زندگینامه آیت الله ابراهیم امینی (به قلم خودشان)دامت افاضاته

۸۱۴۵۳۹۵۱-۶۱۸۷۴۰۸
بسم الله الرحمن الرحیم

اینجانب ابراهیم امینى فرزند حسین در سال ۱۳۰۴ در نجف آباد متولد شدم . در حدود شش سالگى پدرم وفات کرد. تا کلاس ششم ابتدایى در یکى از مدارس شبانه غیر دولتى درس خواندم، از همان زمان به تحصیلات علوم دینى علاقه داشتم. در فروردین ۱۳۲۱ به قصد تحصیل علوم دینى به حوزه علمیه قم آمدم. در حدود سه ماه در قم توقف داشتم، دوران خوش و زیبایى بود، مخصوصاً شرکت در درس اخلاق امام خمینى (حاج آقا روح الله) برایم بسیار جالب بود. با فرارسیدن تعطیلات تابستانى ناچار به نجف آباد مراجعت کردم. تابستان را در نجف آباد به تحصیلات ادامه دادم. به دلیل کمیابى و گران بودن ارزاق (دراثر اشغال ایران بوسیله سپاه متفقین) ناچار شدم براى ادامه تحصیلات به حوزه علمیه اصفهان بروم. به همان دلیل معیشت در اصفهان نیز دشوار بود. ولى از جهت مدارس محل سکونت و وجود اساتید دانشمند مخصوصاً دروس ادبیات در سطح بسیار غنى و ممتاز بود. ابتدا در مدرسه نوریه و بعد از چندى در مدرسه کاسه گران و در نهایت در مدرسه جده بزرگ مسکن گزیدم .

زندگى علمى

اساتید دوره سطح

دروس ادبیات؛ صرف و نحو و معانى بیان را نزد اساتید معروف خواندم .

اساتید عبارت بودند از آقایان : شیخ رمضانعلى املائى، سید محمد جواد غروى ، حاج میرزا محمود معین نجف آبادى ، سید محمد باقر ابطحى ، شیخ هبهالله هرندى ، شیخ هاشم جنتى ، شیخ محمد جواد اصولى .

اساتید منطق : سید محمد هاشمى قهدریجانى ، حاج آقا صدر هاطلى کوپایى .

بخش اعظم کتاب هاى سطح فقه و اصول را نیز نزد اساتید بسیار خوب خواندم .

اساتید: حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادى ، سید على اصغر محقق برزونى ، حاج آقا رحیم ارباب ، حاج شیخ مرتضى اردکانى ، سید عباس صفى دهکردى ، حاج شیخ على قدیرى ، حاج شیخ محمد رضا جرقویه اى ، حیدر على برومند.

اساتید اخلاق :

حاج شیخ محمد حسن عالم ، حاج میرزا على آقا شیرازى .

دروس ادبیات را در حوزه علمیه اصفهان تدریس کردم .

در حدود شش سال در اصفهان بودم. اواخر شهریور ماه ۱۳۲۶ براى ادامه تحصیلات به حوزه علمیه قم بازگشتم .

در آن زمان در اثر زعامت و مرجعیت گسترده آیت الله بروجردى و عنایت ویژه ایشان نسبت به توسعه و پرورش طلاب، حوزه علمیه قم از هر جهت رونق یافته بود و طلاب سایر شهرستان ها بدان جذب مى شدند. باقیمانده کتابه اى رسائل و مکاسب را که نخوانده بودم و سطح کتاب کفایه الاصول را نزد اساتید معروف خواندم .

اساتید سطح:

آقایان حاج آقا رضا بهاءالدینى ، حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملى ، میرزا محمد مجاهدى ، سید محمد باقر سلطانى، سطح کفایه جلد اول را نزد آیت الله نجفی مرعشی و سطح کفایه جلد دوم را نزد آیت الله گلپایگانی خواندم.

اساتید دوره عالى (خارج )

بعد از اتمام درس سطح در درسهاى خارج فقه و اصول شرکت کردم ، یک دوره کامل اصول و کتابهایى از فقه را خواندم .

اساتید درس خارج:

آیات عظام: سید حسین طباطبایى بروجردى، حاج آقا روح الله خمینى (امام) حاج سید محمدرضا گلپایگانى ، سید محمد محقق داماد.

فلسفه و عرفان ، تفسیر و اخلاق : شرح منظومه حکمت حاج ملاهادى سبزوارى، اکثر کتاب هاى اسفار اربعه صدر الدین شیرازى و کتاب تمهید القواعد کتاب منطق و فلسفه شفاء ابوعلى سینا را نزد علامه سید محمد حسین طباطبایى تبریزى خواندم . در درس تفسیر و اخلاق ایشان نیز شرکت مى کردم .

جلسات پر برکت علامه طباطبایى

این جلسه شب هاى پنجشنبه و جمعه و به طور سیار در منزل افراد تشکیل مى شد. شرکت کنندگان عبارت بودند از: آقایان : شیخ حسینعلى منتظرى ، شیخ مرتضى مطهرى ، سید محمد بهشتى ، سید عباس ابوترابى قزوینى ، شیخ عبدالکریم نیرى ، شیخ ناصر مکارم شیرازى ، شیخ جعفر سبحانى ، شیخ عباس ایزدى نجف آبادى ، شیخ على اصغر علامه تهرانى ، شیخ على قدوسى نهاوندى ، سید مرتضى جزائرى تهرانى ، شیخ عبدالحمید شربیانى ، شیخ محمد تقى مصباح یزدى ، شیخ عبدالله جوادى آملى ، شیخ حسن حسن زاده آملى ، شیخ مهدى حائرى تهرانى ، شیخ یحیى انصارى شیرازى ، شیخ ابوالقاسم محجوب شیرازى ، شیخ اسماعیل صائنى ، اویسى قزوینى ، محمد مفتح همدانى . جلسه بسیار سودمند و پربرکتى بود. مطالب گوناگون فلسفى ، عرفانى ، اخلاقى ، تفسیرى ، علمى ، حدیثى ، تاریخى ، فقهى و… مطرح و به طور دقیق مورد بررسى قرار مى گرفت . یکى از نتایج این جلسات تألیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم بود که با پاورقى هاى محققانه شهید مطهرى و در پنج مجلد به چاپ رسید. جلسه مذکور سال ها و حتى تا اواخر عمر علامه ادامه داشت، ولى افراد شرکت کننده تغییر مى کردند. بنده نیز از آغاز تا نهایت به طور مرتب در جلسات شرکت مى کردم و آن را یکى از توفیقات الهى مى دانم .

تدریس:

کتاب هاى سطح فقه و اصول ، فلسفه و کلام را در حوزه ، تدریس کردم.

در اوائل پیروزى انقلاب، با توجّه به اسلامى بودن نظام، توجّه همگان بویژه فرهنگیان و دانشجویان براى شناخت صحیح آراء اسلامى به سوى حوزه علمیه جلب شد. نظر اسلام را در همه چیز حتى ورزش و کشتى خواستار بودند و با حرص و ولع پى گیرى مى کردند. این تقاضا در بین مسئولین آموزش و پرورش و دانشگاهیان بیشتر مشاهده مى شد. ولى متأسفانه حوزه علمیه در آن زمان براى پاسخگویى بدین نیازها آمادگى کامل نداشت ، چون جزء برنامه رسمى حوزه نبود. تأمین این نیاز ضرورى و فورى به دو چیز نیاز داشت یکى مطالعه و تحقیق در علوم مربوطه و تهیه متون لازم . دیگرى مسافرت به شهرهاى مختلف ایران و شرکت در سمینارها و جلسات فرهنگى جهت عرضه مطالب به علاقه مندان و پاسخگویى به پرسشهاى گوناگون آنها، و احیاناً سفر به کشورهاى خارجى به همین منظور و انجام این مسئولیت هاى جدید با ادامه درس و بحث هاى حوزوى چندان سازگار نبود. ناچار باید یکى از این دو امر انتخاب مى شد: ادامه درس و بحث حوزوى که امرى ضرورى بود یا رها کردن بحث هاى حوزوى و صرف همه اوقات در تأمین نیازهاى جدید. اکثر فضلاء روش اول را انتخاب کردند، ولى من روش دوم را لازم تر دیدم و برگزیدم. بدین علت که احساس کردم حوزه علمیه از لحاظ استاد کمبودى ندارد، در صورتى که تأمین نیازهاى فرهنگى جدید امرى ضرورى تر مى باشد، بویژه مسائل تعلیم و تربیت ، جوانان و خانواده. در همین راستا اکثر اوقاتم را صرف مطالعه در مسائل جدید، تألیف کتاب هاى مورد نیاز، مسافرت به شهرهاى مختلف ایران ، سخنرانى در مجامع فرهنگى و پاسخگویى به سؤالات مربوطه کردم. و در همین رابطه سفرهاى فراوانى به کشورهاى خارجى و حضور در سمینارها، دانشگاه ها و مجامع فرهنگى داشتم . که زمان آن ها غالباً کمتر از پانزده روز نبود و گاهى به بیش از چهل روز مى کشید. و از انتخاب این روش پشیمان نیستم.

زندگى سیاسى

در سال ۱۳۴۱ شمسى در جلسه اى سرّى شرکت کردم که اعضاى آن، آقایان: حاج شیخ عبدالرّحیم ربّانى شیرازى ،شیخ على مشکینى ، شیخ على قدّوسى ، شیخ حسینعلى منتظرى ، شیخ محمد تقى مصباح یزدى ، شیخ مهدى حائرى تهرانى ، شیخ على اکبر هاشمى رفسنجانى و شیخ احمد آذرى قمى و سید محمد خامنه اى و سید على خامنه اى بودند.
اساس نامه ، مفصّلى داشت و اهدافى را که دنبال مى کرد به قرار زیر بود:

۱٫ اصلاح حوزهء علمیّهء قم ؛
۲٫ تبلیغ اسلام ؛
۳٫ امر به معروف و نهى از منکر؛
۴٫ سعى در اجراى احکام سیاسى ، اجتماعى و اقتصادى اسلام .

جلسه کاملاً سرّى و منظّم بود و مسئولیّت ها بین افراد تقسیم شده بود. بعدها همین جلسه هستهء مرکزى جامعهء مدرّسین راتشکیل داد.

در سال ۱۳۴۲ شمسى که مبارزات ضدّ رژیم پهلوى شروع شد، تشکّل مذکور بدون این که خودش را به صورت یک جمعیّت متشکّل معرّفى کند با جدّیّت تمام در خدمت امام خمینى(قدس سره) بود و از او حمایت مى کرد. در چاپ و نشر اعلامیه ها، در تشویق علما و مراجع براى همکارى ، تشویق مردم به اعتصاب ، در مسافرت به شهرستان ها، در اعزام طلاّب به شهرستان ها، در تشویق مدرّسان به امضاى اعلامیه ها، جدّى و فعّال بودند. بنده نیز در این تشکّل و گاهى به تنهایى انجام وظیفه مى کردم.

بعد از بازداشت امام خمینى در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ نیز در روشن کردن افکار مردم و تشویق مراجع و علماى قم و شهرستان ها نیز فعّال بودم . همین تشکّل بعد از تبعید امام به ترکیه و بعداً به نجف اشرف ، مسئولیّت ارتباط امام با مردم وهدایت مردم و گرم نگه داشتن میدان مبارزه را بر عهده داشت. در همهء این مراحل بنده هم مانند سایر آقایان فعّال بودم.

بعد از بازداشت امام در پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ و هجرت جمعى از علماى بزرگ به تهران براى آزاد کردن حضرت امام، بنده نیز به تهران رفتم و در جمع آنان فعّال بودم. در دعوت به تشکیل جلسات مشترک، درتشویق آنان به اقدامات مناسب، در تهیّهء اطلاعیه ها، در تشویق به توقّف در تهران و اقدامات لازم براى آزادى امام و پیش گیرى از تبعید و ادامهء زندان و اعدام احتمالى امام ، نقش فعّالى داشتم .

یکى از یازده نفرى بودم که بعد از وفات آیه الله حکیم اعلامیهء مرجعیّت امام خمینى را امضا کردند. زمانى که امام از نجف اشرف به پاریس تشریف برد به پاریس رفتم و با امام در بارهء حوادث ایران ملاقات و گفتگو داشتم .

بعد از پیروزى انقلاب همراه با اعضاى جامعهء مدرّسین یا به تنهایى، در خدمت امام و انقلاب بودم. پانزده روز بعد ازپیروزى انقلاب از سوى امام مأموریّت یافتم که به استان هرمزگان بروم و به امور نهادهاى نوپا و اوضاع ارتش و ادارات بندرعبّاس ، جزیرهء کیش و دیگر جزایر استان و وضع علماى اهل سنّت و حوزه هاى علمیّه رسیدگى کنم. از این رو، چندماه در آن جا توقّف کردم و در بین طلاّب و علماى اهل سنّت مبلغى تقسیم نمودم که بعد از آن به دستور امام به صورت شهریّهء مستمر در آمد.

بعد از مراجعت از هرمزگان بار دیگر از سوى حضرت امام مأمور شدم به استان مازندران به ویژه ترکمن صحرا بروم و به امور آن جا رسیدگى کنم و به دستور امام اوّلین شهریّهء رسمى را به طلاّب و علماى اهل سنّت پرداختم. براى اجراى فرمان عفو امام سفرى به همدان، ملایر و نهاوند و مأموریّت دیگرى نیز به نائین داشتم .

سه دورهء هشت ساله، به نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى از استان چهارمحال و بختیارى انتخاب شدم . در مقام نائب رئیسى و در کمیسیون ها و در اداره دبیرخانه خبرگان انجام وظیفه کردم و فعال بودم . ولى در دورهء چهارم ، با همه اصرارى که دوستان ، در کاندیداتورى از تهران داشتند به عللى که مهمترین آنها عدم قدرت بر انجام وظیفه بود امتناع ورزیدم و از الطافشان تشکر مى کنم .

علاوه بر این ها، عضو هیئت امناى دانشگاه امام صادق(ع) عضو هیئت امناى مجمع جهانى علوم اسلامى طلاّب غیرایرانى ، عضو هیئت علمى و برنامه ریزى مجمع جهانى علوم اسلامى بودم و در جامعهء مدرّسین حوزهء علمیّهء قم که یک نهاد علمى ـ سیاسى است ، چه قبل از پیروزى انقلاب و چه بعد از آن ، همواره یک عضو فعّال بوده ام . مدّت ها به عنوان دبیر و گاهى به عنوان نایب رئیس به قدر وسع و توانایى انجام وظیفه مى کردم و نیز مسئول بخش فرهنگى این نهاد بودم .

در طول فعّالیّت هاى سیاسى ، اجتماعى ، چه در جامعهء مدرّسین یا غیر آن ، همواره فردى آزاد و معتدل بوده ام و سعى کرده ام از مرز حق تجاوز نکنم ، از افراط و تفریطها و گروه گرایى ها و جناح بازى ها خوددارى کرده ام . در تعریف و تمجید یا انتقاد از شخصیّت هاى روحانى و سیاسى نیز سعى کرده ام از مرز حق تجاوز نکنم .

از اردیبهشت ۱۳۷۱ به دستور مقام معظّم رهبرى آیه الله خامنه اى ـ مدّظلّه العالى ـ به امامت جمعه شهر قم منصوب شدم و به اتفاق آیه الله مشکینى و آیه الله جوادى آملى ، هر سه هفته یک مرتبه ، به نوبت نماز جمعه قم را اقامه مى کنیم که بعد از ارتحال آیه الله مشکینى(قدس سره) با انتصاب آیهالله استادى به امامت جمعه قم ، همین نوبت ادامه دارد. در مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز عضویّت دارم.

اکثر اوقاتِ من به مطالعه، تحقیق، نگارش کتاب، نظارت بر تحقیقات دبیرخانه خبرگان و ادارهء دبیرخانه، شرکت درسمینارهاى علمى و فرهنگى صرف مى شد.

یکى از توفیقات من این بوده که براى تبلیغ اسلام و تبیین ارزش هاى جمهورى اسلامى ایران و روشن کردن افکارعمومى و دفاع از حکومت اسلامى به چند کشور خارجى سفر کرده ام و در بعضى سمینارها و کنگره ها و مجامع علمى شرکت نموده ام و با لطف خدا موفق بوده ام که مى توان به کشورهاى نیجریه ، ساحل عاج ، گابون ، سرالئون ، گینه ، اتیوپى ، غنا، زیمباوه ، کنیا، اوگاندا، اندونزى ، بنگلادش ، تایلند، سوریه ، سریلانکا، هندوستان ، پاکستان ، چین ، مالزى ، سنگاپور، استرالیا، زلاندنو، فرانسه ، انگلستان ، ایرلند، اتریش ، آلمان ، کانادا و ژاپن اشاره کرد.

درکلّیّهء سفرهاى خارج از کشور از لحاظ فرهنگى وسیاسى موفق بودم واین سفرها متناسب با هزینهء در نظر گرفته شده که نسبتاً کم بود، به حال اسلام و انقلاب مفید بود.

آثار علمى

بیش تر به تحقیق و تألیف علاقه مند بودم ؛ تا این زمان کتاب هاى زیر را در موضوعات ذیل تألیف کرده ام :

– اسلام :

۱٫ آشنایى با اسلام ؛
۲٫ همه باید بدانند؛
۳٫ آموزش دین (چهار جلد)؛
۴٫ تعلیمات دینى مدارس دوره ابتدایى و راهنمایى (هفت جلد).
۵٫ در کنفرانس ها؛
۶٫ دروس من الثقافه الاسلامیه ؛

– اعتقادات :

ـ خداشناسى :

۷٫ خداشناسى 

ـ نبوت :

۸٫ پیامبرى و پیامبر اسلام 
۹٫ وحى در ادیان آسمانى 

ـ امامت :

۱۰٫ بررسى مسائل کلى امامت 
۱۱٫ الگوهاى فضیلت 
۱۲٫ دادگستر جهان 
۱۳٫ امامت 

ـ معاد:

۱۴٫ معاد در قرآن 

– اجتماعى و تربیتى :

۱۵٫ اسلام و تعلیم و تربیت 
۱۶٫ خودسازى 
۱۷٫ (آیین ) همسردارى 
۱۸٫ (آیین ) تربیت ؛ (ویرایش نخست آن ، با عنوان آیین تربیت بوده که به چند زبان نیز ترجمه شده است ، ویرایش جدید، آن با عنوان تربیت در سال ۱۳۸۵منتشر شده است.)
۱۹٫ بانوى نمونه اسلام 
۲۰٫ آشنایى با وظائف و حقوق زن ؛
۲۱٫ جوان و همسر گزینى ؛ (ویرایش نخست آن ، با عنوان انتخاب همسر بوده که به چند زبان نیز ترجمه شده است ، ویرایش جدید، آن با عنوان جوان و همسر گزینى در سال ۱۳۸۵منتشر شده است .)

اکثر کتاب ها به یک یا چند زبان خارجى ترجمه شده است مانند: انگلیسى ، آلمانى ، فرانسوى ، عربى ، اردو، بوسنیایى ، تایى ، آلبانى ، آذرى ، اسپانیولى ، هندى ، ترکى اسلامبولى ، مالى ، تاجیک و بنگالى .

علاوه بر این ، تاکنون ده ها مقاله در سمینارهاى داخل و خارج و مجلّه هاى کشور ارائه کرده ام که پاره اى از آن ها به چاپ رسیده است . بعد از پیروزى انقلاب تاکنون در بسیارى از سمینارها و کنگره هاى علمى ، فرهنگى و سیاسى داخل و خارج دعوت شده ام و سخنرانى کرده ام و یکى از کارهاى رسمى من به شمار مى رود.

منبع: پایگاه آیت الله امینی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *