علما-کعلمای قرن دوازدهمعلمای قرن سیزدهم

زندگینامه شیخ جعفر کاشف الغطاء (متولد ۱۱۵۴-متوفى ۱۲۲۸ ه.ق)

شیخ جعفر کاشف الغطاء در سال ۱۱۵۴ ق در نجف اشرف به دنیا آمد و از همان اوان کودکی به تحصیل علوم دینی پرداخت، در آغاز، مقدمات را نزد پدر آموخت سپس در محضر  آیت الله وحید بهبهانى و آیت الله سید مهدى بحرالعلوم به شاگردی پرداخته است.

 کتاب معروف او در فقه به نام کشف الغطا است.  وی شاگردان بسیارى تربیت کـرده اسـت؛ سـیـد جواد صاحب مفتاح الکرامه و شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام از جمله شـاگـردان اویـند. او چهار پسر داشته که هر چهار تن ازفقها بوده اند کاشف الغطا معاصر فتحعلى شـاه اسـت و در مـقـدمـه کشف الغطا او رامدح کرده است و در سال ۱۲۲۸ ه ق درگذشته است کاشف الغطا در فقه نظریات دقیق و عمیقى داشته و از او به عظمت یاد مى شود  .

شیخ جعفر کاشف الغطا, فقیه بزرگ و مجتهد وارسته در عصر خویش بوده است یکى از بزرگان او را چنین توصیف مى کند:

بـزرگ بـزرگـان , شمشیر بران اسلام ، استاد پژوهش و تحقیق ، آیت عجیب خداوند که عقلها از درک آن قـاصـرنـد و زبانها لال اگر به علم و دانش او بنگرى، کتاب کشف الغطایش که در هنگام سـفـر نوشته است ،تو را از امرى سترگ باخبر مى سازد واز مقامى والا در مراتب علوم دینى او، چه اصول باشد و چه فروع آگاه مى کند.

آرى، مـرحـوم استاد میرزا حسین نورى ، صاحب مستدرک الوسائل (ره ) این چنین کاشف الغطا را ستایش مى کند و توصیف مى نماید  .

درست است در هر عصر, عالمان بزرگى داشته ایم که از نظر علم و تقوى کم نظیر بوده و همتایى نـداشـتـند, ولى امروز سخن از شخصیتى است عالیقدر وبزرگ مرتبه که با کتاب ارزنده کشف الـغـطا خود فقه و دشواریهاى فقه را شکافت وهمانند کشتى که حباب دریا را مى شکافد نام آن بزرگوار جعفر بن شیخ خضر جناجى نجفى و معروف به کاشف الغطا است او در سال ۱۱۵۴ ه ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود و از همان اوان کودکى به تحصیل علوم دینى پرداخت در آغازمقدمات را نزد پدر خود آموخت و سپس از محضر بزرگانى نظیر: شیخ محمد مهدى فتونى و آقا محمد باقر وحید بهبهانى و سید مهدى بحرالعلوم کسب دانش کرد و به مرتبت والایى از علم و عمل نائل آمد که بزرگان در حق او گفته هایى دارند.

اخلاق

کـاشـف الـغـطـا داراى اخـلاق الـهـى بود وارسته ، فروتن ، سخاوتمند، غیور،متواضع، مجاهد و با مـسـتـمندان از هر راهى که مى توانست براى فقرا پول جمع آورى مى کرد و بر آنان انفاق مى نمود حتى نوشته اند که گاهى خود به پول جمع کردن مى پرداخت و در عباى خود پول جمع آورى و در همان مجلس بر فقرا و بیچارگان تقسیم مى نمود.

در دل شب ، براى عبادت و راز و نیاز بیدار مى شد و تا سپیده دم ، در حال تضرع و گریه و زارى بود و صـبـحـگـاهـان بـراى درس و بحث ، و براى مقابله با دشمنان دین ومذهب، همانند شیر در این میدانهاى خطرناک وارد مى شد و همواره پیروز و سربلندبود شب که فرا مى رسید، هنگام خوابیدن بـه مـحـاسـبه نفس خویش مى پرداخت وگاهى خطاب به خویشتن مى گفت : در کوچکى ترا جـعـیـفـر (جعفر کوچولو)مى گفتند, سپس جعفر شدى ، و پس از آن شیخ جعفر، و سپس شیخ الاسلام،پس تا کى خدا را معصیت مى کنى و این نعمت را سپاس نمى گویى ؟

هـمیشه مردم را به خواندن نماز جماعت سفارش مى کرد و بر این امر اهمیت فراوان قائل بود غالبا در مسجدى که مى رفت , نماز ظهر را با مردم مى خواند، سپس براى نماز عصر، یکى از مؤمنین را ـ که عدالتش ثابت بود ـ به عنوان امام جماعت برمى گزید و خود نیز به او اقتدا مى کرد.

مـیرزاى نورى (ره ) در مستدرک مى نویسد: سید مرتضى نجفى که مرد عادل و باتقوى و فرد مـورد اعتمادى است و در اوایل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود,به من گفت : روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد مردم که ازآمدن شیخ ناامید شدند, شروع کردند نـمـاز را فرادى خواندند چیزى نگذشته بود که شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتى مردم را سرزنش کـرد کـه چـرا نـمـاز را فرادى مى خوانید؟

مگر یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتدا کنید؟

سـپس مؤمنى رادید که تا اندازه اى امکانات مالى نیز داشت، و نماز مى خواند فورا به او اقتدا کرده وبـه نـماز ایستاد مردم که شیخ را دیدند به آن مؤمن اقتدا کرده، همه پشت سر اوایستادند و اقتدا کـردنـد آن مـؤمن به قدرى شرمنده شد که نمى دانست چگونه نماز راتمام کند پس از اداى نماز ظهر کنار رفته و به شیخ عرض کرد: باید نماز عصر را خودجناب عالى امامت کنید شیخ خوددارى کرد او اصرار نمود، تا اینکه بالاخره شیخ ‌گفت : حال که اصرار مى کنى، اگر پولى بدهى که همین جـا بر فقرا تقسیم کنیم ، از امامت تو صرف نظر مى کنیم آن مرد پذیرفت و دویست شامى (که پول رایج آن زمان بود) به شیخ پرداخت و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر، دستور داد فقرا را جمع کنند وهمانطور پولها را بر آنها تقسیم نمود سپس به نماز ایستاد.

شـیـخ نـسـبت به مذهب خیلى تعصب داشت و در برابر دشمنان حق ، بى پروامى ایستاد و مقاومت مـى کرد هنگامى که وهابیها به نجف یورش آوردند و به غارتگرى و جنایت دست زدند، شیخ جعفر بـزرگ بـا دسـت و زبان با آنان جهاد کرد واز مذهب دفاع نمود, تا آنجا که جبهه اى در مقابل آنان گـشـود و رزمـنـدگـانـى را بـراى دفـاع از دین آماده ساخت و خود همراه علما و بزرگان دین پیشاپیش آنان به راه افتادو پس از نبردى سهمگین آنان را تار و مار کرده ، از نجف راند و رئیس آنها کـه سـعـود نـام داشـت (و شـایـد از نـیاکان ملک فهد، پادشاه کنونى عربستان باشد ) ناچار پا به فـرارگذاشته و براى انتقام جویى به کربلا حمله کرد، چون دیگر توان مقاومت در برابریاران شیخ جـعـفـر را نـداشـت و اهـل کـربلا با اینکه بیشتر از اهل نجف بودند, تاب مقاومت نیاورده ،تسلیم سـتـمگران شدند پس از آن حادثه براى اینکه نجف اشرف ازهر گزندى مصون بماند, شیخ جعفر قـیـام بـه ساختن سور نجف (دیوارى بزرگ دراطراف نجف اشرف ) نمود و محمد حسن خان صدر اصفهانى به دستور آن بزرگوارکار ساختمانى این سور مهم را به عهده گرفت و بنا کرد.

یـکى از کارهاى مهم شیخ جعفر را نیز مى توان مقابله با میرزا محمد اخبارى نام برد این شخص از بزرگترین دشمنان مراجع اصولى بود که تهمتهاى ناروا و زشت به علما مى زد و در گوشه و کنار فعالیت زیادى بر علیه آنان مى کرد شیخ جعفر براى کوبیدن او ناچار به رى سفر کرده و به تبلیغ بر عـلـیه آن فرد اخبارى مشغول شد و دراین زمینه ،نامه ها و رساله هاى مفصلى در رد میرزا محمد اخـبارى و مذهب او نوشت و آن قدر کوشش کرد تا اینکه حرکت او را در نطفه خفه کرد و میرزاى اخبارى ازترس او پا به فرار گذاشت .

آثار علمى و شاگردان

آثـار علمى کاشف الغطا منحصر به چند کتاب فقهى نیست، بلکه یکى از آثارمهم عملى و علمى او را مى توان تربیت کردن فرزندانى برجسته و فقیه ذکر نمود که هر یک دریایى از علم و دانش بودند شـیـخ جعفر داراى سه فرزند مجتهد بود که هر سه از فقهاى بنام شیعه اند و بزرگترین آنها شیخ موسى است که پدر براى وى احترامى فوق العاده قائل بود و برخى از تالیفات این فرزند به خواهش پـدر بـوده اسـت شـیـخ ‌جـعـفر این فرزندش را بر تمام فقها، به استثناى شهید اول و محقق برتر مى دانست درحق او گفته شده است : کسى همانند شیخ موسى آگاه به قوانین فقه نبوده است دوفرزند دیگرش شیخ على و شیخ حسن مى باشند که هر دو مجتهد بوده اند.

شـیـخ جعفر پنج داماد داشته است که این پنج داماد نیز هر کدام از فقهاى به نام شیعه مى باشند و آنها عبارتند از:.

۱ ـ شیخ اسد اللّه تسترى کاظمى، صاحب کتاب المقابیس .

۲ ـ شیخ محمد تقى رازى اصفهانى ، صاحب هدایه المسترشدین .

۳ ـ سید صدر الدین موسوى عاملى .

۴ ـ آقا محمد على هزار جریبى .

۵ ـ شیخ محمد, پدر شیخ راضى .

کـاشـف الـغـطـا را شـاگردان بسیار دیگرى نیز هست که بیشتر آنها از مجتهدین وشخصیتهاى برجسته تاریخ بوده اند و ما براى تیمن و تبرک نام برخى از آنها را ذکرمى کنیم :

۱ ـ سید جواد عاملى , مؤلف کتاب ارزنده مفتاح الکرامه که شرح او خواهد آمد.

۲ ـ شـیـخ محمد حسن نجفى , صاحب جواهر الکلام که خود نیز به نام کتابش ,یعنى صاحب جـواهـر مـعـروف است هیچ فقیه و مجتهدى از این کتاب ارزشمندمستغنى نیست و نمى تواند باشد.

۳ ـ سید محمد باقر صاحب انوار.

۴ ـ حاج محمد ابراهیم کرباسى , صاحب اشارات .

۵ ـ شیخ قاسم مجیب الدین عاملى نجفى .

۶ ـ ملا زین العابدین سلماسى .

۷ ـ شیخ عبدالحسین اعسم .

۸ ـ سید باقر قزوینى .

۹ ـ آقا جمال .

۱۰ ـ شیخ حسین نجفى .

تالیفات

شیخ را مؤلفات بسیارى نیست , ولى آنچه نوشته است ، عالى و ارزنده است :

۱ ـ مهم ترین و عالى ترین کتاب وى، کتاب کشف الغطا است که در عبادات مى باشد، تا آخر باب جهاد و در آخر نیز کتاب وقف را بر آن افزوده است .

شیخ جعفر این کتاب را در سفر تالیف کرده و از کتابهاى فقهى ،به جز قواعدعلا مه ، همراه نداشته است و این کتاب از عجایب روزگار است ،آنچنان که مؤلفش بود.

۲ ـ شرح قواعد علا مه .

۳ ـ کتاب الطهاره که خیلى مفصل است و در آن اقوال دانشمندان نیز در باب طهارت بررسى شده است .

۴ ـ بغیه الطالب , در طهارت و نماز.

۵ ـ العقائد الجعفریه فی اصول الدین .

۶ ـ غایه المامول فی علم الاصول .

۷ ـ شرح الهدایه للطباطبائى .

۸ـ الـحـق فـی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین ، کتابى است استدلالى در رد اخباریین و اظهار حق اصولیین .

۹ ـ رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد شاید اولین کتابى است که در ردوهابیان نوشته شده است .

شیخ جعفر همچنین داراى قریحه اى شعرى بوده و دیوان شعرى از او موجوداست که در آن اشعار بسیار جالب و زیبا سروده است

بین او و استادش آیه اللّه سید مهدى بحر العلوم (ره ) اشعار زیادى رد و بدل مى شد که در کتابهاى ادبى ثبت است .

وفات

سرانجام شیخ جعفر کاشف الغطا پس از گذراندن عمرى سرشار از خدمت به مکتب و امت اسلام ، در روز چـهـارشـنبه، ۲۲ یا ۲۷ رجب سال ۱۲۲۸ ه ق ، پس از هفتادو چهار سال زیستن پربرکت در دنیا، به لقاى خدا شتافت و زندگى جاودان خود راآغاز کرد.

ستایش بزرگان از کاشف الغطاء:

صاحب مفتاح الکرامه در مقدمه کتابش او را به عنوان‏«امام،علامه مورد اعتماد ومقدس و بزرگترین دانشمند»مى‏ستاید.

در روضات الجنات چنین آمده است:

«او از استادان بزرگ فقه و کلام بود که به احکام دین آشنایى و معرفت کامل‏داشت و مذهب را همواره ترویج مى‏کرد.مورد تقدیر و احترام خاص و عام بود.درچشم بزرگان بزرگ مى‏نمود،در امر به معروف و نهى از منکر بسیار جدى و کوشا،و درکشاکش روزگار ثابت و استوار بود.

عرب و عجم از او فرمان مى‏بردند و اوامرش را به جان و دل مى‏خریدند.دردین و دنیا بر همطرازانش تفوق و برترى داشت.در خانواده‏اى که به علم شهرت‏نداشت،پیدا شد،ولى بزرگترین عالم عصر شد.در عین حال که وقار و هیبت و قدرت‏داشت،داراى تواضع و فروتنى و ملاطفت‏بسیار بود.در هیات ظاهریش با دیگران‏تفاوتى نداشت.او انسانى شجاع و نیرومند در دین،و داراى همتى والا بود.گویند درآغاز طلبگى آن قدر فقیر و تهى‏دست‏بود که با نماز و روزه استیجارى زندگى روزمره‏خود را مى‏گذراند و با همین وضع درس مى‏خواند و تحصیل علم مى‏کرد.»

از استاد اعظم شیخ مرتضى انصارى نقل شده است که فرمود:«اگر کسى آن‏ قواعد و اصولى را که شیخ جعفر در کتاب کشف الغطایش جا داده است‏بداند،نزد من‏ مجتهد خواهد بود.»

شیخ عبد الحسین تهرانى(ره)مى‏گوید:«اگر مواظبت او را بر سنن و آداب واحکام ببینى و عبادت و مناجاتش را در سحرگاهان بشنوى،و گریه و زاریش را در دل‏شب بنگرى،مى‏بینى از همان کسانى است که امیر المؤمنین(ع)براى یکى از اصحابش‏به نام احنف بن قیس تعریف مى‏کرد و تو را به شگفتى خواهد واداشت.هنگامى که‏ببینى او با آن مکانت و منزلت و همچنین با آن هیبت و وقارش در راه خدمت‏به بینوایان‏و بیچارگان و تهى‏دستان قرار دارد و در این راه مایه مى‏گذارد و همواره در صددچاره‏جویى براى مستمندان و فقیران است،و در این باره داستانهاى زیادى از او نقل‏مى‏کنند که اگر در یک جا گردآورى شود،کتابى ظریف خواهد بود.»

اخلاق کاشف الغطاء:

کاشف الغطاء داراى اخلاق الهى بود.وارسته،فروتن،سخاوتمند،غیور،متواضع،مجاهد و با مستمندان از هر راهى که مى‏توانست‏براى فقرا پول جمع‏آورى‏مى‏کرد و بر آنان انفاق مى‏نمود. حتى نوشته‏اند که گاهى خود به پول جمع کردن‏مى‏پرداخت و در عباى خود پول جمع‏آورى و در همان مجلس بر فقراء و بیچارگان‏تقسیم مى‏نمود.

در دل شب،براى عبادت و راز و نیاز بیدار مى‏شد و تا سپیده دم،در حال تضرع‏و گریه و زارى بود،و صبحگاهان براى درس و بحث،و براى مقابله با دشمنان دین ومذهب،همانند شیر در این میدانهاى خطرناک وارد مى‏شد و همواره پیروز و سربلندبود.شب که فرا مى‏رسید،هنگام خوابیدن به محاسبه نفس خویش مى‏پرداخت و گاهى‏خطاب به خویشتن مى‏گفت:«در کوچکى ترا«جعیفر»(جعفر کوچولو)مى‏گفتند،سپس‏«جعفر»شدى،و پس از آن‏«شیخ جعفر»،و سپس‏«شیخ الاسلام‏»،پس تا کى‏خدا را معصیت مى‏کنى و این نعمت را سپاس نمى‏گویى؟»

همیشه مردم را به خواندن نماز جماعت‏سفارش مى‏کرد و بر این امر اهمیت‏فراوان قائل بود. غالبا در مسجدى که مى‏رفت،نماز ظهر را با مردم مى‏خواند،سپس‏براى نماز عصر،یکى از مؤمنین را-که عدالتش ثابت‏بود-به عنوان امام جماعت‏برمى‏گزید و خود نیز به او اقتداء مى‏کرد.

میرزاى نورى(ره)در مستدرک مى‏نویسد:«سید مرتضى نجفى‏»که مرد عادل وبا تقوى و فرد مورد اعتمادى است و در اوایل عمرش شیخ جعفر را درک کرده بود،به‏من گفت:«روزى شیخ جعفر براى نماز ظهر تاخیر کرد و به مسجد نیامد.مردم که از آمدن شیخ ناامید شدند،شروع کردند نماز را فرادى خواندند.چیزى نگذشته بود که‏شیخ وارد مسجد شد و با ناراحتى مردم را سرزنش کرد که چرا نماز را فرادى‏مى‏خوانید؟مگر یک نفر عادل بین شما نیست که به او اقتداء کنید؟سپس مؤمنى را دیدکه تا اندازه‏اى امکانات مالى نیز داشت،و نماز مى‏خواند.فورا به او اقتداء کرده و به نمازایستاد.مردم که شیخ را دیدند به آن مؤمن اقتداء کرده،همه شت‏سر او ایستادند واقتداء کردند.آن مؤمن به قدرى شرمنده شد که نمى‏دانست چگونه نماز را تمام کند.

پس از اداى نماز ظهر کنار رفته و به شیخ عرض کرد:باید نماز عصر را خود جناب عالى‏امامت کنید.شیخ خوددارى کرد.او اصرار نمود،تا اینکه بالاخره شیخ گفت:حال که‏اصرار مى‏کنى،اگر پولى بدهى که همین جا بر فقرا تقسیم کنیم،از امامت تو صرف نظرمى‏کنیم.آن مرد پذیرفت و دویست‏شامى(که پول رایج آن زمان بود)به شیخ پرداخت‏و شیخ جعفر قبل از شروع به نماز عصر،دستور داد فقرا را جمع کنند و همانطور پولهارا بر آنها تقسیم نمود.سپس به نماز ایستاد. »

شیخ نسبت‏به مذهب خیلى تعصب داشت و در برابر دشمنان حق،بى‏پروامى‏ایستاد و مقاومت مى‏کرد.هنگامى که وهابیها به نجف یورش آوردند و به غارتگرى‏و جنایت دست زدند،شیخ جعفر بزرگ با دست و زبان با آنان جهاد کرد و از مذهب‏دفاع نمود،تا آنجا که جبهه‏اى در مقابل آنان گشود و رزمندگانى را براى دفاع از دین‏آماده ساخت و خود همراه علماء و بزرگان دین پیشاپیش آنان به راه افتاد و پس ازنبردى سهمگین آنان را تار و مار کرده،از نجف راند و رئیس آنها که سعود نام داشت(وشاید از نیاکان ملک فهد،پادشاه کنونى عربستان باشد.)ناچار پا به فرار گذاشته و براى‏انتقام جویى به کربلا حمله کرد،چون دیگر توان مقاومت در برابر یاران شیخ جعفر رانداشت.و اهل کربلا با اینکه بیشتر از اهل نجف بودند،تاب مقاومت نیاورده، تسلیم‏ستمگران شدند.پس از آن حادثه براى اینکه نجف اشرف از هر گزندى مصون بماند، شیخ جعفر قیام به ساختن‏«سور نجف‏»(دیوارى بزرگ در اطراف نجف اشرف)نمودو محمد حسن خان صدر اصفهانى به دستور آن بزرگوار کار ساختمانى این سور مهم را به عهده گرفت و بنا کرد.

یکى از کارهاى مهم شیخ جعفر را نیز مى‏ توان مقابله با میرزا محمد اخبارى نام‏برد.این شخص از بزرگترین دشمنان مراجع اصولى بود که تهمتهاى ناروا و زشت‏به‏علماء مى‏زد و در گوشه و کنار فعالیت زیادى بر علیه آنان مى‏کرد.شیخ جعفر براى‏کوبیدن او ناچار به رى سفر کرده و به تبلیغ بر علیه آن فرد اخبارى مشغول شد و در این‏زمینه،نامه‏ها و رساله‏هاى مفصلى در رد میرزا محمد اخبارى و مذهب او نوشت و آن‏قدر کوشش کرد تا اینکه حرکت او را در نطفه خفه کرد و میرزاى اخبارى از ترس او پابه فرار گذاشت.

تالیفات شیخ:

شیخ را مؤلفات بسیارى نیست،ولى آنچه نوشته است،عالى و ارزنده است:

۱-مهم‏ترین و عالى‏ترین کتاب وى،کتاب‏«کشف الغطاء»است که در عبادات‏مى‏باشد،تا آخر باب‏«جهاد».و در آخر نیز کتاب وقف را بر آن افزوده است.

شیخ جعفر این کتاب را در سفر تالیف کرده و از کتابهاى فقهى،به جز قواعدعلامه،همراه نداشته است و این کتاب از عجایب روزگار است،آنچنان که مؤلفش بود.

۲-شرح قواعد علامه

۳-کتاب الطهاره که خیلى مفصل است و در آن اقوال دانشمندان نیز در باب‏طهارت بررسى شده است.

۴-بغیه الطالب،در طهارت و نماز

۵-العقائد الجعفریه فی اصول الدین

۶-غایه المامول فی علم الاصول

۷-شرح الهدایه للطباطبائى

۸-الحق فی تصویب المجتهدین و تخطئه الاخباریین،کتابى است استدلالى دررد اخباریین و اظهار حق اصولیین

۹-رساله منهج الرشاد لمن اراد السداد.شاید اولین کتابى است که در رد وهابیان‏نوشته شده است.

شیخ جعفر همچنین داراى قریحه‏اى شعرى بوده و دیوان شعرى از او موجوداست که در آن اشعار بسیار جالب و زیبا سروده است.در یکى از اشعارش چنین خودرا معرفى مى‏کند:

انا اشعر الفقهاء غیر مدافع فی الدهر بل انا افقه الشعراء شعرى اذا ما قلت دونه الورى بالطبع لا بتکلف الالقاء کالصوت فی قلل الجبال اذا علا للسمع هاج تجاوب الاصداء

(من شاعرترین فقیهان دنیا،بدون استثناء هستم،بلکه فقیه‏ ترین شاعرانم.

هنگامى که شعرى مى ‏سرایم،جهان آن را ثبت مى‏کند،چرا که طبع من ادیبانه است وتکلفى ندارد.همانند صدایى است که در قله‏هاى کوه‏ها مى ‏پیچد و فورا گوش شنونده‏صداهاى زیادى که گویا آن صدا را جواب مى‏ دهند،مى‏ شنود که از این سو و آن سوبرانگیخته مى‏ شوند.)

بین او و استادش آیه الله سید مهدى بحر العلوم(ره)اشعار زیادى رد و بدل‏مى‏شد که در کتابهاى ادبى ثبت است.

رحمه الله علیه رحمه واسعه

فقهای نامدار شیعه//عقیقی بخشایشی

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=