اُمّ اَیـْمـَن کـنـیـز و آزاد شـده رسـول خـدا بـود نـامـش بـَرَکـَه (۱۳۲) و قبل از ولادت پیامبر، کنیز و خدمتگزار خانه عبدالله ـ پدر پیامبر ـ بود. بعد از بازگشت پیامبر از قـبـیـله بـنـى سعد، این کنیز نیکوکار، وظیفه خدمتگزارى و پرستارى پیامبر را عهده دار شد و تـاسـنـیـن جـوانـى پـیـامـبـر، در خـدمـتـگـزارى نـسبت به آن حضرت کوتاهى نکرد در سفر آمنه و فرزندش به مدینه براى زیارت بستگان ، او نیز همراه آنان بود و وقتى آمنه در این سفر دار فـانـى را وداع گـفـت ، ام ایـمـن پـیـامـبر را به مکه آورد و به دستور عبدالمطلب همچنان عهده دار سرپرستى و خدمتگزارى گردید.
پیامبر پس از ازدواج با خدیجه ، ام ایمن را آزاد کرد ولى او حتى پس از آزادى نیز از درگاه این خانه کناره نگرفت و همچنان خدمتگزار این خانواده ماند و پرستارى فرزندان خانواده را به عهده گرفت و حتى بعد از وفات پیامبر، در خدمت دخترش زهراى مرضیه (س) بود.(۱۳۳) او در هـمـان سـالهـاى اول به پیامبر ایمان آورد و ابتدا به حبشه وسپس به مدینه هجرت کرد و از اولین مهاجران به مدینه بود و در آنجا با پیامبر بیعت کرد.(۱۳۴)
ام ایمن بعد از آزادى ابتدا با (عبید بن زید بن حارث حبشى) ازدواج کرد و (ایمن) نتیجه این ازدواج بود. ایمن که از اصحاب رسول خدا به شمار مى رفت در مکّه به آن حضرت ایمان آورد و در زمـره اوّلیـن مـهـاجـران بـود ـ شـیـخ طوسى او را در زمره هشت نفرى دانسته که در اُحد صبر و پایدارى نمودند و از رسول خدا (ص) دفاع کردند.(۱۳۵)
ایـمـن ، در جـنـگ (حـُنین) در رکاب رسول خدا (ص) بود، وهنگامى که دشمن ناگهان هجوم آورد، مـسـلمـانـان پـا بـه فـرار نـهـادنـد و جز تعدادى انگشت شمار از بنى هاشم و ایمن ، کسى دیگر پابرجا نماند. او در این جنگ ، عاشقانه از پیامبر دفاع کرد و به شهادت رسید.(۱۳۶)
دومین ازدواج امّایمن با (زیدبن حارثه) پسرخوانده پیامبر (ص) بود و با این ازدواج ، صاحب فرزندى به نام اسامه گردید.
امّ ایمن ، در تعدادى از جنگها حاضر گشته و کار آبرسانى و مداواى مجروحان راعهده دار بود؛ از جـمـله در غـزوه اُحـد و خـیـبـر.(۱۳۷) در غـزوه احد (حِبّان بن عَرِقَه) از کفّار، تیرى به سـوى امّ ایـمـن انـداخـت ، کـه بـه او اصـابـت کـرد. حـِبـّان خـوشـحـال شـد. رسـول خـدا (ص) که شاهد جریان بود، تیرى به (سعد بن وقّاص) داد، تا تـلافـى کـنـد. سـعـد، تـیـر را به طرف حبّان انداخت و به وى اصابت کرد، پیامبر لبخند زد و فرمود:
(سـعـد، انـتـقـام او را گـرفـتـى ؛ خـداونـد دعـایـت را مـُسـتـجـاب کـنـد، و تـیـر انـدازیـت را محکم گرداند.)(۱۳۸)
امّ ایمن ، از شجاعت بالایى برخوردار بوده است . وى مى گفت :(اگر رسول خدا (ص) به زنان ، اجازه نبرد مى داد، من نخستین زنى بودم که در رکابش پیکار مى نمودم .)(۱۳۹)
در روایتى آمده است که وقتى خبر کشته شدن رسول خدا صلى الله علیه و آله در احد منتشر شد، بسیارى از افراد، اقرار کردند و خبر کشته شدن پیامبر را در مدینه پخش کردند.
مـردان فـرارى کـه پـیـش زنـان خـود مـى رفـتـنـد، مـورد اعتراض آنان قرار مى گرفتند. از جمله فـراریـان ، اوس بـن قیظىّ با تنى چند از بنى حارثه بود که خود را به مدینه رساندند. امّ ایـمن ، خاک بر چهره آنان پاشید و براى برخى از آنها دوک آورد و گفت : شمشیرت را بمن بده و دوک بریس ! و سپس همراه بعضى از زنان ، عازم اُحد شد.(۱۴۰)
پیامبر (ص) به امّ ایمن علاقه خاصّى داشت ، و هرگاه او را مى دید، مى فرمود:(این ، بازمانده خاندان من است .)(۱۴۱)
امّ ایـمـن بـه هـنـگام ازدواج حضرت زهرا (س) در حدّ توان خود از هیچ خدمتى دریغ نکرد. بنا به نقلى پیامبر قسمتى از صداق فاطمه (س) را به او داد، تابراى عروسى اثاثیه لازم را تهیه نماید.(۱۴۲)
پـس از ازدواج حـضـرت زهـرا (س) و ولادت فـرزنـدانش ، پرستارى از فرزندان او را به عهده گرفت .روزى هـمـسـایـه گـان امّ ایـمـن ، خـدمت پیامبر رسیده و عرض کردند که امّ ایمن دیشب تا صبح ، مدام گریه مى کرد و لحظه اى ساکت نشد.
حضرت دستور داد تا او را حاضر کردند و فرمود:(خـدا تـو را نـگـریـانـد، چه چیز تو را به گریه واداشته است ؟ عرض کرد: خواب هولناکى دیـده ام . حـضـرت فـرمـود: خـواب خـود را بـیـان کـن کـه خـدا و رسول به تعبیر آن داناترند.
امّ ایـمـن گـفـت : بـر مـن سـنـگـیـن اسـت کـه آنـچـه را دیـده ام ، نـقـل کـنـم . حـضرت فرمود: تعبیر خواب تو چنین نیست که گمان مى کنى . عرض کرد: در خواب دیدم که بعضى از اعضاى بدن شما در خانه من افتاد.
حـضرت فرمود: خواب نیکویى دیده اى . آسوده باش ؛ همانا از فاطمه (س) فرزندى متولد مى شود که نگهدارى و پرستارى آن به عهده تو خواهد بود.)
وقـتـى ابـا عـبـداللّه (ع) مـتـولد شـد، امّ ایـمـن قـُنـداقـه او را خـدمـت رسول اللّه (ص) آورد. آن حضرت فرمود:(امّ ایمن ، این تعبیر همان خواب توست ، بدان که حسین (ع) پاره تن من است .)(۱۴۳)
امّ ایـمـن ، در مـسـاءله غـصـب (فدک) به عنوان شاهد، شهادت داد که پیامبر (ص)، فدک را به زهرا (س) بخشیده است .(۱۴۴)
امّ ایـمـن ، بـه انـدازه اى بـه فـاطمه زهرا سلام الله علیها علاقه مند بود، که وقتى زهرا (س) دنیا را وداع گفت ،امّ ایمن نتوانست جاى خالى او را ببیند؛ از این رو، از مدینه بیرون آمد و به جانب مکّه روان شد.
در بـیـن راه ، عـطـش شدیدى به وى دست داد بطورى که نزدیک بود هلاک شود، پس دست به سوى آسمان بلند کرد و گفت :(اى خدا! من خادم فاطمه زهرا هستم ، آیا ـ با این وجود ـ مرا از تشنگى ، هلاک مى کنى ؟)وقـتـى ایـن جـمـله را گـفـت ، خـداونـد، دلوى پـر از آب از آسـمـان نـازل کـرد، و امّ ایـمـن از آن دلو، آب نـوشـیـد و بـه سـبـب آن مـدّت هـفـت سـال ، احتیاج به آب و غذا پیدانکرد. مردم براى امتحان وى ، در روزهاى بسیار گرم ، او را به بادیه مى فرستادند، ولى او به هیچ وجه احساس تشنگى نمى کرد.(۱۴۵)
در کـتـاب (خـصـایص فاطمیّه) نام سیزده زن بیان شده است ، که در زمان ظهور امام زمان (عج) رجوع مى کنند، تا در خدمت آن حضرت باشند، از جمله آنها امّ ایمن است .(۱۴۶)
۱۳۲ـ اعیان الشیعه ، ج ۳، ص ۴۷۵٫
۱۳۳ـ بـحـارالانـوار، ج ۱۵، ص ۱۱۶٫ رسـاله تـوضـیـح الاشـتـبـاه والاشکال ، ص ۷۱٫
۱۳۴ـ ریاحین الشریعه ، ج ۲، ص ۳۲۷٫
۱۳۵ـ اعـیـان الشـیـعـه ، ج ۳، ص ۵۲۲ ـ رسـاله تـوضـیـح الاشـتـبـاه والاشکال ، محمد على ساروى ، ص ۷۱٫
۱۳۶ـ اعیان الشیعه ، ج ۳، ص ۵۲۲٫
۱۳۷ـ همان مدرک ، ص ۳۳۲، با دخل و تصرف .
۱۳۸ـ کامل ابن اثیر، ج ۲، ص ۱۶۰، بیروت .
۱۳۹ـ زنان صدر اسلام ، محمد على بحرالعلوم ، ترجمه محمد على امینى ، ص ۸۸٫
۱۴۰ـ مغازى واقدى ، ج ۱، ص ۲۷۸٫
۱۴۱ـ زنان صدر اسلام ، ص ۸۸٫
۱۴۲ـ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۳۰٫
۱۴۳ـ ریاحین الشریعه ، ج ۲، ص ۳۲۹٫
۱۴۴ـ تنقیح المقال ، ج ۳، فصل النسا، ص ۷۰٫
۱۴۵ـ بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۲۸٫
۱۴۶ـ ریاحین الشریعه ، ج ۲، ص ۳۳۱٫
بزرگ زنان صدر اسلام// احمد حیدری