حَوّا، نخستین زن، همسر حضرت آدم و مادر نسل بشر. واژهشناسى. این نام در عهد عتیق به عبرى به صورت (حَوّاه) آمده است (رجوع کنید به سفر پیدایش، ۲۰:۳). این واژه در ترجمه یونانىِ تورات، Evαو در لاتینى، Heva بوده و از لاتینى نیز به صورت Eve وارد زبانهاى غربى شده است (اسکینر، ص ۸۵؛ کولر و باومگارتنر، ص۲۸۰؛ د. دین و اخلاق، ذیل “Eve”). درباره ریشه شناسى واژه حوا اختلاف هست؛ چنان که نُه ریشه محتمل براى آن ذکر کرده اند (رجوع کنید به کولر و باومگارتنر، ص ۲۸۰ـ۲۸۱).
بنابر عهد عتیق (همانجا) حضرت آدم همسر خود را حوّا نامید، ازآن رو که او مادر همه زندگان است. بدین ترتیب، واژه حوّا باید به معناى زندگى و مشتق از مادّه حاوا ــ صورت کهن تر مادّه عبرى حایاه و عربى آن (حَىَّ)ــ به معناى زیستن و زندگى بخشیدن باشد (گزنیوس، ص cclxiv-cclxii، cclxxiv-cclxxiii؛ د. دین و اخلاق، همانجا؛ >دانشنامه معیار کتاب مقدس<، ذیل “Eve”)، یا ممکن است تغییریافته کلمه حَیَّاه (به معناى زنده/ حىّ) باشد (گزنیوس، ص cclxiv،cclxxiv ؛ کولر و باومگارتنر، همانجا).
به نظر اسکینر (ص ۸۶) اصل وجود یک نام مستقل (حوّا) براى همسر آدم یا نخستین زن، احتمالا از نظریهاى کهن در باب خاستگاه انسان بهجا مانده که براساس آن، نخستین مادر، نماینده وحدت نسل است. بنابراین، واژه حوّا باید نخست متضمن معناى حیات و سپس منبع حیات، یعنى مادر باشد (همانجا). البته در این اشتقاق تردیدهایى هم وجود دارد، از جمله اینکه ظاهراً ساخت واژه حوّا عبرى نیست و معناى آن نیز با ریشه شناسى پیشنهاد شده در عهد قدیم ناهماهنگ است، زیرا همه زندگان، حیوانات را نیز شامل مى شود ولى در اینجا به نوع بشر محدود شده است (همانجا؛ نیز رجوع کنید به >دایرهالمعارف یهود<، ذیل “Eve”). در ریشهشناسى دیگرى، اسمیت (ص ۱۷۷) کلمه حوّا را به حىّ (به معناى طایفه) ربط داده و آن را حاکى از اندیشهاى مادرسالارانه دانسته که در آن حوّا مظهر خویشاوندى کسانى است که مادر مشترک دارند (نیز رجوع کنید به کولر و باومگارتنر، ص ۲۸۱؛ قس اسکینر، ص ۸۶، پانویس ۲۰).
سومین ریشه پیشنهادى مبتنى بر شباهت آوایى واژه حوّا با واژه آرامى حیوى یا حِویا به معناى مار است. بنابراین ریشهشناسى، وجه تسمیه حوا این است که او در فریفتن آدم مانند مار عمل کرد؛ همانطور که مار موجب هلاکت حوّا شد، حوّا هم مارِ همسرش شد. در قرن گذشته با کشف یک لوح مخطوط فینیقى، این ریشهشناسى با پیوند دادن کلمه حوّا به واژه حوت (hwt)، ربالنوع مار فینیقیان، دوباره مطرح شد (اسکینر، ص ۸۵، پانویس ۲۰؛ >دایرهالمعارف جهانى یهود<؛ د. جودائیکا؛ د. دین و اخلاق، ذیل “Eve”). یک شاهد دیگر، وجود قبیلهها یا خاندانهایى است که نسب اولیه خود را به مارها مىرسانند (رجوع کنید به اسکینر، همانجا). به این ترتیب، برخى از محققان معاصر معتقدند که حوّا به معناى مار است و شواهدى نیز در سفر پیدایش یافتهاند مبنى بر اینکه زندگى روى زمین با مار آغاز شده، چنانکه در اسطوره آفرینش بابلى همه چیز از اژدهایى به نام تیامات به وجود آمده است (رجوع کنید به د. دین و اخلاق؛ >دایرهالمعارف یهود<، همانجاها؛ براى اطلاع بیشتر از این اسطوره و مقایسه آن با باب نخست سفر پیدایش رجوع کنید به هوک، ص ۴۱ـ۴۵، ۱۰۶، ۱۱۹، ۱۴۱ـ۱۴۳).
در منابع واژه شناسى زبان عربى نیز درباره اشتقاق حوّاء اختلاف هست که ذیل دو ریشه «حوو» و «حوى» به آن اشاره کردهاند؛در عین حال، حوّاء در نظر لغتشناسان اسم خاص است و در معناى آن بدون بیان هرگونه وجه و ارتباط لغوى، فقط عبارت «زوج آدم» را آوردهاند (رجوع کنید به ابنسیده؛فیروزآبادى؛زَبیدى، ذیل «حوو»؛ابنمنظور، ذیل «حوى»). بهطور کلى صورت نوشتارى واژه حَوّاء در زبان عربى در چند معناى اصلى یافت مىشود: یکى ذیل مادّه «ح و و» (دالّ بر سیاه شبیه به سبز یا قرمز مایل به سیاه)، مؤنث أحوى، صفت چیزى یا زنى که رنگ تیره و مایل به سیاه دارد (ابنسیده؛فیروزآبادى، همانجاها؛طریحى، ذیل «حوو»؛زبیدى، همانجا؛قس ابنمنظور، که آن را ذیل «حوى» آورده است)؛
دیگرى ذیل مادّه «ح ى ى» (با دو دلالت زندگى و مار)، به معناى مارگیر (ابنسیده؛فیروزآبادى، همانجاها؛قس خلیلبن احمد، که آن را ذیل «حیو» آورده است). همچنین ابنمنظور (همانجا) حَوّاء به همراه الف لام را نام یک اسب دانسته است (براى شاهد شعرى رجوع کنید به ذوالرُّمّه، ص ۲۳۱). در فرهنگ عربى پیش از اسلام، از نام حوّاء براى نامگذارى زنان استفاده مىشده (رجوع کنید به هوروویتس، ص ۱۰۹) و به گزارش ابنسعد (ج ۸، ص ۳۲۳ـ۳۲۴)، نام همسر یکى از صحابیان پیامبر حوّاء بوده است. به نظر هوروویتس (همانجا)، این کاربرد در فرهنگ عربى لزوماً برگرفته از نام حوّاء در فرهنگ یهودى ـ مسیحى نیست و ممکن است صرفاً مؤنث أحوى باشد. هرچند حوّاء به عنوان نام همسر آدم در شعرى از فرزدق (متوفى ۱۱۰) آمده است (رجوع کنید به ابوعبیده، ج ۱، ص ۴۳۴).
حوّا در سنّت یهودى.
در عهد عتیق درباره آفرینش انسان دو روایت آمده است. در روایت نخست (در متن رهبانى/ کاهنى)، انسان به صورت مرد و زن (نر و ماده) آفریده شده (سفر پیدایش، ۲۷:۱، ۲:۵) و بنابر روایت دوم (در متن یهوهاى)، در تقابل با روایت نخست، ابتدا مرد و سپس زن آفریده شده است (همان، ۱۸:۲ـ۲۳). محققان معتقدند این دو روایت متعلق به دو مرحله ویرایشى مختلف از متن تورات است (رجوع کنید به آدم*؛نیز رجوع کنید به ادامه مقاله؛همچنین براى بحث تحلیلى ـ تاریخى درباره این دو روایت و مقایسه آن با اساطیر بینالنهرین رجوع کنید به نورت، ص ۱ـ۱۸).
در روایت کهنتر، خدا پس از آفرینش مرد، به منظور خلق یاورى براى او، حیوانات خشکى و پرندگان را از خاک مىآفریند. آدم به هریک از این آفریدهها نامى مىدهد، ولى از بین آنها یاور مناسبى براى خود نمىیابد. ازاینرو، خدا آدم را به خواب عمیقى فرو مىبرد، یکى از دندههاى او را برمى گزیند، از آن زنى مىآفریند و به آدم عرضه مىکند. در پى آن آدم مىگوید : «حال، این از استخوان و گوشت من است؛او زن (در عبرى ایشاه) خوانده خواهد شد، زیرا او از انسان (مرد، در عبرى ایش) ساخته شد» (سفر پیدایش، ۲۳:۲؛درباره اشتقاق ایش و ایشاه و نظریههاى مخالف درباره همریشه بودن آنها رجوع کنید به اسکینر، ص ۶۹ـ۷۰، پانویس ۲۳؛د. دین و اخلاق؛>دایرهالمعارف یهود<، همانجاها).
بنابر عهد عتیق،
آدم و زن او، هر دو، در بهشت برهنه بودند بى آنکه احساس شرم کنند (سفر پیدایش، ۲۵:۲). مار زن را فریب داد و او را به خوردن میوه درخت معرفت نیک و بد تشویق کرد که خدا او و آدم را از خوردنش منع کرده بود. زن این میوه را خورد و به آدم نیز خوراند و درنتیجه، چشم هر دوى آنها باز شد و فهمیدند که عریاناند. چون خدا آدم را بازخواست کرد، آدم زن خود را و او نیز مار را متهم کرد. پس خداوند، آدم و زن و مار را به سبب جرمى که مرتکب شده بودند، مجازات کرد. از جمله به زن گفته شد: «درد و حاملگىات را بسیار زیاد خواهم کرد؛با درد بچه خواهى زایید و اشتیاقت به شوهرت خواهد بود و او بر تو حکمرانى خواهد کرد» (همان، ۱:۳ـ۱۹).
پس زن، مادر نوع بشر شد و آدم نیز در اشاره به این نقش او، زن را حوّا نامید، زیرا او مادر همه زندگان شده بود (همان، ۲۰:۳). سپس، آدم و حوّا از بهشت رانده شدند مبادا که از درخت حیات نیز بخورند و تا ابد زنده بمانند (همان، ۲۲:۳ـ۲۴). حوّا ابتدا قائن (قابیل*) و بعد هابیل* را به دنیا آورد (همان، ۴: ۱ـ۲) و پس از کشته شدن هابیل، شیث* را به دنیا آورد (همان، ۲۵:۴).
بدین ترتیب، حوّا در عهد عتیق به سه نام خوانده شده که هریک از این نامها، معنا و کاربردى خاص در این کتاب یافته است. نخست، خدا، او و همسرش را به یک نام یعنى آدم خوانده است (رجوع کنید به همان، ۲۱:۱، ۲:۵). این نامگذارى ابتدایى احتمالا بدین معناست که ارجاعات بعدى به انسان یا نوع بشر، حوّا را نیز شامل مىشود، و حاکى از آن است که خدا حوّا را همراه مرد خلق کرده، او را مورد رحمت قرار داده، بر او نام نهاده، و دیگر مخلوقات را مسخر او کرده است (رجوع کنید به همان، ۲۸:۱). دومین نام، ایشاه، را آدم بر وى نهاد (همان، ۲۳:۲ـ۲۴) که بر نقش او بهعنوان همسر و شریک زندگى مرد دلالت دارد. این نام در داستان خلقت و هبوط انسان آمده است (رجوع کنید به همان، ۱:۳ـ۱۹).
حوّا، سومین نامى است که پس از داستان هبوط بدان خوانده شده؛یکبار به معناى مادر نسل بشر، به طور عام (همان، ۲۰:۳)، و بار دیگر به عنوان مادر نخستین پسرش، قابیل (همان، ۱:۴؛نیز رجوع کنید به >دانشنامه معیار کتاب مقدس<، همانجا). البته بنابر تحقیقات انتقادى انجام شده درباره لایههاى روایى عهد عتیق (رجوع کنید به تورات*)، ارجاع به نام حوّا در تورات است (سفر پیدایش، ۲۰:۳، ۱:۴) احتمالا متعلق به کهنترین صورت داستان آفرینش نیست، بلکه به لایههاى متأخرترى از متن یهوهاى تعلق دارد. در داستان کهنتر، آدم نخستین زن را ایشاه (همان، ۲۳:۲) و در لایه متأخرتر، حوّا (همان، ۲۰:۳) نامیده است (>دایرهالمعارف جهانى یهود<؛د.دین و اخلاق، همانجاها).
گفته شده که درونمایه خلقت حوّا از دنده آدم، داستان آفرینش حوّا در اسطوره انکى و نینحورساگ سومرى است. بنابراین اسطوره نینحورساگ، الهه زمین ـ مادر، در دیلمون ــ بهشت سومریان، سرزمینى پاک و روشن که در آن بیمارى و پیرى راه نداردــ هشت گیاه مىرویاند و انکى، ربالنوع آب، همه این گیاهان را مىخورد. نینحورساگ خشمگینانه انکى را نفرین مىکند و هشت عضو او بیمار مىشود. سپس نینحورساگ براى درمان اعضاى دردمند او هشت الهه مىآفریند و سلامتىاش را به او باز مىگرداند. یکى از اعضاى بیمار انکى، دندهاش بود و الهه درمان آن، نینتى (بانوى دنده) نام داشت. البته واژه سومرى «تى» معنایى دوگانه دارد و علاوه بر دنده، به معناى زندگى نیز هست. بنابراین، به نظر مىرسد «نینتى» به معناى بانوى زندگى نیز باشد (هوک، ص ۲۶ـ۳۰، ۳۲ـ۳۴، ۱۱۵). باتوجه به این اسطوره، احتمالا داستان آفرینش زن از دنده آدم و نامگذارى او به حوا (به معناى زندگى) در عهد عتیق، ریشه در این اسطوره سومرى داشته است (همان، ص ۱۱۵؛نیز رجوع کنید به د. جودائیکا؛>دایرهالمعارف دین<، ذیل “Eve”).
بنابر متون ربانى، حوا همزمان با آدم خلق نشد، زیرا خدا مىدانست که او بعداً مایه نارضایى خواهد بود. ازاینرو، خدا آفرینش زن را به تأخیر انداخت تا اینکه آدم آن را بخواهد (>دایرهالمعارف یهود<، همانجا). گفته شده حوا نخستین همسر آدم نبود، بلکه خدا پیشتر لیلیت را براى آدم خلق کرد. او نیز از خاک خلق شده بود ولى مدت کوتاهى نزد آدم ماند و او را ترک کرد، زیرا اصرار داشت که از حقوق برابر با آدم برخوردار است (گینتسبرک، ص ۳۴ـ۳۵؛>دایرهالمعارف جهانى یهود<؛د.جودائیکا، همانجاها؛براى اطلاع بیشتر درباره لیلیت رجوع کنید به >دایرهالمعارف یهود<؛د. جودائیکا، ذیل “Lilith”).
بدین ترتیب، زنى که همنشین حقیقى مرد باشد از بدن آدم آفریده شد. خلق زن از مرد ممکن بود، زیرا آدم در اصل دو چهره داشت که با خلق حوّا تفکیک شدند (گینتسبرک، ص ۳۵). حوّا از استخوان دنده سیزدهم، از پهلوى راست آدم و از گوشت قلب او آفریده شد و همزمان با حوّا، شیطان نیز خلق شد (>دایرهالمعارف یهود<، ذیل “Eve”). درباره اینکه چرا زن از دنده آدم خلق شد، آمده است:
خدا حوّا را نه از سر آدم خلق کرد تا تکبر نورزد؛
نه از چشم او تا کنجکاو نباشد؛
نه از گوش او تا استراق سمع نکند و سخنچین نشود؛
نه از دهان او تا پرحرف و اهل غیبت نشود؛
نه از قلب او تا حسود نشود؛
و نه از دست او تا دزدى نکند؛
و نه از پاى او تا ولگرد نباشد؛
زن از قسمتى از بدن آدم که همواره نهفته است، خلق شد تا عفیف و پاکدامن باشد (کوهن، ص ۱۷۸ـ۱۷۹؛نیز رجوع کنید به >دایرهالمعارف جهانى یهود<، همانجا؛د. جودائیکا، ذیل “Eve”؛>دانشنامه معیار کتاب مقدس<، همانجا؛براى تبیین تفاوتهاى مرد و زن ناظر به تفاوتهاى آدم و حوّا رجوع کنید به گینتسبرک، ص ۳۵ـ۳۶).
داستان آفرینش حوّا در کنار این عبارت عهد عتیق که مرد، پدر و مادر خود را ترک مىکند و به زن خویش مىپیوندد به گونهاى که یک تن مى شوند (سفر پیدایش، ۲۴:۲)، پیدایش نهاد ازدواج را چنان تبیین مى کند که گویى پیوند زناشویى از همین اتحاد جسمانى نخستین نشئت گرفته است (>دایرهالمعارف دین<، همانجا). همچنین از ترکیب لفظى واژههاى مرد (ایش) و زن (ایشاه) و حصول کلمات یه (خدا) و اش (آتش)، گفتارى حکمتآمیز برآمده است که اگر شوهر و زن شایسته باشند، نور الهى میانشان جلوه گر مى شود و گرنه، آتش آنان را مى سوزاند (کوهن، ص ۱۸۳؛>دایرهالمعارف جهانى یهود<، همانجا).
چنانکه در متون ربانى آمده است، خدا حوّا را براى همسر آدم، همچون دخترى بیست ساله آفرید، او را چون عروس آراست و حجله عروسى برایش آماده کرد که مزیّن به سنگهاى قیمتى و مروارید و طلا بود و ملائک از آن نگهبانى مىکردند (رجوع کنید به گینتسبرک، ص ۳۶؛>دایرهالمعارف جهانى یهود<؛>دایرهالمعارف یهود<؛د. جودائیکا، همانجاها). شیطان از حسادت، مار را وادار به فریب دادن حوّا کرد.
بنابر روایتى دیگر، مار براى اینکه صاحب حوّا شود، او را تشویق به گناه کرد زیرا مى دانست او راحتتر فریفته مىشود. هنگامى که دو ملک نگهبان حوّا حضور نداشتند، شیطان یا مار حوّا را فریب داد. حوّا پس از خوردن میوه ممنوعه، هنگامى که دید فرشته مرگ به سراغش مىآید، آدم را نیز به تقدیر خود کشاند تا پس از مرگش همسر دیگرى اختیار نکند. حوّا که به دعوت مار شراب نوشیده بود، از آن به نوشیدنى آدم نیز افزود. بهسبب نافرمانى حوّا نُه بلا بر او نازل شد (>دایرهالمعارف جهانى یهود<؛>دایرهالمعارف یهود<، همانجاها؛د. جودائیکا، ذیل “Eve” , “Eve. in the Aggedah”؛براى روایتى جانبدارانه از حوّا در ملحقات کتاب مقدس >رجوع کنید به ملحقات و مجعولات عهد عتیق<، «مکاشفه موسى»، ۱۵ـ۳۰؛گینتسبرک، ص ۴۸ـ۵۱).
به نقلى، حوّا در روز اخراج از بهشت قابیل و هابیل را حامله شد. پس از آن، آدم و حوّا ۱۳۰ سال جدا از هم زندگى کردند و آنگاه که دوباره به هم رسیدند، حوّا شیث را حامله شد. وقتى حوّا درگذشت، در غار مکفیله در حبرون در کنار آدم به خاک سپرده شد (رجوع کنید به >دایرهالمعارف جهانىیهود<؛> دایرهالمعارف یهود<، همانجاها؛د. جودائیکا، ذیل “Eve. in the Aggedah”؛براى تفصیل بیشتر رجوع کنید به گینتسبرک، ص۳۴ـ۵۳؛براى مجموعهاى تطبیقى از متون ربانى درباره حوا رجوع کنید به >حوا و آدم<، ص ۶۹ـ ۱۰۷).
در برخى ملحقات عهد عتیق،
اطلاعاتى درباره زندگى حوّا پس از اخراجش از بهشت هست. از جمله در روایت لاتینى کتاب «زندگى آدم و حوّا» آمده است که آدم و حوّا پس از رانده شدن از عَدْن، همهجا به دنبال غذا مىگردند و خوراکى شبیه آنچه در بهشت مىخوردند، نمىیابند، لذا چاره کار را در توبه مىجویند. براساس تصمیم آدم، حوّا تا گردن در آب دجله فرو مىرود و ۳۷ روز در آنجا مىماند. آدم نیز در آب رود اردن فرو مىرود و چهل روز آنجا مىماند. آنها در این مدت هیچ سخنى نگفتند، چرا که لبهایشان به گناه آلوده شده بود و شایسته نبودند خدا را خطاب کنند.
آنها امید داشتند بدینطریق رحمت الهى را جلب کنند (رجوع کنید به >ملحقات و مجعولات عهد عتیق<، «زندگى آدم و حوا»، ۱ـ۷). اما در روز هجدهم، شیطان در قالب یک فرشته دوباره حوّا را فریب مىدهد و با القاى اینکه خداوند توبه شما را پذیرفته است، موجب مىشود که او پیش از اتمام زمان مقرر، از آب خارج شود. آدم او را مؤاخذه مى کند که چرا عهد خویش را شکسته و حوّا درمى یابد که دوباره فریب خورده است (همان، ۸ـ۱۱).
حوّا با پذیرش هر دو خطاى خویش، آدم را ترک مى کند و در حالى که باردار است به غرب مىرود. به هنگام وضع حمل با درد بسیار مواجه مىشود و هرچه خدا را براى یارى مىخواند، صدایش شنیده نمىشود. پس با زارى آدم را به یارى مىخواند. با دعاى آدم، فرشتگان در وضع حمل حوّا حضور مىیابند و شرایط را برایش مهیا مىسازند و آنگاه او قائن (قابیل) را به دنیا مىآورد. سپس آدم، همسر و فرزندش را به شرق بازمىگرداند و حوّا در آنجا هابیل را به دنیا مى آورد (همان، ۱۸ـ۲۲؛براى تحلیل تفصیلى این روایت رجوع کنید به اندرسون، ص ۳ـ۴۲).
بنابر همین روایت، حوّا در خواب مى بیند که دست قابیل به خون هابیل آغشته است. آدم را از خوابش آگاه مى سازد، لذا تصمیم مىگیرند آن دو را از هم جدا کنند و هابیل را به کشاورزى و قابیل را به چوپانى مىگمارند (>ملحقات و مجعولات عهد عتیق<، «زندگى آدم و حوا»، ۲۲ـ۲۳، نیز رجوع کنید به «مکاشفه موسى»، ۲ـ۳).
بنابر >کتاب غار خزائن< (51ـ۷۱)، آدم در ساعت نخست از روز ششم (جمعه) و حوّا در ساعت سوم آن خلق شد، در ساعت سوم وارد بهشت شدند و در ساعت نهم به سبب خوردن میوه ممنوعه از بهشت رانده شدند، در حالى که هر دو مجرد بودند. آنها پس از اخراج از بهشت در غارى در بالاى کوهى پناه مىگیرند. ابتدا قائن و خواهرش و سپس هابیل و خواهرش به دنیا مىآیند. قائن هابیل را مىکشد. آدم و حوّا براى هابیل صد سال عزادارى مىکنند. سپس شیث به دنیا مى آید.
در سنّت مسیحى.
در عهد جدید تنها دو جا به نخستین زن با نام حوّا اشاره شده است؛یکبار، از فریب خوردن حوّا به عنوان هشدارى براى مسیحیان یاد شده (رساله دوم پولس رسول به قرنتیان، ۳:۱۱) و دیگر بار، با اشاره به خلقت حوّا پس از آدم و اغفال او (نه آدم) گفته شده که زن حق ندارد معلم شود و نباید بر شوهر تسلط یابد، و تنها به شرط داشتن ایمان و تقوا، با به دنیا آوردن فرزند، از گناه و تقصیرى که مرتکب شده، نجات مىیابد (رساله اول پولس رسول به تیموتئوس، ۱۲:۲ـ۱۵؛براى گزیده متون غیررسمى مسیحى رجوع کنید به >حوا و آدم<، ص ۱۲۰ـ۱۲۹).
بدین ترتیب، در عهد جدید نوعى جابه جایى معنایى رخ داده؛در حالى که مشخصه اصلى حوّا در عهد عتیق به عنوان نخستین زن، مادر بودن براى نسل بشر است، در عهد جدید، در تبیین خطرهاى گمراهى و هشدار از آن به حوّا مثال زده مىشود. ظاهراً این تغییر معنایى تحت تأثیر الهیات ربانى رایج در دوره آغاز شکلگیرى مسیحیت بوده است. چنانکه در آنجا نیز زن به مثابه موجودى ترسیم شده که قابل اعتماد نیست و با آنچه مطلوب خداست، فاصله دارد (>دانشنامه معیار کتاب مقدس<، همانجا).
بسیارى از متکلمان مسیحى از این عبارات عهد جدید چنین برداشت کردهاند که فریبخوردگى حوّا تنها یک نمونه نیست، بلکه مبیّن وضعیت همه زنان است. ازاینرو برخى آباى کلیسا در گذشته زن را به لحاظ طبیعت ضعیفتر، براى انجام گناه مستعدتر و عامل اصلى گمراهى مىشمردند و به همین سبب آنان را لایق تصدى امر آموزش و مقامهاى کلیسا نمىدانستند (همانجا).
در الهیات مسیحى، حوّا با حضرت مریم مقایسه شده و مریم حوّاى جدید نامیده شده است. آباى کلیسا تعابیرى درباره حوا عرضه کردهاند که عمومآ بر عظمت مریم و نکوهش حوّا دلالت دارند. آنان نافرمانى و پیمانشکنى حوّا را (که در زمان انجام گناه همچون مریم ازدواج کرده ولى هنوز باکره بود) با اطاعت و ایمان مریم مقایسه کردهاند. تلقى آباى کلیسا آن است که انسانها بهسبب یک باکره (حوّا) به هلاک محکوم شدند، اما بهسبب باکرهاى دیگر (مریم) نجات مىیابند. بنابر تلقى رایج در مسیحیت، زن با خوراندن میوه حرام به آدم، موجب رانده شدنش از بهشت شد و در نتیجه، همو موجب گناهکار شدن نسل بشر گردید (>دایرهالمعارف جدید کاتولیک<، ذیل “Eve”؛د. جودائیکا، همانجا).
برخى از متکلمان مسیحى نیز تعابیرى نمادین از داستان آفرینش حوّا به دست دادهاند. به نظر آگوستین، حوّا از دنده آدم خلق شد تا از بخشى از نیروى مرد برخوردار شود، همچنان که با قراردادن گوشت به جاى آن دنده، به مرد نیز پارهاى از لطافت زن داده شده است. آکویناس نیز خلقت زن از پهلوى مرد را نشانه پیوند اجتماعى زن و مرد دانسته است، چه او از سر مرد آفریده نشد تا بر او امر و نهى کند و نه از پاى او که بردهاش باشد (رجوع کنید به >دایرهالمعارف جدید کاتولیک<، همانجا؛براى اطلاع بیشتر از اندیشههاى آباى کلیسا در سدههاى نخست و میانه در این باره رجوع کنید به >حوا و آدم<، ص ۱۲۹ـ۱۵۵، ۲۲۵ـ۲۴۸).
در سنّت اسلامى.
در قرآن کریم واژه حوّا ذکر نشده و ذیل آیات راجع به حضرت آدم، از حوّا با عنوان همسر آدم (زَوْجکَ) یاد شده است (رجوع کنید به بقره: ۳۵؛اعراف: ۱۹؛طه: ۱۱۷). البته در احادیث و کتب تاریخى و تفسیرى، همسر آدم حوا نامیده شده و گفته شده این نامگذارى از آنرو بوده که حوّا مادر همه زندگان (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۱، ص ۳۹ـ۴۰، به نقل از ابنعباس) یا از حىّ (=موجود زنده، یعنى آدم) خلق شده است (طبرى، ذیل بقره : ۳۵؛ابنبابویه، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج ۱، ص ۲، ۱۶؛همو، ۱۳۶۱ش، ص ۴۸؛قس مجلسى، ج ۱۱، ص۱۰۰ـ۱۰۱، که در این اشتقاق مناقشه کرده است؛نیز رجوع کنید به بخش قبلى مقاله).
همچنین در روایتى، آدم حوّا را أثّا نامید که در زبان نبطى به معناى زن است (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۱، ص ۳۹، به نقل از مجاهد؛قس بخش قبلى مقاله، ایشاه در زبان عبرى و آرامى؛نیز رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه؛اسپلبرگ، ص ۳۱۲، ۳۲۲، یادداشت ۲۷).
در قرآن کریم از آفرینش حوّا سخنى به میان نیامده است. بنابر آیات قرآن، آدم و همسرش بهخواست خدا در بهشت ساکن شدند. آنها مىتوانستند از هر خوراکى در بهشت استفاده کنند، جز میوه یک درخت، و در صورت نزدیک شدن به آن درخت از ظالمان محسوب مىشدند. شیطان هر دوى آنها را فریب داد و آنها میوه ممنوعه را خوردند. در پى آن، بدیهاى آنها بر یکدیگر پدیدار شد و آنها کوشیدند با برگهاى بهشتى خود را بپوشانند. سپس از خدا خواستند که آنها را ببخشد. خدا نیز به آنها گفت که باید به زمین بروند و در آنجا زندگى کنند تا اینکه بمیرند و از آنجا خارج شوند (بقره: ۳۵ـ۳۸؛اعراف: ۱۹ـ۲۵؛طه: ۱۱۵ـ ۱۲۳؛رجوع کنید به آدم*).
در قرآن تأکید شده است که آدم از خاک آفریده شد (آلعمران: ۵۹؛حجر: ۲۸؛ص: ۷۱؛نیز رجوع کنید به اعراف: ۱۲؛اسراء : ۶۱) و نیز آمده: «(خدا) شما را از نفسى واحد خلق کرد و جفتش را از او آفرید» (نساء: ۱؛اعراف: ۱۸۹؛زمر: ۶). عموم مفسران متقدم بر این عقیدهاند که در این آیات منظور از نفس، آدم و منظور از زوج، حوّاست و بنابر روایات، خدا او را از یکى از دندههاى آدم (رجوع کنید به ابنماجه، ج ۱، ص ۱۷۵؛قمى، ذیل نساء: ۱؛ابنبابویه، ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج ۲، ص ۴۷۱) یا از زیاده خاکى که آدم را از آن خلق کرده بود (رجوع کنید به عیاشى، ذیل نساء: ۱؛ابنبابویه، ۱۴۱۷، ص۲۵۹ـ۲۶۰) آفرید (نیز رجوع کنید به طوسى؛زمخشرى؛طبرسى؛فخررازى، ذیل آیات).
به نظر برخى مفسران، مراد اینآیات آن است که خدا جفت آدم را از جنس او آفرید، همانطور که در آیات دیگر، عبارت «من أنفسکم» (رجوع کنید به توبه : ۱۲۸؛نحل۷۲:؛روم۲۱:؛شورى۱۱:) به همین معناست. به علاوه، این تفاسیر با ادامه آیه ۱۸۹ سوره اعراف که مىگوید «تا بدان آرام گیرد»، سازگارتر است، زیرا هرکس به همجنس خود متمایل است و بدان انس مىگیرد (شریف رضى، ص ۳۰۸ـ۳۰۹، به نقل از ابوالعباس مبرد؛زمخشرى، ذیل اعراف: ۱۸۹؛فخررازى، ذیل نساء: ۱، به نقل از ابومسلم بحر اصفهانى، اعراف: ۱۸۹؛نیز رجوع کنید به طباطبائى، ذیل نساء: ۱؛سبحانى، ج ۱، ص ۹۲ـ۹۳).
برخى از معاصران گفتهاند که مراد از نفس واحد، آدم ابوالبشر نیست، بلکه منظور از آن، اصل و منشأ خلقت انسان (اعم از مرد و زن) است و نتیجه گرفته اند که زن ومرد، هر دو، از گوهرى واحد آفریده شده اند (رجوع کنید به رشیدرضا، ذیل نساء: ۱؛جوادى آملى، ص ۴۲ـ۴۴؛براى رد این دیدگاه رجوع کنید به طباطبائى، همانجا). بعضى نیز باتکیه بر نظریههاى زیستشناختى جدید، نفس واحد را نخستین جاندارى دانسته اند که نوع بشر از آن نشئت گرفته است. این جاندار درابتدا به صورت غیرجنسى تولیدمثل کرد و بعد با جاندار مؤنثى که از خود او به وجودآمد، جفتگیرى کرد و نسل انسان را به وجود آورد.
بنابراین دیدگاه، در مرحله نخست تکامل انسان، جفت او مستقلا آفریدهنشد، بلکه جفتشاز خودش بهوجود آمد.بنابراین،تولیدمثل انسان درنخستین مرحله، تولیدمثل جنسى نبود. علاوه بر این، ارتباط مستقیم جنسیت نوزادان بهپدر (و نه مادر)، نیز حاکى از این واقعیت است که همجنس مرد و همجنس زن ازیک نفس، یعنى از مرد، پدید آمدهاند (رجوع کنید به رشیدرضا، همانجا؛د.ا.د.ترک، ذیل مادّه، بهنقل از سلیمان آتش؛براى دیدگاهى مشابه رجوع کنید به بهبودى،۱۳۷۶ش ،ص ۲۸۶ـ۲۹۲؛ همو،۱۳۷۸ش، ج۱، ص۲۸۷ـ ۲۸۹؛براى تفسیرى مشابه ازسفر پیدایش،۲۷:۱ رجوع کنید به اسکینر، ص ۳۳؛نیز براى تفصیل بیشتر دراینباره رجوع کنید به آدم*؛تکامل*).
در قرآن هیچ اشارهاى به نقش حوّا در نخستین گناه آدم نشده است. بنابر عهد عتیق (سفر پیدایش، ۳: ۱ـ۷) مار، حوا را و او نیز آدم را فریب داد، در حالىکه به گفته قرآن، شیطان هر دوى آنها را وسوسه کرد (بقره: ۳۶؛اعراف: ۲۰). حتى در آیه ۱۲۰ سوره طه فقط از گفتگوى شیطان با آدم و وسوسه او سخن گفته شده و شیطان مستقیمآ به او خطاب کرده است. اما در این آیه به اینکه خطاب شیطان به حوّا بوده، اشارهاى نشده است. بنابراین، در حالى که در سنّت یهودى ـ مسیحى، حوّا شخصیتى فریبخورده و گمراهکننده معرفى شده است، در قرآن، آدم و حوّا، هر دو، به یک اندازه مسئول شناخته شده و به عنوان نخستین زوج بشرى به اخراج از بهشت محکوم شدهاند (عبدالحلیم، ص ۱۲۹؛قس د. اسلام، چاپ اول، ذیل مادّه؛نیز براى تحلیلى متفاوت در این باره رجوع کنید به اسپلبرگ، ص ۳۰۷).
هرچند در احادیث تفسیرى، درباره جزئیات وسوسه شیطان و نقش حوّا در رانده شدن خود و همسرش از بهشت مطالبى آمده (رجوع کنید به طبرى، جامع، ذیل بقره: ۳۶؛قس یعقوبى، ج ۱، ص ۵ـ۶، که این ماجرا را بدون تأکید بر نقش منفى حوا بازمىگوید) که ظاهراً برگرفته از داستان مذکور در سفر پیدایش در عهد عتیق است (رجوع کنید به طباطبائى، ج ۱، ص ۱۴۰). همچنین در حدیثى با قید نام حوّا آمده: «اگر حوّا نبود، جنس زن به شوهرش خیانت نمىکرد» (بخارى، ج ۴، ص ۱۲۶؛مسلمبن حجاج، ج ۴، ص ۱۷۹) که مراد از خیانت، نقش حوّا در نخستین گناه آدم دانسته شده است (رجوع کنید به نَووَى، ج۱۰، ص ۵۹؛ابنحجر عسقلانى، ج ۶، ص ۲۶۱). همچنین روایتى بر وسوسه شدن حوّا پس از اخراج از بهشت دلالت دارد. بنابراین روایت، حوّا باردار مىشد ولى بچه اش زنده نمى ماند. شیطان (که حارث نامیده مىشد) نزد وى آمد و او را وسوسه کرد که بچه را عبدالحارث بنامد تا زنده بماند.
آنان نیز چنین کردند در حالى که این وسوسهاى شیطانى بود (رجوع کنید به ابنحنبل، ج ۵، ص ۱۱؛ترمذى، ج ۴، ص ۳۳۲؛نیز براى گونه هاى دیگرى از روایت رجوع کنید به ابنسعد، ج ۱، ص ۳۷ـ۳۸؛طبرى، جامع، ذیل اعراف: ۱۹۰؛همو، تاریخ، ج ۱، ص ۱۴۸ـ۱۵۰؛قمى، ذیل اعراف: ۱۹۰). بنابراین روایت، حوّا دوباره موجب فریب آدم شد (براى نقدها یا تأویلات عالمان شیعه و سنّى رجوع کنید به علمالهدى، ص ۲۹ـ۳۴؛طبرسى؛فخررازى، ذیل اعراف: ۱۹۰؛نیز رجوع کنید به مجلسى، ج ۱۱، ص ۲۴۹ـ۲۵۶ که صدور این روایات از امامان شیعه را از روى تقیه دانسته است؛نیز رجوع کنید به طباطبائى، ذیل اعراف: ۱۹۰، که این روایت و نظایر آن را جعلى یا از اسرائیلیات* دانسته است؛براى تحلیل محتوایى این روایت رجوع کنید به اسپلبرگ، ص ۳۱۴ـ۳۱۹).
با اینکه در منابع حدیثى شیعه و سنّى، روایات معدودى درباره حوا آمده است، در کتابهاى تاریخ، تراجم و قصص انبیا روایاتى فراوان، گوناگون و غالباً از گونه اسرائیلیات دیده مىشود (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، همانجا؛براى بحث تحقیقى درباره منابع یهودى مورد استفاده مورخان مسلمان رجوع کنید به ادنگ، ص ۲۳ـ ۶۹، ۱۱۰ـ۱۳۸؛براى نمونه هاى مربوط به ماجراى حوّا رجوع کنید به همان، ص ۳۸، ۱۱۷ـ۱۱۸؛براى مباحث تطبیقى یا تحلیل تفصیلى در این باره رجوع کنید به اسپلبرگ، ص ۳۰۷ـ۳۱۴؛
آمال محمد عبدالرحمان ربیع، ص ۱۰۶ـ۱۰۸؛قاسمى، ص۲۴۰ـ۲۶۲). بنابراین روایات، هنگامى که خدا حضرت آدم را در بهشت ساکن کرد، وى تنها بود. سپس خدا او را به خوابى عمیق فرو برد و حوّا را از یکى از دنده هاى پهلوى چپش خلق کرد.
در طول این عمل، آدم هیچ دردى حس نکرد، زیرا در غیر این صورت میلى به زن نمى داشت. سپس بر حوّا لباسهاى بهشتى پوشاندند، وى را آراستند و بالاى سر آدم نشاندند. آدم پس از بیدار شدن او را دید و وى را حوّا نامید. در جواب سؤال ملائک نیز گفت که حوّا یک زن است و چون از موجود زنده آفریده شده، نام حوّا را براى او برگزیده است و هنگامى که از وى سبب خلقت حوّا را پرسیدند، جواب داد: براى اینکه هر دو جنس در کنار هم به آرامش برسند. آدم از خاک خلق شده است و حوّا از گوشت، ازاینرو مردها هر چه پا به سن مى گذارند زیباتر، و زنان با مرور ایام زشت تر مى شوند. همچنانکه گفته شده چون مرد از خاک آفریده شده، همتش معطوف به خاک (و آبادانى آن) است، حال آنکه زن از مرد خلق شده و شوق او معطوف به مرد است.
در همین منابع آمده است که آدم و حوّا در بهشت در ناز و نعمت بودند، اما ابلیس، که از دهان مار سخن مىگفت، با کمک طاووس آنها را فریب داد و میوه ممنوعه (جاودانگى) را ابتدا حوّا و سپس آدم خورد. در روایتى آمده است تا زمانى که آدم عقل سلیم داشت از میوه ممنوعه نخورد، ازاینرو، حوّا به او شراب نوشاند و سپس او را نزد درخت برد و وادار به خوردن از میوه آن نمود. آدم و حوّا در پى تخلف از امر الهى و خوردن میوه ممنوعه، محکوم و از بهشت رانده شدند. علاوه بر جزاهاى مشترک، به حوّا و سپس همه زنان پس از او جزاهاى بسیار دیگرى از جمله عادت ماهانه، حاملگى و درد زایمان داده شد. پس از رانده شدن از بهشت، آدم در هند و حوّا در جده فرود آمد و پس از توبه، در عرفات با یکدیگر ملاقات کردند.
آنان بعضى از مناسک حج را به جاى آوردند و حوّا براى نخستین بار حیض شد. آدم پایش را بر زمین کوبید و آب زمزم جارى شد و حوّا با آن غسل کرد. حوّا از بیست بار وضع حمل چهل بچه به دنیا آورد. او یک سال پس از آدم درگذشت و در جوارش به خاک سپرده شد (رجوع کنید به ابنهشام، ص ۱۴ـ۲۶؛ابنقتیبه، ص ۱۵؛طبرى، تاریخ، ج ۱، ص ۱۰۳ـ۱۰۹؛ثعلبى، ص ۲۵ـ۴۱؛ابنعساکر، ج ۶۹، ص ۱۰۱ـ۱۱۱؛ابناثیر، الکامل، ج ۱، ص ۳۲ـ۵۳؛قس مجلسى، ج ۱۱، ص ۹۹ـ۱۲۲، ۱۶۰ـ۱۹۷، ۲۰۴ـ۲۴۹، ۲۶۸ـ۲۶۹، شامل مجموعه روایات شیعى در این باره؛نیز رجوع کنید به آدم*؛نیز براى تحلیل اسطورهشناختى این روایات رجوع کنید به امامى، ص ۲۳۹ـ۲۵۰). درباره مدفن آدم و حوا اختلاف هست. قبرى در جده به حوا منسوب بود که حکومت سعودى آن را تخریب کرد (رجوع کنید به جده*؛د.ا.د.ترک، ذیل “Cidde”).
منابع:
(۱) علاوه بر قرآن و کتاب مقدس؛
(۲) آمال محمد عبدالرحمان ربیع، الاسرائیلیات فى تفسیرالطبرى: دراسه فىاللغه و المصادر العبریه، قاهره ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛
(۳) ابناثیر (علىبن محمد)، الکامل فىالتاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲؛
(۴) ابناثیر (مبارکبن محمد)، النهایه فى غریب الحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحى و طاهر احمد زاوى، بیروت ۱۳۸۳/۱۹۶۳، چاپ افست قم ۱۳۶۴ش؛
(۵) ابنبابویه، الامالى، قم ۱۴۱۷؛
(۶) همو، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم (بىتا.)؛
(۷) همو، معانى الاخبار، چاپ علىاکبر غفارى، قم ۱۳۶۱ش؛
(۸) ابنحجر عسقلانى، فتحالبارى: شرح صحیح البخارى، بولاق ۱۳۰۰ـ۱۳۰۱، چاپ افست بیروت (بىتا.)؛
(۹) ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، (بىتا.)؛
(۱۰) ابنسعد (بیروت)؛
(۱۱) ابنسیده، المحکم و المحیط الاعظم، چاپ عبدالحمید هنداوى، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰؛
(۱۲) ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ على شیرى، بیروت ۱۴۱۵ـ۱۴۲۱/ ۱۹۹۵ـ۲۰۰۱؛
(۱۳) ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره ۱۹۶۰؛
(۱۴) ابنماجه، سنن ابنماجه، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست (بیروت، بىتا.)؛
(۱۵) ابنمنظور؛
(۱۶) ابنهشام، کتابالتیجان فى ملوک حمیر، صنعا ?( ۱۹۷۹)؛
(۱۷) معمربن مثنى ابوعبیده، دیوانالنقائض: نقائض جریر و الفرزدق، بیروت ۱۹۹۸؛
(۱۸) صابر امامى، اساطیر در متون تفسیرى فارسى، تهران ۱۳۸۰ش؛
(۱۹) محمدبن اسماعیل بخارى، صحیحالبخارى، (چاپ محمد ذهنىافندى)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱، چاپ افست بیروت (بىتا.)؛
(۲۰) محمدباقر بهبودى، «بازنگرى تاریخ انبیاء در قرآن»، پژوهشهاى قرآنى، ش ۱۱ـ۱۲ (پاییز ـ زمستان ۱۳۷۶)؛
(۲۱) همو، تدبرى در قرآن، ج ۱، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۲۲) محمدبن عیسى ترمذى، سننالترمذى، ج ۴، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت ۱۴۰۳؛
(۲۳) التفسیر المنسوب الى الامام ابىمحمد الحسنبن على العسکرى علیهمالسلام، قم: مدرسه الامام المهدى (ع)، ۱۴۰۹؛
(۲۴) احمدبن محمد ثعلبى، قصص الانبیاء، المسمّى عرایس المجالس، بیروت : المکتبه الثقافیه، (بىتا.)؛
(۲۵) عبداللّه جوادى آملى، زن در آینه جلال و جمال، قم ۱۳۷۶ش؛
(۲۶) خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدى مخزومى و ابراهیم سامرائى، قم ۱۴۰۵؛
(۲۷) غیلانبن عقبه ذوالرُّمِّه، دیوان شعر ذىالرُّمَّه و هو غیلانبن عُقبه العَدَوىّ، چاپ کارلیل هنرىهیس مکارتنى، کیمبریج ۱۳۳۷/۱۹۱۹؛
(۲۸) محمد رشیدرضا، تفسیرالقرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار، (تقریرات درس )شیخ محمد عبده، ج ۴، مصر ۱۳۷۳؛
(۲۹) محمدبن محمد زَبیدى، تاجالعروس من جواهرالقاموس، ج ۳۷، چاپ مصطفى حجازى، کویت ۱۴۲۲/۲۰۰۱؛
(۳۰) زمخشرى؛
(۳۱) جعفر سبحانى، القصص القرآنیه : دراسه و معطیات و اهداف، قم ۱۴۲۷؛
(۳۲) محمدبن حسین شریفرضى، حقائق التأویل فى متشابه التنزیل، چاپ محمدرضا آلکاشف الغطاء، بیروت (بىتا.)، چاپ افست قم (بىتا.)؛
(۳۳) طباطبائى؛
(۳۴) طبرسى؛
(۳۵) طبرى، تاریخ (بیروت)؛
(۳۶) همو، جامع؛
(۳۷) فخرالدینبن محمد طریحى، مجمعالبحرین، چاپ احمد حسینى، تهران ۱۳۶۲ش؛
(۳۸) طوسى؛
(۳۹) علىبن حسین علمالهدى، تنزیهالانبیاء، (بیروت) ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛
(۴۰) محمدبن مسعود عیاشى، کتابالتفسیر، چاپ هاشم رسولى محلاتى، قم ۱۳۸۰ـ۱۳۸۱، چاپ افست تهران (بىتا.)؛
(۴۱) محمدبن عمر فخر رازى، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، چاپ عماد زکى بارودى، قاهره ۲۰۰۳؛
(۴۲) محمدبن یعقوب فیروزآبادى، القاموس المحیط، چاپ یوسف الشیخ محمد بقاعى، بیروت ۲۰۰۵؛
(۴۳) حمید محمد قاسمى، اسرائیلیات و تأثیر آن بر داستانهاى انبیا در تفاسیر قرآن، تهران ۱۳۸۰ش؛
(۴۴) علىبن ابراهیم قمى، تفسیرالقمى، چاپ طیب موسوى جزائرى، قم ۱۴۰۴؛
(۴۵) آبراهام کوهن، گنجینهاى از تلمود، ترجمه امیر فریدون گرگانى، تهران ۱۳۸۲ش؛
(۴۶) مجلسى؛
(۴۷) مسلمبن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمدفؤاد عبدالباقى، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛
(۴۸) یحیىبن شرف نووى، صحیح مسلم بشرح النووى، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛
(۴۹) یعقوبى، تاریخ؛
(۵۰) Muhammad Abdel Haleem, Understanding the Qur’an: themes and style, London 1999;
(۵۱) Camilla Adang, Muslim writers on Judaism and the Hebrew Bible: from Ibn Rabban to Ibn Hazm, Leiden 1996;
(۵۲) Gray A. Anderson, “The Penitence narrative in the life of Adam and Eve”, in Literature on Adam and Eve, ed. Gray Anderson, Michael Stone, and Johannes Tromp, Leiden: Brill, 2000;
(۵۳) The Apocrypha and pseudepigrapha of the Old Testament in English, ed. R. H. Charles, Oxford: The Clarendon Press, 1913;
(۵۴) The Book of the cave of treasures: a history of the patriarchs and the kings, their successors from the creation to the crucsifixion of Christ, translated from the Syriac text of the British Museum MS. Add. 25875, by E. A. Wallis Budge, London: The Religious Tract Society, 1927;
(۵۵) Encyclopaedia Judaica, Jerusalem 1978-1982, svv. “Eve” (by Marvin H. Pope), “ibid. in the Aggedah”, “Eve. in Christian tradition”, “Lilith” (by Gershom Scholem);
(۵۶) EI2, s.v. “Hawwa” (by J. Eisenberg);
(۵۷) EI2, s.v. “Hawwa” (by J. Eisenberg- [G. Vajda(;
(۵۸) Encyclopaedia of religion and ethics, ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. “Eve” (by W. H. Bennett);
(۵۹) The Encyclopedia of religion, ed. Mircea Eliade, New York 1987, s.v. “Eve” (by Michael Fishbane);
(۶۰) Eve & Adam: Jewish, Christian, and Muslim readings on genesis and gender, ed. Kristen E. Kvam, Linda S. Schearing, and Valarie H. Ziegler, Bloomington: Indiana University Press, 1999;
(۶۱) Wilhelm Gesenius, Gesenius’s Hebrew and Chaldee lexicon to the Old Testament scriptures, tr. and ed. Samuel Prideaux Tregelles, London 1884;
(۶۲) Louis Ginzberg, Legends of the Bible, New York 1956;
(۶۳) S. H. Hooke, Middle Eastern mythology, Harmondsworth, Eng. 1975;
(۶۴) Josef Horovitz, Koranische Untersuchungen, Berlin 1926;
(۶۵) The Internationalstandard Bible encyclopedia, ed. Geoffrey W. Bromiley, Michigan: William B. Eerdmans, 1979-1988, s.v. “Eve” (by M. V. Rienstra);
(۶۶) The Jewish encyclopedia, ed. Isidore Singer, New York: Ktav Publishing House, )1901 ?], s.vv. “Eve” (by Hartwig Hirschfeld), “Lilith” (by Ludwig Blau);
(۶۷) Ludwig Kohler and Walter Baumgartner, Lexicon in veteris testamenti Libros, Leiden 1958;
(۶۸) New Catholic encyclopedia, Detroit: Thomson, 2003, s.v. “Eve. in theology” (by E. H. Peters);
(۶۹) E. Noort, “The creation of man and woman in biblical and ancient Near Eastern traditions”, in The Creation of man and woman: interpretations of the biblical narratives in Jewish and Christian traditions, ed. Gerard P. Luttikhuizen, Leiden: Brill, 2000;
(۷۰) John Skinner, Critical and exegetical commentary on genesis , New York 1910;
(۷۱) William Robertson Smith, Kinship and marriage in early Arabia, Cambridge 1885;
(۷۲) D. A. Spellberg, “Writing the unwritten life of the Islamic Eve: menstruation and the demonization of motherhood”, International Journal of Middle East Studies, vol. 28, no. 3 (Aug. 1996);
(۷۳) TDVIA, s.vv. “Cidde” (by Mustafa L. Bilge), “Havva” (by Omer Faruk Havman);
(۷۴) The Universal Jewish encyclopedia, ed. Isaac Landman, New York: Ktav Publishing House, Inc, 1969, s.v. “Eve” (by Oscar Modlinger).
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۴
Awesome blog. I enjoyed reading it! Thank you!