ابن سیرین، ابوبکر محمد بن سیرین (۳۱ یا ۳۳- شوال ۱۱۰ق/ ۶۵۱ یا ۶۵۳ – ژانویه ۷۲۹م)، محدث و فقیه تابعى بصری که چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست نامور گردید. پدرش، سیرین در ۱۲ق/۶۳۳م هنگام فتح عینالتمر (شهرکى در عراق در نزدیکى انبار) به دست خالد بن ولید، به اسارت درآمد (خلیفه، ۱/۱۰۰-۱۰۲)، اما روشن نیست که آیا وی نیز از شمار همان چهل نوجوان مسیحى بود که در آن هنگام در کلیسا مشغول فراگیری انجیل بودند (نک: طبری، ۳/۳۷۷)
یا چنانکه برخى گفتهاند (خطیب بغدادی، ۵/۳۳۲؛ ابن عساکر، ۱۵/۴۲۱) مسگری از اهالى جرجرایا که به عینالتمر کوچ کرده بود؟ سیرین پس از اسارت، مولای انس بن مالک، صحابى پیامبر(ص) شد و با پرداخت ۰۰۰ ،۲۰درهم خود را آزاد ساخت (ابن قتیبه، معارف، ۴۴۲). از اینرو او و فرزندانش را موالى انس خواندهاند. مادرش صفیه از موالى ابوبکر زنى پارسا بود (ابن سعد، ۷/۱۴۰). محمد ناشنوا بود (همانجا) و برخلاف سنت جاری در میان موالى، زنى عرب را به همسری گرفت (بسوی، ۲/۶۳) که برایش ۳۰ فرزند آورد، اما جز یکى به نام عبدالله همه از دست رفتند (ابن سعد، همانجا). ابن سعد (همانجا) او را به علم و پارسایى ستوده است.
ویژگیهایى چون رعایت جانب احتیاط در مسائل شرعى، یک روز در میان روزه گرفتن، شب زندهداری، بردباری، نرمخویى، پرهیز از مراء، اعتراف به لغزشهای خویش و امیدواری فراوان به رحمت خداوند (نک: همو، ۷/۱۴۲-۱۴۳) از وی چهرهای چونان زاهدان و پارسایان بزرگ ساخته است و همین امر موجب شده تا برخى از کسانى که در زمینه سیر و سلوک کتابهای مهم پرداختهاند، در وی به گونه الگوی پرهیزگاری و پارسایى بنگرند (نک: ابونعیم، ۲/۲۶۳؛ ابوحیان توحیدی، ۱/۲۴۷- ۲۴۸؛ طوسى، ۴۴- ۴۵؛ قشیری، ۵۷). گرچه او با نسبت دادن هر کاری به اراده خداوند، اعتقاد به قدر را مىپذیرفت، اما از شرکت جستن در اینگونه بحثها سخت گریزان بود (نک: ابن سعد، ۷/۱۴۳- ۱۴۵).
در بررسى شخصیت او بر پایه گزارشهای موجود به این نکته برمىخوریم که وی نیز مانند بیشتر کسانى که به زهد شهرت دارند، زاویهنشینى و پرداختن به سلوک فردی را از درگیر شدن در امور سیاسى و اجتماعى، برتر مىشمرده است. از اینرو با اینکه در دوران پرآشوبى مىزیست و از دور و نزدیک شاهد رویدادهای هولناکى از جمله فاجعه کربلا، ویران ساختن کعبه و کشتارهای بىرحمانه حجاج بن یوسف بود، اما واکنشى از وی در برابر این رویدادها دیده نمىشود، و حتى گاه دیگران را نیز از سخن گفتن درباره بیدادگریهای حاکمان زمان، تحت عنوان نهى از غیبت باز مىداشت (نک: ابونعیم، ۲/۲۷۱).
وی امیدوار بود که خداوند از کردههای حجاج و برخى دیگر از حکمرانان اموی درگذرد (ابن جوزی، ۷۴- ۷۵؛ ابن شاکر، ۲/۷۰)، اما گاه نیز به کنایه از معاویه و عایشه خرده مىگرفت و از امام على(ع)، امام حسین(ع)، ابوذر و حجر بن عدی جانبداری مىکرد (بخاری، «صحیح»، ۲(۴)/۲۰۸-۲۰۹؛ طبری، ۲/۲۳۶، ۴/۲۸۴- ۲۸۵، ۵/۲۵۶؛ زمخشری، ۲/۳۸۱؛ ابن اثیر، ۳/۴۸۸، ۴/۲۴۲). وی در روزگار فرمانروایى عبدالله بن زبیر در مکه (۶۴ – ۷۳ق/۶۸۳ -۶۹۲م) به حج رفت و با عبدالله دیدار کرد و از وی حدیث شنید (بخاری، تاریخ کبیر، ۱(۱)/۹۰). سپس به کوفه آمد، چندگاهى به پارچهفروشى پرداخت و از علقمه حدیث شنید.
او همچنین به مداین و واسط سفر کرد (ابن سعد، ۷/۱۴۷؛ ابن عساکر، ۱۵/۴۳۶؛ مزی، ۱۶/۳۰۵، ۳۰۷) و چهار سال نیز در دمشق به سر برد (ابن عساکر، ۱۵/۴۱۸). ابن سیرین که به بازرگانى اشتغال داشت در حدود ۹۳ق تنها به سبب پیدا شدن پلیدی در یکى از خمهای روغنى که به ۰۰۰ ،۴۰درهم خریده بود، همه را دور ریخت و با تحمل خسارتى هنگفت به زندان افتاد (ابن سعد، ۷/۱۴۴؛ خطیب بغدادی، ۵/۳۳۵). چون انس بن مالک در همان سال در بصره درگذشت و وصیت کرده بود که ابن سیرین او را تجهیز و تکفین کند، به او اجازه دادند تا برای اجرای وصیت از زندان بیرون آید (احمد بن حنبل، الزهد، ۳۷۵). ولى ظاهراً او تا پایان عمر نتوانست بدهیهای خود را بپردازد (ابن سعد، ۷/۱۴۹).
وی در روزگار فرمانروایى خشونت بار عمربن هبیره (۹۷- ۱۰۵ق/ ۷۱۵-۷۲۳م) در عراق نتوانست ناخشنودیش را از حکومت وی کتمان کند و از پذیرفتن مالى که ابن هبیره برایش فرستاده بود، سرباز زد (ابونعیم، ۲/۲۶۸). او از پذیرفتن منصب قضا نیز تن زد و ناچار یک بار به شام و بار دیگر به یمامه گریخت، اما گاه به صورت پنهانى به بصره مىآمد (ابن عساکر، ۱۵/۴۱۸؛ نک: عامری، ۱۰۱). ابن سیرین در واپسین سالهای زندگى به بصره بازگشت، اما در مراسم تشییع جنازه حسن بصری که ۱۰۰ روز پیش از مردن ابن سیرین رخ داد، شرکت نکرد (ابن سعد، ۷/۱۵۰؛ ابن خلکان، ۴/۱۸۲).
این نشان مىدهد که ابن سیرین پس از یک دوستى نزدیک، سرانجام از حسن کناره گرفته است، ولى سبب جدایى این دو و پیدایى ضربالمثل «جالس الحسن أو ابن سیرین»، دانسته نیست، اما برخى از گزارشها نشان مىدهد که حسن برخى از تکلفهای زاهدانه ابن سیرین را نمىپسندید و وجود او را باری گران بر خود و خویشانش مىدانست (بسوی، ۲/۵۸). همچنین از موضع ابن سیرین نسبت به حجاج سخت برآشفته بود (ابن جوزی، همانجا).
بررسى گذرا در روایات و آراء ابن سیرین در صحاح ششگانه بیانگر این واقعیت است که نویسندگان صحاح به ابن سیرین به عنوان فقیهى برجسته مىنگریستند (قس: ابواسحاق شیرازی، ۹۳) و رفتار و گفتارش را حجّت مىدانستند. در این کتابها بیش از آنکه از او حدیثى روایت شده باشد، شاهد فتواهایش در بابهای گوناگون فقه هستیم. ابن سیرین برای احادیث اهمیت بسیار قائل بود و مىگفت که این حدیثها دین است، بنگرید که دین خود را از چه کسى مىگیرید (نک: ابن سعد، ۷/۱۴۱؛ دارمى، ۱۹/۵۴، ۹۳، ۹۴؛ مسلم، ۴(۱)/۱۴). او در حفظ و نقل حدیث بسیار محتاط و دقیق بود (ابن سعد، همانجا) و شاید همین دقتها موجب شده تا همه رجالشناسان برجسته اهل سنت او را ثقه و روایتهایش را قابل استناد بدانند (برای نمونه نک: ابن سعد، ۷/۱۴۰؛ عجلى، ۴۰۵؛ ابن ابى حاتم، ۳(۲)/۲۸۱).
ابن سیرین ۳۰ تن از اصحاب پیامبر (ص) را درک کرد (ابن حبان، مشاهیر، ۸۸) و از کسانى چون انس بن مالک، ابوهریره، ابوسعید خدری، عبدالله بن عمر، شریح قاضى، زید بن ثابت، یحیى بن جزار (ابن سعد، ۷/۱۴۱؛ مسلم، ۵(۲)/۱۸۲۱؛ ابونعیم، ۲/۲۸۲)، عمران بن حصین، عدی بن حاتم (ابن ابى حاتم، ۳(۲)/۲۸۰)، ابودرداء (مزی، ۱۶/۳۰۴) و دیگران روایت کرد (در مورد نحوه روایت او از ابن عباس و زید بن ثابت، نک: ابن سعد، همانجا؛ قس: ابن معین، ۱/۱۳۲؛ بسوی، ۲/۶۰؛ ابونعیم، ۲/۲۷۸-۲۷۹؛ خطیب بغدادی، ۵/۳۳۴).
ایوب بن ابى تمیمه سختیانى (بخاری، «صحیح»، ۱(۲)/۶۶، ۴/۲۰۸-۲۰۹)، عبدالله بن عون، هشام بن حَسّان، سلمه بن علقمه، حبیب ابن شهید، یحیى بن عتیق (سندی ۱/۱۵۸؛ احمد بن حنبل، «مسند»، ۲۲(۳)/۱۱۱؛ بسوی، ۲/۵۹، ۶۰)، شعبى، قتاده (بخاری، تاریخ کبیر، ۱(۱)/۹۰)، خالد حذاء، یونس بن عبید، سلیمان تمیمى (ابن ابى حاتم، همانجا) و گروهى دیگر از وی روایت کردهاند. در مورد نظر ابن سیرین در باب نقطهگذاری قرآن روایتهای متعارضى نقل شده است (ابن ابى داوود، ۱۵۷، ۱۶۰).
ابن سیرین و خوابگزاری:
کتابها و نسخههای خطى گوناگونى در فن خوابگزاری و با ترجمه به زبانهای مختلف به نام ابن سیرین وجود دارد، ولى ملاحظات زیر نشان مىدهد که وی هیچ نوشتهای در این زمینه یا زمینههای دیگر نداشته است و تنها روایتهای انگشت شماری از خوابگزاریهای وی، آن هم در منابع متأخّر آمده است. شافعى، ابن سعد، ابن معین و خلیفه بن خیاط درباره خوابگزاری ابن سیرین سخنى ندارند. پس از اینان احمد بن حنبل ( الزهد، ۳۷۴) روایتى آورده که نشان مىدهد وی چندان به خوابگزاری و آنچه در خواب دیده مىشود، اهمیتى نمىداد. در پى او جاحظ در این باره سه روایت از ابن سیرین نقل کرده که دو مورد آن تؤم با تردید است (۴/۲۶۹، ۳۶۸، ۷/۱۹۱). سپس بخاری دو نکته («صحیح»، ۳(۸)/۷۱، ۷۳) و یک حدیث به واسطه او در مورد رؤیا نقل کرده است (همان، ۸/۷۷؛ قس: مسلم، ۵(۲)/۱۷۷۳). ابن قتیبه (ص ۴۵۰) روایتى از او آورده که نشان مىدهد وی چندان علاقهای به خوابگزاری نداشته است، وکیع (۱/۳۳۴) هم در این باره یک روایت آورده، و ابن عبدربه (۶/۱۶۴) نیز روایتى نقل کرده که شخصى در این باب با ابن سیرین شوخى کرده است.
همچنین ابن حبان ( ثقات، ۵/۳۴۹) به خوابگزاری وی اشارهای کرده است. به رغم سکوت ۳۰ منبع درباره شهرت ابن سیرین در خوابگزاری و انتساب نوشتهای در این فن به وی، ابن ندیم (د ۳۸۵ق/۹۹۵م) کتابى به نام تعبیر الرؤیا به او نسبت داده است (ص ۳۷۸) و ابونعیم (د ۴۳۰ق/۱۰۳۹م) نخستین کسى است که ۱۰ روایت از خوابگزاریهای او را آورده است (۲/۲۷۶- ۲۷۸) که این روایات در هیچیک از منابع پیش از او یافت نمىشود. حتى خطیب بغدادی که به خواب و خوابگزاری علاقمند است، هیچ اشارهای در این مورد ندارد. ابن عساکر (۱۵/۴۵۱-۴۵۳) چند روایت از خوابگزاریهایش را آورده و ابن خلکان (۴/۱۸۲) از مهارت زیاد وی در این فن سخن گفته است. مزی (۱۶/۳۰۷) روایتى از عبدالله بن شوذب آورده که وی در واسط با ابن سیرین دیدار کرده و او مهارت زیادی در فن خوابگزاری داشته است. ابن خلدون (د ۸۰۸ ق) نیز ضمن معرفى وی به عنوان یکى از مشهورترین عالمان تعبیر رؤیا مىنویسد: قوانین این فن از وی اخذ و تدوین شده است (ص ۴۷۸). ابن تغری بردی (د ۸۷۴ق) هم از او به عنوان «صاحب التعبیر» یاد مىکند (۱/۲۶۸). با اینهمه چگونه مىتوان پذیرفت که ابن سیرین کتابى نوشته باشد، خاصه آنکه به شدت از نوشتن حدیث و هرگونه مطلبى پرهیز مىکرده است (ابن سعد، ۷/۱۴۱؛ دارمى، ۱۹/۱۲۲؛ بسوی، ۲/۵۴، ۵۵) و حتى هیچگونه نوشتهای هم نزد خود نگاه نمىداشت (همو، ۲/۵۹).
آثار منسوب به وی:
۱٫ تفسیر الاحلام الکبیر،
که با این عنوان به طور مستقل و بار دیگر با عنوان منتخب الکلام فى تفسیر الاحلام در حاشیه جلد اول تعطیر الانام نابلسى به چاپ رسیده است. در این کتاب نام کسانى چون سفیان ثوری (د ۱۶۱ق)، شافعى (د ۲۰۴ق)، ابن قتیبه (د ۲۷۶ق) و ابوسعد واعظ خرگوشى (د ۴۰۶ق) دیده مىشود (ص ۱۲، ۱۹۷، ۳۸۴، جم) که اینان همه پس از وی مىزیستهاند. همچنین بررسیهای ما نشان مىدهد که پارههایى از این کتاب (بیش از ۵۰ مورد) از کتاب تعبیر الرؤیای ارطامیدورس خوابگزار یونانى که توسط حنین ابن اسحاق (د ۲۶۰ق/۸۷۳م) به عربى ترجمه شده، برگرفته شده است (به عنوان نمونه، قس: تفسیر الاحلام، ۹۲ با کتاب ارطامیدورس، ۸۴، سطر ۴، و ۸۱ -۸۲، ۸۵، سطر ۶-۱۳، و ۸۱، سطر ۵ -۶، و ۸۶، سطر ۷-۱۰).
مىتوان احتمال داد که تفسیر الاحلام نوشته یکى از شاگردان ابوسعد خرگوشى بوده باشد که کتابى هم به نام البشاره و النذاره در خوابگزاری نوشته است I/670) )، GAS, زیرا اوّلاً بیش از ۳۰ مورد از گفتههای ابوسعد با ذکر نام او در این کتاب نقل شده است (ص ۵۶، ۵۸ جم) که تدوین کننده کتاب در نقل برخى از این گفتهها با جمله «استاد چنین گفت» از ابوسعد یاد مىکند؛ ثانیاً مشایخ روایى در تفسیر الاحلام همان مشایخ ابوسعد در شرف النبى است که از آن جمله مىتوان ابوبکر محمد بن احمد اصفهانى و ابوسعید عبدالله بن محمد رازی را نام برد ( تفسیرالاحلام، ۲۴، ۳۸، ۴۰، ۴۷، ۵۵، ۴۹۴؛ قس: ابوسعد، ۵۷، ۱۲۳، ۱۹۷، ۳۰۴، ۴۶۱، ۴۸۸، جم)؛ ثالثاً برخى از گفتههای ابوسعد را که ابن شاهین در الاشارات فى علم العبارات خویش آورده، در تفسیر الاحلام مىیابیم (به عنوان نمونه، قس: تفسیر الاحلام، ۸۲، ۱۰۸، ۲۶۷، ۳۰۹، ۴۱۷ با «الاشارات»، ۱۶، ۷۲، ۱۴، ۱۶۵، ۱۶۲). بنابراین شکى باقى نمىماند که تفسیر الاحلام از ابن سیرین نیست.
۲٫ تعبیر الرؤیا،
این کتاب بارها به چاپ رسیده است و در آن نیز به نام کسانى چون ابوحنیفه (د ۱۵۰ق) و شافعى (د ۲۰۴ق) بر مىخوریم (ص ۹، ۲۸، جم) که نمىتوان پذیرفت ابن سیرین شاگرد آنان بوده، یا حتى آنان را دیده باشد. برخى از فقرهها و روایتهای این کتاب نیز با تفسیر الاحلام مطابقت دارد.
۳٫ تعبیر الرؤیا،
این کتاب در نجف به چاپ رسیده و نام «شیخ عبدالله بن سیرین» به عنوان نویسنده بر روی آن آمده که هویت او شناخته نیست (برای چاپهای مختلف دو اثر نخست و آثار خطى منسوب، نک: I/633-634 .(GAS,
یکى از معاصران درباره سبب اینکه مترجمان و نویسندگان سدههای بعد آثار خود را به ابن سیرین نسبت دادهاند، نوشته است که آنان برای مقبول افتادن آثارشان ناگزیر بودهاند که آنها را به یکى از بزرگان متقدم نسبت دهند (عبدالدایم، ۲/۶۱).
مآخذ:
- ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م؛
- ابن ابى داوود، عبدالله، کتاب المصاحف، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
- ابن اثیر، الکامل؛
- ابن تغری بردی، النجوم؛
- ابن جوزی، عبدالرحمان، الرد على المتعصب العنید، به کوشش محمد کاظم محمودی، بیروت، ۱۴۰۳ق، ۲/۲۹۹؛
- ابن حبان، محمد، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م؛
- همو، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش م. فلایشهمر، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م؛
- ابن حزم، على، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، حجاز، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
- ابن خلدون، عبدالرحمان، مقدمه، بیروت، داراحیاء التراث؛ ابن خلکان، وفیات؛
- ابن سعد، الطبقات الکبیر، به کوشش ادوارد زاخائو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴-۱۹۲۱م؛
- ابن شاکر کتبى، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م؛
- ابن شاهین، خلیل، «الاشارات فى علم العبارات»، در حاشیه جزء دوم تعطیر الانام نابلسى، بیروت، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م؛
- ابن عبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
- ابن عساکر، على، تاریخ دمشق، نسخه عکسى موجود در کتابخانه مرکز؛
- ابن قتیبه، عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، قاهره، ۱۳۲۶ق؛
- همو، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، دارالمعارف؛
- ابن معین، یحیى، معرفه الرجال، به کوشش محمد کامل قصّار، دمشق، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
- ابن ندیم، الفهرست؛
- ابواسحاق شیرازی، طبقات الفقهاء، به کوشش خلیل المیس، بیروت، دارالقلم؛
- ابوحیان توحیدی، البصائر و الذخائر، به کوشش ابراهیم کیلانى، دمشق، ۱۳۶۳ق/۱۹۴۹م؛
- ابوسعد خرگوشى، عبدالملک، شرف النبى، ترجمه نجمالدین محمود راوندی، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۶۱ش؛
- ابونعیم اصفهانى، احمد، حلیه الاولیاء، بیروت، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م؛
- احمد بن حنبل، الزهد، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
- همو، «مسند»، الکتب السته، استانبول، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
- ارطامیدورس،کتاب تعبیر الرؤیا، ترجمه حنین بن اسحاق، به کوشش توفیق فهد، دمشق، ۱۹۶۴م؛
- بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م؛
- همو، «الصحیح»، الکتب السته، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م؛
- بسوی، یعقوب، المعرفه و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م؛
- تعبیرالرؤیا (منسوببه عبداللهبن سیرین)، مصر، ۱۲۹۸ق/ ۱۸۸۱م؛
- تفسیر الاحلام الکبیر (منسوب به ابن سیرین)، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م؛
- جاحظ، عمرو، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۹ق/ ۱۹۶۹م؛
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق؛
- خلیفه بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م؛ دارمى، عبدالله، «السنن»،
- الکتب السته، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م؛ زمخشری، محمود، الفائق فى غریب الحدیث، به کوشش على محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م؛
- سندی، محمد عابد، ترتیب مسند الامام الشافعى، به کوشش محمد زاهد کوثری، بیروت، ۱۳۷۰ق/۱۹۵۱م؛
- طبری، محمد، التاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م؛
- طوسى، عبدالله، اللمع فى التصوف، به کوشش نیکلسون، لیدن، ۱۹۱۴م؛
- عامری، یحیى، غربال الزمان، به کوشش محمد ناجى زعبى، دمشق، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م؛
- عبدالدایم، عبدالله، «ابن سیرین»، الموسوعه الاسلامیه، به کوشش حسن امین، بیروت، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م؛
- عجلى، احمد، تاریخ الثقات، به کوشش عبدالمعطى قلعجى، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۴م؛
- قشیری، عبدالکریم، الرساله القشیریه، قاهره، ۱۳۷۹ق/۱۹۵۹م؛
- مزی، یوسف، تهذیب الکمال، نسخه عکسى موجود در کتابخانه مرکز؛
- مسلم بن حجاج، «الصحیح»، الکتب السته، استانبول، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م؛
- وکیع، محمد، اخبار القضاه، به کوشش عبدالعزیز مصطفى مراغى، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۷۴م؛
دانشنامه بزرگ اسلامی جلد۳