محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى، مشهور به «شیخ صدوق» در سال ۳۰۶ یا ۳۰۷ (ه. ق) در خاندان علم و تقوى در شهر مذهبى قم، دیده به جهان گشود. پدر بزرگوارش، على بن حسین بن بابویه قمى، از برجسته ترین علما و فقهاى زمان خود بود. او در بازار، دکان کوچکى داشت و از طریق کسب و تجارت، در نهایت زهد و عفاف، امرار معاش مى کرد.
همچنین، ساعاتى از روز را نیز در منزل، به تدریس و تبلیغ معالم دین و نقل روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مى پرداخت.
جلالت شأن و منزلت این فقیه بزرگوار، تا بدان پایه رسید که حضرت امام حسن عسکرى علیه السلام، طى نامهاى او را با القابى چون «شیخى»، «معتمدى» و «فقیهى» مورد خطاب قرار داد.
چون این نامه داراى مضامین بسیار بلندى است و در طى آن، نکات دقیقى بیان شده که آگاهى بر آن، براى سالکین سبیل ولایت کبرویه مرتضویه، ضرورى به نظر مى رسد، لذا متن آن را عینا در اینجا نقل مىکنیم:
نامه امام حسن عسکرى علیه السلام به على بن بابویه
بسم الله الرحمن الرحیم «الحمد لله رب العالمین و العاقبه للمتقین و الجنه للموحدین و النار للملحدین و لا عدوان الا على الظالمین و لا اله الا الله أحسن الخالقین و الصلوه على خیر خلقه محمد و عترته الطاهرین.
اما بعد اوصیک یا شیخى و معتمدى و فقیهى ابا الحسن على بن الحسین بن بابویه القمى- وفقک الله لمرضاته و جعل من صلبک اولادا صالحین برحمته- بتقوى الله و إقام الصلاه و إیتاء الزکاه فانه لا تقبل الصلاه من مانع الزکاه و اوصیک بمغفره الذنب و کظم الغیظ و صله الرحم و مواساه الاخوان و السعى فی حوائجهم فی العسر و الیسر و الحلم و التفقه فی الدین و التثبت فی الامر و التعاهد للقرآن و حسن الخلق و الامر بالمعروف و النهى عن المنکر،
فان الله عز و جل قال: لا خیر فی کثیر من نجواهم إلا من أمر بصدقه أو معروف أو إصلاح بین الناس و اجتناب الفواحش کلها و علیک بصلاه اللیل فان النبى صلى الله علیه و آله و سلم اوصى علیا علیه السلام فقال: یا على علیک بصلاه اللیل علیک بصلاه اللیل علیک بصلاه اللیل و من استخف بصلاه اللیل فلیس منا، فاعمل بوصیتى و أمر شیعتى حتى یعملوا علیه و علیک بالصبر و انتظار الفرج فان النبى صلى الله علیه و آله و سلم قال: افضل اعمال امتى انتظار الفرج، و لا تزال شیعتنا فی حزن حتى یظهر ولدى الذى بشر به النبى صلى الله علیه و آله و سلم بملاء الارض قسط و عدلا کما ملئت ظلما و جورا. فاصبر یا شیخى یا ابا الحسن على و أمر جمیع شیعتى بالصبر فان الأرض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین و السلام علیک و على جمیع شیعتنا و رحمه الله و برکاته و صلى الله على محمد و آله» .
امام حسن عسکرى علیه السلام در این نامه، پس از حمد خدا و درود بر پیامبر و عترت طاهرینش مى فرماید:اى فقیه مورد اعتماد من، على بن الحسین بن بابویه القمى، خداوند تو را به کارهاى مورد رضایتش توفیق دهد و از نسل تو، اولاد صالح بیافریند. تو را به رعایت تقوى و برپا داشتن نماز و اداى زکات وصیت مىکنم، به رعایت تقوى و بر پا داشتن نماز و اداى زکات زیرا کسى که زکات نپردازد، نمازش قبول نخواهد شد. و نیز تو را سفارش مىکنم به بخشایش گناه دیگران، و خویشتندارى به هنگام خشم و غضب، ارتباط با خویشاوندان، تعاون و همکارى با برادران دینى و کوشش در رفع نیازهاى آنها در تنگدستى و گشادهدستى، بردبارى و کسب آگاهى و معرفت در دین.
در کارها ثابت قدم و با قرآن همپیمان باش، اخلاق خود را نیکو گردان و دیگران را به کارهاى شایسته امر کن و از پلیدىها باز دار، زیرا خداوند فرموده است: «در بسیارى از سخنان آهسته و در گوشى آنها، هیچ خیرى نیست مگر اینکه ضمن آن، به صدقه یا کار نیک و یا اصلاح بین مردم امر نمایند» [و بطور کلى] تو را سفارش مىکنم به خوددارى از تمام معاصى و گناهان.
نماز شب را ترک مکن، زیرا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در وصیت خود به على علیه السلام، سه مرتبه فرمود: «بر نماز شب مواظبت نما. و [آگاه باش] هر کس نسبت به نماز شب بى اعتنا باشد، از ما نیست» پس اى على بن الحسین، تو خود به سفارشات من عمل کن و شیعیان مرا نیز دستور ده تا عمل کنند.
نیز تو را به صبر و پایدارى و انتظار فرج توصیه مىکنم، زیرا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: «بهترین کارهاى امت من، انتظار فرج است». شیعیان ما همواره در غم و اندوه به سر مىبرند تا فرزندم ظهور کند، همان کسى که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بشارت آمدنش را داده است. او زمین را از عدل و داد پر مىکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.
پس بار دیگر اى على بن بابویه، تو را به صبر و استقامت توصیه مىکنم و تو نیز به همه شیعیان و پیروان مرا به صبر و استقامت فرمان بده. «به راستى زمین از آن خداست و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث مىدهد و عاقبت از آن پرهیزگاران است».
سلام و رحمت و برکت حق بر تو و بر همه شیعیان ما، و درود خداوند بر محمد صلى الله علیه و آله و سلم و آل او.
چگونگى ولادت
عمر با برکت على بن بابویه از پنجاه مى گذشت و هنوز فرزندى نداشت، لذا نامه اى به محضر مبارک حضرت ولى عصر علیه السلام نوشت و از آن حضرت درخواست کرد برایش دعا کند تا خداوند به او فرزندى صالح و فقیه مرحمت فرماید.
ابو جعفر بن على الاسود مى گوید: من نامه ابن بابویه را به حسین بن روح، سومین نایب خاص حضرت حجت رساندم. پس از سه روز به من خبر داد که حضرت براى على بن حسین بن بابویه دعا فرموده و «انه سیولد له ولد مبارک ینفع الله به و بعده اولاد» به زودى خداوند به او فرزند مبارکى عطا مى فرماید و به سبب او [به مردم] خیر مى رساند و بعد از او (شیخ صدوق) نیز فرزندان دیگرى به او (ابن بابویه) مرحمت مى فرماید.
شیخ صدوق در یکى از کتابهایش به نام «کمال الدین»، ضمن نقل موضوع فوق، اضافه مى کند که هر گاه ابو جعفر بن على الاسود مرا مى دید که براى طلب علم و دانش به محضر استاد مى رفتم، به من مى فرمود: این علاقه و اشتیاق تو به علم، تعجبى ندارد، زیرا تو به دعاى امام زمان علیه السلام متولدشده اى.
مرحوم علامه مجلسى نیز در کتاب ارزشمند «بحار الانوار»، این قضیه را از معجزات حضرت ولى عصر علیه السلام دانسته است.
دیدگاه دانشمندان اسلامى در مورد شیخ صدوق
همه علما و فقهاى بزرگ اسلام، با دیده احترام و تعظیم به شیخ صدوق نگریستهاند و عدالت او را توثیق نموده و مقام شامخ علمى او را با عباراتى بلند تصدیق نمودهاند. ما در اینجا اظهار نظر برخى از علماى بزرگ اسلام را یادآور مى شویم:
۱- فقیه نامدار، شیخ طوسى در معرفى شیخ صدوق مى گوید:
«محمد بن على بن بابویه القمى جلیل القدر یکنى ابا جعفر کان جلیلا، حافظا للاحادیث، بصیرا بالرجال ناقدا للاخبار لم یر فی القمیین مثله فی حفظه و کثره علمه، له نحو من ثلاث مائه مصنف».
او دانشمندى جلیل القدر و حافظ احادیث بود. از احوال رجال کاملا آگاه، و در سلسله احادیث، نقادى عالى مقام به شمار مىآمد و در میان علماى قم، از نظر حفظ احادیث و کثرت معلومات، بىنظیر بود و در حدود سیصد اثر تألیفى از خود به یادگار گذاشت.
۲- رجالى کبیر نجاشى چنین مى نویسد:
ابو جعفر (شیخ صدوق) ساکن رى، بزرگ ما و فقیه ما و چهره برجسته شیعه در خراسان است. به بغداد نیز وارد شد و با اینکه در سن جوانى بود، همه بزرگان شیعه (شیوخ الطائفه) از او استماع حدیث مىکردند.
۳- سید بن طاوس مى فرماید:
شیخ صدوق کسى است که همه بر علم و عدالت او اتفاق دارند.
۴- علامه مجلسى در وصف او چنین مى گوید:
«من عظماء القدماء التابعین لآثار الائمه النجباء الذین لا یتبعون الآراء و الاهواء و لذا ینزل اکثر اصحابنا کلامه و کلام ابیه (رضى الله عنهما) منزله النص المنقول و الخبر المأثور» شیخ صدوق از بزرگترین علماى گذشته است و از جمله کسانى است که از آثار امامان بزرگوار تبعیت مىکنند، نه از پندارها و خواهشهاى نفسانى خود، و به همین دلیل است که اکثر علماى شیعه، کلام وى و پدرش را به منزله حدیث و روایات اهل بیت علیهم السلام مى دانند.
۵- علامه سید هاشم بحرانى بعد از اشاره به عظمت شیخ مى گوید:
جمعى از اصحاب، ما، از جمله علامه در «مختلف»، شهید در «شرح الارشاد» و سید محقق داماد، روایات مرسله صدوق را صحیح مىدانند و به آنها عمل مىکنند، زیرا همان گونه که روایات مرسله ابن ابى عمیر پذیرفته شده، روایات مرسله صدوق هم مورد قبول واقع شده است.
۶- سید محمد باقر خوانسارى، صاحب روضات الجنات نیز این چنین آورده است:
«شیخ العلم الامین، عماد المله و الدین، رئیس المحدثین، ابو جعفر الثانى … المشتهر بالشیخ الصدوق، امره فی العمل و العداله و الفهم و النباله و الفقه و الجلاله و الثقه و حسن الحاله و کثره التصنیف و جوده التألیف و غیر ذلک من صفات البارعین و سمات الجامعین اوضح من ان یحتاج الى بیان او یفتقر الى تقریر القلم فی مثل هذا المکان».
شخصیت نامدار و مورد اعتماد، پایه و ستون دین، رئیس محدثین، ابو جعفر دوم …، مشهور به شیخ صدوق، در علم و عدالت و فهم مطالب و برجستگى شخصیت و فقاهت و جلالت قدر و وثوق و درست کردارى و تصانیف بسیار و حسن سلیقهاى که در تنظیم و تألیف آنها بکار برده و در آراستگى به همه صفاتى که زیبنده شخصیتهاى نامى و صاحبان فضل و کمال است، بالاتر از آن است که نیازمند به بیان و گفتار یا محتاج به تقریر قلم و نوشتار باشد.
۷- و از همه محکمتر، کلام بلند و رساى علامه بحر العلوم طباطبائى است که به شیواترین تعبیرات، حق مطلب را ادا کرده است. متن کلام سید بحر العلوم در تعریف شیخ صدوق، چنین است:
«شیخ مشایخ الشیعه و رکن من ارکان الشریعه رئیس المحدثین و الصدوق فیما یرویه عن الائمه علیهم السلام ولد بدعاء صاحب الامر صلوات الله علیه و نال بذلک عظیم الفضل و الفخر وصفه الامام علیه السلام فی التوقیع الخارج من ناحیه المقدسه بانه فقیه، خیر مبارک، ینفع الله به، فعمت برکته الانام، و انتفع به الخاص و العام و بقیت آثاره و مصنفاته مدى الایام و عم الانتقاع بفقهه و حدیثه فقهاء الاصحاب و من لا یحضره الفقیه من العوام …» شیخ صدوق، بزرگ بزرگان و استاد راویان شیعه و ستونى از ستونهاى شریعت اسلام و پیشواى محدثین است و در آنچه از امامان شیعه علیهم السلام نقل مى کند، راست گفتار است. او به دعاى حضرت صاحب الامر علیه السلام به دنیا آمد و همین فضیلت و افتخار بزرگ او را بس که امام عصر علیه السلام در نامه مبارکش، او را با کلماتى همچون «فقیه» (دانشمند)، «خیر» (نیکوکار)، «مبارک» (با برکت)، «ینفع الله به» (از جانب خداوند سود بخش) وصف فرموده است. از این رو، خیر و برکت او، شامل حال مردم گردید و خواص و عوام، از او نفع بردند و کتابهاى و تألیفاتش تا همیشه روزگار باقى است. از فقه و حدیثش، هم دانشمندان استفاده مىکنند و هم عامه مردم که دسترسى به فقها ندارند.
تألیفات شیخ صدوق
شیخ صدوق، علاوه بر آثار متعددى که در زمینه هاى مختلف علوم اسلامى از خود به جاى گذاشت، با بیان معارف و معالم دین، فرهنگ غنى شیعه را نیز هر چه بیشتر به جامعه معرفى نمود و در این راه، زحمات طاقت فرسایى را متحمل گردید. او به راستى یکى از احیاگران علوم اهل بیت علیهم السلام در تاریخ شیعه است.
شیخ طوسى فرموده: او (شیخ صدوق) سیصد کتاب تألیف کرده است و نجاشى حدود دویست کتاب از کتابهاى صدوق را نام مى برد، ولى چون ذکر همه آنها خارج از حوصله این کتاب است، لذا در اینجا تنها نام تعدادى از آثار مشهور شیخ صدوق را یادآور مى شویم:
۱-«کتاب من لا یحضره الفقیه»، این کتاب، یکى از کتب اربعه فقه شیعه به شمار مى رود.
۲- «مدینه العلم»، این کتاب که به گفته شیخ طوسى بزرگتر از «کتاب من لا یحضره الفقیه» است، حدود ۴۰۰ سال پیش ناپدید گشته است.
۳-«عیون اخبار الرضا»،
۴-«کتاب التوحید»،
۵-«الخصال»، «الامالى»،
۶-«معانى الاخبار»،
۷-«علل الشرائع»،
۸-«کمال الدین و تمام النعمه»،
۹-«ثواب الاعمال و عقاب الاعمال» و …
وفات شیخ صدوق
سرانجام این عالم بزرگوار، سرانجام پس از گذشت هفتاد و چند سال از عمر شریف و پر برکتش، در سال ۳۸۱ ه. ق دعوت حق را لبیک گفت و در شهر رى دیده از جهان فرو بست.
پیکر پاکش در میان غم و اندوه شیعیان در نزدیکى مرقد مطهر حضرت عبد العظیم الحسنى به خاک سپرده شد. آرامگاهش در این ایام به نام «ابن بابویه» در شهر رى مشهور است و قبر منورش، زیارتگاه دوست داران آل رسول صلى الله علیه و آله و سلم و محل استجابت دعاى مؤمنان است.
سالم ماندن پیکر شریف صدوق
ناگفته نماند اکثر تذکره نویسان، قضیه اى راجع به سالم ماندن پیکر شریف صدوق، پس از گذشت نهصد سال از وفات وى نقل کرده اند که ما نیز خلاصه آن را در اینجا ذکر مى کنیم.
علامه خوانسارى متوفاى ۱۳۱۳ ه. ق در کتاب ارزشمند «روضات الجنات» مى نویسد:«از کرامات صدوق که در این اواخر به وقوع پیوسته و عده کثیرى از اهالى شهر آن را مشاهده کرده اند، آن است که در عهد فتحعلى شاه قاجار، در حدود ۱۲۳۸ ه. ق، مرقد شریف صدوق که دراراضى رى قرار دارد، از کثرت باران خراب شد و رخنهاى در آن پدید آمد. به جهت تعمیر و اصلاح آن، اطرافش را مى کندند، پس به سردابهاى که مدفنش بود برخوردند. هنگامى که وارد سرداب شدند، دیدند که جثه او همچنان تر و تازه، با بدن عریان و مستور العوره باقى مانده و در انگشتانش اثر خضاب دیده مى شود. در کنارش نیز تارهاى پوسیده کفن، به شکل فتیله هایى روى خاک قرار گرفته است.
این خبر به سرعت در تهران منتشر شد و به گوش سلطان وقت رسید. وى با جمعى از بزرگان و امناى دولت، به جهت مشاهده حضورى به محل آمدند.
جمعى از علما و اعیان داخل سرداب شدند و صدق قضیه را به رأى العین مشاهده کردند. پس از آن، وى، دستور تعمیر و تجدید بنا و تزئینات آن بقعه را صادر کرد.» صاحب روضات که در آن زمان ۱۲ ساله بوده مى نویسد:
«من خود بعضى از افرادى را که در آن واقعه حضور داشتند ملاقات نموده ام.» صاحب «تنقیح المقال» نیز همین قضیه را نقل نموده و اضافه مى کند:
«چهل سال پیش به سند صحیح از سید ابراهیم لواسانى- یکى از علماى بزرگ تهران- نقل شده که وى خود از کسانى بوده است که
به چشم خود جسد مطهر را به همان حال که ذکر شد مشاهده کرده است. خداى او را رحمت کند و با پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم و ائمه طاهرین علیهم السلام محشورش گرداند.
مقدمه صفات الشیعه / ترجمه توحیدى //امیر توحیدى تهران