س ۶۳۰– مى گویند: (احکام اسلام جالب است ، ولى ضامن اجرایى ندارد. زیرا مسیر حکومت عوض شده است ) آیا سخن درست است ؟
ج – آرى ، با تغییر دادن مسیر حکومت اسلامى ، ضامن اجرایى احکام را از بین بردند.
خداوند متعال مى فرماید: و ما محمد الا رسول ، قد خلت من قبله الرسل ، افان مات او تقل انقلبتم على اعقابکم و من ینقلب على عقبیه فلن یضر الله شیئا، و سیجزى الله الشاکرین . و حضرت محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم جز فرستاده اى که پیش از او هم پیامبرانى آمده و گذشتند، نمى باشد، آیا اگر او از دنیا برود یا کشته شود، از عقیده خود بر مى گردید؟! و هر کس از عقیده خود باز گردد، هرگز هیچ زیانى به خدا نمى رساند. و خداوند به زودى سپاسگزاران را پاداش مى دهد.
از این آیه شریفه استفاده میشود که مسلمانان بعد از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نباید بگذارند حکومت اسلامى از بین برود.
س ۶۳۱– آیا حکومت اسلامى ، ضامن اجرایى احکام و قوانین اسلام است ؟
ج – بله ، تنظیم اسلام با احکامى که دارد، ضامن اجرایى آن ، حکومت اسلامى است و از آیه شریفه گذشته استفاده مى شود که مسلمانان بعد از حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلم نباید بگذراند دین و احکام اسلام از بین برود.
آیه در جنگ احد نازل شد که بیشتر سپاهیان اسلام فرار کردند. ولى شیطان به حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام راه نداشت ، لذا آن حضرت نهراسید و هزیمت ننمود و دست از جنگ نکشید و نیز عده معدودى با حضرت باقى ماندند، و ذیل آیه گذشته که مى فرماید: و سیجزى الله الشاکرین اشاره به ایشان است . وآنگهى مکتبهاى دیگر نیز ضامن اجرا ندارند؛ زیرا آنها نیز ظهور پیدا کرده و بعد از بین رفته اند.
آیا حکومت اسلامى ، انتخابى است ؟
س ۶۳۲– آیا حکومت اسلامى ، انتخابى است ؟
ج – راجع به ائمه اطهار علیهم السلام انتصابى است ، توسط خداوند متعال .
س ۶۳۳– پس چرا امیرالمؤ منین علیه السّلام در نهج البلاغه مى فرماید: (توسط شورى منتصب شدم .)
ج – به صورت ظاهر چنین فرموده اند، وگرنه آن حضرت از سوى خدا توسط رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم در روز غدیر خم منصوب شد، و از (اولى الامر) (نساء: ۵۹) است ، و (اولوالامر) مى توانند امر و نهى کنند و براى تمام افراد بشر مفترض الطاعه هستند. خواه مردم آنان را بشناسند یا نشناسند، هر چند مانند امام جواد علیه السّلام کودک باشند.
نحوه حکومت اسلامى در زمان غیبت
س ۶۳۴– حکومت اسلامى بعد از ائمه علیهم السلام براى دیگران چگونه است ؟
ج – مصلحتى است .
آیا نظام برده دارى مورد پذیرش اسلام است ؟
س ۶۳۵– آیا نظام برده بردارى مورد پذیرش اسلام است ؟
ج – از اول خلقت انسان تاکنون ، تا جنگى بر پا بوده ، اسیر جنگى گرفتن وجود داشته ، و بناى عقلا بر این بوده و هست و خواهد بود که دشمنى را که مى خواهد انسان را از بن برکند اسیر نمایند، تا از لحاظ اراده و عمل محدوده شده و آزاد نباشد. و این همان برده گیرى به معناى اسیر گرفتن است که مورد پذیرش اسلام نیز مى باشد و آن را بر نداشته ، و برداشتن آن امکان ندارد.
به غیر از این موارد (اسیر جنگى )، دو گونه برده دارى دیگر رواج داشته است :
۱ در آفریقا، مرد خانه ، فرزندان و زن خود را مى فروخت .
۲ پادشاهان هر کسى را مى خواستند به بردگى مى گرفتند.
۳ پادشاهان هر کسى را مى خواستند به بردگى مى گرفتند.
اسلام این دو قسم برده گرفتن را الغاء فرمود و از بین برد؛ ولى چنانکه اشاره شد برده گرفتن به معناى جنگى را الغاء نکرده و نمى شود آن را الغاء نمود، و هم اینک نیز در اروپا بردگى وجود دارد، هر چند به ظاهر با آن مبارزه مى کنند، ولى به صورت دیگر موجود است . و آخرین وصیت پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله و سلم سفارش اکید به مراعات حال زنان و بردگان بود که فرمود:
(ایاکم و الضعیفین ) به شما باد به مراعات دو گروه ضعیف .
افزون بر این ، اسلام به برده داران دستور مى دهد که با بردگان بخورند، با بردگان بنشینند، و به هر حال آنان را جزء اعضاى خانواده قرار دهند و از مزایاى زندگى محروم نکنند.
امیرالمؤ منین علیه السّلام وقتى دو پیراهن مى خرید، پیراهن خوب را به غلام خود قنبر مى داد و بد را براى خود نگه مى داشت . آیا قنبر در تحت این تربیت ، برده بودن خود را ننگ مى بیند و مى خواهد که آزاد شود؟!
انسان مدنى بالطبع نیست
س ۶۳۶ در تفسیر المیزان فرموده اید: (انسان مدنى بالطبع نیست ، بلکه مضطربه به مدنیت و زندگى اجتماعى است .) آیا مى توان از آیه شریفه زیر استفاده نمود که انسان طالب راحتى مطلق است ، و آن تنها در آخرت تحقق مى یابد، و انسان همواره در پى آن است . خداوند متعال مى فرماید: یا ایها الانسان ، انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه . (انشقاق : ۶)اى انسان ، حقا که تو به سوى پروردگارت به سختى در تلاشى ، و او را ملاقات خواهى کرد.
ج – آیه شریفه فوق معناى دیگرى دارد، اما دلیل اینکه انسان مدنى بالطبع نیست ، آن است که به مقتضاى گفتار خداوند سبحان که مى فرماید: ان الانسان لظلوم کفار. (ابراهیم : ۳۴):(قطعا انسان بسیار ستم پیشه و ناسپاس است ). انسان همواره مى خواهد براى رسیدن به مقاصد خود هر چیز اعم از حیوان و نبات و جماد و حتى انسانهاى دیگر را که در سر راه او قرار دارند، مسخر گرداند. و از آنها بهره مندى نماید. و تک تک بشر این حالت را دارند، ولى از آنجا که این نحوه تسخیر براى هر فرد ممکن نیست ، به ناچار زندگى دسته جمعى را بر اساس رعایت قوانین مدنى اجتماعى و مراعات حقوق یکدیگر و احترام متقابل ، مى پذیرد.
دلیل بر اینکه به زیر بار قانون رفتن انسان ، به ناچار است نه با میل و رغبت باطنى و قلبى ، آن است که هرگاه انسان ، قدرت و سلطه و ریاستى پیدا مى کند، یا وقتى که کسى از حالش با خبر نیست ، زیر بار قانون نمى رود و از آن شانه خالى کرده و تخلف مى نماید.
و دلیل احتیاج افراد به همدیگر آیه شریفه اى است که مى فرماید: نحن قسمنا بینهم معیشتهم فى الحیوه الدنیا، و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ، لیتخذ بعضهم بعضا سخریا (زخرف : ۳۲)
ما معاش آنان را در زندگى دنیا میانشان تقسیم کرده ایم ، و برخى از آنان را از نظر درجات ، بالاتر از بعضى دیگر قرار داده ایم ، تا بعضى از آنها بعضى دیگر را در خدمت گیرند.
و در روایتى از امام هادى علیه السّلام وارد شده است : زندگانى اجتماعى مردم وقتى اداره مى شود که آنها از حیث مراتب مختلف باشد، فاذا استووا، هلکوا (و اگر یکسان ، بودند، هلاک مى شدند.)
درمحضر علامه طباطبایی//محمدحسین رخشاد