علما-خعلمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)

زندگینامه آیت الله العظمى سید ابو القاسم خویى (متولد۱۳۱۷-متوفى‏۱۴۱۳ ه.ق)

 Untitled8 زندگینامه آیت الله العظمى سید ابو القاسم خویى  (متولد۱۳۱۷-متوفى‏۱۴۱۳ ه.ق)ولادت:

 آیه الله العظمى حاج سید ابو القاسم خوئى،در شب نیمه رجب‏۱۳۱۷ ه.ق درشهرستان خوى از توابع آذربایجان غربى،در یک خانواده علمى و مذهبى دیده به‏ جهان گشود.والد بزرگوار او، مرحوم آیه الله سید على اکبر خوئى،از شاگردان مبرز آیه‏الله شیخ عبد الله مامقانى بود که پس از فراغت از تحصیل به زادگاه خود مراجعت نموده‏و به وظایف روحانى خود اشتغال مى‏ورزید.پس از مطرح شدن مشروطیت در ایران وموضع‏گیریهایى که دو طرف موافق و مخالف داشتند،او در سال ۱۳۲۸ ه.ق شهرستان‏ خوى را به قصد سکونت در نجف اشرف ترک گفت.سید ابو القاسم جوان نیز در سن‏۱۳ سالگى،همراه برادرش سید عبد الله خوئى در سال ۱۳۳۰ به پدر خود پیوستند و درنجف شروع به فرا گرفتن ادبیات عرب،منطق و سطوح عالیه نمودند.در حدود ۲۱سالگى بود که شایستگى آن را پیدا نمود تا در درس خارج بزرگترین مدرس حوزه‏علمیه نجف،یعنى مرحوم آیه الله العظمى شیخ الشریعه اصفهانى حاضر شود وخوشه‏ چین علوم و معارف او گردد.البته جز آن استاد بزرگ،اساتید دیگرى هم دررشته‏ هاى مختلف و در مقاطع تحصیلى متفاوت داشته است که خود آن مرحوم درکتاب‏«معجم رجال الحدیث‏»به اسامى برخى از آن اعاظم تصریح دارد.

اساتید او:

اساتید او در مراحل مختلف تحصیلى،بزرگان و استوانه‏هاى فقاهتى زیر بوده‏ اند:

۱-آیه الله العظمى شیخ الشریعه اصفهانى(۱۲۸۹-۱۳۶۱ ه.ق)

۲-آیه الله العظمى شیخ مهدى مازندرانى(متوفى ۱۳۴۲ ه.ق)

۳-آیه الله العظمى شیخ ضیاء الدین عراقى(۱۲۸۹-۱۳۶۱ ه.ق)

۴-آیه الله العظمى شیخ محمد حسین اصفهانى کمپانى(۱۲۹۶-۱۳۶۱ ه.ق)

۵-آیه الله العظمى شیخ محمد حسین نائینى(۱۲۷۳-۱۳۵۵ ه.ق)

خود آن مرحوم تصریح دارد که:«من از دو استاد اخیر الذکر(آیه الله نائینى وآیه الله کمپانى) بیشترین بهره را برده‏ام و نزد هر کدام از بزرگان فوق الذکر،دوره کاملى‏ از اصول و خارج فقه،یا کتابهاى متعددى از فقه را حاضر شده‏ ام.مرحوم نائینى آخرین‏استاد من بود که تا آخر عمر ملازم محضر او بودم و از او اجازه روایتى گرفته‏ام.او به من‏اجازه داد که کتب اربعه را از ایشان روایت کنم و ایشان نیز از شیخ و استاد خود محدث ‏نورى(۱۲۵۴-۱۳۲۰ ه.ق)و او از استاد خود، شیخ مرتضى انصارى(م ۱۲۸۱ ه.ق)روایت مى‏ نمود و طریقه شیخ انصارى نیز تا ائمه اطهار(ع)، بسیار روشن و واضح‏است.» (۱)

عاشق تالیف و تدریس و تربیت ‏شاگرد: 

آیه الله العظمى خوئى،عاشق تدریس و تالیف کتاب بود.او تا توان داشت،دراین دو سنگر مهم به انجام وظیفه مى‏ پرداخت.خود در همان کتاب نامبرده،مراحل‏تدریس خود را چنین مى‏ نویسد:

«خارج مکاسب شیخ اعظم انصارى را از اول تا آخر دو بار تدریس کرده ‏ام،هم چنان که خارج کتاب صلوه را ده بار تدریس نموده‏ام.تدریس خارج العروه الوثقى،تالیف فقیه طایفه،آیه الله العظمى سید محمد کاظم یزدى را در۲۶ ربیع الاول‏۱۳۷۷آغاز نموده،و از کتاب طهارت تا کتاب اجاره به پایان رسانیده ‏ام-چون اجتهاد و تقلیدرا قبلا تدریس نموده بودم-و هم اکنون که ماه صفر ۱۴۰۱ مى‏باشد،نزدیک به اتمام آن‏ هستم.مباحث مربوط به اصول را۶ بار تمام القاء نموده‏ام،اما در دور هفتم گرفتاریهاى ‏مرجعیت،مانع از اتمام آن شد و در مبحث‏«ضد»آن را کنار گذاشتم.» (۲)

آثار و تالیفات او:

 معظم‏له شاید یکى از موفق‏ترین مراجع عصر اخیر از نظر تالیف و تصنیف وتقریر بوده باشند، چون علاوه بر تالیفات گران‏سنگ و پر محتوایى که خود انجام‏داده ‏اند،به همان مقدار یا بیشتر از آن شاگردان و فارغ التحصیلان مکتب فقهى،اصولى ‏و تفسیرى او تقریرات او را نگاشته و نشر داده‏ اند.در دو جدول زیر ستون تالیفات وتقریرات او با استفاده از منبع پیشین اجمالا مشخص مى‏ گردد:

۱-البیان فی تفسیر القرآن ۱ ج(تفسیر)

۲-نفحات الاعجاز در دفاع از کرامت و عظمت قرآن ۱ ج(علوم قرآن)

۳-اجود التقریرات ۲ ج(اصول)

۴-تکمله منهاج الصالحین ۱ ج(فقه)

۵-مبانى تکمله منهاج الصالحین ۲ ج(فقه)

۶-تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین ۲ ج(فقه)

۷-المسائل المنتخبه ۱ ج(فقه)

۸-مستحدثات المسائل ۱ ج(فقه)

۹-تعلیقه على العروه الوثقى ۱ ج(فقه)

۱۰-رساله فی اللباس المشکوک ۱ ج(فقه)

۱۱-منتخب الرسائل ۱ ج(فقه)

۱۲-تعلیقه على المسائل الفقهیه ۱ ج(فقه)

۱۳-منتخب توضیح المسائل ۱ ج(فقه)

۱۴-تعلیقه على توضیح المسائل ۱ ج(فقه)

۱۵-تلخیص المنتخب ۱ ج(فقه)

۱۶-مناسک الحج(عربى)۱ ج(فقه)

۱۷-مناسک حج(فارسى)۱ ج(فقه)

۱۸-تعلیقه المنهج لاحکام الحج ۱ ج(فقه)

۱۹-معجم رجال الحدیث‏۲۳ ج(رجال)

به این ترتیب مجموع آثار چاپ شده ایشان‏۴۳ جلد مى‏باشد.البته جز این آثارمطبوع،آثار مخطوط و چاپ نشده و نوارهاى پیاده نشده بسیارى دارند که هنوز به‏ مرحله استفاده همگانى نرسیده است.

تقریرات دروس او:

 تعدادى از افاضل شاگردان او،تقریرات درسى استاد را در فقه و اصول،در ایام‏حیات آن مرحوم به رشته تحریر درآورده‏ اند که نوعا از نظر معظم‏ له گذشته است.ماتعدادى از تقریراتى را که در عهد خود آن مرحوم به چاپ رسیده است،در اینجامى آوریم و ذیلا توضیح کوتاهى در مورد هر کدام داده مى ‏شود:

۱-تنقیح العروه الوثقى‏۶ ج(فقه)

۲-دروس فی فقه الشیعه ۴ ج(فقه)

۳-مستند العروه‏۳ ج(فقه)

۴-فقه العتره ۲ ج(فقه)

۵-تحریر العروه ۱ ج(فقه)

۶-مصباح الفقاهه‏۳ ج(فقه)

۷-محاضرات فی الفقه الجعفرى ۲ ج(فقه)

۸-الدرر الغوالى فی فروع العلم الاجمالى ۱ ج(اصول)

۹-محاضرات فی اصول الفقه(دوره کامله)۵ ج(فقه)

۱۰-مصباح الاصول ۲ ج(اصول)

۱۱-مبانى الاستنباط ۲ ج(اصول)

۱۲-دراسات فی الاصول العملیه ۱ ج(اصول)

۱۳-مصابیح الاصول ۱ ج(اصول)

۱۴-جواهر الاصول ۱ ج(اصول)

۱۵-الامر بین الامرین ۱ ج(اصول)

۱۶-الراى السدید فی الاجتهاد و التقلید ۱ ج(فقه)

۱۷-رساله فی تحقیق الکر ۱ ج(فقه)

۱۸-رساله فی حکم اوانى الذهب ۱ ج(فقه)

بنا به تصریح خود آن مرحوم،تمام مباحث اصولى و فقهى ایشان در نوارهاى ‏خاصى ضبط و محفوظ مى‏ باشند.

توضیحاتى پیرامون آثار فقهى و اصولى آن مرحوم:

 مجله‏«درسهایى از مکتب اسلام‏»به هنگام رحلت آن زعیم بزرگ جهان تشیع،ویژه‏نامه‏اى انتشار داد که در آن مقاله‏اى به قلم استاد آیه الله جعفر سبحانى تحریر یافته‏ بود که توضیحات اجمالى پیرامون کتابهاى فقهى و اصولى یاد شده داده شده بود.

محض به ره‏گیرى خوانندگان محترم،عین آن توضیحات با کسب اجازه شفاهى ازمعظم‏ له آورده مى‏ شود تا ابعاد خدمات این فقیه عالیقدر نسبت ‏به جهان علم و دانش ومعرفت روشن شود و معلوم گردد این مشعلداران فقه و فقاهت چه خون دلهایى را درراه ترویج‏ شریعت متحمل گردیده ‏اند.

آثار فقهى معظم‏ له:

 در زندگى این فقیه عالیقدر،عشق و علاقه به تدریس و تالیف و تربیت استاد وفقیه،بیش از هر خصوصیت دیگر جلوه‏گر است.از این رو مى‏بینیم در این مدت ۶۰سال(۱۳۵۰-۱۴۱۰ ه.ق)که قدرت و توانایى تدریس داشت،صدها مجتهد مطلق که هر یک مى ‏تواند حوزه فقهى شیعه را اداره کند،در دامن خود پرورش داده و هم اکنون‏گروهى از آنان در نجف و بلاد عراق و ایران و لبنان عهده‏دار وظایف سنگینى هستند وغالب آنان،دروس استاد خویش را به رشته تحریر درآورده‏اند که شرایط،اجازه طبع ‏آنها را نداده است.اما در عین حال در قلمرو فقه و اصول از این استاد آثار فراوانى،چه‏به قلم خود و چه به خامه شاگردانش منتشر شده است که بحق در تاریخ مرجعیت‏ شیعه‏ بى‏ نظیر است و ما در اینجا به ذکر اسامى برخى از آنها مى ‏پردازیم:

۱-التنقیح:نگارش آیه الله حاج میرزا على غروى تبریزى(دامت‏برکاته).وى درچندین جلد دروس استاد خویش را در مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و طهارت وصلوه به رشته تحریر کشیده و تا کنون از آن ۸ جلد چاپ شده و از خداوند بزرگ‏ خواهانیم که او را به اتمام خدمت علمى خود موفق گرداند.

۲-مستند العروه الوثقى:نگارش آیه الله شیخ مرتضى بروجردى(دامت‏برکاته).این اثر نیز تقریر درس آیه الله خوئى به موازات کتاب پیشین(التنقیح)است،ولى چون مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و طهارت به وسیله کتاب التنقیح منتشر شده‏ بود،وى نشر تقریر خود را از کتاب صلوه آغاز نمود و آن را در ۵ جلد منتشر نموده‏ است و همچنین مباحث مربوط به صوم را در ۲ جلد و اجازه را در ۱ جلد منتشر کرده‏ است که مجموعا ۸ جلد مى‏ شود.

۳-معتمد العروه الوثقى:نگارش آیه الله سید رضا خلخالى(دامت‏برکاته).

این فقیه بزرگ مباحث استاد خود در زمینه حج را در ۵ جلد منتشر نموده است.

۴-مستند العروه الوثقى:نگارش فرزند عزیز آیه الله العظمى خوئى،آیه الله سیدمحمد تقى خویى که تقریرات درس والد بزرگوار خود را در نکاح در ۲ جلد منتشرنموده است.

۵-مبانى العروه الوثقى:باز فرزند دانشمند ایشان سید محمد تقى،درسهاى‏ فقهى والد خود را در مساقات و مضاربه در ۲ جلد به نام یاد شده منتشر ساخته است.

۶-فقه الشیعه:نگارش آیه الله سید مهدى خلخالى.این مرد بزرگ نیز تقریر درس استاد خود آیه الله خوئى را در مباحث مربوط به اجتهاد و تقلید و طهارت و غیره‏در ۵ جلد منتشر ساخته است.

۷-منهاج الصالحین:در ۲ جلد که یک دوره متن فقهى است و به قلم خودحضرت آیه الله خوئى به رشته تحریر کشیده شده است،هر چند خلاصه‏اى از این‏رساله،به وسیله دیگران تحریر یافته است.

۸-تکمله المنهاج:این کتاب مسایلى را که در منهاج الصالحین نیامده است،به‏ صورت جداگانه آورده است.

۹-مبانى التکمله:این کتاب مسایلى که در تکمله المنهاج وارد شده را به‏صورت استدلالى مطرح نموده است و در این جلد قسمتى از احکام مربوط به حدود ودیات و قضا و شهادات وارد شده که متن آنها در منهاج الصالحین وجود ندارد.

۱۰-حاشیه العروه الوثقى:در این کتاب حواشى فقیه فقید به طور مستقل باعروه الوثقى چاپ شده است.

۱۱-مصباح الفقاهه:در احکام مکاسب و بیع و خیارات،نگارش فقید عزیزآیه الله شیخ محمد على توحیدى(متوفى رمضان ۱۳۹۵).این کتاب در۳ جلد چاپ‏شده است.

۱۲-فقه العتره:در ۲ جلد که در معجم الرجال از آن یاد مى‏کند.

۱۳-تحریر العروه:که در معجم از آن یاد مى‏کند.

۱۴-محاضرات فی الفقه الجعفرى:در ۲ جلد که در مصدر یاد شده آمده است.

۱۵-الدرر الغوالى فی فروع العلم الاجمالى:نگارش آقاى حاج آقا رضاى‏لطفى که در تهران در سال ۱۳۶۸ به طبع رسیده است.

۱۶-الراى السدید فی الاجتهاد و التقلید

۱۷-رساله فی تحقیق الکر

۱۸-رساله فی حکم اوانی الذهب.و از هر دو در معجم الرجال نام مى‏برد.

تا اینجا ما بخشى از کتب فقهى که به قلم آن فقیه فقید یا به خامه تلامیذ آن بزرگوار به رشته تحریر کشیده شده است،آوردیم و یک حساب سرانگشتى ما را به‏عظمت‏خدمت و بزرگى و شدت علاقه به فقه و تربیت فقیه در آن بزرگوار رهبرى‏ مى ‏کند و تنها مجلدات چاپ شده از وى در حد ۴۸ جلد است و اگر ما کتابهایى که‏ پیرامون فقه به قلم خود این فقیه نوشته شده یا به وسیله تلامیذ او نگارش یافته،اما به ‏زیور طبع آراسته نشده را بیفزاییم،فکر و اندیشه از عظمت کار به شگفت درآمده وزبان به تحسین این استاد باز مى‏ کند.  (۳)

آثار اصولى آیه الله العظمى خوئى:

 اگر در قلمرو فقه،۴۸ اثر از آن فقیه بزرگ منتشر شده،در قلمر اصول نیز آثارمتعددى از آن استاد بزرگ به چاپ رسیده است،بالاخص که آن فقید در علم اصول‏ نادر دوران خود بود.

۱-اجود التقریرات:در ۲ جلد،استاد فقید در این ۲ جلد دروس استاد خویش‏علامه نائینى را در علم اصول به رشته تحریر درآورده،و هر ۲ جلد آن به امضا وتصویب استاد رسیده و در بیروت چاپ شده است و سپس جلد نخست آن در سال‏۱۳۶۸ با یک رشته تعالیق آن مرحوم در تهران تجدید چاپ گردیده است.

۲-محاضرات فی اصول الفقه:نگارش آیه الله شیخ محمد اسحاق فیاض.این‏کتاب یک دوره تقریر درسى اصول استاد فقید است که تنها ۵ جلد از آن منتشر شده‏است.و مسایل عقلى علم اصول به صورت مخطوط باقى است.

۳-مصباح الاصول:نگارش سید سرور بهسودى که مباحث عقلى را در ۲ جلدمنتشر نموده است.گویا مؤلف به وسیله دژخیمان نظام پیشین افغانستان به شهادت‏رسیده است.

۴-مبانى الاستنباط:در ۲ جلد،حاوى مباحث عقلى نگارش آیه الله سیدابو القاسم کوکبى تبریزى(دامت‏برکاته).

۵-مصابیح الاصول:در ۱ جلد،نگارش آیه الله سید علاء الدین بحر العلوم(دامت‏برکاته)که نیمى از مباحث الفاظ علم اصول در آن آمده است و اجزاى دیگر آن‏به صورت خطى باقى است.

۶-دراسات فی الاصول العملیه:تالیف آیه الله سید على شاهرودى در یک جلد

۷-جواهر الاصول:در یک جلد.

فقید معظم در«معجم رجال الحدیث‏»از این دو نام مى‏برد تا اینجا ما با آثار به جامانده از آن استاد در علم اصول آشنا شدیم که مجموع آن به ۱۴ جلد مى‏ رسد.هر گاه‏آنچه که از خود آن فقیه یا از تلامیذ او نگارش یافته و منتشر نشده است،بر آن بیفزاییم‏عظمت علاقه به این علم در او بیشتر جلوه مى‏ کند.

آثار دیگر آیه الله العظمى خوئى:

۱-البیان فی تفسیر القرآن:در تاریخ مرجعیت‏ شیعه،افراد معدودى را سراغ‏داریم که در عین تبحر و ژرف اندیشى در فقه و اصول در دیگر فنون اسلامى نیزمتخصص یا سهیم و وارد باشند.

شیخ مفید در حالى که فقه شیعه را به صورت بسیار زیبایى تنظیم کرد و پایه‏ هاى‏آن را از نظر اجتهاد استوار ساخت،در قلمرو کلام،متکلمى بى‏ نظیر و در میدان حدیث،محدث ماهر و در چشم انداز تاریخ مورخ توانایى است و کتاب ارشاد و الجمل او نشانه‏ نبوغ او در این بخش است.

تلمیذ بزرگ او آیه الله سید مرتضى علم الهدى،در حالى که فقیه و مرجع شیعه ‏بود،ادیبى نامدار و شاعرى نغزگو و مفسرى توانا و متکلمى نیرومند بود.شیخ طوسى‏ دیگر شاگرد مفید، در قلمروهاى مختلف،استاد و نمونه بود.کتابهاى تهذیب و استبصاراو نشانه محدث بودن و کتاب‏«التبیان‏»او در تفسیر گواه بر غور و دقت او در کلام الله‏مجید است.وى در عین حال زعامت‏ شیعه را بر عهده داشت.این نمونه از مراجع درتاریخ شیعه کم نبوده و در هر قرنى نمونه‏ هایى به چشم مى‏ خورند.در تاریخ معاصر، حضرت آیه الله العظمى خوئى در حالى که کرسى فقه و اصول را متجاوز از ۵۰ سال دراختیار داشته،ولى از دیگر علوم و فنون غفلت نورزید.در دوران جوانى که تبلیغ‏ مسیحیان علیه اسلام و قرآن در کشورهاى عربى در حال افزایش بود،وى کتابى به نام‏«نفحات الاعجاز»در این مورد نوشته و از حریم قرآن با قاطعیت کامل دفاع‏نموده است.

روزگارى احساس کرد که حوزه نجف تا حدى از علوم قرآن و مسایل تفسیرى‏به دور مانده و غور در فقه و اصول به گونه‏اى فضلا را پرورش داده که از تفسیر آگاهى ‏کاملى ندارند.

از این جهت در سال ۱۳۷۰ ه.ق،درسى به عنوان درس تفسیر و علوم قرآن‏پى‏ریزى کرد که نخستین اثر آن کتاب‏«البیان فی تفسیر القرآن‏»است که بارها و بارهاچاپ و منتشر شده است. این اثر استاد یکى از مصادر علاقه‏مندان علوم قرآن و تفسیراست و به حق شایسته بود استاد فقید این نوشته را تعقیب کند و تا آخر قرآن آن را ادامه‏دهد.در این جلد هر چند مقدمات علوم قرآن به صورت گسترده مورد بررسى قرارگرفته،ولى از تفسیر قرآن جز سوره حمد چیزى نیامده است و از نظر علوم قرآن درچهار مساله تحقیق شایان تقدیرى انجام داده است:

الف-بخش اعجاز قرآن:از دیدگاههاى مختلف که در نوع خود ابتکارى بود.

هر چند بخشى از آنها را استاد وى شیخ محمد جواد بلاغى(۱۲۸۲-۱۳۵۲)در کتاب‏«آلاء الرحمن‏»آورده است،ولى شاگرد بسیارى از آنها را پرورش داده و در بخشى‏ نوآوریهاى زیبایى دارد.

ب-مساله ابطال:تحریف قرآن که بالاخص دشمنان آن را به شیعه نسبت داده واو از نظر تاریخ جمع قرآن به این حقیقت رسیده است که در قرآن به هیچ نحو کاستى وفزونى رخ نداده و نمى‏توانست رخ دهد و به شبهاتى که در این راه قاصران وکوته‏فکران مطرح مى‏کنند به خوبى پاسخ داده و ثابت نموده است که قرآن در زمان‏خود پیامبر اکرم(ص)جمع شده است. ج-مساله ناسخ و منسوخ:که افراط گران در قرآن به نسخ فراوان قائل شده و ازاین طریق از عظمت آن کاسته‏ اند.استاد با تبحرى که در مسایل تفسیرى و فقهى دارند،۳۶ آیه را که در آنها ادعاى نسخ شده مطرح کرده و ثابت نموده‏ اند که نسخ در آنها راه‏ نیافته است.

د-مساله قراءات سبع:که عمر بسیارى از قاریان را به خود مشغول ساخته و به‏ جاى امعان و دقت در قرآن،به فراگیرى اختلاف قراءات پرداخته‏اند.ایشان ثابت نموده‏که این قراءات فاقد سند معتبر به پیامبر(ص)است.

با توجه به چنین بحثهاى ابتکارى،شایسته بود که استاد همین کار علمى را به‏وسیله تلامیذ خود به گونه‏اى ادامه مى‏داد ولى خود از توقف این کار اظهار تاسف‏مى‏کند و چنین مى ‏نویسد: «الى ان حالت ظروف قاسیه دون ما کنت ارغب فیه من اتمامه‏و کم کنت اود انتشار هذا الدرس و تطویره.» (۴)

(شرایط سخت مانع از آن شد که من این اثر را به پایان برسانم و پیوسته دوست‏مى‏داشتم که درس تفسیر به پیش برود و کامل شود.)

۲-معجم رجال الحدیث:علم رجال یعنى شناسایى راویان حدیث از نظروثاقت و اتقان روایت، یکى از ارکان اجتهاد است و از همان زمان معصومان(ع)،این‏علم مورد توجه یاران امامان ما بوده و حسن بن محبوب(۱۵۰-۲۲۴)که از یاران امام‏کاظم(ع)و حضرت رضا(ع)است،کتابى به نام‏«المشیخه‏»نگاشته و در اختیارمحدثان آن زمان قرار داده است و پیوسته این علم از زمان امامان تا به امروز راه تکامل‏خود را پیموده و طبق نقل محقق خبیر شیخ آقا بزرگ تهرانى در کتاب‏«مصفى المقال‏»،قریب ۵۰۰ اثر رجالى به صورتهاى مختلف از جانب علماى شیعه نوشته شده است.

مرحوم آیه الله العظمى خوئى کتاب خود،«معجم رجال الحدیث‏»را در۲۳ جلدمنتشر ساخته و تا کنون چند بار جامه طبع به خود پوشیده است و اساس آن را طبقات‏تشکیل مى‏دهد.او هر چند از روش شیخ طوسى که امام عصر را محور طبقه قرارمى‏دهد،پیروى نکرده،و همچنین از این که راویان حدیث را از نظر تاریخ وفات‏طبقه‏بندى کند و طبقه اول را در بخشى و طبقه دوم را در بخش دوم و به همین ترتیب‏قرار دهد،صرف نظر کرده و همه رواه را به صورت الفبایى و معجمى به رشته تحریردرآورده است.اما ابتکارى که در آن وجود دارد این است که:

اولا:همه مشایخ یک راوى و همچنین همه تلامیذ با ذکر محل روایت از قبیل‏باب و جلد و صفحه را مى‏آورد و از این طریق انسان مشایخ و تلامیذ هر راوى را به‏خوبى مى‏شناسد.

ثانیا:تعداد روایت هر راوى را با ذکر مصدر جایگاه از نظر نام کتاب و جلد وباب یادآور شده و انسان از این طریق به مقام علمى راوى واقف مى‏شود،چه بسا راوى‏حدیث است که بیش از یک حدیث،یا چند حدیث انگشت‏شمار از معصومان(ع)نقل‏نکرده است،ولى در این میان راویانى داریم که هزاران حدیث از پیشوایان معصوم(ع)دارند و مسلما این نوع از راویان متخصص حدیث‏بوده‏اند،در حالى که راویان نوع اول‏نقل حدیث‏براى آنها جنبه اتفاقى داشته است.

ثالثا:اختلاف نسخه‏ها و احیانا اغلاط آنها را در ضمن فصلى یادآور شده و ازاین طریق خدمت عظیمى به کتب حدیث،به ویژه کتب اربعه نموده است.

ما این گام بزرگ مرجع عالیقدر و از دست رفته را تحسین مى‏کنیم که اثرجاودانى اوست.هر چند از نظر ما باید از طریق تلامیذ ایشان این کتاب به گونه‏اى دیگرنیز تنظیم شود،و روش طبقه‏بندى نیز از نظر عصر و زمان در آن رعایت‏ شود.

مشایخ آیه الله العظمى خوئى:

 آیه الله العظمى خوئى نزد مشایخ و اساتید مختلفى علم و دانش فرا گرفته است.

اساتید او را در فقه و اصول در آغاز مقاله از خود او شنیدیم،اکنون به برخى از اساتید اودر علوم دیگر اشاره مى‏کنیم: ۱-آیه الله شیخ محمد جواد بلاغى(۱۲۸۲-۱۳۵۲).وى استاد کلام و عقائد وتفسیر عصر خود در نجف اشرف بود.مبارزات قلمى او با مسیحیان و یهودیان ومادیون مشهور و آثار او در این باره براى اهل تحقیق روشن است.مرحوم آیه الله‏ العظمى خوئى کلام و تفسیر را نزد او فرا گرفته و از او نیز در آثار خود یاد مى‏ کند.

۲-سید ابو تراب خوانسارى:رجالى عصر خویش در نجف اشرف،آیه الله‏خوئى رجال و درایه را نزد او فرا گرفته و او حق عظیمى بر غالب رجالیون پس از خوددارد.

۳-سید ابو القاسم خوانسارى:ریاضى ‏دان عصر خویش،حضرت آیه الله خوئى ‏ریاضیات عالى را نزد او فرا گرفته است.

۴-سید حسین بادکوبه‏ اى:استاد بلامنازع فلسفه و عرفان(۱۲۹۳-۱۳۵۸)وى‏استاد فلسفه آیه الله خوئى بوده است.

۵-حاج سید على قاضى:عارف و سالک عصر خود که گروهى را در اخلاق وعرفان پرورش داده و مترجم ما مدتها در مکتب او به سیر و سلوک پرداخته است.

ویژگیهاى آیه الله العظمى خوئى:

 نگارنده(حضرت آیه الله سبحانى)که خود مدت کمى محضر او را درک کرده،ویژگیهاى خاص او را از نزدیک دریافته است،و کسانى نیز که مدتى در محضر او به‏کسب فیض پرداخته‏اند،بر ویژگیهاى یاد شده در زیر اتفاق نظر و تاکید دارند:

۱-علاقه به تدریس:آن مرد بزرگ از دوران جوانى به تدریس و بحث وگفتگوهاى علمى علاقه فراوانى داشت.با اینکه بار مرجعیت در سنین اخیر بر دوش اوسنگینى مى‏کرد،ولى از تدریس و تحقیق و نگارش دست‏برنداشت.حتى در سفرهاى‏خود به مشاهد مشرفه،کار علمى را ترک نمى‏کرد و کارهاى موقتى که یک محقق‏مى‏تواند در سفر انجام دهد،جزء برنامه خود قرار مى ‏داد و چه بسا در مجلسى که‏گروهى به دیدن او مى‏آمدند،او از کار مقابله و غیره استفاده مى‏کرد.در علاقه او به بحث و گفتگو همین بس که چه بسا ساعاتى با طرف مقابل به بحث و گفتگو مى‏پرداخت واحساس خستگى نمى ‏کرد.

در شیوه آموزشى،راه سقراط را مى‏پیمود و با طرح سؤالها و شنیدن جوابها ازطرف،چه بسا او را نسبت‏به راى و اندیشه خود قانع مى‏ساخت،همچنان که سقراطنیز به این روش معروف بود و مى‏گفت:«معلم بیش از آن که آموزنده باشد،پرورش‏دهنده فکر است.»

۲-تواضع و فروتنى فزون از حد:او از دوران جوانى تا سنین بالا که مرجعیت‏عظیمى پیدا کرد، به یک حالت زیست و زندگى طلبگى را از دست نداد و پیوسته باکمال ابهت و عظمت مانند یک دانشجوى دینى سخن مى‏گفت و سخن مى‏شنید و ازدوستان و بزرگان و کوچکان پذیرایى مى‏کرد.عجب و خودبینى در او راه نداشت،ولى‏ در عین حال از آراء و اندیشه ‏هاى خود تا حد توان دفاع مى ‏کرد.

۳-احترام به بزرگان:او بزرگان را بیش از حد تکریم مى‏کرد،به خاطر دارم‏روزى که در مسجدى درس مى‏گفت،حضرت آیه الله حکیم پس از درس او در همان‏جایگاه تدریس مى‏کرد، استاد پس از فراغت از تدریس به خاطر مذاکره تلامیذ،کمى درجایگاه تدریس باقى ماند که ناگهان آیه الله حکیم وارد مسجد شد.وقتى چشم آیه الله‏ خوئى به وى افتاد،با یک دستپاچگى خاصى کفش و لوازم دیگر خود را برداشت ودست‏به سینه ایستاد و معذرت خواست.

شاگردان او:

 حقیقتا نمى‏توان شاگردان و خوشه چینان حوزه درسى این فقید بزرگوار و بزرگ‏مدرس حوزه علمیه نجف را به شمار آورد.چون در طول شصت و هفت‏ سال تدریس،انبوهى از علماء و فضلاء از محضر درس ایشان بهره گرفته ‏اند و همانند ستارگان‏درخشان در افق آسمان جهان اسلام پراکنده و منتشر گشته ‏اند.فقط مى‏توان به اسامى‏برخى از برجستگان و اصحاب فتواى ایشان اشاره نمود.

ایشان در دو مقطع خاص،دو نوع اصحاب استفتاء و فتوى داشته‏ اند:

دور نخستین:

۱-آیه الله حاج شیخ صدرا بادکوبه‏اى

۲-آیه الله شهید سید محمد باقر صدر

۳-آیه الله حاج شیخ مجتبى لنکرانى

۴-آیه الله حاج میرزا جواد آقا تبریزى

۵-آیه الله حاج میرزا کاظم تبریزى

۶-آیه الله حاج سید جعفر مرعشى

دوره دوم که پس از اخراج ایرانیان از حوزه علمیه نجف،ترکیب هیات فتوى به‏هم خورد و این حضرات به عنوان اعضاى شوراى فتواى ایشان برگزیده شدند:

۷-آیه الله حاج سید على سیستانى

۸-آیه الله حاج سید على بهشتى

۹-آیه الله حاج شیخ محمود فیاض

۱۰-آیه الله حاج شیخ مرتضى خلخالى

۱۱-آیه الله حاج شیخ على اصغر احمدى شاهرودى

۱۲-آیه الله حاج شیخ جعفر نائینى

دیگر شاگردان:

۱۳-آیه الله حاج میرزا على غروى تبریزى،مؤلف التنقیح

۱۴-آیه الله شیخ مرتضى بروجردى،مؤلف مستند العروه الوثقى(باب صلوه)

۱۵-آیه الله سید رضا خلخالى،مقرر معتمد العروه الوثقى

۱۶-آیه الله سید محمد تقى خوئى،مؤلف مستند العروه الوثقى(نکاح ۲ جلد)

۱۷-آیه الله سید مهدى خلخالى،مؤلف فقه الشیعه(اجتهاد و تقلید ۵ جلد)

۱۸-آیه الله شیخ محمد اسحاق فیاض،مؤلف محاضرات فی اصول الفقه(۵ ج)

۱۹-آیه الله سید سرور بهسودى،مؤلف مصباح الاصول(۲ ج)

۲۰-آیه الله سید ابو القاسم کوکبى تبریزى،مؤلف مبانى الاستنباط(۴ ج)

۲۱-آیه الله سید علاء الدین بحر العلوم،مؤلف مصابیح الاصول(۱ ج)

۲۲-آیه الله سید على شاهرودى،مؤلف دراسات فی الاصول العملیه(۱ ج)

۲۳-آیه الله شیخ محمد على توحیدى تبریزى،مؤلف مصباح الفقاهه(۷ ج)

به عنوان اعضاء شوراى فتواى ایشان برگزیده شدند.

۲۴-آیه الله سید محمد حسین فضل الله،مؤلف من وحى القرآن،۲۴ مجلد

۲۵-الشیخ اسد حیدر،مؤلف الامام الصادق و المذاهب الاربعه

۲۶-الشیخ عبد الله الخنیزى،مؤلف ابو طالب مؤمن قریش

۲۷-السید عبد الرزاق المقرم،مؤلف الصدیقه الزهراء،مقتل الحسین

۲۸-الشیخ محمد جواد مغنیه،مؤلف الفقه على مذاهب الخمسه و الکاشف

۲۹-الشیخ محمد باقر شریف القرشى،مؤلف النظام التربوى فی الاسلام ۳۰-السید محمد تقى الحکیم،مؤلف الاصول العامه للفقه المقارن

۳۱-الشیخ محمد تقى الجواهرى،مؤلف غایه المامول من علم الاصول

۳۲-الشیخ عبد الله نعمه،مؤلف دلیل القضاء الجعفرى

۳۳-الشیخ مهدى،مؤلف دراسات فی قواعد اللغه العربیه(۲ ج)

۳۴-الشیخ عبد الهادى الفضلى،مؤلف فی علم العروض،نقد اقتراح

۳۵-الشیخ محمد الخاقانى،مؤلف نقد المذهب التجربى

۳۶-السید محمود الهاشمى،مؤلف تعارض الادله الشرعیه

۳۷-السید مرتضى الحکمى،مؤلف نظریه الحرکه الجوهریه عند صدر المتالهین

۳۸-الشیخ محمد على البهاولى،مؤلف فی ضلال الصحیفه السجادیه

۳۹-الشیخ محمد امین زین الدین،مؤلف الاسلام ینابیعه،غایاته،اهدافه

۴۰-الشیخ محمد مهدى شمس الدین،مؤلف فی الاحتجاج السیاسى الاسلامى

۴۱-السید هاشم معروف الحسنى،مؤلف المبادى العامه للفقه الجعفرى

۴۲-الشیخ محمد مهدى الآصفى،مؤلف النظام المالى و تداول الثروه فی الاسلام

۴۳-آیه الله شیخ قربانعلى کابلى،مؤلف تحریر العروه الوثقى

۴۴-آیه الله سید محمد تقى حسینى جلالى،مؤلف فقه العتره فی زکاه الفطره

۴۵-آیه الله سید على شاهرودى،مؤلف المحاضرات فی الفقه الجعفرى(۳ ج)

۴۶-آیه الله شیخ رضا لطفى،مؤلف الدرر الغوالى فی فروع العلم الاجمالى

۴۷-آیه الله سید عباس مدرسى یزدى،مؤلف نموذج فی الفقه الجعفرى و بلغه‏الطالب فی شرح المکاسب(۲ جلد)

۴۸-آیه الله سید محمد تقى طباطبائى،مؤلف شرح الناسک فی شرح المناسک ومبانى منهاج الصالحین

۴۹-آیه الله شیخ محمد تقى جعفرى،مؤلف الامر بین الامرین(جبر و تفویض)

۵۰-آیه الله غلامرضا عرفانیان،مؤلف الراى السدید فی الاجتهاد و التقلید (۵)

خدمات اجتماعى و آثار باقیه و جاودانى:

شادروان آیه الله العظمى خوئى(ره)در سلسله نور و رحمت فقاهت،فردشاخص و چهره بسیار ممتازى بود که دهها اثر ماندى و بناى خیر جاودان از او به‏یادگار مانده است.علاقه ایشان به گسترش اسلام در سطح جهان،انگیزه‏اى شده بود که‏دهها مرکز مهم اسلامى و تبلیغى در نقاط مختلف جهان به وجود آورند.این مؤسسات‏مراکز نشر اسلام و معاهد نشر مکتب تشیع هستند.این مراکز در شهرهاى مذهبى قم ومشهد مقدس،اصفهان و دیگر شهرهاى ایران به وجود آمده‏اند،آنچنان که درکشورهاى هندوستان،پاکستان،عراق،لبنان و مخصوصا در انگلستان و آمریکا دو مرکزبسیار باشکوه و آبرومندى به وجود آورده‏اند و مبلغانى که آشنا به زبانهاى زنده جهان‏بوده‏اند،به مناطق مختلف اعزام نموده‏اند.اینک فهرست اجمالى برخى از خدمات‏اجتماعى و اسلامى آن فقیه فقید نامور در اینجا به ثبت مى‏رسد:

۱-مدینه العلم حوزه علمیه قم،با امکانات وسیع و خانه‏ ها و منازل مسکونى‏طلاب،و کتابخانه جهت طلاب علوم دینى،به صورت شهرک علم و دانش.

۲-مدرسه علوم دینى در۷ طبقه و کتابخانه معظم مشهد جهت طلاب ومحصلین علوم اسلامى.

۳-دار العلم اصفهان جهت طلاب و عاشقان معارف اسلامى

۴-مجتمع امام زمان(عج)در اصفهان

۵-مرکز تبلیغى و آموزشى لندن.ساختمان کامل و مجهزى که تمام نیازمندیهاى‏مسلمانان را در نظر دارد.

۶-المجتمع الثقافى الخیرى بمبئى-هندوستان

۷-مبره الامام الخوئى لبنان

۸-مدرسه دار العلم نجف اشرف-عراق

۹-مدارس دینى بانکوک(تایلند)و داکار(بنگلادش)

۱۰-مکتبه الثقافه و النشر للطباعه و الترجمه و التوزیع(انتشاراتى پاکستان)

۱۱-مکتبه الامام الخوئى الاسلامى نیویورک-آمریکا

۱۲-مرکز الامام الخوئى(سوانزى)

۱۳-مدرسه دار العلم بانکوک(تایلند)

۱۴-مکتبه الامام الخوئى(کتابخانه بزرگ نجف اشرف-عراق)

۱۵-مدرسه الامام الصادق(پسرانه)لندن-انگلستان

۱۶-مدرسه الزهراء(دخترانه)لندن-انگلستان

۱۷-مرکز اسلامى امام خوئى در فرانسه

۱۸-مسجد و مرکز اسلامى در شهر لوس آنجلس-آمریکا

۱۹-مسجد و مرکز اسلامى در شهر دیترویت ایالت میشیگان آمریکا

۲۰-دهها بناى خیر و مرکز تعلیم و تربیت در کشورهاى عربى حوزه خلیج‏فارس. (۶)

رحلت مظلومانه او:

آیه الله العظمى خوئى در مدت زعامت‏ خود با مصائب و مشکلات فراوانى‏روبرو شد،زیرا پس از تسلط عبد الکریم قاسم بر عراق و کودتاهاى مکرر،وضع‏روحانیت و مردم نجف،دچار مشکل شد.

کمونیستهاى وطنى از یک سو و بعثیهاى بى‏رحم از طرف دیگر،عرصه را برروحانیت تنگ کردند.خصوصا از سال‏۱۳۸۹ که بعثیها روى کار آمدند،مصائب‏فراوانى آفریده و آیه الله حکیم و پس از وى آیه الله خوئى را با مشکلات انبوهى روبرونمودند.در شهامت و استقامت این مرد بزرگ همین بس که از دوران تسلط بعثیها تا به‏امروز که ربع قرن از آن مى‏گذرد،آنان نتوانستند از این مرجع بزرگ،برگى به نفع خوددریافت کنند،یا در جنگ تحمیلى علیه ایران، دست‏خطى از او بگیرند و او پیوسته باحفظ مرجعیت و حوزه علمیه نجف،کوچکترین باجى به آنان نداد و در عین حال‏ناملایمات را تحمل مى‏کرد،تا آنجا که متجاوز از ده سال است که گروهى ازنزدیک‏ترین یاران او به جرم خدمت و دیانت‏به زندان افتاده‏اند و از سرنوشت آنان‏خبرى نیست،حتى یکى از فرزندان او یعنى آقاى سید ابراهیم خوئى به وسیله بعثیان‏ربوده شده و هیچ نوع نام و نشانى از او در دست نیست.

او به خاطر ناملایمات از یک طرف و کبر سن از طرف دیگر،دچار بیمارى‏سختى شد و هر چه علاقمندان و بزرگان تلاش کردند که براى او پزشکى از خارج‏بیاورند،یا او را به خارج ببرند،حزب بعث‏با آن موافقت نکرد و سرانجام به بیمارستان‏بغداد منتقل گشت و با یک مداواى مرموز او را مرخص کردند و هیچ روشن نیست که‏چگونه و به چه علتى از جهان رفت و در تاریخ مرجعیت‏شیعه این مساله به تجربه‏ثابت‏شده است هر مرجعى که به بیمارستان بغداد منتقل گشت،مرموزانه درگذشت وشما مى‏توانید این مساله را در تاریخ زندگى حاج شیخ احمد کاشف الغطاء(م ۱۳۴۴)وحاج آقا حسین قمى(م‏۱۳۶۶)و آیه الله حکیم(م ۱۳۹۰)و غیره به روشنى بیابید.

سرانجام این مرد بزرگ پس از یک عمر با برکت،طرف عصر روز هشتم ماه صفر۱۴۱۳ جان به جان آفرین سپرد و خبر درگذشت او ساعتها مکتوم ماند و سرانجام رادیوبغداد مجبور به بازگویى آن شد.انتشار خبر درگذشت او موجى از اندوه در میان شیعیان‏ پدید آورد.شیعیان مظلوم عراق که در خوف و رعب عظیمى به سر مى‏ برند،خود راآماده تشییع نمودند،ولى متاسفانه حکومت‏ بعث،حتى در خود نجف اجازه تشییع ندادو آن مرحوم در یک حکومت نظامى محلى در نیمه شب در صحن شریف در مدخل‏ مسجد الخضرا که جایگاه تدریس او بود به خاک سپرده شد و در تشییع او جز چند نفراز شاگردان او و فرزند عزیزش سید محمد تقى خوئى کسى حضور نداشت.

آنان به ظاهر جنازه آیه الله العظمى خوئى را به خاک سپردند،ولى در حقیقت‏ کوهى از علم و دانش و جهانى از سعى و تلاش و وقار را زیر خاک نهادند،و همان‏ مطالبى را که شاعر شیعى عصر امام صادق(ع)به هنگام دفن آن حضرت در سوگ‏ایشان گفت،ما نیز درباره فرزند آن حضرت،یعنى آیه الله العظمى خوئى یادآور مى‏شویم.زیرا«الولد سر ابیه‏»آن شاعر گفت:

اقول و قد راحو به یحملونه على کاهل من حاملیه و عائق اتدرون ماذا تحملون الى الثرى ثبیرا هوى من راس علیاء شاهق غداه حثى الحاثون فوق ضریحه ترابا و اولى کان فوق المفارق

(مى‏دانید چه گوهر گرانبهایى را به سوى خاک مى‏ برید؟کوه علمى را زیرخروارهاى خاک مى‏ نهید.صبحگاهان که خاک بر روى قبر او مى‏ ریختند،اى کاش به‏ جاى ریختن آن بر روى قبر،بر سرهاى خود مى‏ پاشیدند.)

«فسلام الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث‏ حیا»


پى‏ نوشتها:

۱- معجم رجال الحدیث،ج ۲۲،ص ۱۸٫

۲- معجم رجال الحدیث،ج ۲۲،ص ۱۸ و۱۹٫

۳- مجله مکتب اسلام،شماره‏۶،سال ۳۲،مهرماه ۱۳۷۱،مقاله استاد سبحانى.

۴- معجم رجال الحدیث،ج ۲۲،ص‏۱۹٫

۵- مجله نور علم،شماره‏۴۷،مقاله آقاى انصارى.

۶- و مضات من حیاه الامام الخوئى،تالیف على البهادلى،دار القارى بیروت،لبنان

فقهای نامدار شیعه//عقیقی بخشایشی

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=