زینب دختر جَحْش ، از همسران پیامبر اسلام. پدر او، جحشبن ریاب، از خاندان غَنْم و از دودمان اسدبن خُزَیمَه بود (ابنسعد، ج ۸،ص ۱۰۱؛ ابن عبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۴۹؛ ابنابیالحدید، ج ۹، ص ۲۴۲) که پس از کوچ به مکه، هم پیمان شاخۀ بنیامیه قریش شد (برای تفصیل دربارۀ این هم¬پیمانی، رجوع کنید به بلاذری، ج ۱، ص ۵۲۱ـ ۵۲۲).
مادر زینب، اُمیمه، دختر عبدالمطلب وعمۀ رسول خدا بود (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۱؛ابنعبدالبر، همانجا؛ابنابیالحدید، ج ۹، ص ۲۴۲). از تاریخ دقیق تولد زینب اطلاعی در دست نیست، اما چون درسال ۲۰ هجری و در روزگار خلافت عمربن خطّاب درگذشته (رجوع کنید به ادامۀ مقاله) و بیشتر سیرهنویسان نوشته اند که هنگام مرگ ۵۳ سال داشته(برای نمونه، رجوع کنید به ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۵؛ ابنجوزی، ج ۲، ص ۴۹)، احتمالاً ۳۳ سال پیش از هجرت و حدود ده سال پیش از بعثت پیامبر به دنیا آمده است .
ابنحجر (ج ۷، ص ۶۷۰) سن زینب را به هنگام درگذشت پنجاه سال ذکر کرده، اما افزوده که سن او را ۵۳ سال هم نوشتهاند که در این صورت به هنگام بعثت ده ساله بوده است. ابنسعد (ج ۸، ص ۱۱۴) خبری نقل کرده که بنا برآن، زینب هنگام ازدواج با پیامبر ۳۵ ساله بوده است (نیزرجوع کنید به ابنحجر، ج ۷، ص ۶۷۰، که این تاریخ را به نقل واقدی آورده ). در صورت صحت این خبر، احتمالاً او در حدود ۲۹ یا ۳۰ قبل از هجرت به دنیا آمده است. همچنین مادر عکاشه بن محصن سن زینب را هنگام مهاجرت به مدینه سی و اندی دانسته است (ابنسعد، ج ۱، ص ۱۱۵) که خبر پیشین را تأیید میکند.
زینب و افراد خانوادۀ جحش را از نخستین هجرتکنندگان به مدینه برشمردهاند (ابنهشام، ج ۲، ص ۱۱۴؛ ابنسعدع ج ۸، ص ۱۰۱؛ ذهبی، ج ۲، ص ۲۱۱). خانههای خالی از سکنۀ خاندان جحش را در مکه ابوسفیان، با تصرف عدوانی، به عمروبن عَلقَمه فروخت (ابنهشام، ج ۲، ص ۱۱۴ـ ۱۱۵، ۱۴۵).
نام نخست زینب، بَرَّه بود و پیامبر بعد از ازدواج با ایشان، نام او را به زینب تغییر داد (ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۴۹؛ محبالدین طبری، ص ۱۶۱؛ ابنحجر، ج ۷، ص ۶۶۸). پس از مرگ زینب، هیچ درم و دیناری از او برجا نماند، زیرا همه را در زندگی خود به مستمندان بخشیده بود (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۴).
پیامبر از این خوی شایستۀ همسر خویش باکنایهای لطیف یاد میکرد و به همسران دیگر خود میفرمود که شتابانترین شما در پیوستن به من پس از مرگ همان است که دستش از همه بخشندهتر باشد (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۸؛ ابونعیم اصفهانی، ج ۲، ص ۵۴؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۵۰ـ ۱۸۵۱).
شتاب زینب در بخشش اموال چنان بود که در چند ساعت تمام دوازده هزار درهم مستمری سالیانۀ خود را به دست خدمتکار خویش به خانۀ یتیمان و بیوهزنان و مستمندان فرستاد. مشروح این رفتار او را بسیاری از مورخان آوردهاند (برای نمونه، رجوع کنید به ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۳، ۱۱۰؛ ابنحجر، ج ۷، ص ۶۷۰). منش والای زینب چنان بود که عایشه از او با عنوان بانویی یاد کرده که در دین باوری، پرهیزکاری، راستگویی، صدقه دادن و رعایت پیوند خویشاندی کسی از او برتر نبوده و به یتیمان و زنان بیوه توجه داشته است (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۸، ۱۱۰؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۵۱؛ ابنحجر، ج ۷، ص ۶۷۱).
همچنین در خبری عایشه، زینب را پس از خود محبوبترین همسران پیامبر نزد آن حضرت یاد کرده است (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۴). ابنعبدالبر (ج ۴، ص ۱۸۵۱) و ابنجوزی (ج ۲، ص ۴۸) در نقلی از عایشه آوردهاند که زینب با او در مقام و شأن نزد پیامبر ادعای برتری و همسری داشته است.
زینب از راویان حدیث نبوی بوده و چند حدیث از او روایت شده است (برای این احادیث رجوع کنید به طبرانی، ج ۲۴، ص ۵۱ـ ۵۷) که دو حدیث آن را مسلم و بخاری به اتفاق ذکر کردهاند (ذهبی، ج ۲، ص ۲۱۸).
از جمله کسانی که از او روایت نقل کردهاند، این اشخاص بوده اند:
قاسم بن محمدبن ابیبکر؛
امّ حبیبه، دختر ابوسفیان؛
و محمدبن عبداللهبن حجش، برادرزادۀ وی (برای فهرست این افراد رجوع کنید به مزی، ج ۳۵، ص ۱۸۴). بنابر خبری که طبری (تاریخ، ج ۳، ص ۱۸۷) آن را به نحو مرسَل و از قول فقیهان حجاز نقل کرده، پیامبر در خانۀ زینب درگذشته است.
موضوع ازدواج پیامبر و زینب، که دستاویز گزافهگوییهای منافقان و مشرکان گردید، باعث رنجش پیامبر شده بود. برخی از منافقان، برای تخریب پیامبر، علت جدایی زید و زینب را تمایل پیامبر به زینب بیان کردند و داستانی نیز در این خصوص رواج دادند (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۱ـ ۱۰۲؛ بلاذری، ج ۱،ص ۵۲۲؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۴۹ـ ۱۸۵۰) که تفاوتهایی نیز دارد. در نقل متداولترِ این داستان، هنگامی که پیامبر به دیدن زید رفته بود، وی در خانه نبود (ابنسعد، همانجا؛ طبری، تاریخ، ج ۲، ص ۵۶۲ـ ۵۶۴؛ طبرانی، ج ۲۴، ص ۴۴)، اما در نقل ابنحبیب (ص ۸۵) زید در خانه بود و داشت وضو می گرفت.
برخی مفسران نیز این داستانها را ذیل آیۀ ۳۷ سورۀ احزاب* ذکر کردهاند (برای نمونه، رجوع کنید به طبری، تفسیر؛ ابنابیزَمِنین، ذیل آیه). بررسی روایات ناظر بر این ماجرا نشان میدهد مفسران قرن اول، به احتمال بسیار، برخی مطالب راجع به گزارشهای زینب و زید را بر اساس داستانهای متداول اوریا و داود ساختهاند (رجوع کنید به طبرانی، ج ۲۴، ص ۴۴).
ابنحجر (ج ۷، ص ۶۶۸) به ضعیف بودن سند برخی از این داستانها اشاره کرده،اما باسورث (د. اسلام، ذیل مادّه) داستان ازدواج پیامبررا با زینب بر اساس همان گزارشهای مغرضانه تبیین نموده است. همچنین، ازدواج پیامبر با زینب، یکی از مسائل ثابت در متون جدلی مسیحیت از زمان کهن بوده (همانجا) و احتمالاً نخستین بهرهگیری از این ماجرا در نقد پیامبر اسلام در سنّت مسیحی، گفتههای یوحنای دمشقی در کتاب چشمه معرفت بوده است (رجوع کنید به ساهاس ، ص ۹۱؛ هویلند ، ص ۲۷۶، پانویس ۲) که پس از آن جزء ثابتی در ادبیات جدلی مسیحیت بر ضد اسلام شده و تقریباً در تمام متون جدلی آن دوره، این داستان گاه تغییر یافته و در مواردی تقریباً به همان صورتِ روایت شده در متون اسلامی، نقل و به آن استناد گردیده است (رجوع کنید به کندی، ص ۵۸؛ ساهاس، ص ۹۱، پانویس ۳؛ دانیل، ص ۳۰ـ ۳۱، ۱۱۹ـ ۱۲۵، ۳۱۳) .
عالمان مسلمان به برداشتهای نادرست در این خصوص پاسخ دادهاند. جریان خردهگیری مشرکان و منافقان بر پیامبر مبنی بر اینکه او، خود، همه را از ازدواج با همسر پسر (عروس) منع کرده و اینک خود با همسر پسر خویش ازدواج کرده، در آیات ۳۶ تا۳۹ سورۀ احزاب آمده است (برای پاسخ کلامی به این ایرادها، رجوع کنید به سیدمرتضی علمالهدی، ص ۱۷۵ـ ۱۷۷). ازدواج پیامبر با زینب، دخترعمۀ خود، امری طبیعی است و در پاسخ به کسانی که گفته اند دلیل ازدواج پیامبر با او آشفتگی آن حضرت از جمال وی بوده است (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۰۱ـ ۱۰۲؛ قمی، ج ۲، ص ۱۷۲ـ ۱۷۳)، باید گفت پیامبر از زیبایی و خوی و منش زینب، پیش از ازدواج او با زیدبن حارثه آگاه بود. پیامبر به زیدبن حارثه، مشهور به زیدالحلب، مهر ویژهای داشت (ابنسعد، ج ۳، ص ۴۰، ۴۲- ۴۴؛ ابنعبدالبر، ج ۲، ص ۵۴۳، ۵۴۶) و یکی دو سال پس از بعثت، کنیز آزاد کردۀ خود، امّیَمَن، را به همسری او درآورد و اُسامهبن زید بهرۀ این ازدواج بود (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۳،ص ۴۵؛ ابنعبدالبر، ج ۲، ص ۵۴۶).
بعد از مهاجرت زینب به مدینه، پیامبر از زینب برای زید خواستگاری نمود. زینب هنگام خواستگاری گمان میکرد که پیامبر او را برای خویش خواستگاری نموده است، از این رو با درخواست پیامبر موافقت کرد. اما پس از آنکه دریافت پیامبر وی را برای زید خواستگاری کرده است، مخالفت نمود و چون پیامبر را به این وصلت راضی دید، با درخواست ازدواج موافقت کرد (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۱؛ طبرانی، ج ۲۴، ص ۳۹ـ ۴۰، ۴۵؛ ابونعیم اصفهانی، ج ۲، ص ۵۱ـ ۵۲) .
مفسران در شأن نزول آیۀ ۳۶ سورۀ احزاب عموماً آن را ناظر بر ماجرای وصلت زید و زینب دانسته و گفتهاند پس از نزول این آیه، زینب به ازدواج با زید موافقت کرد (برای نمونه، رجوع کنید به مقاتلبن سلیمان؛ طبری، تفسیر، ذیل آیه؛ قس طبری، همانجا، که بر اساس خبری گفته که آیه در خصوص امّکلثوم دختر عُقبهبن ابیمعیط و زیدبن حارثه نازل شده است.
اما همواره میان زینب و زید کشاکش وجود داشت (ابوعبیده، ص ۶۲؛ ابونعیم اصفهانی، ج ۲، ص ۵۲) و زید از بداخلاقی زینب نزد پیامبر شکایت میبرد و پیامبر او را به صبر و تحمل همسر دعوت میکرد (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۳؛ بلاذری، ج ۱، ص ۵۲۲؛ طبرانی، ج ۲۴، ص ۴۱) تا سرانجام پیامبر به فرمان خداوند به جدایی آن دو حکم داد.
به گفتۀ بیشتر سیرهنویسان و مورخان، جدایی زینب و زید در سال پنجم یا پس از مُرَیسع در شعبان سال پنجم بوده است (از جمله،رجوع کنید به ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۴؛ بلاذری، ج ۱، ص ۵۲۱؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۴۹، که این را عقیدۀ قِتاده دانسته است؛ قس ابوعبیده، ص ۶۱؛ بلاذری، ج ۱، ص ۵۲۱؛ ابن عبدالبر، همانجا، که به نقلی زمان جدایی زینب و زید را سال سوم ذکر کردهاند، هرچند بلاذری گفته که این قول ، ثابت نشده دانسته است).
پیامبر سپس با دستور الهی و برای شکستن رسمی جاهلی که فرزند خوانده را همچون فرزند تنی خود میدانستند، با زینب ازدواج کرد (رجوع کنید به احزاب: ۳۷؛ ابنحجر، ج ۷، ص ۶۶۷ ؛قس ابنهشام، ج ۲، ص ۶۴۶، که نقل کرده است زینب خود را بدون مهریه به پیامبر بخشید). پیامبر همواره زید را فرزند و وارث خود معرفی می کرد(ابنسعد، ج ۳، ص ۴۲؛ ابنعبدالبر، ج ۲، ص ۵۴۳؛ ابنحجر، ج ۲، ص ۵۹۹).
بعدها زینب به این سبب که ازدواج او و پیامبر در آسمانها مقرر شده است، بر دیگر همسران پیامبر برتری میجست (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۳؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۵۰). پیامبر در ازدواج با زینب، ولیمۀ ویژه داد و گوسفندی کشت (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۳) و با نان و گوشت از مهمانان پذیرایی کرد (ابن سعد، ج ۸، ص ۱۰۵، ۱۰۶، ۱۰۷؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۴۹). ازدواج پیامبر با زینب در آغاز ذیقعدۀ سال پنجم رخ داد و زینب در آن هنگام سی و پنج سال داشت (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۴؛ ابن عبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۴۹).
آیات حجاب در خصوص مزاحمت اصحاب برای پیامبر پس از ازدواج ایشان با زینب نازل شده است. تفصیل گزارشهای مختلف را ابنسعد (ج ۸، ص ۱۰۵ـ ۱۰۷) و طبرانی (ج ۲۴، ص ۴۶ـ ۵۰) آورده و مفسران نیز ذیل آیات ۵۸ و ۵۹ سورۀ احزاب به این نکته اشاره کردهاند (برای نمونه، مقاتلبن سلیمان؛ طبری،تفسیر، ذیل آیه؛ قس طبری،همانجا، که دربارۀ نزول این آیه درخصوص امّسَلَمه و عایشه نقلهایی آورده است).
جایگاه زینب نزد پیامبر موجب برانگیخته شدن رشک برخی از زنان آن حضرت شده بود که در نهایت آیات نخست سورۀ تحریم در این باره نازل شد (رجوع کنید به ابنسعد، ج ۸، ص ۱۰۷؛ بخاری، ج ۶، ص ۱۶۶ـ ۱۶۷، ج ۷، ص ۲۳۲؛ مسلم، ج ۴، ص ۱۸۴ـ ۱۸۵)؛ هر چند زینب نیز خود باعث رنجش صفیه*، دختر حُیَیبن اَخطَب، شده بود (ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۵۰). زینب در جنگ حُنَیْن همراه پیامبر بود (واقدی، ج ۳، ص ۹۲۶؛ طبری، تاریخ، ج ۳، ص ۸۳) و پس از رحلت پیامبر میگفت که پس از ایشان هرگز بر مرکبی سوار نخواهم شد، هرچند برای حج باشد (واقدی، ج ۳، ص ۱۱۱۵).
پیامبر خطاب به عمر که به زینب پرخاش کرده بود، فرمود به-هوش باشد که زینب اَوّاهه است و اَوّاه را فروتن در پیشگاه خدا و بسیار زاریکننده در درگاه او و صفت حضرت ابراهیم معنی کرد (ابونعیم اصفهانی، ج ۲، ص ۵۳ـ ۵۴؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۵۲؛ ابنحجر، ج ۷، ص ۶۶۹).
عمر پس از تشکیل دیوان، مستمری سالیانۀ زینب را همچون برخی دیگر از همسران پیامبر، دوازده هزار درهم تعیین نمود،اما زینب فقط یک سال این مستمری را گرفت و سال بعد درگذشت. زینب گرفتن این مبلغ را فتنه میدانست و از خدا خواسته بود که به¬گونهای او را از گرفتن مستمری رهایی بخشد (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۰؛ رجوع کنید به ذهبی، ج ۲، ص ،۲۱۴ که نوشته است برای صفیه و جُوَیْریَّه، دیگر همسران پیامبر، نصف این مقدار تعیین شده بود). وی نخستین همسر پیامبر بود که بعد از رحلت ایشان درگذشت (ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۵۰).
رحلت
زینب در سال ۲۰ هجری درگذشت (رجوع کنید به ابن سعد، ج ۸، ص ۱۱۵؛ طبرانی، ج ۲۴، ص ۳۸؛ ابنعبدالبر، ج ۴، ص ۱۸۵۲) و عمربن خطّاب بر جنازۀ او نماز گزارد (ابنحبیب، ص ۸۸؛ مزی، ج ۳۵، ص ۱۸۵). ابنسعد (ج ۸، ص ۱۱۱) و ذهبی (ج ۲، ص ۲۱۲ـ ۲۱۳) در خبری نقل کردهاند که خلیفۀ دوم دستور داد برای حفظ حرمت زینب، به دلیل پوشیده نبودن تابوت، تنها محارم زینب در تشییع جنازه حاضر شوند. در این هنگام اَسماء بنت عُمَیس شیوۀ بهرهگیری از تابوت را به خلیفه گوشزد کرد و پس از آن به عموم اجازۀ شرکت در تشییع جنازۀ زینب داده شد (نیز ابنقتیبه، ص ۵۵۵).
عمر پیشاپیش تابوتِ پوشیده با روکش برجسته حرکت میکرد و میگفت چه نیکو پوششی است که پیکر زنان را پس از مرگ از دیدۀ مردان پوشیده میدارد (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۲؛ ابنقتیبه، ص ۵۵۵). زینب در گورستان بقیع در کنار خانۀ عقیل و خانۀ محمدبن حنفیه به خاک سپرده شد (ابنسعد،ج ۸، ص ۱۰۹؛ بلاذری، ج ۱، ص ۵۲۴) و برادرزاده و خواهرزادۀ زینب و اسامهبن زید، که همگان بر زینب مَحرم بودند، در گور رفتند و او را به خاک سپردند (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۱ـ ۱۱۲، ۱۱۳ـ ۱۱۴؛ بلاذری، ج ۱، ص ۵۲۴).
در روز خاکسپاری زینب گرمای هوا شدت یافت، از این رو خلیفه دستور داد روی قبر خیمهای نصب شود که آن را نخستین خیمۀ نصب شده بر قبر در اسلام دانستهاند (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۲ـ ۱۱۳؛ نیز رجوع کنید به ابنحبیب، ص ۸۸؛ بلاذری، ج ۱،ص ۵۲۴). شیوهای که در تشییع زینب (یعنی قرار دادن پیکر وی در تابوت) به کار رفت، پیشتر حضرت زهرا سلامالله علیها برای خود توصیه کرده و این موضوع را به اسماء بنت عمیس گفت و اسماء گفت که در سنّت تشییع جنازۀ اهل حبشه تابوت را دیده است و آن را خواهد آورد (کلینی، ج ۳، ص ۲۵۱؛ ابنبابویه، ج ۱، ص ۱۹۴؛ ابونعیم اصفهانی، ج ۲، ص ۴۳)، اما چون پیکر دخت پیامبر تشییع رسمی نشده بود، برای نخستین بار این شیوه برای پیکر زینب که از چند حیث والاترینِ همسران پس از خدیجه بود، انجام شد (رجوع کنید به ابنقتیبه، ص ۵۵۵؛ طبرسی، ج ۱، ص ۲۷۸؛ محبالدین طبری، ص ۱۶۶). تنها میراث باقی مانده از زینب، خانۀ او بود که بعدها، هنگام توسعۀ حرم نبوی در زمان ولیدبن عبدالملک، به پنجاه هزار درهم از وارثان او خریداری شد (ابنسعد، ج ۸، ص ۱۱۴؛ ذهبی، ج ۲،ص ۲۱۸).
منابع:
(۱) ابوعبیده معمربن مثنی بصری، تسمیۀ ازواجالنبی صلیالله علیه و سلم و اولاده، چاپ کمال یوسف حوت ،بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰؛
(۲) ابونعیم احمدبن عبدالله اصفهانی، حلیهالاولیاء و طبقاتالاصفیاء ،بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷؛
(۳) محمدبن علیبن حسین مشهور به ابنبابویه قمی، من لایحضرهالفقیه، چاپ علیاکبر غفاری ،قم ۱۴۱۴؛
(۴) محمدبن حبیب بغدادی، کتابالمحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر،بیروت،بیتا.؛
(۵) ابنحجر عسقلانی، الاصابه فی تمییزالصحابه، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
(۶) ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷؛
(۷) جمالالدین ابوالفرج ابنجوزی، صفهالصفوه، چاپ محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی،قاهره ۱۳۹۰/ ۱۹۷۰؛
۸- ابنسعد، الطبقاتالکبری، چاپ احسان عباس (اختصارات)؛
(۹) محمدبن عبداللهبن ابیزمنین، تفسیرالقرآن العزیز، چاپ ابوعبدالله حسینبن عکاشه و محمدبن مصطفی کنز، قاهر ه۱۴۲۳/ ۲۰۰۲؛
(۱۰) عبداللهبن مسلم مشهور به ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه ،قاهره ۱۳۷۹/ ۱۹۶۰؛
(۱۱) یوسفبن عبداللهبن محمد مشهور به ابنعبدالبر، الاستیعاب فی معرفهالأصحاب، چاپ علی محمد بجاوی ،بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
(۱۲) عبدالملکبن هشام مشهور به ابنهشام، السیرهالنبویه، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم آبیاری و عبدالحفیظ شلبی ،بیروت، بیتا.؛
(۱۳) مقاتلبن سلیمانبلخی، تفسیر مقاتلبن سلیمان، چاپ احمد فرید ،بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳؛
(۱۴) محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
(۱۵) احمدبن یحیی بلاذری، أنسابالأشراف، چاپ محمود فردوس عظم ،دمشق ۱۹۹۷/۱۴۱۸؛
(۱۶) شمسالدین محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، (چاپ اختصارات)؛
(۱۷) سلیمانبن احمد طبرانی، المعجمالکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی،موصل ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴؛
(۱۸) فضلبن حسن طبرسی، اعلامالموری بأعلام الهدی، قم ۱۴۱۷؛
(۱۹) محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم (اختصارات)؛
(۲۰) همو، جامعالبیان فی تفسیرآی القرآن (چاپ اختصارات)؛
(۲۱) محبالدین احمدبن عبدالله طبری، السمطالثمین فی مناقب امهات المؤمنین، چاپ محمدبن فرید ، بیجا، بیتا.؛
(۲۲) علیبن حسین مشهور به علمالهدی، تنزیهالأنبیاء، چاپ فاطمه قاضی شعار،تهران ۱۳۸۰ش؛
(۲۳) محمدبن یعقوب کلینی، الکافی (چاپ اختصارات)؛
(۲۴) عبدالمسیحبن اسحق کندی (؟)، رساله عبداللهبن اسماعیل الهاشمی الی عبدالمسیحبن اسحق الکندی یدعوه الی الاسلام و رساله الکندی الی الهاشمی یرد بها علیه و یدعوه الیالنصرانیه،دمشق ۲۰۰۵؛
(۲۵) علیبن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، چاپ سید طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴؛
(۲۶) مسلمبن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت، بیتا؛
(۲۷) جمالالدینبن عبدالرحمن مزی، تهذیبالکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشّار عوّاد معروف ،بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲؛
(۲۸) محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی الواقدی، چاپ مارسدن جونز ،لندن ۱۹۶۶؛
(۲۹) EI2, s. v. ,”Zaynab BT. DJahash” (by. C. E. Bosworth);
(۳۰) Robert G. Hoyland, “The Earliest Christian writings on Muhammad: An Appraisal” in: The Biography of Muhammad: The Issue of Sources, ed., Harald Motzki (Leiden, Boston and Köln, 2000);
(۳۱) Norman Daniel, Islam and the West: the making of an image (Oneword, Oford 1993);
(۳۲) Daniel J. Sahas, John of Damascus on Islam: The “Heresy of the Ishmaeites,Leiden 1972.
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۵