اراک شهر عالم پرور
قبلاً سرزمین اراک را «عراق» مىگفتند؛ در سالهاى ۱۲۲۷ – ۱۲۳۱ ق. درعصر فتحعلى شاه قاجار، یوسف خان سپهدار گرجى، فرمانده پادگان محل – که یکى از حکمرانان او در عراق بود – آن را تجدید بنا کرد، از آن پس نام عراق به « قلعه سلطان آباد » تغییر یافت. منظور از سلطان در اینجا فتحعلى شاه(م ۱۲۵۰ ق ) است. این نام حدود ۱۲۷ سال نام رسمى این شهر بود. تا این که در سال ۱۳۱۶ ش. در عصر سلطنت رضا خان، نام سلطان آباد به اراک تغییر یافت.(۱)
در همین سالهاى ۱۲۲۷ تا ۱۲۳۱ ق. سپهدار گرجى، نخستین مدرسه علمیه را تأسیس کرد.(۲) پس از گذشتن حدود نود سال، یعنى در سالهاى ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۰ ق. مدرسه و مسجد حاج محمد ابراهیم خوانسارى (م ۱۳۲۲ ق)، در محله عباس آباد ساخته شد. و در سالهاى ۱۳۱۸ – ۱۳۲۰ ق. سومین مدرسه علمیه و در کنارش مسجدى به دست مرحوم حاج حسین ملک التّجّار تبریزى (از بازرگانان معروف اراک، م ۱۳۲۲ ق) ساخته شد. و چون آقا ضیاء الدّین، فرزند سید محمد باقر، امام جماعت مسجد این مدرسه بود، این مدرسه و مسجد به نام مدرسه و مسجد آقا ضیاء، معروف گردید؛ یا شاید بانى نام برده، این مدرسه و مسجد را به نام آقا ضیاء ساخته بود.(۳) بنابراین در حدود سال ۱۲۲۷ ق. در اراک، حوزه علمیه وجود داشته است؛ وجود علما و فضلایى که از این سال به بعد از شهر عالم پرور اراک بر خاستهاند، این موضوع را تأیید مىکند. همان گونه که یکى از پژوهشگران، نام چهل نفر از علماى برجسته اراک را که یکى از آنها آیه اللّه شیخ رحمت اللّه قاضى عراقى، پدر آیت اللّه ستوده است برمىشمرد که قبل از ورود آیه اللّه العظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى (ره) به اراک، از اراک برخاستهاند.(۴)
پدر و مادر بزرگوار آیه اللّه ستوده
پدر ارجمند استاد ستوده، عالم عامل حضرت حجه الاسلام و المسلمین شیخ رحمت اللّه ستوده، معروف به قاضى عراقى، از شاگردان آیه اللّه العظمى میرزا محمد تقى شیرازى ( م ۱۳۳۸ ق ) و آیه اللّه میرزا جهانگیر خان قشقایى ( م ۱۳۲۸ ق) بود. او شخصى آزاد مرد، راسخ، غیور، و در احکام اسلامى و نهى از منکر، بسیار جدّى بود و در برابر بدعت گزاران و منحرفین موضعگیرى شدید و پر صلابت داشت؛ به طورى که در بارهاش مى گفتند: « اگر کوهها بلرزد، او متزلزل نمى شود.» شیخ رحمت اللّه در اصفهان با آیه اللّه بروجردى (ره) ارتباط داشت؛ و در اراک بین ایشان و آیه اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائرى (ره) کمال دوستى و صمیمیت برقرار بود؛ به طورى که مرحوم آیه اللّه العظمى شیخ محمد على اراکى (ره) مى فرمود: « آیه اللّه حائرى مردم را در حلّ و فصل امور به ایشان ارجاع مى دادند. او به گونهاى مدبّرانه و هوشمندانه به حل مشکلات مردم مى پرداخت که مورد رضایت و خوشنودى آقاى حائرى مىشد.»
استاد ستوده در مصاحبهاى در این زمینه مى فرمود:«آیه اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى زیاد به خانه ما مى آمد، با پدرم رفت و آمد بسیار داشت، با همشیره ام صیغه محرمیّت خوانده بود تا مادرم با او محرم شود، تا رفت و آمدش به منزل ما در اراک خودمانى گردد.»
از گفتنى ها این که، آیه اللّه حاج شیخ محمد سلطان العلماى اراکى (۱۲۹۶ – ۱۳۸۲ ق) عالم بزرگ و صاحب حاشیه به کفایه الاصول، در نجف اشرف بود، پدرش از اراک به نجف اشرف سفر کرد. در آنجا از هر کس سراغ پسرش را مىگرفت، کسى او را نشناخت، تا این که سراغ شیخ رحمت اللّه قاضى عراقى (پدر آیهاللّه ستوده) را گرفت، زود او را شناختند و به او معرّفى کردند، پدر سلطان العلما به آقاى قاضى گفت: «چرا پسرم را نشناختند و تو را شناختند؟» آقاى قاضى پاسخ داد: «چون من اهل مزاح و شوخ طبع هستم، همه جا معروف مىباشم؛ اما پسر شما مردى ملّا و باسواد است، من کجا و او کجا؟»(۵)آرى آقاى قاضى، پدر آقاى ستوده، بدین سبب به مکارم اخلاقى و فضایل انسانى معروف بود که خود را کوچک، و دیگران را تکریم و احترام مىکرد.
آیهاللّه ستوده در یکى از مصاحبه هایش مى گوید:در مسجد امام قم پس از درس، چشمم به آیهاللّه العظمى سید محمدرضا گلپایگانى (ره) خورد که براى تشییع جنازه یکى از علما به آن جا آمده بود و به ستون مسجد تکیه داده و نشسته بود. به محضرش رفتم؛ مرابا این که چند سال در منزلش پاى درسش مىنشستم، نشناخت. تا این که آیه اللّه صافى که در آن جا بود، مرا به آقا معرّفى کرد و فرمود: «این آقا، پسر آقاى قاضى عراقى است.» آن گاه آقاى گلپایگانى، که پدرم را خوب مىشناخت، مرا شناخت.
پدرم بسیار اهل وِلاء و محبّ خاندان رسالت (ع) بود. هنگام شنیدن ذکر مصیبت اباعبداللّه الحسین (ع) بسیار گریه مىکرد و هاىهاى ناله مىنمود که یکى از شعرا در اشعارى از او چنین تعبیر کرد: «این حسیناللّهى است.» او شب شام غریبان غذا نمىخورد، چراغ روشن نمىکرد و به یاد مصائب کربلا اشک مىریخت.
گاهى که با آیه اللّه العظمى حاج شیخ محمد على اراکى، خلوت مىنمودم و یا همراه او حرکت مىکردم، از پدرم و از فضائل او یاد مىکرد؛ از جمله مىفرمود: در عصر رضاخان وقتى که به فرمان او کشف حجاب شد و عمامه بر سر نهادن ممنوع گردید، پدرت از کشف حجاب آن قدر ناراحت نشد که از ممنوعیّت عمامه ناراحت گردید. علت را از او پرسیدند، فرمود: «اگر عمامه بماند، حجاب را برمىگرداند.»
ظاهراً علت این که یکى از بزرگان وى را به نام قاضى ملقّب کرد، آن است که حوائج مردم را به اصطلاح روا مىکرد؛ زیرا یکى از معانى قاضى، «روا کننده» است. سرانجام این مرد خدمتگزار و محبوب در سال ۱۳۵۳ ق. از دنیا رفت. قبرش در اراک در صحن مقبره آیه اللّه العظمى سید نور الدین حسینى عراقى (ره) قرار دارد.
سلسله نسب استاد ستوده از ناحیه مادر به دو عالم بزرگ و وارسته، مرحوم مولى مهدى نراقى (م ۱۲۰۹ ق) و مولى احمد نراقى (م ۱۲۴۵ ق) مىرسد. این بانو بسیار بافضیلت بود. مرحوم استاد ستوده از مادرشان به عنوان زنى فوق العاده و داراى سجایا و مکارم اخلاقى یاد مى کرد؛
از جمله مى فرمود:«او یک بانوى پارسا و وارسته بود، از زرق و برق و تجمّلات دنیا پرهیز مىکرد؛ وقتى که از دنیا رفت، حتى یک انگشتر طلا از او باقى نماند. او داراى استعداد و حافظه قوى بود. استعداد و حافظه من پس از الطاف الهى، از ناحیه مادرم به ارث رسیده است. و یکى از عوامل موفقیت بنده، خدمت به مادر و مراقبت از او در سالهاى بیمارىاش، و دعاى خیر او در حقّ من بود.»
این مادر وارسته و ارجمند در سال ۱۳۵۸ ق. در اراک به رحمت الهى پیوست. بنابراین استاد ستوده، در سیزده سالگى پدر را، و در هیجده سالگى مادر را از دست داد. پس وقتى براى ادامه تحصیل به قم آمد، پدر و مادر نداشت.(۶)
ولادت و نشو و نما
حضرت آیه اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده، در ۱۴ ذیحجه سال ۱۳۴۰ ق. مطابق با سال ۱۳۰۰ ش. در خانوادهاى روحانى در اراک – که آن وقت سلطان آباد نام داشت – از بیت علم و فضیلت، دیده به جهان گشود و در یک خانوادهاى مذهبى زیر سایه پدرى فاضل، عالم و با فضیلت، رشد و نمو کرد، تا به سنین نوجوانى رسید. و با توجه به این که در سیزده سالگى پدرش از دنیا رفت، براى تأمین مایحتاج زندگى حدود دو سال در نزد یکى از بستگان در بازار، مشغول خرید و فروش شد؛ ولى علاقه به ادامه تحصیل او را بر آن داشت که سر انجام بازار را رها کند و به تحصیل علوم حوزوى بپردازد.
تحصیلات
مراحل تحصیلات حضرت آیه اللّه ستوده (ره) از زبان خودش چنین آمده:«من در سنین نوجوانى چند سالى در بازار بودم. در این ایام شب هادر اراک به خدمت آقاى شیخ على غفارى و آقاى شیخ ابوالقاسم موچانى به تحصیل دروس ادبیات عرب مشغول شدم و روزها به بازار مىرفتم. سرانجام به سبب علاقه شدیدى که به تحصیلات علوم دینى و حوزوى داشتم، بازار را رها کرده، و در سال ۱۳۲۰ شمسى (در سن ۲۰ سالگى) به مدرسه علمیه حاج محمد ابراهیم وارد شدم. تا ابتداى سال ۱۳۲۶ در همین مدرسه به تحصیل و مباحثه ادامه دادم. اساتید بنده در این مدرسه عبارت بودند از آقایان: حاج شیخ فضل اللّه نصیر الاسلامى، حاج سید محمدباقر شهیدى گلپایگانى و حاج شیخ محمد امامى خوانسارى؛ در خدمت ایشان مقدارى شرح لمعه، قوانین و قسمتى از کفایه را خواندم. و همچنین در حضور آقاى حاج علیجان واعظى کَرَهْرودى، شرح لمعه را آموختم. در ضمن کتاب مطوّل و قسمتى از شرح لمعه را در نزد حاج آقا على میریحیایى آموختم.»
ورود به حوزه علمیه قم
آیه اللّه ستوده در ادامه سخن مى فرماید:در آغاز سال ۱۳۲۶ ش. به قم مشرف شده و وارد حوزه علمیه قم گشتم. قسمت دیگر از دروس سطح را که باقى مانده بود، در محضر آقایان:
۱٫حاج شیخ مرتضى حائرى (م ۱۴۰۶ ق)، آمیرزا محمد مجاهدى تبریزى، آقا شیخ محمود علمى اراکى، آقا شیخ محمود عرب اراکى و حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملى اصفهانى به پایان رساندم.پس از آن در دروس خارج فقه و اصول اساتید ذیل شرکت نمودم:.۱ درس خارج فقه آیه اللّه العظمى حاج آقا حسین بروجردى (ره) (م سال ۱۳۸۰ ق). به مدت سیزده سال که عمدتاً بحث صلوه بود و مدتى هم بحث خمس و قضاء و شهادات و مقدارى از اصول فقه را در نزد ایشان آموختم.
.۲ مدّتى در درس خارج فقه مرحوم آیه اللّه حاج سید احمد خوانسارى (م ۱۴۰۵ ق) در بحث قضاوت و شهادات شرکت نمودم. و در ضمن چند سال در ایّام تعطیلى، کتاب شرح تجرید علّامه، و کتاب شوارق را در محضر درس ایشان آموختم.
.۳ مدت هفت سال در درس خارج فقه حضرت آیه اللّه آقاى حاج سید محمدرضا گلپایگانى (م ۱۴۱۲ ق) که در محور بحث مکاسب محرّمه، نکاح و حج بود، در منزل ایشان شرکت نمودم.
.۴ به مدت هفت سال، یک دوره درس اصول فقه را در محضر درس آیه اللّه حاج سید محمد محقّق داماد(م ۱۳۸۸ ق) خواندم.
.۵ به مدت هفت سال نیز درس خارج اصول فقه آیه اللّه شیخ محمد على اراکى (م ۱۴۱۳ ق) نمودم.
با توجه به این که این سالهاى درسى غالباً در عرض هم بود؛ مثلاً در یک سال به درس آیات عظام: بروجردى، گلپایگانى و محقق داماد(۴) مىرفتم.(۷)
بر کرسى تدریس
از مهمترین امتیازات و توفیقات استاد ستوده، که او را در این جهت نمونه و ممتاز و به تعبیر بعضى بىنظیر کرده، مسئله تدریس و شاگرد پرورى او در طول بیش از چهل سال است. و به تعبیر برخى، او نیم قرن بر کرسى تدریس نشست و به تربیت شاگرد پرداخت و با بیانى روان و شیوا و نشاط بخش، توانست شاگردان زبده و برجستهاى پرورش دهد.
او خود در این باره مىگوید: در همان سالهایى که در اراک درس مىخواندم، کتابهاى سیوطى و مطوّل را تدریس مىکردم. و از سال ۱۳۲۶ ش که وارد قم شدم تا سال ۱۳۶۹ (۴۳ سال) به تدریس و تعلیم کتب زیر اشتغال داشتم:
.۱ سه دوره معالم الاصول؛
.۲ پنج دوره شرح لمعه؛
.۳ بخش عمدهاى از قوانین الاصول؛
.۴ هفت دوره مکاسب مرحوم شیخ انصارى (ره) (از ابتداى بیع تا آخر خیارات) و همچنین رساله تقیّه و عدالت؛
.۵ سیزده دوره کفایه الاصول مرحوم آخوند ملا محمد کاظم خراسانى؛
.۶ شبها و در ایّام تعطیلات، شرح باب حادى عشر علّامه و شرح تجرید – که در علم عقائد و کلام است – نیز تدریس مى نمودم؛
.۷ در بعضى از شبها در مسجدى که نماز جماعت اقامه مىکردم، درس اخلاق و تفسیر قرآن مى گفتم.
عجیب این که ایشان چند سال از بامداد تا ظهر، سه درس، تدریس مىکرد و در سالهاى آخر دو درس مىگفت و در درس گفتن هیچ گونه احساس خستگى نمىکرد.
شاگردان
صدها بلکه هزارها شاگرد فرهیخته از محضر درس او کمال استفاده را بردند. و به راستى در شاگرد پرورى و تدریس، بلکه در استاد پرورى، نمونه و کم نظیر و شاید بىنظیر بود.(۸)
محقّق گرامى آقاى رضا استادى در این باره مىنویسد: «ایشان (آقاى ستوده) کتابهاى شرح لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را حدود چهل سال در حوزه علمیه قم تدریس نموده و از مدرّسان بنام حوزه بودند؛ که صدها بلکه هزارها نفر از فضلا و طلاب از درسهاى ایشان بهره بردهاند.»(۹)
در میان شاگردان، شخصیتهاى برجسته اى دیده مىشوند که هر کدام خوشه چین باغستان تدریس او بودهاند و خود به آن افتخار مى کنند؛ افرادى مانند آیات عظام و حجج اسلام:
.۱ شیخ یوسف صانعى؛
.۲ سید محمدعلى علوى گرگانى؛
.۳ محمد مهدى ربّانى املشى؛
.۴ محمد مؤمن؛
.۵ على گرامى؛
.۶ هاشمى رفسنجانى؛
.۷ سید على محقّق داماد؛
.۸ سید مصطفى محقّق داماد؛
.۹ سید جعفر شبیرى زنجانى؛ .
۱۰ ابوالحسن مصلحى اراکى؛
.۱۱ على مصلحى؛
.۱۲ سید جواد گلپایگانى؛
.۱۳ سید باقر گلپایگانى؛
.۱۴ سید مهدى گلپایگانى؛
.۱۵ شیخ مجتبى تهرانى؛
.۱۶ محمد على شرعى؛
.۱۷ سید ابراهیم زنجانى؛
.۱۸ سید محسن خرّازى؛
.۱۹ رضا استادى؛ .
۲۰ غلامرضا رضوانى خمینى؛
.۲۱ سید حسن طاهرى خرّم آبادى؛
.۲۲ على اکبر ناطق نورى؛
.۲۳ سید على اکبر محتشمى؛
.۲۴ حسن صانعى؛
.۲۵ دکتر احمد احمدى؛
.۲۶ على اکبر مسعودى خمینى؛
.۲۷ جلالى خمینى؛
.۲۸ مهدى کرّوبى؛
.۲۹ حسین محمدى گلپایگانى؛
.۳۰ محمد محمدى رى شهرى؛ .
۳۱ حسن معزّى؛
.۳۲ هادى معزّى؛
.۳۳ عبدالعلى معزّى؛
.۳۴ عبدالحسین معزّى؛
.۳۵ قربان على درّى نجف آبادى؛
.۳۶ سید عبدالواحد موسوى لارى؛
.۳۷ سید کاظم نورمفیدى؛
.۳۸ عبدالعلى قرهى؛
.۳۹ محسن قرائتى؛ .
۴۰ حسین ایرانى قمى؛
.۴۱ شهید حاج شیخ غلامرضا سلطانى اشتهاردى؛
.۴۲ حسین واعظى و… .
استاد و مدرّس نمونه
بر همین اساس وقتى که شوراى مدیریت حوزه علمیه قم در سال ۱۳۷۶ ش (۱۴۱۹ ق)، براى اولین بار خواستند مدرّس نمونه حوزه علمیه قم را معرفى کنند و لوح تقدیر به نام او بنویسند، در میان صدها مدرّس عالى مقام، آیه اللّه ستوده را برگزیدند. حجه الاسلام و المسلمین آقاى حسینى بوشهرى، مدیر اجرایى حوزه، مىگفت: «در مورد استاد نمونه، از هر کس پرسیدیم، آیه اللّه ستوده را پیشنهاد نمود.» تا آن جا که مرجع معروف، حضرت آیه اللّه العظمى وحید خراسانى در مورد آیه اللّه ستوده فرمود: «ایشان بر گردن حوزه خیلى حق دارد و اکثر آقایانى که در قم تحصیل کردهاند، از متخرّجین (فارغ التحصیلان) درس ایشان هستند. او انسان نمونهاى بود.»
لوح تقدیرى که از طرف شوراى مدیریّت حوزه علمیه قم خطاب به ایشان به عنوان «استاد نمونه» صادر شده، چنین است:محضر مبارک حضرت آیت اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده(دامت برکاته)!
در آستانه فرخنده سالگشت آغازین تلألؤ شمس مهدویّت در سماء هدایت و به مناسبت برگزارى اولین اجلاسیه بزرگ اساتید سطوح عالى حوزه علمیه قم در ششم شعبان المعظّم ۱۴۱۹ ه. ق، مدیریّت حوزه علمیّه قم به نمایندگى مراجع عظام، مدرّسین، علما، فضلا و طلّاب حوزه، بر خود لازم مىبیند که بدین وسیله از نیم قرن زحمات خالصانه استاد وارسته و فقیه فرزانه، حضرت آیه اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده(دامت برکاته) کمال امتنان و تقدیر را ابراز نماید. بزرگ استادى که به حق مىتوان او را از استاد پروران بنام حوزه و ستودگان علمى و اخلاقى این پایگاه اصلى شیعه و از افتخارات کم نظیر این خیزشگاه علمى و معنوى معاصر دانست؛ مدرّسى که اول خود را از چشمه زلال تزکیه و تعلیم سیراب نموده و آن گاه زکات این هدیه نورىِ برگرفته از کوثر انوار آل محمّد (ع) را در جام علم و اخلاق به باریافتگان محضرش تقدیم نمود.
امید آن که نسل نو در جایگاه منیع تدریس با تأسّى به سلف صالح خود، آن چنان که باید، وارثان امینى براى آن صالحان و بزرگان باشند.
نظره کریمه الهیّه، و عنایت خاصّه مهدویّه را براى آن حضرت تمنّا دارد.
مدیریت حوزه علمیه قم
سیّد هاشم حسینى بوشهرى
شایان ذکر است، گر چه استاد بزرگ حضرت آیه اللّه ستوده (ره) بیش از دو سال است که از میان رفته و به ملکوت اعلى پیوسته است، اما نوارهاى درسهاى او در نوارخانههاى سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات اسلامى و… همواره در دسترس صدها و هزارها طلبه و دانش پژوه شهرهاى مختلف ایران قرار دارد و دانش دوستان و فرهیختگان علوم حوزوى در خانهها و حجرهها و مدارس، شب و روز در کنار سفره علم و اخلاق آن بزرگ مرد نشستهاند و عطش علمى خود را از این چشمههاى زلال و شیرین سیراب مىکنند؛ حتى در خارج کشور نیز، مانند سوریه از نوارهاى درسى او استفاده مىشود. در پایان، این قسمت را با سخن مرجع عالیقدر آیه اللّه فاضل لنکرانى(دامت برکاته) بیاراییم که درباره آقاى ستوده فرمود:
«ایشان کسى بود که خودش را وقف تدریس کرده بود و در این زمینه من از ایشان به عنوان یک مَثَل(نمونه) یاد مىکنم. و ایشان کارى مىکرد که شاید ما نمىتوانستیم انجام دهیم؛ یعنى از ساعت ۸ صبح، که روى منبر تدریس مىرفتند، تا ساعت ۱۱، سه درس پشت سر هم مىگفتند که ما این چنین قدرتى نداشتیم.»(۱۰)
تألیفات و تحقیقات
در مورد آثار قلمى و تحقیقات علمى او مىتوان به آثار زیر اشاره کرد:
.۱ تقریرات درس فقه و اصول آیه اللّه العظمى حاج آقا حسین بروجردى (ره) که اخیراً بخشى از این تقریرات، که پیرامون مسأله قبله است، با تحقیق و تصحیح فرزندش حضرت حجه الاسلام و المسلمین آقاى شیخ مهدى ستوده، در مجلّه فقه اهل البیت (سال ۶، ش ۲۳) در ۷۳ صفحه چاپ و منتشر شد. آیه اللّه العظمى بروجردى این تقریرات را در تاریخ ۱۹ ذیعقده سال ۱۳۶۹ ه. ق تا ۲۴ ربیع الاول ۱۳۷۰ ه. ق. تدریس کرده است.
.۲ تقریرات درس اصول آیه اللّه محقق داماد (ره) .
.۳ شرکت در تدوین کتاب مهم «جامع احادیث الشیعه» تحت نظر آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) . او خود پیرامون مباحثات و تحقیقات علمى خویش در مصاحبهاى مىگوید: «همراه چند نفر جلسه مباحثه فقه استدلالى داشتیم. افراد آن جلسه عبارت بودند از آقایان: حاج میرزا على مشکینى، حاج شیخ اسداللّه امراللّهى، حاج محمد باقر موسوى همدانى، سید محمد رضا سعیدى خراسانى و خودم.» نیز مىفرمود:«از سال ۱۳۳۴ ه. ش. که حضرت آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) مجلس خصوصى، جهت تنظیم و اصلاح کتاب وسائل الشّیعه تشکیل دادند، چندین سال به این کار اشتغال داشتم، این کتاب اکنون به نام «جامع احادیث الشّیعه» چاپ شده است. مدت دو یا سه سال در ضمن کار تدریس، به کار مقابله و تصحیح چند کتاب، که مربوط به یکى از اساتیدم، مرحوم آقاى امامى اراکى بود، اشتغال داشتم. دو جلد از کتب فوق مربوط به حاشیههاى ایشان بر مکاسب بود و کتاب دیگرى از ایشان به نام «منهاج الاحرام» که درباره مسائل و احکام حج مىباشد.»
استاد ستوده تقریرات درس آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) را به قدرى دقیق و جامع نوشته بود که خود در مصاحبهاى مىفرمود: «آقاى سید جواد مدرّسى جزوهاى از این تقریرات را از من گرفت و برد تا مطالعه و استفاده کند. پس از مدتى آورد و گفت: «این جزوه به قدرى جامع است که حتى شما یک واو درس آقاى بروجردى را نینداختهاید!»
نیز مى فرمود: «هم مباحثههاى من عبارت بودند از آقایان: شیخ محمد حسین مسجد جامعى، سید مهدى یثربى(امام جمعه فعلى کاشان)، حاج آقا مهدى حائرى و حاج شیخ غلامرضا صلواتى، و بیشتر با آقاى صلواتى مباحثه مى کردیم.»(۱۱)
فضایل و ملکات اخلاقى
شخصیّت انسان بستگى به درجات معنوى و ملکات اخلاقى او دارد. علم و دانش هنگامى ثمربخش و موجب نورانیّت است که همراه فضایل و ارزشها و آمیخته با تهذیب و رشد معنوى و اخلاقى باشد و گرنه حجاب خواهد شد. حضرت آیه اللّه ستوده از نظر تقوا و عمل، از انسانهاى ممتاز به شمار مىآمد. پارسایى و وارستگى و مقیّد بودن به آداب اسلامى و انجام وظیفه، اصول نخستین و همیشگى زندگى او را تشکیل مىداد؛ به طورى که شخصیّتهاى بزرگ، او را به این عنوان مىشناختند؛ آن گونه که این جمله به زبانها افتاد و معروف شد: «ستوده به راستى ستوده است.»
آقاى ستوده حدود بیست سال قبل فرمود: «جسمم در این دنیا است؛ ولى روحم در جاى دیگر است.» و یک بار در درس فرمود: «در همه عمرم دروغ نگفته ام.»
در این جا چند نمونه از فضایل و ملکات این فقیه وارسته را مى آوریم:
وظیفه شناسى
آیه اللّه ستوده به دور از هیاهوى روزگار، تنها به انجام وظیفه مىاندیشید. تحت تأثیر عوامزدگى و جو سازى قرار نمىگرفت. او با توجه به توانایىهایش، مهمترین وظیفه و تکلیف خود را در تدریس و درس و بحث فقه و اصول آل محمد (ص) مىدانست و در انجام آن دریغ و کوتاهى نمىکرد. با توجه به این که تدریس علمى او آمیخته با تدریس اخلاق و تقوا بود، کردار و گفتارش، درس عملى خودسازى براى تربیت شاگردان محسوب مىشد. همیشه رضاى خداوند را در نظر مىگرفت. اخلاص ممتازى داشت و تقوا و اخلاص را با تعهد و قداست آمیخته بود.
مرحوم عالم ربّانى آیه اللّه حاج شیخ مرتضى حائرى(م ۱۴۰۶ ق) به ایشان اصرار داشت که درس خارج شروع کند؛ اما ایشان قبول نمىکرد؛ مىگفت: «وظیفهام همین درس و بحث سطوح است که انجام مى دهم.» و مىفرمود: «آنچه رابه حسب ظاهر، وظیفه و تکلیف تشخیص دادهام، عمل کردهام و اگر این درسها به طور عمیق خوانده شود، پایههاى درس خارج استوار خواهد شد.» علّت این که ایشان درس خارج نگفت، ممکن است به علل زیر باشد:
.۱ تدریس سطوح عالى را لازمتر مى دانست.
.۲ با وجود تدریس اساتیدشان، به عنوان احترام به آنها، نمىخواست به درس خارج بپردازد.
.۳ نظر به این که تدریس درس خارج، مقدمه مرجعیت بود، او نمىخواست وارد این مرحله شود، با این که شایستگى آن را داشت.
توحید و اخلاص
بسیارى از شاگردانش معتقدند: «آنچه استاد ستوده را با همه مقامات علمى، از نظر ما بزرگ جلوه مىداد، اخلاص و بندگى او در درگاه پروردگار و ارادات او به اهل بیت پیامبر (ص) بود.» ایشان همیشه مىفرمود: «توکل به خدا و ذکر را فراموش نکنید.» ایشان تمام اعضا و جوارحش، خوابش، بیدارىاش، نگاهش و همه اعمالش براى خدا بود.
به طلبهها نصیحت مىفرمود: «به دنبال دنیا راه نیفتید. با توکل به خدا و رعایت اخلاص، انجام وظیفه کنید تا دنیا به دنبال شما بیاید. بدانید که هرگاه وقتش فرا رسید، مواهب دنیا به شما مىرسد. اینجانب در خانهاى مستأجر بودم، صاحب خانه روزى آمد و گفت: مدت اجاره به سر آمده، خانه را خالى کنید. من به سراغ خانه دیگر رفتم و اجاره کردم و به آن جا منتقل شدم. بعد از یک ماه همان صاحب خانه اول به منزل ما آمد و در را زد، رفتم در را باز کردم. او گفت: حاج آقا! من مىخواستم خانه را تعمیر کنم، تعمیر کردم. بیا این کلید آن خانه است، این خانه را به شما واگذار کردم مال خودتان باشد.»
مورد دیگر این که: «یکى از تجّار متدیّن (مرحوم آقاى حاج یداللّه رجبیان) مسجدى عظیم در کنار مدینه العلم قم به نام مسجد امام حسن (ع) ساخت و براى آن خیلى خرج کرد. روزى نزد من آمد و گفت: حاج آقا! این مسجد را مىبینى، من ساختهام. گفتهام نصف ثواب آن مال شما باشد. در حالى که من هیچ کارى در مورد این مسجد انجام ندادهام.»
بنابراین اگر کارها از روى اخلاص باشد و ما به سوى معنویات برویم، دنیایمان نیز خوب خواهد شد.
همّت، نظم و وقت شناسى
خصوصیت آشکارى که در استاد ستوده وجود داشت، همّت بلند و پى گیر، نظم و برنامهریزى و احترام به وقت خود و دیگران بود. او همه اوقات شبانه روزى خود را به طور منظم و خداپسندانه و سازنده، با برنامهریزى دقیق، تنظیم کرده بود و با استقامت و مجاهدت و ریاضت، اجرا مىکرد. نماز شب و تهجّد، نماز جماعت، اقامه جماعت در مساجد متعدد، درسهاى پى در پى براى طلاب، رسیدگى به امور خانه و بیرون خانه و… همه را مو به مو بر اساس برنامهریزى و نظم صحیح، انجام مىداد؛ کاهلى و سستى در قاموس وجود او نبود. تا سر حدّ توان مرد کار و تلاش بود.
یکى از شاگردان او مىنویسد: استاد ستوده، در مَدرس زیر کتابخانه مدرسه فیضیه، تدریس مى فرمود. یک روز اندکى دیرتر به مجلس درس آمد. معلوم شد در آن روز دختر کوچکش از دنیا رفته است. از شاگردان در مورد دیر آمدنش معذرت خواست و فرمود:«فرزندم از دنیا رفته است و در حالى که جنازهاش در وسط اطاق خانه قرار دارد، خودم را براى درس و بحث رساندم…».
او براى اوقات طلاب ارزش فراوان قائل بود و از تعطیلى درس پرهیز مىکرد. یکى از شاگردانش مىگوید: روزى برف سنگینى باریده بود و هوا بسیار سرد بود. به یکى از دوستان گفتم: «شاید امروز درس استاد ستوده تعطیل باشد.» دوستم گفت: «خیر، اگر سنگ هم ببارد، استاد ستوده درس را تعطیل نمىکند.» با هم به درس رفتیم، دیدیم استاد براى تدریس آمده است. و حتّى ایشان در روز درگذشت همسرش نیز درس را تعطیل نکرد.
تدریس او با مطالعه درسها، روزى هشت ساعت کار مى بُرد. او تدریس را به همین منوال ادامه داد تا چند سال قبل از فوتش، که بر اثر عارضه شدید چشم و کهولت سن دیگر نتوانست تدریس کند.
استاد ستوده این پشتکار در تدریس را از استاد بزرگش آیه اللّه العظمى بروجردى (ره) آموخته بود. وقتى که در مصاحبهاى از او خواستند تا خاطرهاى از آقاى بروجردى بیان کند، فرمود: «در یک هواى سرد زمستانى شخصى به محضر آیه اللّه بروجردى رفت و عرض کرد: چون هوا سرد است به درس نروید و اگر هم مى روید، پوستین بپوشید. آقا فرمودند: «مى روم و عباى تابستانى هم مىپوشم.» ایشان آن روز به درس آمدند، در حالى که عباى تابستانى پوشیده بودند.(۱۲)
شیداى ولایت
استاد ستوده ارادت خاصّ و رابطه تنگاتنگ با خاندان رسالت داشت. گاهى قبل از اذان صبح در کنار مرقد منوّر حضرت معصومه (س) دیده مىشد که با عشق و علاقه خاصى زیارتنامه مىخواند. او توسّل مخصوص به آن بى بى دو عالم داشت. براى ترسیم این معنى، نظر شما را به خاطرات زیر جلب مىکنیم:او گاهى که از پدرش یاد مى کرد، مى فرمود: «خیلى به اهل بیت پیامبر علاقه داشت و شیفته آنان بود.» (چنان که قبلاً ذکر شد) و با اظهار این مطلب، شیفتگى خود به اهل بیت (ع) را نیز ابراز مى نمود.
ایشان حافظه بسیار قوى داشت. در تدریس خود حتّى مسائل جزیى را، که معمولاً اساتید از آن غافل هستند، از حفظ مطرح مىکرد. یکى از شاگردانش مىگوید: پس از پایان درس در مسجد امام قم، ایشان به سوى مسجد رضائیه براى اقامه نماز جماعت حرکت کرد. در طول مسیر همراه او بودم. تا به سر پل رسیدیم که از آن جا گنبد و بارگاه ملکوتى حضرت معصومه (س) پیدا است. به ایشان عرض کردم: «حاج آقا! شما این ذهن و حافظه را از کجا کسب کردهاید؟» ایشان در پاسخ فرمود: «نصف آن را از مادرم، و نصف دیگر را(در حالى که رو به سوى حرم حضرت معصومه (س) نمود و اشاره مىکرد) از ایشان؛ یعنى از حضرت معصومه (س).»
استاد ستوده وقتى که حدیث پیامبر و امامان (ع) را مىخواند، با تواضع و ادب خاص مىخواند و معنى مىکرد و اشک در چشمانش حلقه مىزد. گاه دیده مىشد که آن چنان منقلب شده که قطرات اشک از دیدگانش سرازیر است.
شاگرد دیگرى مى گفت: «روزى به حرم حضرت معصومه (س) رفتم؛ ولى آن روز مانند همیشه نبود که فقط به قصد زیارت باشد، بلکه علاوه بر زیارت، نیاز مبرمى به پول داشتم و از آن بى بى دو عالم، پناه بىپناهان، مىخواستم که نیازم را برطرف سازد. عرض کردم: «من پناهى جز شما ندارم، شما کریمه اهل بیت هستید؛ به بنده لطفى فرما.» وقتى که از حرم خارج شدم، دیدم استاد بزرگوار، آقاى ستوده در بیرون حرم قدم مىزند، گویى منتظر کسى است. همین که مرا دید، به سرعت به طرف من آمد و مبلغى پول به من داد و بىدرنگ با من خداحافظى کرد و به سرعت رفت. من آن پول را شمردم به همان اندازه نیاز من یا بیشتر بود.»(۱۳)
این ارتباط قوى و مخلصانه با خاندان عصمت (ع) شاید با روز رحلت استاد ستوده تناسب و رابطه داشت؛ چرا که ایشان – چنان که ذکر خواهد شد – روز ۲۸ صفر سال ۱۴۲۰ روز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام مجتبى (ع) از دنیا رفت و روز ۲۹ صفر، یعنى روز شهادت حضرت رضا (ع) ، تشییع و به خاک سپرده شد؛ آن هم در کنار حرم حضرت معصومه (س) ، در نمازخانه معروف به مسجد طباطبائى. زهى سعادت! به این ترتیب پاداش شیفتگى خود به خاندان رسالت را گرفت.
شوخ طبعى و اخلاق نیک
استاد ستوده بسیار خوش اخلاق بود. همواره خندان و خوش رو به نظر مىرسید. همیشه در درس خود لطائفى خندهآور به عنوان شوخى با بیان شیوا مىفرمود و مىگفت: «مىخواهم ادخال السّرور و رفع خستگى شود و طلبهها با نشاط و خوشحالى درس را بخوانند.» نوارهاى درس ایشان پر از این گونه لطیفهها است. مىفرمود: «این لطیفهها را حذف نکنید، بگذارید همان گونه براى آیندگان بماند.» معمولاً ضمن بیان آن لطیفهها، موعظهاى نیز مىفرمود که بسیار مناسب و اثربخش بود. چنان که گفتیم، پدرش نیز خوش مشرب و اهل مزاح بود، گویى او این شیوه را از پدر به ارث برده بود. براى اطلاع از چگونگى شوخىهاى او، نظر شما را به چند نمونه جلب مىکنیم. مىفرمود:
سابقاً در حرم حضرت معصومه (س) زیارتنامههاى متعددى را با خط زیبا نوشته و در قاب کرده و بر دیوار نصب نموده بودند و زائران از روى آنها متن زیارت را مىخواندند. یکى از این زیارتنامهها به خطّ شخصى به نام محمدتقى خوانسارى بود و در آخر آن نوشته بود: «کَتَبَهُ محمد تقى الخوانسارى.» بعضى از زائران که بىتوجه بودند و خیال مىکردند همین جمله جزء زیارت است، با صداى حزین و گریه و اندوه، هماهنگ با متن زیارت همین جمله (کَتَبَهُ…) را مىخواندند و گریه مىکردند!!
روزى براى تنظیم کتاب «جامع احادیث الشّیعه» به خانه آیه اللّه العظمى بروجردى رفته بودم. آن روز، یک روز قبل از یکى از اعیاد بود؛ به خیال این که روز عید است، به آقا تبریک گفتم و دستش را بوسیدم. بىدرنگ متوجه شدم که روز عید نیست، به آقا عرض کردم: «این سخن امروز، عوض فردا!» آقا خوشش آمد و لبخند زد و پولى به من (به عنوان عیدى) داد.
آقاى محسن قرائتى(دانشمند و محقّق معروف) دوست و هم مباحثهاى به نام آقاى مشرقى (ره) داشت که با هم به درس استاد ستوده مىرفتند. آقاى ستوده گاهى که آقاى قرائتى را مى دید، به شوخى به او مىفرمود: «آقاى مغربى، آقاى مشرقى کجاست؟!»
روزى چند نفر از شمال به محضر [حضرت امام آیه اللّه العظمى] آقاى خمینى (ره) آمده بودند تا یک نفر روحانى را به روستاى خود براى تبلیغ ببرند. به آقا عرض کردند: «سیّد نباشد.» آقا فرمود: «چرا؟» گفتند: «اگر خُلقمان تنگ شد و خواستیم به او فحش بدهیم، سیّد نباشدکه بىاحترامى شود!!»
یکى از علما به نام شیخ ابوالحسن سرهبندى در مسجد خود، سیزده سال مسائل مربوط به شکیات نماز را براى اهل آن مسجد مى گفت. یکى به او گفت: «دیگر مسئله اى وجود ندارد، همه اش همین مسأله شکیات است؟» آقاى سرهبندى در پاسخ فرمود: «هنوز شک دارم که همین شکیات را که آن همه گفتهایم، فهمیده اید یا نه؟!»
کوتاه سخن آن که درسهاى استاد ستوده، براى رفع خستگى و ادخال السّرور، مشحون از لطیفههاى ظریف و سرورانگیز بود تا شاگردان بانشاط بیشتر درسها را فرا گیرند، به گفته یکى از شاگردانش:
«ایشان مطالب پیچیده درس را با بیان شیوا و روان بیان مىکرد. درس او خشک نبود که خسته کننده شود، بلکه با مطایبات و شوخىهاى نشاط بخش آمیخته بود. سه درس پشت سر هم در محضر او مىخواندیم و خسته نمىشدیم؛ بلکه مثل خوردن غذاى لذیذ براى ما لذّت بخش و نشاط آور بود. هنوز آهنگ دلنشین او و چهره خندانش از درون شبستانهاى مسجد امام حسن عسکرى (ع) قم به گوش مىرسد و دیده مىشود. روحش شاد! خداوند او را با پیامبر اکرم (ص) محشور گرداند!، خوش آن زمانى که از درس و بحث او بهرهمند مىشدم و از شیرین کلامىهاى او لذّت مىبردم.»(۱۴)
عبرت پذیرى
از ویژگى هاى استاد ستوده این که از پدیدههایى که در اطرافش رخ مىداد، عبرت مىگرفت، و سریع متوجه امورى مىشد که مایه پند و عبرت است. او این روش را از سیره امام معصوم (ع) آموخته بود؛ آنجا که امیر مؤمنان على (ع) فرمود:«ما اَکْثَرَ الْعِبَرَ وَ اَقَلّ الْاِعْتبارَ؛درسهاى عبرت انگیز بسیارند؛ ولى عبرت گیرنده اندک است.»(۱۵)
یا روایت شده: هنگامى که امام صادق (ع) کنار سفره براى خوردن غذا نشست، آب گوشت آوردند و دست مبارکشان را به سوى آن دراز کردند، اما چون داغ بود، دستشان را پس کشیدند. در این هنگام امام به یاد آتش دوزخ افتادند و چند بار فرمودند: «از آتش دوزخ به خدا پناه مى بریم.» سپس فرمود: «ما که تاب تحمل داغى این غذا را نداریم، چگونه طاقت تحمل آتش دوزخ را خواهیم داشت؟!»(۱۶) استاد ستوده به پیروى از خاندان عصمت (ع) چنین حالتى داشت. یکى از شاگردانش مىگوید: با جمعى از شاگردان پاى درس مکاسب استاد ستوده نشسته بودیم. ناگهان عدهاى جنازهاى را از رو به روى جلسه درس حرکت دادند. وى درس را رها کرد و با سخنان بسیار اثربخش فرمود: «هَىْ نگویید درس اخلاق بگویم؛ این (اشاره به جنازه) درس اخلاق است؛ به فکر مرگ و معاد باشیم و گناه نکنیم.»
شاگرد دیگرى مى گوید: روزى هنگام تدریس استاد ستوده، کبوترى داخل مسجد(محل درس) شد و بر روى دیوار، سر و صدا مىکرد. استاد درس را قطع کرد تا صداى کبوتر قطع شود. آن کبوتر با حرکت یکى از طلاب، پرید و رفت. استاد به درس خود ادامه داد. ناگهان سینهاش گرفت، فرمود: «خداوند به ما فهماند که مىتوانم مانع را در وجود خودت پدید آورم.»(یعنى همه چیز در دست خدا است؛ اگر او نخواهد، ما نمىتوانیم به درس خود ادامه دهیم.)
شاگرد سومى مىگفت: روزى استاد ستوده در وسط درس خود فرمود: آقاضیاء(مرجع بزرگ، آیه اللّه العظمى آقاضیاءالدین عراقى، م ۱۳۶۱ ق) فرزند یکى از علماى اراک بود. هنگامى که پدرش از دنیا رفت، آقاضیاء نوجوان بود و هنوز طلبه نشده بود. پیرمردى به آقاضیاء رو کرد و گفت: اى واى! چراغ خانه پدر شما، که عالم بزرگى بود، خاموش شد. آقاضیاء پرسید: منظور شما چیست؟ پیرمرد گفت: چراغ خانه پدر شما به علم روشن بود. او از دنیا رفت و تو هم که راه او را ادامه ندادى؛ یعنى طلبه نشدى. لذا از این پس چنین چراغى در خانه او و نسل او روشن نیست.
همین سخن مایه عبرت آقاضیاء شد. رگ غیرتش به جوش آمد و از همان وقت تصمیم گرفت طلبه شود. وارد حوزه شد و به تحصیل پرداخت و از نظر علمى به مقامى رسید که جهان اسلام از فروغ علمش روشن شد.(۱۷) استاد با نقل این ماجرا مىخواست درس عبرت پذیرى به شاگردان بیاموزد.
زهد و پارسایى
از ویژگى هاى استاد ستوده این که بسیار ساده مىزیست و از زرق و برق دنیا دورى مى کرد. سالها در خانههاى استیجارى زندگى کرد تا این که به طور غیر مترقّبه خانه سادهاى در اختیارش قرار گرفت. انتقال او از خانههاى استیجارى متعدد به خانه دیگر، تداعى آن مىکرد که انسان در این دنیا مسافر است و انسانى که خود را مسافر مىداند، به مسکن اصلى و همیشگى آخرت دل مىبندد و به سایبانهاى سست و فانى، دل نخواهد سپرد. او به راحتى مىتوانست براى خود زندگى مرفّه و خانه با شکوهى فراهم کند ولى نمىخواست، تا مبادا دلبستگى پیدا نماید. براى خود امتیازى قائل نبود به شاگردان به طور مکرر مىگفت: «مرا هم مثل یکى از خودتان بدانید.» و به حقیقت از مصادیق روشن این شعر حافظ بود که:
غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود//به هر چه رنگ تعلّق پذیرد آزاد است
به گفته یکى از اساتید:«ایشان ستوده زیست و ستوده درگذشت و از مصادیق این فرموده حضرت امیر (ع) بود که: کمکشان به دین بسیار، اما هزینهشان اندک است.»(۱۸)
به گفته استادى دیگر:«ایشان شخصیتى گمنام و زاهدى واقعى بود؛ در عین این که منشأ خدمات بسیارى براى حوزه بود، اما خرجى بر بیتالمال نداشت.»
و به فرموده مقام معظم رهبرى، حضرت آیه اللّه خامنهاى (مدّظلّه العالى):«ایشان (آیه اللّه ستوده) به زهد و پاکدامنى و طهارت معروف بودند.»
استاد ستوده، نه تنها به مظاهر دنیوى و زخارف مادى دلبستگى نداشتند، که بىاعتنا و روىگردان بودند. زندگى را با کمال سادگى و اکتفا به ضروریات آن مىگذراندند و مىگفتند: «نه این که خداى نخواسته بخواهم ادّعایى داشته باشم؛ من به جهت شأنم کم خرجترین عائله بر حضرت ولىّ عصر (عجّل اللّه تعالى فرجه الشریف) هستم.»
از دعاهاى همیشگى او که بیانگر ساده زیستى و مقام شکر او است، این بود: «خیلى از خدا ممنونیم، همین که مىخواهیم داریم. خدایا! به باطن امیرمؤمنان على (ع) مرا با همین ممنونى از دنیا ببر.»
از او سؤال شد: طلبه از نظر زندگى باید چگونه باشد؟ در پاسخ فرمود: «لازم است وضع اقتصادى طلبه ساده باشد، بنده خودم با این که ۳۸ سال است در حوزه علمیه قم هستم، حدود سیزده سال است که منزل شخصى دارم.» نیز مىفرمود: «کم پول بودیم؛ ولى سختگیرى و تحمیل به اهل خانه نکردم. عیال ما هم از ما گله نکرد.»
یکى از شاگردانش مى گوید: بعد از درس همراه استاد ستوده حرکت مىکردیم، تا به پل آهنچى رسیدیم. در آن جا نگاه استاد به یک نفر جاروفروش افتاد که جاروهاى دستى هر عدد به مبلغ پانزده تومان مىفروخت، دست در جیب کردند، ده تومان بیشتر نداشت. فرمودند: پنج تومان کم دارم، نمىخرم. بنده به ایشان گفتم: اگر اجازه بدهید، پنج تومانش را(به عنوان قرض) من مىدهم؛ قبول فرمود و جارو را خرید و با خود برد.
در سال ۱۳۵۲ شمسى با پنج هزار تومان یا قدرى کمتر به مکّه مشرّف شدند. هنگام مراجعت، چون خانه محقّر اجارهاى داشت، در مسجد رضائیه – محل اقامه نماز جماعتش – جلوس مىکرد و اجازه نمىداد که پذیرایى مفصّلى بشود. دوست داشت که مجلس ساده و بىآلایش برگزار گردد. مراجع عظام و علما و طلاب و سایر مردم در همان جا با او دیدار کردند. هیئت امناى مسجد با چاى و مقدارى گز و سوهان از واردین پذیرایى نمودند.(۱۹)
اقامه نماز جماعت و آثار اجتماعى
استاد ستوده علاوه بر تدریس، در چند مسجد به اقامه نماز جماعت مىپرداخت و با مردم حشر و نشر داشت و مردم در فرصتهاى مختلف از بیانات و نصایح او استفاده مىکردند. استمرار حضور ایشان در میان مردم، موجب شد که ایشان منشأ آثار مفید اجتماعى و فرهنگى شود. در این زمینه، به موارد ذیل مىتوان اشاره داشت:
.۱ «قریب چهل سال در مسجد رضائیه، واقع در میدان سعیدى قم، ظهرها اقامه جماعت مىکردم. چندین سال در ایّام ماه رمضان، جلسات تفسیر قرآن را در این مسجد برگزار مىنمودم.» استاد در این مدت طولانى، پس از تدریس در مسجد امام حسن قم، پیاده به مسجد رضائیه مىرفتند و نیم ساعت و گاهى بیشتر از آن، قبل از ظهر در محراب مىنشستند و مردم به راحتى به محضر ایشان رسیده، مسایل خود را مىپرسیدند و یا مشکلات خود را مطرح مىکردند و با راهنمایى هاى مستقیم و غیرمستقیم ایشان، مشکلات خود را سامان مى دادند.
.۲ اقامه نماز جماعت شبها به مدت چند سال – از سالهاى ۱۳۴۰ شمسى به بعد – در مدرسه علوى (تأسیس آیه اللّه العظمى گلپایگانى (ره) واقع در خیابان امام، کوچه منوچهرى) براى طلاب؛ و هفتهاى یک شب، درس اخلاق بر اساس کتاب «المحجّه البیضاء» فیض کاشانى برگزار مى شد.
یکى از شرکت کنندگان ابراز مىکرد: «از آن زمان که حوزه مورد هجوم و یورش رژیم طاغوت قرار گرفته بود، این جلسه درس اخلاق، براى ما بسیار مفید و باعث دلگرمى بود؛ چه بسا اگر موعظه و نصایح آیه اللّه ستوده نبود، بر اثر فشار موجود، ما حوزه را ترک مى کردیم.»
.۳ «از سال ۱۳۶۱ ش. در مسجد امام حسن مجتبى (ع) که در جنب مدینهالعلم حضرت آیه اللّه العظمى خوئى (ره) است، شبها اقامه نماز جماعت مىکردم. این مسجد به وسیله یکى از تجّار محترم به نام حاج یداللّه رجبیان(م: ۱۳۶۴ ش) زیر نظر اینجانب تأسیس گشت و تولیت آن هم طبق وصیّت بانى محترم، پس از فوت ایشان با من بوده است.»(نگارنده گوید: این مسجد طبق نقل موثّق، به دستور امام عصر (ع) ساخته شده است و مىتوان گفت جمکران دوم قم است.(۲۰) استاد ستوده ده سال در این مسجد اقامه نماز جماعت نمود.)
.۴ تشکیل جلسه هفتگى قرائت قرآن. استاد ستوده چند سال در این جلسه احکام و تفسیر مىگفت. این جلسه در ماه مبارک رمضان، هر شب برگزار مى شد.(۲۱)
ارتباط با امام خمینى و انقلاب اسلامى
استاد ستوده به طور مستقیم در انقلاب و مبارزات چندان دخالت نداشت؛ چنان که خود در مصاحبهاى فرمود: «من دخالت در مبارزات نداشتم؛ وظیفهام را درس و بحث و تدریس مىدانستم و انجام وظیفه مىکردم؛ ولى به مبارزات ضربه نمىزدم. به قول یکى از آشنایان که در این مورد به من گفته بود: «فلان کس مبارز نیست؛ ولى دین دارد.»(حضرت آیه اللّه العظمى امام) آقاى خمینى (ره) در یکى از بیاناتش فرمودند: «هر کس که هر آنچه در دستش هست، اگر آن را صحیح انجام دهد، همه کارها درست مىشود.» من تابع هستم؛ تابع جمهورى اسلامى مىباشم، وظیفهام را در درس و بحث مىدانم.»
حضرت آیه اللّه محمد مؤمن قمى درباره استاد ستوده فرمود: «ما نه تنها از ایشان بدى ندیدیم که حتى نشنیدیم.»
ولى دخالت غیرمستقیم استاد ستوده براى تقویت انقلاب اسلامى بسیار بود؛ چرا که تقویت بنیه هاى علمى حوزه علمیه قم و تربیت شاگردان برجسته – که بعضى از آنها امروز از سران نظام هستند – و نقش مؤثر ایشان در تهذیب نفس و پاکسازى و بهسازى روحیه طلاب و… هر کدام موجب یارى رسانى به انقلاب اسلامى، و پیشرفت آن بود. حضرت امام خمینى (ره) او را بر همین اساس به خوبى مىشناخت و تأیید مىکرد؛ چنان که بعداً خاطر نشان خواهد شد، امام خمینى مسجد رضائیه را به سبب امام جماعتش(آیه اللّه ستوده)، بسیار خوش شانس خواند.
در مصاحبهاى از استاد ستوده مىپرسند: در رابطه با حضرت امام خمینى (ره) اگر خاطرهاى دارید، بیان فرمایید. در پاسخ فرمود: «با آقا رابطه چندان نداشتم، جز این که در روزهاى اعیاد براى عرض تبریک به خدمتشان مىرفتم… در سالهاى قبل(از انقلاب) در تهران مهمان حاج آقا مرتضى تهرانى بودم. ایشان گفت: آقاى خمینى (حضرت امام (ره) ) کسالت دارد و در کرج تشریف دارند، براى عیادتش برویم. پذیرفتم و با هم به کرج رفته، به محضرش رسیدیم. فرمود: «به اثر اشتباه تشخیص، هفتاد روز بسترى بودم؛ به من گفته بودند مبتلا به تب حصبه شدهاى؛ اکنون مىگویند تب مالت است.»
چنان که اسناد انقلاب نشان مىدهد، امضاى استاد ستوده در بعضى از اعلامیههاى مبارزاتى وجود دارد؛ از جمله در تلگرافى که جمعى از علماى حوزه علمیه قم در اعتراض به ادامه زندانى شدن حضرت امام خمینى (ره) ، خطاب به منصور – نخست وزیر وقت – در اسفند ۱۳۴۲ ش نمودهاند. و همچنین در تلگراف تسلیت علما و مدرسین حوزه علمیه قم در تاریخ آبان ۱۳۵۶ ش. به امام خمینى (ره) ، در پى شهادت آیه اللّه حاج آقا مصطفى خمینى (ره) . و نیز در اعلامیه اساتید و فضلاى حوزه علمیه قم که به منظور محکوم کردن رژیم طاغوتى در مورد فاجعه ۱۹ دى، که در تاریخ ۱۳۵۶ / ۱۰ / ۲۲ ش. صادر شده است.(۲۲)
روزنامه جمهورى اسلامى در مورد ارادت استاد به امام خمینى نوشت: «تکریم آیه اللّه ستوده (ره) نسبت به علماى مذهب و بزرگان حوزه، به ویژه ارادت به مقام والاى حضرت امام خمینى (ره) ، نشان از صفاى باطن و خودساختگى وى داشت. وقتى با تعبیر «آقا» از حضرت امام یاد مىکرد و نظرات آن بزرگوار را در شرح و تکمیل برخى مباحث درس، هر چند به ندرت بازگو مىنمود، در واقع مراتب ارادت و علاقه خود را به ساحت قدسى آن استاد اساتید و فقیه یگانه و دُرّ زمانه، مىنمایاند، و شاگردان را به این عشق و ارادت فرا مىخواند.»(۲۳)
سایر ویژگى ها و ارزشهاى اخلاقى
علاوه بر آنچه گذشت، آیه اللّه حاج شیخ محمد تقى ستوده (طاب ثراه) خصوصیات دیگرى نیز داشت که شرح همه آنها در این مقاله نمىگنجد؛ ویژگى هایى مانند تواضع، بى توقّعى، دورى از بسیارى مجالس جهت حفظ تقوا و به ویژه براى دورى از شنیدن غیبت یا تهمت یا دروغ و…، احترام جدّى او به اوقات طلّاب، نظم و انضباط در همه امور، غیرت دینى، مراقبت و احتیاط، رفاقت و صمیمیت با شاگردان و کمک مالى در حدّ توان به آنها و تعبّد و تقدّس راستین، از ویژگىهایى است که وى را به عنوان استادى ممتاز، عالمى ربّانى و فرزانه و مورد علاقه طلاب و سایر مردم قرار داده بود. او در عین حال، فکرى باز و روشن داشت و از حوادث زمان آگاه بود و هرگز در محاصره تحجّر و افکار بسته نبود. در مصاحبهاى، از ایشان چنین سؤال شد: «طلبهها براى تبلیغ لازم است زبانهاى متداول خارجى و علوم جدید را یاد بگیرند؛ گویا عدهاى استفاده از سهم امام (ع) براى آموزش آنها را صحیح نمىدانند، نظر شما چیست؟» استاد در پاسخ فرمودند: «این چه حرفى است، باید(این درسها را) خواند. گاهى تبلیغ اسلام از راه دانستن اینها مىشود، قهراً لازم است؛ منافاتى با مصرف سهم امام ندارد، مگر این که اینها را یاد بگیرند و علیه امام زمان (ع) به کار گیرند. هر آنچه را علیه امام زمان(عج) یاد بگیرند، حرام خواهد بود. بعضىها مىگفتند: مىخواهیم با سهم امام (ع) به مکّه برویم، آیا امام زمان (ع) راضى است؟ در جواب مىگفتم: مگر امام زمان (ع) با حج نَعُوذُ بِاللّه مخالف است؟ اشکالى ندارد.»(۲۴)
سخن پیرامون فضایل و ویژگىهاى اخلاقى آیه اللّه ستوده (ره) را با سخن روشنگرى از آیه اللّه سید محمد على ابطحى اصفهانى (از اصحاب تدوین جامع احادیث الشیعه) خطاب به آقاى ستوده پایان مىبریم: «ما هر چه به شما نزدیکتر شدیم، علاقهمان به شما بیشتر شد.»(۲۵)
از نگاه بزرگان
پاک زیستى و مقامات و موقعیت عالى استاد ستوده (ره) موجب شده که شخصیتهاى بزرگى، هر کدام با تعبیرى او را بستایند؛ از جمله:
آیه اللّه حاج میرزا على مشکینى خطاب به او مى فرمود: «شما یک درس اخلاق شروع کنید، همه ما شرکت مى کنیم.»
آیه اللّه حرم پناهى مى فرمود: «ایشان (آیه اللّه ستوده) در زندگیشان نقطه ضعف، نداشتند.»
روزى اُمناى مسجد رضائیه (که آیه اللّه ستوده در آن اقامه جماعت مى نمود) به محضر مبارک حضرت امام خمینى (ره) رسیدند، امام از آنها پرسید: پیش نماز مسجد رضائیه کیست؟ آنها پاسخ دادند: آقاى حاج شیخ محمد تقى ستوده است. امام فرمود: «به به از این شانس مسجد!»
مرحوم آیه اللّه العظمى نجفى مرعشى در شأن ایشان فرمود: «آقاى ستوده انسان عادّى نیست؛ ایشان کسى است که در این زمان، احدى از دست و زبانش آزار و اذیّت ندیده است.»
آیه اللّه سید محمد باقر ابطحى اصفهانى فرمود: «آقاى ستوده اهل اخلاص و عمل بود و از نظر باور نسبت به مبدأ و معاد و اعتقادات دیگر، راسخ بود. او مىگفت: من یقین دارم که به بهشت مىروم؛ چرا که آنچه را به حساب ظاهر، وظیفه و تکلیف تشخیص دادهام عمل کردهام. در مسئله ولایت هم هیچ شکى ندارم، پس اگر ما به بهشت نرویم کى برود؟!»
حضرت آیه اللّه العظمى سید احمد خوانسارى (ره) فرمودند: «آقاى ستوده، واقعاً ستوده است.»
مرحوم حاج احمد – خادمِ خانه آیه اللّه العظمى بروجردى – به آقاى ستوده گفته بود: «آقا(آیه اللّه العظمى بروجردى) کمال وثاقت را نسبت به شما دارند.»
حضرت امام خمینى (ره) در اوائل مبارزات، در مورد کار مهمى، به آیه اللّه العظمى سید محمد رضا گلپایگانى (ره) پیام مىدهند که: «شخصى باتقوا و زرنگ براى این کار مىخواهم.» آیه اللّه العظمى گلپایگانى (ره) ، آیه اللّه ستوده را خدمت امام معرفى مىکنند. حضرت آیه اللّه گلپایگانى آقاى ستوده را به عنوان یکى از افراد صالح براى مرجعیّت، در نسل مراجع پس از خودشان، شایسته مىدانستند و به ایشان نظر داشتند.
حضرت آیه اللّه صافى گلپایگانى پس از رحلت آقاى ستوده، فرمودند: «ایشان(آیه اللّه ستوده) پاک از دنیا رفت، خدا کند ما هم مثل ایشان برویم.»(۲۶)
سخن در این باره بسیار است. پایان این گفتار را با یک سؤال و جواب جالب زینت مىبخشیم که همه حرفهاى ناگفته در این سؤال و جواب آمده است و آن این که: مرحوم آیه اللّه سید عبدالکریم کشمیرى (م: ۱۴۱۹ ق) از علماى ربّانى و سالکان طریق و از شاگردان آیه اللّه الحق، سید على آقا قاضى (ره) در نجف اشرف بود. در سالهاى آخر عمر در قم سکونت داشت و شاگردان بسیارى از فیض وجود او به عنوان معلّم بزرگ اخلاق، عرفان و زهد در سطح اعلا بهرهمند مىشدند.(۲۷) بعضى از شاگردان از ایشان سؤال کردند: «شما حالتان براى مراجعات اخلاقى و عملى چنان که مىفرمایید، مساعد نیست، به چه کسى مراجعه کنیم؟» آقاى کشمیرى در پاسخ فرمود: «به آقایان؛ بهاءالدّینى، بهجت و ستوده.»(۲۸)
گفتار شخصیتهاى بزرگ در شأن آیت اللّه ستوده، که بىتردید خالى از گزافه گویى است، بیانگر آن است که آیه اللّه ستوده رادمرد فوق العاده اى بود و از نظر علم و عمل در سطح بسیار عالى قرار داشته است، به طورى که بر همه به ویژه طلاب لازم است چنین شخصیتى را اسوه قرار دهند.
نصایح ملکوتى
از میان دهها بلکه صدها جمله از نصایح ملکوتى و پندهاى دل سوزانه و دل نشین استاد ستوده، برخى را بیان مى کنیم:
« من وقتى که افراد اصرار مى کنند و موعظهاى مى خواهند، مى گویم: زبان! زبان! باید مواظب زبانتان باشید. خیلى انسان باید سنجیده حرف بزند. مرحوم خوانسارى،( م ۱۴۰۵ ق ) طورى بود که اگر پنجاه سال با ایشان مىنشستى، درباره کسى یک کلمه نمى گفت یا خود را بر کسىترجیح نمى داد… ایشان خیلى بر زبانش مسلط بود. زبان حفظش لازم است؛ چون جرم زبان، سنگین است. امیرالمؤمنان على (ع) درباره زبان مى فرماید:«جِرْمُهُ صَغیرٌ وَ جُرْمُهُ ثَقیلٌ؛حجم و جسم زبان کوچک است، ولى جرم و گناه آن بزرگ است.»
در روایت دیگر آمده است: کسى که از دنیا سالم برود، فرشتگان تعجب مىکنند؛ دنیا خیلى مخاطره پایین و بالا دارد. البته اگر کسى مصمّم باشد، خدا کمکش مى کند.»(۲۹)
نیز از نصایح استاد ستوده این بود: «آیه اللّه العظمى بروجردى در ۷۵ سالگى فرمودند: «از روزى که به حدّ تکلیف رسیدم تا کنون (حدود ۶۰ سال ) نه یک کلمه دروغ گفتهام و نه غیبت کردهام.» از آیت اللّه خوانسارى درخواست موعظه کردند، فرمود: «انشاء پند و موعظه کافى نیست؛ مجاهده و ریاضت مى خواهد تا ترک گناه و کسب فضایل، ملکه (نیروى ثابت) در روح و روان انسان شود.» مرحوم فیض در کتاب المحجه البیضاء روایت مى کند در مورد (گروهى از) اهل جهنم که در آن مىسوزند، گفته مى شود: هذِهِ حَصائِدُ اَلْسِنَتِهِمْ؛ این عذاب، محصول درو شده زبانهاى آنها است که کنترل نکردند و در نتیجه اهل دوزخ شدند.»(۳۰)
ایشان همواره باحالتى ملکوتى و اثربخش، به نصیحت شیفتگان مىپرداخت. او در نصایح خود، بیشتر از تقوا، وقتشناسى، وظیفهشناسى، زهد و وارستگى، و اخلاص در همه کارها به ویژه تحصیل، سخن به میان مىآورد. او براى تقویت زهد در شاگردان، نمونههایى از روش بزرگان و وارستگان ممتاز را ذکر مىکرد؛ از جمله به طور مکرّر، از مرحوم عالم ربّانى حضرت آیه اللّه العظمى سید احمد خوانسارى یاد مىکرد و مىفرمود: «ایشان کتاب «مِرْآهُ الْعُقول» (تألیف علّامه مجلسى در شرح اصول کافى) را مىخواست. من در یکى از کتاب فروشىها آن را که به صورت سه جلد با قطع بزرگ و زیبا بود، یافتم و قیمت کردم، گفتند ۶۳ تومان است. به خدمت آقاى خوانسارى رفتم و موضوع را به عرض رساندم. فرمودند: «الآن من هیچ پولى ندارم.» این حرف را در زمانى گفتند که مىتوانستند صدها هزار تومان از ناحیه افراد تهیّه کنند.»(۳۱)
حکایت رحلت و تشییع
عارضه سخت چشم و کهولت سن و بیمارى موجب شد که آیه اللّه ستوده، پس از پشت سر نهادن یک دوره بیمارى، در ۸۰ سالگى (به سال قمرى) در روز یک شنبه ۲۸ صفر الخیر ۱۴۲۰ ق، (۲۳ خرداد ۱۳۷۸ش)، مطابق با روز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبى (ع) ساعت پنج بعد از ظهر در بیمارستان کامکار به لقاء اللّه پیوسته، و چشم از جهان فانى فرو بندد. به راستى ستوده زاد، ستوده زیست و ستوده رفت.
خبر رحلت این عالم ربّانى، که ضایعه بسیار اسفبار بود، موجب غم و اندوه جانکاه مردم به ویژه طلاب و علما گردید. و این خبر به وسیله خبرگزارى، صدا و سیما و روزنامهها در همه جا منتشر شد. پیکر مطهر این استاد فرزانه بعد از ظهر روز دو شنبه ۲۹ صفر از مسجد امام حسن عسکرى (ع) به سوى حرم حضرت معصومه (س) با حضور مراجع، علما، طلاب، رئیس دفتر مقام معظم رهبرى و با حضور امت تشییع کم نظیرى انجام شد. پس از اداى نماز به امامت آیه اللّه العظمى شیخ حسین وحید خراسانى، در مسجد موزه به خاک سپرده شد.
مدیر محترم اجرایى حوزه علمیه گفت: «حضور گسترده و چشمگیر مراجع، علما، روحانیون و مردم در مراسم تشییع پیکر مطهر آن عالم فرزانه، بیانگر جایگاه رفیع علمى و معنوى وى مى باشد.»
اعلامیه ها و پیام هاى تسلیت از طرف مراجع، شوراى مدیریت، جامعه مدرّسین و سایر ارگانها در هر سو دیده مى شد. در مجلس فاتحه او، آیه اللّه استادى به تشریح ابعاد زندگى علمى و معنوى آن عالم فرزانه پرداخت و گزارش مراسم گرامىداشت وى، در روز نامه ها منعکس شد.
رضوان و بهشت جاى بادش//جا در حرم خداى بادش
مرقد شریف آیه اللّه ستوده در حرم حضرت معصومه (س) در مسجد موزه، قسمت زنانه، در ناحیه در ورودى از جانب صحن بزرگ به مسجد موزه، دست راست کنار پایه دوم، قرار گرفته است. بر سنگ مرقدش چنین نوشته شده است: «مرقد حضرت آیه اللّه ستوده…»
فرزندان آیت اللّه ستوده
از استاد آیه اللّه ستوده (ره) چهار پسر از دو همسر باقى ماندهاند؛ به نامهاى: حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج شیخ مهدى ستوده، آقاى حاج محمد حسن ستوده(که از تجّار و کسبه تهران است)، آقاى غلامرضا ستوده و آقاى رحمت اللّه ستوده. این دو نفر در کارهاى پزشکى و فرهنگى در سطح بالا مشغول کار هستند. آیت اللّه ستوده، در مورد آقاى حاج آقا مهدى در مصاحبهاى فرمودند: «ایشان در درس(آیه اللّه العظمى) آقاى وحید خراسانى شرکت مىکنند و از نظر اخلاق و فضل، مورد پسند آقاى وحید است.»(۳۲)
آقاى حاج مهدى از فضلاى حوزه علمیه قم و روحانى پرتلاش و فعّالى است و بعضى از تقریرات پدر(از جمله تقریرات درس خارج قبله آیه اللّه العظمى بروجردى، که به وسیله پدرش آیه اللّه ستوده تقریر شده) را تصحیح و تنظیم کرده و در مجله فقه اهل بیت (سال ۶، شماره ۲۳) به چاپ رسیده است.
محمد محمدى اشتهاردى
۱ – شرح احوال حضرت آیه اللّه العظمى اراکى، رضا استادى، ص ۱۳ – .۱۵
۲ – این مدرسه که امروز به نام مدرسه امام خمینى (ره) معروف است، قبلاً به نام مدرسه سپهدار بود. چون امام، قبل از ورود به قم، مدتى در این مدرسه حجره داشت و درس مىخواند، به نام او نام گذارى شد.
۳ – شرح احوال حضرت آیه اللّه العظمى اراکى، ص ۲۲ و .۲۳ (به طور اقتباس)
۴ – همان، ص ۳۲ – ۴۶
۵ – همان و نیز برگرفته از مصاحبه مرحوم آیه اللّه ستوده.
۶ – ۷ – ۸ – برگرفته از مصاحبه آیه اللّه ستوده و مجله فقه اهل البیت (سال ۶، شماره ۲۳)، ص ۲٫
۹ – شرح احوال حضرت آیه اللّه العظمى اراکى، ص ۱۸۶٫
۱۰ – ۱۱ – ۱۲ – برگرفته از یادداشتهاى حجه الاسلام حاج شیخ مهدى ستوده، فرزند آیه اللّه ستوده (ره) و مصاحبههاى استاد ستوده.
۱۳ – ۱۴ – برگرفته از دفتر یادبود مرقد، ص ۳۴ و ۳۵ و…
۱۵ – نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت ۲۹۷٫
۱۶ – روضه الکافى، شیخ کلینى، ص ۱۶۴٫
۱۷ – دفتر یادبود کنار مرقد، ص ۴ و ۱۲۸ و ۱۵۱٫
۱۸ – این سخن حضرت على (ع) در شأن زید بن صوحان بود. او هنگامى که در جنگ جمل به شهادت رسید، على (ع) به بالینش آمد و سر او را به دامن گرفت و فرمود: «رَحِمَکَ اللّهُ یا زَیْدُ. قَدْ کُنْتَ خَفیفَ الْمَؤُونَهِ عَظیمُ الْمَعُونَهِ؛ اى زید! خدا تو را رحمت کند که مردى کم خرج بودى و در عین حال، یارى تو به دین بسیار بود.»(قاموس الرجال، ج ۴، ص ۲۵۶)
۱۹ – برگرفته از یادداشتهاى فرزندشان آقا مهدى ستوده؛ مجله حوزه، شماره ۹، ص ۶۰ و ۶۷ و دفتر یادبود کنار مرقد، ص ۱۲۵٫
۲۰ – مشروح این ماجرا را حضرت آیه اللّه العظمى صافى گلپایگانى(مدّظلّه) در کتاب «پاسخ به ده پرسش»، ص ۳۱ تا ۴۴ نقل کرده است و نگارنده آن را در کتاب «حضرت معصومه، فاطمه دوم»، در صفحه ۲۰۲ – ۲۱۱ ذکر نمودهام.
۲۱ – برگرفته از یادداشتها و مصاحبههاى استاد ستوده از نوار ضبط شده.
۲۲ – اسناد انقلاب اسلامى، ج ۳، ص ۱۰۹ و ۱۱۰ و ۲۲۹ و ۲۳۹٫
۲۳ – روزنامه جمهورى اسلامى، شماره ۵۷۹۶، ۲۹ خرداد ۱۳۷۸، ص ۴٫
۲۴ – مجله حوزه، شماره ۹، فروردین ۱۳۶۳، ص ۶۸٫
۲۵ – برگرفته از یادداشتهاى حجه الاسلام مهدى ستوده.
۲۶ – برگرفته از یادبود کنار مرقد و یادداشتهاى آقا مهدى ستوده.
۲۷ – وى در قم در ۷۶ سالگى در روز چهارشنبه ۱۳۷۸ / ۱ / ۱۸ شمسى رحلت کرد. مرقدش در جوار بارگاه ملکوتى حضرت معصومه (س) ، در مسجد بالاسر قرار دارد.(شرح حال ایشان در کتابى به نام «آفتاب خوبان»، نگارش یافته است).
۲۸ – منظور از این سه نفر، مرحوم عارف سالک، آیه اللّه العظمى سید رضا بهاءالدّینى(م ۱۴۱۸ ق)، مرجع بزرگ و سالک زاهد، آیه اللّه العظمى محمد تقى بهجت(مدّظلّه) و آیه اللّه شیخ محمد تقى ستوده است. این پاسخ آقاى کشمیرى قبل از سال ۱۴۱۸ ه . ق. بوده است.
۲۹ – مجله حوزه، شماره ۹، فروردین ۱۳۶۳، ص ۶۸٫
۳۰ – برگرفته از مصاحبههاى آیه اللّه ستوده.
۳۱ – مجله حوزه، شماره ۹، ص ۶۸٫
۳۲ – برگرفته از مصاحبه با استاد ستوده.