جمالی ، از شاعرانادبیاتدیوان(کلاسیکترکی) و مثنویسرایدر دورهسلطانمحمد فاتح(قرننهم). از آنچهجمالیدر ذیلمثنوی خسرو و شیرین شیخی* (متوفیح ۸۳۴) در باره خودشنوشته(برایاطلاعاتبیشتر رجوع کنید به تیمورتاش ، ۱۹۵۱، ص)، چنینبرمیآید کهاز خویشاوندان
شیخی و نام اصلیاش بایزیدبن مصطفی بنشیخاحمد ترجمانی آقشهری، مشهور به شیخ اوغلی، بوده است(آلپای، ص۱۲۵ـ ۱۲۶). به نوشته منابع، وی اهلقَرهمان یا بورسه بوده و احتمالاً در قَرهمان به دنیا آمده و مدتی در بورسه به سر برده است.
درباره تاریخ تولدش اطلاع دقیقی در دست نیست، ولیبا توجه به اینکه در زمان نوشتن ذیل بر خسرو و شیرین حدوداً بیست ساله بوده، احتمالاً در حدود ۸۱۳ – ۸۱۵ به دنیا آمده است. از اطلاعات موجود در بعضی از منابع، به ویژه تذکرهلطیفی، چنین مستفاد میشود که شاعر در اواخر سلطنت سلطان بایزید دوم(۸۸۶ – ۹۱۸) درگذشته است.
درباره اینکه جمالی بر خسرو و شیرین شیخی ذیل نوشته یا آن را به پایان رسانده است، در نسخ خسرو و شیرین عبارات گوناگونی بهچشم میخورد و در منابع با کلمه«اتمام» به آن اشاره شده است. ضمیمه جمالی بر خسرو و شیرین، مشتمل است بر دو بخش: در بخشاول از مرگ شیخی سخن گفته و در بخش دوم، که آن را ذیل نامیده، سلطان مراد دوم(حک : ۸۲۴ـ۸۵۵) را مدح کرده است. وی در همین بخش بهجایذکر تخلصش، جمالی، نام خود را که بایزید بوده، آوردهاست.
آثار
آثار او عبارتاند از:
۱) دیوان. از وجود دیوان جمالی، که در تذکره لطیفی و نیز مفتاحالفرجِ خود جمالی به آن اشاره شده تا این اواخر، که نسخهای از آن کشف گردید (اریمر ، ص۲۶۵ـ۲۸۱)، اطلاعی در دست نبود. قایاخان اِریمِر مدعی است که اثر مُهر سلطان بایزید دوم را در اول و آخر نسخهدیدهاست؛در حالی کهبرگِ ۵۸ ر آن ممهور به مهر سلطان مراد سوم(حک: ۹۸۲ـ۱۰۰۳) است.
درباره این نسخه یک رساله کارشناسی ارشد در دانشگاه چوکوراوا نوشتهشدهاست( رجوع کنید به ای. چتین دردی یوق، < دیوانجمالی >، آدانا ۱۹۸۸). در مجموعه نظیرههای جمالی نیز شعرهایاو مندرجاست.
۲) هما و همایون ( گلشنعشاق)، مشتملبر ۶۳۰ ، ۴ بیت، در بحر رمل، کهبهگفتهخودِ جمالی آن را در ۸۵۰ بهنامسلطانمراد دومسرودهاست. تنها نسخه شناخته شده این اثر، که در ۹۵۹ استنساخشدهاست،در کتابخانه دانشگاه استانبول(بخش نسخ خطی ترکی، ش) نگهداری میشود. فؤاد کوپریلی هما و همایون و گلشنعشاق را دو اثر جداگانه پنداشته است، در حالی ک ههر دو، یکاثرند و چنین به نظر میرسد که نامِ اصلی آن گلشنعشاق بوده، اما بیشتر به نام قهرمانانش معروف شده است.
این مثنوی درباره عشق پسر منوشَک(خانعرب) و دختر پادشاه چیناست و دو عاشقبا از سرگذراندنماجراهاییسرانجام به وصال میرسند. ایننظر اشتباه، کهاثر به نام سلطان محمد فاتح (۸۵۵ -۸۸۶) یا سلطان بایزید دوم سرودهشده، ناشی از ندیدن آن است. رساله دکتریعثمان هورا تا در باره این اثر است( رجوع کنید به [< «جمالیـ هما و همایون ( گلشنعشاق) ، تحقیق، متنانتقادی» >، پایان نامه دکتری، دانشگاه حاجت تپه، ۱۹۹۰ ]).
۳) مفتاح الفرج. این مثنوی نیز در بحر رمل، در ۸۶۰ به نام سلطان محمد فاتح سروده شده است. تاکنون سه نسخه از آن شناخته شده است که در کتابخانه دانشگاه استانبول (بخشنسخخطیترکی، ش۲۳۳۱)، کتابخانه حاجی سلیم آقا (بخشکمانکش، ش۴۴۷) در اُسْکُدار و کتابخانه سلطنتی برلین(پرچ ، ص۳۷۱، ش۳۷۸) نگهداری میشوند. قطعاتی از آننیز در جامعالمعانی* ، که نسخهای از آن در کتابخانه نور عثمانیه(ش۴۹۰۷، گ۱۰۱ پـ ۱۰۶ پ) هست، مندرج است.
۴) الرسالهالعجیبهفیالصنایعو البدایع. نسخه منحصر به فرد این اثر در کتابخانه دانشگاه کیمبریج موجود ( رجوع کنید به براون، ص۸۷، ش۴۶۵) و نام مؤلف در آن به صورت جمالی الفقیه ضبط شدهاست. جمالیدر مفتاحالفرج (گر ـ پ) از یک قصیده خود، که در آن صنایع گوناگون شعری را بهکار برده، سخن گفته است که گمان میرود همین اثر باشد.
۵) رساله. جمالیاز ایناثر نیز در مفتاحالفرج (گ۴ پ) سخن گفته است. بعضی از عبارات آن شبیه به مدحاست، ولی بعضی آن را دارای حال و هوای ذم یافتهاند. ظاهراً شاعر در ایناثر از صنعت مدح شبیه بهذم استفاده کرده است.
در سرودههای جمالی تأثیر شیخی کاملاً مشهود است. لطیفی(ص۱۲۱) از اینکه دیوان جمالی به رغم زیبایی اشعار وی شهرتی نیافته اظهار شگفتی کرده، ولی قنالیزاده، با دادن نمونههایی( رجوع کنید به ج۱، صـ۲۶۱، ۵۳۰)، معتقد است که اشعار او زیبایی و فصاحت چندانیندارند. جمالی در حقیقت بیشاز آنکه شاعر ادبیات دیوان باشد، مثنوی سرا بوده و چنان که در مفتاحالفرج اظهار داشته، تمایلات شدید صوفیانه داشته است.
منابع:
(۱) محمد طاهر بروسه لی، عثمانلی مؤلفلری، استانبول ۱۳۳۳ـ ۱۳۴۲، ج۲، ص۱۲۲؛
(۲) جمالی،مفتاحالفرج، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه استانبول، بخش نسخ خطی ترکی، ش۲۳۳۱؛
(۳) فائقرشاد، اسلاف، استانبول۱۳۱۲، ص۲۷؛
(۴) همو، تاریخ ادبیاتعثمانیه، استانبول [بیتا. ]، ص۲۲۰؛
(۵) ریاضی، تذکره، نسخه خطی کتابخانه دانشگاه استانبول، بخش نسخ خطی ترکی، ش۷۶۱، گ۴۴۲ ر؛
(۶) سخی، تذکره، ص۵۵، ۱۰۷، ۱۱۳؛
(۷) محمد عاشقچلبی، مشاعرالشعرا ، گ۲۰ ر، ۳۵۴ ر؛
(۸) مصطفی بناحمد عالی، کنهالاخبار ، نسخهخطیکتابخانه دانشگاه استانبول، بخش نسخ خطی ترکی، ش۵۹۵۹، گ۵۴ ر، ۱۳۲ ر؛
(۹) حسنقنالیزاده، تذکرهالشعراء ، چاپ ابراهیمقُتلُق، آنکارا ۱۹۷۸ـ۱۹۸۱؛
(۱۰) لطیفی، تذکرهلطیفی، چاپاحمد جودت، استانبول۱۳۱۴؛
(۱۱) Hayri Akyuz, “Onbe sinci yuzyil sairlerinden Cemalinin Huma ve Humayun adli eseri hakkinda birkac soz”, Turk folklor arastrmalari, no.54 (1954), 856-857;
(۱۲) Gunay Kut Alpay, “Bursa ve Manisa Il halk kutup-hanelerindeki bazi Turkce yazmalar uzerine”, JTS (1977), E. G. Browne, A hand-list of the Muhammadan manuscripts, including all those written in the Arabic character, preserved in the library of the University of Cambridge , Cambridge 1900, 304, 342;
(۱۳) EI 1 , s.v. “Shaikhzade” (by J. Deny);
(۱۴) Sadeddin Nzhet Ergun, Turk sairleri , Istanbul 1936-1945, III, 979-982;
(۱۵) Kayahan Erimer, “Gunisigina cikan degerli bir eser”, Turk dili arastirmalari jiligi Belleten , (1973-1974);
(۱۶) E. J. W. Gibb, A history of the Ottoman poetry , London 1900-1909, 304 ,429-427- Joseph von Hammer-Purgstall, Geschichte der osmanischer dichtung , Pesth 1836-1838, I, 109;
(۱۷) Inciser Ilica, ” Gulsen-i Ussak (Huma ve Humayun ), Cemali , thesis, IU Ed. Fak. Turkiyat Enstiusu 1961, no. 556;
(۱۸) Fuad Koprulu, Eski sairlerimiz: divan edebiyat antolojisi , Istanbul 1931, 71;
(۱۹) idem, Milli edebiyat cereyaninin ilk mubessirleri , Istanbul 1928, 13;
(۲۰) Hfz Tevfik et al , Turk edebiyati numuneleri, Istanbul 1926, 193, 273;
(۲۱) W. Pertsch, Verzcichniss der Trkischen Handschriften der Koniglichen Bibliothek zu Berlin , Berlin 1989;
(۲۲) Faruk K. Timurtas [Demirta], “Fatih devri sairlerinden Cemali ve eserleri”, TDED , IV/3 (1951), 189-213;
(۲۳) idem, Seyhi, hayati ve eserleri, eserlerinden secmeler , Istanbul 1968, 142-151;
(۲۴) TDEA , s.v. “Cemali ” (by Huseyin Ayan);
(۲۵) Ismail Hakki Uzuncarsili , Kutahya sehri , Istanbul 1932, 228, 264-270.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۰