علاّمه سیدمحمد حسین طباطبایی

در محامد و مکارم دو برادر: علّامه طباطبائىّ و برادر به قلم علامه سید محمد حسین طهرانی

ده سال تمام این دو برادر در نجف اشرف مشرّف و با هم بتحصیل کمال مشغول؛ و در دروس فقهىّ و اصولىّ و فلسفىّ و عرفانىّ و ریاضىّ پیوسته با یکدیگر تشریک مساعى داشته‏اند.

و بعلّت ضیق معاش و نرسیدن مقرّرى معهود از ملک زراعتى تبریز، ناچار از مراجعت به ایران مى‏گردند. و ده سال در قریه شادآباد تبریز جز مقدار مختصرى به فلاحت و زراعت اشتغال مى‏ورزند؛ تا آنکه امور فلاحت تا اندازه‏اى سر و سامان مى‏گیرد؛ و استاد علّامه براى حفظ حوزه علمیه قم از گزند حوادث عقیدتى طلّاب بقم مهاجرت مى‏کنند. و اخوى ایشان در خود تبریز ساکن شده و در آن سامان بتدریس طلّاب مشغول مى‏شوند.

آیت اللّه حاجّ سیّد محمّد حسن الهى در حوزه تبریز بتدریس فلسفه از شفا و اسفار و سایر کتب ملّا صدرا اشتغال مى ‏ورزند و احیانا بعضى از عاشقان راه خدا را دستگیرى مى‏نمایند؛ و بسر منزل مقصود رهبرى مى‏کنند.ایشان نیز بسیار مردى ساده و بى ‏آلایش و متواضع و خلیق و عارف باسرار الهیّه و مطّلع از ضمایر و مربّى پرارزش بوده ‏اند.

استاد ما از ایشان بسیار تمجید و تحسین مى‏نمودند؛ و فوق‏العاده اظهار علاقه و محبّت مى‏کردند؛ و مى‏فرمودند: در نجف اشرف نسخه خطّى منطق شفاى بوعلى که طبع نشده بود بدست ما رسید؛ و ما دو برادر تمام آن را با خط خود استنساخ نمودیم.

مى‏ فرمودند: برادر ما راجع به تأثیر صدا و کیفیّت آهنگ‏ها و تأثیر آن در روح و تأثیر لالائى براى کودکان که آنها را بخواب مى‏برد؛ و بطور کلّى از اسرار علم موسیقى، و روابط معنوى روح با صداها و طنین‏هاى وارده در گوش، کتابى نوشتند؛ که انصافا رساله نفیسى بود؛ و تا بحال در دنیاى امروز بى‏نظیر و از هر جهت بدیع و بى‏سابقه بود.

لیکن بعد از اتمام رساله، خوف آن را پیدا کرد که بدست نااهل از ابناء زمان و حکّام جائر بیفتد؛ و از آن حکومت‏هاى غیر مشروع دنیاى امروز استفاده و بهره‏بردارى کنند؛ لذا آن را به کلّى مفقود کردند.

حقیر موفّق بادراک محضر ایشان نشدم؛ گرچه ایشان مدّتى قریب یک سال نیز بقم مشرّف شده و در آنجا سکونت گزیدند؛ لیکن این مصادف با اوقاتى بود که براى تحصیل بنجف اشرف مشرّف بودم؛ و چون مراجعت کردم؛ ایشان به تبریز بازگشت نموده بودند؛ و پس از چند سالى رحلت کردند.

جنازه ایشان را به قم آوردند و در جوار مرقد مطهّر بى ‏بى حضرت معصومه سلام اللّه علیها، در آن طرف پل آهنچى در مقبره معروف به أبو حسین مدفون ساختند؛ و رحلت ایشان تأثیرى عمیق در استاد ما گذارد؛ و موجب پیدایش یا اشتداد کسالت قلبى و اعصاب شد.

و علّت دیگر سکته و در گذشت عیالشان بود که آن نیز تأثیر عمیقى در ایشان گذاشت؛ چون مهر و محبّت این بانوى بزرگوار، چون شیر و شکر با ایشان در آمیخته و زندگانى خوشى که بر اساس مهر و وفا و صفا پایه‏ گذارى شده بود برهم‏زد.

و چنانچه از پاسخ تسلیتى که براى حقیر نوشته‏اند پیداست؛ با آنکه چندین بار در این نامه، حمد خدا را بجا آورده و جملات الحمد للّه، و للّه الحمد تکرار شده است؛نوشته ‏اند: با رفتن او براى همیشه خطّ بطلان به زندگانى خوش و آرامى که داشته کشیده شد. این بانوى مؤمن که او نیز از خاندان طهارت و از بنات اعمام ایشانست دختر مرحوم آیت الله حاج میرزا مهدىّ آقاى تبریزى بود که او با پنج برادر خود آقایان: حاج میرزا محمّد آقا؛ و آقا حاج میرزا على اصغر آقا؛ و آقاى حاج میرزا کاظم آقا (داماد مظفّر الدّین شاه) و آقاى حاج میرزا رضا؛ و برادر دیگرى همه از علماء و از فرزندان مرحوم آیت الله آقاى حاج میرزا یوسف تبریزى بوده ‏اند.

 

 

[در احوال آقاى الهى برادر علّامه طباطبائىّ و زوجه ایشان‏]

ایشان مى‏فرمودند: عیال ما زن بسیار مؤمن و بزرگوار بود؛ ما در معیّت ایشان براى تحصیل بنجف اشرف مشرّف شدیم، و ایام عاشورا براى زیارت بکربلا مى‏آمدیم؛ پس از پایان این مدّت چون به تبریز مراجعت کردیم؛ روز عاشورائى ایشان در منزل نشسته و مشغول خواندن زیارت عاشورا بود؛ مى‏گوید:

دلم ناگهان شکست؛ و با خود گفتم ده سال در کنار مرقد مطهّر حضرت ابا عبد الله الحسین در روز عاشوراء بودیم؛ و امروز از این فیض محروم شده‏ایم.

یک‏مرتبه دیدم که در حرم مطهّر در زاویه حرم بین بالا سر و روبرو ایستاده ‏ام؛ و رو بقبر مطهّر مشغول خواندن زیارت هستم؛ و حرم مطهّر و خصوصیّات آن بطور سابق بود؛ ولى چون روز عاشورا بود، و مردم غالبا براى تماشاى دسته و سینه زنان مى‏روند، فقط در پائین پاى مبارک، مقابل قبر سایر شهداء چند نفرى ایستاده؛ و بعضى از خدّام براى آنها مشغول زیارت خواندن هستند.و چون به خود آمدم دیدم در خانه خود نشسته؛ و در همان محلّ مشغول خواندن بقیّه زیارت هستم.

بارى این بانوى بزرگوار نیز در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها در قبرستان مرحوم آیت الله حائرى یزدى در قسمت الحاقى، دست چپ در یکى از بقعه‏هاى خانوادگى مدفون شده‏اند.

و استاد ما پیوسته در عصرهاى پنجشنبه اوّل به زیارت این مخدّره و سپس به زیارت اخوى خود در ضمن زیارت اهل قبور مى‏رفتند.

 

 

روش علمى:

استاد متفکّر و در تفکّر عمیق بودند؛ هیچ‏گاه از مطلبى به آسانى عبور نمى‏کردند؛ و تا بعمق مطلب نمى‏رسیدند و اطراف و جوانب آن را کاوش نمى‏نمودند، دست‏ برنمى ‏داشتند. در بسیارى از مواقع که یک سؤال بسیط و ساده‏اى از ایشان مى‏ شد؛ در یک مسئله فلسفىّ و یا تفسیرى و یا روائى و ممکن بود با چند کلمه جواب فورى پاسخ داده شده، و مطلب تمام شود؛ ایشان قدرى ساکت مى‏ماندند و پس از آن چنان اطراف و جوانب و احتمالات و مواضع ردّ و قبول را بررسى و بحث مى‏نمودند- که حکم یک درسى را پیدا مى‏کرد.

 

در مباحث فلسفىّ از دائره برهان خارج نمى‏شدند؛ و مواضع مغالطه و جدال و خطابه و شعر را خوب از قیاسات برهانیّه جدا مى‏کردند؛ و تا مسئله به أولیّات و نظائرها منتهى نمى‏شد دست برنمى‏داشتند؛ و هیچ‏گاه مسائل فلسفىّ را با مسائل شهودىّ و عرفانىّ و ذوقىّ، خلط نمى‏نمودند؛ در مسائل فلسفىّ در موقع تدریس یک سخن از مسائل شهودىّ داخل نمى‏شد؛ و در این جهت با صدر المتألهین و حکیم سبزوارى فى‏الجمله متفاوت بودند.

 

بسیار دوست داشتند که در هر رشته از علوم، بحث از مسائل همان علم شود؛ و از موضوعات و احکام همان علم بحث و گفتگو شود؛ و علوم با یکدیگر در هم و بر هم نگردند؛ و بسیار رنج مى‏بردند از کسانى که فلسفه و تفسیر و اخبار را با هم خلط مى‏کنند؛ و چون برهان دستى از آنها نمى‏گیرد؛ و در مسئله درمى‏مانند بروایات و تفسیر متوسّل مى‏شوند و با استشهاد به آنها مى‏ خواهند برهان خود را تمام کنند.

 

از مرحوم ملا محسن فیض کاشانى بسیار تمجید مى‏کردند؛ و مى‏فرمودند: این مرد جامع علوم است و به جامعیّت او در عالم اسلام کمتر کسى را سراغ داریم؛ و ملاحظه مى‏شود که در علوم مستقلّا وارد شده؛ و علوم را با هم خلط و مزج نکرده است.

در تفسیر صافى و أصفى و مصفّى که روش تفسیر روائى را دارد؛ ابدا وارد مسائل فلسفى و عرفانى و شهودىّ نمى‏ گردد؛ در اخبار کسى که کتاب وافى او را مطالعه کند مى ‏بیند یک اخبارى صرف است و گوئى اصلا فلسفه نخوانده است؛ در کتاب‏هاى عرفانى و ذوقى نیز از همان روش تجاوز نمى ‏کند؛ و از موضوع خارج نمى ‏شود.با اینکه در فلسفه استاد و از مبرّزان شاگردان صدر المتألّهین بوده است.

استاد ما از بوعلى سینا تجلیل مى‏کردند؛ و او را در فنّ برهان و استدلال فلسفى از مرحوم صدر المتألّهین قوى ‏تر مى ‏شمردند؛ ولى نسبت بصدر المتألهین و روش فلسفى او، در دگرگونى فلسفه یونان و بسبک و روش تازه و نوین چون أصاله الوجود و وحدت و تشکیک در وجود و پیدا شدن مسائل جدیدى چون قضیّه إمکان أشرف، و اتّحاد عاقل و معقول، و حرکت جوهریّه، و حدوث زمانى عالم بر این اصل، و قاعده بسیط الحقیقه کلّ الأشیاء و نظایرها بسیار معجب و خوشایند بودند.

مهر تابان//علامه سید محمد حسین تهرانى

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=