آیت الله محمد جواد انصاریحکایات عرفای برجسته

لطف نهایی(آیت الله محمد جواد انصاری)

یک بار یکى از آشنایان از تهران خدمت آقاى انصارى رسید و براى دستوالعمل گرفتن اصرار کرد. ایشان فرمود: تو با خانمت بدرفتارى مى کنى ، برو اخلاقت رو درست کن ! حجاب تو این است .

اون شخص مى گفت : وقتى برگشتم همسرم خیلى با ناراحتى به من گفت : باز رفتى مسافرت ؟! خم شدم دستش رو بوسیدم ، تعجب کرد و پرسید این کار رو کى به تو یاد داده ؟ گفتم همان آقایى که مى گویى چرا رفتى پیشش .

ایشان هم به آقاى انصارى علاقمند مى شود و در سفر بعدى با هم به همدان مى آیند و خدمت آقا مى رسند و… یک روز یک بازارى خدمتشان آمد و گفت یک تیرگى در من ایجاد شده و نمى توانم نمازم را با توجه بخوانم .

مى فرمایند: براى این است که در فلان معامله اى که کردى دروغ گفتى ! برو استغفار کن و آن را جبران کن.

سوخته//موسسه مطالعاتی شمس الشموس

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=