تقیالدین محمد، از شعراى اصفهانى مکتبِ وقوع* در قرن دهم. تاریخ تولد وى مشخص نیست. امین احمد رازى (ج ۲، ص ۹۶۶) نام وى را تقیالدین مَجد ذکر کرده و عبدالرشید (ص ۱۱۸) او را حرمانِ اصفهانى نامیده است. آذر بیگدلى (بخش ۳، ص ۹۴۰) به جاى حرفى اصفهانى، به اشتباه حزنى را خواهرزاده ملّا نیکى (متوفى ۱۰۰۰، سراینده زبدهالافکار) دانسته و برخى از اشعار حرفى را هم با آنکه تخلصش آشکار است، به حزنى نسبت داده است.
حزنى از شاعران زمان شاه طهماسب اول (حک: ۹۳۰ـ۹۸۴) بود و بخشى از سلطنت شاهعباس اول (حک: ۹۹۶ـ۱۰۳۸) را نیز درک کرد. او از شاگردان برجسته میرزا مخدومبن میرمیران حسینیصفاهانى بود (اوحدى بلیانى، گ ۱۶۵ر؛ واله داغستانى، ج ۱، ص ۵۷۵). به گفته انصاریکازرونى (ص ۶۸) حزنى در ۸۷۰ در شیراز به کسب علم و شاعرى پرداخت که ظاهراً تاریخ آن درست نیست.
حزنى در بیشتر علوم، سرآمد علماى زمان خود بود (اوحدى بلیانى؛ امین احمد رازى، همانجاها). صنایع، فنون و ظرایف شعرى را به خوبى میشناخت و درباره شعراى پیش از خود اطلاعات فراوانى داشت (علّامى، ج ۱، ص ۱۷۲؛ اسکندر منشى، ج ۱، ص ۱۸۶).
ادیبان و فضلاى آن دوره به وى اقبال فراوانى داشتند و براى حل مشکلات ادبى خویش به وى مراجعه میکردند (اوحدی بلیانى، همانجا؛ تقیالدین کاشى، ج ۱، ص ۲۲۴). وى با بسیارى از شاعران حوزه عراق عجم مشاعره و مناظره داشت و آنان رباعیها و غزلهاى وى را ستایش میکردند (رجوع کنید به انصاریکازرونى، تعلیقات قریب، ص ۳۶۲). ملّاحالتى قندهارى از معاشران مشهور او بود (قاطعیهروى، ص ۷۵).
رحلت
بنابر برخى منابع، حزنى شخصیتى متناقض داشت و گاه زاهد و گاه لاابالى بود (صادقیافشار، ص ۱۶۲؛رجوع کنید به اسکندر منشى، همانجا). نقل است که وى مجذوب پسرکى حلوافروش شد، به طورى که بیشتر اوقاتش را با او میگذراند. به علاوه، او عطایاى حکام و سلاطین را نامتعارف خرج میکرد و به همین علت، هنگامى که از سفر قزوین که مدتى در آنجا ساکن شده بود به اصفهان بازمیگشت، مالى در اختیار نداشت تا زمستان را بگذراند و سرانجام در ۹۸۷ به سبب تنگدستى راهى هند شد و در لاهور یا در موضع رسول از اعمال پنجاب درگذشت (بداؤنى، ج ۱، ص ۱۷۲؛امین احمد رازى؛اوحدى بلیانى، همانجاها؛تقی الدین کاشى،ج ۱، ص ۲۲۴ـ۲۲۵).
ظاهراً نظر تقیالدین کاشى (ج ۱، ص ۲۲۵) مبنى بر اینکه حزنى در ۹۸۹ به خدمت محمدقلى قطبشاه، از شاهان سلسله قطب شاهیه، رسیده، یا در زمان فترات هرات ملازم اکبرشاه بوده (صدیق حسنخان، ص ۱۲۳)، نادرست است.
از حزنى دیوانى برجاى نمانده، اما اشعارى پراکنده به شیوه شاعران مکتب وقوع، در تذکرهها از او نقل شده است (مثلاً رجوع کنید به صادقیافشار، ص ۱۶۲ـ۱۶۴؛والهداغستانى، ج ۱، ص ۵۷۵ـ۵۷۶).
منابع :
(۱) لطفعلیبن آقاخان آذربیگدلى، آتشکده آذر، چاپ حسن سادات ناصرى، تهران ۱۳۳۶ـ۱۳۴۰ش؛
(۲) اسکندر منشى؛
(۳) امین احمد رازى، تذکره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهرى (حسرت)، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۴) ابوالقاسمبن ابیحامد انصارى کازرونى، مرقوم پنجم کتاب سلّم السّموات: در شرح احوال شعرا و چکامهسرایان و دانشمندان، چاپ یحیى قریب، تهران ۱۳۴۰ش؛
(۵) تقیالدین محمدبن محمد اوحدى بلیانى، عرفات العاشقین، نسخه عکسى از نسخه خطى کتابخانه ملک، ش ۵۳۲۴؛
(۶) عبدالقادربن ملوک شاه بداؤنى، منتخبالتواریخ، تصحیح احمدعلى صاحب، چاپ توفیق ه . سبحانى، تهران ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ش؛
(۷) محمدبن على تقیالدین کاشى، خلاصه الاشعار و زبدهالافکار، نسخه خطى کتابخانه (شماره ۱) مجلس شوراى اسلامى، ش ۳۳۴؛
(۸) صادق صادقیافشار، تذکره مجمع الخواص، ترجمه عبدالرسول خیامپور، تبریز ۱۳۲۷ش؛
(۹) صدیق حسنخان، شمع انجمن، چاپ سنگى بهوپال ۱۲۹۳؛
(۱۰) عبدالرشید، تذکره شعراى پنجاب، لاهور ۱۹۸۱؛
(۱۱) ابوالفضلبن مبارک علّامى، آئین اکبرى، چاپ سنگى لکهنو ۱۸۹۲ـ۱۸۹۳؛
(۱۲) قاطعى هروى، تذکره مجمع الشعراى جهانگیر شاهى، چاپ محمد سلیم اختر، کراچى ۱۹۷۹؛
(۱۳) علیقلیبن محمدعلى واله داغستانى، تذکره ریاضالشعراء، چاپ محسن ناجى نصرآبادى، تهران ۱۳۸۴ش.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۳