از نخجوان تا نجف
دیار نخجوان و آذربایجان از دیرباز سرزمینى مسلمان نشین و عالم خیز بوده است و ما تاریخ قفقاز و نخجوان را بیشتر با شخصیتهاى سرشناس و درخشان آن مى شناسسیم . خاندان محقق غروى از آن خانواده هاى متدینى بودند که نسل در نسل در آن ناحیه سکونت داشتند و همیشه میان مردم جایگاه ممتازى را دارا بودند. از اجداد و نیاکان محقق ، تنها نام نیکى در تاریخ مانده است که به ترتیب و اجمال نام برده مى شوند:پدرش ((حاج محمد حسن )) که تاجرى درست کار و دیندار بود فرزند ((على اکبر)) و نواده ((حاج محمد حاتم نخجوانى )) است .
پس از آنکه در سال ۱۲۴۳ ق . قرارداد ترکمانچاى با دستهاى خیانت پیشه قاجاریان امضا شد و در نتیجه شوم آن ، بخشى از سرزمین پاک ایران (قفقاز و نخجوان و قسمتى از آذربایجان ) از پیکر پاک ایران عزیز جدا گشت ، مسلمانان آن سوى رود ارس دچار بلاهاى بزرگ و درد و رنجهاى سنگینى گشتند و در زیر فوج فاجعه ها و در حصار حادثه ها خرد شدند. گروهى مردند، گروهى ساختند و سوختند و گروهى دیگر هجرت را برگزیده ، از خانه و کاشانه چشم پوشیده ، تنها جان به سلامت بردند. حاج محمد اسماعیل نخجوانى (پدر بزرگ محقق غروى ) از این گروه اخیر بود که به همراه خانواده اش به شهر قهرمان خیز تبریز کوچید.
اما در تبریز هم اوضاع را مساعد ندید و پس از چند صباحى به شهر اصفهان روى آورد. سالیانى را در آن شهر سپرى ساخت تا آنجا که خود و فرزندانش به (( اصفهانى )) شهرت یافتند. ولى دیرى نپایید که خاندان نخجوانى از اصفهان هم کوچ کردند تا بالاخره به شهر زیارتى و مذهبى کاظمین پناه بردند و همانجا را براى خود وطن اختیار کردند و در آنجا حاج محمد حسن اصفهانى (پدر غروى اصفهانى ) براى خود اسم و رسمى یافت .
حاج محمد حسن دیگر آن مرد غریب نبود که روزى پس از روزگارى آوارگى روى به شهر کاظمین آورد. اکنون همه او را مردى محترم ، پر خیر و با کفایت مى شناختند. بگذریم از اینکه او در میان مردم و تاجران سرشناس عراق به نیک مردى و کارسازى پرآوازه بود و در حوزه بزرگ آن روز نجف هم تاجرى صاحب نام و آبرومند بود و همگان وى را با شهرت ((معین التجار)) گرامى مى شمردند.
مولود کاظمین
اقبال خوش معین التجار، بیش از همه آنگاه به اوج رسید که از لطف خدا، او صاحب پسرى سالم و کامل گشت .
روز دوم محرم سال ۱۲۹۶ ق . آسمان کاظمین هم مانند دیگر شهرهاى مسلمان نشین ، بوى کربلا و عطر عشق و عاشورا مى داد. همزمانى این تولد مبارک با ماه حماسه هاى همیشه جاوید حسینى ، سبب شد که کودک کاظمین و مولود محرم ((محمد حسین )) نامیده شود.
حدیث اشتیاق
حاج محمد حسن معین التجار تنها همان یک پسر را داشت و دلخوش بود که وى مى تواند پس از مرگش راه او را در جهان تجارت دنبال کند. اما پسرش محمد حسین در سر سودایى دیگر و فکرى فراتر از فکر پدر داشت . جوان پر جنب و جوش کاظمین تنها آرزویش این بود که پدرش اجازه دهد تا راه کمال طلبى و دانشجویى پیش گیرد.محمد حسین هر گاه فرصت را مناسب مى دید، آرزوى خود را با پدر در میان مى نهاد و با اصرار از او مى خواست که رضایت دهد تا وارد حوزه معارف اسلامى شود. اما پدر که پسرى جز او نداش ، راضى به این کار نمى شد.
اما هر چه زمان پیشتر مى رفت اشتیاق محمد حسین به تحصیل علوم اسلامى بیشتر مى شد و پدر خود را بیشتر از پیش پیرتر احساس مى کرد و با جدیت از پسر مى خواست که فن تجارت را یاد گیرد و فکر طلبه شدن را از سر بیرون کند. چیزى که این مشکل را از سر راه جوان کمال جوى کاظمین برداشت تنها یک توسل به حضرت باب الحوائج امام موسى کاظم علیه السلام بود. او خود مى گوید:
((آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتى که عصرها در صحن مطهر کاظمین برپا مى شد شرکت جسته بودم . نماز تمام شده بود اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من در حالى که زانوى غم در بغل گرفته بودم ، با فاصله اندکى پدرم را مى پاییدم که دیدم با یکى از تجار بغداد گرم صحبت است . همچنانکه نشسته بودم داشتم در آتش اشتیاق مى سوختم . چشمم در گنبد زیباى امام کاظم علیه السلام بود که … عنان از کف هر صاحب دلى مى ربود. در این حال از دلم گذشت که اى باب الحوائج ، اى موسى بن جعفر، تو عبد صالح و از بندگان برگزیده خدایى و در پیش حضرت حق آبرودارى ، تو را چه مى شد اگر از خدا مى خواستى دل پدرم را به من نزدیکتر مى کرد تا با تصمیم من – که چیزى جز تحصیل علم و کمال در مکتب شما نیست – راضى مى شد… در همین اندیشه ها بودم که دیدم پدرم صدایم مى کند:محمد حسین ! محمد حسین ، پسرم ! اگر هنوز هم آرزومندى که به حوزه بروى تا دروس اسلامى بخوانى برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمى شوم … اگر دلت مى خواهد به نجف اشرف بروى برو!
از آن روز زندگانى محقق غروى آغازى دیگر داشت که خشنودى پدر را نیز همراه داشت با خیالى آسوده راه نجف اشرف در پیش گرفت تا روح تشنه اش را از چشمه هاى جوشان علم و حکمت و عرفان علوى سیراب سازد.
استادان و سرچشمه هاى نور
کودک کاظمین هنوز در فصل بهاران زندگى بود. تازه در باغ خرم حیات ، نونهالى سرسبز بود که توانست هنر ظریف خط و خوشنویسى را – آن هم در انواع گوناگون آن – یاد گیرد. از آنجا که آن روزها هم چون روزگاران گذشته ، صنعت خط از هنرهاى بدیع و چشمگیر بود، مهارت محمد حسین ، آن هم در دوران کودکى وى را در میان آشنایان زبانزد ساخت . پدر هم که به استعداد درخشان فرزندش پى برده بود، با تمام توان وسایل تحصیل و ترقى او را در حوزه علمیه نجف فراهم ساخت تا این استعداد زلال و جوشان هر چه بهتر و بیشتر شکوفا گردد.
محمد حسین در دهه دوم زندگى (در سال ۱۳۱۴ یا۱۳۱۵ ق ) بود که پا به حوزه بزرگ نجف نهاد و چیزى نگذشت که مراحل کمال را در دروس مقدماتى یکى پس از دیگرى پشت سر گذاشت و بزودى در حلقه درس بزرگترین اساتید حوزه آن روز شرکت جست . استادان او در مرحله سطح و خارج ، به ترتیبى که در تاریخ و کتابهاى تراجم نوشته اند، عبارت بودند از:
۱٫ شیخ حسن تویسرکانى (متوفاى ۱۳۲۰ ق .)
محمد حسین غروى ، پیش از همه ، پله هاى نخست ترقى و تعالى را به پیروى از او پیمود، درس تلاش و تقوا را از او یاد گرفت و بیست و چهار بهار از عمرش مى گذشت که استادش تویسرکانى رحلت کرد.
۲٫ آیه الله سید محمد طباطبایى فشارکى (۱۲۵۳ – ۱۳۱۶ ق .)
محقق غروى نتوانست بیش از دو سال از محضر پرفیض این استاد خلیق و بزرگوار بهره مند گردد. آیه الله فشارکى تا سال ۱۳۱۲ ق . در سامرا سکونت داشت .
۳٫ حاج آقا رضا همدانى (۱۲۵۰ – ۱۳۲۲ ق .)
حضور در درس و بحث آیه الله همدانى که بیشتر با اثر بزرگش کتاب ((مصباح الفقیه )) شناخته مى شود، چندان طولى نکشید و محقق غروى بیست و ششمین سال از زندگانى را سپرى مى ساخت که این استاد بزرگوارش هم به دیار باقى شتافت .
۴٫ آیه الله آخوند خراسانى (۱۲۵۵ – ۱۳۲۹ ق .)
آقا محمد حسین جوانى بیست ساله بود که به حوزه درس آخوند خراسانى راه یافت و تا آخر عمر آخوند، که سیزده سال پس از آن به درازا کشید به طور مرتب در حلقه درس اصول آخوند شرکت جست و در همین سالها بود که بیشترین بخش از شرحش بر کفایه الاصول را نگاشت . او از شاگردان طراز اول آخوند بود و تا ایشان زنده بود به احترام او از تدریس مستقل و متشکل اجتناب مى کرد و روزى که آخوند در گذشت آقا محمد حسین مردى بزرگ سرشناس شده بود و در حالى که تنها سى و سه سال از عمرش مى گذشت پس از وفات آخوند در جاى وى نشست و از مدرسان بنام و پرآوازه نجف گشت .
محقق غروى در نزد این چهار استاد بزرگوارش بیشتر علم فقه و اصول خواند. اما استادان وى در حکمت و فلسفه عبارتنداز:
۵٫ حکیم محمد باقر اصطهباناتى شیرازى (متوفاى ۱۳۲۶ ق .)
حکیم اصطهباناتى تنها تا سال ۱۳۱۹ ق . در نجف بود و آقا محمد حسین در حدود چهار یا پنج سال از محضر این استاد فرزانه ، استفاده کرده است
۶٫ شیخ احمد شیرازى (متوفاى ۱۳۲۲ ق .)
با عنایت به تاریخ وفات وى مى توان گفت که محقق غروى بیشترین بهره را از این استاد حکیم مى توانست ببرد ولى عجیب این است که حتى بیشتر کسانى که زندگانى علامه غروى را نوشته اند از این استاد نام نبرده اند!
روایت یاران
داستان دوستان حکایتى بس دلکش و آموزنده است و کارساز بودنش در شناخت شخصیتها چنان پر اهمیت است که سعدى مى گوید:
من آنگه بگویم که تو کیستى
|
اما از یاران علامه غروى چیزى ننگاشته اند تنها از چند شخصیت یادى شده است که نام مى بریم :
۱٫ بزرگ عارف معاصر آیه الله میرزا جواد آقا ملکى تبریزى .
۲٫ میرزا على اصغر ملکى تبریزى .
۳٫ میرزا حبیب ملکى تبریزى .
میرزا على اصغر و میرزا حبیب دو برادر و پسر عموهاى میرزا جواد آقا ملکى تبریزى بودند.
آیه الله غروى با هر سه بزرگوار رفت و آمد داشت اما بیش از همه با میرزا على اصغر ماءنوس بود … رفاقت و مصاحبت با عارف واصل میرزا جواد آقا ملکى هم از دیر باز برقرار بود. علامه غروى و میرزا جواد آقا هر دو از شاگردان حاج آقا رضا همدانى بودند و تا سال ۱۳۲۰ ق که میرزا جواد آقا از نجف به ایران بازگشت با هم ماءنوس بودند. پس از آن نیز توسط نامه از حال همدیگر با خبر مى شدند.
۴٫ فقیه اصولى میرزا محمد حسین نایینى (۱۲۷۷ – ۱۳۵۵ ق .)
میرزاى نایینى و غروى اصفهانى ارتباط تنگاتنگى با هم داشتند و در مواقع دشوار یاور و یاور یکدیگر بودند.
۵٫ آیه الله سید احمد کربلایى تهرانى (م ۱۳۲۲ ق .)
مشایخ
بزرگان بسیارى براى علامه غروى اجازه نامه روایتى نوشته اند که براى نمونه دانشمندان و اندیشوران زیر را مى توان نام برد:
۱٫ بزرگ محدث معاصر حاج میرزا حسین نورى طبرسى ، گردآورنده مجموعه روایتى شیعه ، مستدرک الوسائل
۲٫ آیه الله سید حسن صدرالدین موسوى معروف به صدر کاظمى نویسنده کتاب تاءسیس الشیعه و…
۳٫ میرزا محمد باقر اصطهباناتى شیرازى
۴٫ شیخ احمد شیرازى مشهور به ((شانه ساز))
۵٫ شیخ الشریعه اصفهانى .
در آسمان آثار و ابتکار
مهم ترین امتیازى که در آثار نابغه نجف دیده مى شود استدلالى و ابتکارى بودن آنهاست که حکایت از ژرف نگرى و دقت نظر او مى کند و همین است که او را یکى از استوانه هاى علم اصول و حکیم ژرف اندیش و عارف پارسا و زاهد شب زنده دار، مشهور و پرآوازه کرده است و این همه را آثار او و به زبان رسا حکایتگرند. حال بخشى از آثار ماندگار او را در اینجا مى آوریم :
الف – علم اصول
۱٫ الاجتهاد والتقلید والعداله
۲٫ الاصول على النهج الحدیث #
۳٫ الطلب والاراده عندالامامیه والمعتزله والاشاعره#
این سه کتاب در یک مجلد بزرگ با نام (( بحوث فى الاصول )) چاپ شده است .
۴٫ چندین رساله در مباحث مختلف اصولى
۵٫ حاشیه بر رساله قطع شیخ انصارى
۶٫ نهایه الدرآیه فى شرح الفایه ، در چهار جلد#
در مورد این کتاب که بزرگترین اثر علامه غروى در علم اصول است تجلیل و تعظیم بسیار شده است . به راستى که این شرح ، نهایت درایت را داراست و اگر برتر از کتاب کفایه نباشد کمتر از آن نیست .
ب – علم فقه
۷٫ کتاب الاجاره#
۸٫ صلاه الجماعه#
۹٫صلاه المسافر#
این سه کتاب هم بتازگى در یک مجلد با نام ((بحوث فى الفقه )) انتشار یافته است .
۱۰٫ حاشیه کتاب المکاسب #
حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى ، معروف ترین اثر فقهى علامه غروى است که پس از گذشت دو سال از وفاتش در دو جلد بزرگ به قطع رحلى انتشار یافت .
۱۱٫ حاشیه بر کتاب الطهاره شیخ اعظم انصارى .
۱۲٫ چندین رساله فقهى
۱۳٫ سه منظومه درباره اعتکاف ، روزه و نماز جماعت #
۱۴٫ الوسیله توضیح الماسئل به زبان عربى#
۱۵٫ ذخیره العباد. توضیح المسائل فارسى#
ج – فلسفه و حکمت
۱۶٫ تحفه الحکیم . منظومه اى است به سبک منظومه حکیم سبزوارى در حکمت متعالیه .
تحفه حکیم از همان روزهاى نخستین انتشارش مورد توجه اهل فن بوده و بعضى از حکما و نویسندگان به شرح آن دست زده اند.
۱۷٫ رساله فى اثبات المعادالجسمانى#
۱۸٫ حاشیه بر اسفار ملاصدرا.
۱۹٫ مکاتبات فلسفى و عرفانى#
مجموعه اى است از ۱۴ نامه در شرح و تحلیل دو بیت شعر از عطار نیشابورى آنجا که مى گوید:
در کمال عز خود مستغرق است
|
او بسر ناید زخود آنجا که اوست
|
کى رسد عقل وجود آنجا که اوست
|
نیمى از نامه ها از حکیم غروى اصفهانى و نیمى دیگر از عارف معروف سید احمد کربلایى است که دیدگاه یکدیگر را به نقد و بررسى نشسته اند. حاصل آن مناظرات علمى این اثر جاوید گشته است .
۲۰٫ تفسیر قرآن این تفسیر که گویا نیمه تمام مانده تاکنون چاپ نشده است .
۲۱٫ الانوارالقدسیه# مجموعه دل انگیزى از اشعار عربى آیه الله غروى است
۲۲٫ دیوان مفتقر# این کتاب که شعرهاى فارسى حکیم غروى را در خود گردآورده است با نام نامناسبى که هیچ برازنده ایشان نیست دهها بار چاپ شده و انتشار یافته است و این اشتباه از آنجا ناشى شده است که پدر شاعر حکیم و عارف حوزه نجف حاج محمد حسن اصفهانى معروف به معین التجارک کمپانى یعنى شرکت راه آهن بغداد – کاظمین را به عهده داشت و او بود که براى نخستین بار بانى این کار خیر گشت . از اینجا و تنها به همین علت است که دیوان اشعار فرزندش با نام ((دیوان کمپانى )) و نام آن حکیم الهى به نام ((آیه الله کمپانى ))! معروف گشت . ولى چنانکه شمارى نقل کرده اند او از این اسم ناراضى بود و از شنیدن این کلمه بیگانه به سختى ناراحت مى شد.
۲۳٫ دیوان غزلیات یا مجموعه عارفانه ها#
شاگردان
مکتب علامه غروى را چه در علم اصول و فقه و چه در حکمت و فلسفه باید از مکتبهاى بسیار پربرکت شیعه به حساب آورد. بر طبق تحقیقى حدود یکصد و پنجاه بزرگوار افتخار شاگردى در مکتب علامه غروى را داشته اند. عجیب اینکه در میان شاگردان ، از مرجع تقلید و فقیه و فیلسوف گرفته تا مفسر و محدث و متفکمر و نویسنده و عارف و واعظ و… را مى توان دید که همگى به نوعى به شاگردى غروى اصفهانى مباهات مى کرده اند. اکنون ما تنها از بعضى از آنان نام مى بریم ،حضرات آیات :
سید محمد حجت کوه کمرى (۱۳۱۰ – ۱۳۷۲ ق )،
سید حسین طباطبایى بروجردى (۱۲۹۲ – ۱۳۸۰ ق )،
سید محمد هادى میلانى (۱۳۱۳ – ۱۳۹۵ ق )،
سید ابوالقاسم خویى (۱۳۱۷ – ۱۴۱۳ ق )،
سید عبدالاعلى سبزوارى ۱۳۲۸ – ۱۴۱۴ ق )،
سید محمد کاظم موسوى حسینى (۱۳۲۲ – ۱۴۰۵ ق )،
شیخ سلمان خاقانى (۱۳۳۱ – ۱۴۰۸ ق )،
شیخ محمد تقى بهجت فومنى رشتى (متولد ۱۳۳۲ ق )،
سید محمد باقر طباطبایى سلطانى بروجردى (متولد ۱۳۳۲ ق )،
شیخ ابوالفضل خوانسارى (متولد ۱۳۳۴ ق )،
سید على بهشتى بابلى (متولد ۱۳۲۴ ق )،
میرزا غلامحسین جعفرى همدانى (۱۳۲۴ – ۱۴۱۶ ق )،
شیخ على خوزانى اصفهانى معروف به ((آیه الله مشکات ))،
حاج شیخ على محمد بروجردى (۱۳۱۵ – ۱۳۹۵ ق )،
شیخ عبداللطیف سمامى حائرى (۱۳۳۰ – ۱۴۰۰ ق )،
شیخ ابوالحسن شیرازى ،
آقا میرزا کاظم دینورى تبریزى (۱۳۲۰ – ۱۴۱۶ ق )،
سید مهدى اشکورى نجفى (متولد ۱۳۳۶ ق )،
شیخ احمد اهرى (۱۳۰۵ – ۱۳۸۸ ق )،
علامه سید محمد حسین طباطبایى (۱۳۲۱ – ۱۴۰۲ ق )
سید محمد حسن الهى طباطبایى
علامه شیخ عبدالحسین امینى تبریزى (۱۳۲۰ – ۱۳۹۰ ق )،
محمد على اردوبادى (۱۳۱۲ – ۱۳۸۰ ق )،
شیخ محمد رضا مظفر (۱۳۲۲ – ۱۳۸۴ ق )،
شیخ محمد حسین مظفر (۱۳۱۲ – ۱۳۸۱ ق )،
میرزا شیخ نجم الدین جعفر عسکرى (۱۳۱۳ – ۱۳۸۱ ق )،
سید عبدالحسین طیب (۱۳۱۲ – ۱۴۱۲ ق )،
سید محمد حسینى همدانى (۱۳۲۲ – ۱۴۱۷ ق )،
شیخ محمد حسین اعلمى (۱۳۲۰ – ۱۳۹۳ ق )،
سید میرزا محمود موسوى زنجانى (۱۳۰۹ – ۱۳۷۴ ق )،
سید امیر محمد کاظمى قزوینى (۱۳۳۵ – ۱۴۱۴ ق )،
شیخ محمد جواد یثرى (۱۳۳۰ – ۱۴۱۵ ق )،
سید محمد تقى آل بحرالعلوم (۱۳۱۸ – ۱۳۹۳ ق )،
شیخ عبدالرحیم سامت قزوینى (متولد ۱۲۸۱ ش )،
شیخ محمود شریعت مهدوى (متولد ۱۳۳۵ ق )،
شیخ محمد رضا غراوى (۱۳۰۳ – ۱۳۸۵ ق )،
سید نورالدین میلانى حائرى (متولد ۱۳۳۶ ق )،
سید صدرالدین شوشترى جزایرى (۱۳۱۳ – ۱۳۸۵ ق )،
سید محمد شبر (متولد ۱۳۳۰ ق )،
محمد طاهر آل شیخ راضى (۱۳۲۲ – ۱۴۰۰ ق )،
شیخ کاتب طریحى (۱۳۰۳ – ۱۳۹۰ ق )،
محمد طه کرمى هویزى (۱۳۱۷ – ۱۳۸۸ ق )،
شیخ محمد امین زین العابدین بصرى (متولد ۱۳۳۳ ق )،
شیخ عبدالمهدى مطر (۱۳۱۸ – پس از ۱۳۹۰ ق )،
حاج شیخ حسین انوارى همدانى ، توسلى شیرازى ،
سید سجاد علوى گرگانى (۱۳۲۲ – ۱۴۰۷ ق )،
حاج سید على مولانا تبریزى (۱۳۲۰ – ۱۳۹۲ ق )،
حاج شیخ نصرالله شبسترى (متولد ۱۳۳۰ – ق ) و…
شاگردان برگزیده عرفان
حکیم غروى اصفهانى ، مدت زمان طولانى حوزه درس عرفانى خصوصى داشتند که در خانه خود برگزار مى کرد. بزرگمردانى که در این حلقه حال و اشراق ، گرد هم مى آمدند، عبارت بودند از:
۱٫ علامه سید محمد حسین طباطبایى تبریزى
۲٫ آیه الله سید محمد هادى میلانى
۳٫ آیه الله سید ابوالقاسم خویى
۴٫ آیه الله میرزا یوسف ایروانى
۵٫ آیه الله امام زنجانى
۶٫ آیه الله اعتماد رشتى
از دیدگاه دیده وران
در تجلیل و تمجید از مقام علمى و معنوى آیه الله غروى اصفهانى داستانهاى گویا و سخنان رسایى از بزرگان و صاحبنظران نقل شده است که همه حاکى از اخلاص و نبوغ فکرى اوست .
اینک براى نمونه به چند سخن توجه مى کنیم :
۱٫ آیه الله سید محمد هادى میلانى :
((شیعه در دویست سال اخیر، فردى به جامعیت مرحوم (غروى ) اصفهانى به خود ندیده است .))
پس از وفات میرزاى نایینى اعلامیه اى به امضاى مرحوم ملکى (میرزا جواد آقا ملکى تبریزى ) و حضرات آیات آقاى میلانى و آقاى خویى به این مضمون انتشار یافت که :
((بعد از مرحوم شیخ انصارى در این اواخر نظیر آیه الله غروى اصفهانى در روحانیت تشیع پیدا نشده و در حوزه نجف اشرف نظیر ایشان نیست …))
۲٫ علامه سید محمد حسین طباطبایى :
((استاد بزرگ ، حکیم خداشناس و فقیه پارسا و دایرمدار آسمان پژوهش و تحقیق ، و سالک و مرزبان سرزمین دانش و تدقیق ، شیخ محمد حسین اصفهانى غروى است که خدا مقام بلندش را بلندتر سازد.))
۳٫ علامه ادیب محمد على اردوبادى :
((… استاد بزرگ ما، یکه سوار هر میدان بود از هر نظر بى نظیر مى نمود. و نسبت به هر فضیلت به او مانند نسبت دندانه هاى شانه به شانه است … .
او در هر یک از دانشهاى حکمت ، کلام ، فقه ، اصول ، تفسیر، حدیث ، شعر و ادب ، تاریخ ، معارف ، اخلاق و عرفان به طور مساوى وارد بود و در هر کدام از ملکات برترى بخش و روحیات کریمانه و کارهاى نیکو و گسترده و فضیلتهاى توصیف شده ، از جدیت شدید در عبادت و خطر کردن در زهد، و شب زنده دارى گرفته تا سجده هاى طول و دراز و ریاضت و تهذیب و محاسبه نفس ، همه و همه براى او یکى و مساوى بود… و به هیچ وجه براى خدا، مشکل نیست که جهان را در یک فرد جمع کند و حکمت نورى است که خدا در دل هر کس که سزاوار باشد مى اندازد…))
۴٫ استاد و محقق بزرگوار علامه سید عبدالعزیز طباطبایى یزدى .
((من در تاریخ تشیع ، فیلسوفى متعبدتر از آیه الله شیخ محمد حسین اصفهانى نمى شناسم . او عاشق دعا و عبادت و شیفته نماز و زیارت بود. به اهل بیت اطهار علیهم السلام ارادت ویژه اى داشت …))
۵٫ متفکر شهید استاد مرتضى مطهرى :
((حاج شیخ محمد حسین غروى اصفهانى ، در تقوا و علم منقولا و معقولا یگانه بود… و اندیشه اش هم اکنون جزو اندیشه هاى زنده اى است که در میان علما و فضلاى حوزه هاى درس فقه و اصول مطرح است …))
فصل فراق و هجران
پنجم ماه ذیحجه سال ۱۳۶۱ ق . روز دوشنبه بود که از فراز بارگاه قدس مولا على علیه السلامخبر وفات بزرگ استاد نجف به گوش همگان رسید. این خبر چنان نابهنگام بود که فضلا و دانشوران حوزوى را دچار تحیر غمبار کرد. بزرگ ادیب شیعى ، علامه اردوبادى ، سوگ سروده اى را که در گرامیداشت استادش گفته بود ورد زبان همگان ساخت مردم بویژه شاگردان و یاران و نزدیکان استاد که سخت از این فاجعه اندوهبار، آزرده و آشفته بودند بیتى از آن سوگواره دلسوز را به هم مى خواندند و ناله مى کردند. ادیب اردوبادى در آن بیت گفته بود:
حق ان تبکى من بعدالحسین آرى تشییع پیکر نابغه نجف و خادم صادق امام حسین علیه السلام با نام و یاد حسین علیه السلام برگزار شد و در آستان قدس علوى ، زیر ایوان طلاى مولا جنب مناره شمالى مقبره کوچکى در کنار مقبره علامه حلى به خاک سپرده شد.
عاکفان حرمت قبله اهل کرمند
|
واقف از نکته سربسته لوح و قلمند
|
خاکساران تو ماه فلک ملک حدوث
|
جان نثاران تو شاه ملکوت قدمند
|
((مفتقر)) دست تو و دامن آنان که همه
|
خضر جانند و مسیحا نفس و روح دمند
گلشن ابرار جلد ۲//جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم |
|