علما-الفعلما-ر

زندگینامه احمد ابوحاتم رازی(متوفی۳۲۲ه ق)

 احمدبن حمدان، داعی و متکلم اسماعیلی. وی متکلم و نظریه پردازی بود متأثر از اندیشۀ نوافلاطونی. او در زبان و ادب عرب نیز فاضل و چیره دست بود. در مقام داعی، در شمال غرب منطقۀ آذربایجان در ایران امروز فعالیت می کرد. تصور بر این است که او به قرامطۀ آن روزگار نزدیک تر بوده است تا سلسلۀ تازه تأسیس فاطمیان (۲۹۷ـ ۵۶۷).

دربارۀ فعالیتهای او در مقام داعی اسماعیلی، از سیرالملوک یا سیاست نامۀ خواجه نظام الملک (۴۰۸ـ ۴۸۵)، وزیر نامدار سلجوقی، می¬توان مطالبی به دست آورد. نظام الملک (ص‌۲۸۵) به یکی از رهبران دعوت اسماعیلی اشاره کرده که از حوالی ری بوده و در «شعر تازی و حدیث غریب» آگاه، و نام او ابوحاتم بوده است.

این شخص‌را می توان همین ابوحاتم مورد بحث دانست. ابوحاتم داعیانی از ری به مناطقی در شمال غربی ایران می فرستاد و بعدها ری را ترک کرد و به دیلمان رفت و ظهور قریب¬الوقوع «قائم» را در آنجا پیش بینی کرد و وعده داد که به زودی مهدی خواهد آمد. اما چون چنین امامی پدید نیامد، ناگزیر شد خود را از مردمی که به واسطۀ پیش¬بینی نادرست او به خشم آمده بودند، پنهان کند.

بعضی محققان این خطا و شکست را به ماجرایی که متکلم نامدار معتزلی، قاضی عبدالجبار همدانی، دربارۀ داعی¬ای به نام ابوحاتم بن حمدان الرازی الکلابی نقل کرده است (رجوع کنید به عبدالجبار، ج‌۲، ص‌۳۹۲) ربط داده اند. بنابر نقل قاضی عبدالجبار، در میان قرمطیان بحرین ادعا شده بود که مهدی ظهور کرده است، اما چیزی نگذشت که بطلان این دعوی ثابت شد و تبعات ناخوشایندی داشت و آن داعی به کلی ناامید شد.

رحلت

به روایت ابن حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲ ؛ ج‌۱، ص‌۱۶۴)، ابوحاتم در سال ۳۲۲ فوت کرده است (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ زندگی ابوحاتم رجوع کنید به شین نوموتو، مقدمه الاصلاح، ص ‌بیست و یک ـ بیست و هفت).

آثار

آثار بازمانده از ابوحاتم اینهاست:

کتاب الزینه فی الکلمات الاسلامیه العربیه،اعلام النبوه،

کتاب الاصلاح.

به دو اثر دیگر او نیز اشاره شده است که امروزه در دست نیستند:

کتاب الرجعه فی الرد علی اصحاب الرجعه، و

کتاب الجامع فی الفقه.

هر یک از سه اثر اصلی ابوحاتم مشخصات خاص‌ خود را دارد. مفصّل ترین اثر او، الزینه، فرهنگی است از مصطلحات و تعابیر دینی. این کتاب، دانش چشمگیر مؤلف را از جمله دربارۀ قرآن، زبان و ادب عربی، زبانهای دیگر (مثلاً عبری، سریانی، فارسی) و فرق اسلامی نشان می-دهد.جنبۀ اسماعیلی و باطنی این اثر از دو اثر دیگرش کمتر است و آشکار است که ابوحاتم آن را برای عموم نوشته است.

همین ویژگیها( یعنی صبغۀ اسماعیلی نداشتن و دانش وسیع نویسنده) سبب شده است دانشمندان غیراسماعیلی نیز از الزینه به عنوان مرجعی برای کاربرد واژگان غیرعربی در قرآن استفاده کنند. در زمرۀ این دانشمندان، جلال الدین سیوطی (۸۴۹ ـ ۹۱۱)، عالم برجستۀ سنّی مذهب، قرار دارد.البته در الزینه برخی احادیث نقل شده جنبه های باطنی دارد، از جمله دربارۀ رموز حروف که در آنها با اندیشه¬های عرفانی یهودیان متقدم شباهتهایی دیده می¬شود.

در اعلام النبوه، ابوحاتم بحثهایش را با ابوبکر محمدبن زکریای رازی (ﺣ ۲۵۰ـ ۳۱۳ یا ۳۲۳)، طبیب مشهور و فیلسوف عقلگرا، ضبط کرده است. این مباحثات دربارۀ نبوت و اعتبار آن است. گفته شده است این بحثها در حضور مرداویج‌ (متوفی ۳۲۳)، بنیان¬گذار سلسلۀ آل‌زیار، صورت گرفته است. برخلاف محمدبن زکریای رازی، که معتقد بود خداوند به عقول همۀ انسانها توان یکسان داده است و دعوی نبوت را جایز نمی شمرد، ابوحاتم بر آن بود که آدمیان در این زمینه با یکدیگر تفاوت دارند و متذکر می شد که متعلمان در همۀ امور خود نیازمند معلم اند. بر این اساس، ابوحاتم بر ضرورت وجود انبیا و ائمه برای هدایت مردم تأکید داشت. اعلام النبوه یکی از منابع ارزشمند آشنایی با آرای فلسفی محمدبن زکریای رازی هم هست، زیرا بسیاری از آثار او به دست ما نرسیده است (نیز رجوع کنید به اعلام النبوه*).

الاصلاح کتابی است که ابوحاتم رازی آن را، به تعبیر خود، برای «اصلاح» برخی اندیشه¬های محمد نسفی (متوفی ۳۳۲)، که او نیز اسماعیلی¬مذهب بوده، نوشته است. موضوع بحث و محل نزاع، نحوۀ تلفیق آموزه¬های فلسفی نوافلاطونی است دربارۀ جهان و نفس و طبیعت و مانند اینها با اندیشۀ اسماعیلی وهمچنین چگونگی تفسیر تاریخ انبیا. این کتاب مناقشه¬ای نظری را ایجاد کرد که در آن از سویی ابویعقوب سجستانی در حمایت از نسفی کتاب النصره را نوشت و از سویی دیگر حمیدالدین کرمانی کتاب الریاض را نوشت و در آن کوشید دو طرف بحث را به یکدیگر نزدیک کند (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ آثار ابوحاتم و به¬ویژه الصلاح رجوع کنید به شین نوموتو، مقدمۀ الاصلاح، ص‌بیست ـ بیست و یک، ص‌بیست و هفت ـ سی ونه).

ابوحاتم رازی در نگرش سلبی و تنزیهی در الهیات  که بر اساس آن خداوند نسبت به همه چیز تعالی مطلق داشت و حتی از همین سلب و تنزیه هم منزه دانسته می شد با نسفی و ابویعقوب سجستانی هم نظر بود. در جهان شناسیِ ابوحاتم، خدا «مبدِع» نامیده می شد که با فعل امر «کُن» عقل را به وجود آورد که از آن نفس پدید آمد.

اما دربارۀ نسبت این نفس کلی با نفس آدمی، او با نسفی (و پس از او با ابویعقوب سجستانی) اختلاف داشت. درنظر آن دو نفس آدمی «جزء» نفس کلی بود، در حالی که ابوحاتم نفس ناطقه را صرفاً «اثر» می دانست. به عبارت دیگر، نسفی بر نزدیکی نفس انسان با نفس کلی تأکید داشت، ولی ابوحاتم بر دوری این دو اصرار می ورزید. بر مبنای همین نگرش، ابوحاتم نظر نسفی را دربارۀ پیامبرانی مانند ابراهیم (به اصطلاح «نُطقا») رد می¬کرد. طبق نظر نسفی، نُطفا می¬توانستند به نفس کلی و عقل کلی دسترسی یابند.

در واقع، هم ابوحاتم و هم نسفی می کوشیدند با بهره گرفتن از مفاهیم فلسفۀ نوافلاطونی تلقی اسماعیلی را از نبوت توضیح دهند. علاوه بر این، ابوحاتم در الاصلاح از مفاهیم فلسفۀ طبیعی یونانیان، از جمله عالم کبیر و عالم صغیر، عناصر اربعه و طبایع اربعه نیز استفاده کرده است تا تعلیمات اسماعیلی را دربارۀ تاریخ قدسی و دینی و قیامت و معاد و مانند اینها توضیح دهد.این گونه مباحث دربارۀ موضوعات گوناگون در الاصلاح، مؤید آن است که این کتاب یکی از آثار جامع متقدم دربارۀ اندیشه¬ها و تعلیمات اسماعیلیه است که اکنون در دست داریم.



منابع :

(۱) ابن‌حجر عسقلانی، لسان‌المیزان،چاپ دوم، بیروت ۱۹۷۱/ ۱۳۹۰؛
(۲) ابوحاتم رازی، الاصلاح، چاپ حسن منوچهر و مهدی محقق، با مقدمه شین‌ نوموتو، تهران ۱۳۷۷ش/ ۱۹۹۸؛
(۳) همو، اعلام‌النبوه، چاپ غلامرضا اعوانی، تهران ۱۳۵۶/ ۱۹۷۷؛
(۴) همو، کتاب الزینه فی الکلمات الاسلامیه العربیه، بخش اول و دوم، چاپ حسین حمدانی، قاهره ۱۹۵۷ـ ۱۹۵۸؛
(۵) بخش سوم، چاپ عبدالله سلوم سامرایی، در العلو و الفرق الغالیه فی الحضاره الاسلامیه، بغداد ۱۹۷۲؛
(۶) قاضی عبدالجبار، تثبیت دلایل‌النبوه، چاپ عبدالکریم عثمان، بیروت ۱۹۶۶ـ۱۹۶۹؛
(۷) نظام‌الملک، سیرالملوک (سیاست‌نامه)،‌ چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۸) Jamal Ali, Language and Heresy in Ismaili Thought, Piscataway, NJ, 2007.
(۹) Farhad Daftary, The Ismā`īlīs: Their History and Doctrines, 2nd ed., Cambridge 2007.
(۱۰) Heinz Halm, Kosmologie und Heilsebre der früben Ismailiya: Eine Studie zur islamischen Gnosis. Wiesbaden 1978.
(۱۱) Wilferd Madelung, Religious Trends in Early Islamic Iran. Albany, NY, 1988.
(۱۲) Nizām al-Mulk, Abū `Alī Hasan, Siyar al-mulūk, ed. H. Darke. 2nd., Tehran 1347/ 1968.
(۱۳) Shin Nomoto, “Early Ismaili Thought on Prophecy According to the Kitāb al-Işlāh by Abū Hātim al-Rāzī (d. ca. 322/ 934-5)”. Ph.D. dissertation, McGill University, Montréal 1999.
(۱۴) Ismail K. Poonawala, Biobibiography of Ismaili Leiterature. Malibu, CA 1977. Samuel M. Stern, Studies in Early Ismā`īlism. Jerusalem/ Leiden 1983.

 دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶ 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=