شعرا-ششعرا-عشعرای قرن ششمعلمای قرن ششم

زندگینامه محمد شرف‌الدین عبدالمؤمن(متوفی۵۹۱ه ق)

شرف‌الدین عبدالمؤمن ، محمدبن هبه‌الله‌بن محمدبن هبه‌الله بن حمزه شغروه اصفهانی، از عالمان و شاعران قرن ششم. در منابع، نام شغروه به شکلهای متفاوت آمده است: شمروه (ابن ابی‌الوفا، ج ۳، ص ۵۶۸)، شغروه (همان، ج ۲،‌ص ۱۱۳)، سغرویه (همان، ج ۲، ص ۲۰۲)، شروه (همان، ج ۲، ص ۴۷۷)، شوروه (همان، ج ۳، ص ۵۶۸)، شغروه (همان، ج ۲، ص ۵۰۷)، شقروه (حاجی‌خلیفه، ۱/۱۱۶؛مدرس، ۳۰۷)، و شغرده‌ای (واله داغستانی، ۱/۳۲۸). در بیشتر منابع، نام وی به صورت شغروه آمده است (عوفی، ج ۱، ص ۲۶۸؛دولتشاه سمرقندی، ص ۱۵۴؛شمس قیس رازی، ص ۱۵۳ ، ۳۷۴ ، ۴۲۶؛حمدلله مستوفی، ص ۱۵۴؛امیر علیشیر نوایی، ص ۳۳۹؛ بلیانی، ج ۳، ص ۱۷۹۰).

در توجیه شغرده‌ای گفته شده که شرف اهل شغر است و شفر، دهی است از اضافات اصفهان که به آن پژوه می گویند (واله داغستانی، ج ۱، ص ۳۲۸). این توجیه درست نمی‌نماید و گویا نسبت شفرده‌ای برساختۀ ذهن متأخران است (قزوینی، ج ۱، ص ۳۵۹). به احتمال بسیار، همان صورت شغروه درست است، چون خاندان شغروه از خاندانهای سرشناس اصفهان در سدۀ ششم بوده‌اند و شرف نیز از همان خاندان است (اقبال، ص ۱۰۸ـ۱۱۷).

دربارۀ نام این خاندان و وجه تسمیۀ آن (نفیسی، ج ۱، ص ۶۴۵؛اقبال، ص ۱۰۸) و تلفظ دقیق شغروه بحثهایی وجود دارد و سه صورت شَغَروه، شُفْروه و شَفْروه را پیشنهاد کرده‌اند (اسماعیلی، ص ۲۶) .رفیع‌الدین لبنانی، شاعر معاصر و همشهری شرف، بیتی دارد که تلفظ شفروه را تا حدودی آشکار می‌سازد:«کس ار ز آل شفروه بپرسدم باری به یک پیام ز سعد جناب بازآرد» (لبنانی،ص۱۷۶). با توجه به وزن بیت و قواعد عروض، «ر» در شغروه قطعاً ساکن است: شفرْوه. اما، تلفظ «ش» و «ف» در شفرْوه هنوز به طور دقیق مشخص نیست.

خاندان شغروه در قرن ششم و هفتم پرچمدار علم و ادب بودند و در اصفهان و قزوین و شیراز شهرت داشتند(ابن‌ابی الوفا، ج ۲، ص ۱۱۳، ۲۰۲، ۴۷۷، ۶۹۲،‌ج ۳، ص ۵۶۸؛اقبال، ص ۱۰۸ـ ۱۱۷).

شش تن از ایشان از وعاظ و قضاه و ادبا و محدثان معروف زمان خود به شمار می‌رفتند:

هبه‌الله‌بن محمدبن هبه‌الله‌بن حمزه اصفهانی، فقیه و قاضی حنفیان اصفهان (پدر شرف)؛
شرف‌الدین عبدالمؤمن ‌بن هبه‌الله‌بن محمد هبه‌الله‌بن حمزه، واعظ (شرف شغروه)؛
ابوالوفا عبیدالله‌بن هبه‌الله‌بن محمدبن هبه‌الله‌بن حمزه، واعظ قزوینی معروف به ابن‌شغروه (برادر شرف)؛
ابوالبرکات رزق‌الله‌بن هبه‌الله‌بن محمد قزوینی، معروف به ابن‌شغروه (برادر شرف)؛
فضل‌الله‌بن هبه‌الله‌بن محمدبن هبه‌الله‌بن حمزه قزوینی، معروف به ابن‌شغروه (برادر شرف)؛
حسین‌بن عبیدالله‌بن هبه‌الله‌بن محمدبن هبه‌الله‌بن حمزه قزوینی، معروف به ابن شغروه (برادرزادۀ شرف و پسر ابوالوفا).

در تذکره‌ها به تاریخ تولد شرف اشاره‌ای نشده است. اما تاریخ تولد دو برادر کوچکتر او مشخص است: عبیدالله در ۵۳۴ به دنیا آمده است (ابن ابی‌الوفا، ج ۲، ص ۵۰۷) و فضل‌الله در ۵۳۶ (همان، ج ۲، ص ۶۹۲) .

با توجه به اینکه تمامی افراد خانواده به واسطۀ شرف معرفی می‌شوند، او می بایست سالها پیش از ایشان به دنیا آمده باشد . بر اساس حدس نفیسی، تاریخ تولد او را می‌توان دهۀ اول قرن ششم در نظر گرفت (نفیسی، ج ۱، ص ۶۴۷).

شرف از نزدیکان جمال‌الدین عبدالرزاق، مجید بیلقانی و رفیع‌الدین لبنانی بوده و وقتی مجیر به اصفهان آمده میان آنها هجوهای رکیک رد و بدل شده است (آذر، ج ۳، ص ۹۴۸، ۹۴۹). حجم عظیمی از دیوان شرف را مدایح تشکیل می‌دهد. ازجمله ممدوحان او بوده¬اند: ابوالمظفر رکن‌الدین ارسلان سلجوقی، رکن‌الدین طغرل سلجوقی، اتابک شمس‌الدین ایلدگز، اتابک شیرگیر، فخرالزمان مجدالدین اسماعیل، ابوالفتح ملکشاه‌بن محمود سلجوقی، علاءالدین تکش خوارزمشاه، ارسلان شاه، اتابک قزل ارسلان، آل صاعد، رکن‌الدین ابوالعلا صاعدبن مسعود (صدر اصفهان)، و ‌رکن مسعودبن صاعد (صدر جهان).

شرف‌الدین و خاندانش حنفی مذهب بودند (ابن‌ابی‌الوفا، ص ۵۹۰). شرف حنفی بودن خود را دربرخی از اشعار و مدایح خود بیان کرده است (اسماعیلی، ص ۱۵).

ازاو دیوانی در هشت هزار بیت باقی است ، شامل قصیده، ترکیب بند، ملمّع، قطعه، غزل و رباعی . قصاید عمده‌ترین بخش دیوان اوست. در بخش کوچکی از دیوان، وی در قالب قطعه به هجو و هزل پرداخته است. دیوان شرف تاکنون به چاپ نرسیده است .دو پایان‌نامه در دانشگاه تهران(یکی تالیف مرتضی جعفری در ۱۳۴۶ش و دیگری تالیف عصمت اسماعیلی در ۱۳۸۰ ش) نوشته شده که دربارۀ زندگی شرف و تصحیح دیوان اشعار اوست.

دربارۀ چگونگی شعر شرف در جنگها و تذکره‌ها سخن چندانی گفته نشده و همان مقدار اندک هم نقل جملات عوفی است که معاصر شغروه بوده است (عوفی، ج ۱، ص ۲۶۸).

بسیاری از شعرهای شرف از نظر شکل و مضمون در مرز میان غزل و قصیده است (اسماعیلی، ص ۹۰). قصایدش عمدتاً مدحی است و به همراه انوری، خاقانی، سنایی و جمال‌الدین عبدالرزاق از بنیانگذاران استقلال غزلی است که از تغزل آغازین قصاید جدا شده است (همان، ص ۸۵).

غزلش سوز و گداز و رقت و لطافت ندارد. معانی اختراعی و پرتکلف و پیچیده ، که تمایل او و تمام شاعران حوزۀ آذربایجان و عراق در آن دوره بوده ، در شعرش زیاد است. آثار علوم عقلی و ادب عربی در شعرش بسیار محسوس است (اسماعیلی، ص ۸۹).

علاوه بر دیوان، شرف کتابی دارد به زبان عربی به نام اطباق الذهب فی‌المواعظ و الخطب، که به سبک مقامات حمیدی است و در مقابل اطواق الذهب زمخشری نوشته شده است. اطباق مشتمل است بر یکصد مقاله در وعظ و نصیحت ، که شرف آن را به درخواست احمدبن محمدبن علی خویی( از بزرگان و اولیای زمانش) نوشته است. کتاب به زبان منشیانۀ فصیح نوشته شده است و قدرت وی را در این زبان نشان می دهد(رجوع کنید به هادی‌زاده، ج ۱، ص ۹۳).

بر اطباق الذهب شرحی نوشته شده است به نام معیارالادب فی شرح اطباق الذهب فی علم‌الادب از میرعباس‌بن علی اکبر الموسوی.

اطباق الذهب بارها به چاپ رسیده، که از جمله چاپهای آن است : تصحیح مجید هادی زاده در کتاب نصوص و رسائل در ۱۳۸۵ش؛چاپ سنگی لکهنو در ۱۳۴۲؛و چاپ یوسف افندی بنهانی در۱۳۰۰ در بیروت.

رحلت

سال دقیق در گذشت شرف، همچون تولد او، مبهم نیست، اما چون شعری در مدح علاءالدین تکش خوارزمشاه دارد که با شکست دادن طغرل‌بن ارسلان در حدود ۵۹۱ بر اصفهان مسلط شد (اسماعیلی، ص ۳۱)، می بایست بعد از سال ۵۹۱ درگذشته باشد. در منابع متاخر، تاریخ وفات او را سال ۵۹۸ (طهرانی، ص ۵۱۳) و نیز ۶۰۰ (ریاحی، ص ۷۶) نوشته‌اند.



منابع:

(۱) ابن ابی‌الوفاء القرشی الحنفی، جواهرالفصیه، ۱۹۷۸؛
(۲) اطباق‌الذهب (چاپ سنگی)، لکهنو ۱۳۴۲؛
(۳) نصوص و رسائل، تصحیح مجید هادی‌زاده، ج ۱، اصفهان، هستی‌نما، ۱۳۸۵؛
(۴) لبنانی، رفیع الدین، دیوان، به اهتمام تقی بینش پژوه، تهران ۱۳۶۹؛
(۵) عوفی، محمد، لباب‌الباب، از روی چاپ براون و قزوینی، به کوشش سعید نفیسی، تهران۱۳۳۵؛
(۶) قزوینی، محمد، تعلیقات لباب‌الالباب، لیدن ۱۲۸۱؛
(۷) «خاندان‌های مشهور»، اقبال، عباس، یادگار، سال ۵، شماره ۶ و ۷؛
(۸) واله داغستانی، علی قلی خان، ریاض‌الشعرا، مقدمه، تصحیح و ترتیب پرفسور شریف حسین قاسمی، کتابخانۀ رضا رامپور، ۲۰۰۱؛
(۹) دولتشاه سمرقندی، تذکرهالشعرا، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۰۱؛
(۱۰) نوایی، امیر علیشیر، مجالس‌النفائس، به کوشش علی اصغر حکمت،تهران ۱۳۲۳؛
(۱۱) مدرس،‌ میرزا محمدعلی، ریحانه‌الادب، تهران ۱۳۴۶؛
(۱۲) مستوفی، حمدلله، تاریخ گزیده، به اهتمام دکتر عبدالحسین نوایی، تهران۱۳۶۴؛
(۱۳) آذر، لطفعلی بیک، آتشکده آذر، تصحیح و تحشیه و تعلیق حسن سادات ناصری، تهران ۱۳۳۹؛
(۱۴) طهرانی، آقابزرگ، الذریعه، ج ۹، تهران۱۳۳۸؛
(۱۵) اسماعیلی، عصمت، تصحیح انتقادی دیوان شرف‌الدین شغروه و تحقیق در زندگی و آثار و سبک شاعر (پایان‌نامۀ دکتری دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران)، ۱۳۸۰؛
(۱۶) ریاحی، محمدامین، مقدمه نزهه‌المجالس، تهران ‌۱۳۶۶؛
(۱۷) بلیانی، تقی‌الدین محمد، عرفات العاشقین و عرصات‌العارفین، توضیح و تصحیح سیدمحسن ناجی نصرآبادی، تهران۱۳۸۸؛
(۱۸) حاجی‌خلیفه، کشف‌الظنون، ۱۴۰۲؛
(۱۹) رازی، شمس قیس، المعجم فی معاییراشعارالعجم، تصحیح علامه قزوینی با تصحیح مجدد مدرس رضوی، تهران ، بی‌تا.

دانشنامه جهان اسلام جلد  ۱۵

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=