یکى از دلایل انزواى آقاى انصارى و شرکت نکردن ایشان در بعضى مجالس و محافل همین قضیه است . آقاى احمد انصارى در این رابطه نقل مى کند که :
یک بار خیلى اصرار کردم که آقا مردم و روحانیون همدان خیلى از وضعیت شما ناراحتند و مى گویند شما انزوا اختیار کرده اید، چرا با این آقایون رفت و آمد نمى کنید؟ فرمود: شما کاریت نباشه ! چند روز گذشت باز همین قضیه را تکرار کردم ، تا دفعه سوم گفتم : آقا نمى خوام ایراد بگیرم فقط مى خوام علت آن را بدانم بعد مرحوم ابوى فرمود: مى گویم ولى به شرط آن که تا زنده هستم به کسى نگویى .
قضیه این است که یادم مى آید جلسه اى با این آقایون شرکت کرده کرده باشم و آنها در مورد شخص ثالثى غیبت نکرده باشند و چون یقین دارم جلسات این طوریى است ، رفتنش براى من حرام است . بعد این را به یکى از آقایان مراجع گفتم ، گفتند: به جدم قسم درست گفته . ایشان خیلى مقید و دقیق بودند و تا کسى مى خواست در مجلسشان غیبت کنه یا دروغى بگه امر به سکوت مى کردند، و مى فرمودند که تا همین حد کافیه بیش از این نگو.
و لا یغتب بعضکم بعضا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه …
سوخته// موسسه مطالعاتی شمس الشموس