ایشان فرمودند:
ظهر روزى از روزهاى گرم تابستان ، ((مرحوم آقاجمال )) عبا را به سرانداخته و به طرف وادى السّلام مى رود:
آقایى از اهل فضل ، ایشان را مى بیند و به همراه ایشان به راه مى افتد. از شهر که خارج مى شوند، احساس مى کند که در عمودى از هواى خنک و لطیف و معطر قرار گرفته اند.
مرحوم آقا جمال ، برنامه اش این بود که وقتى به ((وادى السلام )) مى رسیده ، سر قبر بزرگان علم و تقوا، از جمله ((مرحوم قاضى ))، مى رفته وبعد مى آمده در مکانى که هیچ اثرى از قبرنبود، مى نشسته و فاتحه و دعا مى خوانده است که بعد مقبره خود ایشان مى شود .
خلاصه ، از ((وادى السلام )) که برمى گردند، باز همان هواى خنک و لطیف با ایشان بوده تا اینکه به شهر مى رسند و با شخصى برخورد مى کنند.
بعد از سلام و علیک و احوالپرسى بسیار کوتاه و زودگذر، احساس مى کنند که اثرى از آن هواى خنک و لطیف نیست .
مرحوم آقا جمال رو مى کند به آن آقایى که همراهش بوده ، مى گوید: دیدى ، چگونه تماسهاى نامناسب ، اثر خودش را مى گذارد، بنا بر این معاشرت و تماس افراد، براى شخص سالک نقش مهمى دارد چه با خوبان باشد و چه با بدان در استادى که انتخاب مى کنید دقیق باشید زیرا همنشین و رفیق غافل و مجالست با فساق و فجار و اهل غفلت سریع اثر سوء در او مى گذارد.
داستانهایی از مردان خدا//قاسم میر خلف زاده