آقا سید هاشم حداد(نعل بند)آیت الله سید محمد حسین طهرانیحکایات عرفای برجسته

اوّلین بار تشرّف مصنّف به محضر حضرت حدّاد

حقیر، خیابان عبّاسى را که منتهى مى‏ شود به شرطه خانه (نظمیّه و هربانى) پیمودم تا به آخر، و از آنجا اصطبلرا جویا شدم، نشان دادند. واردمحوّطه‏ اى شدم بسیار بزرگ تقریباً به مساحت هزار متر مربع و دور تا دور آنطویله‏ هاى اسبان بود که به خوردن علوفه خود مشغول بودند. پرسیدم: محلّ سیّد هاشم کجاست؟ گفتند: در آنزاویه.بدان گوشه و زاویه رهسپار شدم. دیدم: دَکّه‏اى است کوچک تقریباً ۳* ۳ متر، و سیّدى شریف تا نیمه بدن خود را کهدر پشت سندان است در زمین فروبرده، و بطورى که کوره از طرف راست و سندان در برابراو به هر دو با هم ترسى دارد، مشغول آهن کوبى و نعل سازى است. یک نفر شاگرد هم در دسترس اوست

چهره‏اش چون گل سرخ برافروخته، چشمانش چون دو عقیق مى‏درخشد. گرد و غبار کوره و زغال بر سر وصورتش نشسته و حقّاً و حقیقهً یک عالَمى است که دست به آهن مى‏ برد و آن را با گاز انبر از کوره خارج، وبروى سندان مى‏ نهد،و با دست دیگر آن را چکّش کارى میکند. عجبا! این چه حسابى است؟! این چه کتابى است؟!

من وارد شدم، سلام کردم. عرض کردم: آمده ‏ام تا نعلى به پاى من بکوبید!
فوراً انگشت مُسَبِّحه (سَبّابه) را بر روى بینى خود آورده اشاره فرمود: ساکت باش! آنگاه یک چائى عالى معطّرو خوشطعم از قورى کنار کوره ریخت و در برابرم گذارد و فرمود: بسم الله، میل کنید!
چند لحظه ‏اى طول نکشید که شاگرد خود را به بهانه‏اى دنبال کارى و خریدى فرستاد. او که از دکّان خارج شد، حضرت آقا به من فرمود: آقا جان! این حرفها خیلى محترم است؛ چرا شما نزد شاگرد من که از این مسائل بى بهره است چنین کلامى را گفتید!

روح مجرد//علامه محمد حسین طهرانی

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=