عرفا-بعرفای قرن دهمعرفای قرن یازدهم

زندگینامه ابوالمؤید رضی الدین باقی بالله(۱۰۱۲-۹۷۱ ه ق)

ابوالمؤید رضی الدین محمدباقی (یا عبدالباقی ) بن عبدالسلام ، از مشایخ بزرگ نقشبندیه و از مروّجان این طریقه در هندوستان که در آن سرزمین به «خواجه بیرنگ » نیز شهرت دارد. در ۹۷۱ (یا ۹۷۲) در کابل متولد شد. پدرش قاضی عبدالسلام سمرقندی عالم و صوفی بود و در کابل منصب قضا داشت و مادرش به خواجه عُبیداللّه احرار نقشبندی (متوفی ۸۹۶) نسب می رسانید.

تحصیلات نخستینش در کابل بود و از ۹۷۸ که مولانا صادق حلوایی سمرقندی (متوفی ۹۸۲) به دعوت حاکم کابل ، محمد حکیم میرزا (برادر کهتر اکبرشاه بابری )، در آن شهر اقامت گزید (امین احمد رازی ، ج ۳، ص ۳۸۳) نزد او به تحصیل علوم پرداخت و سپس به همراه او برای تکمیل تحصیلات خود به سمرقند رفت . ولی در ماوراءالنهر ذوق عرفانیش غالب آمد و تحصیل علوم رسمی را رها کرد و به تصوّف روی آورد و چند سالی در صحبت مشایخی مانند خواجه عبید و افتخار شیخ (از مشایخ طریقه یَسَویه ) و امیرعبداللّه بلخی بود و به ذکر مراقبه می گذراند. سپس ، به دعوت برخی از دوستانش که در هندوستان صاحب منصب و مقامی بودند، به آنجا سفر کرد؛ ولی ، برخلاف پیشنهاد آنان ، به سپاه بابری نپیوست و به طلب عارفان و صوفیان پرداخت . از لاهور به دهلی و از آنجا به کشمیر رفت و چندی در خدمت شیخ باباوالی خوارزمی (متوفی ۱۰۰۱) بود.

پس از درگذشت باباوالی ، به ماوراءالنهر بازگشت و در اَمْکَنَد، در نزدیکی سمرقند، به شیخ بزرگ نقشبندیه آن زمان ، مولانا خواجگی امکنگی (متوفی ۱۰۰۸)، پیوست و از او اجازه ارشاد یافت . به سنّت نقشبندیان از مشایخ پیشین نیز «تربیت روحانی » (درباره این اصطلاح رجوع کنید به بهاءالدین نقشبند، مقدمه طاهری عراقی ، ص ۳۰) یافت و از روحانیت شیخ عبیداللّه احرار بهره مند شد.

باقی بالله ، به دستور شیخ خود، برای ارشاد و نشر طریقه نقشبندی به هندوستان بازگشت و در ۱۰۰۸ به لاهور رسید و پس از یک سال اقامت در آنجا به دهلی رفت و تا پایان عمر در فیروزآباد دهلی اقامت گزید. در دهلی ، برخی از رجال دولت بابری نیز به جمع مریدان باقی بالله پیوستند که از آن جمله است شیخ فرید بخارایی که به خانقاه او کمک بسیار می کرد (باقی بالله ، ۱۹۶۷، ص ۵۷). باقی بالله بیش از حدود سه سال در مسند شیخی نماند و در اواخر عمر کار ارشاد طالبان را به خلیفه خود شیخ احمد سرهندی واگذاشت و خود عزلت گزید (محمدهاشم کشمی ، ص ۲۸، ۳۰؛ بدرالدین سرهندی ،ص ۳۸ـ۳۹؛ باقی بالله ، ۱۹۶۷، ص ۴۶ـ۴۷، ۵۹) و، سرانجام ، در روز شنبه ۲۵ جمادی الا´خر ۱۰۱۲ درگذشت .

فرزندان

از او دو پسر بازماند:

یکی خواجه عُبیدالله معروف به خواجه کلان (۱۰۱۰ـ۱۰۷۳) مؤلف الطبقات الحُسامیه در شرح حال اولیا، و دیگری خواجه عبداللّه معروف به خواجه خُرد که مؤلف چند رساله کوتاه عرفانی است .

از باقی بالله آثاری به نظم

و نثر بازمانده است که مجموعه آنها به اهتمام مولانا ابوالحسن زید فاروقی مجدّدی گردآوری شده و با عنوان کلیات باقی بالله در لاهور در ۱۹۶۷ به چاپ رسیده است . مجموعه ای دیگر، که به همّت سیدنظام الدین احمد کاظمی گردآوری و با عنوان عرفانیات باقی در دهلی در ۱۹۷۰ چاپ شده است ، فقط شامل اشعار باقی بالله و نیز فقراتی از شرح حال و کرامات اوست .

اشعار باقی بالله ، شامل رباعیات و چند مثنوی کوتاه و ساقی نامه تماماً عرفانی است . وی در توضیح دقایق عرفانیِ ۴۶ رباعی خود شرحی نوشته و آن را سلسله الاحرار نامیده است ؛ ولی ، چنانکه در «ملفوظات » او آمده است ، باقی بالله از این اثر خود، که مسئله وحدت وجود در آن بخوبی تحقیق شده ، خرسند نبوده است ؛ زیرا ظاهراً بیم آن داشته است که سخنان او به دست نااهلان بیفتد (همو، ۱۹۶۷، ص ۶۴). از میان چند مثنوی کوتاه او مثنوی گنج فقر در هندوستان شهرت و رواج بیشتری داشته است (همان ، ص ۲۰۱ـ۲۳۶ و همو، ۱۹۷۰، ص ۷۵ـ۱۳۰؛ همو ۱۹۱۰، ص ۲۲۵ـ۲۶۸؛ نیز تفهیمی ، ص ۷۴ـ۱۰۸). در این مثنوی ، که دارای ۷۲۵ بیت و در بحرهزج مسدّس مقصور است ، پس از ذکر توحید و مناجات و منقبت رسول صلّی اللّه علیه وآله وسلّم و مدح اولیا و مشایخ ، برخی از مباحث عرفانی و اصول طریقه نقشبندی بیان می شود. باقی بالله ، چه در این مثنوی و چه در برخی منظومات دیگرش ، به آثار مولانا عبدالرحمن جامی نظر داشته است .

از آثار منثور باقی بالله

علاوه بر سلسله الاحرار چند رساله کوتاه نیز، که برخی از آنها یادداشتهای مختصری بیش نیست ، به جا مانده که در تفسیر چند سوره کوتاه و آیه قرآنی (۱۹۶۷، ص ۱۵۵ـ۱۷۲) و در بیان حقیقت نماز و توحید است (همان ، ص ۱۴۷ـ ۱۵۵).

رساله ای ناتمام نیز در باب سلوک دارد که به خواهش یکی از مریدان نوشته و جزو مکتوبات او چاپ شده است (ص ۱۲۴ـ۱۲۹).

رساله کوتاه دیگری به نام ده اصل از او بازمانده که درباره ده اصل سلوک (توبه ، زهد، توکل ،…) است و از آن نسخه های خطی در کتابخانه های پاکستان موجود است (منزوی ، ج ۳، ص ۱۴۶۰).

رساله دیگری به نام نور وحدت به او نسبت داده اند که در لاهور چاپ شده است (همو، ج ۳، ص ۲۰۸۳؛ رِضْوی ، ج ۲، ص ۱۴).

از مکتوبات باقی بالله ۸۷ نامه به چاپ رسیده (باقی بالله ، ۱۹۶۷، ص ۷۱ـ۱۴۳) که اکثر آنها رهنمودهایی است درباره سلوک یا بیان نکاتی از معارف که به مریدان و خلفای خود نوشته است .

سخنان («ملفوظات ») او را در مجالس نیز یکی از مریدان گردآورده که از روی تواضع نام خود را ذکر نکرده ولی در مرثیه ای که برای باقی بالله سروده تخلّصش «رشدی » آمده است . (همان ، ۱۹۶۷، ص ۶۷؛ رِضْوی ، ج ۲، ص ۱۱، نام گردآورنده «ملفوظات » را میرمحمدجان نوشته است ). هر یک از «ملفوظات »، که هم در کلیات باقی بالله (ص ۱۹ـ۶۸) و هم جداگانه با عنوان حیات باقیه (دهلی ۱۹۰۵) به چاپ رسیده است ، با ذکر تاریخ ثبت شده و از صفر ۱۰۰۹ آغاز می شود و تا شعبان ۱۰۱۲ ادامه می یابد (از ۲ جمادی الاولی ۱۰۱۰ تا ۱ صفر ۱۰۱۲، به سبب مسافرت «رشدی »، سخنان باقی بالله ضبط نشده است ، همان ، ص ۴۴ـ۴۵). ملفوظات از نظر احتوا بر مباحث عرفانی و مسائل طریقه نقشبندی و شیوه خاص تربیتی باقی بالله سودمند است ؛ ولی ، در قیاس با آثار مشابه ، فواید تاریخی آن اندک است . علت این امر ظاهراً خواستِ خود باقی بالله بوده است که پس از ضبط سخنانش به مؤلف تأکید کرده که «سخنی که در طریقه دخلی داشته باشد بنویسند و حکایات و معاملات مشایخ … به آن ضم نسازند» (همان ، ص ۲۵).

باقی بالله از معتقدان به ابن عربی بود و در نوشته ها و سخنانش از فصوص و فتوحات مکرر نام برده و نقل کرده است و عقیده به وحدت وجود را در آثارش و بخصوص در سلسله الاحرار بیان نموده است . ولی جانشین او، شیخ احمد سرهندی ، که مخالف وحدت وجود و مدافع «وحدت شهود» بود، می گوید (ج ۱، ص ۱۲۷) که باقی بالله در پایان عمر از این عقیده عدول کرد. باقی بالله اختلاف علاءالدوله سمنانی و ابن عربی را در مسئله وحدت وجود نزاعی لفظی می شمرد و می گفت که این اختلاف مانند سایر اختلافات اولیا نتیجه عدم فهم مقصود یکدیگر است نه در اصل مسئله ، و عدم فهم ناشی است از نارسایی سخن یا از علوِّ حالِ گوینده به هنگام بیان آن سخنان چندانکه دیگران از وصول بدان قاصرند و زبان به طعن و تخطئه می گشایند. به اعتقاد او، علاءالدوله سمنانی نیز سخن ابن عربی را بدرستی در نیافته است ، زیرا که ابن عربی وجود حق را مطلق گفته است و علاءالدوله از این اطلاقْ مطلقِ بشرطِ لافهمیده است (۱۹۶۷، ص ۲۸، ۳۷).

باقی بالله بر تبعیّت از شریعت و حفظ سنّت تأکید داشت و طریقه نقشبندی را همان «طریقه سلف » می شمرد (همان ، ص ۴۰) و می گفت مدار این طریقه سه چیز است : رسوخ در عقاید اهل سنت و جماعت ، آگاهی (حضور) و عبادت (همان ، ص ۲۵). در سلوک ، «ذکر قلبی » و «رابطه » را مؤثرتر می دانست (کشمی ، ص ۱۷) و ذکر جهر و سماع را روا نمی شمرد (باقی بالله ، ۱۹۶۷، ص ۴۲ـ۴۳، ۱۲۵، ۱۲۶؛ کشمی ، ص ۲۹، ۵۸ ـ ۵۹) و عشق صوری را، به خلاف برخی از صوفیه ، راهبر به مقصود نمی دانست (باقی بالله ، ۱۹۶۷، ص ۲۲، ۲۹) و اجتناب از هر «حال » را که مانع رعایت شرع شود لازم می شمرد (همان ، ص ۹۶ـ۹۷). در تربیت سالکان بیش از آنکه به کثرت عدد پیروان نظر داشته باشد به مریدان خاص و مخلص توجه داشت (بدرالدین سرهندی ، ص ۳۴) و می گفت : «راه افاده و استفاده جنسیّت و مناسبت است نه خوارق و تصرّفات » (باقی باللّه ، ۱۹۶۷، ص ۳۷). باقی بالله زندگی زاهدانه ای داشت و سالکان را نیز به زهد و تقوی ، و بخصوص «احتیاط لقمه » سفارش می کرد (همان ، ص ۲۸ـ۲۹، ۳۴؛ کشمی ، ص ۲۵ـ۲۶). با فقر می زیست و از دنیایی چیزی نیندوخت تا از جهان رخت بربست (باقی بالله ، ۱۹۶۷، ص ۴۸).

دوران ارشاد باقی بالله در هندوستان ، هرچند کوتاه بود، تأثیر عمیق و گسترده ای داشت ، چندانکه طریقه نقشبندی به همت او و خلفایش یکی از رایجترین و پربارترین طرایق در هندوستان شد (کشمی ، ص ۲۶).

نامورترین خلفای باقی بالله عبارت اند از:

شیخ احمد سرهندی مجَدّد اَلْفِ ثانی (۹۷۱ـ۱۰۳۴)؛

شیخ تاج الدین عثمانی (متوفی ۱۰۵۰)، مترجم نفحات الانس و رشحات عین الحیاه به عربی ، که پس از مرگ باقی بالله به بلاد عرب سفر کرد و سرانجام مجاور مکه شد (همان ، ص ۷۰ـ۷۸؛ حسنی ، ج ۵، ص ۹۹ـ۱۰۱)؛

شیخ حسام الدین بن نظام الدین بدخشی (۹۷۷ـ۱۰۴۳)؛

شیخ اله داد دهلوی (متوفی ۱۰۵۱). شیخ حسام الدین ، که خاندانش از رجال دولت بابری بودند و خود نیز پیش از پیوستن به طریقت در خدمت اکبرشاه بود و خواهر وزیر معروف ابوالفضل بن مبارک را به زنی گرفته بود (همان ، ج ۵، ص ۱۲۹)، نفوذ اجتماعی خاصی داشت و پس از مرگ باقی بالله سرپرستی خانواده او را به عهده گرفت و در خانقاهش در فیروزآباد دهلی به ارشاد نشست .

او، به خلاف شیخ احمد سرهندی ، به وحدت وجود معتقد بود و سماع را روا می داشت (سرهندی ، ج ۱، مکتوب ۲۷۳؛ نیز رِضْوی ، ج ۲، ۱۹۵)؛ ولی ، سرانجام ، آرا و عقاید شیخ احمد سرهندی مجدد الف ثانی ، به رغم موانع بسیار، غالب آمد و نفوذ معنوی او طریقه نقشبندی را قدرتی تازه بخشید. بدین گونه ، باقی بالله را شاید بتوان در طریقه نقشبندی آخرین نماینده جریانی شمرد که با خواجه پارسا و عبدالرحمن جامی آغاز شده بود و صفت ممیّز آن تبعیت تام از آراء ابن عربی بود.



منابع :

(۱) امین احمد رازی ، هفت اقلیم ، تهران ( ۱۳۴۰ ش ) ؛باقی بالله ، عرفانیات باقی ، چاپ نظام الدین احمد کاظمی ، دهلی ۱۹۷۰، همو،

(۲) کلیات باقی بالله ، چاپ ابوالحسن زید فاروقی نقشبندی و برهان احمد فاروقی ، لاهور، ۱۹۶۷؛
(۳) همو، گرانمایه مثنویات تصوف ، حیدرآباد دکن ۱۹۱۰؛
(۴) ساجداللّه تفهیمی ، «مثنوی گنج فقر»، دانش ، ش ۹، (بهار ۱۳۶۶)؛
(۵) عبدالحی حسنی ، نزهه الخواطر و بهجه المسامع والنواظر ، حیدرآباد دکن ۱۹۵۵؛
(۶) عبدالمجید خانی ، الحدائق الوردیه فی حقایق اجلاء النقشبندیه ، قاهره ۱۳۰۸؛
(۷) غلام سرور لاهوری ، خزینه الاصفیاء ، لکهنو ۱۲۹۰، ص ۶۵۵؛
(۸) احمد سرهندی ، مکتوبات امام ربانی ، استانبول ۱۳۹۷/۱۹۷۷؛
(۹) لاهور ۱۳۹۱؛
(۱۰) بدرالدین سرهندی ، حضرات القدس ، لاهور ۱۹۷۱؛
(۱۱) محمدهاشم کشمی ، زبده المقامات ( برکات احمدیه )، کانپور ۱۳۰۷؛
(۱۲) عبدالحق محدث ، اخبارالاخیار ، دهلی ۱۹۱۴؛
(۱۳) احمد منزوی ، فهرست مشترک نسخه های خطی فارسی پاکستان ، اسلام آباد ۱۹۸۴؛

(۱۴) Saiyid Athar Abbas Rizvi, A History of Sufism in India , New Delhi 1978-1983.

دانشنامه جهان اسلام  جلد ۱

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=