فصل هشتم : لعن و نفرین
شخص با ایمان اهل لعنت کردن نیست .
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم )
مقدمه
یکى از آفات و بیمارى هاى زبان که با استفاده نادرست از نیروى خشم پدید مى آید، ((لعن )) است . خارج شدن نیروى خشم از مرزهاى فرمانروایى خرد، پیامدهاى ناشایست بسیارى به بار خواهد آورد که ((لعن )) یکى از آن ها است .((نفرین )) نیز همانند ((لعن )) از دیگر آفاتى است که در نیروى خشم بشر ریشه دارد.
لعن و نفرین بیمارى هایى هستند که شخص مبتلا، باید در پاک ساختن کردار خویش از آن ها بکوشد.این فصل به بررسى ابعاد گوناگون این دو بیمارى مى پردازد تا شاید راهى براى درمان بیماران باشد.
موضوعات مورد بحث این فصل عبارتند از:
۱ -تعریف لعن
۲ – اقسام لعن
۳ – نکوهش لعن از دید شرع
۴ – ریشه هاى درونى لعن
۵ – پیامدهاى زشت لعن
۶ – راه هاى درمان لعن .
(۱): تعریف لعن و نفرین
لعن در لغت به معناى خوار کردن ، راندن و دور کردن از روى خشم و غضب ، و در علم اخلاق ، به معناى طلب و درخواست دور شدن شخص از رحمت خداوند است . وقتى انسان ، شخصى را لعن مى کند، مى خواهد که او از درگاه لطف و رحمت خداوند دور شود و ملعون به کسى گفته مى شود که از رحمت خداوند به دور است ؛ البته لعن از سوى خداوند به این معنا است که کسى را از درگاه رحمت خویش دور سازد که در آخرت به صورت عقوبت و کیفر نمایان مى شود؛ اما ((نفرین )) به معناى درخواست هر گونه بدى و شر از خداوند براى دیگران است ؛ حال چه درخواست دورى از رحمت و چه امر ناخوشایند دیگرى باشد؛ بدین سبب مى توان ((نفرین )) را داراى معنایى شامل تر از ((لعن )) دانست ؛ یعنى هر لعنى ، نفرین است ؛ ولى هر نفرینى ، لعن نیست .
(۲): اقسام لعن
لعن به دو صورت انجام مى گیرد:
۱ – لعن از راه اخبار
یعنى انسان خبر مى دهد و حکم کند که فلان شخص از رحمت خداوند دور است و خداوند او را از درگاه رحمت خویش طرد کرده است . در این قسم از چیزى خبر مى دهد و بر کسى حکم مى کند.
۲ – لعن از راه انشا
به این معنا که انسان لعن را ایجاد کند؛ مانند آن که بگوید: خداوند لعنتش کند یا لعنت خدا بر او باد! در این جا دیگر خبر نمى دهد؛ بلکه چیزى را تقاضا مى کند؛ یعنى از خداوند مى خواهد که او را از رحمت خویش دور سازد.
لعن از جهت معین بودن یا نبودن ملعون به دو صورت انجام مى گیرد:
۱ – لعن فرد یا افراد معین
گاه انسان ، فرد یا افرادى را که لعن مى کند، با نام مشخص مى سازد؛ مانند آن چه در برخى زیارت ها گفته مى شود:اللهم العن اباسفیان و معاویه و یزید ابن معاویه .
۲ – لعن فرد یا افراد نامعین
گاه فرد یا افراد مورد لعن فقط با وصف و بدون تعیین نام و مشخصات لعنت مى شوند؛ مانند آن چه خداوند متعالى در قرآن فرموده :
فلعنه الله على الکافرین .
در این جا به نام و مشخصات کسى اشاره نشده و فقط به وصف کفر تصریح شده و افرادى که ببه این صفت متصف هستند، لعنت شده اند.
(۳): نکوهش لعن از دید شرع
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در وصف مؤ من به حضرت على (علیه السلام ) مى فرماید:
یا على من صفات المؤ من …لا لعان .
اى على ! از صفات مؤ من این است که اهل لعنت کردن نیست .
بر اساس روایت دیگرى حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) در خطبه اى فرمود:
الا اخبر کم بشرارکم قالوا بلى یا رسول الله ؛ قال الذى یمنع رفده و یضرب عبده و یتزود وحده فظنوا ان الله لم یخلق خلقا هو شر من هذا. ثم قال : الا اخبر کم بمن هو شر من ذلک ؟ قالوا بلى یا رسول الله قال : الذى لا یرجى خیره و لا یومن شره . فظنوا ان الله لم یخلق خلقا هو شر من هذا. ثم قال : الا اخبرکم بمن هو شر من ذلک ؟ قالوا بلى یا رسول الله قال : المتفحش اللعان الذى اذا ذکر عنده المومنون لعنهم و اذا ذکروه لعنوه .
آیا شما را از بدترینتان آگاه سازم ؟ عرض کردند: آرى ، اى پیامبر خدا! پیامبر فرمود: کسى که میهمانش را براند، زیر دست را بزند و تنها به سفر برود. مردم گمان کردند که خداوند آفریده اى بدتر از این ندارد؛ پس پیامبر فرمود: آیا شما را از کسى که از این بدتر است آگاه کنم ؟ گفتند: آرى ، اى رسول خدا! پیامبر فرمود: کسى که به خیر و خوبى اش امیدى ، و از شرش ایمنى نیست . مردم گمان کردند که خداوند مخلوقى بدتر از این ندارد؛ پس پیامبر فرمود: آیا شما را آگاه سازم از کسى که بدتر از این است ؟ گفتند: آرى ، اى رسول خدا! پیامبر فرمود: کسى که اهل ناسزا گفتن و لعنت کردن است ؛ آن که وقتى نام مؤ منان نزد او برده مى شود، ایشان را لعن مى کند و وقتى مؤ منان هم او را یاد مى کنند، لعنتش مى کنند.
از امام باقر (علیه السلام ) نیز روایت شده است :
ان اللعنه اذا خرجت من فى صاحبها ترددت بینهما فان وجدت مساغا والا رجعت على صاحبها.
هر گاه لعنت از دهان گوینده خارج شود، میان این دو نفر [= لعنت کننده و لعنت شده ] رفت و برگشت مى کند؛ پس اگر کسى که لعنت شده ، سزاوار لعن باشد، به او مى رسد وگرنه به کسى که لعنت فرستاده است ، بر مى گردد.
حکم لعن از دید شرع
لعن با هر شکل و صورتى از دیدگاه شرع ، نادرست و حرام است ، مگر مواردى که خود شریعت تجویز کرده باشد.
در صورت اول ، وقتى انسان خبر دهد که فلان کس ملعون است در حالى که نمى داند او از رحمت خدا دور است یا خیر، خبر نادرستى داده ؛ زیرا از چیزى خبر داده که جز خداوند کسى آن را نمى داند و از سویى ، چون خداوند، دور کننده ملعون از رحمت خویش است ، او با این خبر، کارى را به خداوند نسبت داده که از واقعى بودن آن بى خبر است و صد البته که نسبت دادن سخن یا کارى به خدا بدون اطمینان از آن ، حرام است .
خداوند در قرآن کریم مى فرماید:
قال الله اذن لکم ام على الله تفترون .
بگو آیا خداوند به شما اجازه داد یا بر خدا دروغ مى بندید.
اگر از خدا بخواهى فلانى را لعنت کند، تباهى و دورى از رحمت را براى کسى طلبیده است که چه بسا مستحق آن نباشد که این نیز ناپسند و ناروا است ؛ چرا که خداوند رحمت خویش را بر سر بندگان خود گسترده است ؛ البته لعن کسى که خداوند، خود، او را از رحمت خویش دور کرده ، جایز و بى اشکال است ؛ مانند لعن شیطان که از درگاه خداوند رانده شده است .
خداوند بزرگ در قرآن کریم مى فرماید:
ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات و الهدى من بعد ما بیناه للناس فى الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون .
کسانى که راهنمایى ها و هدایت هاى فرستاده شده از طرف ما را کتمان مى کنند، خداوند آن ها را لعن مى کند و لعن گویان نیز به آن ها لعنت مى فرستد.
هم چنین اگر شخص یا اشخاص معین یا نامعین مستحق لعن و نفرین نباشند، تقاضاى دورى از رحمت خداوندى براى ایشان نیز حرام است .
موارد جواز لعن
لعن در مواردى جائز دانسته شده است :
۱ – لعن بر کافران : خداوند متعالى در قرآن کریم مى فرماید:
ان الذین کفروا و ماتوا و هم کفار اولئک علیهم لعنه الله و الملئکه و الناس اجمعین .
همانا کسانى که کافر شدند و با عقیده کفر مردند، خداوند و فرشتگان و مردم بر آن ها لعنت مى فرستند.
فلعنه الله على الکافرین .
پس لعنت خدا بر کافران باد!
۲ – لعن بر مشرکان : در قرآن کریم آمده است :
و یعذب المنافقین و المنافقات و المشرکین و المشرکات الظانین بالله ظن السوء علیهم دائره السوء و غضب الله علیهم و لعنهم و اعدلهم جهنم و ساءت مصیرا.
و (خدا) مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خدا گمان بد مى برند، کیفر مى دهد. حوادث سویى (که براى مؤ منان انتظار مى کشند) بر خودشان نازل شود و خداوند بر آن ها خشم گرفته و آنان را از رحمت خود دور ساخته و دوزخ را برایشان آماده کرده است ، و چه بدسرانجامى است .
۳ – لعن بر مرتدان : آن ها که اسلام را پذیرفته ، سپس از آن بازگردند، مورد لعن پروردگار قرار مى گیرند:
کیف یهدى الله قوما کفروا بعد ایمانهم و شهدوا ان الرسول حق و جاءهم البینات و الله لا یهدى القوم الظالمین اولئک جزاوهم ان علیهم لعنه الله والملائکه و الناس اجمعین .
چگونه خداوند گروهى را هدایت کند که پس از ایمان آوردن و گواهى دادن به حقانیت رسول ، و در حالى که نشانه هاى روشن براى آن ها آمد، کافر شدند؟ و خدا گروه ستمکاران را هدایت نخواهد کرد. کیفر آن ها این است که نفرین خداوند و فرشتگان و مردم همگى براى آن ها است .
۴ – لعن بر منافقان : خداوند سبحان در چند آیه از قرآن کریم ، منافقان را لعن کرده است ؛ از جمله مى فرماید:
وعد الله المنافقین و المنافقات و الکفار نار جهنم خالدین فیها هى حسبهم و لعنهم الله و لهم عذاب مقیم .
خداوند به مردان و زنان منافق و کافران وعده آتش دوزخ داده است . جاودانه در آن خواهند ماند. همان براى آن ها بس است و خدا آن ها را از رحمتش دور ساخته ، عذاب پایدارى براى آنان است .
۵ – لعن بر ستمگران : در قرآن مجید آمده است :
الا لعنه الله على الضالمین .
هان لعنت خدا بر ستمکاران باد!
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
…ان الظالم ینتظراللعن والعقاب و المظلوم ینتظر النصر و التواب .
… همانا ستمگر منتظر لعن و مجازات ، و ستمدیده منتظر یارى و پاداش است .
جزاى عدل ، نور و رحمت آمد//سزاى ظلم ، لعن و ظلمت آمد
۶ – لعن بر فسادکنندگان در زمین : خداوند بزرگ در برخى از آیات نورانى خود، فساد کنندگان را لعنت کرده است ؛ همانند این آیه که مى فرماید:
والذین ینقضون عهد الله من بعد میثاقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فى الارض اولئک لهم اللعنه و لهم سوء الدار.
و آن ها که عهد الاهى را پس از محکم کردن مى شکنند و پیوندهایى را که خدا دستور برقرارى آن را داده ، مى گسلند و در روى زمین فساد مى کنند، لعنت خدا و بدى او (و مجازات ) سراى آخرت از آن ایشان است .
۷ – لعن بر شیطان : شیطان به سبب سرکشى در برابر فرمان حق و کبر ورزیدن ، از درگاه رحمت خدا رانده و لعنت شد. خداوند در بسیارى از آیات کتاب کریمش او را لعن کرده است :
و ان علیک لعنتى الى یوم الدین .
و همانا لعنت من تا روز قیامت بر تو خواهد بود.
و ان علیک اللعنه الى یوم الدین.
و همانا تا روز قیامت بر تو لعنت خواهد بود.
۸ – لعن بر آزار دهندگان خدا و پیامبر: آزار دهندگان خدا و پیامبر او، لعنت شده اند؛ آن جا که خداوند مى فرماید:
ان الذین یودون الله و رسوله لعنهم الله فى الدنیا و الاخره و اعدلهم عذابا مهینا.
آن ها که خدا و پیامبرش را آزار مى دهند، خداوند ایشان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و براى آنان عذاب خوار کننده اى آماده کرده است .
۹ – لعن بر دروغگویان : دروغگویان نیز در برخى از آیات و روایات از افرادى شمرده شده اند که خداوند آنان را لعنت میکند. خداوند بزرگ به پیامبرش دستور مى دهد که گروهى از اهل کتاب را به مباهله بخواند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهد:
ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین .
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
فلعنه الله على الکاذب و ان کان مازحا.
خداوند دروغگو را لعنت کند؛ اگر چه شوخى کرده باشد.
۱۰ – لعن بر بهتان زنندگان به زنان پاکدامن : نسبت ناروا به زنان پاکدامن ، لعن الاهى را به بار مى آورد، خداوند بزرگ مى فرماید:
ان الذین یرمون المحصنات الغافلات المومنات لعنوا فى الدنیا و الاخره و لهم عذاب عظیم .
همانا کسانى که به زنان شوهردار ناآگاه مؤ من بهتان مى زنند، در دنیا و آخرت لعنت مى شوند و براى ایشان عذابى بزرگ است .
۱۱ – لعن بر قاتل مؤ من : کشتن فرد مؤ من مایه عذاب الاهى و لعن و دورى از رحمت خدا است . در قرآن کریم آمده است :
و من یقتل مؤ منا متعمدا فجزاوه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما.
و هر کس فرد مؤ منى را از روى عمد به قتل برساند، جزاى او دوزخ است . در آن جاودان مى ماند و خدا بر او خشمگین مى شود و او را لعن کرده ، برایش عذابى بزرگ فراهم مى سازد.
۱۲ – لعن بر تحریف کنندگان کتاب خدا: کسانى که بر کتاب خدا چیزى افزوده ، موجب تغییر آن شوند، مورد لعن الاهى قرار مى گیرند. رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
انى لعنت سبعا لعنهم الله و کل نبى مجاب ، قیل و من هم یا رسول الله ؟ قال (صلى الله علیه و آله و سلم ) : الزائد فى کتاب الله ….
همانا من هفت کس را لعنت مى کنم که خداوند و هر پیامبر اجابت شده اى آن ها را لعنت کرده اند. عرض شد: اى پیامبر خدا! آن ها چه کسانى اند؟ پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود: کسى که بر کتاب خدا چیزى بیفزاید…
۱۳ -لعن بر منکران قضا و قدر الاهى : کسانى که ارتباط سرنوشت و حوادث زندگانى انسان را با اراده و تقدیر الاهى انکار کنند، از سوى خداوند لعنت مى شوند. پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون مى فرماید:
… والمکذب بقدر الله ).
و کسى که قدر الاهى را تکذیب کند.
۱۴ -لعن بر مخالفان سنت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) : آن کس که با سیره و روش پیامبر مخالفت کرده ، در صدد تغییر و حذف آن بر آید، از رحمت خدا به دور است . رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود:
والمخالف لسنتى .
و مخالف با سنت من .
۱۵ -لعن بر حلال کنندگان حرام خدا: رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه شمارش افراد ملعون فرمود:
… والمستحل من عترتى ما حرم الله .
و آن کس از خاندانم که آن چه را خداى عزوجل حرام کرده است ، حلال کند.
۱۶ -لعن بر زورگوى سلطه گر: سلطه گر ظالمى که صاحبان عزت الاهى را ذلیل و ذلیل ها را عزیز کند. حضرت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه فرمود:
…والمسلط بالجبروت لیعز من اذل الله و یذل من اعزالله .
و کسى که به زور چیره شده تا آن که را خدا ذلیل کرده ، عزیز کند و آن که را خدا عزیز کرده ، ذلیل کند.
۱۷ -لعن بر تاراج کننده بیت المال : کسانى که اموال عموى را به یغما برده ، به خود اختصاص مى دهند، مورد لعن قرار مى گیرند. رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) در ادامه فرمود:
والمستاثر على المسلمین بفیئهم منتحلاله .
۱۸ -لعن بر حرام کنندگان حلال خدا: پیامبر مکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) در پایان شمارش افراد ملعون فرمود:
والمحرم ما احل الله عزوجل .
و کسى که آن چه را خداى عزوجل حلال کرده است ، حرام کند.
۱۹ -لعن بر یارى کنندگان ستمگر: امام صادق (علیه السلام ) به نقل از رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) مى فرماید:
من تولى خصومه ظالم او اعان علیها ثم نزل به ملک الموت قال له ابشر بلعنه الله و نار جهنم و بئس المصیر.
هر کس مخاصمه از سوى ستمگرى را به عهده گیرد یا بر آن مخاصمه او را یارى رساند، سپس فرشته مرگ بر او فرود آید، به او مى گوید: به تو لعنت خدا و آتش دوزخ و سرانجامى بد را بشارت مى دهم .
حال پرسش این است که آیا مى توان افراد متصف به صفاتى چون کفر، شرک ، نفاق و ظلم به صورت معین و مشخص لعنت کرد یا حکم جواز لعن فقط به کافران ، مشرکان ، منافقان ، ظالمان و… به صورت کلى و نامعین مربوط مى شود؟
نام بردن از شخص خاص و لعنت کردن او، فقط زمانى صحیح است که آن شخص صفت کفر یا ظلم یا… را داشته باشد و گرنه لعن او حتى به صورت نامعین هم ، چه به صورت اخبار و چه به صورت انشا، جایز نیست ؛ اما از آن جا ممکن است شخص داراى یکى از این صفات تا زمان مرگش توبه کند و به راه خدا باز گردد، بهتر است نام اشخاص در لعن برده نشود و فقط به صورت کلى و نامعین لعن شوند.
امیر مؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:
اهل شام را لعن نکنید؛
البته این نهى ، شاید از این رو بوده که حضرت به بازگشت ایشان به راه راست امید داشته یا شاید همه آن ها ملعون نبوده اند؛ زیرا بدون شک در بین آنها افرادى هم بوده اند که در راه راست گام مى گذاشته اند. دانشمند بزرگ شیعى مرحوم نراقى در این مورد برداشت زیبایى دارد و مى گوید: اگر این نهى درست باشد، شاید به امید بازگشت ایشان به راه حق بوده است که این شان رئیس دلسوز بر مردم است . امام على (علیه السلام ) رهبر جامعه است و براى جامعه مسلمانان ، مهربان و دلسوز و براى امت اسلامى مانند پدر است . پدر خانواده ، هیچ گاه افراد خانواده را طرد نمى کند.
از سویى ، برخى از اشخاص به وسیله پیشوایان معصوم (علیه السلام ) نفرین شده اند؛ از جمله در تاریخ آمده است که ابوسفیان در هجو پیامبر اکرم هزار خطر شعر گفت و حضرت در پاسخ او فرمود:
پروردگارا! من که نمى توانم شعر بگویم و سزاوار هم نیست که بخواهم با شعر پاسخش را بدهم . پروردگارا! او را در برابر هر حرفى از این شعرها که گفته ، هزار بار لعنتش کن .
گفته شده است که حضرت على (علیه السلام ) در قنوت نمازش معاویه ، عمروعاص ، ابوموسى اشعرى و ابواعور سلمى را لعنت مى کرد.
مرحوم نراقى از شیخ طوسى نقل مى کند که امام صادق (علیه السلام ) نیز پس از سلام نماز، چهار نفر را لعن مى کرد.
لعن این افراد از سوى اولیاى معصوم (علیه السلام ) گویاى آن است که ایشان به خوبى مى دانستند افراد مذکور تا پایان عمر، بر کفر یا فسق خود باقى مى مانند.
از این موارد مى توان چنین برداشت کرد که لعن برخى افراد یا گروهها نه تنها حرام نبوده ، بلکه جایز است و نیکو و مستحب نیز به شمار مى رود.
لعن حیوانات و جمادات
لعن حیوانات هم ناپسند است . امیر مؤ منان على (علیه السلام ) درباره چارپایان فرمود:
لا تضربوا الوجوه و لا تلعنوها فان الله عزوجل لعن لاعنها.
به صورت آن ها شلاق نزنید و آن ها را لعن نکنید؛ زیرا خداوند لعن کننده حیوانات را لعنت مى کند.
بر اساس روایتى ، زنى شتر خود را لعن کرد و پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) او را سرزنش فرمود. همچنین در اخبار وارد شده که مردى با رسول خدا بر شترى سوار بود و شتر را لعن کرد و حضرت در توبیخ او فرمود: با ما بر شتر ملعون حرکت و سیر نکن .
رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم ) ضمن نهى از ناسزا گفتن به دنیا فرمود:
…اذا قال العبد لعن الله الدنیا قالت الدنیا لعن الله اعصانا لربه .
…هنگامى که بنده اى بگوید: خدا دنیا را لعنت کند، دنیا مى گوید: خدا گناه کارترین ما در برابر پروردگارش را لعنت کند.
پس انسانى که لعن مى کند، اگر این لعن جایز نبوده باشد، حکم الاهى را رد کرده است و فاسق شمرده مى شود و خودش لایق لعنت الاهى است .
(۴): ریشه هاى درونى لعن و نفرین
لعن و نفرین نکوهش شده از رفتارهاى ناپسند انسان به شمار مى رود که مانند هر عمل زشت دیگرى ، در یکى از رذایل و صفات زشت نفسانى ریشه دارد. عوامل ارتکاب چنین عملى را مى توان به ترتیب ذیل برشمرد:
۱ – خشم
مهم ترین عامل بروز لعن و نفرین ، خشم است .زمانى که آتش خشم در انسان زبانه مى کشد و از سلطه خرد خارج مى شود، اعمال زشت و ناپسندى از انسان صادر مى شود که یکى از آن ها لعن و نفرین است . در خواست دورى از رحمت ، سقوط در مراحل زندگى ، پیش آمدن خطرات و مرگ زودرس و… براى دیگران ، از شایع ترین آثار خشم سرکش انسان است .
۲ – حسد
گاه لعن و نفرین دیگران به سبب حسادت به موقعیت و مرتبه ایشان است . فرد حسود به جاى آن که در صدد تحصیل مدارج و مراتب والاى انسانى باشد، از درگاه خداوند سقوط و نابودى دیگران را مى خواهد و زبان به نفرین ایشان مى گشاید.
(۵): پیامدهاى زشت لعن و نفرین
لعن و نفرین نکوهیده همانند آفات دیگر زبان ، پیامدها و آثار شومى به بار مى آورد که از آن جمله مى توان به موارد ذیل اشاره کرد:
۱ – ایجاد کینه و دشمنى
لعن و نفرین کینه و دشمنى دیگران را براى لعنت کننده پدید مى آورد. نفرین کننده بذر دشمنى و کینه را در دل نفرین شده مى پاشد و کدورت و دل شکستگى را در وى به وجود مى آورد.
۲ – بازگشت لعن به لعنت کننده
اگر شخص لعنت شده ، شایسته نفرین نباشد، درخواست فرد لعنت کننده به خود او باز مى گردد به این معنا که گویى فرد لعنت کننده دورى از رحمت خدا براى خود را خواسته است .
امام صادق (علیه السلام ) فرمود:
ان اللعنه اذا خرجت من صاحبها ترددت بینه و بین الذى یلعن فان وجدت مساغا و الا رجعت الى صاحبها و کان احق بها فاحذروا ان تلعنوا مؤ منا فیحل بکم .
همانا زمانى که نفرین از دهان فرد خارج مى شود، میان او و نفرین شده ، رفت و برگشت مى کند. اگر شخص لعن شده ، مستحق لعن باشد، به او مى رسد و اگر مستحق و سزاوار لعن نباشد، به خود لعنت کننده بر مى گردد و او سزاوارتر به لعن است ؛ پس از نفرین مؤ من بپرهیزید تا به خود شما بازنگردد.
(۶): راه هاى درمان لعن
درمان این بیمارى همانند سایر امراض زبان با استفاده از دو شیوه ((علمى )) و ((عملى )) میسر است .
راه علمى درمان
آگاهى از حکم و پیامدهاى یک بیمارى ، مایه ایجاد نفرت و انزجار از آن مى شود. یادآورى مستمر آثار زشت بر شدت و قوت تنفر افزوده ، آن را در روح آدمى پایدار مى سازد؛ آن گاه تنفر شدید و پایدار، انسان را از آن بیمارى دور ساخته ، درمان مى کند؛ پس درنگ در عواقب نازیباى لعن و نفرین ، فرد مبتلا را در درمان خویش یارى مى کند.
راه عملى درمان
دعا و در خواست ((خیر و خوبى )) و ((توفیق و سعادت )) براى دیگران ، پیمودن راهى متضاد با لعن و نفرین است که مى تواند مایه ضعف این رفتار ناپسند در انسان شود تکرار مداوم این راه موجب از بین رفتن عادت به نفرین شده ، این بیمارى را از وجود انسان زایل مى سازد.
بسیارى از دانشمندان اخلاق ، دعا به خیر را حالتى بر ضد لعن شمرده اند؛ همان حالتى که به معناى ستایش و تحسین کردن فرد مقابل است ؛ یعنى انسان دعا کند آن چه را که خودش دوست دارد، خداوند به طرف مقابل نیز عطا فرماید. به خصوص بهتر این است که از خدا بخواهد برادر ایمانى اش را در طاعات و عبادات موفق بدارد.
دعاى خیر بر خلاف لعن و نفرین آثار زیبا و مطلوبى به بار مى آورد که آگاهى و یادآورى آن ها نیز انسان را در ترک نفرین و لعن یارى مى کند. برخى از این آثار عبارتند از:
۱ -بین کسى که دعاى خیر مى کند و شخص مقابل او که مورد دعا قرار مى گیرد، صمیمیت ، الفت و وابستگى خاصى پدید مى آید که رشته ایمانى بین دو فرد را مستحکم تر از گذشته مى کند.
۲ – دعاى خیر، جلو کدورت و دشمنى را مى گیرد و نمى گذارد غبار عداوت بر روح بنشیند.
۳ – اثر دیگر دعاى خیر این است که وقتى انسان از خداوند خبرى را براى شخصى مى خواهد، خداوند همان خیر و چه بسا بیش تر را به او باز مى گرداند.
پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) فرمود:
من دعا لمؤ من یظهر الغیب قال الملک و لک مثل ذلک .
هر گاه شخصى براى برادر ایمانى اش پشت سرش دعاى خیر کند، فرشته مى گوید: مثل همان دعاى خیر نیز براى تو باشد.
در جاى دیگرى نیز روایت شده است که حضرت زین العابدین مى فرمود:
ان الملائکه اذا سمعوا المومن یدعو لاخیه المؤ من بظهر الغیب او یذکره بخیر قالو نعم الاخ انت لاخیک تدعوا له بالخیر و هو غائب عنک و تذکره بخیر قد اعطاک الله عز و جل مثلى ما ساءلت له واثنى علیک مثلى ما اثنیت علیه و لک الفضل علیه.
هر گاه فرشتگان بشنوند شخص مؤ من از خداوند براى برادر ایمانى اش در پشت او خیر مى خواهد یا از او به نیکى یاد مى کند، مى گویند: براى برادرت چه برادر خوبى هستى ! براى او خیر مى خواهى ؛در حالى که غایب است و پیش روى تو نیست و از او به خوبى یاد مى کنى .به درستى که خداوند آن خیر را براى تو دو برابر آن چه براى او خواستى ، باز مى گرداند و تو را دو برابر آن چه از او به خیر و خوبى یاد کردى مى ستاید و تو بر او فضیلت دارى .
تقویت نیروى خرد براى تسلط بر نیروى خشم ، راهى بس مناسب در زدودن ویژگى هاى زشت پدید آمده از خشم است . مهار کردن نیروى خشم راه را بر نفوذ بسیارى از بیماریهاى روحى – اخلاقى مى بندد؛ زیرا خشم سرکش آدمى سرچشمه بسیارى از رفتارهاى ناپسند او است .
اخلاق الاهی جلد چهارم آفات زبان//استاد ایت الله مجتبی تهرانی
بر عمر لعنت