خطیب، ابوالفرج هبه اللّه محمدبن عبدالقادر، عالم و مفسر دمشقى قرن سیزدهم و چهاردهم. وى یکى از اعضاى خاندان خطیب است که طى نسلهاى متمادى علما و خطیبان سرشناس بسیارى را پرورش داده اند. صالح خطیب کتاب تراجم آلالخطیب را درباره شرح حال اعضاى این خاندان نگاشته است (رجوع کنید به فرفور، ص ۲۹۲، پانویس؛ براى زندگینامه شمارى از افراد این خاندان رجوع کنید به همان، ص ۴۱۴ـ۴۱۵).
خطیب در ۱۲۴۴ متولد شد. نخستین استاد او پدرش، شیخ عبدالقادر، از علما و استادان دمشق بود (درباره او رجوع کنید به شطى، ص ۱۸۲ـ۱۸۳) و ابوالفرج بیشترین بهره را از او برد (حصنى، ج ۲، ص ۷۰۳ـ۷۰۴؛ شطى، ص ۳۵۷). عبدالقادر که هریک از فرزندان خود را براى فراگیرى یکى از چهار مذهب فقهى اهل سنّت نزد عالمى از آن مذهب مى فرستاد، ابوالفرج پسر ارشد خود را نزد شیخ عبداللّه حلبى حنفى فرستاد تا فقه حنفى را از او بیاموزد (شطى، ص ۱۸۳). با وجود این، او از مجلس درس شمارى دیگر از استادان دمشق نیز بهره جست. وى همچنین موفق به دریافت اجازه از برخى علماى حجاز و مصر شد (حصنى، ج ۲، ص ۷۰۳).
خطیب پس از پایان تحصیلات، همچون پدرش، به تدریس در جامع اموى مشغول شد و بسیارى از فضلاى دمشق در مجلس درس او حاضر مى شدند. وى همچنین خطیب مدرسه خیاطین بود که پس از او فرزندش، حسن، جانشین او در آنجا شد (همان، ج ۲، ص ۷۰۳ـ۷۰۴؛ شطى، ص ۱۸۲ـ۱۸۳، ۳۵۷). خطیب در عین حال که مورد توجه و عنایت علما بود، با مردم ارتباط نزدیکى داشت به گونه اى که افراد از همه نقاط براى حل مشکلات خانوادگى و دینى خود نزد وى به مدرسه نوریه صغرى در عصرونیه مى رفتند. وى در مسائلى نظیر نکاح و طلاق براساس فقه شافعى و حنبلى فتوا مى داد (حصنى، ج ۲، ص ۷۰۴؛ شطى، ص ۳۵۷ـ۳۵۸).
رحلت
خطیب در صفر ۱۳۱۱ درگذشت و در مقبره خانوادگیشان در قبرستان دحداح به خاک سپرده شد (رجوع کنید به شطى، ص ۳۵۸، ۳۷۷). فرزندان او به نامهاى حسن، محمدسعید، عبدالقادر و صلاح الدین، جملگى، از فضلا و چهره هاى برجسته دمشق بودند (حصنى، ج ۲، ص ۷۰۴؛ شطى، ص ۳۵۸). شیخ حسن نیز مانند پدرش، خطیب و مدرّس جامع اموى و محل مراجعه عامه مردم در اختلافات خانوادگى بود (حصنى، همانجا؛ فرفور، ص ۷۵).
آثار
از خطیب آثار فراوانى در تفسیر، نحو، حدیث و دیگر علوم اسلامى باقى مانده است که مهمترین آنها
تفسیرالتنزیل و أسرار التأویل در سى مجلد است.
از دیگر کتابهاى وى اینهاست:
الدُّرّ و الزّبرجد فى مختصر مسند الإمام احمد، در چهار جلد؛
الفیوضات الحسان بنصائح الولدان (الوالدان)، در سه نسخه بزرگ، کوچک و متوسط؛
حاشیه بر قطرالندى، اثر ابنهشام در نحو؛
الزیارات للأولیاء و الصالحین الذین لهم بدمشق قبور و مقامات؛
رفع العدل و الإنصاف بحرمان الورثه الضعاف؛
و تعلیقه بر الفیه نیاى مادریش، شیخ خلیل خشه مشهور به شافعى صغیر، در نحو؛
و معراج النبى (ص) (رجوع کنید به بغدادى، ج ۲، ستون ۳۹۳؛ حصنى، ج ۲، ص ۷۰۴؛ کحّاله، ج ۸، ص ۵۸؛ براى فهرستى از آثار وى رجوع کنید به همانجاها؛ مجاهد، ج ۱، ص ۲۵۵ـ۲۵۶).
کتاب مختصر تاریخ دمشق ابن عساکر* را هم به ابوالفرج و هم به برادرش، ابوالفتح، نسبت داده اند که غیر از اثرى با همین نام از ابنمنظور است (رجوع کنید به بغدادى، همانجا؛ مجاهد، ج ۱، ص ۲۵۶ـ۲۵۷).
منابع :
(۱) اسماعیل بغدادى، هدیهالعارفین، ج ۲، در حاجىخلیفه، ج ۶؛
(۲) محمد ادیب حصنى، کتاب منتخباتالتواریخ لدمشق، دمشق ۱۳۴۶ـ۱۳۵۳/۱۹۲۷ـ۱۹۳۴؛
(۳) محمدجمیل شطى، اعیان دمشق فى القرن الثالث عشر و نصفالقرنالرابع عشر: ۱۲۰۱ـ۱۳۵۰ه ، ]دمشق [۱۹۷۲؛
(۴) محمد عبداللطیف صالح فرفور، اعلام دمشق فى القرن الرابع عشرالهجرى، ]دمشق[ ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛
(۵) عمررضا کحّاله، معجم المؤلفین، دمشق ۱۹۵۷ـ۱۹۶۱، چاپ افست بیروت [.بىتا]؛
(۶) زکى محمد مجاهد، الاعلام الشرقیه فى المائهالرابعه عشرهالهجریه، بیروت ۱۹۹۴٫
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶