شعرا-بشعرای قرن دوم

زندگینامه ابومُعاذ بَشّاربن بُرد(۹۵ه ق)

شاعر نابینا و بلند آوازه عرب زبان عراقی سده دوم . خانواده اش در اصل از طُخارستان یا شرق ایران بود. جدّش در زمان لشکرکشی مُهَلَّب * اسیر و به عراق برده شد؛ پدرش ، که سرانجام به دست بانویی عرب از قبیله عُقَیلِ بصره آزاد شد، از بنّایان آن شهر بود. بشّار در بصره زاده شد، تاریخ دقیق تولدش معلوم نیست ، اما احتمالاً حدود ۹۵ یا ۹۶ بوده است . او دیرزمانی خود را به قبیله عقیل منتسب می کرد و در عین حال به ستایش شکوه ایران کهن ، که با گرایش شعوبیش سازگار بود، می پرداخت ، و این دستاویز خوبی بود برای منحرف ساختن توجه بدگویان نسبت به حقارت خانوادگی او که حتی افسانه همخونیش با شاهان گذشته هم آن را چنانکه باید نمی پوشانید ( رجوع کنید به نسبِنامه ناشیانه بشار در اغانی ، ج ۳، ص ۱۳۵).

گفته اند که قریحه شاعری بشار در ده سالگی نمودار شد ( رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۱۴۳ـ۱۴۴ به نقل از منبعی بَصْری ). محیط بصره در روزگار او برای پرورش قریحه ای از این نوع بغایت مساعد بود؛ توقفگاه کاروانها (مِرْبَد)، که تا نیمه های سده سوم اهمیت بسیار داشت ( رجوع کنید به پلا، ص ۱۵۸ به بعد)، برای این هنرمند جوان در حکم مکتبی بود و او در این مکتب در حیطه سنّتی شعری قرارگرفت که آن روز در عربستان مرکزی و شرقی در اوج شکوفایی بود. ( رجوع کنید به حکایتی در اغانی ، ج ۳، ص ۱۴۳ـ۱۴۵ درباره ملاقات بشار با جریر تَمیمی ، که در آن زمان در اوج شهرت بود؛ این نظر بروکلمان را در > ذیل < ، ج ۱، ص ۱۰۹، نمی توان پذیرفت که این جریر با جریر معروف فقط تشابه اسمی دارد و غیر از اوست .). بشار شاعری مدیحه سرا، مرثیه گو و هجاگو بود؛ و نه کوریِ مادرزاد موجب شد که مطرود زنان یا اعیان روزگار خویش شود نه کراهت منظر؛ او مهارت پیدا کرده بود که با مدایح غرّای خود، اثر خوش به جا گذارد و با هجائیه های خود دیگران را مرعوب سازد.

از ابیات پراکنده یا قطعاتی که به دست ما رسیده چنین برمی آید که بشار شاعر دربار والیان اموی ، مانند ابن هُبیره ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۹۷، ۲۳۶) یا سَلْم بن قُتیبه (حداکثر تا ۱۳۲؛ رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۱۹۰) یا امیر سلیمان فرزند خلیفه هشام ( رجوع کنید به دیوان ، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۳۰۳)، بوده است . از او حتی مدیحه ای در دست است که در وصف مروان ، آخرین حکمران اموی ، سروده شده است ( رجوع کنید به دیوان ، ج ۱، ص ۳۰۶ به بعد). چنین می نماید که ظهور عباسیان در رونق کار بشار، که در آن روزگار ۳۷ ساله بود، خللی وارد نیاورد. او زیرکتر از آن بود که نتواند خود را با اوضاع و احوال تازه سازش دهد. پیگیری جزئیات امر دشوار است ، اما گفته اند قصیده ای را که ابتدا در ستایش ابراهیم بن عبدالله علوی * سروده بود، سرانجام به نام منصور خلیفه عباسی کرد (ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۲۱۳؛ نیز رجوع کنید به عسکری ، ج ۱، ص ۱۳۶).

بشار از نخستین روز بنای بغداد در ۱۴۵، در آن شهر زندگی می کرد ( رجوع کنید به مَرزُبانی ، ص ۲۴۷ـ۲۴۸). ممدوحان او در آن روزگار یا بزرگان بصره ، چون سلیمان حَبشی (والی در ۱۴۲) یا فرزندش (والی در حدود ۱۷۶؛ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۶۵ـ۱۶۷،۲۰۷؛ پلا، ص ۱۶۶، ۲۸۰) بودند یا رجالی چون عُقْبَه بن سَلْم (والی در ۱۴۷؛ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۷۴ـ۱۷۵؛ پلا، فهرست ) و فرزندش نافع (والی در ۱۵۱؛ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۲۳۰؛ و پلا، ص ۲۸۱). از حکایاتی چند چنین برمی آید که ظاهراً بشار در روزگار خلیفه منصور بسیار مقرّب ، و چه بسا در سفر حج از همراهان او بوده است ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۵۳، ۱۵۹، ۱۸۸، ۲۱۲، ۲۳۹؛ بویژه دیوان ، ج ۱، ص ۲۵۷، ۲۷۵، قصیده ۲۹ بیتی ، ج ۲، ص ۲۴)؛ ولی بعدها مناسبات شاعر با خلیفه تیره شد ( رجوع کنید به ادامه مقاله ). از برکت همین مراودات رسمی است که اطلاعات گرانبهای بسیاری درباره زندگی شاعر به دست ما رسیده است .

اما، بی گمان ، این مراودات رسمی به اندازه روابط او با نحویان بصره ، چون ابوعمروبن علاء و ابوعُبَیده و اصمعی ، یا با پارسایان شهر، چون حسن بصری (متوفی ۱۱۰؛ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۶۹ به بعد) یا مالک دینار (متوفی ۱۳۱؛ رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۱۷۰) اهمیت ندارد. سخنان نیشدار او درباره دو شخصیت اخیر با علاقه طبیعی وی به آمیزش با کسانی که به سبب خلقیات یا معتقدات دینی خود مطرودند، همساز است و آن را تأیید می کند. نوشته هایی که بیشتر افسانه ای است تا معتبر، این جنبه از زندگی بشار و ماجراها و طغیانهای کفرآلودش را در نظر مجسم می سازد (مثلاً درباره سفر حج خودساخته اش رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۱۸۵ـ۱۸۶؛ یا درباره پیوندش با اباحتیان کوفه رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۲۳۳). فحّاشیهای بشار نسبت به حَمّاد عَجْرَد * حاکی از آن است که این مناسبات گاه چه حدّتی پیدا می کرده است ( رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۱۳۷، ۲۰۵، ۲۲۳؛ نیز رجوع کنید به جاحظ ، ج ۱، ص ۳۰).

تندخویی و تیززبانی ، منش و بالاتر از همه حساسیتش نسبت به نوانی و محرومیّت خود، تا حد زیادی جنگ و ستیزهای هجایی شاعر را با رقیبان یا دشمنان نشان می دهد. با اینهمه ، انگیزه های دیگر را که در عرصه اعتقادی علّت حدّت این جدالها را روشن می سازند، نباید از نظر دور داشت . اعتقادات شعوبی یکی از این علل است (مثلاً رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۳۸ـ۱۳۹ و بویژه ص ۱۷۴ـ۱۷۵، به ضدّیت با عُقْبَه بن رُؤبه شاعر بدوی ؛ نیز رجوع کنید به همان ، ج ۳، ص ۱۶۶، قطعه ای در هجو عرب بدوی دیگر، و ص ۲۰۳ـ۲۰۴ که در آن نجیب زاده ای شاعر را سرزنش می کند که «موالی » را بر اربابان عربشان شورانده است .). عقیده ناپایدار بشار نسبت به واصل بن عطا (متوفی ۱۳۱ در بصره )، که گاه او را می ستاید و گاه هجوش می کند، موضعگیریش را در برابر معتزله نشان می دهد ( رجوع کنید به جاحظ ، ج ۱، ص ۱۶ به بعد که در اغانی ، ج ۳، ص ۱۴۵ و بعد نیز نقل شده است ؛ نیز فحاشیهای بشار و صفوان انصاری بصری ، شاعر معتزلی ، در پلا، ص ۱۷۵ـ۱۷۷، شامل ترجمه اشعار صفوان ).

اعتقاد دینی بشار معمّایی شده است ؛ ظاهراً این اعتقاد در تغییر بوده و از روی فرصت طلبی کتمان شده است ؛ مثلاً وی در باب شاعران مورد علاقه خود، نظیر کُمَیْت یا سیدحِمْیَری که از ۱۴۷ تا ۱۵۷ در بصره می زیست ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۲۲۵، ج ۷، ص ۲۳۷، اما روایت موثق نیست ) جانب احتیاط را نگه داشته ، و این حاکی از آن است که وی شیعی مذهب نبوده است (با اینهمه رجوع کنید به پلا، ص ۱۷۸، که معتقد است بشار آرای کاملیّه را پذیرفته است . درباره کاملیه رجوع کنید به همان ، ص ۲۰۱). اتهام زندقه که بر بشار وارد کرده اند و حکایاتی که بیشتر شواهد مثال است تا اقامه دلیل ، نمودار اصول اعتقادی نامتجانسی است که در آنها، معتقداتی مانوی ، متأثر از آیین زرتشتی ، دیده می شود ( رجوع کنید به جاحظ ، ج ۱، ص ۱۶، که این بیت مشهور او را نقل کرده است : الارض مُظَلَمهٌ والنّار مُشرِقهٌ/ والنّارُ معبودهٌ مذکانت النار؛ نیز بسنجید با اشاره ای به این قول بشار در ردّ صفوانِ معتزلی ، همان ، ج ۱، ص ۹۷، س ۷؛ همچنین ابن ندیم ، ص ۳۳۸، س ۱۰، که بشار را در زمره زندیقان = مانویان سده دوم آورده است ).

ظاهراً شکاکیّتی ژرف با این اعتقادات همراه بوده است ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۲۲۷، س ۱ و بعد؛ دیوان ، ج ۲، ص ۲۶۴)، شکاکیتی آمیخته با بینشی جبری که او را به بدبینی و لذت جویی رهنمون می شده است ( رجوع کنید به همان ، ص ۲۳۲، و نقل قولی از ابن قتیبه در عیون ، ج ۱، ص ۴۰). با اینهمه بشار نیز همانند دیگر همفکرانش ناگزیر بود به «تقیّه » و تظاهر به پاک اعتقادی و حمیّت دینی که با اعتقادات واقعیش تضاد تمام داشت ، توسل جوید (مثلاً برای اشعارش در ذمّ ابن العوجاء مرتدّ که در کوفه با شکنجه کشته شد رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۴۷ و خاصّه شعری در دیوان ، ج ۲، ص ۳۶، بیت ۳ که متضمن پاک اعتقادیِ راسخ است ).

این حزم و احتیاط بشار نتوانست رسوایی خلقیّات ، هجویه ها و بدعتهای او را به دست فراموشی سپارد. توطئه ای که در بصره به مخالفت با او طرح ریزی شد، سبب گردید تا وی از چشم خلیفه المهدی بیفتد ( رجوع کنید به شاخ و برگهای داستانی در اغانی ، ج ۳، ص ۲۴۳ و بعد). این توطئه ظاهراً فراگیر بوده است ؛ یعنی در زمان این خلیفه ، همه کسانی را که به زندیق بودن متهم شده بودند، تعقیب و آزار می کردند ( رجوع کنید به همان ، پایین ص ۲۴۶ و بعد؛ بویژه گابریلی ، ص ۱۵۸). بشار را به بند کشیدند و تازیانه زدند و سپس به مردابی در بطیحه افکندند (طبری ، ج ۶، ص ۴۱۰؛ ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۲۴۷ـ۲۴۸) و این در ۱۶۷ یا ۱۶۸ اتفاق افتاد؛ در آن هنگام بیش از هفتادسال از عمر شاعر گذشته بود (و نه نودسال که بر اثر اشتباهی در ضبط بعداً نقل شده است ؛ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۲۴۷ـ ۲۴۹، هردو رقم را می آورد که از آن دوتنها رقم دومی در تاریخ بغداد خطیب بغدادی ، ج ۷، ص ۱۱۸ و نیز ابن خلّکان ، ج ۱، ص ۸۸، آمده است ).

بشار در روزگار خود به عنوان خطیب و مترسّل شهرت داشت (جاحظ ، ج ۱، ص ۴۹)، اما آوازه او بیشتر در شاعری است . دستاورد شعری او، هم زیاد است و هم متنوع . متأسفانه این آثار به صورت اصلی در دسترس ما نیست . بشار به سبب نابینایی به «راویان » خود وابسته بود که از آنان چهارتن را می شناسیم ، بویژه خلف احمر را که شهرت بیشتری دارد ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۳۷، ۱۶۴، ج ۹، ص ۱۱۲، ۱۷۰، ۱۸۹). با اینهمه ، هیچیک از این راویان ، به گردآوری دیوان استاد خود نپرداخت . قطعاتی که بشار به مناسبتهای گوناگون سروده بود، همراه با قلم اندازهای ارتجالی و هجویه هایش به اندک مدتی نایاب گردید و در عین حال اشعاری کمابیش مشکوک به او نسبت داده شد ( رجوع کنید به حاشیه بر دیوان ، ج ۱، ص ۳۰۹). از همان سده سوم به بعد، آثار او تنها در پرتو منتخباتی (اختیارات ) شناخته شد که افرادی چون هارون بن علی (متوفی ۲۸۸ رجوع کنید به ابن ندیم ، ص ۱۴۴) یا احمدبن ابی طاهر طیفور (متوفی ۲۸۰)، مؤلف اختیار شعر بشار ( رجوع کنید به ابن ندیم ، ص ۱۴۷)، تألیف کردند. در ربع چهارم از قرن چهارم ، ابن ندیم مجموعه ای در حدود هزار صفحه از اشعار گزیده وی را دیده است ( رجوع کنید به ص ۱۵۹)؛ این کتاب به هیچ روی همان اختیار منْ شعر بشار دو برادر خالدی موصلی نیست که ابن ندیم هنگام برشمردن آثار آنان (ص ۱۶۹) از آن یاد نکرده است ؛ با اختیار من شعر بشّار تنها از طریق مستخرجات تُجیبی (سده پنجم ، چاپ علوی ، علیگره ۱۹۳۵) آشنایی یافته ایم . نسخه خطی منحصر به فردی متعلق به قلمرو شرقی جهان اسلام (احتمالاً از قرن ششم ) حاوی اشعاری با قوافی از «الف » تا «ر» اساس چاپ ابن عاشور (۳ جلد، قاهره ۱۹۵۰ـ۱۹۵۷) قرار گرفته است که به هیچ روی رضایتبخش نیست . بنابراین ، آثار بشار باید با احتیاط بررسی شود.

آثار او مشتمل است بر قصایدی سه بخشی فاخر و پرشکوه و به سبکی متین ؛ این اشعار، هراندازه که از نظر قالب و مضامین سنتی باشند، بر نوعی جدایی و گسستگی از اشعار یک نسل پیش از خود گواهی می دهند. بشّار با هجویه ها و لحن زنده و آزاد آنها در ردیف هجاگویان عصر اموی جای می گیرد (مثلاً هجو حمّاد عجرد، دیوان ، ج ۲، ص ۶۶؛ نیز ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۸۸ و ۲۰۲)؛ در هجوپردازی نیز گاهی با گرایش به غرابت یا نقیضه گویی (مثلاً در شعر از زبان الاغ خود رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۲۳۱) نوآوری می کند. با اینهمه ، ظاهراً بویژه در رثائیه است که مقام ممتاز دارد. در خمریه های او کراراً گرایشی به اشعار عاشقانه دیده می شود (مثلاً دیوان ، ج ۱، ص ۲۰۷)؛ و این چه بسا آغاز سنتی باشد که اشعار تقلیدی منسوب به اعشی ‘ میمون شواهد بحث انگیزی از آن است . بخش مهمی از آثار بشار رثائیه های عاشقانه است ؛ این اشعار، که مخاطب بیشتر آنها بانویی بصری به نام عَبْدَه است ، به نام معشوقه های دیگری احتمالاًبا نامهای تخیلّی نیز هست . این اشعار، که گاه شهوانی و حتی واقعگرایانه اند (مثلاً ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، ص ۱۵۵، ۱۶۵، ۱۸۲، ۲۰۰ و جز اینها)، و گاه آکنده از ساده دلی و معصومیّت «مؤدبانه »، گویی دو پاسخ متفاوت اند به جدال باطنی و دایمی انسان شرقی . اشعار حاوی امثال و حکم نیز در آثار بشار فراوان است ؛ در آنها نیز بشار، هرچند ژرفنگری نکرده اما، توانسته است از ابتذال بگریزد و نکته های باریکی خاطر نشان سازد.

ویژگیِ «طرز» و اسلوب سخن بشار انعطاف آن است ؛ وی در قصیده متصنّع و کهنه گر است (مثلاً دیوان ، ج ۱، ص ۳۰۶ به بعد)، اما در رثای عاشقانه ، که زبان جواز آزادی و بی پروایی دارد، شیوه سخن نرم است و با رهایی دلپذیر از قید و بند آشنا می شود (مثلاً همان ، ج ۲، ص ۵، بیت ۷، ص ۱۸، بیت ۳، ص ۱۵، بیت ۲). سنتی که بشار از شاعران بادیه به میراث برده بود البته همچنان بر او حاکم است ؛ وی از بسیاری جهات به «مکتب » حجاز که جلوه آن در اشعار عمربن ابی ربیعه * دیده می شود نزدیک است ؛ اما بشار در پرتو عوالم درونی و تجربه ناشی از کراهت منظر خود و تماس با جهانی ناسازگار و پردرد و رنج ، این سنت را غنا بخشید.

از جایگاه بشار در تأثیر بر شعر نیمه سده دوم ، هرچه گفته شود اغراق نخواهد بود. گواه نفوذ او و شعرش اقبال معاصران یا نفرت آنان است . رویهمرفته بشار مایه فخر و شرف بصره شمرده شده است ؛ اشعار او که اغلب با موسیقی خوانده می شد، جوانان و زنان را مجذوب می ساخت ؛ داوریهایی که به علمای متبحّری چون ابو عُبَیده ، اصمعی ، خَلف احمر و بسیاری دیگر نسبت داده شده ( رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی ، ج ۳، جاهای متعدد) ترجمان نظر ارباب فن است ؛ از سوی دیگر می دانیم که جاحظ چه مایه بر او قدر می نهاد ( رجوع کنید به جاحظ ، فهرست اعلام ). سرانجام ، بشار در شاعران نسل پس از خود تأثیری ژرف بر جای گذاشت ؛ در زندگینامه کسانی چون ابوالعَتاهیه و عباس بن اَحنَف و ابو نُواس و سَلْم خاسر و بسیاری دیگر، در این باب اشاراتی هست که با مطالعه دواوین آنها تأیید می شود. روشن است که منتقدان معاصر شرقی بشار را یکی از بزرگترین سرایندگان شعر عرب دانسته اند.



 منابع :

(۱) ابن خلکان ، وفیات الاعیان ، قاهره ۱۳۱۰، ج ۱، ص ۸۹ـ۹۰، چاپ عبدالحمید، قاهره ، ج ۱، ۲۴۵،ش ۱۱۰؛
(۲) ابن قتیبه ، عیون الاخبار ؛
(۳) همو، کتاب الشعر و الشعراء ، چاپ دخویه ، لیدن ۱۹۰۰، ص ۴۷۶ـ۴۷۹، فهرست ؛
(۴) ابن ندیم ، کتاب الفهرست ، چاپ فلوگل ، لایپزیگ ۱۸۷۱ـ۱۸۷۲؛
(۵) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی ، الاغانی ، قاهره ۱۳۴۵ـ ، ج ۴، ص ۱۵،۲۸ـ۲۹، ۳۳ـ۳۴، ۷۰ـ۷۲، ج ۶، ص ۲۲۷، ۲۲۹، ۲۳۲ و جداول ؛
(۶) عمروبن بحرجاحظ ، البیان والتبیین ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ؛
(۷) ( احمدبن علی خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، مدینه ، بی تا، ج ۷، ص ۱۱۲ـ ۱۱۸ ) ؛
(۸) محمدبن جریر طبری ، تاریخ الرسل والملوک ، قاهره ؛

(۹) حسن بن عبدالله عسکری ، دیوان المعانی ؛
(۱۰) محمدبن عمران مرزبانی ، الموشّح ، ص ۲۴۶ـ۲۵۰؛

(۱۱) Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Literatur , Leiden 1943-1949, Supplementband , 1937-1942, I, 40;
(۱۲) Di Matteo, Le Poesia arabe nel I secolo degli `Abba  sidi, Palermo 1935, 9-124;
(۱۳) F. Gabrieli, Appunti su B.i.B., in BSOS , IX (1937), 51-63;
(۱۴) A. Mez, The Renaissance of Islam, tr. Salahuddin Khuda Bukhsh and D. S. Margoliouth, London 1937;
(۱۵) Ch. Pellat, Le milieu bas ¤ rien et la formation de G § a  h ¤ iz , Paris 1953, 176-177, 256-259 and index;
(۱۶) G. Vadja, Les Zindiq… au dإbut de la pإriode abbaside, in RSO, XVII (1937), 173-229;

(۱۷) مقالات و تک نگاشته های عربی : احمد حسنین ، بشّاربن برد، شعره و اخباره ، قاهره ۱۹۲۵، ص ۱۰۹؛
(۱۸) حمصی ، «بشّاربن برد»، الرّعد ، (۱۹۴۹)، ص ۴۷ـ۷۶؛
(۱۹) طه حسین ، حدیث الاربعاء ، ج ۱، ص ۲۳۲ـ۲۴۲؛
(۲۰) عباس محمود عقّاد، مراجعات فی الادب و الفنون ، قاهره ۱۹۲۵، ص ۱۱۹ـ ۱۵۸؛
(۲۱) عبدالقادر مغربی ، در مجله المجمع العلمی العربی ، ج ۹ (۱۹۲۹)، ص ۷۰۵ـ۷۲۲؛
(۲۲) حسین منصور، بشّار بین الجدّ و المجون ، قاهره ۱۹۳۰؛
(۲۳) حنّا نمر، بشّاربن برد ، حمص ۱۹۳۳؛
(۲۴) محمد نویهی ، شخصیه بشّار ، قاهره ۱۹۵۷، ص ۲۷۰٫

 دانشنامه جهان اسلام جلد ۳

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=