ابویعلی خلیلبن عبداللّهبن احمد ، حافظ و محدّث و شرححالنگار ایرانی قرن چهارم و پنجم. خاندان خلیلی از خاندانهای مشهور در علوم، بهویژه در علم حدیث، بهشمار میآیند. جد او، ابوعبداللّه احمدبن ابراهیم (متوفی ۳۲۷)، از محدّثان مشهور بود و در قزوین از ابنماجه قزوینی، صاحب سنن ، حدیث شنیده و مسند او را نوشته بود (خلیلی، ج ۲، ص ۷۶۶؛ رافعی، ج ۲، ص۵۰).
دو عموی او محمد و ابراهیم، پدرش عبداللّه و برادرش اسماعیلبن عبداللّه از محدّثان قزوین بودند (خلیلی، همانجا؛ رافعی، ج ۱، ص ۱۵۱، ج۲، ص ۱۵، ۲۰۳، ج ۳، ص۷۰). تاریخ ولادت خلیلی را سال ۳۶۷ دانستهاند، باتوجه به سخن او (ج ۲، ص۷۴۰ـ۷۴۱) که اولین استاد خود را ابنماک مزکّی قزوینی (متوفی ۳۷۲) ذکر کرده و کمترین سن برای صحت تحمل حدیث پنج سال بوده است. ذهبی ( سیر ، ج۱۷، ص ۶۶۷) نیز نوشته که او هنگام وفات در ۴۴۶، هشتاد سال داشته است.
خلیلی برای شنیدن حدیث به شهرهای گوناگونی سفر کرد (ذهبی، العبر، ج ۳، ص ۲۱۳). نخستین سفر او به نیشابور و برای بهرهگیری از درس ابوعبدالله حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵) بود و بعدها او را به نیکی و دانش بسیار ستود ( رجوع کنید به خلیلی، ج ۳، ص ۸۵۱). او در این سفر از مشایخ حدیثی دیگری، چون ابوالحسین احمدبن محمد خفاف نیشابوری و ابوبکر محمدبن احمدبن عَبدوس مُزَکَّی، نیز حدیث شنید (خلیلی، ج ۳، ص ۸۲۳، ۸۳۵، ۸۳۹، ۹۱۱؛ ذهبی، سیر ، ج ۱۷، ص ۶۶۶).
استادان و مشایخ
مشایخ اجازه و استادان خلیلی، علاوه بر پدرش که مطالبی از او نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به خلیلی، ج ۳، ص۹۵۰)، ابوالحسن علیبن عمر دارقُطنی، ابوسعید قاسمبن علقمه شُرُوطی ابهری، و ابوطاهر محمدبن عبدالرحمان المُخَلِّص بودند (برای آگاهی از دیگر استادان و مشایخ او رجوع کنید به ذهبی، سیر ، ج ۱۷، ص ۶۶۶؛ خلیلی، مقدمۀ مصحح، ج ۱، ص ۲۴ـ۲۹).
افزون بر فرزندش ابوزید واقد و اسماعیلبن عبدالجباربن ماکی، ابوبکربن لال همدانی (متوفی ۳۹۸) نیز، با اینکه از شیوخ و استادانش به شمار میآمده، از او حدیث شنیده است (ذهبی، تاریخالاسلام ، ج ۹، ص ۶۸۱؛ برای آگاهی از دیگر شاگردان او رجوع کنید به خلیلی، مقدمۀ مصحح، ج ۱، ص ۲۹ـ۳۰). ابنماکولا نیز از او اجازۀ نقل روایت گرفته است (ابنماکولا، ج ۳، ص ۱۷۴).
محدّثان، خلیلی را موثق دانسته و او را با اوصافی چون امام، حافظ، آشنا به علل حدیث و رجال، کثیرالجمع و الروایه و عالیالاسناد ستودهاند (ابنماکولا، ج ۳، ص ۱۷۵؛ رافعی، ج ۲، ص ۴۰۶؛ ذهبی، تاریخالاسلام ، ج ۹، ص ۶۸۱؛ یافعی، ج ۳، ص ۴۹). شرححال نگاران، خلیلی را قاضی نیز دانستهاند ولی در این باره توضیح بیشتری ندادهاند (رجوع کنید به ذهبی، سیر ، ج ۱۷، ص ۶۶۶؛ ابنعماد حنبلی، ج ۳، ص ۲۷۴).
رحلت
خلیلی در اواخر ۴۴۶ در قزوین از دنیا رفت (رافعی، ج ۲، ص ۴۰۷؛ ذهبی، تاریخالاسلام ، ج ۹، ص ۶۸۲).
آثار
مشهورترین اثر خلیلی، الارشاد فی معرفه علماء الحدیث است. ذهبی ( سیر ، ج ۱۷، ص ۶۶۶؛ همو، تذکرهالحفاظ ، ج ۳، ص ۱۱۲۳)، صفدی (ج ۱۳، ص ۲۴۷) و سیوطی (ص ۴۴۹) با عنوان الارشاد فی معرفه المحدثین و متأخران مانند حاجیخلیفه (ج ۱، ستون۷۰)، کتانی (ص ۱۰۸) و بروکلمان (ذیل، ج ۱، ص ۶۱۸) از آن با عنوان الارشاد فی علماء البلاد یاد کردهاند. اصل این کتاب در دست نیست و آنچه از آن باقی مانده منتخبی است که ابوطاهر احمدبن محمد اصفهانی مشهور به حافظ سِلَفی (متوفی ۵۷۶) آن را برای تدریس و القا بر شاگردانش تهیه کرده و شاگردش، ابوالمکارم مفضلبن علیبن مفرج مقدسی، در ۵۷۲ آن را نزد سلفی به قرائت آموخته است.
سلفی نیز کتاب را از روی نسخهای کهن نزد استادش، اسماعیلبن عبدالجبار قزوینی، که شاگرد خلیلی بوده، در سال ۵۰۱ در قزوین خوانده است (خلیلی، ج ۱، ص ۱۵۲). ذهبی (رجوع کنید به سیر، ج ۱۷، ص ۶۶۶) نیز منتخب سلفی را در دست داشته و ظاهراً اصل این کتاب را ندیده است. علاوه بر حافظ سلفی، زینالدین ابوالعدل قاسمابن قُطلُوبُغا (متوفی ۸۷۹)، محدّث و مورخ و فقیه حنفی، نیز این کتاب را به ترتیب حروف الفبا مرتب کرده است، که ظاهراً در دست نیست (حاجیخلیفه، ج ۱، ستون۷۰؛ کتانی، ص ۱۰۸).
خلیلی (ج ۱، ص ۵۳ـ۵۴) هدف خود را از تألیف الارشاد ، نوشتن کتابی در بارۀ محدّثان و راویان مشهور به ترتیب شهرها و تبیین سخن بزرگان علم حدیث و رجال دربارۀ جرح و تعدیل و توثیق افراد بیان کرده است. برای این منظور، وی در الارشاد به تابعین و اتباع آنان و محدّثان پس از آنان پرداخته ولی صحابه را در این کتاب نیاورده و وعده داده است که کتابی در طبقات صحابه تألیف خواهد کرد.
او (ج ۱، ص ۱۵۷ـ۱۸۵) الارشاد را با بحث دربارۀ اقسام حدیث، العله (حدیث معیوب) و معرفهالشاذ آغاز کرده و اولین شهری که به معرفی محدّثان و راویان آن پرداخته مدینه است و در ذیل آن به شیوخ و شاگردان مالکبن انس و نیز نحوۀ شکلگیری و گسترش مذهب مالکی اشاره کرده است (رجوع کنید به ج ۱، ص ۱۸۶ـ۳۱۸). وی پس از مدینه به راویان مکه (ج ۱، ص ۳۱۹) و سپس شام و مصر (ج ۱، ص ۳۹۹) و دیگر شهرها پرداخته است.
محدّثان به این کتاب بسیار توجه داشته و به آن استناد میکردهاند (برای نمونه رجوع کنید به مزّی، ج ۱، ص ۳۸۳، ج ۸، ص۴۱۰، ج ۹، ص ۲۵۱؛ ذهبی، سیر ، ج ۹، ص ۲۳۴، ج ۱۴، ص ۱۱۶)؛ با اینهمه، ذهبی ( تذکرهالحفاظ ، ج ۳، ص ۱۱۲۴) این کتاب را، به سبب اشتباهات فراوان آن، نقد کرده است. این کتاب با تحقیق محمدسعیدبن عمر ادریس، در ۱۴۰۹/۱۹۸۹ در ریاض منتشر شده است.
دیگر آثار خلیلی عبارتاند از:
۱) فضائل قزوین ، که رافعی (ج ۱، ص ۵۱، ج ۳، ص ۱۳۲) از آن نام برده و احادیثی نیز از آن نقل کرده است.
۲) تاریخ قزوین ، که رافعی (ج ۲، ص ۴۰۶) از آن با عنوان تاریخ قزوین و فضائلها یاد کرده، که ظاهراً غیر از فضائل قزوین ، و شامل شرححال محدّثان و عالمان قزوین بوده، ولی رافعی (ج ۱، ص۱۰) آن را در ذکر متقدمان، وافی ندانسته است. احتمالاً سخن حاکم نیشابوری، استاد خلیلی، دربارۀ اقدام محدّثان به تدوین تاریخ شهرهای خود و نیز مطالعۀ تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (رجوع کنید به خلیلی، ج ۳، ص ۸۵۳) سبب شده است که خلیلی این کتاب را تألیف کند. مزّی (ج ۲۷، ص ۴۱ با عنوان رجال قزوین ) و ابنحجر عسقلانی ( لسان ، ج ۵، ص ۲۶۱) از این کتاب نام برده و از آن نقل قول کردهاند.
۳) طبقات الصحابه ، که در مقدمه الارشاد (ج ۱، ص ۱۵۶) از تصمیم خود برای نوشتن آن سخن گفته است.
۴) کتاب مشیخه ، درباره مشایخ حدیثی که آنها را دیده و از آنها حدیث شنیده است یا به او اجازۀ نقل حدیث دادهاند گرچه آنها را ندیده بوده (رافعی، ج ۱، ص ۱۱۹؛ کتانی، ص ۱۱۶).
۵) مشایخ ابنسلمه قطان ، که ذهبی ( سیر ، ج ۱۳، ص۱۹۰، ج ۱۴، ص ۸۸) آن را در شمار تألیفات خلیلی آورده است.
۶) جزء فی طرق حدیث الاعمی الذی سقط فی البئر ، که ابنحجر عسقلانی از آن در التلخیص الحبیر (ج ۱، ص ۱۱۵) یاد نموده و آن را محمد اسحاق محمدابراهیم تصحیح و چاپ کرده است (ریاض ۱۴۲۰).
۷) فوائد فی الحدیث ، که رافعی (ج ۱، ص ۲۴۲) و ابنحجر عسقلانی در تغلیق التعلیق (ج ۲، ص ۴۸۹؛ نیز رجوع کنید به خلیلی، مقدمۀ مصحح، ص ۳۲) از آن یاد کردهاند.
منابع:
(۱) علیبن هبهاللّه ابنماکولا، اکمال الکمال، حیدرآباد دکن ۱۳۸۱؛
(۲) محمدبن احمدبن عثمان ذهبی، تاریخالاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام ، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳؛
(۳) همو، سیر اعلامالنبلاء؛
(۴) عبدالکریمبن محمد رافعی، التدوین فی اخبار قزوین ، چاپ عزیزاللّه عطاردی، تهران، ۱۳۷۶ ش؛
(۵) ابویعلی خلیلبن عبداللّه خلیلی، کتاب الارشاد الی معرفه علماء الحدیث ( من تجزئهالسلفی )، چاپ محمدسعیدبن عمر ادریس، ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛
(۶) همو، جزء من حدیث و فوائد الخلیلی، چاپ محمداسحاق محمدابراهیم، در مجلهالاحمدیه (ظاهراً ریاض) شماره سوم محرم ۱۴۲۰؛
(۷) احمدبن علی ابنحجر عسقلانی، تغلیق التعلیق علی صحیح البخاری، چاپ سعید عبدالرحمن موسی القزقی، بیروت ـ عمان، ۱۴۰۵؛
(۸) همو، لسانالمیزان ، بیروت، ۱۳۹۰؛
(۹) همو، تلخیص الحبیر فی أحادیث الرافعی الکبیر ، چاپ سیدعبداللّه هاشم الیمانی المدنی، مدینه منوره، ۱۳۸۴/۱۹۶۴ م؛
(۱۰) حاجیخلیفه، کشفالظنون؛
(۱۱) جمالالدین یوسف مزی، تهذیبالکمال فی اسماء الرجال ، چاپ بشار عواد معروف، بیروت، ۱۲۴۲۲/۲۰۰۲؛
(۱۲) خلیلبن ایبک صفدی، الوافی بالوفیات؛
(۱۳) محمدبن جعفر کتانی، الرساله المستطرفه لبیان مشهور کتب السنه المشرفه ، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰ م؛
(۱۴) ابنعماد حنبلی، شذرات الذهب؛
(۱۵) عبدالرحمان سیوطی، طبقاتالحفاظ، چاپ علیمحمد عمر، قاهره ۱۴۱۷/ ۱۹۹۶؛
(۱۶) محمدبن احمد ذهبی، العبر فی خبر من غبر ، چاپ فؤاد سید، کویت ۱۹۸۴؛
(۱۷) علیبن سلیمان یافعی، مرآهالجنان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛
(۱۸) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur , Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937-1942.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۵