علما-طعلما-قعلمای قرن چهاردهم(معاصر شمسی)

زندگینامه آیت الله قاضى طباطبایى (شهادت ۱۱/۸/۱۳۵۸ ش )

images-1 زندگینامه  آیت الله قاضى طباطبایى (شهادت ۱۱/۸/۱۳۵۸ ش )


آل امیر عبدالوهاب 


از بزرگترین و قدیمى ترین طایفه از سادات علوى که به سرزمین ما مهاجرت نمودند خاندان امیر عبدالوهاب است که با سادات ((عبدالوهابیه )) مشهورند.


((این خاندان از ذریه حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام از نسل حسن مثنى ، از اولاد ابراهیم طباطبا هستند و در ابتدا جد بزرگوار آنها در زمان استیلاى خلفاى بنى عباس از خطه عربستان ، مدینه منوره به ایران هجرت نمودند و در اصفهان سکونت اختیار کردند ناگفته نماند که اولاد امام حسن مجتبى علیه السلام از صدر اول تا امروز، مردانى بزرگ و اشخاصى معروف و اغلب از علماء و بزرگان دین و دنیا بوده اند… مانند آیه الله بحرالعلوم و آیه الله شهید سید رضى الدین على بن طاووس حسنى …
اول کسى که مؤ سس این خاندان بزرگ در آذربایجان گردیده و ریشه این تبار برومند را در آن سامان کاشته عالم ربانى و فقیه متبحر شیخ الاسلام امیر عبدالغفار طباطبائى مى باشد…


خاندان عبدالوهاب چه در زبانها و چه در کتابهایى که در شرح حال آنان نگارش یافته است به دو نام ((قاضى طباطبایى )) و ((شیخ الاسلامى ))  مشهور و معروف بوده اند دلیلش این است که اکثر مردان این دودمان باعظمت از عالمان و بزرگان دین و سیاست بودند و سالیان درازى به امر قضاومت و حل و فصل امور اجتماعى و مردم اشتغال داشتند.


طلوعى دیگر


چند ساعتى از طلوع آفتاب یکشنبه ششم جمادى الاولى سال ۱۳۳۱ ق . نگذشته بود که خورشیدى دیگر از افق تبریز طلوع کرد. پسرى که با تولد خویش صفاى خانه را دو چندان ساخت و با گشودن چشمان کوچک و معصوم خود، سرور و شادى را به ارمغان آورد.
بعد از گذشت چند روز، پدر و مادر با ایمان نوزاد نام نیکو و زیباى ((محمد على )) (۸۲۳) را براى تازه تولد یافته انتخاب نمودند.
پدر بزرگوار سید محمد على ، حاج سید باقر (۸۲۴) مشهور به ((میرزا باقر))یکى از ستارگان درخشان و عالمان بزرگ ، از سادات اصیل و مشهور به علم و تقوا و جهاد خطه عالم پرور آذربایجان بود.


جلوه هاى زیبا


دوران کودکى سید محمد على در دامن پر مهر و محبت پدر و مادرى سپرى مى شد که خود از تربیت یافتگان سعادتمند مکتب اسلام بودند.چیزى که در آن روزگار، فکر پدر سید محمد على را به خود مشغول کرده بود مسئله بس مهم و خطیر تعلیم و تربیت فرزندان در خارج از منزل بود.


لذا بعد از مدتها و تفکر و برسى و مشورتهاى لازم به این نتیجه رسید که تعلیم و تربیت سید محمد على را به میرزا محمد حسین و برادر ارجمند خود حاج میرزااسدالله قاضى که هر دو از عالمان وارسته و مربیان دلسوز و آگاه و نمونه هاى چشمگیر اخلاق اسلامى بودند بسپارد. به دنبال این تضمین سید محمد على با شوق و اشتیاق وصف ناپذیر، در جلسه درس ‍ این بزرگواران حاضر شد و از شمع وجودشان استفاده ها برد.


نخستین گام


بعد از تسلط رضاخان بر مقدرات کشور ایران و گستردن بساط ظلم و ستم و اسلام ستیزى که مى رفت تمام مقدسات را از بین ببرد، بار دیگر حماسه سازان همیشه بیدار به رهبرى روحانیت آگاه ، در سراسر مملکت علم مخالفت برافراشتند و در مقابل اعمال خلاف شرع و ضد انسانى حکومت شوریدند.


این بار هم مثل گذشته تبریز قهرمان پرچم نهضت اسلامى را بر دوش گرفت و هماهنگ با سایر شهرها خروشید و موج اعتراض به راه انداخت .در آن هنگام که سید محمد على نوجوانى ۱۶ ساله بود با چشمان تیزبین خود برخوردهاى سیاسى و شیوه هاى هدایت مردم را از جانب پدر که دوشادوش بزرگ عالمان شهر به عهده داشتند دنبال مى کرد و راه و رسم مبارزه مى آموخت .


در سال ۱۳۴۷ ق . به دنبال قیام مردم تبریز به دستور حکومت دست نشانده و تحمیلى رضاخان پهلوى شید محمد على به همراه پدرگرامیش راهى تبعیدگاه شد و به مدت دو ماه ناگزیر به اقامت اجبارى در تهران گردید و از آن جا بار دیگر به مشهد مقدس تبعید شد و یکسال در آن دیار پاک ، دوران تبعید خود را گذراند. دژخیمان پهلوى به این مقدار هم رضایت ندادند و در غیاب آقا میرزا محمد باقر دستور دادند که خانه اش را در تبریز خراب نموده و جزو خیابان سازند بدون اینکه ضرر و زیان وى را جبران نمایند.
و این اولین تجربه مبارزاتى سید محمد على بود که در آن براى نخستین بار سوزش زخم بیداد حکومت پهلوى را بر قلب خود احساس کرد.


پیوند با آفتاب

در جام دلت باده ناب است نهان
آمیزه اى از آتش و آب است نهان
اندیشه تصویر تو در ماه خطاست
چون در تو هزاران آفتاب است نهان

سید محمد على قاضى از همان دوران جوانى ، به ماهیت ضدمذهبى رژیم جبار و خونخوار پهلوى پى برد. او که خود در ۱۶ سالگى طعم تلخ تیر زهرآلود نظام ستم شاهى را چشیده بود، از دیدن آن همه ظلم و ستم که همچون صاعقه بر سر مردم فرود مى آمد، رنج فراوان مى کشید و در تب و تاب شدیدى مى سوخت و مى ساخت . این بود که تصمیم قاطع بر مبارزه علیه استبداد گرفت و در این راه کمر همت بربست .


در آن روزگاران اختناق که تاریکى ظلم و ستم سراسر ایران زمین را فراگرفته بود، تنها خورشید حوزه علمیه قم بود که با تابش نور امید، دلهاى پرسوز سلحشوران را به روز روشن نوید مى داد و آنان را در برافروختن مشعل آزادى و برافراشتن پرچم اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله هدایت مى کرد.


طلبه جوان ، سید محمد على قاضى در پى همچون خورشیدى مى گشت تا در روشنایى آن با گام هاى پرصلابت به جهاد خود سرعت بیشترى بخشد.دیرى نپایید که آرزوى وى جامه عمل پوشید و چشم پرانتظارش به جمال عالمتاب ، ابرمرد تاریخ ، حضرت امام خمینى (ره ) روشن گشت .حضرت امام خمینى (ره ) در آن موقع از برجسته ترین اساتید حوزه علمیه قم بود و در رشته فلسفه دو کتاب مهم ((شرح منظومه )) و ((اسفار)) را تدریس مى کرد. تبحر علمى و روش جالب تدریس و همچنین خصوصیات ارزشمند اخلاقى و منش هاى والاى روحى امام ، باعث شده بود که حوزه تدریس ایشان پرجمعیت ترین درس حوزه باشد.


سید محمد على طباطبائى با شور و شوق وصف ناپذیرى در این دو درس ‍ امام شرکت جست و از همان زمان رابطه نزدیک و پیوند عمیقى بین او و رهبر کبیر انقلاب بر قرار شد. وى ضمن استفاده هاى علمى ، با بهره جویى از افکار بلند استادش به تلاش و کوشش جهت دست یابى به آرمانهاى مقدس ‍ انقلاب اسلامى پرداخت . اقامت ایشان در شهر مقدس قم که از سال ۱۳۵۹ ق . شروع شده بود به مدت ده سال به طول انجامید وى در این مدت علاوه از درسهاى حضرت امام از محضر آیات عظام : سید محمد حجت کوه کمرى ، سید صدرالدین صدر، سید محمد رضا گلپایگانى و دیگر اساتید زبردست بهره هاى شایانى برد.


مرید و مراد

چو خوش جانان و جان با هم نشینند
سر مویى میانشان در نگنجد

(عطار نیشابورى )


سید محمد على قاضى در سال ۱۳۶۹ ق . تصمیم بر هجرتى دیگر گرفت و این بار راه نجف را در پیش گرفت . وى قبل از عزیمت به عراق ، از وضع درس حوزه هاى علمیه آن سامان اطلاعات کافى بدست آورد و برنامه دقیق و منظمى جهت هر چه بیشتر استفاده نمودن از فرصتهاى گرانبها تنظیم نمود. به همین خاطر یکى دو روز از ورودش به سرزمین ولایت و امامت نگذشته بود که با جدیت تمام در حوزه هاى درسى بزرگ مردان علم و فقاهت همچون آیه الله العظمى سید محسن حکیم (ره ) و آیه الله العظمى سید ابوالقاسم خویى (ره ) و آیه الله العظمى حاج شیخ عبدالحسین رشتى و آیه الله العظمى شیخ محمد حسین کاشف الغطا و… شرکت جست و مشغول کسب علم و دانش و تحصیل در فنون مختلف فقه و اصول و فلسفه شد.


شهید قاضى در میان اساتید نجف براى آیه الله العظمى حاج شیخ محمد حسین کاشف الغطاء احترام فوق العاده اى قایل بود و بیشتر با آن مجاهد نستوه انس و الفت داشت و در واقع شیفته و مرید اخلاق والا و تبحر عمیق علمى و افکار بلند سیاسى ، اجتماعى کاشف الغطاء گشته بود.


غم فراق

 

در فرقت تو چاره اى از اشک و آه نیست
جز اشک و آه بر غم هجران گواه نیست
رفتى و در فراق تو دل بى پناه شد
اینک به غیر یاد تو دل را پناه نیست

(مصطفى قلیزاده )


اقامت در نجف و استفاده هاى علمى و معنوى از حوزه علمیه را مى توان از بهترین و شاداب ترین روزگاران عمر آیه الله قاضى طباطبائى بحاسب آورد. چرا که در آن ایام بهاران ، با شور و شوق به تحکیم مبانى فکرى خود پرداخت و به درجات عالى فقاهت و اجتهاد رسید و از مراجع بزرگى مثل آیه الله العظمى حکیم و آیه الله العظمى کاشف الغطاء و دیگران به اخذ اجازه اجتهاد نایل آمد.

ولى افسوس که آن ایام خوش خرم دیرپا نبود و زود به پایان آمد. ایشان بعد از سه سال رحل اقامت در نجف ، اواخر سال ۱۳۷۲ ق . (۱۳۳۱ ش .) بنا به علل ناگوارى ناگزیر شد حرم جد بزرگوارش را ترک نموده به تبریز مراجعت نماید. به همین خاطر غم فراق حرم مولى و فضاى روح بخش حوزه نجف به دلش چنگ انداخت .


آیه الله سید محمد على قاضى طباطبائى در سن ۴۲ سالگى با کوله بارى از علم و دانش و معرفت ، حوزه نجف را پشت سر گذاشت و به سوى زادگاه خود شهر مجاهد پرور تبریز رهسپار شد تا به وظایف بس سنگین خود، در جهت اشاعه فرهنگى غنى و پویاى آیین حیات بخش اسلام بپردازد. همان خدمات ارزنده اى بخش اسلام بپردازد. همان خدمات ارزنده اى که نتایج سودمندش در انقلاب شکوهمند اسلامى نمایان گشت ، آنطور که استاد بزرگوارش مجاهد نستوه آیه الله العظمى کاشف الغطاء پیش بینى کرده بود. ایشان در یکى از نامه هاى خود، خطاب به آیه الله قاضى چنین مى نویسد:


((اى سید بزرگوار و اى دانشمند والامقام … ما از حالا مى بینیم که مردم آذربایجان عموما و اهالى تبریز خصوصا از راهنمائیها و ارشادات شما بهره مند مى شوند و چه زود است تاءثیر خدمات ارزنده شما در نصرت حق و از بین بردن باطل محسوس و ملموس باشد و در یارى و کمک از حق چه بهتر و مقدم تر از شما است ؟

پدر روحى شما – محمد حسین


سال ۱۳۴۲ شمسى در تاریخ ایران زمین سالى است به یاد ماندنى و خاطره انگیز، سالى که بزرگ رهبر مستضعفان جهان با خروش بى امان خود چنان موج بنیان کنى به راه انداخت که مى رفت براى همیشه نظام ستم شاهى را به زباله دان تاریخ بسپارد. این بار امام بزرگوار عروسک هاى خیمه شب بازى و همچنین کاسه لیسان حکومت پهلوى را به هیچ انگاشته همچون عقاب تیزپرواز، ام الفساد جهانى را در نوک حمله خود قرار داد و با هجوم برق آسا، پنجه هاى پولادین و دشمن شکار خویش را بر سر امریکا فرود آورد. و به دنبال آن یاران با وفاى آن امام آزادگان ، به تبعیت از وى در سراسر کشور قد علم کردند و پرچم جهاد و مبارزه برافراشتند. در این مبارزه بى امان ، مجاهد نستوه آیه الله قاضى طباطبائى سهم بسزائى در برانگیختن احساسات پاک مردم داشتند. وى با سخنرانى هاى آتشین و پخش ‍ اعلامیه هاى ضد رژیم ، مردم قهرمان تبریز را به صحنه پیکار آورد و با این عمل شجاعانه خود، شعله بر خرمن دشمن انداخت و حال زارشان را پریشان تر ساخت . چراکه طاغوتیان به خوبى مى دانستند، قیام آذربایجان یعنى به حرکت در آمدن کل ایران ، و این همان کابوسى بود که دژخیمان همواره از آن وحشت داشتند.


در پى جوش و خروش امت مسلمان ، مرکزنشینان سازمان ضد امنیت با هماهنگى ((على دهقان )) استاندار وقت آذربایجان ، و ((حسن مهرداد)) رئیس ساواک تبریز، علامه سید محمد على قاضى را دستگیر و به پادگان زرهى تهران بردند و بعد از آن به سیاهچال مخوف قزل قلعه تحویل دادند که دو ماه و نیم ماندگار شدند و بعد از آزادى از زندان هم کسى حق رفت و آمد و تماس با ایشان را نداشت و همواره زیر نظر و مراقبت شدید ماءموران ساواک بود. و در تهران به عنوان تبعیدى زندگى مى کرد.


بافت کرمان


آیه الله قاضى به خاطر مبارزات بى امانش ، سالهائى از عمر پر برکت خود را در زندانها و تبعیدگاهها سپرى کرد که یکى از محلهاى تبعید وى بافت کرمان بود.روز سى ام آذر ماه ۱۳۴۷ ش . مصادف بود با یوم الله عید سعید فطر در شهر تبریز نما پرصلابت عید فطر در جو معنوى به امامت عالم ربانى حضرت آیه الله سید محمد على قاضى طباطبائى برگزار شد. ایشان که هیچ فرصى را از دست نمى داد، از این اجتماع باشکوه نهایت استفاده را کرد و بر علیه سردمداران رژیم سخنرانى کردند و ضمن گفتار آتشین نقاب از چهره کریه رژیم پهلوى برگرفت و روابط خفت بار دولت با رژیم عاصب و نامشروع صهیونیستى را محکوم کرد، غروب همان روز براى اداء نماز مغرب و عشاء به مسجد شعبان تشریف آوردند و بعد از نماز و پاسخ به ابراز احساسات مردم از مسجد خارج شد.


هنوز چند قدمى از در مسجد دور نشده بود که مزدوران وطن فروش وى را احاطه کردند و با اجبار سوار ماشین کردند. و سپس او را به بافت کرمان تبعید نمودند.بعد از اسکان در بافت کرمان ، هر روز یک مامور ساواک جهت حضور و غیاب تبعیدى به محل سکونت او سر مى کشید. اتاقى که آیه الله قاضى در آن ، روزهاى تنهایى مى گذراند، یک اتاق کوچک و محقرى بود که از سطح حیاط دو پله پایین تر بود. ماءمور ساواک طبق تعلیماتى که از طرف سازمان به او داده شده بود، با گستاخى و تبختر رفتار مى کرد و براى اینکه زور و حاکمیت دستگاه را به رخ تبعیدى کشیده باشد، بجاى وارد شدن از در اتاق ، با کفش از پنجره مى پرید وسط اتاق ، و با حالت غرور و خودخواهى و صداى خشن و ناهنجار دستور مى داد: زود باش امضاء کن …


چند روز بدین منوال گذشت و آیه الله قاضى چندبار به ایشان تذکر داد که ادب را رعایت کند ولى آن بى ادب گوشش بدهکار نبود و دست از کار بى شرمانه خود برنمى داشت .روزى هنگامى که مزدور خودفروخته با همان رفتار پست همیشگى به وسط اتاق پرید، سید دلاور بلافاصله کتاب سنگین و ضخیم ((المنجد)) را برداشت و محکم بر پس گردن ماءمور کوبید و فریاد زد:
بى ادب ! مگر نگفتم مودب باش …


ماءمور مغرور و خودباخته ، با زبونى و ترس از اتاق بیرون رفت و آیه الله قاضى با این عمل شجاعانه خود بار دیگر ثابت کرد که سرنیزه در مقابل نیروى پرتوان ایمان و استقامت محکوم به شکست است .
بعد از بافت کرمان ایشان را به زنجان تبعید کردند و بعد از اتمام آن در تاریخ ۶/۹/۱۳۴۸ به تبریز مراجعت کرد.


قیام خونین


در پى مبارزات ستم شاهى مردم و رهبرى پیامبر گونه امام خمینى (ره )، سراسر ایران به انبار باروت مبدل شده بود که هر لحظه انتظار جرقه اى که انتظارش مى رفت در سال ۱۳۵۶ شمسى از نوک قلم مزدورى جهیدن گرفت و آتش افروخت و بغض و نفرت درونى مسلمانان غیرتمند را شعله ور ساخت .


مقاله توهین آمیزى که در روزنامه رسمى و کثیرالانتشار اطلاعات به چاپ رسید و در آن نسبت به ساحت زعیم بزرگ و پیشواى عالیقدر جهان اسلام حضرت امام خمینى (ره ) هتاکى شده بود، چهره شهر مقدس قم را دگرگون ساخت …


مردم دیندار و متدین قم ، دست به تظاهرات زدند و سیل خشم و نفرت بر علیه حکومت به راه انداختند…
حرکت انقلابى و ضد سلطنتى مردم قم با گلوله هاى سرخ و آتشین مزدوران رژیم به خاک و خون کشیده شد و به دنبال آن سیاستگزاران جنایت پیشه دست به تدابیر شدید امنیتى زدند و به تمام نیروى خود را در سراسر ایران به حالت آماده باش در آوردند، روزها به سختى مى گذشت و با حرکت سنگین خود، روح مردم را مى آزرد دوباره دستگیرى ها شروع شد، عده اى از مجاهدان به زندان و گروهى دیگر روانه تبعید شدند و…


با نزدیک شدن چهلم شهداى قم ، روحانیت آگاه و در راءس آنها مراجع بزرگوار و امام امت با وجود سانسور شدید مطبوعات ، از طریق اعلامیه ها و سخنرانى هاى پرخاشگرانه ، جنایات بى شمار دستگاه حاکمه را بر شمردند و مردم را به برگزارى هر چه باشکوه تر مراسم یادبود به خون خفتگان ۱۹ دى فراخواندند.


در استان آذربایجان ، حضرت آیه الله قاضى با همکارى و همفکرى علماى بزرگ از جمله مجاهد نستوه آیه الله سید حسن انگجى (ره ) با انتشار بیانیه اى مردم همیشه در صحنه آذربایجان را به شرکت در مراسم یادبود شهداى قم دعوت کردند.


سه شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ شهر تبریز حال و هواى دیگرى داشت ، مجلس با شکوهى در مسجد حاج میرزا یوسف بر پا بود و مردم دسته دسته براى عزادارى مى آمدند. مزدورى به ساحت مقدس مسجد اهانت کرد و… زمان انفجار فرا رسیده بود. جوانى از غیرتمندان تبریز که از پاره کردن اعلامیه و سخنان توهین آمیز آن دژخیم به هیجان آمده بود با وى گلاویز شد، و او با استفاده از کلت جوان مجاهد را هدف تیر قرار داد و به شهادت رساند. در این لحظه مردم خشمگین جنازه خون آلود جوان قهرمان را برداشته همچون سیل خروشان به طرف خیابانها راه افتادند و سینماها و مشروب فروشیها و مراکز فرقه ضاله بهایى و طاغوتیان و ساختمان حزب منفور رستاخیز و تعدادى از بانکها و ساختمانهاى دولتى را به آتش کشیدند.


دلاور مردان تبریز با این حماسه سرنوشت ساز خود چنان ضربه اى بر پیکر دشمنان اسلام و قرآن آوردند که تا به امروز نظیرش را ندیده بودند. بدین ترتیب بذر نهفته در پانزده خرداد ۴۲، در ۱۹ دى ماه ۵۶ جوانه زد و در ۲۹ بهمن ماه شکوفا گردید و ۲۲ بهمن ۵۷ به بار نشست .


در راه اتحاد


آیه الله قاضى یکى از عالمان روشن بین و ژرف نگرى بود که همیشه بر وحدت اسلامى تاءکید داشت و در فرصت هاى مناسب با رفتار مدبرانه در جهت تحقق بخشیدن هر چه بیشتر وحدت بین مسلمانان جهان مى کوشید.
او مى گوید: ((یاد دارم در زمانى که از سوریه برگشته وارد عراق شدم و غروب نزدیک بود توقف کردیم که نماز مغرب ادا کنیم و حرکت نماییم ، وضو گرفته در صحن خانه وسیعى حصیر انداخته خواستم مشغول نماز باشم دیدم عده اى از جوانان اهل تسنن آمدند و در چند قدمى ایستادند، فهمیدم که مى خواهند بدانند که چطور سجده خواهم کرد! من هم در موقع سجده پیشانى را بر بالاى حصیر گذاشتم و سایر رفقا نیز اغلب از من تبعیت کردند، بعد از فراغت از نماز چند نفر از آنها جلو آمده از حقیقت سجده بر تربت کربلا که بعضى از همراهان نماز گذاشته بودند، سئوال کردند، واقع امر را به آنها بیان کردم ، بسیار قانع شده و امتنان بجا آوردند و اظهار نمودند که به ما جور دیگر تلقین کرده اند.


زمزمه هاى تنهایى


شعر، سیل خروشانى است که از دریاى پرمایه ذوق سرچشمه مى گیرد و موجى از احساسات و دریافت ها و باورهاى درونى را بر ساحل نشینان هنر دوست به ارمغان مى آورد.آیه الله سید محمد على قاضى طباطبائى سخنورى چیره دستى و شاعرى سخن شناس بود. او با طمع لطیفش چشمه ساران زیبایى جارى مى ساخت و تشنگان معرفت را سیراب مى کرد.گاهى سرود خشم مى سرود و حماسه مى آفرید و گاهى شجاعتى مى ستود و مدح و ثنا مى گستراند و زمانى دیگر نغمه دلنشین توحید و عرفان را به گوش روزگار زمزمه مى کرد. از اشعار نغز اوست :

چهل سال بیش با خرد و هوش زیستم
آخر نیافتم به حقیقت که چیستم
عاقل ز هست گوید و عارف ز نیستى
من در میان آب و گل هست و نیستم
من صدر بزم انس و مجلس نشین قدس
لیکن تو چون به بزم نشینى بایستم
زان خنده آمدم به کمالات دیگران
کاندر کمال خویش چو دیدم گریستم

در سنگر جمعه و جماعت


یکى از دستاوردهاى مهم انقلاب اسلامى احیاى سنت آیین عبادى ، سیاسى نماز جمعه و اقامه آن مى باشد بعد از پیروزى انقلاب به دستور حضرت امام (ره ) در تهران و چند شهر بزرگ مراسم پربار نماز جمعه برپا گردید در مرداد ماه ۵۸ طى حکمى از سوى رهبر کبیر انقلاب ، حضرت آیه الله قاضى به عنوان نماینده تام الاختیار و امام جمعه تبریز منصوب گردید و همه هفته با حضور در مراسم با شکوه نماز جمعه با ایراد خطبه و ارشاد و راهنمائى مردم پرداخت .


اولین شهید محراب

 

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
روبه صفتان زشتخو را نکشند
گر عاشق صادقى ز کشتن مهراس
مردار بود هر آنکه او را نکشند

هنوز شش ماه از طلیعه انقلاب شکوهمند اسلامى نگذشته بود که ستاره درخشانى از آسمان پرفروغ علم و فقاهت غروب کرد. این بار دست پلید استکبار جهانى از آستین کثیف ، گروهک منحرف فرقان بیرون زد و ناجوانمردانه استاد بزرگ حوزه و دانشگاه آیه الله مطهرى را به شهادت رساند…


وقتى خبر شهادت مظلومانه استاد مطهرى ، به گوش آیه الله قاضى رسید بسیار متاءثر شد و همواره به اطرافیان خود مى گفت : کاش بنده هم مثل استاد مطهرى ، روزى به شهادت برسم . چند روز بعد دعایش مستجاب شد!سرانجام بعد از عمرى مجاهدت و تعلیم و تربیت و نویسندگى ، به تاریخ ۱۱ آبانماه ۱۳۵۸ در حالى که روز عید قربان نماز عید خوانده بود بهنگام شب بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد شعبان خود قربانى دین خدا گشت بار دیگر گروه فرقان با این جنایت هولناک دل امت و امام را جریحه دار ساخت .

 

در نمازم خم ابروى تو با یاد آمد
حالتى رفت که محراب به فریاد آمد

(حافظ شیرازى )


دلدارى خورشید


بعد از شهادت مظلومانه اولین شهید محراب نظام مقدس و خونبار جمهورى اسلامى ، در حالى که تمام مجامع بین المللى لب فرو بسته بودند و دم نمى زدند و سازمان دروغین حمایت از حقوق بشر با سکوت مرگبارش ‍ زخم جانکاهى بر دل زجرکشیدگان و محرومان مى گذاشت بار دیگر خورشید انقلاب در آسمان غمبار و تاریک ایران درخشیدن گرفت و زلال روح بخش و امیدآفرینى بر دل هاى پرالتهاب و داغدار مردم انقلابى جارى ساخت :


بسم الله الرحمن الرحیم
ععع انا لله و انا الیه راجعون
با کمال تاءسف ضایعه ناگوار شهادت عالم مجاهد حجه السلام والمسلمین آقا حاج سید محمد على قاضى طباطبائى رحمه الله علیه بر عموم مسلمانان متعهد و علماء اعلام مجاهد و مردم غیور و مجاهد آذربایجان و به خصوص بازماندگان این شهید سعید تسلیت عرض ، و از خداوند متعال صبر انقلابى براى مجاهدین در راه حق و اسلام خواستارم ملت عزیز و برومند ایران ، و آذربایجانیان غیرتمند عزیز، باید در این مصیبت هاى بزرگ که نشانه شکست حتمى دشمنان اسلام و کشور و عجز و ناتوانى و خودباختگى آنان است هر چه بیشتر مصمم و در راه هدف و اعلاى اسلام و قرآن مجید بر مجاهدات خود افزوده و از پاى ننشینند تا احقاق حق مستضعفین از جباران زمان بنماید.


عزیزان من در انقلابى که ابرقدرتها را به عقب رانده و راه چپاولگرى آنان را از کشور بزرگ بسته است این ضایعات و ضایعات بالاتر اجتناب ناپذیر است ما باید از کنار این وقایع با عزم و خونسردى بگذریم و به راه خود که راه جهاد فى سبیل الله است ادامه دهیم .
شهادت در راه خداوند، زندگى افتخارآمیز ابدى و چراغ هدایت براى ملت هاست ، ملتهاى مسلمان از فداکارى مجاهدین ما در راه استقلال و آزادى و اهداف توسعه اسلام بزرگ الگو بگیرد و با پیوستن بهم سد استعمار و استثمار را بشکنند، به پیش به سوى آزادى و زندگى انسانى بروند. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و رحمت و مغفرت براى شهداى راه حق و شهید سعید طباطبائى خواستارم .

۱۱ ذى الحجه الحرام ۱۳۹۹ روح الله الموسوى الخمینى


فرداى آن روز مردم مصیبت زده آذربایجان در حالى که سیل اشکشان جارى بود و قلب شان را غم و اندوه فراگرفته بود، پیکر پاک آن شهید را تشییع کردند و در آرامگاه خانوادگى واقع در مسجد مقبره به خاک سپردند.


ره آورد فکرى


شهید محراب آیه الله قاضى از جمله قم بدستان پرکارى بود که در طول عمرشان با تلاش گسترده و نیتى خالصانه توانست تحقیقات ارزنده اى را با بیانى رسا و قلمى شیوا و نثرى استوار به جهان وسیع فرهنگ اسلامى عرضه بدارد.کار تحقیقاتى و نویسندگى آن بزرگوار از دو جهت حائز اهمیت است ، یکى نوشتن کتابهاى مستقل در رشته هاى مختلف که مورد نیاز بود و تاءلیفى صورت نگرفته بود و دیگرى با تعلیقه و تصحیح و مقدمه نویسى بر آثار گرانقدر دیگر دانشمندان و چاپ مجدد آنها، افکار بلند و ارزشمند آنان را احیا کرد.


ره آورد فکرى شهید قاضى که به صورت نوشته به یادگار مانده است عبارتند از:
۱٫ الاجتهاد و التقلید (عربى – خطى )
۲٫ الفوائد (فقهى – تاریخى )
۳٫ خاندان عبدالوهاب (فارسى – خطى )
۴٫ کتاب فى علم الکلام (عربى – خطى )
۵٫ فصل الخطاب فى تحقیق اهل الکتاب (عربى – خطى )
۶٫ السعاده فى الاهتمام على الزیاره (عربى – خطى )
۷٫ اجوبه الشبهات الواهیه (فارسى – خطى )
۸٫ رساله فى اثبات وجود الامام علیه السلام فى کل زمان (عربى – خطى )
۹٫ سفرنامه بافت (بافت کرمان )، (فارسى ،خطى )
۱۰٫ المباحث الاصولیه (عربى – خطى )
۱۱٫ حاشیه بر کتاب رسائل شیخ انصارى (ره )
۱۲٫ حاشیه بر کتاب مکاسب شیخ انصارى (ره )
۱۳٫ حاشیه بر کفایه الاصول آخوند خراسانى (ره )
۱۴٫ تقریرات اصول آیه الله حجت کوه کمرى
۱۵٫ تاریخ قضا در اسلام
۱۶٫ صدقات امیرالمؤ منین و صدیقه طاهره علیه السلام
۱۷٫ حدیقه الصالحین
۱۸٫ رساله در دلالت آیه تطهیر بر اهل بیت علیه السلام
۱۹٫ رساله در اوقات نماز
۲۰٫ رساله در مباهله
۲۱٫ رساله فى مساله الترتب
۲۲٫ رساله در نماز جمعه
۲۳ تعلیقات بر کتاب الفردوس الاعلى تاءلیف علامه شیخ محمد حسین کاشف الغطاء (عربى چاپى )
۲۴٫ تحقیق درباره روز اربعین حضرت سید الشهدا علیه السلام (فارسى – چاپى )
۲۵٫ تعلیقات بر کتاب انوار نعمانیه (عربى – چاپى )
۲۶٫ مقدمه و تعلیقه بر تفسیر جوامع الجامع طبرسى (عربى – چاپى )
۲۷٫ تعلیقات بر کتاب اسلام صراط مستقیم (فارسى – چاپى )
۲۸٫ تعلیقات بر کتاب کنزالعرفان (عربى – خطى )
۲۹٫ مقدمه بر کتاب صحائف الابرار کاشف الغطاء (عربى – چاپى )
۳۰٫ آثار تاریخى آیه الله العظمى حکیم (فارسى – چاپى )
۳۱٫ مقدمه بر تنقیح الاصول آقا رضا متوفى ۱۳۳۷ شمسى
۳۲٫ مقدمه بر کتاب مرآت الصلوه
۳۳٫ پیشگفتار بر علم امام علامه طباطبائى
۳۴٫ مقدمه بر کتاب معجزه و شرایط آن
۳۵٫ مقدمه بر کتاب جنه الماوى (عربى – چاپى )
۳۶٫ پاورقى بر تعلیقات بر کتاب اللوامع الالهیه فى المباحث الکلامیه (عربى – چاپى )
۳۷٫ مقدمه بر انیس الموحدین نراقى (فارسى – چاپى )
۳۸٫ تحقیق در ارث زن از دارائى شوهر (فارسى – چاپى )
۳۹٫ علم امام علیه السلام (فارسى – چاپى )
۴۰٫ مقدمه برالعقائد الوثنیه فى الدیانه النصرانیه (عربى – چاپى )
۴۱٫ ترجمه مسائل قندهاریه (از عربى به فارسى )
۴۲٫ مقدمه بر تاریخ ابن ابى الثلج بلخى (عربى – چاپى )
۴۳٫ مقالات متعدد چاپ شده در مجلات عربى چاپ صیدا (لبنان )
ایشان علاوه بر آثار فکرى ، آثار اجتماعى و عمرانى بسیارى هم از خود به یادگار گذاشته اند.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

گلشن ابرار جلد ۲//جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=