او غلام سیاه به نام (رباح ) مسلمان تیز هوش و روشن بین بود، همواره در کنار پیامبر صلى اللّه علیه و آله مى زیست ، و درسهاى بزرگ اسلام را از محضر آن حضرت مى آموخت ، رباح در میان اصحاب پیامبر صلى اللّه علیه و آله به حضرت على علیه السلام علاقه فراوان داشت ، چرا که اسلام ناب را به معنى صحیح و وسیع کلمه در سیماى على مشاهد مى کرد، عاشق و شیفته على علیه السلام بود، و همواره محبت خود را به آن بزرگوار آشکار مى ساخت .
رباح غلام یکى از اربابان سنگدل و خدانشناس بود، ارباب و اطرافیان او، رباح را به خاطر پذیرش اسلام ، رنج مى دادند، و به جهت دوستى با على علیه السلام مى آزردند. سختگیرى آنها نسبت به این غلام باصفا به جایى رسید که او را تحت فشار سخت قرار داده و سرانجام با لب تشنه جان سپرد.
یک روز پیامبر صلى اللّه علیه و آله در مدینه کنار اصحاب حضور داشتند، ناگهان چشمشان به جنازه اى افتاد، که چند نفر آن را بر دوش گرفته و سوى قبرستان براى دفن مى بردند.
پیامبر صلى اللّه علیه و آله از صاحب جنازه اطلاع یافت ، صدا زد: (جنازه را به طرف من بیاورید.)
تشییع کنندگان جنازه را به محضر پیامبر صلى اللّه علیه و آله آوردند، حضرت على علیه السلام به پیامبر صلى اللّه علیه و آله عرض کرد:هذا رباح عبد بنى النجار، ما رانى قط الا قال : یا على انى احبک ؛ این جنازه رباح غلام طایفه بنى نجار است ، همیشه هرگاه مرا مى دید مى گفت : اى على ! من تو را دوست دارم .
پیامبر صلى اللّه علیه و آله دستور داد، پیکر آن غلام را غسل دادند، و با پیراهنى از پیراهن هاى خودش (پیراهن مخصوص پیامبر) او را کفن کردند، سپس جنازه را تشییع نمودند، ناگاه مسلمان تشییع کننده ، صیحه مرموز و اسرارآمیزى از آسمان شنیدند، علت آن را از پیامبر صلى اللّه علیه و آله پرسیدند، آن حضرت در پاسخ فرمود:
این صیحه صداى فرشتگان تشییع کننده است ، که آنها هفتاد هزار دسته اند، و هر دسته آنها را هفتاد هزار دیگر تشکیل مى دهد، همه آنها آمده اند و جنازه را تشییع مى کنند.
جنازه را آوردند تا اینکه در کنار قبر نهادند، پیامر صلى اللّه علیه وآله به درون قبر رفت ، در میان لحد قبر خوابیده ، سپس از میان قبر بیرون آمد و جنازه را در میان قبر نهاد، و سپس قبر را با خشتها پوشانید.
در آن هنگام که پیامبر صلى اللّه علیه وآله ، رباح را در میان قبر نهاد، به ناحیه سر رباح رفت و اندکى توقف کرد، و سپس به ناحیه پا آمد و پشت به قبر نمود.
حاضران از علت آن همه احترام و بزرگداشت پیامبر صلى اللّه علیه وآله نسبت به رباح پرسیدند، و آن حضرت به همه سؤ الها جواب داد از جمله پرسیدند: (چرا شما که در کنار سرش بودى ،به کنار پایش آمدى و پشت به قبر کرد؟)
پیامبر صلى اللّه علیه وآله فرمود: در کنار سرش حوریان بهشتى ، همسران آن غلام را دیدم که با ظرف هاى پر از آب ، نزد رباح آمدند، چون او تشنه از دنیا رفت ، آنها آب آوردند تا به او بنوشانند، و من دیدم او مرد غیور بود، و ناموس هاى او نزدش آمده اند، پشت به آنها کردم ، که به ناموس هاى او نگاه نکرده باشم .
از همه جالبتر اینکه پیامبر صلى اللّه علیه وآله به حضرت على رود کرد و فرمود:
واللّه ما نال ذلک الّا بحبّک یا علىّ؛ سوگند به خدا، این غلام به این همه مقامات نرسید، مگر به خاطر درستى و محبتى که به تو داشت اى على !.
سرگذشتهای عبرت انگیز//محمد محمدی اشتهاردی
دکمه بازگشت به بالا
-+=
يا على انى واللّه احبك
يا على انى واللّه احبك و انت عشقى و حبىبى و عزيزى