ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مُغیره بن بَرْدِزْبَه ، ابوعبداللّه جُعْفی ، از نامبردارترین محدثان اهل سنّت و نویسنده اثر مهم حدیثی الجامع الصحیح معروف به صحیح بخاری (۱۹۴ـ۲۵۶). نسبت وی به «جعفی » به این دلیل است که جدّ دومش ، مغیره ، از موالیِ «یَمان جعفی » حاکم بخارا بوده و به دست وی اسلام آورده بوده است .
پدر مغیره ، بردزبه (به معنای کشاورز رجوع کنید به خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۶، ۱۱؛ ابن خلکان ، ج ۴، ص ۱۹۰؛ سبکی ، ج ۲، ص ۲۱۲؛ ذهبی ، ج ۲، ص ۵۵۵؛ ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۴، ج ۹، ص ۴۱؛ بخاری ، مقدمه منیر دمشقی ، ص ۲٫ بعلاوه ، در این منابع به جای آن برزویه ، بَدِذْبه ، یَزْذِبه ، یَزْدِزبه ، الاحنف نیز آمده است ) زردشتی بود و برهمین دین نیز از دنیا رفت (خطیب بغدادی ، همانجاها؛ابن خلکان ، همانجا؛ابن عماد، ج ۲، ص ۱۳۴). سخن یاقوت حموی (ج ۱، ص ۵۲۱)، که گفته بردزبه به دست حاکم بخارا مسلمان شد، اشتباه است .
بخاری در ۱۳ شوّال ۱۹۴ در خَرتنگ ، از قرای بخارا، زاده شد. در کودکی پدرش راکه راوی معتبر حدیث بود از دست داد و مادرش سرپرستی او را به عهده گرفت . او در همان دوران بیناییش را از دست داد ولی با دعای مادرش آن را بازیافت (خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۱۰؛صفدی ، ج ۲، ص ۲۰۷؛قسطلانی ، ج ۱، ص ۳۱). از او نقل کرده اند که یک بار دیگر پیش از مراجعت از سفر، در خراسان به چشم درد سختی مبتلا شد و شخصی او را با گل خطمی معالجه کرد (صفدی ، ج ۲، ص ۲۰۸).
بخاری حافظه ای بسیار قوی داشت (ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۴۸۶) و از کودکی در بخارا مشغول تحصیل شد و از ده سالگی به حفظ و جمع آوری حدیث پرداخت ؛یازده ساله بود که اشتباه استادش ، داخلی را درباره سند روایتی تصحیح کرد و تحسین او را برانگیخت (خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۶ـ۷).
بنا به آنچه در منابع آمده است ، مصاحبان او احادیثی را که نوشته بودند بر مبنای آنچه وی از حفظ می خواند، تصحیح می کردند. در شانزده سالگی کتابهای ابن مبارک (متوفی ۱۸۲) و وکیع بن جرّاح (متوفی ۱۹۷) را از برکرد (همان ، ج ۲، ص ۷). در همان سال همراه مادر و برادرش به حج رفت و برای فراگرفتن حدیث در حجاز ماند (همانجا). در هجده سالگی در کنار قبر پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم کتاب قضایاالصحابه والتابعین و اقاویلهم را تألیف کرد (همانجا).
بخاری در جستجوی حدیث ، به رسم بیشتر عالمان و محدثان آن روزگار، سفرهای طولانی کرد و در شهرهای خراسان ، جبال ، عراق ، مصر، شام و حجاز نزد استادان به فراگیری حدیث پرداخت . او هنگام اقامت در بصره در مدت شانزده روز بیش از پانزده هزار حدیث حفظ کرد (ابن ابی یعلی ‘، ج ۱، ص ۲۷۶). دوبار به شام و مصر و جزیره ، و چهار بار به بصره رفت ، شش سال در حجاز اقامت جست و به کوفه و بغداد نیز بسیار سفر کرد. او یکصد هزار حدیث با سند صحیح و دویست هزار حدیث دیگر را حفظ کرده بود (همان ، ج ۱، ص ۲۷۵) و مدعی بود که نزد بیش از هزار شیخ استماع حدیث کرده است (صفدی ؛ج ۲، ص ۲۰۷؛ابن عماد، ج ۲، ص ۱۳۴)
از دیدگاه اهل سنّت ،
بخاری ارزش بسیار دارد و ائمه حدیث در فضایل او بسیار سخن گفته اند؛برخی ادعا کرده اند که در علم حدیث کسی داناتر از بخاری نیست . مسلِم گفته است که من شهادت می دهم که مانند او در دنیا وجود ندارد (ابن عماد، همانجا). بخاری پس از تکمیل صحیح ، به بخارا بازگشت . هنگام عبور از شهرها مردم بگرمی از او استقبال می کردند.
در نیشابور چهار هزار اسب سوار، علاوه بر کسانی که با وسایل دیگر آمده بودند، از او استقبال کردند. او مدتی درنیشابور ماند و جلسه حدیث برپا داشت و جمعیت انبوهی در مجلس او شرکت کردند. ظاهراً همین امر حسادت محمدبن یحیی ذُهلی ، از اعاظم اهل حدیث واستاد بخاری ، را برانگیخت و موجب دشمنیش با بخاری شد (ابن حجرعسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۴۹۱). ذهلی و اکثر متکلّمان ، قائل به قدیم بودن لفظ قرآن بودند و مخالفان خود را مرتد می دانستند. اما، بخاری قائل به مخلوق بودن لفظ قرآن بود، ازینرو به بد دینی متهم ، و شرکت در مجلسش ممنوع شد. او ناگزیر از نیشابور به بخارا رفت .
تمامی شاگردانش ، جز مسلم و احمدبن مَسْلمه ، از گِردش پراکندند (خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۳۰ـ۳۲). در راه بخارا، در یک فرسخی شهر، برایش چادر زدند و اهل شهر به استقبالش شتافتند و درهم و دینار بسیار نثارش کردند. مدتی در بخارا ماند و جلسه حدیث تشکیل داد تا اینکه خالدبن احمد ذهلی ، حاکم شهر، او را برای بیان حدیث به قصر خویش دعوت کرد، اما بخاری نپذیرفت و پیام فرستاد که من علم را خوار نمی کنم و آن را به در خانه مردم نمی برم ، اگر حاکم به چیزی از علم احتیاج دارد باید در مسجد یا منزل من حاضر شود. البته اگر او این امر را خوش نمی دارد قدرتمند است و می تواند مرا از حضور در مجلس حدیث منع کند.
در آن صورت من نزد خدا در روز قیامت عذری خواهم داشت وگرنه هرگز علم را کتمان نمی کنم . همین امر اختلاف و بدبینی آنها را نسبت به هم برانگیخت (همان ، ج ۲، ص ۳۳). به روایت دیگر، حاکم از او خواست که برای فرزندانش جلسه خصوصی تشکیل دهد، اما بخاری از اینکه با این کار میان ایشان و دیگران فرق بگذارد خودداری کرد (همانجا؛نیز درباره اینکه آیا منشأ این بدبینی سعایت مخالفان او بوده یا امری دیگر رجوع کنید به بخاری ، مقدمه منیر دمشقی ، ص ۴۶). بعلاوه ، در بخارا جمعی مانند حُرَیْث بن ابی الورقا با او مخالفت نمودند و درباره مذهبش صحبتها کردند که به تبعید او انجامید (خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۳۳)
رحلت
اهالی سمرقند در نامه ای او را به شهر خود دعوت کردند، بخاری دعوت آنها را پذیرفت و به قصد سمرقند به راه افتاد. چون به زادگاهش ، در دو فرسخی سمرقند، رسید، به منزل خویشاوندان خود وارد شد و پس ازمدتی در شب پنج شنبه عید فطر ۲۵۶ فوت کرد و در همانجا به خاک سپرده شد (همان ، ج ۲، ص ۳۴؛یاقوت حموی ، ج ۱، ص ۵۲۱؛صفدی ، ج ۲، ص ۲۰۸؛ابن خلکان ، ج ۴، ص ۱۹۰؛سبکی ، ج ۲، ص ۲۳۲؛ابن عماد، ج ۲، ص ۱۳۵)
مشایخ و شاگردان بخاری .
بخاری از مشایخ و علمای شهرهایی که بدانها مسافرت کرد، احادیث بسیاری فراگرفت . او تعداد مشایخ خود را بیش از هزار تن ذکر کرده است (ابن عماد، ج ۲، ص ۱۳۴) که مهمترین آنان بدین قرارند،
در بخارا:
محمدبن سلام و محمدبن یوسف بیکندی ، محمدبن عُریر، هارون بن اشعث ؛
در بلخ :
مکّی بن ابراهیم یحیی بن بشیرالزاهد؛
در مرو:
علی بن حسن بن شفیق ، صدقه بن فضل ؛
در نیشابور:
یحیی بن یحیی ، بشربن حکم ؛
در ری :
ابراهیم بن موسی حافظ ؛
در بغداد:
محمدبن عیسی الطباع ، شریح بن نعمان ؛
در بصره :
ابوعاصم النبیل ، محمدبن عبداللّه انصاری ، عمروبن عاصم کلابی ؛
در کوفه :
عبداللّه بن موسی ، طلق بن غنّام ، حسن بن عطیه ، خالدبن مخلد؛
در مکّه :
ابوعبدالرحمان مقری ، احمدبن محمد ارزق ؛
درمدینه ؛
عبدالعزیز اویسی ، مطرّف بن عبداللّه ؛
در واسط :
عَمروبن عون ؛
در مصر:
سعیدبن ابی مریم ، سعیدبن بلید، عمروبن ربیع بن طارق و طبقه آنها؛
در دمشق :
ابونصر فرادیس ، ابومسهر؛
در بَقیساریه :
محمدبن یوسف فریابی ؛
در عَسقَلان :
آدم بن ابی ایاس و در حِمْص ، ابومغیره ، علی بن عیاش ، احمدبن خالد الوهبی (صفدی ، ج ۲، ص ۲۰۶ـ۲۰۷).
بخاری از راویان بزرگتر و کوچکتر از خود و همسالان روایت و کتابتِ حدیث کرده است . ازین رو مشایخِ او را به پنج طبقه تقسیم کرده اند:
۱) کسانی که از تابعین روایت کرده اند؛
۲) کسانی که در زمان او بودند ولی با تابعین معتبر ملاقات نکرده بودند؛
۳) طبقه وَسط از مشایخ او که از کبار تابعانِ تابعان روایت کرده اند؛
۴) همسالان بخاری و کمی بزرگتر از او؛
۵) کسانی که از لحاظ سن و رتبه سندی به منزله شاگردان او بودند. از طبقه اخیر احادیث اندکی نقل کرده است (ابن حجرعسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۴۷۹ـ۴۸۰).
بخاری از امامان شیعه ، با واسطه یا بدون واسطه ، بندرت حدیث نقل کرده و در کتاب صحیح خود فقط بیست و نه حدیث از امام علی علیه السّلام و نیز احادیثی اندک از امام حسن و امام باقر علیهماالسّلام روایت کرده است (حسنی ، ص ۱۲۴؛نجمی ، ج ۱، ص ۱۲۵؛الباقر * ).
گروه بسیاری از محدثان در شهرهای مختلف از بخاری استماع حدیث کرده و نوشته اند. از قدمای آنها ابوزرعه و ابوحاتم اند. از مؤلفان جوامع مهم حدیثی ، ترمذی (متوفی ۲۷۹)، و مسلم (۲۰۱ـ۲۶۱) و عده بسیاری از ائمه حدیث از او حدیث نقل کرده اند (صفدی ، ج ۲، ص ۲۰۷). بخاری چندین بار به بغداد رفت و جلسه حدیث تشکیل داد. محمدبن یوسف بن عاصم می گوید که در مجلس او سه نفر املا می کردند و مردم می نوشتند و بیش از بیست هزار تن در آن شرکت می کردند (خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۲۰). عده ای از بغدادیها – از جمله ، ابراهیم بن محمد باغندی ، یحیی بن محمدبن صاعد، محمدبن هارون حضرمی و دیگران – از او حدیث نقل کرده اند و نسخه اصلی کتاب صحیح نزد آنها بوده است ، با وجود این احادیث نسخه های مختلف آنها از لحاظ تقدّم و تأخّر مختلف است (ابن حجرعسقلانی ، ۱۴۰۴، ص ۶). از بخاری نود هزار محدّث استماع حدیث کرده اند (ابن خلکان ، ج ۴، ص ۱۹۰(
به عقیده محققان ، نمی توان بخاری را پیرو یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت یا مذاهب مشهور دیگر دانست . در واقع ، او مسلک فقهی خاصی داشت و به رأی خویش اجتهادمی کرد.هرچند برخی از پیروانِ مذاهب کوشیده اند که او را تابع مذهب خود معرفی کنند و از جمله سبکی (ج ۲، ص ۲۱۲) نام او را در کتاب خود درشمار علمای شافعی ، و قاضی ابن ابی یعلی (ج ۱، ص ۲۷۱) در زمره علمای حنبلی آورده اند، با توجه به نظریات و فتاوی فقهی او – که شیخ جمال الدین قاسمی دمشقی با بهره گیری از عناوین ابواب کتاب صحیح بخاری گردآورده (بخاری ، مقدمه منیر دمشقی ، ص ۴۰ـ۴۲)ـ باید او را دارای مسلکی مستقل دانست . وی آرای خود را معمولاً به صورت نقلِ گفته یکی از اصحاب یا ائمه مذاهب اهل سنت بیان می کرده است (همان ، ص ۴۰).
تألیفات بخاری .
آثار او را ۲۵ کتاب شمرده اند که از برخی اثری در دست نیست ، بعضی به صورت نسخه های خطی در کتابخانه ها نگهداری می شود و تعدادی هم به چاپ رسیده است .
از جمله آثار اوست :
۱) التاریخ الکبیر ، دراحوال چهل هزار راوی حدیث از زمان صحابه تا زمان مؤلّف . این کتاب از نظر علمی و فنی با ارزش و مستند است و به ترتیب الفبایی تنظیم شده و در حیدرآباد دکن (۱۳۶۱-۱۳۶۲) در هشت مجلّد به چاپ رسیده است . بخاری این کتاب را در کنار قبر مطهر پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم در شبهای مهتابی نگاشته است (کتانی ، ص ۹۶)؛
۲) التاریخ الصغیر ، کتابی مختصر و مستند در اسماء رجال ، که به ترتیب سالهای فوت تنظیم شده است (چاپ الله آباد، ۱۳۲۵)؛
۳) کتاب الضعفاء الصغیر (چاپ الله آباد، ۱۳۲۵)؛
۴) کتاب الکنی ، درباره کنیه هزار راوی (چاپ حیدرآباد دکن ، ۱۳۶۰)؛
۵) کتاب خلق افعال العباد، در ردّ فرقه جهمیه و برخی فرق دیگر(چاپ شمس الحق عظیم آبادی ، دهلی ۱۳۰۶)؛
۶) الادب المفرد فی الحدیث (چاپ اول : ۱۹۰۶)، که به اردو نیز ترجمه شده است ؛
۷) قضایا الصحابه والتابعین و اقاویلهم ، که از آن اثری در دست نیست ؛
۸) ثلاثیات البخاری ، مراد احادیث با علوّ سند است که از طریق سه راوی به پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم می رسد و تعداد آنها در صحیح بخاری بر ۲۲ حدیث بالغ می شود (درباره علوّ سند رجوع کنید به علو * ). محمدشاه ابن حاج حسن (متوفی ۹۳۹) آن را شرح کرده است (حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۵۲۲)؛
۹) تفسیر البخاری ، که بخاری آن را یکی از کتابهای الجامع صحیح قرار داده است . تفسیر دیگری به نام التفسیر الکبیر به بخاری منسوب است (همان ، ج ۱، ستون ۴۴۳). نسخه خطی آن در کتابخانه الجزایر موجود است ؛
۱۰) الجامع الصحیح ، مشهور به صحیح البخاری ، که معروفترین کتاب بخاری و یکی از صحاح ششگانه (ستّه ) اهل سنت ، بلکه موثقترین و معتبرترین آنهاست و بیشک شهرت بخاری بیشتر مرهون این کتاب است .
به نظر بخاری ، مجامع حدیثیِ مدوّنِ عصر او، بر احادیث صحیح و غیرصحیح مشتمل بود، ازینرو تصمیم گرفت که احادیث صحیح را در کتابی گرد آورد و ظاهراً، به گفته خودش ، مشوق اصلی او در این کار استادش اسحق بن ابراهیم حنظلی معروف به ابن راهویه بوده است (خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۸؛ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۵)
بخاری برای تألیف این کتاب شانزده سال وقت صرف کرد و احادیث آن را از میان ششصد هزار حدیث برگزید (همان ، ص ۴۹۰) و هیچ حدیثی را در کتاب خود نیاورد مگراینکه نخست وضو یا غسل ساخت و دو رکعت نمازگزارد (خطیب بغدادی ، ج ۲، ص ۹؛ابن خلکان ، ج ۳، ص ۳۳۰؛حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۵۴۴)
صحیح بخاری در ۹۷ کتاب و ۴۵۰ ، ۳ باب تدوین شده و تعداد احادیث آن با احتساب احادیث مکرّر به گفته ابن صلاح ۲۷۵ ، ۷ حدیث و با حذف مکرّرات به گفته او و نووی حدود ۰۰۰ ، ۴ حدیث ، اما به عقیده ابن حجر ۷۶۱ ، ۲ حدیث است (ص ۴۶۵، ۴۷۸).
ابن حجر در توجیه این اختلاف می گوید که شاید نخستین شمارشگر، احادیث تکراری را که تعدادشان کم نیست حساب کرده است (همانجا). بعلاوه تعداد احادیث صحیح بخاری در روایات مختلف ، متفاوت است ؛مثلاً روایت فربری سیصد حدیث از روایت ابراهیم بن معقل نسفی زیادتر دارد و نیز تعداد احادیث آن در روایت نَسفی از روایت حمادبن شاکر نَسَوی صد عدد کمتر است (حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۵۴۵).
بخاری برای انتخاب حدیث صحیح معیاری داشته که به «شرط بخاری » معروف شده است . برطبق آن ، او حدیثی را صحیح می داند که محدثان بزرگ نسبت به وثاقت فرد فردِ سلسله راویان آن تا یک صحابی مشهور اتفاق نظر داشته باشند و سند آن نیز متصل و غیرمقطوع باشد. اگر دو راوی یا بیشتر از یک صحابی روایت کنند چه بهتر ولی اگر تنها یک راوی معتبر روایت نماید، باز هم کافی است (ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۷).
براین اساس ، بخاری برای گزینش حدیث صحیح ، اتصال سند، اتقان و وثاقتِ رجال و نیز نبودن اشکال و ضعف در متن یا سند حدیث (عدم علل ) را مراعات می کرده است . از تقسیم بندی احادیث کتاب در سخن ابن حجر (۱۴۰۸، ص ۶) می توان دریافت که شرط مزبور درباره همه احادیث آن رعایت نشده و وی برخی از احادیث را که با شرط او منطبق نیست ، هرچند با لفظ و تعبیری متفاوت و متمایز، آورده است (همان ، ص ۳۴۶).
صحیح بخاری بیشتر مطابق با کتابها و ابواب فقهی تبویب و تنظیم شده ، ولی مطالب و ابواب دیگری نیز درآن وجود دارد؛
ازجمله درباره آغاز خلقت ، بهشت و دوزخ ، پیامبران و بویژه پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و تفسیر قرآن . ابن حجر به منظور بیان تناسب ترتیب کتابها و ابواب صحیح بخاری و منطقی بودن آن از قول شیخ الاسلام بلقینی * توجیهات و دلایلی نقل کرده و گاه خود دلایلی بر آن افزوده است ؛
مثلاً درباره اینکه بخاری عنوان نخستین باب کتاب را «کیف بدءالوحی » آورده و برخلاف ابواب دیگر لفظ «باب » را در ابتدای آن قرار نداده است ، می گوید: سرّ آن این است که این باب ، امّالابواب و مَقسَم سایر بابهاست نه قسیم آنها؛ازینرو عنوان آن نیز با ابواب دیگر تفاوت دارد (همان ، ص ۴۷۰ـ۴۷۳).
از ویژگیهای این کتاب ، عناوین ابواب (تراجم ابواب ) آن است که به عقیده شارحان کتاب (از جمله نووی و ابن حجر) نشان می دهد که مقصود بخاری صرفاً گردآوری احادیث نبوده ، بلکه مراد وی بیان استنباطش از آنها و استدلال برای موضوعاتی مختلف ـ همچون اصول ، فروع ، آداب ، و امثال … بوده است (همان ، ص ۶) و چون این عناوین بیشتر بر تفسیر، تبیین و تأویل احادیث مشکل و مجمل مشتمل است ، آنها را بیانگر فقه بخاری دانسته اند (فقه البخاری فی تراجمه رجوع کنید به ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۱۱) و گفته اند که بخاری دراین کتاب فراتر از یک محدّث صرف ، و به صورت فقیهی ماهر جلوه کرده است . به همین دلیل ، او برخی از احادیث را، برحسب بابی که در نظر داشته ، تکرار یا تقطیع کرده و همراه با آن ، نکات فقهی ، حکمی و آیات الاحکام آورده است و حتی در برخی ابواب هیچ آیه یا حدیثی ذکر نکرده که به نظر برخی می فهماند که وی درباره آن موضوع ، طبق شرایط خود حدیثی نیافته است (همان ، ص ۶).
ابن حجر اقسام مختلف عناوین ابواب را در صحیح بخاری بر شمرده است ؛
از جمله :
عناوین مشابه با الفاظ حدیثِ راجع به آن و عناوین مغایر، عناوین واضحتر از احادیث باب و عناوین مجملتر، و عناوین استفهامی . او همچنین برخی از کتابهای نوشته شده در این باره را نام برده است (همان ، ص ۱۱ـ۱۲).
از دیگر ویژگیهای صحیح بخاری ، وجود احادیث «معلَّق » در آن است . مراد از تعلیق حذف یک نفر یا بیشتر از ابتدای سند حدیث است . ابن حجر (همان ، ص ۱۴ـ۱۶) آن دسته از احادیث مرفوع (یعنی احادیثی که در آخر سند به پیامبر صلّی اللّه علیه وآله و سلّم منتسب و متعلق شود) را که همواره درکتاب به صورت معلّق آمده اند، به دو گروه تقسیم کرده است :
۱) احادیثی که با الفاظی حاکی از جزم به صدور حدیث آمده اند، مانند «قال »؛
۲) آنهایی که با چنین الفاظی نیامده اند، (مانند رُوِیَ عَنْ و…). آنگاه درباره احادیث دسته اول حکم به صحت می کند و دسته دوم را هم ـ جز بندرت (یعنی درباره حدیثی که ضعیف و مغایر با شرط بخاری بوده و ضعف آن به هیچ روی جبران نشده باشد) مقبول می داند. همچنین درباره احادیث موقوف (احادیثی که بدون اسناد به پیامبراکرم صلّی اللّه علیه وآله وسلّم ، از صحابی روایت شود) می گوید که بخاری این احادیث را، که مشتمل بر فتاوی صحابه و تابعین و تفاسیر آیات است ، برای زمینه سازی و قبولاندن مسلک انتخابی خود در موارد اختلاف آورده است هرچند این احادیث مشمول شرط وی نباشد.
بنابراین ، مقصود اصلی از تدوین این کتاب ، گردآوری احادیث صحیح مستند بوده و احادیث معلّق و موقوف به منظور استشهاد و تفسیر نقاط مبهم و مجمل در احادیث مزبور آمده است (همان ، ص ۱۶، ۳۴۴-۳۴۵). ابن حجر در نوشته ای با عنوان «تعلیق التعلیق » با برشمردن آن گروه از احادیث مرفوع و موقوف که در صحیح بخاری به صورت معلّق آمده ، با استمداد از آثار بخاری یا دیگران ، به تکمیل سند حدیث مبادرت کرده است (همان ، ص ۱۷ـ۷۱).
بخاری چون کتابِ خود را به پایان رساند، آن را به بزرگان و ائمه حدیث ، مانند احمدبن حنبل ، علی بن مَدینی و یحیی بن معین ، عرضه داشت . همگان تحسین کردند و به صحّت و درستیِ آن ، جز چهار حدیث ، شهادت دادند (همان ، ص ۴۹۱). این کتاب بااستقبال بسیار روبرو شد و نود هزار تن آن را از بخاری استماع نمودند (ابن ابی یعلی ، ج ۱، ص ۲۷۴).
صحیح بخاری نزد علمای اهل سنّت اهمیت و اعتبار خاصی دارد؛
به ادعای برخی ، همه امت اسلامی دراین امر اتّفاق نظر دارند که صحیحترین کتاب پس از قرآن مجید، صحیح بخاری و پس از آن صحیح مسلم است (حاجی خلیفه ، ج ۱، ستون ۵۴۱؛قسطلانی ، ج ۱، ص ۱۹؛ابن حجر هیتمی ، ص ۹؛نَوَوی ، ج ۱، ص ۱۲۰)، با اینهمه شافعی و برخی دیگر عنوان «اصحّ الکتب » را به «المُوَطَّأ» مالک داده اند و آن را «اصل اول » و صحیح بخاری را «اصل دوم » نامیده اند. نیز گفته شده که بخاری در صحیح خود بیشتر از الموطّأ حدیث استخراج کرده است (مالک بن انس ، ج ۱، مقدمه عبدالباقی ، ص ط ).
ابن حجر (۱۴۰۸، ص ۸) در توجیه سخن شافعی گفته که وی هنگامی این حرف را زده که از صحیح بخاری و صحیح مسلم خبری نبوده است . در هر صورت ، در میان اهل سنت هیچ کتابی به شهرت صحیح بخاری نیست و درباره آن گاه چنان غلو کرده اند که آن را در ردیف قرآن دانسته و برایش فضایلی ذکر کرده اند (حیدر، ج ۱، جزء ۱، ص ۷۸). به گفته وجدی (ج ۳، ص ۴۸۲) بعضی به افرادی پول می دادند تا احادیث این کتاب را همچون قرآن برای جلب برکات و خیرات آسمانی بخوانند.
مقبولیت و اعتبار صحیح بخاری از کثرت شروح و تعلیقات و حواشی آن نیز نمایان است و علمای هر عصر برای درک بهتر این مجموعه حدیثی سعی فراوان کرده اند. ابن خلدون آرزو داشت که برای این کتاب شرحی نفیس نگاشته شود که در آن حق مطلب بتمامی ادا گردد، زیرا از بیشتر استادانش شنیده بود که فراهم آوردن چنین شرحی برای صحیح بخاری ، دَینی است بر عهده امت مسلمان (ص ۴۴۳).
ازینرو، بزرگان حدیث از اعصار پیشین تاکنون به شرح آن همّت گماشته اند و شاید کمتر کتابی به اندازه آن شرح و تعلیقه داشته باشد. حاجی خلیفه (ج ۱، ستون ۵۴۵ ـ ۵۵۵) از دهها شرح و تعلیقه که تا زمان او نوشته شده بود، نام برده است . بنابه نوشته مقدمه نویس صحیح بخاری (چاپ مکه ۱۳۷۶) تاکنون تعداد ۵۹ شرح (تمام یا ناتمام ) بر صحیح بخاری نوشته شده که یازده شرح از آنها چاپ شده است .
بعلاوه ، ۲۹ تن برای آن پاورقی ، و شانزده تن مقدمه نوشته اند و پانزده تن آن را خلاصه کرده اند.
از جمله شروحِ مشهور آن است :
۱) شرح امام ابوسلیمان احمدبن محمدبن ابراهیم بن خطاب البستی الخطابی (متوفی ۳۳۸) با نامِ اعلام السنن (همان ، ج ۱، ستون ۵۴۵)؛
۲) فتح الباری شرح صحیح البخاری نوشته حافظ شهاب الدین ابن حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲؛علمای حدیث آن را بهترین شرح کتاب دانسته اند رجوع کنید به صالح ، ص ۳۹۷)؛
۳) عمده القاری فی شرح البخاری تألیفِ محمودبن احمد عینی (متوفی ۸۵۵؛چاپ قاهره ۱۳۰۸)؛
۴) ارشادالسّاری فی شرح البخاری از احمدبن محمدبن ابی بکر قسطلانی (متوفی ۹۲۳؛چاپ بولاق ۱۲۷۵، ۱۲۷۶، ۱۲۸۸، ۱۳۰۴، ۱۳۰۵؛قاهره ۱۳۰۷، ۱۳۲۵، ۱۳۲۶؛به ضمیمه تحفه الباری از زکریای انصاری متوفی ۹۲۶)؛
۵) شرح ابوزید عبدالقادربن علی فاسی (چاپ فاس ۱۳۰۷). همچنین صحیح بخاری به زبانهای مختلف ترجمه شده است .
صحیح بخاری را هاله ای از قداست فراگرفته و کمتر کسی در صحّت احادیث آن و جرح رجالش جرأت تردید داشته است . به گفته ابوالحسن مقدّسی ، هرکس در صف ناقلان احادیثِ صحیحین (= صحیح بخاری و صحیح مسلم ) قرار گیرد، از هرگونه عیب ونقص و انتقاد مبراست (قسطلانی ، ج ۱، ص ۲۱).
ازینرو بسیاری از حفّاظ تمامی احادیث آن را بدون تأمل پذیرفته اند و حتی تسلیم کامل در برابر احادیث مزبور از اصول ایمان و ارکان اسلام تلقّی شده است (ابوریّه ، ص ۳۰۵). ذهبی هنگام ذکر برخی احادیث آن می گوید: اگر هیبت صحیح بخاری نبود، می گفتم که این احادیث موضوعه است (ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۴، ج ۸، ص ۱۴۶). به گفته امام الحرمین اگرکسی قسم بخورد که تمامی احادیث صحیحین مطابق با واقع و کلام رسول خداست ، قسم او درست است ، کفّاره ای بر او نیست ، زیرا همه امت اسلامی در صحّت آنها اتفاق دارند (نووی ، ج ۱، ص ۱۲۷).
با وجود این ، بعضی از بزرگان حدیث از اهل سنت ، از جمله حافظ دارِقُطْنی ، به نقد آن مبادرت کرده اند و این عقیده را که احادیث آن صحیحترین احادیث به شمار می رود، مورد مناقشه قرار داده اند (ابوریّه ، ص ۳۱۲-۳۱۳). به گفته ابن حجر، حفّاظ ۱۱۰ حدیثِ صحیحین را نقد کرده اند که ۳۲ حدیث را هردو و ۷۸ حدیث را تنها بخاری نقل کرده است . همچنین حدود هشتاد تن از رجال حدیثِ صحیح بخاری غیر قابل اعتماد معرفی شده اند (ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۹). البته به نظر محمدرشید رضا احادیث معروض انتقاد در این کتاب بیشتر از این تعداد است (ج ۱۰، ص ۶۷۱).
بخش مهمی از این انتقادات ، از جمله بیشتر اشکالات دارقطنی ، متوجه رجال اسناد بخاری است . ابن حجر (۱۴۰۸، ص ۳۴۵) احادیث انتقاد شده را به شش گروه تقسیم کرده است ؛
از جمله :
احادیثی که با دو سند یا بیشتر آمده و یک سند نسبت به دیگری چند راوی بیشتر دارد یا به جای بعضی از راویان ، اشخاص دیگری ذکر شده ، منفرداتِ برخی از راویانی که انتقاد شده است ، احادیثی که برخی روایان آن آماج اتهام یا طعن قرار گرفته اند. آنگاه وی در باره هر گروه به پاسخ دادن و دفع اشکال پرداخته (همان ، ص ۳۴۵ـ۳۴۶) و سپس با طرح اشکالات دارقطنی و نیز برخی نقّادان دیگر به ترتیب ابواب صحیح بخاری بدانها پاسخ مفصل داده است (همان ، ص ۳۴۶-۳۸۱).
همچنین با برشمردن «اسباب جرح » در راویانی که طعن و تضعیف شده اند – از قبیل مجهول الحال بودن (جهاله الحال )، بدعت (باکفر یا فسق )، کثیرالاشتباه بودن (الغَلَط )، مخالفت با راوی موثق و صدوق – به توثیق رجال مذکور و پاسخ به اعتراضات منتقدان مبادرت کرده است (همان ، ص ۳۸۱ـ۴۵۶).
انتقاد دیگر بر صحیح بخاری ،
که عمدتاً علمای شیعه مطرح کرده اند، نقل نکردن حدیث از طریق امامان شیعه و فرزندان آنان است . با آنکه او دست کم با دوتن از ائمه شیعه (امام هادی و امام حسن عسکری علیهماالسلام ) معاصر بوده ، تنها احادیث معدودی از امیرالمؤمنین و امام حسن مجتبی و امام باقر علیهم السّلام روایت کرده است ( رجوع کنید به همین مقاله ). در برابر، روایاتی از خوارج و نواصب از قبیل عکرمه ، عمران بن حطان و عروه ، که حتی بسیاری از محدثان اهل سنّت آنان را جرح و تضعیف کرده اند (همان ، ص ۴۲۴ـ۴۳۲؛همو، ۱۳۲۸، ج ۳، ص ۱۷۸-۱۸۰؛ابن ابی الحدید، ج ۵، ص ۹۳ ؛خوانساری ، ج ۷، ص ۲۷۹ـ۲۸۰؛حسنی ، ص ۱۶۵ـ۱۹۱)، در اسناد احادیث آن آمده اند.
از آنجا که امامان افرادی ناشناخته و گمنام نبودند و شاگردان آنان ، بویژه شاگردان امام باقر و امام صادق علیهماالسّلام ، در عراق و حجاز فراوان بودند و بخاری تنها نام بیست تن از رجال شیعه را آورده است (حیدر، ج ۳، جزء ۶، ص ۵۰۱)، این انتقاد علاوه بر منابع شیعی که آن را بیشتر معلول تعصب دانسته اند ( رجوع کنید به حسنی ، ص ۱۷۶؛نجمی ، ج ۱، ص ۷) در برخی کتب اهل سنت نیز مطرح (از جمله رجوع کنید به ابن تیمیه ، ج ۴، ص ۱۳۳؛ذهبی ، ج ۱، ص ۴۱۴؛ابوریّه ، ص ۳۱۱ـ۳۱۲) و توجیه شده است .
از جمله گفته شده که بخاری درباره امام صادق علیه السّلام از یحیی بن سعید سخنی شنید و بدان جهت از آن حضرت حدیث نقل نکرد (ابن تیمیه ، همانجا). شاید بتوان گفت که افزون بر عقیده شخصی خود بخاری ، با توجه به اینکه او در زمان خلفایی چون متوکل ، از مقتدرترین و ستیزه جوترین خلفای عباسی با اهل بیت ، علیهم السّلام می زیسته ، ملاحظات سیاسی نیز در این امر بی تأثیر نبوده است . علاوه بر این ، انتقادات دیگری نیز در منابع شیعی مطرح شده است ، از جمله : عدم نقل احادیث در شأن اهل بیت علیهم السّلام (خوانساری ، ج ۷، ص ۲۷۹)، وجود راویان مجهول و ساختگی در آن و پذیرش احادیث مجعول (امینی ، ج ۹، ص ۲۸۱-۲۸۹) و جز آن ( رجوع کنید به نجمی ، ج ۱، ص ۱۴۵ـ۱۶۳). با وجود این بسیاری از محدثان شیعه ، برطبق یک سنّت متداول در روایت حدیث ، اجازه نقل احادیث بخاری و صحاح اهل سنّت را از محدثان عامه دریافت می داشته اند (ابن شهرآشوب ، ج ۱، ص ۶؛مجلسی ، ج ۱، ص ۶۲؛خوانساری ، ج ۷، ص ۲۸۰).
از دیگر ویژگیهای صحیح بخاری ، که برخی آن را نشانه ضعف کتاب شمرده اند، تقطیع یا تکرارِ تعداد بسیاری از احادیث آن است . به نوشته ابن حجر عسقلانی (۱۴۰۸، ص ۱۰) وجه اینکه برخی از علمای مغرب و ابوعلی نیشابوری ، صحیح مسلم را بر صحیح بخاری ترجیح داده اند همین امر و نیز دقت مسلم در ثبت الفاظ احادیث بوده ، زیرا مسلم احادیث را تقطیع نمی کرده است .
به گفته ابن حجر در صورت تکرار یک حدیث در چند باب ، بخاری آن را در هرباب با سندی خاص آورده مگر در جاهای معدود که در آنجاها نیز تکرار به دلیل فایده ای در سند یا متن حدیث بوده است و ابن حجر این فواید را برمی شمارد (همان ، ص ۱۲ـ۱۳). برخی شارحان کتاب ادعا کرده اند که بخاری هیچگاه حدیث و سند را بدون تغییر تکرار نکرده است (بخاری ، مقدمه منیر دمشقی ، ص ۲۳ـ۲۴).
ولی به تصریح ابن حجر درمتن کتاب چند تکرار از این دست دیده می شود که شاید ناشی از عدم توجه بخاری بوده است (۱۴۰۸، ص ۱۳). همچنین به گفته ابن حجر، بخاری احادیثی را که تقطیع پذیر و دارای جملات متعدد بوده اند، برای اجتناب از تطویل کتاب ، برحسب باب مورد نظر تقطیع می کرده است . البته در برخی منابع انگیزه های دیگری نیز برای تقطیع احادیث ذکر شده است (نجمی ، ج ۱، ص ۱۲۶-۱۳۷). نیز باید گفت که گاه بخاری بخشی از متن حدیثی را آورده و بقیه را در هیچ جای کتاب نیاورده است (ابن حجر عسقلانی ، ۱۴۰۸، ص ۱۳)
علاوه براین ، ناقدان حدیث انتقادات دیگری نیز بر صحیح بخاری وارد کرده اند؛
از جمله اینکه وی به نقل الفاظ احادیث مقیّد نبوده ، و احیاناً بعضی احادیث را نقل به معنی کرده است (ابوریّه ، ص ۳۰۰). ابوریّه در این باره به روایاتی استناد کرده که نشان می دهد بخاری در مجالس سماع حدیث ، آن را نمی نوشته و به حافظه خود متکی بوده است و از قول ابن حجر می گوید که گاه بخاری یک حدیث را با سندی واحد ولی با دو لفظ نقل کرده است (همانجا).
بعلاوه ابن حجر درباره حدیثی از ابن عمر (قال النبی صلّی اللّه علیه وآله وسلّم : یومَالاحزابِ أن لایُصَلِینَّ احدٌ العصرَ الاّ فی بَنی قُرَیظَه )، که مسلم برخلاف بخاری به جای لفظ «العصر»، «الظُهر» آورده ، اختلاف را ناشی از عدم تحفّظ بخاری بر لفظ دانسته است (همان ، ص ۳۱۳). همچنین برخی از احادیث صحیح بخاری از نظر صحّت متن معروض مناقشه و تضعیف قرار گرفته است .
به گفته محمد رشید رضا (همان ، ص ۳۰۲ به نقل از المنار ) در مفهوم بسیاری از احادیث این کتاب اشکالات ونیز تعارضاتی با احادیث دیگر دیده می شود و با آنکه ابن حجر در رفع آن کوشیده ، بعضی از توجیهات وی رضایت بخش نیست . به گفته او هرچند اثبات وجود احادیث موضوعه (مجعول ) در میان احادیث مسند کتاب مشکل و نپذیرفتنی است ، احادیثی در آن وجود دارد که برخی قرائن بر «وضع » در آن دیده می شود؛مانند حدیث «سحر کردن برخی افراد، پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم را»، که دانشمندانی چون جصاص و شیخ محمد عبده آن را مردود دانسته اند و همینطور احادیث دیگر که از اصول و فروع دین نیست (همان ، ص ۳۰۵ به نقل از المنار ). نیز برخی از شافعیان و دیگر مذاهب عامه بعضی از احادیث صحیحین را که در کتابهایی مانند الانتصار ابن جوزی آمده ، قابل استناد ندانسته اند (همان ، ص ۳۰۶). با این همه صحیح بخاری ، نزد مذاهب مختلف اهل سنت ، بویژه اهل حدیث ایشان ، اعتبار بسیار دارد.
منابع :
(۱) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت ۱۳۸۵-۱۳۸۷/۱۹۶۵-۱۹۶۷؛
(۲) ابن ابی یَعلی ‘، طبقات الحنابله ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۳) ابن تیمیه ، منهاج السنه ، مصر ۱۳۳۱؛
(۴) ابن حجرعسقلانی ، الاصابه فی تمییزالصحابه ، مصر ۱۳۲۸؛
(۵) همو، تهذیب التهذیب ، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۶) همو، فتح الباری بشرح صحیح البخاری ، (مقدمه : هدی الساری )، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛
(۷) ابن حجر هیتمی ، الصواعق المحرقه ، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف ، قاهره ۱۳۸۵/۱۹۶۵؛
(۸) ابن خلدون ، مقدمه ابن خلدون ، بغداد ( بی تا. ) ؛
(۹) ابن خلکان ، وفیات الاعیان ، قم ۱۳۶۴ ش ؛
(۱۰) ابن شهرآشوب ، المناقب آل ابی طالب ، بیروت ۱۴۰۵؛
(۱۱) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۱۲) محمود ابوریّه ، اضواء علی السنه المحمّدیه ، مصر ( تاریخ مقدمه ۱۳۷۷/۱۹۵۷ ) ؛
(۱۳) عبدالحسین امینی ، الغدیر فی الکتاب و السنّه والادب ، ج ۹، بیروت ۱۳۹۷/۱۹۷۷؛
(۱۴) محمدبن اسماعیل بخاری ، صحیح البخاری ، مقدمه محمدمنیر دمشقی ، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۱۵) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه ، کشف الظنون عن اسامی الکتب والفنون ، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛هاشم معروف حسنی ، دراسات فی الحدیث و
(۱۶) المحدثین ، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛
(۱۷) اسد حیدر، الامام الصادق والمذاهب الاربعه ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۸) احمدبن علی خطیب بغدادی ، تاریخ بغداد ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۱۹) محمدباقربن زین العابدین خوانساری ، روضات الجنّات فی احوال العلماء والسادات ، قم ۱۳۹۰-۱۳۹۲؛
(۲۰) محمدبن احمد ذهبی ، تذکره الحفّاظ ، بیروت ۱۹۵۶؛
(۲۱) محمدرشید رضا، تفسیرالمنار ، مصر ۱۳۶۷؛
(۲۲) عبدالوهاب بن علی سبکی ، طبقات الشافعیه الکبری ، مصر ( بی تا. ) ؛
(۲۳) صبحی صالح ، علوم الحدیث ، بیروت ۱۹۶۵؛
(۲۴) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، ج ۲، چاپ س . دیدرینغ ، ویسبادن ۱۳۹۴/۱۹۷۴؛
(۲۵) احمدبن محمد قسطلانی ، ارشادالساری فی شرح البخاری ، بولاق ۱۳۰۵؛
(۲۶) محمدبن جعفر کتانی ، الرساله المستطرفه ، قاهره ( بی تا. ) ؛
(۲۷) مالک بن انس ، اَلمُوَطَّأ ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۲۸) محمدباقربن محمدتقی مجلسی ، بحارالانوار ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲۹) محمدصادق نجمی ، سیری در صحیحین ، قم ۱۳۵۱ ش ؛
(۳۰) یحیی بن شرف نَوَوی ، شرح صحیح مسلم ، ج ۱، چاپ خلیل میس ، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷؛
(۳۱) محمد فرید وجدی ، دائره معارف القرن الرابع عشر/ العشرین ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۳۲) یاقوت حموی ، معجم البلدان ، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵٫
دانشنامه جهان اسلام جلد ۲