علما-الفعلمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)

زندگینامه آیت الله العظمى شیخ محمد على اراکى(متولد ۱۳۱۲ ه.ق-متوفى ۱۴۱۵ ه.ق)

 images-6 زندگینامه آیت الله العظمى شیخ محمد على اراکى(متولد ۱۳۱۲ ه.ق-متوفى ۱۴۱۵ ه.ق)

شیخ العلماء و المجتهدین،قدوه الفقهاء العاملین،اسوه الاذکیاء و الاتقیاء،آیه الله‏العظمى الشیخ محمد على الاراکى ابن حجه الاسلام حاج میرزا آقا فراهانى،یکى دیگراز آخرین یادگارهاى حوزه پربرکت مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى،و یکى ازمراجع عالیقدر تقلید و از اوتاد و زهاد وارسته و یکى از عالمان عاملى بودند که علم راهمراه عمل،و عمل را مقدم بر علم و دنیا را قرین آخرت،و آخرت را مقدم بر دنیاساخته بودند.ایشان یکى از برجستگان ذخیره‏اى این عصر بودند که هرگز هیچکدام ازمباحث اصولى و فقهى استاد را ترک نگفته بودند.

ولادت:

ایشان در سال ۱۳۱۲ ه.ق در اراک،در یک خانواده روحانى قدم به عرصه‏حیات نهادند،و تا سال ۱۳۴۰ در آن شهر از محاضر اساتید بزرگوارى مانند مرحوم‏سلطان العلماء و دیگران کسب دانش نمودند تا اینکه در سال ۱۳۴۰ ه.ق به هنگام‏عزیمت آیه الله حاج شیخ عبد الکریم حائرى در سال مزبور،همراه مؤسس به حوزه‏علمیه قم مهاجرت نمودند و در ملازمت و همراهى ایشان بوده‏اند.ضمن تحصیل،پیوسته در تهذیب نفس و تکمیل مراتب علمى و پربار ساختن فقه و اصول ومبادى معارف اسلامى کوشا و ساعى بوده‏اند و درس فقه و اصول ایشان همواره موردتوجه و عنایت فضلاء و دانش پژوهان قرار داشته است.

سندى از تاریخ:

صاحب آئینه دانشوران در مقام معرفى اساتید حوزه علمیه قم،در آن اوان‏شکل‏گیرى حوزه در سالهاى ۱۳۴۰ و ۵۰ چنین مى‏نویسد:

«آقاى شیخ محمد على عراقى،فرزند حاج میرزا آقا فراهانى است که در سال‏۱۳۱۲ ه.ق در سلطان آباد عراق تولد یافته است.معزى الیه در مسقط الراس بوده که‏حوزه علمیه به قم انتقال یافته بود.ایشان نیز از علماى مهاجر بودند و از خصیصین(اصحاب خاص و ویژه) مؤسس آیه اللهى به شمارند.چه بیشتر تحصیلات ایشان‏خدمات حضرت‏معظم له بوده و امروزاز مدرسین ودانشمندان موثق‏حوزه بشمارند.» (۱)

خصوصیات و ویژگیها:

چهره نورانیش‏حکایت از نور ایمان‏و تقوى،نگاه نافذش‏نشانى از بصیرت وتوسم خدایى، بیان‏شیرینش بیانگرهدایت و تربیت،قدخمیده‏اش نشانى ازتلاش و کوشش در راه خدا،وجود روحانیش نمایانگر شخصیت معنوى و فضایل وکمالات نفسانى و اخلاقى مى‏باشد.او محضر گرم و باصفا،سخنان عالمانه وحکمت‏آمیز داشت.نماز جماعت او در مدرسه فیضیه میعادگاه محتاطان و وارستگان واهل یقین و تقوى بود که به آسانى حاضر نبودند پشت‏سر هر امام نمازگزارى،قامت‏ببندند،و نماز جمعه او در هر هفته آن ایام تیره و سیاه روزگار طاغوت،محل اجتماع وگرد آمدن دردمندان و منتظران حکومت عدل الهى بود که به سهولت و آسانى حاضرنبودند پشت‏سر هر امام جمعه منصوب رژیم قیام ورزند.ما خود این روزهاى سیاه وآن خطبه‏هاى حکمت‏آمیز و پر از وعظ و اندرز آن ایام را دیدیم و صفوف منظم ومشحون از انسانهاى خداجوى و دردمند را که شبستانهاى طرف شمال مسجد امام‏حسن عسکرى(ع)را با وجود خود پر مى‏ساختند.و عطش انقلاب و حرکت اسلامى‏خود را با بیانات ایشان تسکین مى‏بخشیدند.شاهد بودیم در جمع آن نمازگزاران‏جمعه،شخصیتهاى حوزوى و فرهنگى و اهل دل و اهل درد فراوان یافت مى‏شد.این‏نماز پربرکت و پرصلابت تا اوایل پیروزى انقلاب ادامه داشت،تا ایامى که دوران‏کهولت و پیرى اجازه نداد و حضور مرتب در جمعه‏هاى هفته واقعا سخت‏بود.

نعمات الهى:

مجله پیام انقلاب،در شماره‏هاى ۱۲۵ و۱۲۶ در سال‏۱۳۶۳ ه.ش،مصاحبه‏اى‏با معظم‏له انجام داده‏اند که حاوى نکاتى از زندگى آن فقیه بزرگوار از زبان خودشان‏مى‏باشد.چه بهتر عنان قلم را معطوف بیانات خود معظم له نمائیم تا ترسیم صحیح‏تر ودقیق‏ترى از زندگى ایشان داشته باشیم:

«از نعمات بزرگ الهى بر بنده،یکى وجود مرحوم حاج احمد شیرازى بود که‏بسیار آدم بصیر و بینائى بود و ایشان یک دفعه مى‏فرمود که خداوند به تو(یعنى بنده)سه نعمت‏بزرگ عنایت کرده که به احدى نداده است:یکى استادى خداوند به شما داده‏که به احدى نداده(منظورشان مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى بوده است)و نیز یک پدرى هم به شما داده است که به احدى نداده،پدر من یک آدم بخصوصى بود.ازعلم و ایمان و ایشان علاقه خاصى به پدرم داشتند.و همچنین از آنجا که ایشان باخانواده بنده محرمیت داشتند و با هم در یک منزل مى‏نشستیم،مى‏گفتند خداوند عیالى‏به شما داده که به احدى نداده است.(از فضل و تقوى)همچنانکه مرحوم حاج احمد شیرازى نیز فرمودند،پدرم یکى از بزرگترین‏نعمات الهى به بنده بوده است.ایشان دست پرورده مرحوم آخوند ملا محمد ابراهیم‏الجدانى بود که از اوتاد عصر بوده است و نیز دست‏پرورده شیخ اصفهانى بوده که موردعلاقه خاص مرحوم شیخ بوده است.از پدرم شنیدم که مى‏گفت آخوند به من مکررامى‏فرمود که تو استوانه مسجد ما هستى.یعنى هر وقت که آخوند به مسجد مى‏رفته، پدرم را در مسجد در حال قیام مى‏دیده است.پدرم این طور بود.

امن هو قانت اناءاللیل ساجدا و قائما یحذر الآخره (۲)

دوران تحصیل و اساتید:

شوهر همشیره‏اى داشتم به نام آقاى عمادى.ایشان مرا در سن ۱۱ یا ۱۲ سالگى‏به درس و تحصیل علوم الهیه واداشت.یادم مى‏آید پدرم یک پنجه حمد که کتابى بودداشتیم و من در حالى که چیزى از خواندن و نوشتن نمى‏دانستم،و نمى‏فهمیدم مرتب‏این کتاب دست من بود، و ورق مى‏زدم و براى خودم چیزهایى مى‏خواندم.این آقاى‏عمادى که خود یکى از نعمتهاى بزرگ الهى براى من بود،که ایشان مرا دلالت فرمود به‏مرحوم حاج شیخ جعفر که از اوتاد خاص بودند و دروس صمدیه،سیوطى،معالم،رسائل و مکاسب را تدریس مى‏فرمودند،و ادیب کاملى از هر جهت‏بودند.

بعد از ایشان آقاى سلطان وارد اراک شدند.آیه الله شیخ محمد تقى شیرازى درمورد آقاى سلطان فرموده بودند او نور چشم و قوت بازوى من است.لذا پیش خودم‏مى‏گفتم کسى را که حاج محمد تقى شیرازى اینچنین بگوید،این باید ملک و ازفرشتگان باشد.دور آقاى سلطان مثل پروانه پر مى‏زدم.ایشان را بسیار دوست‏مى‏داشتم و از حضورشان فیض مى‏بردم.

بعد از فوت حاج سید جعفر در همان سال،در محضر شریف آیه الله حاج سیدمحمد تقى خوانسارى(اعلى الله مقامه الشریف)بودم.ایشان هم شخص عجیبى بود.

دواب قلب بود.مجاهد فی سبیل الله و مقامى بس عظیم داشت.ایشان هم مقدارى مراکفالت فرمودند.

پس از فوت ایشان،یک حاج حسینى نجار بود که او نیز شخص بزرگى بود.درعظمتش اینقدر که بعضى توهم مى‏کردند که خدمت آقا مى‏رسند.بعید هم نبود.مقامات عجیبى داشت.

آشنایى با حضرت امام(ره):

حضرت آقاى خمینى مدتى را در اراک بوده‏اند و در حوزه اراکیه آنجا تحصیل‏مى‏نمودند و حتى منبر مى‏رفته‏اند که در آن مدت با ایشان آشنایى نداشتم.اما آن وقتى‏که در قم بودیم معارفه تامى پیدا کردیم و یکى از همصحبتهاى بنده بودند.گاهى اتفاق‏مى‏افتاد از منزل تا میدان کهنه قم،نزدیک شاهزاده حمزه،این راه را دو به دو طى‏مى‏کردیم و ضمن صحبتها و مباحثه‏ها برمى‏گشتیم.با هم خیلى مانوس بودیم.آن اوایل‏که وارد قم شدم ایشان به من اظهار کرد،شما یک درس تفسیر صافى براى من بگویید،تفسیر صافى با اصول فقه و اصطلاحات آن مناسبتى نداشت و لذا چون با آن‏اصطلاحات مانوس نبودم،چند شب تدریس کردم.اما دیگر نرفتم.ایشان هم اصرارى‏نکرد.بله اوایل آشناییمان این طور بود.

ایشان مرد بسیار جلیل است و او را به جلالت‏شناختم.بسیار مرد پاکى است.

پاک،پاکى نفس دارد.پاکى ذاتى و درونى دارد و این بر همه خلق معلوم شده است.مادر مدت پنجاه سال که با این شخص بزرگ آشنایى پیدا کرده‏ایم،جز تقوى و دیانت وسخاوت و شجاعت و شهامت و بزرگى نفس و بزرگى قلب و کثرت دیانت و جدیت در علوم نقلى و عقلى و طى مقامات عالى و…در او چیز دیگرى نیافتیم و ندیدیم.

مردى با تقوى به تمام معنى و مردى فداکار اسلام به تمام معنى.این مرد قد مردانگى‏علم کرد و در مقابل کفر ایستادگى کرد و ید غیبى هم با او همراهى کرد.به طورى که‏محیر العقول بود و در هیچ خانه‏اى و هیچ زاویه‏اى از زوایاى این مملکت‏باقى نماند،مگر که گفته شد:«مرگ بر شاه‏»او(حضرت امام)جان در کف دست گذاشته است و در مقابل تبلیغ قرآن و دین‏حنیف اسلام جانبازى مى‏کند،جان در کف گذاشته و حاضر براى شهادت شده است.

خداوند قوه غریبى در این مرد خلق فرموده که همچو قوه‏اى که به ایشان داده به‏هیچ احدى نداده.همچنین جراتى،چنین شجاعتى و دیدى به او داده است که به احدى‏نداده.او مانند جدش على بن ابیطالب(ع)است که:«ضربه على یوم الخندق افضل من‏عباده الثقلین‏»شد.یک چنین جراتى را خداوند به حضرت امیر داده بود.حالا فرزندش‏نیز این طور است.این همه عمرو ابن عبدودها در دنیا نعره مى‏زنند و فریاد مى‏کنند،ولى ابدا ترسى ندارد.این چه شجاعتى است که خداوند به او داده است!ان شاء الله‏خداوند از چشم بد محفوظش بدارد.یک چنین کسى کمیاب است.کم نظیر است ونظیر ندارد.خداوند عاقبتش را ختم به خیر کند ان شاء الله.و آنچه را که مى‏خواهد و دردل دارد،خداوند نصیبش کند.

س:حضرت آیه الله از مشکلاتى که در ایام تحصیل در قم داشتید،یا چنانچه‏خاطراتى از سختیها و مشقتهایى که در دوران رژیم رضاخانى براى روحانیان فراهم‏مى‏شده است،در خاطرتان مى‏باشد،مطالبى را بیان بفرمائید.

ج:مشکلات بسیار بوده است،یکى از مشکلات اینکه آن زمان که رضاخان نظام‏اجبارى سربازگیرى و بى‏حجابى را حکم کرده بود،آقایان علماى اصفهان به قم آمدند وچندین ماه در قم ماندند یک حاج آقا نور اللهى بود که اس و اساس این نهضت وجریان بود که تمامى مخارج این برنامه به عهده ایشان بود،و اول متمول ایران شایدبود.علماى عصر ما در یک گوشه صحن اجتماع مى‏کردند و سخنرانى مى‏شد و!۶۵۶ توسلاتى داشتند و آن مرد که(رضاخان)تمام اینها را مى‏شنید و در دل نگه مى‏داشت واز این مى‏ترسید که نکند این علما پیش ببرند.و مرتب تلفنى با قم در تماس بود وماجرا را دنبال مى‏کرد تا اینکه قضیه حاج شیخ محمد تقى بافقى پیش آمد که شخصاآمد قم و توى پله‏هاى مدرسه فیضیه که از در صحن کهنه باز مى‏شود ایستاد و نعره‏اى‏زد که تا آخر مدرسه نعره‏اش رفت.مى‏گفت ذریاتتان را به آب مى‏ندازم و بر مى‏اندازم.

خیلى نعره کشید و رفت.(پس از آن)سید محمد تقى را گرفتند و آن ملعون با دست‏خودش جلوى ایوان آیینه خواباند و شلاق زد و او هم مرتب مى‏گفت‏یا صاحب‏الزمان.البته ابتدا حاج شیخ محمد تقى به ضریح حضرت معصومه(س)پناهنده شده‏بود که سید ناظم رئیس امنیه قم با رفقایش با چکمه وارد حرم حضرت معصومه(س)شدند و هیچ احترام و اعتنایى نکردند و حاج شیخ محمد تقى را گرفتند و بردند امنیه وپس از شلاق زدن در جلوى ایوان آیینه،به حبس انفرادى نمور و تنگ و تاریک بردند.

براى شام شبش که چیزى نیاورده بودند دست در کیسه پولش کرده و یک ریال پول‏داشته، بیرون مى‏آورد و به زندانبان مى‏گوید این را براى من نخودچى و کشمش بخر وبیاور.نخودچى و کشمش را دو سه شب تناول مى‏نمود و با آنها تحمل مى‏کرد و پس ازآن که دیگر هیچ نداشته است،رو به آسمان کرده و به خدا عرض مى‏کند:«خدایا!

آخوندت حرکت دارد و مى‏جنبد.»اشاره به اینکه تو خود در قرآن روزى هر جنبده وموجود زنده‏اى را تضمین فرموده‏اى.پس حالا که من گرسنه‏ام،روزى مرا برسان.

شب بعدش یک سینى غذا و اطعمه‏اى که تا آن موقع حاج شیخ نخورده و حتى‏ندیده بود برایش مى‏آورند.این را آقاى حاج شیخ محمد رازى در کتاب تقوا(التقوا والتقوا و ما ادریک ما التقوى در احوال حاج شیخ محمد تقى بافقى)مفصلا نوشته است.

این یک خاطره از آن دوره سخت‏بود و یک مشکل دیگرمان در دوران تحصیل،قطع شدن شهریه بود،مى‏گفتند شهریه نرسیده،حالا باید چکار کرد؟این ماه را به‏نصف شهریه قرض مى‏کردند.از تجار قم نصف این شهریه را قرض مى‏کردند تابتوانند تمام ماه را بگذرانند. شهریه‏اى که فوق فوقش ۱۲ تومان بود و خیلى خیلى که‏بالا مى‏رفت،۱۵ تومان بود.و خیلى خیلى که بالاتر مى‏رفت،۲۰ تومان مى‏شد،و هرگزشهریه‏اى به ۲۱ تومان نمى‏رسید.و مى‏شد زمانى که تنگى و قحطى پیش مى‏آمد و درخیابان و دکان نانوایى جمعیت پشت‏سر هم جمع بودند تا چقدر معطل مى‏شدى تانانى به اندازه یک آجر که فقط اسم نان را داشت،ولى معلوم نبود که چه هست،همه‏اش‏چلغز و گلگز گندم بود.

س:آیا این قحطى در زمان جنگ و در اثر جنگ پیش آمده بود؟

ج:خیر،این قحطى در اثر خشکسالى و نیامدن باران بود.مساله جنگ مصیبت‏دیگرى بود که پیش آمدن آن هم بلیه‏اى دیگر بود که مفصل است و اینکه تمام این شهرقم را متفقین پر کرده بودند،که قضیه نماز استسقاء هم در همان اوان پیش آمد.

س:حضرت آیه الله!حضرتعالى از کى به اقامه نماز جمعه پرداختید و آثاراجتماعى،سیاسى نماز جمعه را چه مى‏دانید؟

ج:من نماز جمعه را واجب تخییرى مى‏دانم و از خیلى سال قبل هم بنا بر حکم‏خودم اقامه مى‏کردم تا وقتى دیدم براى من پیرمرد اشکال دارد.عذر خواستم که دیگرپیر شده‏ام.اما آثار اجتماعى آن،خوب معلوم است.از سنتهاى ائمه اطهار(علیهم‏السلام)است که هر جمعه جمعیتى را جمع کنند و به گوش آنها نصایح و مواعظ رابرسانند.آنچه که مناسب وقت و زمان عصر است،از مسائل سیاسى و اجتماعى را بایدگوشزد نمود.

س:تقریرات و نوشته‏هاى حضرتعالى چه مى‏باشد؟

ج:مقدارى از درس مرحوم آقاى سلطان است،پیش از آنکه مرحوم حاج شیخ‏عبد الکریم به اراک بیایند.یکسال تقریرات بحث ایشان را نوشتم.بعد از آن تقریرات‏مرحوم حاج شیخ را هم قدرى از طهارت،و از اصول او تقریبا سه دوره یا چهار دوره‏که ناتمام بوده و از فقه او هم، مکاسب،بحث‏بیع و خیارات را نوشته‏ام که بعضى‏جاهایش ناتمام است.

مباحثه آقاى خوانسارى را هم بعضى وقتها مى‏نوشتم.یک بحث ارث هم!۶۵۸ مرحوم حاج شیخ در اراک گفته بودند که آن را هم نوشته‏ام.»

مرجعیت:

پس از رحلت‏حضرت امام(قدس سره)در سال‏۱۴۰۹ ه.ق،بویژه پس ازرحلت فقید حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى(رضوان الله تعالى علیه)یک حالت‏خاص در جامعه اسلامى پیش آمد که مى‏توان از آن وضع موجود با عبارت خلامرجعیت متمرکز و جا افتاده تعبیر آورد.چون اغلب مجتهدین و مدرسین محترم درشرایط خاص تساوى شان و شهرت قرار داشتند، انتخاب و گزینش یکى و تقدیم یکى‏بر دیگرى خالى از اشکال و عارى از نقص نبود.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،بیش از هر نهاد دیگر،مرجعیت ایشان را مطرح‏ساختند،و بر اساس این گزینش،تبلیغات را آغاز نمودند.در پى این اقدام بود که برخى‏از وزنه‏هاى علمى حوزه مطالب و گفتگوهایى را انجام دادند.

در این گفتار به برخى از خصوصیات و ویژگیهاى معظم‏له اشاره شده است.

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم،

بسم الله الرحمن الرحیم.

ضایعه اسفبار ارتحال آیه الله العظمى گلپایگانى(رضوان الله تعالى علیه)را به‏پیشگاه ولى عصر(ارواحنا فداه)تعزیت عرض مى‏کنیم.آنچه فعلا درباره مرجعیت‏جهان تشیع مطرح است، این است که حضرت آیه الله العظمى اراکى به نظر ما مرجع‏متعین جهان تشیع است،زیرا همیشه-مخصوصا عصر کنونى-عناصر محورى‏مرجعیت را باید شناخت و بر اساس آن شناخت عمل کرد.چهار عنصر محورى درمرجعیت دخالت دارد که به این شرح است:

۱-حضور علمى و فقاهت تام:عنصر اول،فقاهت تام و کامل است که به تمام‏ابواب فقهى حضور علمى داشته باشد.این کار بدون مهارت چندین ساله تدریس وتالیف و تصنیف خارج فقه و اصول میسور کسى نخواهد بود.آن احاطه تام که اگر در!۶۵۹ مشرق زمین،در مغرب زمین حکم الهى را بخواهند از کسى سؤال بکنند،او فورا بتواندپاسخ بدهد،این یک احاطه تام به تمام ابواب فقه را طلب مى‏کند و این احاطه تام نیزمحصول مهارتهاى چندین ساله است که حضرت آیه الله العظمى اراکى سالیان متمادى‏با تدریس خارج فقه و اصول و پرورش شاگردان زیاد و مجتهدین و علماى بزرگ،این‏احاطه تام را دارند.این اجتهاد مطلق و حضور علمى و فقاهت تام در تمام ابواب فقه.

۲-تقوى،عدالت و وارستگى:عنصر محورى دیگر،«وارستگى‏»است.زیرازمام دینى مردم به دست دین شناس امین است.دین امانت‏خداست،چه اینکه بندگان‏خدا امانت الهى هستند. امانت جز به فرشتگان و انبیاء و ائمه(علیهم السلام)بالاصاله‏داده نخواهد شد که اینها امین وحى هستند و بعد از ارتحال آنها و یا در زمان غیبت آنها،جز به فقیه دین شناس دیندار پارساى وارسته و منزه داده نخواهد شد.«امین دین بودن‏»یعنى چیزى را که نمى‏داند نگوید و براى خدا فتوى بدهد و آن چه را مى‏داند کتمان‏نکند و تا نداند فتوى ندهد.این کار،کار یک انسان امین وحى خدا است،و این امانت‏وحى،غیر از فرشتگان و ائمه و انبیاء(علیهم الصلوه و علیهم السلام)در عصر غیبت،جز عالمان دیندار و فقیهان وارسته نصیب کسى نخواهد شد.

و این عنصر محورى دوم را نیز آیه الله العظمى اراکى به خوبى دارا است.زیراتقریبا یک قرن است که دارد امتحان مى‏دهد.یعنى سن شریفشان الآن به ۱۰۲ سال‏رسیده است.در حدود ۹۰ سال است که در حوزه‏هاى علمى اراک و قم به فضیلت وپارسایى و تقوى و دیندارى و نزاهت و صیانت نفس معروف و زبانزد هستند.

۳-مرجعیت مایه هراس دشمنان و امید دوستان:عنصر محورى سوم آن است‏که کسى جاى امام مى‏نشیند که مرجعیت او کار امامت امام را در زمان غیبت‏بکند.ذات‏اقدس الله وقتى امامت على بن ابیطالب امیر المؤمنین(علیه افضل صلوات المصلین)رامطرح مى‏کند، مى‏فرماید:/الیوم یئس الذین کفروا من دینکم/فرمود:با خلافت وولایت و امامت على بن ابیطالب(علیه السلام)کافران و منافقان و دشمنان دین نا امیدشدند.اگر امامت امام نقش تعیین کننده دارد،که کافران و منافقان و دشمنان ناامیدمى‏شوند و متقابلا مؤمنان و موحدان خوشحال مى‏شوند،کسى مى‏تواند به جاى امام‏بنشیند و جانشین امام در عصر غیبت‏باشد که با مرجعیت او دشمن بترسد و ناامیدبشود و موحدان و محرومان الهى سراسر جهان خوشحال بشوند.وقتى على بن‏ابیطالب(صلوات الله و سلامه علیه)در جریان غدیر به مقام امامت تکیه زد،همانطوریکه آیه/الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى/نازل شد،جریان/الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون/نیز نازل شد.اگر کسى‏بخواهد به مرجعیت‏برسد و داعیه آن را داشته باشد که در زمان غیبت جانشین امام‏باشد و با مرجعیت او دشمن دین نهراسد،معلوم مى‏شود که او به جاى امام ننشسته‏است. کرسى امامت طبعا رعب‏آور است و دشمنان را ناامید مى‏کند و دوستان را امیدوارمى‏کند. اینهم عنصر محورى سوم.

۴-توحید در ترس:عنصر محورى و اصل چهارم که در مرجعیت همیشه شرطبود و مخصوصا در جریان کنونى،آن است که کسى مرجع مى‏شود که دشمن ازمرجعیت او بهراسد،چه اینکه در عنصر سوم و اصل سوم بیان شد،کسى مایه هراس‏دشمن است که در ترس موحد باشد. یعنى هم از خدا بترسد و هم از غیر خدا نترسد.

آنکه اصلا نمى‏ترسد،انسان متهور و بى‏باک ملحدى است که از هیچ کس نمى‏ترسد،نه‏از خدا و نه از غیر خدا.آنکه هم از خدا و هم از غیر خدا مى‏ترسد،او در خشیت وخوف و ترس موحد نیست،قهرا شایسته مرجعیت نخواهد بود.

آنکه مى‏ترسد و فقط از خداى سبحان مى‏ترسد،نظیر امام راحل-رضوان الله‏تعالى علیه-او در زمان غیبت جاى امام مى‏نشیند و این وصف انبیاء و اولیاء است.ذات‏اقدس الله در سوره مبارکه احزاب،انبیاء و مبلغان الهى و پیام‏آوران حق را چنین وصف‏مى‏کند:/الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله/یعنى انبیاء که‏مبلغان راستین الله هستند، فقط از خدا مى‏ترسند،از غیر خدا از احدى نمى‏ترسند،نه ازشرق دیروز و نه از غرب امروز.نه از توطئه داخل،نه از تحریک خارج.آنکه احیانااحتمال هراس مى‏دهد و ترس را بر خود تحمیل مى‏کند،او به جاى امام و پیغمبرنمى‏نشیند،چون اوصاف نائب را از اوصاف منوب عنه باید شناسائى کرد.خداى‏سبحان مبلغان الهى را به توحید در ترس وصف کرد.فرمود:اینها موحد در ترس‏هستند.آن مرجعى که ملاحظه کار باشد،هم از غرب بهراسد،هم از توطئه بیگانگان‏بترسد،او براى مرجعیت صلاحیت ندارد.زیرا او جاى کسى نشسته است که از خدامى‏ترسد،و بس.چنین کسى که هم از خدا و هم از غیر خدا مى‏ترسد،نمى‏تواند برکرسى نیابت تکیه کند.اینها،یعنى مساله فقاهت از یک سو که از دیر باز معروف بود،مساله تقوى و عدالت که این از دیرباز مشخص بود.این عنصر سوم و چهارم را نیزکاملا باید در نظر داشته باشیم.یعنى مرجعیت کسى را بپذیریم که بیگانگان از مرجعیت‏او مى‏هراسند.مرجعیت کسى را بپذیریم که او جز از خدا از احدى نمى‏ترسد.و فعلا آن‏کسى را که ما مى‏شناسیم،حضرت آیه الله العظمى اراکى است.انسان یا خودش بایدمثل امام راحل(ره)شجاع و بطل میدان مبارزه باشد،یا لااقل تایید کننده نظام و امام(ره)باشد.اگر آیه الله العظمى اراکى آن شهامت‏بى‏بدیل امام(ره)و آن شجاعت کم نظیر امام‏راحل(ره)را نداشت،لکن امام شناس بود،مؤید امام(ره) بود و هم اکنون مؤید نظام ورهبرى است.چنین کسى اگر از نظام سخنى به میان بیاید،چون نظام را به رسمیت‏مى‏شناسد و عظمت و اسلامى بودن نظام را کاملا تحقیق کرده است،در متن انقلاب ازنزدیک حضور آگاهانه داشته است،نظام را تایید مى‏کند و روى آگاهى تایید مى‏کند.درجریان کربلا،بعضى از سالمندانى بودند که سید الشهداء(ع)را با حضورشان تاییدکرده‏اند.کسانى بودند که عمر شریفشان در حدود ۱ قرن بود و توانستند با حضورشان‏در محضر سالار شهیدان(صلوات الله و سلامه علیه)او را یارى کنند.آنان اگر چه‏نمى‏توانستند نظیر جوانها شمشیر بزنند،اما حامى نهضت‏سالار شهیدان و قیام حسینى‏بودند،و آیه الله العظمى اراکى حامى انقلاب بود،حامى امام(ره)بود،و هم اکنون حامى‏رهبر است و حامى این نظام است.هم عنصر اول و دوم،یعنى فقاهت و عدالت را درحد عالى و اعلى دارا است،و هم کسى است که از مرجعیت او آمریکا رنج مى‏برد.اومى‏تواند به جاى کسى بنشیند که در خلافت او آیه نازل شده است که

الیوم یئس الذین کفروا من دینکم

اینکه بیگانگان اصرار دارند به بهانه‏هاى سن و بهانه‏هاى واهى گوناگون‏مرجعیت این بزرگ مرجع تقلید جهان تشیع را لکه‏دار کنند،براى آن است که ازمرجعیت او مى‏هراسند.در حقیقت از نظام و ادامه راه امام(ره)هراسناکند.

به نظر ما مرجعیت جهان تشیع چه در داخل کشور،چه در خارج کشور،امروزدر حضرت آیه الله العظمى اراکى(متع الله المسلمین بطول بقائه الشریف)متعین است.

امیدواریم که دسائس و وساوس بیگانگان در پیروان مکاتب قرآن و عترت(علیهم‏الصلوه و علیهم السلام)اثر نگذارد،و همه شیعیان داخل و خارج به مرجعیت این‏بزرگ مرجع تقلید احترام بگذارند.» (۳)

تالیفات:

از حضرت آیه الله العظمى اراکى تالیفات متعددى به جاى مانده است.که نوعاپیرامون فقه و اصول مى‏باشد.تالیفات ایشان به ترتیب زیر مى‏باشد:

۱-تقریرات بحث مرحوم آیه الله شیخ محمد سلطان العلماء اراکى.

۲-تقریرات درس فقه حاج شیخ عبد الکریم حائرى شامل:

الف:کتاب الطهاره

ب-رساله فی الاجتهاد و التقلید،که در ضمن کتاب درر الفوائد مرحوم حائرى‏چاپ شده است.

ج:رساله فی الولایه،که به ضمیمه جلد اول کتاب‏«القرآن و العقل‏»به چاپ‏رسیده است.

د:الارث:

ه:نفقه زوجه،که همراه کتاب ارث با نام‏«رسالتان فی الارث و نفقه الزوجه‏»به‏چاپ رسیده است.

!۶۶۳ و:المکاسب المحرمه.

ز:کتاب البیع.

ح:کتاب الخیارات،این هر سه به چاپ رسیده است.

۳-تقریرات درس اصول فقه حاج شیخ عبد الکریم حائرى(۳ دوره).

۴-حاشیه بر«درر الاصول‏»مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى،که در پاورقى‏همان کتاب چاپ شده است.

۵-تقریر درس فقه آیه الله العظمى سید محمد تقى خوانسارى کتاب الطهاره.

۶-حاشیه العروه الوثقى.

این حاشیه را با مشارکت آیه الله العظمى خوانسارى نوشته‏اند و راى هر دو درتمامى مسایل مطابق هم است مگر در دو مورد،یکى بقا بر تقلید از میت و دیگرى نمازجمعه که آیت الله اراکى اولى را جایز و دومى را واجب عینى دانسته‏اند.این حاشیه ابتدابه نام حضرت آیه الله خوانسارى چاپ شد ولى بعدها که مردم به حضرت آیه الله‏اراکى رجوع کردند و بر نوشتن رساله عملیه اصرار ورزیدند،ایشان در جواب آنان‏فرمودند حاشیه العروه مرحوم خوانسارى را بگیرید عمل کنید;که با هم نوشته‏ایم.

۷-شرح مفصل العروه الوثقى-باب طهارت.

۸-توضیح المسائل(که مکرر به چاپ رسیده است).

۹-مناسک حج.

۱۰-رساله استفتائات.

۱۱-مقدمه بر تفسیر«القرآن و العقل‏»تالیف آیه الله سید نور الدین اراکى.

۱۲-کتاب النکاح و الطلاق. (۴)

اقدامات اجتماعى و سیاسى:

۱-مشارکت در تاسیس حوزه علمیه قم:نخستین اقدام مهم آن بزرگوار،همراهى با مؤسس حوزه علمیه در قم در تاسیس حوزه تشیع در قم مى‏باشد که در آن‏اوضاع خفقان با پشتیبانى آن استاد دلسوخته در به ثمر رسیدن حوزه تلاش بسیار کرد.

۲-اقامه نماز جمعه:

اقدام سیاسى مهم دیگر ایشان اقامه نماز جمعه در آن دوران ظلمانى بود.فتواى‏ایشان در مورد نماز جمعه،مبنى بر وجود عینى آن در عصر غیبت‏حضرت ولى عصر(عج)ایشان را بر آن مى‏داشت که این سنت را در هر جمعه به پا کند.ایشان خود درجواب سؤالى پیرامون اقامه نماز جمعه و آثار اجتماعى و سیاسى آن چنین فرموده‏اند:

«من نماز جمعه را واجب عینى مى‏دانم و از خیلى سال قبل هم بنا بر حکم خودم(آن را)اقامه مى‏کردم;تا وقتى دیدم براى پیرمرد اشکال دارد،عذر خواستم که دیگر پیرشده‏ام.» (۵)

استاد شیخ ابو الحسن مصلحى در این مورد و نیز تاریخ نماز جمعه در سده اخیردر قم چنین فرموده‏اند:

«ایشان(حضرت آیه الله اراکى)مطلبى را از مرحوم حاج شیخ عبد الکریم…

مؤسس حوزه علمیه قم نقل مى‏فرمودند که مرحوم حاج میرزا محمد ارباب (۶) پدرآقاى اشراقى که مرد فاضل و ملایى بود و به خاتم المحدثین شهرت یافته بود،ایشان‏فرد سرسختى بود و به راحتى مسئولیت نمى‏پذیرفت.وقتى حاج شیخ وارد قم شدند،ایشان گفته بودند که من باید او را امتحان کنم.وقتى که امتحان کرده بودند،فرموده‏بودند که حاج شیخ تهمتن علم است.چون مرحوم ارباب محدث بودند،قائل به‏وجوب نماز جمعه بودند.لذا به حاج شیخ پیشنهاد مى‏کند که شما اقامه نماز جمعه کنیدو من هم چون در قم و اطراف آن نفوذ دارم،از مردم دعوت مى‏کنم که در نماز شرکت‏کنند،حاج شیخ فرموده بودند که من هنوز بحث نماز جمعه را مطرح نکرده‏ام وخوشایند هم نیست که بحث‏خارج را عوض کنم،هر موقع رسیدیم و از مشروعیت آن‏فارغ شدیم،اقامه مى‏کنم.

بعد از رحلت ایشان مرحوم حاج شیخ،آیه الله سید محمد تقى خوانسارى که باپدرم(حضرت آیه الله اراکى)هم مباحثه بودند در مورد نماز جمعه بحث کردند،مرحوم خوانسارى راجع به نماز جمعه قائل به احتیاط وجوبى بودند و حضرت آقاواجب مى‏دانستند و این یکى از دو مساله‏اى بود که این دو بزرگوار با هم اختلاف نظرداشتند.

مرحوم آقاى خوانسارى بعد از نماز استسقاء-که داستان آن معروف است‏شدیدا مورد توجه بسیارى از مردم بودند.از همین رو جمعیت کثیرى به نماز جمعه‏ایشان مى‏آمدند.در همان موقع روزهایى که مرحوم آقاى خوانسارى کسالت داشتند،پدرم مى‏آمدند و به جاى ایشان اقامه نماز جمعه مى‏کردند و بعضا آقاى خوانسارى هم‏به ایشان اقتدا مى‏کردند و خطاب به پدرم مى‏فرمودند:شما در خطابه و تهییج از من‏قویتر هستید.بعد که حضرت آیه الله بروجردى به قم آمدند و در کفایت نماز جمعه ازظهر(کافى بودنش به جاى نماز ظهر)شبهه کردند،دیگر آقاى خوانسارى صلاح‏ندانستند که اقامه جمعه کنند.لذا به پدرم فرمودند که شما اقامه کنید.از آن به بعد،باجمعیت کمترى نماز جمعه در مسجد امام حسن عسکرى(ع) توسط ابوى اقامه‏مى‏شد.

ایشان همانند یک جلسه درس براى نماز جمعه و خطبه‏هاى آن مطالعه‏مى‏کردند و از خطب نهج البلاغه و خطبه‏هاى آن آماده مى‏نمودند و هر کسى مى‏گفت‏آقا نصیحتى به ما بکنید مى‏فرمودند:روز جمعه بیایید نماز جمعه.

رفته رفته نماز جمعه رونق بیشترى گرفت و با جمعیت‏بیشترى برگزار گردید وامامت ایشان بر نماز جمعه تا بعد از انقلاب که حضرت امام به قم آمدند،ادامه داشت.حضرت امام در مدتى که در قم بودند روزى به منزل ما آمدند و مرحوم پدرم خطاب به‏امام خمینى فرمودند که شما الآن دستتان باز است و مقتدر هستید،چون در زمان‏حکومت اسلامى قرار دارید شما باید اقامه نماز جمعه کنید،ولى ایشان به پدرم‏فرمودند:شما نماز جمعه را باید اقامه کنید.لذا مرحوم پدرم نماز را با شکوه تمام اقامه‏مى‏کردند و بعد هم بر اثر ازدحام جمعیت‏به صحن حرم مطهر حضرت معصومه(ع)انتقال داده شد.

ولى بعد از مدتى چون ایشان شبهه‏اى در مورد امامت‏شیخ کثیر السن (۷) داشتندکه آیا مجزى هست‏یا خیر،لذا به خاطر همین شبهه نماز جمعه را به ناچار ترک‏نمودند.» (۸)

۳-امامت جماعت:

حضرت آیه الله اراکى سالیان متمادى(نزدیک به ۳۵ سال)در محراب نمازجماعت مقتداى مشتاقان وصال قرب الهى و برآورده ساز آرزوى سالکان شرکت دراین عروج روحانى و مجمع عرفانى بود.ابتدا در کنار مقبره حاج شیخ عبد الکریم حائرى‏به اقامه جماعت پرداخت و بعد از آن در بقعه شاه عباسى(مسجد امام خمینى)فریضه‏ظهر و عصر و در مدرسه فیضیه تا چند سال قبل نماز مغرب و عشاء را اقامه مى‏کرد.

نماز جماعت ایشان با حال و هواى خاص خود،مصداق حقیقى عروج مؤمنان بود.

۴-همگانى با انقلاب اسلامى:

حضرت آیه الله اراکى به عالمان مجاهد عشق مى‏ورزید و احترام فوق العاده‏براى آنان قائل بود و تجلیلشان از حضرت آیه الله سید نور الدین اراکى و آیه الله سیدمحمد تقى خوانسارى بر همین اساس بود.ایشان بارها به همراهى آیه الله خوانسارى‏پیشنهاد قیام و مبارزه علیه طاغوت را با آیت الله بروجردى در میان گذاشته بود.و نیز درماجراى فدائیان اسلام به رهبرى شهید نواب صفوى چون مرحوم خوانسارى از آنان‏حمایت مى‏کرد،ایشان هم نظر مساعد داشت.

به همین سبب از زمانى که حضرت امام،حرکت‏خود را در خرداد ۱۳۴۲ آغازکرد ایشان همواره حامى و پشتیبان امام بودند و چنان که نقل کردیم بعد از تبعید امام،درنجف اشرف با ایشان دیدار کرد.بعد از انقلاب اسلامى نیز پیوسته طرفدارى خود را ازحضرت امام و انقلاب اعلام مى‏کرد.با اینکه ایشان حدود ده سال از حضرت امام‏بزرگتر بودند،اما لحظه‏اى در تقویت و تایید نهضت اسلامى درنگ نکردند و در تمام‏مقاطع حساس از جمله انتخابات حضور داشتند و این مطلب از جواب ایشان به سؤالى‏که در مورد انقلاب از ایشان کرده‏اند کاملا هویدا است. وقتى از ایشان پرسیده شد که‏روحانیون در قبال این انقلاب که قرآن را زنده کرده است،چه وظیفه دارند،فرمود:

«من از شخص معتمدى شنیدم که از آقا سید احمد خوانسارى شنیده بود که‏ایشان فرموده بودند:عجب امتحان بزرگى است،خیلى هنر مى‏خواهد آدم خودش را ازاین امتحان سالم در بیاورد.خیلى هنر مى‏خواهد،امتحان بزرگى است.

جماعت دنیا که رئیسشان آمریکا و شوروى است و سایرین هم که دست‏بسته‏آنان هستند همگى در یک طرف هستند و آقاى خمینى تنها;چه مى‏شود کرد؟امتحان‏بزرگى است.آقاى خمینى شخص نیک نفس است جاى شک ندارد و هیچ غرضى دراو جز ترویج دین نیست.و دیدن این تحکمات و زورگویى‏هایى که این دو نفر-پدر وپسر (۹) -چه کارها کردند، مى‏خواستند اصل دین اسلام را بکلى از ریشه بکنند،مثل‏یزید که مى‏خواست‏به کلى ریشه دین را از بین ببرد.اگر نهضت‏حضرت سید الشهداء(ع)نبود الآن من و شما کافر بودیم.اشهد ان لا اله الا الله بین ما نبود.اثر قیام حضرت‏ابا عبد الله(ع)و آن شهادت‏هاى ۱۸ نفر از بنى هاشم که نظیر ندارند،خداوند دینش راحفظ فرمود تا به ماها رسید.این شخص(پهلوى)هم مى‏خواست همین کار را بکند.

این نهضت هم امروز انشاء الله امیدواریم از عنایات و الطاف خداوند متعال انشاء الله به‏ثمر برسد…» (۱۰)

۵-حمایت از دفاع مقدس:

در مورد جنگ نظر مبارکشان این بود که چون این جنگ دفاع از اسلام ومسلمین است، شرکت در آن و تقویت رزمندگانش واجب است.وقتى از ایشان پرسیده‏شد:«لطفا نظر خودتان را نسبت‏به جنگ و انقلاب اسلامى بیان فرمایید»چنین اظهارکردند:«نظریه من هم مثل آقاى خمینى است.آقاى خمینى و همه علما نظرشان این‏است که هر گاه اسلام در خطر باشد باید تمام مسلمانان در مقام دفاع برآیند;هر کس که‏مى‏تواند.در این عصر و زمان آقاى خمینى این مطلب را احراز کرده است که همینطوراست.یعنى دول خارجه تماما دست‏به دست هم داده و مى‏خواهند اسلام را سرنگون‏کنند و به کلى کلمه اسلام را از میان بردارند.

از این جهت آنها دشمنى تمام با حقیقت اسلام دارند،خصوصا پاپ‏ها آنها راوادار مى‏کنند که حقیقت اسلام از میان برداشته شود و این را حضرت آقاى خمینى‏احراز کرده است و لهذا در مقام دفاع برآمده به هر شکل و به هر نوع که ممکن باشدباید در مقابل حفظ این سرزمین و جامعه مسلمانان بیرون آمد و العلم عند الله.

جنگ هم همان دفاع است و پاسداران هم همان جنگجویانى هستند که ازحقیقت اسلام حمایت مى‏کنند و همه‏شان مؤید و منصورند انشاء الله/ان تنصروا الله‏ینصرکم و یثبت اقدامکم/و پاسدارها جزو همین آیه هستند.» (۱۱)

۶-تایید و تقویت رهبرى بعد از رحلت امام:

در موقعیت‏حساس بعد از رحلت‏حضرت امام خمینى که دشمنان اسلام از هرسو چشم دوخته،طمعها داشتند،ایشان با حرکت‏حساب شده و سریع خود کمک‏مهمى در روند انقلاب اسلامى و حفظ نظام اسلامى انجام دادند.وى در ضمن پیامى،رهبرى حضرت آیه الله خامنه‏اى را تایید و پشتیبانى خود را از ایشان اعلام کرد،متن‏آن پیام چنین است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب مستطاب حجت الاسلام و المسلمین آقاى خامنه‏اى رهبرجمهورى اسلامى ایران(دامت افاضاته)

ضمن ابراز تسلیت در مورد فقدان اسفناک و ضایعه جبران ناپذیر رحلت مرحوم‏آیه الله العظمى امام خمینى(طاب ثراه)که حقا مجدد المذهب در قرن حاضر مى‏باشداعلام مى‏دارد:

انتخاب شایسته جنابعالى به مقام رهبرى جمهورى اسلامى ایران مایه دلگرمى وامیدوارى ملت قهرمان ایران است.شکى نیست که در موقعیت‏حساس کنونى حفظنظام جمهورى اسلامى که از اهم واجبات شرعى است متوقف به این امر مهم مى‏باشد.

اینک اینجانب با ابتهال و تضرع به درگاه ربوبى و با استغاثه به ناحیه مقدسه حضرت‏ولى عصر(عجل الله تعالى فرجه الشریف)دوام تاییدات و توفیقات آن جناب را درانجام این مسئولیت‏بسیار سنگین خواستارم.بدیهى است در متشابهات امور شرعیه ومسائل مهم مملکتى مشورت با مراجع عظام و علماى اعلام راهگشاى همه خواهد بود.

امیدوارم همچون گذشته دست غیبى آن حضرت مکر و نقشه اجانب را نقش برآب فرموده آن جناب را یار و یاور باشد.و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. (۱۲)

الاحقر محمد على العراقى-۶ ذیقعده‏۱۴۰۹

۷-پیامها در مقاطع حساس:

چنانکه ذکر شد حضرت آیه الله اراکى در هر موقعیتى که احساس مى‏کردندانقلاب و نظام جمهورى اسلامى نیاز به حمایت و تقویت دارد،در عمل و با قلم خوداز هیچ کوششى فروگذار نمى‏کردند.نمونه آن،صدور پیامهاى مختلف در مقاطع‏حساس انقلاب و شرایط خاص مسلمانان است که ما به عناوین آنها اشاره مى‏کنیم:

۱-پیام به مناسبت انتخابات ریاست جمهورى و همه پرسى متمم قانون‏اساسى. (۱۳)

۲-پیام به مناسبت انتخابات مجلس شوراى اسلامى و تایید آن. (۱۴)

۳-پیام به مناسبت ارتحال حضرت آیه الله العظمى خویى. (۱۵)

۴-پیام به مناسبت گرامیداشت اربعین ارتحال امام خمینى. (۱۶)

۵-پیام به مناسبت‏شهادت شانزده تن از حجاج کویتى به دست آل سعود. (۱۷)

۶-پیام به مردم براى حضور در انتخابات مجلس خبرگان. (۱۸)

۷-پیام در پى هتک حرمت عتبات مقدسه و اهانت‏به آیه الله خوئى درعراق. (۱۹)

۸-پیام به مناسبت ارتحال حضرت آیه الله العظمى گلپایگانى. (۲۰)

و سایر پیامهایى که ذکر همه آنها موجب طول کلام خواهد شد.

۸-مرجعیت:

 

بعد از رحلت‏حضرت امام خمینى مقلدین ایشان به حضرت آیه الله اراکى‏مراجعه نمودند و پیرامون باقى ماندن بر تقلید امام کسب تکلیف نمودند.

چون فتواى معظم له جواز بقاء بر تقلید میت‏بود لذا مقلدین حضرت امام توانستند بارجوع به ایشان در تقلید حضرت امام باقى بمانند و این فتوا از عنایات الهى بود،لذا درمورد سؤال از بقاء بر تقلید حضرت امام(ره)همان فتواى قبلى‏شان را به عینه تکرارنمودند.

وفات:

حضرت آیه الله اراکى پس از یک قرن و اندى عمر توام با وارستگى و قداست،در اول آبان ماه‏۱۳۷۳ با بروز یک عارضه عروقى در بیمارستان شهید رجایى تهران‏بسترى و پس از یک و ماه و اندى بسترى شدن،بالاخره در ساعت‏۲۳ شب سه‏شنبه‏هشتم آذر۱۳۷۳ مطابق ۲۵ جمادى الثانى ۱۴۱۵،مرغ روحش از قفس تن به عوالم بالاپرواز نمود و نداى/ارجعى الى ربک/را لبیک گفت و انبوه مقلدان و پیروان خود رادر غم و اندوه فرو برد.با اعلام خبر ارتحال آن مرجع عالیقدر تمام بلاد ایران اسلامى‏عزادار شده و یکسره به سوگوارى پرداختند. (۲۱)


پى‏نوشتها:

۱- آئینه دانشوران،ص ۵۰٫

۲- الزمر،آیه‏۹٫

۳- روزنامه جمهورى اسلامى،۲۵ دیماه ۱۳۷۲،دوم شعبان ۱۴۱۴٫

۴- آیه الله اراکى(یک قرن وارستگى)،على صدرائى خوئى و ابوالفضل حافظیان،ص‏۷۶- ۷۴٫

۵- پیام انقلاب،ش‏۱۲۶،ص ۱۵،مصاحبه با حضرت آیه الله اراکى.

۶- حاج میرزا محمد فرزند محمد تقى بیک مشهور به ارباب از اجله عالمان،محدثان، حکیمان و متکلمان‏سرشناس بود.در شهر قم قبل از مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى ریاستى بزرگ و مرجعیتى تمام‏داشت،در سال ۱۳۴۱ ه.ق در قم مرحوم و در قبرستان شیخان مدفون گردید.از تالیفات او«اربعین‏الحسینیه‏»به طبع رسیده است.تاریخ قم،ناصر الشریعه،ص ۲۸۰٫

۷- کسى که پیر شده و سنش زیاد گشته است.

۸- روزنامه رسالت،پنجشنبه،ش ۲۵۷۸،۱۰ آذر۱۳۷۳،ص ۴٫

۹- منظورشان رضا خان پهلوى و پسرش محمد رضا است.

۱۰- مجله حوزه،ش ۱۲،ص ۴۵- ۴۴٫

۱۱- پیام انقلاب،ش‏۱۲۶،ص ۱۵،مصاحبه با حضرت آیه الله العظمى اراکى.

۱۲- روزنامه جمهورى اسلامى،ش‏۲۹-۶۶،خرداد ۱۳۶۸،ص ۱۱٫

۱۳- روزنامه جمهورى اسلامى،۹ آذر ۱۳۶۸،ص ۲٫

۱۴- روزنامه جمهورى اسلامى،۹ آذر ۱۳۶۸،ص ۲٫

۱۵- روزنامه جمهورى اسلامى،ش‏۱۹۵۸۳،۱۷ فروردین ۱۳۶۸،ص ۲٫

۱۶- روزنامه جمهورى اسلامى،ش ۲۹۲۸،۱۸ تیر ۱۳۶۸،ص ۴٫

۱۷- روزنامه جمهورى اسلامى،ش‏۲۹۹۳،۶ مهر ۱۳۶۸،ص ۴٫

۱۸- روزنامه کیهان،ش‏۱۴۰۱۶،۱۵ مهر۱۳۶۹،ص ۲٫

۱۹- روزنامه کیهان،ش ۱۴۳۳۱،۲۰ آبان ۱۳۷۰،ص ۲٫

۲۰- روزنامه جمهورى اسلامى،۲۰ آذر ۱۳۶۸٫

۲۱- آیه الله اراکى(یک قرن وارستگى)،على صدرائى خوئى و ابو الفضل حافظیان،ص ۱۴۴-۱۴۳٫

فقهای نامدار شیعه//عقیقی بخشایشی

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=