فقیه، محدّث و ادیب امامی قرن یازدهم و دوازدهم. وی سرسلسله خاندان مشهور علمی و دینی سادات جزایری بود که سه قرن در منطقه خوزستان، بهویژه شوشتر، خدمات ارزندهای کردند ( رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ج ۱، ص ۷۰۳ـ ۷۰۵؛ محمد جزایری، ۱۳۹۷، ج ۱، ص ۲۲). نسب آنها به عبداللّه بن موسی بن جعفر، فرزند امام کاظم علیهالسلام، میرسد ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۷۵؛ اعرجی، ص ۴۹۸ـ ۴۹۹).
بزرگترین فرزندِ پسرِ سید نعمتاللّه، سید نورالدین بود که نسب عموم سادات جزایری به وی میرسد، از اینرو آنان به سادات نوریه نیز مشهورند ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۳۵۵). برخی از فرزندان و اعقاب وی در شوشتر ماندند و برخی در هند، نجف و اماکن دیگر ساکن شدند. عبداللطیف شوشتری در تحفه العالم (ص ۹۶ـ۱۶۲) و سیدمحمد جزایری در کتاب شجره مبارکه شرح حال مفصّلی از این خاندان آوردهاند.
سید نعمتاللّه، به نوشته خودش (۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۰۲)، در ۱۰۵۰ در روستای صَباغیه از جزایر بصره، محلی میان دجله و فرات، بهدنیا آمد (همو، ۱۴۰۸، ج ۱، مقدمه موسوی جزائری، ص ۱۵). در پنج سالگی به مکتب رفت و قرآن را ختم کرد و قصاید و اشعار بسیاری فراگرفت (همو، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۰۳). سپس به آموختن صرف و نحو همت گماشت و برای ادامه تحصیل به حُوَیزه رفت (همان، ج ۴، ص ۳۰۴). وی (۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۰۴ـ ۳۰۶) روزهای سخت این دوره از زندگی تحصیلی خود را با نثری زیبا و خواندنی وصف کرده است.
سپس به همراه برادرش سیدنجمالدین، و عموزادهاش سید عزیزاللّه، به شیراز که از مراکز علمی آن روزگار بود، عزیمت کرد و در مدرسه منصوریه اقامت گزید ( رجوع کنید به همان، ج ۴، ص ۳۰۷؛ محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۸). سید نعمتاللّه نه سال در شیراز اقامت کرد و در این مدت به تکمیل دانش خود در ادبیات، علوم عقلی و نقلی پرداخت. در آنجا معیشت چنان بر او تنگ آمد که ناگزیر، به درخواست خانوادهاش، به زادگاهش باز گشت ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۰۹ـ ۳۱۲).
اشتیاق به تحصیل موجب سفر مجدد او به شیراز شد، اما پس از یک ماه، به علت فوت پدرش و آتش گرفتن مدرسه منصوریه، به اصفهان رفت و چهار سال نزد علامه محمدباقر مجلسی (متوفی ۱۱۱۰) به تحصیل حدیث و علوم شرعی پرداخت ( رجوع کنید به همان، ج ۴، ص ۳۱۲). میرزا تقی دولتآبادی در مجاورت حمام شیخ بهایی مدرسهای بنا کرد و وظیفه تدریس در آن را برعهده سیدنعمتاللّه گذاشت. سیدنعمتاللّه جزایری هشت سال در این مدرسه به تدریس علوم دینی، تألیف و همکاری با مجلسی در تألیف و تدوین بحارالانوار مشغول شد (عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۳؛ شوشتری، ص۱۰۰). پس از آن، به ضعف بینایی مبتلا گردید و برای شفا و زیارت، از طریق کرمانشاه عازم عتبات عالیات شد ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۱۳). در آنجا با چند تن از عالمان و فقیهان ملاقات کرد، سپس به زادگاهش، جزایر، بازگشت و سه ماه در آنجا اقامت کرد. سید نعمتاللّه در همین زمان نوشتن اثر عظیم خود، شرح تهذیبالاحکام ( مقصود الانام فی شرح تهذیب الاحکام )، را آغاز کرد ( رجوع کنید به همان، ج ۴، ص ۳۱۶ـ ۳۱۸).
در ۱۰۷۹، حسین پاشا، حاکم بصره، بر سلطان محمد عثمانلو، وزیر بغداد، شورش کرد. سلطان محمد لشکری را برای جنگ با وی روانه بصره ساخت. حاکم بصره به جزایر رفت و در آنجا به دفاع از خود پرداخت، اما پس از چهار ماه مقاومت و محاصره جزایر، سرانجام لشکریان بغداد او را شکست دادند و او به سوی هندوستان گریخت. مردم جزایر، که از یاران پاشا بودند، از بیم جان به حویزه و شهرهای مجاور گریختند؛ سید نعمتاللّه نیز یکی از آنان بود. سیدعلیبن مولیخلف موسوی فلاحی (متوفی ۱۰۸۸)، از سادات مشعشعیان * ، مقدم وی را بسیار گرامی داشت ( رجوع کنید به همان، ج ۴، ص ۳۱۸ـ۳۱۹؛ شوشتری، ص ۱۰۰ـ۱۰۱).
سیدعلی آثار علمی فراوانی داشته، تا آنجا که افندی (ج ۴، ص ۸۰) مدعی است بسیاری از مطالب علمی کتابهای سید نعمتاللّه از آثار سیدعلی گرفته شده است. سیدعلی به سید نعمتاللّه ارادتی تام داشت و تا زمان مرگش ارتباط با او را حفظ کرد (رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، مسکّن الشجون ، ص [ ۳۷ ] ). جزایری، پس از چند ماه اقامت در حویزه، عازم اصفهان شد اما در میانه راه به شوشتر رفت و به درخواست اهالی، در آنجا اقامت کرد. حاکم وقت شوشتر، فتحعلیخان، که از گماشتگان دولت صفوی (حک : ح ۹۰۶ـ ۱۱۳۵) بود، در تکریم سید نعمتاللّه نهایت تلاش را بهکار بست و در کنار مسجدجامع برای وی خانهای تدارک دید و تمام مناصب شرعی شوشتر و بلاد مجاور، از جمله تدریس علوم دینی، تولیت مسجدجامع و امامت جمعه و امر به معروف و نهی از منکر، را به او واگذار کرد (عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۷۳ـ۷۴؛ شوشتری، ص ۱۰۱).
سید نعمتاللّه با عالمان و نیز حاکمان مناسبات خوبی داشت تا آنجا که وی را، به سبب کثرت مجالست با سلاطین، نکوهش کردهاند ( رجوع کنید به بَحْرانی، لؤلؤه البحرین ، ص ۱۱۱). سید نعمتاللّه در شوشتر به نشر علوم و معارف دینی پرداخت و مجلس درس پر رونقی برپا کرد ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۱۵۷).
رحلت
وی در ۱۱۱۱ برای زیارت به مشهد رفت و در راه بازگشت به شوشتر، در خرّمآباد بیمار شد و در پلدختر درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد. آرامگاه او در آنجا معروف است. وفات وی را در ۲۳ شوال ۱۱۱۲ ذکر کردهاند ( رجوع کنید به همان، ص ۷۶؛ شوشتری، ص ۱۰۵؛ خوانساری، ج ۸، ص ۱۵۹).
جزایری در جزایر بصره، حویزه، شیراز و اصفهان نزد عالمان بسیاری به تحصیل علوم دینی پرداخت ( رجوع کنید به خوانساری، ج ۸، ص ۱۵۰)، از جمله در جزایر نزد این اشخاص علوم دینی را فراگرفت: یوسفبن محمد بناء جزایری (متوفی پیش از ۱۰۷۰)، عالم و قاضی (عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۱؛ نیز رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۳۲)؛ محمدبن سلمان/ سلیمان جزایری (متوفی بعد از ۱۰۷۰)، فقیه و ادیب (عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، همانجا؛ نیز رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۱۱ـ۲۱۲)؛ و حسینبن سَبتی حویزی، مدرّس و ادیب (نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۰۵؛ عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، همانجا).
استادان و مشایخدر شیراز
استادان و مشایخ سیدنعمتاللّه در شیراز، به گفته خودش، بیست تن بودند ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۳۹)
که از آن جملهاند:
میرزا ابراهیم فرزند صدرالمتألهین شیرازی (متوفی ۱۰۷۰؛ نعمتاللّه جزایری، ۱۴۱۴، جزء ۱، ص ۲۸۵؛ عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۲)؛
و جعفر بن کمالالدین بحرانی (متوفی ۱۰۹۱؛عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۸۰ ۸۱؛
محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۷۱)؛
صالح بن عبدالکریم کَرزکّانی بحرانی (متوفی ۱۰۹۸؛ عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۲)؛
و عبدعلیبن جمعه عروسی حویزی، مؤلف تفسیر نورالثقلین (متوفی بین سالهای ۱۰۸۹ و ۱۰۹۷؛نعمتاللّه جزایری، ۱۴۱۴، جزء ۱، ص ۲۴۸؛ همو، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۰۹).
سه تن اخیر در زمره مشایخ حدیث وی نیز به شمار میآیند، چنانکه او خود در اجازه روایت به شیخحسینبن محییالدین جامعی عاملی، به آنان اشاره کرده است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۶۴).
استادان و مشایخدراصفهان
سید نعمتاللّه در اصفهان نزد این استادان به تحصیل علوم دینی پرداخت:
محمدباقر مجلسی (عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۳) که از مشایخ مهم او بود ( رجوع کنید به همان، ص ۷۸) و سه اجازه به سید نعمتاللّه داد که مبسوطترین آنها در پایان نسخهای از نهجالبلاغه، به خط خود مجلسی نوشته شده است (برای متن این اجازه رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۵۷ـ ۱۶۳)؛
محمدباقربن محمد مؤمن خراسانی (محقق سبزواری؛ متوفی ۱۰۹۰؛ عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، همانجا؛ محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۶۳)؛
آقاجمال فرزند آقاحسین خوانساری (محقق خوانساری؛ متوفی ۱۰۹۹؛ عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۸۱؛ محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۷۹)؛
محمدبن مرتضی کاشانی مشهور به مولی محسن فیض کاشانی (متوفی ۱۰۹۱؛ نعمتاللّه جزایری، ۱۴۱۴، جزء ۱، ص ۲۸۴؛ بحرانی، لؤلؤه البحرین ، ص ۱۳۰؛ محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۱۵) که سید نعمتاللّه جزایری از ملازمان و شاگردان خاص او بود ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، التحفه السنیه، ص [۳۳۹ ( )؛
شیخحرّ عاملی (متوفی ۱۱۰۴؛ نعمتاللّه جزایری، غایه المرام ، ج ۱، ص )۳۶۱ ]؛ محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۰۲ـ۲۰۳) که جزایری بخشی از احادیث را نزد وی خوانده و او را به انصاف ستوده است. حرّ عاملی اذعان میکرده که اشکالاتِ گونهای از قیاس، از جمله قیاسِ منصوص العله و اولویت، را از سید نعمتاللّه آموخته است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، غایه المرام، همانجا).
در منابع، از کسان دیگری در زمره مشایخ سید نعمتاللّه یاد شده است که صحیح نیست (رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۷۰، ۱۹۲ـ۱۹۴، ۲۰۰ـ۲۰۱). از برخی استادان او نیز، به دلیل اشاره نکردن وی به نامهایشان یا ذکر نشدن شرححال آنها در منابع، اطلاع چندانی در دست نیست ( رجوع کنید به نعمت اللّه جزایری، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۳۰۳ـ۳۰۴، ۳۰۸؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۹۸).
شاگردان
شاگردان سید نعمتاللّه جزایری پرشمارند. سید عبداللّه جزایری، نوه وی، در تذکره شوشتر (ص ۱۵۷ـ۱۶۳) و محمد جزایری در نابغه فقه و حدیث (ص ۲۵۲ـ۳۲۶)، به ترتیب الفبا، نام آنان را ذکر کردهاند،
از جمله آناناند:
ابوالحسنبن محمد زمان بن عنایتاللّه تستری (متوفی ۱۱۴۳؛عبداللّه جزایری، کتاب تذکرۀ شوشتر ، ص ۱۵۷؛همو، ۱۴۰۹، ص ۱۲۳؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۵۲ـ۲۵۳)؛
ابوالقاسم بن محمد مرعشی شوشتری (عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۱۵۸ـ ۱۵۹)؛
عبدالحسینبن خواجه کلبعلی گَرگَری شوشتری (متوفی ۱۱۴۱) که نزد سید نعمتاللّه زبده الاصول را خواند و از وی اجازه روایت اخذ کرد (محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۷۱)؛
علیبن حسین جامعی عاملی، از عالمان و مفسران مشهور ( رجوع کنید به همان، ص ۲۷۴ـ ۲۷۵)؛
عنایتاللّهبن محمد زمان تستری (متوفی ۱۱۴۷؛عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۱۵۷؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص۲۷۷ـ۲۷۹)؛
مجدالدینبن قاضی شفیعالدین دزفولی (متوفی پیش از ۱۱۶۵؛عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۱۷۲)؛
فتحاللّه بن علوان کعبی دَوْرَقی (متوفی ۱۱۳۰؛همان، ص ۱۵۸)؛
محمدهادیبن سیدمحمد مرعشی تستری (متوفی ۱۱۳۷؛همان، ص ۱۸۹)؛
یعقوببن ابراهیم بختیاری حویزی (متوفی ۱۱۵۰)، که نخست در شیراز و سپس در شوشتر نزد سیدنعمتاللّه به تحصیل علم پرداخت (همان، ص ۱۹۲)؛
و محمدبن علی نجّار شوشتری (متوفی ۱۱۴۰ یا ۱۱۴۱) که از شاگردان بزرگ سید نعمتاللّه بود و از طرف او به امامت جماعت نیز منصوب شد ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۳۰۱)، در علوم شرعی، بهویژه تجوید و تفسیر، یگانه بود و کتاب مجمعالتفاسیر از آثار اوست ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۱۷۸؛همو، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۱۶۱؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۳۰۴). او یادداشتهای تفسیری سیدنعمتاللّه را نیز در کتابی با عنوان عقودالمرجان گردآوری کرده است (آقابزرگ طهرانی، ۱۳۷۲ ش، ص ۷۰۶؛همو، ۱۴۰۳، ج ۱۵، ص ۳۰۵).
از جزایری اجازه روایت حدیث دریافت کردهاند
کسان دیگری نیز از جزایری اجازه روایت حدیث دریافت کردهاند، گرچه از شاگردان او نبودهاند، مانند
شریف ابوالحسنبن محمدطاهر اصفهانی غَرَوی (متوفی ۱۱۳۸؛همان، ص ۴۸؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۳۸)
و شمسالدین بن صفر جزایری (متوفی ح۱۱۴۰؛عبداللّه جزایری،۱۴۰۹، ص ۱۴۱؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۶۸).
همچنین سیدنعمتاللّه به حسینبن محییالدین جامعی عاملی، از هم دورههای خود، اجازه روایت داد و از او نیز اجازهای اخذ کرد (محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۲۵۹) که اصطلاحاً به آن اجازه مدبّج ( رجوع کنید به اجازه * ) گفته میشود ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۴۸ـ۴۹). محمد جزایری (۱۴۱۸، ص ۲۶۳ـ۲۶۶) متن اجازه سیدنعمتاللّه را به طور کامل نقل کرده است.
آرا.
محققان در این باب اتفاق نظر دارند که مسلک جزایری در استنباط احکام نه اصولی بوده نه اخباری صرف، بلکه او میانهرو بوده و به تعبیر مشهور، طریقه وسطا را برگزیده بوده است ( رجوع کنید به خوانساری، ج ۸، ص ۱۵۰؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۳۳۰ـ ۳۳۲؛محمدتقی حکیم، ص ۹۶؛نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۱، مقدمه موسوی جزائری، ص ۳۹ـ۴۰). منبع محققان در این داوری، سخنان جزایری در کتابها و رسالههای متعدد او بوده که در آنها به اخذ مسلک و طریقه وسطا تصریح و آن را روش استادش محمدباقر مجلسی ذکر کرده است (برای نمونه رجوع کنید به غایه المرام ، ج ۱، ص [ ۴۰ (، ج ۲، ص ) ۱۴۰ (؛برای اطلاع بیشتر در باره مسلک مجلسی رجوع کنید به مجلسی، ۱۳۶۹ ش، ص ۱۲۲؛بحرانی، ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش، ج ۱، ص ۱۴ـ ۱۵؛طارمی، ص ۲۰۰ـ۲۰۲).
مراد جزایری از طریقه وسطا، آن گونه که خود در مقدمه کتاب غایه المرام فی شرح تهذیب الاحکام (ج ۱، ص ) ۴۰ ( ) توضیح داده، اعتقاد به حجیت ظواهر قرآن در تشریع است و آن را طریقی دانسته که نه مانند طریق مجتهدان اصولی است که به قواعد و استنباط و استدلالهای عقلی تکیه زدهاند و نه مانند اخباریهایی چون محمدامین استرآبادی که هرگونه استنباط مبتنی بر قواعد ظنی را انکار کرده و عمل به ظواهر قرآن را از مصادیق آن شمردهاند ( رجوع کنید به استرآبادی، ص ۲۶۹ـ۲۷۱، ۳۳۶ـ ۳۳۸). جزایری ( غایه المرام، ج ۱، ص ) ۱۶ ] ) پس از نقل سخنان محمدامین استرآبادی در الفوائد المدنیه و تصدیق تمام سخنان وی، تنها بر رأی او مبنی بر عدم حجیت ظواهر کتاب خرده گرفته است.
علاوه بر این، یکی از دلایلی که سبب شده تا محققان، جزایری را میانهرو بدانند، نظر وی در باره پارهای از موارد شبهه تحریمیه، مانند نوشیدن قهوه و مصرف دخانیات، است که در حرمت آنها نصّی وارد نشده است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۳۳۲؛نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۴۱؛محمدتقی حکیم، ص ۹۷ـ ۹۸). اخباریها در این گونه موارد، بنا بر احتیاط، قائل به عدم جوازند، اما جزایری از این نظر عدول کرده، قائل به اباحه شده است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۵۵ ۶۰ با نقد آرای علینقی کمرهای؛همو، ۱۴۱۴، جزء ۱، ص ۴۸۴). با این همه، سید نعمتاللّه جزایری در بسیاری موارد دیگر مطابق رأی اخباریان نظر داده، از جمله در باب منابع تشریع، فقط کتاب و سنّت را معتبر شمرده و اجماع، استصحاب، عقل و تمام گونههای قیاس، از جمله قیاس منصوصالعله و اولویت، را باطل دانسته است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، غایه المرام، ج ۱، ص [ ۱۱ـ۱۵، ۲۲، ۳۷، ۵۹ـ۶۱ (، ج ۲، ص )۵۱ (؛همو، ۱۴۱۴، جزء ۱، ص ۴۸۵، ۵۱۴؛برای اطلاع از نظر اخباریها رجوع کنید به استرآبادی، ص ۱۸۱، ۲۴۱ـ۲۴۲، ۲۶۵ـ ۲۹۹). همچنین در صورت تعارض نقل با ادله عقلی، اعم از قواعد عملی یا قواعد نظری (چون «امر به شیء مستلزم نهی از ضد عام است» و «مامِنْ عامٍّ اِلاّ و قَدْ خُصّ»)، نقل را مقدّم دانسته است ( رجوع کنید به غایه المرام ، ج ۱، ص ) ۳۵ـ۳۶ ] ). وی بر خلاف علامه مجلسی (۱۴۱۱، ص ۱۳ـ۱۴) که تقلید از میت را جایز نمیدانسته، همانند اخباریها قائل به جواز تقلید از میت بوده است ( رجوع کنید به ادامه مقاله).
در هر حال به نظر میرسد که بدون ارائه نظریهای انتقادی در باب ماهیت فقه و کارکرد منابع تشریع، نمیتوان صرفاً با تکیه بر پارهای از نقلقولها، مسلک جزایری را در استنباط احکام مشخص کرد. مفهوم طریقه وسطا نیز مبهم است، البته این ابهام حتی در باب مدلول عموم مفاهیم و مسائل مورد نزاع اخباریها و اصولیان وجود دارد و این به دلیل فقدان نظریهای انتقادی و تحلیلی و تاریخی از مفاهیم فقه و فرآیند تکامل آن، و روشن نبودن مفهوم سنّت و معنای عقل است که ظاهراً در مقابل آن قرار دارد ( رجوع کنید به کرمی، ص ۲۶۱ـ ۲۷۵).
از سوی دیگر، در سخنان جزایری برداشتی از ماهیت احکام شرعی و نحوه استنباط آنها را میتوان استخراج کرد که دست کم تا صورتبندی نهایی آرای فقهی و اصولیاش، وی را باید در زُمره اخباریها دانست، زیرا وی از سویی فقه را نه مجموعهای از قواعد کلی، بلکه انبوهی از روایات جزئی دانسته است که یگانه ملاک معتبر استنباط و مبنای عملاند ( رجوع کنید به غایه المرام، ج ۱، ص [ ۳۵ـ۳۶ (، ج ۲، ص ) ۹۵ ( ) و از سوی دیگر، برای غنی کردن منابع روایت و محدود کردن دامنه استنباط عقلی، علاوه بر نقد نظریه تقسیم چهارگانه احادیث (صحیح، حسن، موثق و ضعیف)، که مستلزم مناقشه در باره بسیاری از احادیث است ( رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ) ۲ـ۴ ( )، بر وثاقت بسیاری از کتابهای حدیثی، چون عیون اخبار الرضا اثر شیخ صدوق، الاحتجاج طَبْرِسی و الفقه الرضوی ، صحه گذاشته است ( رجوع کند به همان، ج ۱، ص ) ۸ (؛همو، لوامع الانوار، ص ) ۵ ] ).
در آغاز عصر صفوی، با حضور مؤثر فقیهان در اداره جامعه، بحث در باره جایگاه و وظایف مجتهدان و رابطه آنان با مقلدان و نیز نقش مرجعیت دینی، یکی از مسائل اساسی شد. مسئله جواز یا عدم جواز تقلید از مجتهدِ میت از آن جمله بود که دست کم در این دوره، ۳۵ رساله مستقل در این باب نگاشته شد ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۳۹۱ـ۳۹۳؛
حسینی جلالی، ص ۵۹ـ۷۳). از جمله این نوشتهها، رساله منبع الحیاه و حجیه قول المجتهد من الاموات سید نعمتاللّه جزایری بود. البته وی در دیگر آثار خود نیز به بررسی این مسئله پرداخته است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، کنز الطالب، ص [۸۱- ۸۶ (؛همو، ۱۴۰۸، ج ۲، ص ۷۶ـ۹۳؛همو، ۱۴۰۴، ج ۳، ص ۳۶۸ـ۳۶۹؛همو، مسکّن الشجون ، ص ) ۸۵ -۸۶ ] ).
غالب فقیهان اصولی، بهویژه متأخران، تقلید ابتدایی از میت را جایز نمیدانند ( رجوع کنید به طباطبایی، ص ۶۱۸ـ۶۱۹؛طباطبائی یزدی، ج ۱، ص ۵، مسئله ۹). در مقابل، برخی فقیهان اصولی و عموم اخباریها، از جمله فیض کاشانی (ج ۲، ص ۵۲) و به تبع او سیدنعمتاللّه جزایری، تقلید از میت را جایز دانسته، شرط حیات مجتهد را غیر معتبر و بدون دلیل ذکر کردهاند. به نظر میرسد این نزاع مسائل مهمی را در باب ماهیت فقه و بنیادهای شریعت مطرح کرده که امروزه بررسی آنها ارزش علمی و تاریخی دارد و دوره مهمی از فرآیند تکامل دانش فقه و اصول فقه را نشان میدهد.
سید نعمتاللّه جزایری در رساله منبعالحیاه، نخست به نقد آرای مجتهدان اصولی در باب مجاز نبودن تقلید از مجتهد میت، خاصه آرای شهید ثانی در رساله تقلید المیت و رساله مشکاه القول السدید فیالاجتهاد و التقلید از فرزند شهیدثانی، شیخحسنبن زینالدین صاحب معالم، پرداخته ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۱، ص ۶ـ۳۳) و در ادامه از مجتهدان اصولی در باب تقسیم مکلفان به مجتهد و مقلد انتقاد کرده ( رجوع کنید به همان، ص ۳۳ـ۴۰) و در پایان، برخی مسائل مورد اختلاف میان مجتهدان و اخباریان، خاصه اختلاف بر سر مبانی و ماهیت فقه و کارکردهای اجتهاد، را بیان نموده است ( رجوع کنید به همان، ص۴۰ـ۸۳).
شهید ثانی (ج ۱، ص ۴۳) با تصریح به اینکه منابعِ شرع ظنیاند و به تنهایی موجب علم به احکام نمیشوند یا مبنای عمل قرار نمیگیرند، نتیجه میگیرد که این گونه منابع باید با استنباط فقیهانی همراه شوند که به مقام افتا رسیدهاند. بی دلیل نیست که حکم به حلال یا حرام بودن کاری و صحت یا فساد هر امری باید مبتنی بر طریق و منبعی معتبر باشد ( رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۲۷) و مقلد موظف است آن حکم را یا به گونهای مستقیم یا از طریق راویان عادل از مجتهدی معین اخذ کند ( رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۲۸).
در همین زمینه، شیخ حسن، صاحب معالم، پس از اشاره به شرط اخیر در نقل فتوا، با استناد به ادله عقلی و نقلی، تقلید را جایز نمیشمارد، جز در مواردی معدود که تقلید از مجتهد زنده از آن جمله است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۲، ص ۷۷)، اما تقلید از میت، به علت وجود نداشتن دلیل قطعی بر صحت آن، جایز نیست ( رجوع کنید به همان، ج ۲، ص ۷۸؛نیز رجوع کنید به تقلید * ).
شهید ثانی (ج ۱، ص ۲۹) به تفاوت ماهوی فتوا و حدیث و به تبع آن شرایط ویژه هر یک اشاره کرده و افزوده است که اجازه مشایخ در نقل فتوا یا کتابهای پیشینیان در حکم جواز اخذ فتواهای آنان نیست، زیرا اجازه و نظایر آن تنها راهنمای نقل روایتاند نه ملاک یا مبنای عمل. بر همین اساس است که شرایط فتوا در قیاس با روایت احادیث، پیچیدهتر و دقیقتر بهنظر میرسد؛بدین معنا که اگر در نقل حدیث، زن و مرد، حر و عبد و فقیه و عامی بودن شرط صحت روایات به شمار نمیروند، در فتوا چنین نیست و اخذ آن جز از فقیه جامعالشرایط جایز نیست (همان، ج ۱، ص ۳۱) و بر فرض اینکه فتوای فقهایی تنها از طریق اجازه و نظایر آن نقل شود، لازمهاش این است که عدالت تمام واسطهها از طریق روشهای معتبر اثبات شود. این جرح و تعدیل در باب راویان احادیث تحقق یافته اما در زمینه مورد بحث، یعنی فتوای فقیهان، توثیق واسطهها تحقق نیافته و روایت از مجتهدان عملاً غیر مقدور است (همان، ج ۱، ص ۳۰).
در مقابل، سید نعمتاللّه جزایری مطابق نظر اخباریها، فقه را مجموعهای از دلایل شرعی و، فتوای فقهی را هم تراز روایت احادیث دانسته است. در واقع، اولی ترجمان دومی است و همانگونه که روایات پیشینیان معتبر است، نقل فتواهای آنان نیز معتبر است و میتواند مبنای عمل قرار گیرد ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۱، ص ۶ـ۷، ۱۱، ۳۱؛نیز رجوع کنید به بروجردی، ج ۴، قسم۲، ص۲۵۸). مطابق این برداشت، مجتهد در تعریف صحیح تنها ناقل احکام الاهی است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۱، ص ۱۷ـ ۱۸) و کتابهای فقهی چیزی جز شرح کتابهای حدیث و بیان نظاممند آنها نیستند. اختلاف میان فقیهان پیشین نیز ریشه در اختلاف خود احادیث یا برداشت آنها دارد و به طور کلی میان نگارش کتابهای فقهی و گردآوری متون حدیثی فرقی نیست ( رجوع کنید به همان، ص ۳۱؛جابری، ص ۳۷۱).
تنها ملاک عمل در فقه دلیل شرعی است که با مرگ مجتهدان نیز باطل نمیشود ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، منبعالحیاه، ص ۲۲؛استرآبادی، ص ۲۹۹). جزایری (۱۴۰۱، ص ۱۸) بر این اساس، جزایری پس از اشاره به برداشت شهید ثانی از مفهوم اجتهاد و تقلید ( رجوع کنید به شهید ثانی، ج ۱، ص ۳۹ـ۴۰)، به نقد آن پرداخته است. به نظر وی (۱۴۰۸، ج۲، ص۸۰)، دو مفهوم مذکور اصطلاحاتی حادث هستند و در دوران امامان و حتی دورههای بعد ناشناخته بودند.
کاربرد آنها به زمان شیخ طوسی و رواج آنها به زمان علامه حلّی باز میگردد. در زمان امامان کتابهای محدّثان متداول بود که به زودی مبنای عمل گشت. اجتهاد به معنای فهم اخبار منقول و ترجیح یکی بر دیگری در مقام تعارض و تمیز صحیح از ضعیف آنها بود که خود گونهای از اجتهاد است (نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۱، ص ۲۸).
جزایری (۱۴۰۸، ج ۲، ص ۸۹ -۹۰) افزوده است که عمل به جرح و تعدیل پیشینیان، که مجتهدان اصولی نیز بر مبنای آن عمل میکنند، خود از مصادیق تقلید از فتاوی مجتهدان میت است که اصولیان آن را به طور ضمنی پذیرفتهاند. وی با تأکید بر جواز تقلید از مجتهد مرده، دلیل عمده قائلان به منع را اجماع دانسته است (همان، ج ۲، ص ۸۱؛همو، غایه المرام ، ج ۱، ص [ ۳۸ ] ). با ملاحظه آرای پیشینیان میتوان دریافت، چنانکه دیدیم این مسئله مورد اتفاق عالمان نیست.
از سوی دیگر، بسیاری از فقیهان منکر اعتبار اجماعهایی از این دست هستند، چنانکه شهید ثانی در رساله مخالفه الشیخ الطوسی لاجماعات نفسه (ج۲، ص۸۴۷ – ۸۵۷) مواردی را نقل کرده که شیخ طوسی، با ادعای اجماع بر آنها، در آثار دیگرش به نقض آنها پرداخته است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۱، ص ۲۰ـ۲۱). دوم اینکه، این گونه اجماعها از طریق خبر واحد نقل شده که دلیلی ظنی است و مفید قطع و یقین نیست. سوم اینکه، استناد به اجماع خود از مصادیق تقلید از میت است (رجوع کنید به همو، ۱۴۰۸، ج ۲، ص ۸۱ -۸۲).
سیدنعمتاللّه جزایری کتابی با عنوان مُسکِّن الشُجُون فی حکم الفرار من الطاعون نوشته که در آن به شرح بیماری طاعون و شیوع آن در بغداد، جزایر و حویزه پرداخته است. این واقعه در ۱۱۰۲ در شام، آسیای صغیر و عراق و بخشهای جنوب شرقی ایران ( مسکّن الشجون ، ص [ ۶۳ ] ) رخ داد که عده بسیاری بر اثر آن درگذشتند. وی در این کتاب علل وقوع و راههای پیشگیری از این بیماری را از منظر دینی و با نگاه ویژه و ادیبانه خود بررسی کرده که شایان تأمل است.
کتاب مسکّنالشجون دارای پنج باب و یک خاتمه است. باب اول در بیان مرگ و نقل پارهای از عجایب آن است. جزایری با تکیه بر آموزههای دینی و استناد به برخی احادیث، درخواست مرگ یا تعجیل آن را جایز ندانسته است (ص [ ۲ (؛برای اطلاع بیشتر رجوع کند به مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۱۲۴ـ۱۳۹). وی سپس به تأویل بعضی احادیث پرداخته است که در آن حضرت آدم، ادریس (ص ) ۳ ( )، ابراهیم (ص ) ۴ ( ) و موسی (ص ) ۵ ] ) علیهمالسلام از خداوند مرگ خویش را خواستهاند.
در باب دوم، بیماری طاعون و اسباب بروز و گسترش آن بررسی شده است. نخستین دلیل بروز این بیماری به نظر جزایری (ص [ ۱۵ ( )، ارتکاب و شیوع فحشا است (نیز رجوع کنید به طبرانی، ج ۲، ص ۳۹۰ـ۳۹۱؛مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۷۰، ص۳۶۷ـ ۳۶۸). وی در این باره به یک حدیث نیز استناد کرده که در آن گفته شده است اگر در قومی فحشا شایع شود، خداوند سپاهی از اهریمنان را بر آدمیان مسلط میکند تا آدمیان را با نیزه در ورطه هلاکت میافکنند (همانجا).
از اسباب دیگر شیوع طاعون، اجرا نکردن فریضه امر به معروف و نهی از منکر است که مطابق آن بیگناهان نیز، بهسبب اهمال در اجرای فریضه مذکور، سرنوشت گناهکاران را پیدا میکنند و طاعون دامنگیر آنان نیز خواهد شد (همان، ص ) ۱۷ ( ).
جزایری به فتوای برخی فقیهان استناد کرده است که مؤمنان را موظف کردهاند در صورت ناتوانی در اقامه شعائر دین اسلام، از بلاد کفر هجرت کنند (همان، ص ) ۱۸ ( ). جزایری در ادامه به تلقی حکما از بیماری طاعون و اسباب آن اشاره کرده است (ص ) ۱۹ ( ). مطابق نظر حکما، بیماری وبا در حکم پاکسازی (تنقیه) طبیعت از آمیختگی نیک و بد است. وی گفته میرفندرسکی (متوفی ۱۰۵۰) را در این زمینه نقل کرده که روزگار را به انسان تشبیه کرده است؛همانطور که آدمی برای تنقیه، ادویه مسهل را به کار میبرد، طاعون نیز با میراندن آدمیان موجب اعتدال مزاج روزگار میشود( همان، ص ) ۲۰ ] ).
باب سوم کتاب به وجوب یا حرمت فرار از طاعون اختصاص دارد. جزایری پس از ذکر مقدمهای در باب وجوب حفظ و رعایت نفوس و ابدان از وقوع در هلاکت و اهتمام شریعت به این امر و تشریع پارهای از احکام در همین سیاق، به تحلیل و بررسی روایاتی منقول از پیامبر اکرم پرداخته که عموماً در منابع اهل سنّت نقل شده و بنا بر آنها فرار از طاعون جایز شمرده نشده است ( رجوع کنید به بخاری، ج۷، ص۲۰ـ۲۲؛مسلمبنحجاج، ج ۲، ص ۱۷۳۷ـ۱۷۴۲).
در برخی از این روایات آمده شخصی که با این بیماری به هلاکت برسد، شهید است (برای نمونه رجوع کنید به طَیالِسی، ج ۳، ص ۵۸۲؛بخاری، ج ۷، ص ۲۲؛مسلمبن حجاج، ج ۲، ص ۱۵۲۲). با این همه، جزایری با استناد به پارهای از روایات امامیه، که در آنها نهی پیامبر بهوجود شرایط خاصی تفسیر شده است ( رجوع کنید به کلینی، ج ۸، ص ۱۰۸)، حکم به وجوب فرار از طاعون داده است (نعمتاللّه جزایری، مسکّن الشجون ، ص [ ۲۵ ] ). جزایری همچنین سخنان غزالی در احیاء علومالدین (ج ۴، ص ۳۰۳ـ ۳۰۸)، را به تفصیل نقد و بررسی کرده است. به نظر غزالی فرار از طاعون با مقام توکل سازگار نیست، هر چند وی احادیث را به نهی ارشادی، نه تحریمی، تفسیر کرده است.
جزایری در بخش دیگری از کتاب، اظهار داشته که بیماری طاعون عذابی برای کافران و امتحانی برای مؤمنان است ( رجوع کنید به مجلسی، ۱۴۰۳، ج ۸، ص ۲۸۶، ج ۶۵، ص ۱۸۰) و قرائنی نیز بر سخن خود ارائه کرده است (نعمتاللّه جزایری، مسکّن الشجون ، ص ( ۳۲ ) ).
وی در ادامه به بررسی مفهوم اجل و پارهای از معضلات کلامی در باره مشیت الاهی و اختیار آدمی پرداخته و فرار از طاعون را با مشیت الاهی ناسازگار ندیده است (همان، ص [ ۴۴ ( ). در آخر، به شرح و بیان وظایف عالمان و حاکمان به هنگام وقوع حوادث عظیم، مانند شیوع طاعون، پرداخته و چون این بیماری را نتیجه گناه آدمیان دانسته، گفته است که برای پیشگیری از وقوع آن، عالمان دین وظیفه دارند خلق را ارشاد کنند و به هنگام شیوع این بیماری باید به مردم امر کنند که پارهای از مناسک دینی، همچون نماز و روزه، را به جای آورند (همان، ص ) ۴۸ ( ). حاکمان نیز باید منقاد عالمان دین و در اجرای احکامالاهی کوشا باشند (همان، ص ) ۴۴ ( ). جزایری در کتابهای دیگر خود ( رجوع کنید به لوامع الانوار ، ص ) ۵۰ (؛مقامات النجاه، ص ) ۳۲۱ ] ) نیز شیوع طاعون در ۱۱۰۲ را ذکر کرده است.
به نظر میرسد در باره بیماری وبا، دست کم تا قرن یازدهم، سه گفتمان عمده وجود داشته است: گفتمان پزشکی دوره اسلامی (برای نمونه رجوع کنید به رازی، ۱۴۱۲، ص ۶۹۲ـ۶۹۴؛همو، ۱۴۰۸، ص ۴۸۷ـ ۴۸۸؛جرجانی، کتاب ۳، بخش ۱، ص ۷۳)؛
گفتمان طب نبوی مبتنی بر مجموعهای از احادیث در باره خواص دارویی برخی گیاهان یا غذاها و نحوه معالجه بعضی بیماریها (برای نمونه رجوع کند به عبداللطیف بغدادی، ص ۲۱۶ـ ۲۲۰؛سیوطی، ص ۱۱۵ـ۱۱۷)؛گفتمان فقهی حدیثی در باره برخی بیماریها با نگرش دینی.
گفتمان اخیر اگر چه با گفتمان دوم قرابت دارد، مستقل و آمیزهای از احکام فقهی و اخلاقی است. دیدگاه جزایری را با توجه به گزارشی که از بیماری وبا بیان کرده، میتوان در گفتمان سوم جای داد. نگرش وی به بیماری وبا کاملاً آیینی است و ریشه در متون حدیثی دارد که بر اساس آنها وبا نمادی از عذاب الاهی است که نخست بر قوم بنیاسرائیل نازل شد ( رجوع کنید به مسلمبن حجاج، ج ۲، ص۱۷۳۷).
در این نگرش، میان گناهان و شیوع وبا پیوندی استوار است. در جامعه انباشته از گناه، بیماری طاعون نماد ظلم است و با آن، جامعه نظمی دوباره میگیرد. بیدلیل نیست که واژه تنقیه در گزارش جزایری معنایی استعاری دارد و به یکسان انسان و زمان را تطهیر میکند. وی همچنین در این کتاب بین طاعون و مکان، پیوند خاصی برقرار کرده به نحوی که شیوع بیماری طاعون در برخی مناطق را امری نامتعارف دانسته و در این باره دست به تأویل آشکار زده و آن را گونهای امتحان الاهی قلمداد کرده است، البته ایمنی برخی شهرها یا مکانهای خاص در برابر شیوع بیماریها ریشه در احادیث نبوی دارد ( رجوع کنید به بخاری، ج ۷، ص ۲۲؛تِرْمِذی، ج ۴، ص ۵۱۴ ۵۱۵؛برای نمونهای از کاربرد این روایات در مضمون سیاسی، به ویژه از سوی عباسیان؛رجوع کنید به حداد، ص ۱۲۴). در مجموع میتوان گفت که آرای جزایری در باب طاعون نمونه آشکار تفسیر دینی رویدادهاست و این گفتمان دینی امکانات تازهای را در ادبیات مرگ ابداع کرده است.
تألیفات و آثار علمی.
کتابها، رسالهها و حواشی به جامانده از سیدنعمتاللّه جزایری فراوان است، چنانکه وی را به سرعت قلم و کثرت تألیفات وصف کردهاند ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۷۶؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۴۶). وی بر غالب کتابها و متون حدیثی شرحها و حاشیههای متعدد نگاشته است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص۷۴). با مراجعه به تعدادی از این آثار میتوان دریافت که هدف عمده جزایری، چنانکه اشاره شد، منابع حدیثی و در واقع نقدی بر آرای مجتهدان اصولی بوده است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، لوامعالانوار ، ص [ ۵ ] ؛همو، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۴۶). شرحها و حاشیهنویسیها در آغاز به صورت یادداشتهایی بوده که سید نعمتاللّه بر کتابهای مختلف نگاشته و سپس آنها را به قلم خود یا شاگردانش بازنویسی و مدون کرده است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، همانجا).
جزایری همچنین بر کتابهایی چون تفسیر بیضاوی، قاموساللغه فیروزآبادی و کتابهای چهارگانه حدیث که در ایام تحصیل خوانده و آنها را استنساخ کرده بود، نیز حاشیه نوشته است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، همانجا؛شوشتری، ص ۱۰۰).
برخی از کتابهای مهم وی به این شرح است:
۱) الانوار النعمانیه فی معرفه النشأه الانسانیه، که گاه به اشتباه آن را انوار نعمانی معرفی کردهاند( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۴۷). این کتاب در شرح احوالات آدمی از پیش از تولد تا پس از مرگ است که در سه باب تدوین شده است، به این ترتیب: در احوال پیش از تولد، از تولد تا وفات و احوال پس از مرگ و عالم آخرت. کتاب مؤخرهای نیز دارد که سید نعمتاللّه جزایری (ج ۴، ص ۳۰۲ـ۳۲۶) در آن به شرح احوال و سوانح زندگانی استادان و مشایخ خود پرداخته است و در شناخت وی و نیز دورهای که در آن میزیسته منبعی مهم و معتبر به شمار میآید. این بخش کتاب به فارسی و انگلیسی نیز ترجمه شده است ( رجوع کنید به تنکابنی، ص۴۳۶ـ ۴۵۵؛فانی، ص ۳ـ۱۳؛استوارت ، ص ۵۵ ۸۱).
جزایری در ۱۰۸۹ از نگارش این کتاب فارغ شده است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۲، ص ۴۴۶). این کتاب نخستین بار در ۱۲۷۱ در تهران چاپ سنگی شد و پس از آن نیز بارها منتشر گردید ( رجوع کنید به مشار، ج ۶، ستون ۶۲۹). چاپ چهار جلدی حروفی آن، که نخست در ۱۳۳۸ ش در تبریز منتشر شده، متداولترین چاپ آن است.
از این کتاب به طور کامل یا گزیده دست کم دو ترجمه وجود دارد: نخست ترجمهای است با عنوان ترجمه انوار نعمانی که دو مترجم به نامهای سید عبدالرحمان و ابوتراب کرمانشاهانی، به فرمان محمدعلی میرزا قاجار آن را در ۲۲ رمضان ۱۲۲۶ ترجمه کردند ( رجوع کنید به دانشپژوه، ج ۱، ص ۴۹)؛دیگری ترجمهای است از سید زینالعابدین بن حسن رضوی خوانساری (متوفی ۱۳۰۷)، از عالمان و ائمه جماعت اصفهان، که مشتمل بر ۴۲ نور (فصل) و نزدیک به نصف تمام کتاب است. این ترجمه به اشتباه به نام شیخ محمد تقی بن عبدالرحیم اصفهانی معرفی شده است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۸۲؛مشار، ج ۳، ستون ۲۶۳).
۲) انیس الوحید فی شرح التوحید ، که شرحی است بر کتاب التوحید ابنبابویه، مشهور به شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱). جزایری خود در کتاب زهرالربیع (۱۴۲۰، جزء ۲، ص ۲۳۷) از آن با نام انیسالفرید یاد کرده است. عبداللّه افندی (ج ۵، ص ۲۵۴) و، به تَبَع وی، آقابزرگ طهرانی (۱۴۰۳، ج ۲، ص ۳۶۸ـ ۳۶۹) آن را انسالوحید نامیدهاند که اشتباه است و ظاهراً افندی آن را با کتاب محمدعلی، نایبالصداره قم، که با همین عنوان و در شرح توحید است، خلط کرده است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۰ ۵۱). سید نعمتاللّه کتاب دیگری نیز با عنوان نورالبراهین فی اخبار الساده المرسلین دارد که ظاهراً شرح دیگری بر کتاب التوحید است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۱؛نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۱، مقدمه موسوی جزائری، ص ۱۱۷ـ ۱۱۸، ۲۳۱ـ۲۳۲)؛اما، مهدی رجائی، مصحح کتاب نورالبراهین (ج ۱، مقدمه، ص ۳۳)، با مقایسه نسخههای خطی دو کتاب مذکور به این نتیجه رسیده که مطالب و محتوای آنها جز در مقدمه، که یکی طولانیتر از دیگری است، عیناً با هم مطابقت دارند. آقابزرگ طهرانی (۱۴۰۳، ج ۲۴، ص ۳۶۳) نیز این دو را یکی دانسته است. با این همه، محمد جزایری (۱۴۱۸، همانجا) بر آن است که سید نعمتاللّه خود تصرفاتی در شرح نخستین به وجود آورده و پس از حذف مقدمه آن، مقدمه دیگری بر آن نوشته است. از نورالبراهین دو نسخه خطی موجود است. جزایری در پایان هر دو شرح، تاریخ اتمام آنها را ۱۰۹۹ و در شهر حویزه ذکر کرده است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۲).
۳) جواهر الغوالی فی شرح عوالی اللئالی، که شرحی است بر عوالیاللئالی ابن ابیجمهور احسایی (متوفی ح ۹۰۷؛افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۲۵۴ـ۲۵۵؛عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۷۵). جزایری (۱۴۲۰، جزء ۲، ص ۲۳۷) از این کتاب با عنوان مدینه الحدیث یاد کرده است. موضوع این کتاب دو جلدی شرح روایات فقهی از طهارت تا دیات است (محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۴). جزایری در جلد نخست به دفاع از وثاقت روایات عوالی، که عموماً مرسلاند، پرداخته است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۵، ص ۲۷۳ـ۲۷۴). جلد دوم از مبحث نکاح آغاز و به مبحث دیات ختم میشود. مؤلف در رجب ۱۱۰۵ از تألیف آن فارغ شده است (همان، ج ۵، ص ۲۷۴؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۵).
۴) حاشیه شرح جامی بر کافیه در نحو. جزایری (۱۴۲۰، جزء ۲، ص ۲۳۷) آن را حاشیه مدونه علی شرح الجامی نامیده است. آقابزرگ طهرانی (۱۴۰۳، ج ۶، ص ۵۷، ج ۱۴، ص ۳۱) نیز از این کتاب با عنوان الحاشیه علی الجامی و شرح الکافیه یاد کرده است. تنکابنی (ص ۴۵۲) آن را تعلیقه بر شرح جامی دانسته که البته مقصود یکی است. حاشیه مذکور ناتمام است و تا آخر مبحث اسم را در بر میگیرد ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۵۷) و نخست در قالب حاشیههایی بوده که مؤلف در ایام تحصیل بر شرح جامی مینوشته و سپس آن را در قالب کتابی تنقیح و تدوین کرده است (رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، حاشیه سید نعمه اللّه بر شرح جامی ، ص ۲ـ۳). این حاشیه بسیار مشهور و در میان طلاب علوم دینی متداول بوده و بارها به چاپ رسیده است (رجوع کنید به مشار، ج ۶، ستون ۶۲۹). حاشیه بر شرح جامی محققانه و عالمانه است و از دانش گسترده و عمیق و نیز ممارست طولانی سید نعمتاللّه جزایری در نحو حکایت دارد.جزایری علاوه بر این حاشیه، حواشی و شرحهای متعددی نیز در علم نحو نوشته است (رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۳، ۵۷ – ۵۸، ۷۲، ۷۴، ۷۶ـ۷۷، ۹۶ـ۹۸، ۱۱۳ـ۱۱۷، ۱۲۲، ۱۲۴، ۱۳۱).
۵) حواشی املالا´ملشیخ حرّ عاملی. این حواشی متضمن شرح احوال تعدادی از دانشمندان معاصر جزایری است که در متن کتاب املالا´مل ذکر نشدهاند و در واقع استدراکی بر کتاب مذکور به شمار میآید. بر اساس این کتاب و کتابهای دیگر رجالی، آقابزرگ طهرانی (۱۳۳۷ ش، ص ۴۸۳ـ۴۸۴) سید نعمتاللّه جزایری را در شمار عالمان رجالی و تذکرهنویسان ذکر کرده است. سید عبداللّه جزایری، نوه سیدنعمتاللّه جزایری، بعدها در کتاب الاجازه الکبیره از همین شیوه پیروی کرده و به شرح احوال برخی معاصران خود پرداخته است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۱۱۷ـ۱۹۳؛نیز رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۸ ۵۹). رجالنویسان امامی پس از جزایری، چون افندی و خوانساری، از این کتاب بهره بردهاند ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۶، ص ۲۵؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۹). سید نعمتاللّه جزایری در این حاشیه، شرح حال کسانی چون عبدحیدر بن محمد جزایری، ملا عبدالرشید شوشتری، عیسی بن محمد جزایری، محمد بن سلمان جزایری و برادرش سید نجمالدین جزایری را ذکر کرده است (رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۵۸ ۵۹).
۶) حواشی نهجالبلاغه، که شرح مختصر جزایری است بر نهجالبلاغه ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، کتاب تذکره شوشتر ، ص ۷۶؛شوشتری، ص ۱۰۴) و آن را الحواشی الضافیه و الموازین الوافیه نامیده است (محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۶۲).
۷) ریاض الابرار فی مناقب الائمه الابرار، در سه جلد: جلد نخست در حالات پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و امیرالمؤمنین علیهالسلام، جلد دوم در احوال حضرت زهرا سلاماللّهعلیها و امام دوم تا امام یازدهم و جلد سوم در شرح احوال امام دوازدهم عجلاللّهتعالیفرجهالشریف ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۲۰، جزء ۲، ص ۲۰۸؛افندی اصفهانی، ج ۵، ص ۲۵۵؛عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۵؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۶۳ـ۶۶؛آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۱، ص ۳۱۶).
۸) زَهْر الربیع فی الطرائف و الملح و المقال البدیع ، که جُنگ مانندی است در بیان مطالب گوناگون ادبی، نکات تفسیری و شرح احوال پارهای از مشایخ و استادان. این کتاب یکی از آثار مشهور جزایری است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۶۶؛نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۱۵۰). عبداللّه جزایری (۱۴۰۹، همانجا) پس از ذکر نام کتاب، به اشتمال آن بر مطایبات و هزلیات اشاره کرده و آن را از این جهت قابل حک و اصلاح دانسته است.
آقابزرگ طهرانی (۱۴۰۳، ج ۱۲، ص ۶۹) در باره این کتاب افزوده که دو جلدی است و جلد نخست آن مکرراً چاپ شده است. سید نعمتاللّه جزایری این بخش را به هنگام درگذشت فرزند محبوب خود، سید حبیباللّه، نوشته است. جلد دوم به سبب زوال غم، فاقد مطالب هزل است و این کتاب بارها به چاپ رسیده است ( رجوع کنید به مشار، ج ۶، ستون ۶۲۹). این کتاب را نورالدین محمد بن سید نعمتاللّهبن سیدعبدالهادی جزایری از نوادگان سیدنعمتاللّه به فارسی ترجمه کرده که با نام مستعار محمد صالح خان بیگلربیگی به چاپ رسیده است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۴، ص ۱۰۶؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۶۸ـ۶۹).
۹) شرح صحیفه سجادیه . سید نعمتاللّه جزایری بر کتاب صحیفه مجموعاً سه شرح نگاشته است (نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۱۷۱ـ۱۷۲): نخست شرحی که به شرح کبیر معروف شده است (در باره نسخههای این شرح رجوع کنید به محمدحسین حکیم، ص ۱۵۲ـ۱۵۳). دوم شرح مختصر که در واقع تنقیح و خلاصهای از شرح نخستین است که پس از تألیف آن، شرح کبیر مهجور گشت. شرح مختصر با عنوان نور الانوار فی شرح کلام خیر الاخیار شناخته میشود.
مؤلف در ۱۰۷۸، یعنی در ۲۸ سالگی، در خرّمآباد از تألیف آن فارغ شد ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۲۸؛نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۱، همان مقدمه، ص ۲۱۷). این کتاب از ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۷ در تهران، همراه با چند شرح دیگر از عالمان عصر صفوی بر صحیفه سجادیه ، چاپ سنگی شد ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۲۴، ص ۳۶۰؛مشار، ج ۶، ستون ۶۳۰). این کتاب در بیروت (۱۴۲۰) نیز چاپ شده است (برای نسخههای این شرح رجوع کند به محمدحسین حکیم، ص ۱۹۷ـ۲۰۰). سوم شرح ملحقات صحیفه است، با عنوان النُکَت ُالطریفه فی شرح ملحقات الصحیفه. این کتاب در ۱۳۱۷ به همراه نورالانوار در یک مجلد چاپ شده است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۷۴).
۱۰) غایه المرام فی شرح تهذیب الاحکام ، که شرح تهذیبالاحکام شیخ طوسی است. این شرح مختصری است از شرح دیگر مؤلف که در ایام جوانی بر تهذیب با عنوان مقصود الانام فی شرح تهذیب الاحکام نگاشته بود (نعمتاللّه جزایری، غایه المرام، ج ۱، ص [ ۱ (؛عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۴؛برای گزارشی از نسخههای بخشهای موجود این شرح رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۲۰ـ۱۲۲). با این همه، در این شرح جدید مطالبی آمده که شرح اول فاقد آنهاست و بدین سبب حجم برخی مجلدات شرح جدید از شرح قدیم قطورتر است ( رجوع کنید به همان، ص ۷۷).
این کتاب حاوی یک دوره فقه استدلالی است و اطلاعات عظیمی از حوزههای دانشهای اسلامی، چون حدیث، رجال، اصول فقه و عقاید، را در خود جای داده است. علاوه بر این، کتاب مذکور به سبب ذکر آرا و فتاوی فقهی و اصولی محمدباقر مجلسی، که غالباً از او به عنوان شیخنا المعاصر یاد کرده، حائز اهمیت فراوان است (به عنوان نمونه رجوع کنید به ج ۱، ص ) ۸۰، ۸۴، ۹۰ (، ج ۲، ص ) ۵۵، ۷۲ ( ). جزایری افزون بر شرح احادیث تهذیب الاحکام ، به تناسب، بحثهای کلامی و فقهی و اصولی مستقلی را مطرح کرده است، مانند بحث در ادله تسامح در ادله سنن و اخبار (ج ۱، ص ) ۸۸ – ۹۰ ( )، مسئله نفی تواتر قرائات (ج ۱، ص ) ۱۲۳ـ ۱۲۵ ( )، مسئله تحریف قرآن (ج ۱، ص ) ۱۱۷ـ۱۲۳ ( ) و مفهوم احباط (ج ۱، ص ) ۲ـ۳ ] ).
کتاب غایه المرام به سبب ارائه گزارشی زنده و علمی از نزاع میان اخباریان و اصولیان در فرآیند تحول فقه امامی، در میان کتابهای دیگر جزایری جایگاه ویژهای دارد. بخشی از این کتاب در حویزه (محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۸۰) و بخشی دیگر از آن در شوشتر (همان، ص ۸۹، ۹۲) نوشته شده است (برای گزارشی از مجلدات این کتاب رجوع کنید به همان، ص ۸۰ -۹۳). نسخ خطی متعددی از این کتاب موجود است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱۶، ص ۱۸ـ۱۹).
۱۱) کشف الاسرار فی شرح الاستبصار ، که حاوی مطالب علمی عمدهای در فقه، حدیث و رجال است. مقدمه کتاب نیز بخش مهمی از دیدگاههای مؤلف را منعکس کرده است ( رجوع کنید به نعمتاللّه جزایری، ۱۴۰۸، ج ۲، ص ۳۶ـ۹۳). این کتاب به همت سیدطیب موسوی جزائری، یکی از نوادگان سید نعمتاللّه، در دست تحقیق است و تاکنون سه جلد از آن منتشر شده است.
۱۲) مقامات النجاه فی شرح اسماء الحسنی ، که به ترتیب حروف الفباست و تا حرف ضاد (نام مبارک ضار) اسمای حسنا را شرح کرده است. این کتاب بر مشرب عرفانی نگاشته شده و حاوی اقوال بسیاری از بزرگان و مشایخ تصوف، چون ذوالنون مصری، رابعه عدویه، مجدالدین بغدادی و محییالدین ابنعربی، است ( رجوع کنید به ص [ ۱۲۹، ۱۶۲، ۲۵۴، ۳۲۳ ] ). ضمناً برخی از دیدگاههای صوفیان را نیز نقد کرده است. مقاماتالنجاه کتابی ناتمام است و مطابق گفته خوانساری (ج ۸، ص ۱۵۳؛
نیز رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۲۲، ص ۱۴)، علامه مجلسی به سبب محتوای صوفیانه کتاب، جزایری را از ادامه تألیف بازداشته، چنانکه جزایری خود در کتاب زهرالربیع (۱۴۱۴، جزء ۱، ص ۴۴۵) به مورد مشابهی از این توصیه علامه مجلسی اشاره کرده است. ظاهراً مقاماتالنجاه در زمان مؤلف گزینش و به فارسی نیز ترجمه شده است ( رجوع کنید به محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۱۹).
۱۳) النور المبین فی قصص الانبیاء و المرسلین ، که در واقع در حکم تکملهای بر کتاب ریاضالابرار یاد شده ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۷۶؛آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۲۴، ص ۳۷۵ـ۳۷۶) و بارها منتشر شده است ( رجوع کنید به مشار، ج ۶، ستون ۶۳۰). نورالدین جزایری، فرزند مؤلف، نیز این کتاب را با عنوان تحفه الاولیاء به فارسی ترجمه کرده است ( رجوع کنید به عبداللّه جزایری، ۱۴۰۹، ص ۶۱؛آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۳، ص ۴۲۲ـ۴۲۳).
۱۴) هدیه المؤمنین و تحفه الراغبین، رساله فقهی مختصری در احکام طهارت و صلاه است (نعمتاللّه جزایری، هدیه المؤمنین، ص [ ۲ ]؛محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۱۳۱ـ ۱۳۳). سید نعمتاللّه جزایری در آغاز این کتاب از آموزه اصولیان در تقسیم مکلفان به مجتهد و مقلد و نیز مجاز نبودن تقلید از میت انتقاد کرده است. شیوه نگارش این کتاب به نقل روایت نزدیکتر است تا به شیوههای متعارف در تحریر مسائل شرعی.
اجازات متعددی از سید نعمتاللّه جزایری به شاگردان و مجازان از او که شمار آنها فراوان است ( رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۲۵۹ـ۲۶۰)، نیز در دست است که در صورت تدوین به شکل کتابی مستقل در خواهد آمد (محمد جزایری، ۱۴۱۸، ص ۴۷؛برای دیگر آثار جزایری رجوع کنید به همان، ص ۵۲ -۵۳، ۶۰ـ۶۲، ۷۱ـ۷۶، ۹۳ـ ۹۸، ۱۲۵ـ۱۲۶، ۱۳۰ـ۱۳۱، ۱۳۳).
منابع:
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲) همو، طبقات اعلام الشیعه : الکواکب المنتشره فیالقرن الثانی بعد العشره، چاپ علینقی منزوی، تهران ۱۳۷۲ ش؛
(۳) همو، مصفی المقال فی مصنفی علم الرجال، چاپ احمد منزوی، تهران ۱۳۳۷ ش؛
(۴) محمدامینبن محمدشریف استرآبادی، الفوائد المدنیه، چاپ رحمه اللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۴؛
(۵) اعتمادالسلطنه؛
(۶) جعفربن محمد اعرجی، مناهل الضرب فی انساب العرب ، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۳۷۷ ش؛
(۷) عبداللّهبن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء ، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱ـ ؛
(۸) یوسفبن احمد بحرانی، الحدائق الناضره فی احکام العتره الطاهره، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش؛
(۹) همو، لؤلؤه البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم [ بیتا. (؛
(۱۰) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ) چاپ محمد ذهنی افندی (، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۱) محمدتقی بروجردی، نهایه الافکار، تقریرات درس آیه اللّه عراقی، ج ۴، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، ) بیتا. (؛
(۱۲) محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی ، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۱۳) محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، تهران: انتشارات علمیه اسلامیه، ] بیتا. ) ؛
(۱۴) علیحسین جابری، الفکر السلفی عند الشیعه الاثنیعشریه، بیروت ۱۹۷۷، چاپ افست قم ۱۳۶۷ ش؛
(۱۵) اسماعیلبن حسن جرجانی، کتاب ذخیره خوارزمشاهی ، چاپ محمدرضا محرری، تهران ۱۳۸۰ شـ ؛
(۱۶) عبداللّهبن نورالدین جزایری، الاجازه الکبیره، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹؛
(۱۷) همو، التحفه السنیه فی شرح نخبه المحسنیه ، نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ش ۲۲۶۹؛
(۱۸) همو، کتاب تذکره شوشتر، اهواز: کتابفروشی صافی، [ بیتا. (؛
(۱۹) محمد جزایری، شجره مبارکه یا برگی از تاریخ خوزستان: در بیان انساب و احوال سادات نوریه ( خاندان جزائری ) و بزرگان خوزستان، ج ۱، )اهواز ? ۱۳۹۷ (؛
(۲۰) همو، نابغه فقه و حدیث: سیدنعمتاللّه جزائری ، قم ۱۴۱۸؛
(۲۱) نعمتاللّهبن عبداللّه جزایری، الانوار النعمانیه، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۲۲) همو، حاشیه سیدنعمه اللّه بر شرح جامی ، چاپ سنگی ) بیجا، بیتا. (؛
(۲۳) همو، زهرالربیع ، جزء ۱، بیروت: دارالجنان، ۱۴۱۴/۱۹۹۴، جزء ۲، بیروت: مؤسسه البلاغ، ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛
(۲۴) همو، غایه المرام فی شرح تهذیب الاحکام ، نسخه خطی کتابخانه مجلس شورای اسلامی، ش ۷۷۰۳ـ۷۷۰۴؛
(۲۵) همو، کشف الاسرار فی شرح الاستبصار ، چاپ طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۸ـ ؛
(۲۶) همو، کنز الطالب و وسیله الراغب ، نسخه خطی کتابخانه آیه اللّه مرعشی نجفی، ش ۲۱۱۸؛
(۲۷) همو، لوامع الانوار فی شرح عیون الاخبار ، نسخه خطی کتابخانه آیه اللّه مرعشی نجفی، ش ۲۱۶؛
(۲۸) همو، مسکّنالشجون فی حکم الفرار من الطاعون ، نسخه خطی کتابخانه آیه اللّه مرعشی نجفی، ش ۳۴۴۲؛
(۲۹) همو، مقامات النجاه، نسخه خطی کتابخانه آیه اللّه مرعشی نجفی، ش ۳۴۹۶؛
(۳۰) همو، منبعالحیاه ، در محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، الشهاب الثاقب فی وجوب صلاه الجمعه العینی ، چاپ رؤوف جمالالدین، قم ۱۴۰۱؛
(۳۱) همو، نورالبراهین، او، انیس الوحید فی شرح التوحید ، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۷؛
(۳۲) همو، هدیه المؤمنین و تحفه الراغبین، نسخه خطی کتابخانه آیه آللّه مرعشی نجفی، ش ۳۹۰۱؛
(۳۳) محمد حداد، حفریات تأویلیه فیالخطاب الاصلاحی العربی، بیروت ۲۰۰۲؛
(۳۴) محمدرضا حسینی جلالی، المؤلفات فی مسأله تقلید المیت ، در احمدبن محمد مقدس اردبیلی، هفده رساله ( عربی و فارسی )، قم ۱۳۷۵ ش؛
(۳۵) محمدتقی حکیم، «شرح زندگانی فقیه عالی مقام و محدث بزرگوار علامه سیدنعمتاللّه جزایری قدسسره»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ، سال ۲۷، ش ۳ـ۴ (پاییز و زمستان ۱۳۶۸)؛
(۳۶) محمدحسین حکیم، نسخههای خطی شروح و ترجمههای صحیفه سجادیه ، قم ۱۳۸۲ ش؛
(۳۷) خوانساری؛
(۳۸) محمدتقی دانشپژوه، فهرست میکروفیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران ، ج ۱، تهران ۱۳۴۸ ش؛
(۳۹) محمدبن زکریا رازی، تقاسیم العلل: کتاب التقسیم و التشجیر ، تحقیق و ترجمه صبحی محمود حمامی، حلب ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴۰) همو، المنصوری فی الطب ، چاپ حازم بکری صدیقی، کویت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛
(۴۱) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الرحمه فیالطب و الحکمه، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛
(۴۲) عبداللطیفبن ابیطالب شوشتری، تحفه العالم؛
(۴۳) و، ذیل التحفه، چاپ صمد موحد، تهران ۱۳۶۳ ش؛
(۴۴) زینالدینبن علی شهیدثانی، رسائل الشهید الثانی، قم ۱۳۷۹ـ۱۳۸۰ ش؛
(۴۵) حسن طارمیراد، علامه مجلسی ، تهران ۱۳۷۵ ش؛
(۴۶) محمدبن علی طباطبایی، مفاتیح الاصول ، چاپ سنگی ) تهران، بیتا. (، چاپ افست قم: آلالبیت،) بیتا.(؛
(۴۷) محمدکاظمبن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروه الوثقی ، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۴۸) سلیمانبن احمد طبرانی، مسندالشامیین، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛
(۴۹) سلیمانبن داود طیالسی، مسند ابیداود الطیالسی ، چاپ محمدبن عبدالمحسن ترکی، جیزه ۱۴۱۹ـ۱۴۲۰؛
(۵۰) عبداللطیفبن یوسف عبداللطیف بغدادی، الطّبّ من الکتاب و السنّه، چاپ عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸؛
(۵۱) محمدبن محمد غزالی، احیاءعلومالدین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛
(۵۲) کامران فانی، «زندگی طلبگی در قرن یازدهم»، نشر دانش ، سال ۵، ش ۱ (آذر و دی ۱۳۶۳)؛
(۵۳) محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، مفاتیح الشرائع ، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۰۱؛
(۵۴) محمدتقی کرمی، «ماهیت و وظیفه عقل در فقه شیعه»، نقد و نظر ، سال ۷، ش ۳ و ۴ (تابستان و پاییز ۱۳۸۰)؛
(۵۵) کلینی؛
(۵۶) محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۵۷) همو، رساله مجلسی در باره حکما، اصولیین و صوفیه ، در کیهان اندیشه ، ش ۳۳ (آذر و دی ۱۳۶۹)؛
(۵۸) همو، نظماللئالی، معروف بسؤال و جواب گردآورنده محمدبن احمد حسینی لاهیجانی، چاپ مهدی رجائی، قم ۱۴۱۱؛
(۵۹) مسلمبن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۶۰) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش؛
(۶۱) هما ناطق، مصیبت وبا و بلای حکومت، ) تهران ] ۱۳۵۸ ش؛
(۶۲) Devin J. Stewart, “The humor of the scholars: the autobiography of Ni ـ mat Allah al-Jazairi (d.1112/1701)”, Iranian studies , XXII , no.4 (1989).
دانشنامه جهان اسلام جلد۱۰