکنوی، ص ۶۷) دانستهاند. او را در آستان حسنبن زید، کنار قبر استادش ابوالحسن کرخی، به خاک سپردند (صیمری، همانجا؛خطیب بغدادی، ج ۸، ص ۶۲۷؛ابنجوزی، ج ۱۴، ص ۲۷۲).
مهمترین آرای
از مهمترین آرای ابوعبداللّه، رأی وی در باره حضرت علی علیهالسلام است. ابوعبداللّه، بنا بر اخباری که صحت آنها قطعی است، علی علیهالسلام را افضل مردم پس از رسول خدا صلیاللّهعلیهوآلهوسلم میدانست و از اینرو به المُفَضِّل ملقب شد (قاضی عبدالجباربن احمد، شرحالاصول الخمسه، ص ۷۶۷). به عقیده ابوعبداللّه، در باره افضلیت امام علی علیهالسلام میتوان به اخبار مشهوری استناد کرد که بر تفضیلِ ایشان، دلالت قطعی دارند. در مقابل، احادیثی که دالّ بر افضلیت برخی دیگر از صحابهاند، در حکم خبر واحدند که در مقابل خبر مشهور حجیت ندارند ( رجوع کنید به قاضیعبدالجباربن احمد، المغنی، ج۲۰، قسم ۲، ص۱۲۰ـ۱۲۳؛همو، شرح الاصول الخمسه، همانجا).
علاوه بر آن، وی از راه موازنه اعمال نیز نشان داده است که فضائل امیرالمؤمنین، از جهت کثرت و اهمیت، بر فضائل ابوبکر برتری دارد ( رجوع کنید به قاضیعبدالجباربن احمد، المغنی، همانجا). ابوعبداللّه در این باره آثاری نیز داشته است، از جمله ابنشهر آشوب (ص۱۲۲) کتاب الدرجات و ابنمرتضی (همانجا) کتاب التفضیل را ــ که ظاهراً هیچ کدام باقی نماندهاند بهوی نسبت دادهاند. چون نام کامل کتاب الدرجات فی تفضیل امیرالمؤمنین علیهالسلام است ( رجوع کنید به ابن شهرآشوب، همانجا)، شاید بتوان این دو کتاب را یکی دانست.
قاضی عبدالجبار به نقل از کتاب الاصلح ، نظر ابوعبداللّه را در خصوص قاعده لطف چنین بیان کرده است: فعلی که برای برخی مکلفان لطف و برای برخی دیگر مستلزم مفسدهای باشد، واجب نیست. قاضی عبدالجبار رأی استاد را چنین تأویل کرده که اگر مکلِّف بداند که مکلَّف، تکلیفش را تنها با فعلی مفسده به انجام میرساند، تکلیف آن فعل برای مکلِّف حَسَن نیست (رجوع کنید به المغنی ، ج ۱۴، ص ۱۸ـ۲۱).
از دیگر آرای ابوعبداللّه این است که خَلْق همان فکر است و اگر این لفظ در قرآن نیامده بود، اطلاق آن بر خداوند روا نبود (قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسه، ص ۵۴۸؛همو، المحیط بالتکلیف، ص ۳۳۲). ابوعبداللّه در آثار متعدد، از جمله در کتاب العلوم، به بررسی مباحث مرتبط با شناخت پرداخته است ( رجوع کنید به ابوحیان توحیدی، المقابسات، ص ۲۲۲؛قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسه، ص ۱۹۱ـ ۱۹۲؛نیسابوری، ۱۹۷۹، ص ۲۸۸ـ۲۸۹، ۲۹۱).
جعل، موجود را «کائن ثابت» تعریف کرده؛ولی شاگرد وی، قاضی عبدالجبار، رأی استاد را نپذیرفته، زیرا به نظر وی در این تعریف، بر خلاف اصول منطقی، معرَّف اَجْلی’ و اظهر از معرِّف است. به علاوه این تعریف مستلزم تکرار است، زیرا کائن همان ثابت است و ثابت همان کائن (قاضی عبدالجباربن احمد، شرحالاصول الخمسه، ص ۱۷۵ـ۱۷۶). ابوعبداللّه در باره شیئیت معدوم معتقد است معدومیت برای معدوم، صفت یا حال شمرده میشود ( رجوع کنید به نیسابوری، ۱۹۶۹، ص ۲۴۵، ۲۷۶؛فخررازی، ص ۱۶۲). ابوعبداللّه همچنین معتقد است ذات جوهر، همانطور که متصف به وصف جوهریت میشود، متصف به صفت تحیز نیز میشود، اما شرط حصول شیء مکاندار در مکان، وجود آن است؛به این معنا که جوهر قبل از وجود، متصف به صفت تحیز میشود، ولی تا وقتی که وجود پیدا نکرده است، مکان داشتن برایش حاصل نمیشود ( رجوع کنید به فخررازی، ص ۱۶۱ـ۱۶۲).
ابوعبداللّه در فروع فقهی به جواز فارسی گزاردن نماز معتقد بوده است. وی همچنین در ابواب مختلف اصول فقه آرایی دارد، از جمله در باره حقیقت و مجاز (کلوذانی، ج ۲، ص ۲۴۹ـ۲۵۰؛سراجالدین ارموی، ج ۱، ص ۲۲۱ـ۲۲۲)، عام و خاص، مفهوم شرط، مجمل و مبین، نسخ (کلوذانی، ج ۲، ص۱۴۳،۱۹۰، ۲۳۰، ۳۹۸ـ۳۹۹)، اجماع (همان، ج۲، ص۳۹۸ـ ۳۹۹؛سراجالدین ارموی، ج ۲، ص۸۰)، تعادل و ترجیح (کلوذانی، ج ۴، ص ۲۳۷)، اجتهاد (قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی ، ج ۱۷، ص ۲۹۹ـ۳۰۰)، شروط علت (همان، ج ۱۷، ص ۳۳۵) و دلالت فعل نبی (همان، ج ۱۷، ص۲۶۰، ۲۶۶).
آثار
ابوعبداللّه کتابهای فراوانی در کلام و فقه داشته که ظاهراً هیچ یک از آنها باقی نمانده است. این کتابها عبارت بودهاند از:
در کلام:
الاَصْلَح (همان، ج ۱۴، ص ۲۱)،
کتاب الاقرار،
کتاب الایمان (ابنندیم، ص ۲۲۲)،
تعلیق بر نقض المعرفه نوشته ابوعلی جبایی (قاضی عبد الجبار بن احمد، المغنی ، ج ۱۲، ص ۱۳۱؛جشمی، ص ۳۶۷)،
التفضیل (ابنمرتضی، ص ۱۰۷)،
الجواب عن مسألَتَی الشیخ ابیمحمد الرمهرمزی (ابنندیم، همانجا)،
جواز ردّالشمس (ابنشهرآشوب، ص ۳۶)،
الدرجات (همان، ص ۱۲۲)،
العلوم (نیسابوری، ۱۹۷۹، ص ۲۸۸)،
الکلام فی اَنَّ اللّه تعالی لم یزَلْ موجوداً وَ لاشیءَ سِواهُ الی اَنْ خَلَقَ الْخَلقَ (ابنندیم، همانجا)،
کتاب المعرفه (همانجا)،
نَقْضُ السُفْیانیه (ابنابیالحدید، ج۱۰، ص ۱۰۱)،
نقضُ کتاب رازی فیاَنّه لایجوزُ انْ یفْعَلَ اللّهُ تعالی بَعْد اَنْ کانَ غیرَ فاعلٍ (ابنندیم، همانجا)،
نقضُ کتابِ المُوجز نوشته ابوالحسن اشعری (ناطق بالحق، ص ۱۰۶)،
نقض کلام راوندی فی اَنَّ الجسمَ لایجوزُ ان یکونَ مخترعاً لا مِنْ شیء (ابنندیم، همانجا)،
الاصول (قاضی عبدالجباربن احمد، فضلالاعتزال، ص ۳۲۶).
در فقه و اصول:
نَقضُ الفُتیا (قاضی عبدالجباربن احمد، فضلالاعتزال ، ص ۳۲۶)،
کتاب اَلاشْرَبِه و تحلیلِ نبیذِ التَمْر،
تحریمُ مُتْعَه،
جوازُ الصلوهِ بالفارسیه،
شرح مختصر ابیالحسن الکرخی (ابنندیم، ص ۲۶۱).
منابع:
(۱) ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، چاپ افست بیروت [ بیتا. (؛
(۲) ابنابیالوفا، الجواهر المضیه فی طبقات الحنفیه، چاپ عبدالفتاح محمدحلو، ریاض ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛
(۳) ابنتغری بردی، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره ، قاهره ) ? ۱۳۸۳ ۱۳۹۲/ [? ۱۹۶۳ ( ۱۹۷۲؛
(۴) ابنجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۵) ابنحجر عسقلانی، لسان المیزان ، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱؛
(۶) ابنشهر آشوب، کتاب معالم العلماء ، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۵۳؛
(۷) ابنمرتضی، کتاب طبقات المعتزله، چاپ سوزانا دیوالد ـ ویلتسر، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸؛
(۸) ابنندیم؛
(۹) ابراهیمبن علی ابواسحاق شیرازی، طبقاتالفقهاء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۰) ابوحیان توحیدی، اخلاق الوزیرین: مثالب الوزیرین الصاحب ابنعباد و ابنالعمید ، چاپ محمدبن تاویت طنجی، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۱۱) همو، کتاب الامتاع و المؤانسه ، چاپ احمد امین و احمد زین، بیروت ) بیتا. (؛
(۱۲) همو، المقابسات ، چاپ محمد توفیق حسین، بغداد ۱۹۷۰، چاپ افست تهران ۱۳۶۶ ش؛
(۱۳) حسنبن محمد جشمی، «الطبقتان الحادیه عشره و الثانیه عشره من کتاب شرح العیون »، در قاضی عبدالجباربن احمد، فضل الاعتزال و طبقات المعتزله، چاپ فؤاد سید، تونس ) بیتا. (؛
(۱۴) خطیب بغدادی؛
(۱۵) ذهبی؛
(۱۶) محمودبن ابیبکر سراجالدین ارموی، التحصیل من المحصول، چاپ عبدالحمید علی ابوزنید، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸؛
(۱۷) نور اللّه بن شریفالدین شوشتری، مجالس المؤمنین ، تهران ۱۳۵۴ ش؛
(۱۸) حسینبن علی صیمری، اخبار ابیحنیفه و اصحابه ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
(۱۹) محمدبن عمر فخررازی، کتاب المُحَصَّل، چاپ حسین اتای، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۲۰) قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسه، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۲۱) همو، فضلالاعتزال و طبقات المعتزله، چاپ فؤاد سید، تونس ) بیتا. (؛
(۲۲) همو، المحیط بالتکلیف ، چاپ عمر سید عزمی، ) قاهره ۱۹۶۵(؛
(۲۳) همو، المغنی فی ابواب التوحید و العدل ، ج ۱۲، چاپ ابراهیم مدکور، قاهره ) بیتا. (، ج ۱۴، چاپ مصطفی سقا، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵، ج ۱۷، چاپ امین خولی، ) قاهره ( ۱۳۸۲/۱۹۶۳، ج۲۰، چاپ عبدالحلیم محمود و سلیمان دنیا، ) قاهره، بیتا. (؛
(۲۴) محفوظبن احمد کلوذانی، التمهید فی اصول الفقه ، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛
(۲۵) عبدالحیبن عبدالحلیم لکنوی، الفوائد البهیه فی تراجم الحنفیه، کراچی ۱۳۹۳؛
(۲۶) حُمیدبن احمد محلِّی، من کتاب الحدائق الوردیه فی مناقب ائمه الزیدیه، در اخبار ائمه الزیدیه فی طبرستان و دیلمان و جیلان ، چاپ ویلفرد مادلونگ، بیروت: المعهد الالمانی للابحاث الشرقیه، ۱۹۸۷؛
(۲۷) یحییبن حسین ناطق بالحق، من کتاب الافاده فی تاریخ الائمه الساده، در همان؛
(۲۸) احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهرب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛
(۲۹) سعیدبن محمد نیسابوری، فیالتوحید = ) دیوان الاصول(، چاپ محمد عبدالهادی ابوریده، )قاهره ۱۹۶۹ ]؛
(۳۰) همو، المسائل فیالخلاف بین البصریین و البغدادیین، چاپ معن زیاده و رضوان سید، بیروت ۱۹۷۹؛
(۳۱) EI 2, suppl. fascs. 1-2, Leiden 1980, s.v. “Abu ـ Abd Allah A l-Basri” (by J.van Ess);
(۳۲) Martin J. McDermott, The theology of A l-Shaikh A l-Mufid , Beirut 1978.
دانشنامه جهان اسلام جلد۱۰