حکایات امام رضا(ع)

بازدید امام رضا علیه السلام از آیه اللّه بهشتى

شهید حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا حسن بهشتى امام جمعه موقت اصفهان که به همراه فرزند دو ساله اش در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان (مصادف با سالروز شهادت اقا امیرالمؤ منان علیه السلام ) توسّط منافقین به شهادت رسید مى فرمود:
ساعت آخر عمر پدرم (آیه اللّه حاج آقا مصطفى بهشتى اصفهانى ) بالاى سر ایشان بودم .
نفسهاى آخر را کشید. من ساعت و دقیقه وفات ایشان را نوشتم و پارچه اى روى جنازه اش کشیدم و شروع به قرائت قرآن و توسّل و گریه کردم .
صبح شد، به فامیل و بستگان اطّلاع دادم : سحر ایشان رحلت نموده . امّا ساعت مرگ را نگفتم . شهر اصفهان به مناسبت ارتحال این عالم بزرگ تکانى خورد و مراسم تشییع باشکوه و بى نظیرى برگزار شد.
بعد از مراسم جوانى به من مراجعه کرد و گفت :
پدر شما در ساعت ۲۰/۲ دقیقه از دنیا رحلت نموده اند.
گفتم : ساعت و دقیقه فوت در حبیب من است و احدى از مردم حتّى خواهر و برادرم نیز نمى دانند.
شما کى هستى ؟ خواهش مى کنم خودتان را معرّفى کنید!
آن جوان گفت :
من یک آدم معمولى هستم . من در عالم رؤ یا به حرم آقا امام رضا علیه السلام مشرف شدم .
دیدم آقا علىّ بن موسى الرضا علیه السلام از حرم بیرون مى آیند.
گفتم : آقا! شما کجا مى روید؟
فرمودند: هر کس به زیارت من بیاید لحظه آخر عمر به بازدیدش مى روم .
حاج آقا مصطفى بهشتى از علماى اصفهان است . لحظه آخر عمرش هست . مى روم بازدید ایشان .
من از خواب بیدار شدم ، ساعت و دقیقه را یادداشت کردم . تطبیق کردم ، دیدم : دوشنبه ۲۰/۲ بعد از نیمه شب نوشته اش بانوشته ام دقیقاً مطابق بود
داستانهای از علما//علی رضا خاتمی
نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=