هر کسى در مدت زندگى خود خواب هایى مى بیند، این کمترین وقتى در عالم خواب لوحى زرین را از دستى سیمین گرفت که در آن به زیباترین خط درخشنده و فروزان با آب طلا نوشته بود: یا حسن خذ الکتاب بقوه . و نیز وقتى در عالم خواب مرحوم استاد آیت الله حاج شیخ محمد تقى آملى در ضمن هدایا و تحفى به من فرمود: التوحید اءن تنسى غیرالله .
و نیز وقتى دیگر در عالم خواب مرحوم استاد علامه جامع علوم و معقول و منقول آقا شیخ محمد حسین معروف به فاضل تونى به من فرمود: قال رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم علم الحکمه متن المعارف یا معرفه الحکمه متن المعارف که در این شک در بیدارى برایم پیش آمد و از این گونه خوابها در القاى آیات و روایات برزخى برایم پیش آمد که جداگانه در دفتر خاطرم ضبط کرده ام ولکن هیچ یک مانند این دو واقعه در عالم خواب برایم شگفت نبود، یکى این که شبى در خواب دیدم که کتابى خطى به اسمى خاص داراى جلدى چنین و چنان و آسیبى بدو رسیده و و و که فرداى آن شب آن کتاب را کتاب فروشى سیار برایم آورده که به حقیقت اوصاف کتاب در خواب و بیدارى یکى بود تفصیل آن را در دفتر یاد شده نگاشته ام .
و دیگر این که وقتى جلد اول تکلمه منهاج البراعه تمام شده بود شرح خطبه ۲۳۶ آن به اتمام رسید که آخر آن این است : حوطوا قواصى الاسلام و کتاب براى چاپ حاضر شده بود، یکى از آشنایانى که مریض شده بود برایم نامه نوشت که هم من مریضم از من عیادتى بفرمایید و هم خوابى این چنین شما را دیده ام . به عیادتش رفتم رو کرد به من و گفت : آقا من شما را در خواب دیدم که با هم سفر کردیم از تونلى درآمدیم که در کنار آن تونل سبزه و مرغزار و نزهتگاه خیلى زیبایى بود و شما در آن جا رفتید و نشستید و مشغول نوشتن شدید و من به دست شما نگاه مى کردم که دارید چه مى نویسید. این عبارت به چشم خورد: حوطوا.
داستانهای عارفانه(در آثار استاد علامه آیه الله حسن زاده آملى ) جلد ۱//عباس عزیزی