علما-الفعلمای قرن سیزدهم

زندگینامه شیخ مرتضى انصارى (۱۲۸۱ -۱۲۱۴ه.ق)(کتاب فقهای نامدارشیعه)

گفتار استاد:

«نسبش به جابر بن عبد الله انصارى،از صحابه بزرگوار رسول خدا(ص)مى ‏رسد.

در دزفول متولد شده و تا ۲۰ سالگى نزد پدر خود تحصیل کرده،و آنگاه همراه ‏پدر به عتبات رفته است و علماى وقت که نبوغ خارق العاده او را مشاهده کردند،از پدر خواستند که او را نبرد.او در عراق چهار سال توقف کرد و از محضراساتید بزرگ استفاده کرد.آنگاه در اثر یک سلسله حوادث ناگوار،به وطن‏ خویش بازگشت.بعد از دو سال،بار دیگر به عراق رفت و دو سال تحصیل کرد وبه ایران مراجعت نمود.تصمیم گرفت از محضر علماى بلاد ایران استفاده کند.

عازم زیارت مشهد شد و در کاشان با حاج ملا احمد نراقى صاحب کتاب‏«مستندالشیعه‏»،و صاحب کتاب معروف‏«معراج السعاده‏»فرزند ملا مهدى نراقى سابق‏ الذکر ملاقات کرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود.شیخ انصارى‏ سفرى به اصفهان و سفرى به بروجرد رفته و در همه سفرها،هدفش ملاقات‏ اساتید و استفاده از محضر آنان بوده است.در حدود سالهاى ۱۳۵۲ و۱۳۵۳ براى‏آخرین بار به عتبات رفت و به کار تدریس پرداخت.بعد از صاحب جواهرمرجعیت عامه یافت.شیخ انصارى را«خاتم الفقهاء و المجتهدین‏»لقب‏داده ‏اند.او از کسانى است که در دقت و عمق نظر،بسیار کم‏ نظیر است.علم اصول‏ و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدى کرد.او در فقه و اصول ابتکاراتى دارد که‏ بى‏ سابقه است.دو کتاب معروف او، «رسائل‏»و«مکاسب‏»کتاب درسى طلاب‏ شده است.علماء بعد از او شاگرد اویند.حواشى متعددى از طرف علماى بعد ازاو به کتابهاى او زده شده.بعد از محقق و علامه حلى و شهید اول،شیخ انصارى ‏تنها کسى است که کتابهایش از طرف علماى بعد از خودش مرتب حاشیه خورده و شرح شده است.» (۱)

نام او شیخ مرتضى فرزند محمد امین بن شمس الدین بن احمد بن نور الدین بن‏ محمد صادق شوشترى دزفولى،یکى از نامورترین و پرآوازه‏ ترین فقهاء و مراجع‏ عالیقدر تقلید در عصرهاى اخیر،و یکى از محقق‏ ترین چهره‏ هاى علمى و فقهى قرون‏ متاخر به شمار مى ‏آید.نام پرشکوه شیخ مرتضى انصارى،توام با نبوغ و ابتکار و تحول و دقت مى ‏باشد.

او آغازگر و پایه‏ گذار اصول نوینى در فقه و اصول جعفرى است که در قرنهاى اخیر به‏ حق او را شایسته دریافت لقب‏«خاتم الفقهاء و المجتهدین‏»نموده است.هر چند او درزندگى و حیات مادى و معنوى خویش پیراسته و منزه از هر نوع تظاهر و تفاخر بوده ‏است و در تلاشهاى علمى خود جز خدا و رضایت او و جز پیش برد احکام الهى،فکر واندیشه دیگرى نداشته است و به تعبیر شاگرد نامدارش،مرحوم آیه الله حاج میرزاحبیب الله رشتى،«او تالى تلو مقام عصمت در علوم و اصول بود.» (۲)

نام مرحوم شیخ مرتضى با دو کتاب بسیار ارزنده‏«فرائد الاصول‏»و«المکاسب‏»در اصول و فقه همراه است و با این دو اثر جاویدان،نام خود را در پهنه معارف اصیل اسلام جاودانه کرده است، کتابهایى که هم اکنون در دنیاى دانش و معارف اسلامى اعتبارجهانى دارد و حوزه‏ هاى علمیه چندین سال با درس و بحث و تحقیق روى آن دو کتاب‏ سرمایه‏ گذارى نموده و وقت صرف مى ‏کنند.

ولادت او:

او در هیجدهمین روز ماه ذیحجه به سال ۱۲۱۴،روز غدیر،روز«اکمال دین واتمام نعمت‏»در شهر قهرمان پرور دزفول از سلاله پاک یکى از اخلاف جابر بن عبد الله‏ انصارى صحابى نامدار پیامبر عالیقدر اسلام(ص)پا به عرصه وجود نهاد و به مناسبت ‏تولد در روز ولادت على(ع)،نام مرتضى انصارى براى او انتخاب گردید.پدرش‏«شیخ ‏محمد امین‏»از مبلغین و مروجین شریعت مقدسه اسلام و مادرش دختر یکى از علماى ‏محل و بانویى پرهیزکار و با تقوى در عصر خود، هر دو از اخیار و نیکان و صالحان‏ عصر بوده ‏اند.

او در چنین خانواده‏اى چشم به جهان گشود و رشد و بالندگى آغاز نمود و ازهمان دوران کودکى به فرا گرفتن قرآن و معارف اسلامى پرداخت و به زودى آثار نبوغ وذکاوت در او مشاهده گردید.پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه واصول پرداخت و در این دو رشته،آن چنان استعداد و شایستگى نشان داد که حیرت‏همگان را برانگیخت و در عنفوان جوانى به درجه عالیه اجتهاد نائل آمد.

مسافرت به کربلا:

او در سال (۱۲۳۲ ه.ق) در سن هیجده سالگى همراه پدرش به قصد زیارت‏ عتبات عالیات به عراق مسافرت کرد و در کربلا به توصیه عموى مکرمش شیخ حسن ‏انصارى به خدمت‏ سید مجاهد که از علماى نامدار کربلا بود رسید و بر او مهمان شد.

تصادفا در همان ملاقات نخست،مباحثه‏ اى بین او و علامه سید مجاهد پیرامون‏ وجوب یا حرمت نماز جمعه در دوران غیبت درگرفت که طى آن سید مجاهد با توجه‏ به طرز بیان و شیوه استدلال شیخ،به استعداد و نبوغ او پى برد و آینده‏اى بسیاردرخشانى براى او پیش ‏بینى کرد،و بر اساس پیشنهاد او،در کربلا اقامت گزید و این‏ اقامت چهار سال به طول انجامید.او از محضر اساتید بزرگ آن عصر،همچون خودایشان و شریف العلماء مازندرانى کسب فیض نمود و بعد به موطن اصلى خودبازگشت.پس از اقامت کوتاه در موطن،مجددا رهسپار نجف اشرف گردید و با حضوردر درس فقیه متبحر زمان،مرحوم‏«شیخ موسى کاشف الغطاء»به تکمیل معلومات‏ خود پرداخت و پس از مدتى توقف در نجف باز به دزفول مراجعت نمود و آن هنگامى بود که شیخ مرتضى به مرتبه‏ اى از علم و تبحر رسیده بود که در برخى از معارف‏ اسلامى از اساتید خود نیز پیشى داشت.

مسافرت به مشهد:

در سال (۱۲۴۰ ه.ق)،شیخ تصمیم گرفت که به زیارت هشتمین اختر فروزان‏ ولایت،حضرت امام رضا(ع)به مشهد برود،و در ضمن از حوزه علمیه آن شهر نیزبازدید به عمل آورد.مادر شیخ که دیگر فراق فرزند برایش میسر نبود،به این مسافرت‏ رضایت نمى ‏داد.اصرار مادر به جایى رسید که سرانجام شیخ به قرآن متوسل شده ومساله را به استخاره واگذاشت،و هنگامى که قرآن را باز نمود،این آیه شریفه در برابردیدگانش پدیدار شد:

لا تخافى و لا تحزنى انا رادوه الیک و جاعلوه من المرسلین (۳)

این آیه ‏شریفه مربوط به داستان حضرت موسى(ع)و نوید پیامبرى و رسالت او بود.مفهوم‏ این آیه باعث تسکین دل مضطرب مادر گشت و به مسافرت فرزندش رضایت داد.

او در این مسافرت زیارتى و علمى،از حوزه‏ هاى علمى بروجرد،اصفهان وکاشان نیز دیدن کرد و در برخى از آن حوزه‏ ها مدتى اقامت گزید و در کاشان مدتى درمحضر درس علامه مرحوم ملا احمد نراقى صاحب مستند الشیعه شرکت جست.درعین حال به تالیف اشتغال ورزید و آن چنان این استاد و شاگرد به هم جذب شدند که‏ معروف است هنگامى که شیخ از کاشان عزیمت نمود. علامه ملا احمد نراقى فرمود:

«استفاده‏اى که من از این جوان نمودم،بیش از استفاده‏اى بود که او از من برد،و هم اوگفت من در مسافرتهاى مختلف افزون بر پنجاه مجتهد مسلم دیدم که هیچ یک ازایشان مانند شیخ مرتضى نبود.»

شیخ مرتضى پس از چهار سال اقامت در کاشان به اتفاق برادرش شیخ منصور به‏ مشهد رسید. پس از زیارت و چهار ماه اقامت در آن شهر و تماس با علماء و رجال فقه و فقاهت آن دیار،به تهران رسید و مدتى نیز در تهران اقامت ورزید.پس از شش سال‏ مسافرت علمى و پربار،به اتفاق برادر به دزفول بازگشت و مورد استقبال اهالى قرارگرفت و چند سالى در آنجا اقامت گزید.اما اقامت در آن شهر روح تلاشگر و کنجکاواو را قانع نمى ‏ساخت.لذا تصمیم گرفت دوباره به نجف بازگردد.زیرا در آن مرکزعلمى،افراد فراوانى را مى ‏توانست از علم سرشار خود بهره ‏مند سازد،از این رو در سال (‏۱۲۴۹ ه.ق )عازم نجف گردید و به کرسى تدریس آن حوزه علمى نشست تا مرجعیت‏ شیعه به او منتهى گردید.

مبتکر علم اصول جدید:

او نه تنها در زمینه مسائل علمى و فقهى یگانه دوران بود،بلکه در اخلاق و زهد نیز در میان اقران و امثال کم‏ نظیر بود.او در زهد و وارستگى معنوى و اخلاقى به مقام‏ والایى از عروج و ارتقاء رسیده بود که مرحوم حاج میرزا حبیب الله رشتى،یکى ازاصحاب و معاصران او،آن را یکى از امتیازات فوق العاده ‏اش به شمار آورده و مى ‏گوید:«شیخ در سه چیز امتیاز داشت:علم،ریاست،تقوى و زهد.»او در زهد نمونه و الگوبود.

یکى از بهترین موارد بروز و ظهور و تجلى تقوى،در مسائل مالى و اقتصادى‏است.در تقوى و صیانت نفس او،در این باره کافى است که گفته شود با آن که وجوه‏ شرعى فراوانى از چهل میلیون شیعه روى زمین آن روزگار در نجف به محضرش ‏آورده مى ‏شد،در عین حال او همانند یک فرد فقیر گذران مى ‏کرد و حتى اموالى را که به‏ عنوان تحفه و هدیه به محضرش آورده مى ‏شد،بین فقراء و مستمندان  یا طلاب ومصالح عمومى مسلمین صرف مى‏ کرد.از آن نظر که این تحفه ‏ها به عنوان مرجعیت‏ است،نه به عنوان شخص مرجع.عنوان رئیس شریعت است،نه شخص رئیس.

مقام علمى او:

مقام علمى او در حدى است که به حق و شایستگى تمام،او را«خاتم الفقهاء»وپایان دهنده و تکمیل کننده فقاهت لقب داده ‏اند و او یکصد و پنجاه سال تمام است که برجهان فقه و اصول و حوزه ‏هاى علمى شیعه حکومت و زعامت روحى و فکرى دارد واندیشه‏ ها و ابتکارات او سرفصل تاریخى در فقه به شمار آمده و مستند فقهاء است.

او نظریات ابتکارى و ابداعى بى‏ شمارى در فقه و اصول به وجود آورد که‏ مى ‏توان نظریه حاکم بودن یکى از ادله بر دلیلهاى دیگر در مبحث تعادل و ترجیح را ازنظریات مهم او به شمار آورد، و همچنین بهاء دادن شایسته به عقل و خرد در شناخت‏ حکم و قانون اسلام،و دیگر مبارزه با اخبارى ‏گرى رایج آن روز بود،که شیخ بزرگوار ماتوانست ‏با یک رشته از بیانات دقیق علمى در برابر آنها بایستد و آنان را متقاعد سازد،این امر از امتیازات بارز او به شمار مى ‏آید.او کوشید که به منکرین اعتبار عقل درشناخت معارف و احکام اسلامى ثابت کند که ملازم ه‏اى میان عقل و شرع وجود دارد وآنچه را که عقل حکم مى‏ کند،شرع نیز حکم مى‏ کند و حکومت این قاعده در اغلب‏ فتاوى و نظریات مرحوم شیخ،جلوه خاصى داد،منتهى باید خود عقل و آن قاعده ‏فقهى مورد ارزیابى قرار گیرد که عقل چگونه عقلى باشد و قاعده نیز کدام قاعده باشد؟

او با این روش متین و مستحکم،اصول اخبارى‏ گرى رایج آن روز را درهم کوبید وپایه‏ ها و اصول مستحکمى براى فقه و اصول نوین بنیاد نهاد و مسیر اجتهاد را روشن ومبرهن نمود.او با این وسعت مشرب،باب اجتهاد و افتاء و استخراج و استنباط احکام ‏شرعیه فرعیه را از منابع و مصادر اولیه بازگشود و رمز پیشرفت و ترقى مسلمانان را درمسیر اجتهاد و اعتقاد بر خویش در راه عمل به احکام الهى قرار داد که خود بحث‏شیرین و مفصلى دارد.

اخلاق و رفتار شیخ:

شیخ انصارى(ره)نه تنها در فقاهت گوى سبقت را از دیگران ربوده بود،بلکه در عمل نیز نظیر و همتا نداشت.او به مشکلات و امور مردم شخصا رسیدگى مى ‏کرد و ازاحوال طلاب و محصلین همواره جویا مى ‏شد و براى ترویج‏ بیشتر از علوم دین،بابودن علماء و طلاب در یکى از شهرستانها،اجازه نمى ‏داد سهم امام را از آنجا به جاى ‏دیگرى ببرند و سفارش مى‏ نمود که در همان شهر به مصرف محصلین و طلاب‏ برسانند.

نقل شده است که:«شخصى خدمت‏ شیخ رسید و به او گفت:«فلان طلبه چاى‏ مى‏خورد!»(گویا در آن زمان چاى به این صورت کنونى مرسوم نبوده و جزء تشریفات‏ به حساب مى ‏آمده است.) و با این سخن مى ‏خواست‏ سعایتى کرده باشد که شیخ حقوق‏ آن طلبه را کم کند،ولى شیخ رو به او کرده و گفت:«خدا رحمتت کند که این مطلب را به‏ من گفتى،»و دستور داد تا اضافه بر ماهیانه آن طلبه،مخارج چاى را نیز از بیت المال به ‏وى بپردازند تا اینکه با راحتى و آسایش بیشتر به تحصیل خود ادامه دهد.»

شیخ نه تنها به طلاب حوزه رسیدگى مى ‏کرد،بلکه همواره به فکر فقرا ومستمندان نیز بوده است،و شبها همانند رهبر و مولایش امیر المؤمنین(ع)به خانه‏ هاى‏ مسکونى فقراء سر مى‏ زد و مواد غذایى بر دوش گرفته،در بین خانواده ‏هاى مستمند وبیچاره تقسیم و توزیع مى ‏نمود.

در کتاب‏«لؤلؤ الصدف‏»چنین آمده است:…و اغلب عطایاى آن مرحوم در سربوده،کثیرى از فقرا معاش(حقوق)معین داشتند که همیشه سالانه و ماهانه به آنان‏ مى ‏رسید و هیچ نمى ‏دانستند از کجاست.در وقت‏ سحر بر در خانه فقرا مى‏ رفت‏ با لباس‏ مبدل،و صورت را ستر مى‏ کرد و به مقدار حاجت آنها مرحمت مى‏ فرمود و چون شیخ‏ از دنیا رفت،معلوم شد آن مردى که بر درب منازل این مردم در اوقات غیر متعارف ه‏مى‏ آمده،آن مرحوم بوده است.او انصافا روى اسلام را سفید کرد…»

نوشته ‏اند که یکى از یاران شیخ،نسبت ‏به این کار انسانى وى (کمک به فقرا ومستمندان)از او ستایش و تمجید کرد.شیخ در پاسخ گفت:«این وسیله فخر و کرامتى ‏نیست،زیرا وظیفه هر فرد معمولى است که امانت را به صاحبش برساند و این وجوه هم حقوق فقر است که به عنوان امانت نزد من مى ‏باشد و من به صاحبانش مى ‏رسانم.»

نماز استیجارى:

ملکات فاضله و اخلاق پسندیده شیخ قابل توصیف نیست.در همان هنگام که‏ زعامت و رهبرى امت را بر عهده گرفته بود و مجلس درس داشت و نماز جماعت ‏برپامى ‏نمود و کارهاى مردم را بررسى مى‏ کرد و به عیادت بیماران و تشییع جنازه ‏ها مى ‏رفت ‏و گره از مشکلات مردم مى ‏گشود،در آن زمان یکى از علماء نقل مى ‏کند که:«خدمت‏ شیخ رسیدم و به او گفتم:«فلان سید طلبه بدهکار و بیمار است،مرحمتى درباره اوبفرمائید.»شیخ فرمود:«اکنون پولى ندارم، مگر هشت تومان که مربوط به دو سال نمازو روزه است،این را به او بدهید و از وى بخواهید که دو سال نماز و روزه را به جاى ‏آورد.»آن عالم مى ‏گوید:پاسخ دادم:«ولى او مرد محترمى است و از خانواده ‏هاى ‏با شخصیت است و تا کنون چنین کارهایى را نکرده است.»شیخ،مقدارى تامل نمود وچنین فرمود:«دو سال عبادت(نماز و روزه)را خودم به جا مى‏ آورم و شما هشت ‏تومان اجرتش را به آن سید بدهید.»

شیخ انصارى به قدرى متقى و پرهیزکار بود که حتى هدایایى را که براى ایشان‏ مى ‏آوردند بین طلاب تقسیم مى ‏نمود و خود به اندازه حقوق یک طلبه معمولى ‏برمى ‏داشت.با آنکه در هر سال زیاده از صد هزار تومان(در آن زمان مبلغ کلانى بوده)از وجوه شرعى به سوى او متوجه مى‏ گردید، ولى وقتى وفات نمود،درهم و دینارى ‏باقى نگذاشت و در زندگى به اقل ما یقنع به،اکتفا مى‏ نمود.

نزدیکان شیخ همواره به شیخ اعتراض مى ‏نمودند که چرا شیخ این همه درمعیشت ‏بر خود و خانواده سخت مى‏ گیرد؟روزى مادر شیخ به وى گلایه نمود که چرا بااین همه وجوهى که به دستت مى ‏رسد،مقدار ناچیزى ماهیانه به برادرت منصورمى‏ دهى؟شیخ(ره)فرمود تا کلید اتاقى را که در آن بیت المال نگهدارى مى ‏شد،آوردندو به مادرش داد و فرمود:«این کلید اتاق، خودت بفرما و هر چه مى‏ خواهى بردار و به برادرم منصور بده،اما روز قیامت هم خودت باید جوابگو باشى.»مادر محترمش با این‏ سخن شیخ متنبه شد و کلید را به شیخ برگرداند و فرمود: «من هرگز چنین مسئولیتى رابر عهده نمى ‏گیرم.»

روزى شخصى خدمت‏ شیخ رسید و گفت:«اى شیخ!شب گذشته در خواب‏دیدم که شیطان به سراى شما آمد و طناب بر گردن شما انداخت و کشان کشان شما را تاسر کوچه برد و شما در تمام مدت تلاش مى‏ کردید که هر جور شده خود را از بند وى ‏برهانید،و بالاخره سر کوچه طناب را از گردن خود به دور افکنده و به خانه برگشتید.

محبت ‏بفرمائید و مرا راهنمایى کنید که تعبیر آن خواب آشفته چه بوده؟»شیخ(رحمه ‏الله علیه)با تبسمى آهسته فرمود:«خدا لعنت کند شیطان را،خواب شما راست‏ بوده ‏است.دیروز ما در خانه خرجى نداشتیم و وجوهات فراوانى نیز رسیده بود،با خودگفتم من یک دینار برمى‏ دارم و ما یحتاج زندگى را تهیه مى ‏کنم و بعدا آن را به جاى خودبرمى ‏گردانم.با این خیال دینارى برداشته و به قصد خرید از خانه خارج شدم،ولى دربین راه با خود فکر مى ‏کردم که آیا این کار درست است که من کردم؟تا بالاخره سرکوچه که رسیدم سخت متنبه شدم و با خود گفتم:شیخ این چه کارى است که مى‏ کنى،وپشیمان شدم و برگشتم و دینار را در سر جاى خود قرار دادم!»از این نوع نکته ‏هاى عبرت انگیز در زندگى شیخ فراوان وجود دارد.جا دادجهت‏ بیدارى غفلت زدگان،گردآورى و ارائه شود.

حاشیه نویسان محقق:

در عظمت علمى و نبوغ فکرى شیخ مرتضى انصارى(ره)همین قدر کافى است‏که اطلاع پیدا نمائیم تاکنون بیش از ۲۰۰ نفر از علماء و فضلاء و دانشمندان و معاریف‏رجال اسلامى بر کتب و نوشته ‏هاى او حاشیه و تعلیقه نگاشته ‏اند و کتابهاى تالیفى او به‏کرات در ایران،عراق و دیگر کشورهاى اسلامى مورد تجدید طبع قرار گرفته است،به‏ حدى که هم اکنون مواد غذاى فکرى طلاب و فضلاى حوزه‏هاى علمیه و برخى از مجامع دانشگاهى و حقوقى را آثار او تشکیل مى ‏دهد و شخصیتهاى بزرگى مانند:

آخوند ملا محمد کاظم خراسانى(صاحب کفایه الاصول)،

سید محمد کاظم یزدى(صاحب عروه)،

حاج میرزا حبیب الله رشتى،

میرزا حسن آشتیانى،

شیخ محمد حسین ‏کاشف الغطاء،

سید عبد الحسین شرف الدین،

شیخ محمد جواد بلاغى،

شیخ محمدحسن مامقانى

و تعداد کثیرى از علماء و مجتهدین مبرز و نامدار که نام بردن آنها به‏ درازا مى‏ کشد،بر آن حاشیه و تعلیقه دارند.آنان نوشته‏ ها و تالیفات شیخ را اصل قرارداده و بر آن تعلیقه و تحشیه افزودند و نظریات او را مورد تجزیه و تحلیل و عمق ‏نگرى‏و ژرف‏انگارى قرار داده ‏اند.

سبک نگارش او:

از ویژگیها و خصوصیاتى که در نوشته‏ هاى شیخ بزرگوار ما جلب توجه مى ‏کند،سبک نگارش و روش ساده‏ نگارى او است که هر مطلب علمى را با سادگى و سلاست‏ عبارت برگزار مى ‏نماید و سعى مى‏ کند هر چه بیشتر مطلب را به ذهن خواننده نزدیک‏ترسازد،به حدى که در خور فهم او تنزیل دهد.در تالیفات او الفاظ مشکل و غیرمستعمل کمتر دیده مى ‏شود.او با قلم شیوا و خالى از ابهام مطالب را به رشته تحریردر آورده است و این یکى در میان اقران و امثال او همانند صاحب جواهر و صاحب‏ریاض از اختصاصات وى به شمار مى آید.

اساتید شیخ:

شیخ بزرگوار ما از محضر اساتید متعددى بهره جسته است که هر کدام نقش‏ویژه‏اى در اثر گذارى در روحیه او داشته‏اند که به بازگویى نام چند تن از آنان‏مى‏پردازیم:

۱-عموى بزرگوارش،آیه الله شیخ حسین انصارى(شاگرد صاحب ریاض،تاسن‏۱۷ سالگى)

۲-آیه الله سید محمد مجاهد(از شاگردان آیه الله وحید بهبهانى)او در سنین ۱۸سالگى،دو سال تمام از محضر او بهره جسته است.

۳-آیه الله شریف العلماء مازندرانى کسب فیض از محضر او استدامه داشته‏ است.

۴-آیه الله ملا احمد نراقى(صاحب مستند الشیعه)،به مدت چهار سال تمام درکاشان

۵-آیه الله شیخ موسى کاشف الغطاء فقیه عصر و نابغه دهر،به مدت یک سال‏ تمام

۶-آیه الله شیخ على کاشف الغطاء،زعیم دینى و مرجع عالیقدر شیعه،به مدت ۵سال

۷-آیه الله شیخ محمد حسن صاحب جواهر(مدت بسیار اندک محض تیمن وتبرک)

مجیزین شیخ:

تعدادى از اساتید عالیقدر این مجتهد مبتکر و توانمند در بالا ذکر شدند،تعدادى ‏نیز اجازه روایتى یا اجتهادى به شیخ واگذار نموده‏ اند که اسامى چند نفر ازاجازه ‏دهندگان به وى در اینجا ذکر مى ‏شود:

۱-آیه الله سید صدر الدین موسوى عاملى،اجازه روایتى داده‏اند که در آن کلمه‏«افضل و اکمل‏»قید شده بود.

۲-آیه الله عارف سترگ،ملا احمد نراقى،اجازه روایتى مبسوطى عنایت‏ کرده ‏اند.

۳-آیه الله شیخ محمد سعید قرجه‏ داغى،اجازه‏ نامه روائى جامع و مبسوطى درحق او صادر نموده ‏اند.

شاگردان او:

در مکتب پربار و حوزه پربرکت تدریسى شیخ بزرگوار،شاگردان متعددى ‏تربیت ‏یافتند که هر کدام از استوانه‏ هاى فقهى،و مجتهدین مسلم،کاوشگر دقیق ومحقق ارزشمندى بوده ‏اند،چون محضر مبارک علمى او،مجتهد پرور محقق ساز واندیشمند نواز بود.

شاگرد مستقیم شیخ بزرگوار در زمان حیات خویش بیش از هزار تن بوده است‏ که از میان آنان شخصیتهاى نامى برجسته‏اى برخاسته ‏اند که هر کدام در یک صقع ازاصقاع جهان اسلامى مشعل‏دار فقه و فقاهت و زعامت روحى و حامل میراث انبیاء ورسولان بوده‏ اند.

ما از تعداد کثیر این جمع،به ذکر اسامى چند تن از آنان بسنده مى‏ نمائیم:

۱-آیه الله میرزا محمد حسن شیرازى،صاحب فتواى بلند آوازه تحریم تنباکو

۲-آیه الله شیخ جعفر شوشترى،خطیب توانا و کاتبى پرکار و واعظ پر صلابت

۳-آیه الله حاج میرزا حبیب الله رشتى،صاحب‏«بدائع الافکار»،و«رساله اجاره‏و غصب‏»

۴-آیه الله سید حسین کوه ‏کمرى تبریزى،صاحب آثار و مآثر فراوان و استادبزرگ حوزه نجف

۵-آیه الله شیخ محمد حسن مامقانى،صاحب کتاب‏«ذرایع الاحکام فی شرح‏شرائع الاسلام‏»و کتب دیگر

۶-آیه الله شیخ محمد کاظم خراسانى،صاحب‏«کفایه الاصول‏»که در تحقیق وتدقیق کم‏نظیر است.

۷-آیه الله حاج میرزا محمد حسن آشتیانى،نماینده تام الاختیار مراجع نجف درتحریم تنباکو در تهران

۸-آیه الله میرزا ابو القاسم کلانتر،صاحب تقریرات استاد خود،شیخ انصارى

۹-آیه الله حاج شیخ هادى تهرانى،مجتهد و داراى تالیفات متعدد فقهى و تفسیرى.

۱۰-آیه الله ملا حسین قلى همدانى،شاگرد شیخ و صاحب منظومه حاج ملاهادى سبزوارى، عارف نامى

۱۱-آیه الله حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى،مجتهد نامور و صاحب فتواى‏مشروطیت

۱۲-آیه الله عابد و زاهد و فاضل بزرگوار،شربیانى،مجتهد معروف آذربایجانى

۱۳-نابغه نامى،سید جمال الدین اسد آبادى،بنیان‏گذار وحدت مسلمین و مبارزنستوه بر علیه استعمار خارجى.

آثار و تالیفات ارزنده شیخ انصارى(ره):

آثار ارزنده و تالیفات گران سنگ و ارزشمندى از مرحوم آیه الله العظمى حاج‏ شیخ مرتضى انصارى (ره)به یادگار مانده است که هر کدام نشانى از نبوغ،اجتهاد،دانش وسیع و تحقیق دقیق آن عالم ربانى مى‏باشد.ما در این بخش به صورت اجمال به‏بازگویى برخى از آنها مى ‏پردازیم.جا دارد نویسندگان و محققین حوزه علمیه وبنیان‏گذاران کنگره شیخ اعظم انصارى(ره)به تبیین و تحلیل آثار قلمى او نیز بنشینند وافکار نو و طرحهاى ابتکارى شیخ را از لابلاى این کتابها و رساله‏ ها بیرون کشند و دراختیار حوزویان و دانشگاهیان کشور قرار دهند.اینک لیست

تالیفات آن بزرگوار:

۱-المکاسب(فقه)شامل مکاسب محرمه،خیارات،و احکام عمومى معاملات

۲-فرائد الاصول(اصول)شامل مباحث الفاظ،امارات و اصول علمى.این دوکتاب عالى ‏ترین روشهاى فقهى و اصولى را در اختیار پژوهندگان این دو علم قرارمى ‏دهد.

۳-رساله ‏اى در تقیه

۴-رساله‏ اى در رضاع و نشر حرمت آن

۵-رساله‏ اى در قضاء میت

۶-رساله ‏اى در مواسعه و مضایقه

۷-رساله‏ اى در عدالت

۸-رساله‏ اى در مصاهره

۹-رساله ‏اى در ملک اقرار

۱۰-رساله ‏اى در تبیین قاعده‏«لا ضرر و لا ضرار»

۱۱-رساله‏ اى در خمس

۱۲-رساله ‏اى در زکات

۱۳-رساله ‏اى در خلل صلوه

۱۴-رساله ‏اى در ارث

۱۵-رساله ‏اى در تیمم

۱۶-رساله ‏اى در قاعده تسامح

۱۷-رساله ‏اى در باب حجیت اخبار

۱۸-رساله‏ اى در قرعه

۱۹-رساله ‏اى در متعه

۲۰-رساله‏ اى در تقلید

۲۱-رساله ‏اى در قطع و جزم

۲۲-رساله‏ اى در ظن

۲۳-رساله ‏اى در اصاله البرائه

۲۴-رساله ‏اى در مناسک حج

۲۵-حاشیه‏اى بر مبحث استصحاب

۲۶-حاشیه‏ اى بر نجاه العباد(رساله عملیه)

۲۷-کتابى در علم رجال(از وجیزه مجلسى بزرگتر است.)

۲۸-تالیفى در اصول الفقه

۲۹-حواشى بر عوائد نراقى

۳۰-حاشیه ‏اى بر بغیه الطالب

۳۱-اثبات التسامح فی ادله السنن

۳۲-التعادل و الترجیح

۳۳-رساله ‏اى در تقیه

۳۴-رساله ‏اى در التیمم الاستدلالى

۳۵-رساله‏ اى در خمس

وفات او:

سرانجام این رجل علم و فضیلت و شخصیت عالیقدر،در سن‏۶۷ سالگى به‏ سال ۱۲۸۱(مضمون آیه شریفه‏«ظهر الفساد» ۱۲۸۱)در ۱۸ جمادى الثانى،با انبوهى‏از مفاخر و نوشته‏ ها و ذخائر فکرى و معنوى که عموما در خدمت‏به اسلام بود،به دارباقى شتافت و جهان اسلام را در سوگ خود عزادار ساخت.هنگام مرگ دارائى این ‏زعیم عالیقدر اسلامى،معادل هفده تومان رایج آن روز بود که همان مقدار هم مقروض ‏بوده است.

جسم مطهر و مقدسش در جوار قبر حضرت مولى الموحدین امیر المؤمنین‏ على(ع)دفن شد و وصى گرامى او،حاج سید على شوشترى بنا به وصیت‏ شیخ برجنازه او نماز گزارد.

شیخ منصور انصارى برادر ارجمندش،در تاریخ ولادت و وفات او گوید:

ز غیب آمده تاریخ حیات و ممات «غدیر»عام تولد،«فراغ‏»عام وفات

(لفظ‏«غدیر» ۱۲۱۴ برابر با تاریخ تولد،و لفظ‏«فراغ‏» ۱۲۸۱ سال وفات‏اوست.)و سن شریفش‏۶۷ سال بود.

صاحب ریحانه الادب مى ‏نویسد:«بسیار عجیب است که شماره لفظ‏«شصت وهفت‏»هم مطابق رقم ۱۲۸۱ مى ‏باشد که سال وفات اوست.» (۴)

فقهای نامدار شیعه//عقیقی بخشایشی



۱- آشنایى با علوم اسلامى،ص‏۳۰۹٫

۲- شخصیت ‏شیخ انصارى،به قلم نواده‏اش.

۳- سوره قصص،آیه ۲۸٫

۴- ریحانه الادب،ج ۱،ص‏۱۸۹ تا۱۹۳- شرح حال تفصیلى او را مى‏توان در:«شخصیت ‏شیخ مرتضى انصارى‏»،تالیف نوه‏اش مرتضى الانصارى- هدیه الاحباب،ص‏۱۸۶- نامه دانشوران،ج ۱، ص‏۱۴۷- مستدرک الوسائل،ص ۳۸۲- روضات الجنات،ص ۶۵۵ مطالعه نمود.

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=