فصل دوم : دروغ
همانا خداوند که نام او با شکوه و جلال باد براى بدى ها قفل هایى قرار داد و کلید بازگشایى آن ها را شراب مقرر فرمود و دروغ بدتر از شراب است .
حضرت باقر (علیه السلام )
مقدمه
یکى از بیماریهاى مهم زبان که جامعه بزرگ بشر همیشه از آن آسیب دیده و رنج برده است ، بیمارى تباه کننده دروغ است .
دروغ از دو بعد اخلاقى و فقهى قابل بررسى است ؛ از این رو، هم مورد توجه دانشمندان اخلاق قرار گرفته ، و هم فقیهان به بحث از آن پرداخته اند؛ اما از آن رو که محور اصلى این گفتار مباحث اخلاقى است ، جنبه هاى اخلاقى این موضوع ، بیش تر بررسى مى شود؛ هر چند در خلال آن ، از احکام فقهى و شرعى نیز سخن به میان خواهد آمد.
در بحث دروغ ، به موضوعات ذیل پرداخته مى شود:
۱ – تعریف دروغ
۲ – اقسام دروغ
۳ – نکوهش دروغ از دید شرع و عقل
۴ – ریشه هاى درونى دروغ
۵ – پیامدهاى زشت دروغ
۶ – راه هاى درمان دروغ .
(۱): تعریف دروغ
دروغ و واژه هاى معادل آن در زبان عربى ، از قبیل ((کذب )) ((افتراء))) و ((افک ))، به معناى خبر مخالف با واقع به کار مى روند. دروغ در اصطلاح دانشمندان اخلاق و فقیهان و نزد عرف نیز به همین معنا است . راستى و صدق نیز که نقطه ى مقابل دروغ است به خبر مطابق با واقع تعریف شده است .
توجه به این نکته اهمیت دارد که ((صدق و کذب )) در اصل ، صفات خبر هستند؛ از همین رو، گوینده خبر به اعتبار خبرهایش ، به صفت دروغگویى یا راستگویى متصف مى شود. آن گاه که فردى خبر مى دهد، چنان چه خبرش مطابق با واقع باشد، صادق ، و اگر خبرش با واقع مخالف باشد، کاذب و دروغگو خوانده مى شود؛ بنابراین ، راست و دروغ صفاتى هستند که اولا و بالذات به خبر مربوطند، و ثانیا و بالعرض با توجه به خبر، به گوینده خبر نسبت داده مى شوند.
(۲): اقسام دروغ
دانشمندان اخلاق و فقیهان با دید خاص دانش مربوط به خود، دروغ را به اقسامى تقسیم کرده اند. فقیهان به ظاهر رفتار نظر داشته ، در تکاپو براى یافتن احکام رفتار گوناگون بشر هستند؛ در حالى که دانشمندان اخلاق به باطن عمل نظر داشته و به زوایاى درونى عمل پرداخته اند.
اقسام دروغ از دید فقیهان
پیش از بیان اقسام و انواع دروغ از دید دانشمندان اخلاق ، باید دانست که اسباب و وسایل انسان براى خبر دادن ، متفاوت است ؛ از این رو دروغ ها نیز گوناگون مى شود.
خارج کردن امواج و اصوات از دهان ، یگانه راه خبر دادن نیست ؛ پس دروغ گفتن نیز فقط به لفظ و گفتارى که از دهان بیرون مى آید، محدود نمى شود؛ بلکه ممکن است به شیوه هاى دیگرى همانند اشاره کردن با سر و دست و چشم یا نوشتن و نقش کردن مطالب غیر واقعى ، صورت پذیرد که بنابر نظر فقیهان هر سه مورد حرام است .
اقسام دروغ از دید دانشمندان اخلاق
آن چه نزد فقیهان از آن بحث شده ، دروغ هاى گفتارى ، اشاره اى و نوشتارى است ؛ اما از نظر دانشمندان اخلاق دروغ بر شش قسم است : ۱ – دروغ در مقامات دین که بحثى معرفتى و عرفانى است .
۱ – دروغ در گفتار:
درباره دروغ در گفتار – همان گونه که پیش از این بیان شد – باید گفت : هر زمان انسان خبرى مخالف را واقع را ابراز کند، به))دروغ در گفتار(( دچار شده است ؛ البته گاه انسان فقط در موقعیتى ویژه به سراغ دروغ روى مى آورد و در مواقع دیگر، مطابق واقع سخن مى گوید، و گاه خبرهاى مخالف واقع آن قدر از انسان به صورت گفتارى ونوشتارى و علمى سر مى زند که دروغگویى به شکل یک ویژگى و ))ملکه (( در او ظاهر مى شود. در این حالت ، فرد به خلق و خوى دروغگویى مبتلا شده است . در این زمان ، دروغ گفتن و خبرهاى خلاف واقع دادن ، رفتارى آسان مى شود؛ به گونه اى که شخص ، از رفتار زشت خود احساس نمى کند.
شخصى که به خوى دروغگویى مبتلا مى شود، قلم ، زبان و رفتارش گرد محور دروغ مى چرخد؛ اما افرادى که صفت دروغگویى هنوز در وجودشان ، ملکه نشده است ، بلکه فقط بر اثر اضطرار و موقعیتى خاص ، دروغ گفته اند، اگر چه ریشه این دروغ یکى از رذایل نفسانى است ، مایه ناراحتى در وجودشان شده و خوشبختانه هنوز به خوى دروغگویى دچار نشده اند؛ البته در روایات هر دو صورت آن نکوهش شده است .
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:
لا شیمه اقبح من الکذب .
هیچ عادت و خلقى زشت تر از دروغ نیست .
شر الاخلاق الکذب و شر الشیم الکذب و اقبح الخلائق الکذب.
دروغ ، بدترین خوى ها است .
لیس الکذب من خلائق الاسلام .
دروغ از خلق و خوهاى اسلامى نیست .
کسى که با دین پیوند معنوى ، و ادعاى مسلمانى دارد، هیچ گاه به صفت زشت دروغگویى دچار نمى شود. میان روح و معنویت و خلق و خوى دروغگویى ناسازگارى وجود دارد.
الکذب مجانب الایمان.
دروغ ایمان را دور مى کند.
این روایت از دروغ به صورت رفتار سخن مى گوید؛ ولى در روایت پیشین ، خلق و خوى دروغگویى مد نظر است ؛ بنابراین ، عمل دروغ اگرچه با یکى از رذایل نفسانى ارتباط دارد، آن گاه که به خوى و عادت طبیعى شخص تبدیل شود، زشت ترین ویژگى در وجود او مى شود و همین خصلت با بعد معنوى انسان ناسازگار است .
۲ – دروغ در نیت :
گاه انسان تصمیم مى گیرد کار نیکویى از طاعات ، عبادات یا هر امر خیر دیگرى انجام دهد؛ اما نیت او بر انجام آن کار، فقط خداوند تبارک و تعالى نیست ؛ بلکه تصمیم او در خواسته هاى نفسانى و غیر خدایى ریشه دارد. به عبارت دیگر، در نیت و قصدش ، غیر از خداوند امر دیگرى دخالت دارد که به این حالت ((دروغ در نیت )) گفته مى شود. شایان ذکر است که بحث((ریا)) نیز در همین جهت و مرتبط با همین موضوع مطرح مى شود.
در مقوله ریا نیز دخالت غیر خدا در نیت و قصد شخص ، براى انجام کار خیر مورد توجه قرار مى گیرد که این نقطه مقابل خلوص نیت است ؛ از این رو ((ریا)) از شاخه هاى ((دروغ در نیت )) به شمار مى رود؛ البته ریا داخل کردن انسانى دیگر در نیت و قصد عبادت است به این معنا که انسان عمل خویش را براى جلب توجه هم نوعش انجام دهد؛ در حالى که ((دروغ در نیت ))، داخل کردن هر چیزى غیر از خدا در نیت عبادت است ؛ مانند آن که کسى براى کاهش وزن روزه بگیرد و گمان کند که هم عبادت کرده و هم به خواسته دیگرش دست یافته است ؛ پس ((دروغ در نیت )) معنایى گسترده تر از ریا دارد.
وقتى انسان به حالتى مبتلا شد که در نیت و قصدش براى عمل خیر، خواهش هاى نفسانى را دخالت داد، گرفتار ((دروغ در نیت )) شده است .
۳ – دروغ در تصمیم و عزم :
گاه انسان تصمیم مى گیرد کار خیرى از طاعات و عبادات را براى تقرب به پروردگار انجام دهد؛ اما در همین تصمیم به دلیل وجود خللى ، سستى مى کند؛ از این رو صادق نیست ؛ البته سر چشمه این تزلزل و تردید چیزى جز خواهش هاى نفسانى نیست . در این حالت او به ((دروغ در عزم )) دچار شده است .
این سستى و ضعف پیش آمده ، با ادعاى او در تصمیم گیرى اش منافى بوده است ؛ از این رو او در تصمیم و عزمش صادق نیست . به هر اندازه که این سستى و تزلزل وجود دارد، به همان اندازه شخص دروغگو است . همان گونه که در قسم پیشین ، نیت صادقانه نبود، در این جا نیز عزم صادقانه نیست .
۴ – دروغ در وفا به عزم :
برخى از اعمال خیر باید در زمانى خاص و با حصول شرایطى ویژه انجام شود؛ مثل رفتن به حج که از واجبات است و باید در زمانى مشخص و پس از تحقق شرایطى خاص ، مثل استطاعت مالى انجام شود یا روزه واجب که از عبادت ها و زمان آن ماه رمضان است و همین طور اداى حقوق واجب الاهى که با پیدا شدن شرایط خاص ، باید به جا آورده شوند. حال گاهى شخص ، پیش از حصول شرایط، بر انجام آن کار خیر مصمم شده ، در تصمیم خویش ، بسیار جدى و استوار است به این معنا که در نیت و عزمش دروغ راه ندارد؛ ولى به محض حصول آن شرایط، مانند پدید آمدن استطاعت و فرا رسیدن زمان انجام تعهدات ، خواهش هاى نفسانى از هر سو به او هجوم مى آورد و بر او غلبه مى کند تا آن جا که بر تمام تصمیم ها و پیمان ها، پشت کرده ، آن ها را زیر پا مى گذارد. در این حالت او به ((دروغ در وفا به عزم )) مبتلا شده است و در آن صادق نیست .
۵ – دروغ در عمل :
کذب در عمل به آن معنا است که انسان در ظاهر حالتى به خود بگیرد که گویاى وجود صفتى در باطن او است ؛ حال آن که از چنان صفتى برخوردار نیست ؛ پس عدم هماهنگى حالت ظاهر با صفت باطنى را ((کذب در عمل )) مى گویند؛ براى مثال ، صفت ((وقار و سکینه )) از ملکات زیباى درونى و از صفات بسیار نیکوى انسانى است . حال ، چنان چه فردى ، بدون آن که از این صفت برخوردار باشد، نماى انسانى سنگین و باوقار را به خود بگیرد، به دروغ در عمل گرفتار شده است ؛ زیرا رفتار او با آن چه در درونش یافت مى شود، هماهنگى ندارد.
نمونه دیگر، انسانى است که در حال نماز، به ظاهر، چنان حالت خضوع و خشوعى به خود گرفته که گویا در عظمت پروردگار غرق است ؛ حال آن که در باطن ، از خدا غافل است . این ، نشانه ابتلایش به دروغ در عمل است ؛ البته باید دقت داشت که بدون شک ، ((دروغ در عمل )) با ((ریا)) که همان ((دروغ در نیت )) است ، تفاوت دارد. ((ریا)) هنگامى که انسان ، غیر خدا را در نیت عمل نیکویش شرکت دهد، پدید مى آید، یعنى زمانى که براى نشان دادن رفتار نیکوى خود به دیگران ، آن عمل را انجام دهد؛ حال آن که دروغ در عمل فقط به سبب عدم هماهنگى میان عمل و درون حاصل مى شود؛ خواه هدف ، نشان دادن به دیگران باشد یا چنین انگیزه اى در میان نباشد. چه بسا هنگامى که انسان تنها است نیز به صفتى تظاهر کند که در باطن و ضمیر او وجود ندارد. چنان نمازى با ظاهر خاضعانه مى خواند که با باطنش هیچگونه هماهنگى ندارد، خضوع در عمل ، همیشه در رابطه اى مستقیم با خشوع درونى است ؛ از این رو چون اعمال او با باطنش مطابق نیست ، به دروغ در عمل مبتلا شده است ؛ البته اگر در همین حال ، انگیزه نشان دادن عمل به دیگران را نیز داشته باشد، به دروغ در نیت نیز دچار شده است .
۶ – دروغ در مقامات دین و سلوک :
انسان درباره مراحل حرکت به سوى خدا و مراتب معنوى و مقامات دین از قبیل ایمان ، تقوا، توکل ، رضا، تسلیم ، خوف و رجاء، چه بسا بر این تصور باشد که به این مقامات دست یافته است ؛ در حالى که این گونه نیست ؛ زیرا هر یک از این مقامات پایه ها، حقیقت ، پیامدها و سرانجامى دارد که دسترسى به آن ها بسیار مشکل است ؛ اما برخى از افراد خود را در آن مقامات تصور مى کنند؛ مانند آن که حقیقت مقام ((خوف )) در انسان وجود ندارد و لوازم و آثار آن در او دیده نمى شود؛ اما او خود را ((خائف )) مى پندارد؛ بنابراین او نیز به دروغ مبتلا است .
مبداء و خاستگاه خوف و بیم در انسان ، همان ایمان است . تا ایمان نباشد، بیم و خوف نیز نخواهد بود. همچنین حقیقت بیم و خوف نوعى درد درونى و روحى است که انسان را از درون مى سوزاند. هنگامى که این حقیقت در درون انسان پدید آید، پیامدهاى آن بر روح ، و چه بسا بر پیکره ظاهرى انسان نیز آشکار مى شود. پریدگى رنگ و عوض شدن چهره و بر هم ریختگى سلسله افکار هنگام پدید آمدن خوف را مى توان بخشى از این آثار دانست و سرانجام آن ، وارد شدن به مرحله عمل است . لرزش اندام اولیاءالله هنگام برپایى نماز، و پریدگى رنگ چهره امام حسن مجتبى هنگام وضو ساختن ، از آثار همین خوف و بیم است که سرانجام ، فرمان بردارى و اطاعت ، و پرهیز از گناهان و تباهى ها را در پى دارد.
مولاى متقیان ، امیر مؤ منان على بارها مى فرمود:ایاکم و الکذب فان کل راج طالب و کل خائف هارب .
از دروغ بپرهیزید. به درستى که هر امیدوارى خواهان (پاداش الاهى ) است و هر بیمناکى فرارى (از عذاب الهى ).
چنان چه در دل انسان بیم و خوف باشد، از گناهان پرهیز خواهد کرد. انسان چه بسا در ((رجاء)) که یکى دیگر از مقامات معنوى است ، نیز به دروغ مبتلا شود.
سرور پرهیزکاران على (علیه السلام ) مى فرماید:یدعى بزعمه انه یرجو الله کذب و العظیم ما باله لا یتبین رجاؤ ه فى عمله .
به گمان خویش ادعا مى کند که به خداوند امیدوار است . سوگند به خداى بزرگ ! دروغ مى گوید. چگونه است حال او که امیدش به خدا در کردارش نمایان نیست .
این ، همان دروغ در مقام ((رجاء)) است ؛ سپس مى فرماید:فکل من رجا عرف رجاءه فى عمله ….
پس هر که امیدوار است ، امید او، از کردارش پیدا است و در اعمالش شناسایى مى شود.
کسى که اهل ((رجاء)) است ، هیچ گاه واجباتش را ترک نمى کند و به دیگران دل نمى بندد؛ اما به راحتى مى توان شاهد بود که بیم از خدا و امیدوارى به خدا در انسان ها محکم و پابرجا نیست ؛ در حالى که بیم هاى مادى و بشرى ، قوى و محکم در جاى خود قرار دارند.
حضرت در ادامه مى فرماید:یرجو الله فى الکبیر و یرجو العباد فى الصغیر.
در چیزهاى بزرگ ، به خدا امید دارد؛ اما در چیزهاى کوچک به بندگان خدا امیدوار است .
این ، همان مرتبه دروغ در مقامات دین است که گریبان گیر شخص شده است .
(۳): نکوهش دروغ از دید شرع و عقل
هر انسانى از این که به او دروغ گفته شود، ناخشنود مى شود و احساس بیزارى مى کند و این بهترین گواه بر آن است که سرشت پاک بشرى از این عمل تنفر داشته ، از آن مى پرهیزد. طبیعت و فطرت انسانى با دروغ ناسازگار بوده ، در برابر این عمل نوعى مقاومت و بازدارندگى از خود نشان مى دهد که از آن با عنوان ((قبح عقلى )) یاد مى شود.
حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) در همین باره به هشام خطاب مى کند:یا هشام العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه .
اى هشام ! شخص عاقل هیچ گاه دروغ نمى گوید؛ اگر چه هواى نفسش در آن دروغ باشد.
شخصى که هنوز سلامت سرشت و پاکى نهاد دارد و عقلش در بند اوهام و خواسته هاى نفسانى نیست ، از دروغگویى بیزار است .
دروغ ، پیامدهاى را نیز در پى خواهد داشت که عقل آن ها را زشت و ناپسند مى شمرد.
از این میان مى توان به ((اغراء به جهل )) که همان ((قرار دادن شخص در راهى خلاف واقع )) است ، اشاره کرد. این پیامد، نوعى خیانت است ؛ به همین سبب عقل از آن بیزارى مى جوید.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) در همین زمینه مى فرماید:الکذب مهانه و خیانه .
دروغ ، پستى و خیانت است .
زشتى دروغ در آیات قرآنى نیز نکوهش شده است ؛ آن جا که خداوند مى فرماید:انما یفترى الکذب الذین لا یؤ منون بآیات الله .
همانا آن ها که به آیات خداوند ایمان نیاورده اند، نسبت دروغ مى دهند.
ان الله لا یهدى من هو کاذب کفار.
به درستى که خداوند دروغگوى کفران کننده را هدایت نمى کند.
حضرت باقر (علیه السلام ) در بیان زشتى دروغ ، ضمن مقایسه آن با دیگر پلیدى ها فرمود:ان الله عزوجل جعل للشر اقفالا و جعل مفاتیح تلک الاقفال الشراب و الکذب شر من الشراب .
خداوند عزوجل براى بدى ها قفل هایى قرار داد که کلید بازگشایى این قفل ها همانا شراب است ، و دروغ از شراب بدتر است .
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نیز فرموده است :
اوصانى رسول الله (صلى الله علیه و آله و سلم ) حین زوجنى فاطمه (سلام الله علیها) فقال ایاک و الکذب فانه یسود الوجه و علیک بالصدق فانه مبارک و الکذب شوم .
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) هنگام ازدواج من با فاطمه (سلام الله علیها) فرمود: از دروغ بپرهیز که چهره را سیاه مى کند، و بر تو باد راستى که مبارک است ، و دروغ ، شرمندگى است .
از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) نیز نقل شده است :اجتنبوا الکذب و ان رایتم فیه النجاه فان فیه الهلکه .
از دروغ بپرهیزید؛ اگر چه در آن راه نجات خود را ببینید؛ پس همانا در آن چیزى جز نابودى نیست .
آیات و روایات به خوبى نشان مى دهد دروغ – همان گونه که از سوى عقل مورد نکوهش قرار گرفته – از نظر شرع نیز فعلى حرام و سرزنش شده است .
بنابر عقیده و نظر فقیهان ، دروغ ، هم از دید عقل و هم از دید شرع ، عملى زشت و ناشایست است و دلیل هاى چهار گانه ، یعنى ((قرآن )) ((سنت معصومان علیهم السلام )) ((اجماع و اتفاق نظر فقیهان )) و ((عقل ))، حرمت آن را ثابت مى کند.
بیش تر فقیهان معتقدند که حرمت دروغ به اندازه اى آشکار است که از جمله ((ضروریات )) به شمار آمده و به دلیل نیاز ندارد.
همان گونه که وجوب نماز و روزه از ضروریات دین است ، حرمت دروغ نیز از ضروریات دین به شمار مى رود و هیچ شک و شبهه اى در آن نیست ؛ البته حکم حرمت ، فقط به برخى از اقسام دروغ در تقسیم دانشمندان اخلاق مربوط مى شود و برخى دیگر از آن ها حرام نیستند؛ اگر چه تمام اقسام دروغ از دید دانش اخلاق ، ناپسند و نازیبایند؛ چنان که تمام اقسام دروغ در تقسیم فقیهان ، حرامند.
از آن جا که محور اصلى این گفتار، مباحث اخلاقى است ، توجه به برخى نکات اهمیت دارد که از جمله مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف : دروغگویى بدون شنونده
همان طور که پیش از این اشاره شده ، دروغ به معناى خبر مخالف با واقع است . حال چنان چه شخصى در تنهایى و پنهانى و بدون داشتن مخاطب یا با وجود مخاطبى ناشنوا و گنگ که حرف هاى او را نمى شنود یا زبانش را متوجه نمى شود، دروغ بگوید، مرتکب عمل دروغ شده است ؛ اما چون ((خبر دادن ))، قید حرمت دروغ است ، و در وضعیت موجود، به دلیل نبودن شنونده ، هیچ جنبه اخبارى وجود ندارد، از دید فقیهان ، عمل حرامى انجام نشده ؛ ولى از بعد اخلاقى رفتارى انجام گرفته است که باعث تنزل روحیات والاى انسانى مى شود.
ب : خبر دادن از امور غیر قطعى
یکى از مهم ترین مسائل این گفتار، به خبر دادن از امور مشکوک مربوط مى شود. هرگاه انسان از چیزى که به آن آگاهى ندارد، خبر دهد، از دید شرع و عقل مرتکب رفتارى نادرست شده است ؛ زیرا چنان چه خبر او با واقعیت مطابقت کند مشکلى پدید نمى آید(۱۳۸)؛ اما اگر با واقعیت مطابقت نکند، مرتکب عملى حرام شده و مستحق مجازات است ؛ بنابراین ، عقل انسان ، چنان چه یکى از دو احتمال خبر دادن را حرام بداند، به حکم ((لزوم دفع ضرر محتمل))، آن را جایز نمى شمارد؛ به طور مثال اگر دو کاسه وجود داشته باشد که در یکى سمى مهلک ، و در دیگرى آب گوارا باشد، اما انسان نداند کدام زهر و کدام آب گوارا است ، به حکم عقل خویش ، از هر دو پرهیز مى کند.
از بعد شرعى ، روایات بسیارى وجود دارد که به برخى از آن ها اشاره مى شود.
حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام ) مى فرماید:لیس لک ان تتکلم بما شئت لان الله یقول ((و لا تقف ما لیس لک به علم )).
حق ندارى هر چه را بخواهى ، بگویى ؛ زیرا خداوند با عزت و شکوه مى فرماید: ((از آن چه آگاهى ندارى ، پیروى نکن .))
هشام بن سالم مى گوید: به امام صادق (علیه السلام ) عرض کردم : حق خداوند بر بندگانش چیست ؟ امام (علیه السلام ) فرمود:
ان یقولوا ما یعلمون و یکفوا عما لا یعلمون فاذا فعلوا ذلک فقد ادوا الى الله حقه .
آن چه را که مى دانند بگویند و [زبان را] از آن چه نمى دانند، نگاه دارند؛ پس اگر این کار را کردند، حق خدا را به جاى آورده اند.
حضرت با بیانى دیگر فرمود:
اذا سئل رجل منکم عما لا یعلم فلیقل : ((لا ادرى )) و لا یقل : ((الله اعلم )) فیوقع فى قلب صاحبه شکا.
زمانى که از کسى درباره چیزى که نمى داند پرسش شود، باید بگوید ((نمى دانم ))، و نگوید ((خدا داناتر است )) تا سؤ ال کننده را به شک و شبهه بیاندازد.
روایات بسیار دیگرى نیز در این باره وجود دارد که از مجال این گفتار خارج است .
امور مشکوکى که انسان از آن ها خبر مى دهد، به دو گروه تقسیم مى شود: دسته اول قضایایى هستند که انسان حالت و موقعیت پیشین آنها را مى داند؛ مانند این که شخصى به سفر رفته است و از دوستش مى پرسند: آیا او بازگشته یا نه ؛ با این حال ، پاسخ مى دهد: نه . دسته دوم ، قضایایى هستند که انسان از موقعیت گذشته آن ها هم آگاهى ندارد؛ مانند آن شخص از سفر رفتن دوستش آگاه نیست و فقط براى پاسخ دادن به پرسش ، نظر خود را مى گوید. در هر دو مورد، جواب شخص ، غیر مجاز و غیر اخلاقى است .
برخى از فقیهان در این جا بسیار دقیق تر مى نگرند و معتقدند که انسان تا به راست بودن خبرى یقین نیافته ، به بیان آن مجاز نیست ، و فقط آن هنگام که به راستى آن یقین کرد مى تواند آن را بیان کند. آن ها اعتقاد دارند که راست گفتن واجب است ؛ البته این بدان معنا نیست که انسان موظف باشد هر مطلب راستى را بگوید؛ بلکه اگر بخواهد چیزى بگوید، باید راست بگوید.
اخلاق الاهی// استاد آیت الله مجتبى تهرانى