فرزند ملامحمد ملائکه و برادر شهید ثالث ، از دانشمندان مشهور امامیّه در قرن سیزدهم و صاحب چندین تألیف در فقه و تفسیر و عقاید و اخبار. در ۱۱۷۴ در قریه برغان به دنیا آمد و در ۲۷ جمادی الا´خره ۱۲۷۱ در حال دعا در حرم امام حسین علیه السّلام درگذشت و همان جا به خاک سپرده شد. علوم مقدّمات را نزد پدر فراگرفت و در آغاز کودکی قرآن را حفظ کرد. سپس همراه دو برادر دیگر برای کسب مدارج علمی به قزوین و اصفهان و عتبات رفت ،
اساتید
از درس استادانی چون
ملا محمدعلی جدلی (معروف به جنگلی ) و
ملا علی نوری و
سید علی طباطبائی حائری و
سید محمد مجاهد
بهره برد (امین ، ج ۹، ص ۳۶۹؛تنکابنی ، ص ۹۱) و به اجازات متعدد روایی و تصدیق اجتهاد، از جمله اجازه ای از سید عبداللّه شبّر ( معروف به مجلسی ثانی ) نایل آمد (کشمیری ، ص ۴۱۶). در حدود ۱۲۲۰، همراه برادر خود به تهران رفت و به تدریس و افتا پرداخت . بعد از ماجرای کاخ گلستان بار دیگر به عتبات رفت و از آنجا راهی حجاز شد و چند سال در مکه و مدینه بر اساس مبانی فقه عامّه تدریس کرد (محمدصالح برغانی ، مقدمه صالحی ، ج ۱، ص ۲۴).
سپس به عتبات بازگشت و در کربلا و نجف به تدریس پرداخت و سرانجام با وساطت شیخ جعفر نجفی نزد شاه قاجار، به ایران آمد و در قزوین ساکن شد (همانجا). در این شهر طلاّ ب علوم دینی از او استقبال کردند و تدریس فقه و اصول و حدیث و تفسیر را آغاز کرد. مدرسه ای نیز به نام صالحیّه تأسیس کرد که محلّ آموزش علوم مختلف اسلامی از فقه و اصول و حدیث و تفسیر و فلسفه بود (اعتمادالسلطنه ، ج ۱، ص ۱۹۵) و فعالیّت آن تا عصر حاضر نیز ادامه یافته است .
سید جمال الدین اسدآبادی و میرزا کوچک جنگلی و اشرف الدین حسینی ، مدیر نسیم شمال ، در این مرکز علمی درس خواندند و ظاهراً در این مدرسه زنان نیز به حوزه علمی شیعه راه یافتند. همچنین در این مدرسه اقداماتی جهت خاتمه دادن به اختلافات شیخیّه و متشرّعه صورت گرفت . ملا محمد صالح علاوه بر فعالیّتهای علمی و آموزشی ، به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز توجّه کامل داشت و خصوصاً در جبهه جنگ حاضر بود. همراه با استاد خود، سید محمد مجاهد، و دیگر علمای اسلامی ، در جنگ دوم ایران و روس نقش جدّی داشت . سالهای پایانی عمر را نیز در کربلا به سر برد.
آثار
او بیش از سیصدکتاب و رساله و حاشیه در شاخه های مختلف علوم اسلامی نوشته که برخی از آنها بدین قرار است :
کنز العرفان فی تفسیرالقرآن ؛
بحرالعرفان و معدن الایمان (به نوشته فرزندش میرزا عبدالوهّاب ، تا نیمه اول ۱۲۵۳ از ابتدا تا سوره برائت را نوشته بوده است )؛
مفتاح الجنان فی حلّ رموز القرآن (قسمتی از جزء اول آن در ۱۳۷۹ در نجف چاپ شده است )؛
مصباح الجنان لایضاح اسرارالقرآن (تلخیص مفتاح الجنان )؛
معدن الانوار و مشکاه الاسرار (این کتاب در اصل به عنوان مقدّمه ای بر تفسیر مفتاح الجنان نوشته شده و بعد به سبب گستردگی ، کتابی مستقل شده است )؛
غنیمه المعاد فی شرح الارشاد که فتاوی نو و مخالف با فتاوی مشهور علمای شیعه کم و بیش در آن دیده می شود (چند جلد از این کتاب همراه با حواشی مؤلف با عنوان موسوعه البرغانی فی فقه الشیعه به چاپ رسیده است )؛
مسلک الرّاشدین فی احکام الدین (تلخیص کتاب پیشین )؛
مسلک السداد ، یک دوره فقه ؛
مسلک النّجاه ، رساله عملیّه ، کنزالواعظین فی احوال الائمّه الطّاهرین ؛
کنز الابرار ؛
کنزالمعاد ؛
کنزالاخبار ؛
کنزالاسرار ؛
نجاه المؤمنین فی معارف الدّین در عقاید و کلام ؛
معدن البکاء ؛
مخزن البکاء (چند بار، از جمله در ۱۲۸۵، چاپ شده است رجوع کنید به مشار، ج ۳، ستون ۵۱۹)؛
کنزالباکین که بنابه نوشته فرزندش ، بسیاری از این کتابها قبل از ۱۲۵۳ تألیف شده است (عبدالوهاب برغانی ، ص ۲۵؛محمدصالح برغانی ، مقدمه صالحی ، ج ۱، ص ۳۰ـ۳۶؛امین ، ج ۹، ص ۳۷۱).
فرزندان
از فرزندان ملامحمد صالح ، میرزا عبدالوهّاب برغانی (متوفی ۱۲۹۴) و شیخ محمد حسن (متوفی ۱۲۸۱) و شیخ محمد در شمار عالمان خاندان آل برغانی بوده و فرزندانی عالم نیز داشته اند. میرزا عبدالوهاب نزد پدر و عموی خود، شهید ثالث ، درس خواند و به اصفهان و قم و عتبات سفر کرد و از استادان بزرگ حوزه های علمی بهره برد و به اجازاتی چند نایل آمد. او که سالها در کربلا و نجف تدریس می کرد، پس از درگذشت پدرش ، در قزوین ریاست دینی یافت و سالهای پایان عمر را به عنوان عالمی نافذالکلمه و محل توجّه عام و خاص و حتی دربار و امرا و شاهزادگان در تهران به سر برد؛
و همراه استادش ، سید محمد مجاهد، در جنگ دوم ایران و روس حضور یافت . قدرت فهم و کثرت تتبّع و بیان رسا و احاطه علمی او هم در کتابهای تراجم (از جمله : اعتمادالسلطنه ، ج ۱، ص ۲۲۰) و هم در اجازات علما به او مذکور است ؛و در اجازه پدرش به او، اجتهادش تصریح شده است.
منابع :
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعه الی تصانیف الشیعه ، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) همو، سیره آل البرغانی ، نسخه خطی کتابخانه شخصی عبدالحسین شهیدی صالحی ؛
(۳) همو، طبقات اعلام الشیعه ، جزء ۲ : الکرام البرره ، مشهد ۱۴۰۴؛
(۴) محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه ، المآثر و الآثار ، در چهل سال تاریخ ایران ، چاپ ایرج افشار، ج ۱، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
(۵) محسن امین ، اعیان الشیعه ، چاپ حسن امین ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۶) عبدالحسین امینی ، شهداءالفضیله ، قم ۱۳۵۲ ش ؛
(۷) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری ، تهران ۱۳۵۷ ش ؛
(۸) عبدالوهاب برغانی ، خصایص الاعلام ، نسخه خطی کتابخانه شخصی عبدالحسین شهیدی صالحی ؛
(۹) محمدصالح بن محمد برغانی ، موسوعه البرغانی فی فقه الشیعه ، مقدمه عبدالحسین صالحی ، ج ۱، تهران ( بی تا. ) ؛
(۱۰) محمدبن سلیمان تنکابنی ، کتاب قصص العلماء ، تهران ( بی تا. ) ؛
(۱۱) محمدبن علی حرزالدین ، معارف الرجال فی تراجم العلماء والادباء ، قم ۱۴۰۵؛
(۱۲) محمدبن حسن حرعاملی ، امل الا´مل ، چاپ احمد حسینی ، قم ۱۳۶۲ ش ؛
(۱۳) محمدباقربن زین العابدین خوانساری ، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات ، چاپ اسدالله اسماعیلیان ، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲؛
(۱۴) محمدعلی بن صادقعلی کشمیری ، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء ، قم ۱۳۹۴؛
(۱۵) محمدعلی مدرس تبریزی ، ریحانه الادب ، تهران ۱۳۶۹ ش ؛
(۱۶) خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی ، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش .
دانشنامه جهان اسلام جلد ۳