عرفا-شعرفا-کعرفای قرن سوم

زندگینامه شاه شجاع کرمانى(متوفی۲۷۰ه ق)

شاه شجاع کرمانى ، از صوفیان قرن سوم. در برخى منابع او را شاهِ شجاع کرمانى نامیده‌اند (عطار، ص ۳۷۷؛جامى، ص ۸۴). وى به ابوالفوارس ملقب بود که احتمالا نشانه‌اى از بزرگ‌زادگى یا مهارت او در اسب سوارى بوده است (هجویرى، ص ۲۱۱؛همان، تعلیقات عابدى، ص ۷۵۲). گفته‌اند او ملک‌زاده‌اى بود که بعدها زهد پیشه کرد (ابونعیم، ج ۱۰، ص ۲۳۷؛ابن‌جوزى، ج ۴، ص ۶۷). مؤلف مزارات کرمان (خطیب، ص ۱۹۰)، روایات افسانه گونه‌اى درباره پادشاهى و توبه او نقل کرده است.

سلمى (ص ۱۹۲) و انصارى (ص ۲۳۶) او را اهل فتوت دانسته‌اند؛اما چون وى با برخى از ملامتیه، مانند ابوحفص حداد و یحیی‌بن معاذ، مصاحبت و مکاتبه داشته (سراج، ص ۲۳۸؛عطار، ص ۳۷۹) و نیز مانند ملامتیه از پوشیدن خرقه صوفیه و عباى زاهدان خوددارى می‌کرده و قباى عامه را می‌پوشیده است، می‌توان او را واسطه‌اى میان اهل فتوت و اهل ملامت دانست (جامى، همانجا؛زرین‌کوب، ۱۳۵۷ش، ص ۳۵۰).

شاه با مشایخى همچون ابوتراب نَخَشْبى و ابوعبید بُسْرى نیز مصاحبت داشت (سلمى؛جامى، همانجاها). برخى او را مرید ابوحفص حداد دانسته‌اند (شیروانى، ص ۵۳۷؛لاهورى، ج ۲، ص ۱۵۸)، حال آنکه از ماجراى سفر او به نیشابور و صحبتها و مکاتبات این دو، بیشتر مناسبات دوستانه استنباط می‌شود تا رابطه مریدى و مرادى (رجوع کنید به هجویرى، ص ۲۰۴؛عطار، ص ۳۷۹، ۴۷۷).

اما مشرب عرفانى آنها چندان به هم نزدیک بوده است که وقتى شاه شجاع به همراه شاگردش، ابوعثمان حِیرى، براى دیدار ابوحفص به نیشابور سفر کرد، ابوعثمان را براى شاگردى نزد ابوحفص حداد باقى گذاشت (هجویرى، همانجا؛عطار، ص ۴۷۶ـ۴۷۷).

از زندگى شاه شجاع حکایاتى نقل شده که نشان‌دهندۀ بی‌اعتنایى وى به جمع ظاهرى طاعات و عبادات و توجه به باطن و حقایق معنوى آن است. از جمله گفته شده است که پنجاه حج خود را، در ازاى نان دادن به درویشى، فروخت (انصارى، ص ۲۳۷؛جامى، ص ۸۵). روزبهان بقلى (ص ۱۵۶ـ۱۵۷) این حکایت را جزو شطحیات وى آورده و در توضیح آن گفته که آن چهل حج پیاده، حجاب رؤیت حق بوده و با توجه به اینکه اصل عبادت، اخلاص است و التفات بر عبادت، شرک؛لذا فروختن چهل حج به دو نان، به قصد از بین بردن شرک بوده است.

شاه توجه و دیدن مقامات عرفانى را، به عنوان اهداف غایى، مخالف کمال می‌دانست. از سخنان اوست که اهل فضل صاحب فضل باشند تا آنگاه که فضل خود نبینند، چون بدیدند، دیگر فضل باقی‌نماند، و اهل ولایت را همچنین ولایت تا آنگاه است که ولایت خود نبینند (ابونعیم، ج ۱۰، ص ۲۳۸؛سلمى، ص ۱۹۳؛ابن‌جوزى، ج ۴، ص ۶۸).

از دیگر ویژگیهاى تصوف او اهمیت دادن به خوف در مقابل رجا (رجوع کنید به هجویرى، ص ۲۰۳ـ۲۰۴؛عطار، ص ۴۷۶) و تفضیل فقر و درویشى بر توانگرى است (رجوع کنید به جامى، ص ۸۴؛شیروانى، ص ۵۳۸). گفته‌اند وى در رد یحیی‌بن معاذ رازى، که رساله‌اى در تفضیل توانگرى بر درویشى داشته، رساله‌اى در تفضیل فقر و درویشى بر توانگرى نوشته است (جامى؛شیروانى، همانجاها).

از حوادث زندگى او، که در تذکره‌ها بسیار از آن یاد شده، ریاضتها و شب زنده‌داریهاى چهل سالۀ اوست. گفته‌اند که وى در یکى از شب زنده‌داریهایش ناگهان خوابش برد و چون شهودى در آن خواب به او دست داد، پس از آن همواره به دنبال آن بود که بخوابد تا شاید آن شهود تکرار شود. در همین مورد از او شعرى نیز نقل شده است (هجویرى، ص ۲۱۱؛قشیرى، ص ۳۶۷؛ابن‌ملقن، ص ۳۶۱).

رحلت

وى بعد از ۲۷۰ یا قبل از سال ۳۰۰ درگذشت (ابن‌جوزى، ج ۴، همانجا؛جامى، ص ۸۴؛سلمى، ص ۱۸۳). مزارش احتمالا در کنار مزار خواجه على سیرجانى، در روستاى نصرآباد در مغرب سیرجان بوده است (پورمختار، ص ۲۲۶؛نیز رجوع کنید به عطار، ص ۳۸۱).

گفته‌اند که شاه رساله‌هاى بسیارى در تصوف داشته است، ولى فقط از مرآهالحکماى او نام برده‌اند (سلمى، ص ۱۹۲؛انصارى، ص ۲۳۶؛هجویرى، ص ۲۱۱). از شاه کرمانى تأویلهایى نیز از آیات قرآن نقل شده است (رجوع کنید به ابو نصر سراج، ص ۹۱؛زرین‌کوب، ۱۳۶۹، ص ۱۲۲).



منابع :

(۱) ابن‌ملقن، طبقات الاولیاء، چاپ نورالدین شربیه، مصر ۱۴۰۶/۱۹۸۶ ؛
(۲) ابونصر سراج، اللمع فى التصوف، چاپ رنلود الن نیکلسون، لیدن ۱۹۱۴؛
(۳) ابونعیم، احمدبن عبداللّه، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، بیروت (بی‌تا)؛
(۴) خواجه عبداللّه انصارى، طبقات الصوفیه، تهران ۱۳۶۲ش؛
(۵) محسن پورمختار، «بیاض وسواد سیرجانى متنى کهن از اقوال مشاهیر صوفیه تا اوایل سده پنجم» در نامه بهارستان، سال ششم، شماره اول ـ دوم، دفتر ۱۱، زمستان ۱۳۸۵ش؛
(۶) عبدالحسین زرین‌کوب، جستجو در تصوف ایران، تهران ۱۳۵۷ش؛
(۷) همو، ارزش میراث صوفیه، تهران ۱۳۶۹ش؛
(۸) سعید خطیب، تذکره الاولیاء محرابى کرمانى یا مزارات کرمان، چاپ حسین کوهى کرمانى، انتشارات مرکز کرمان‌شناسى (بی‌تا.)؛
(۹) ابوعبدالرحمان سلمى، طبقات الصوفیه، چاپ نورالدین شریبه، حلب ۱۴۰۶/۱۹۸۶ ؛
(۱۰) زین‌العابدین شیروانى، ریاض‌السیاحه، چاپ اصغر حامد ربانى، تهران (بی‌تا.)؛
(۱۱) نورالدین عبدالرحمان جامى، نفحات الانس، تهران ۱۳۸۶ش؛
(۱۲) جمال‌الدین ابی‌الفرج عبدالرحمن‌بن علی‌بن الجوزى، صفه‌الصفوه، چاپ محمود فاخورى، حلب بیروت ۱۳۹۳/۱۹۷۳ ؛
(۱۳) روزبهان بقلى شیرازى، شرح شطحیات، چاپ هنرى کربین، تهران ۱۳۶۰ش/۱۹۸۱م؛
(۱۴) فریدالدین عطار نیشابورى، تذکرهالاولیاء، چاپ محمد استعلامى، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۱۵) ابوالقاسم عبدالکریم‌بن هوازن قشیرى، رسالۀ قشیریه، چاپ معروف زریق و على عبدالحمید بلطه‌چى، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸ ؛
(۱۶) غلام سرور لاهورى، خزینه‌الاصفیا، کانپور ۱۹۲۹؛
(۱۷) علی‌بن عثمان جلابى هجویرى، کشف‌المحجوب، چاپ دکتر محمود عابدى، تهران ۱۳۸۳ش.

 دانشنامه جهان اسلام جلد  ۱۵ 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
-+=