از حکمای شیعی قرن سیزدهم. نام او سیدابوالحسن طباطبائی بود (اعتمادالسلطنه، ص۱۶۰؛ قمی، ص۱۵) و چون در سرودههایش، جلوه تخلص میکرد به این نام مشهور شد (تنکابنی، ص۶۵۶؛ امین، ج۲، ص۳۳۷). وی در ۱۲۳۸ در احمدآباد گجرات به دنیا آمد. نَسبش با سی واسطه به امام حسن مجتبی علیهالسلام میرسد. جلوه از نوادگان حکیم بنام دوره صفوی، میرزارفیعالدین نائینی * (متوفی۱۰۸۳)، بود. پدر جلوه، سیدمحمد طباطبائی، متخلص و معروف به مظهر، از پزشکان و ادیبان اوایل دوره قاجار بود (حبیبآبادی، ج۴، ص۱۰۶۰؛ مهدوی، ص۷۶؛ گلیزواره، ص۲۰، ۲۲).
بنابر زندگینامه جلوه، که خودش آن را به درخواست اعتضادالسلطنه (وزیر علوم ایران در دوران قاجار) در ۱۲۹۴ نوشته (رجوع کنید به نامه دانشوران ناصری ، ج۳، ص۳۲ـ۳۵)، پدر وی در جوانی برای تکمیل مهارتهای خود در طبابت و افزایش توانمندیاش در ادبیات و تاریخ، از راه قندهار و کابل به حیدرآباد و سند رفت. در سند، میرزاابراهیمشاه، وزیر غلام علیخان (امیرِ سند)، دختر خود را به همسری او درآورد. پس از مدتی، غلامعلیخان او را به سفارت نزد فرمانروای هندوستان فرستاد. مظهر بعد از موفقیت در این مأموریت، به علت حسادت و سعایت اطرافیانِ غلامعلیخان، مورد بیتوجهی قرار گرفت و از اینرو سند را ترک کرد و به احمدآباد گجرات رفت و به تجارت مشغول شد. بعدها بدخواهی اطرافیانِ غلامعلیخان و صداقتِ مظهر برای امیرسند معلوم گشت و امیرسند در نامههای مکرر، ضمن عذرخواهی از مظهر، او را به سند دعوت کرد، ولی مظهر تقاضای امیر را نپذیرفت و به بمبئی رفت و مدتی در آنجا زندگی کرد. چندی بعد، مظهر به دلیل درخواستهای برادرش و نیز اختلال اوضاع سند، هند را به قصد اصفهان ترک کرد و چون اکثر خویشاوندانش در زواره بودند، غالباً در زادگاه خود، زواره، اقامت میکرد. وی بین سالهای ۱۲۵۲ (مهدوی، همانجا) تا ۱۲۵۴ (حبیبآبادی، ج۵، ص۱۴۸۱ـ۱۴۸۲)، بر اثر بیماری وبا، درگذشت.
جلوه، پس از مرگ پدرش، به اصفهان رفت و در مدرسه معروف کاسهگران اقامت گزید و پس از فراگیری مقدمات، به تحصیل علوم عقلی و الاهی و طبیعی و ریاضی پرداخت. او تمام وقت خود را صرف تحصیل میکرد و با اینکه در جوانی اهل معاشرت با دوستان و ادبا و شعرا بود، از چنین معاشرتهایی منصرف شد، به طوری که شرکت در محفل شاعران را سد راه خود میدانست و چون متوجه شد که از استادان بهرهای نمیبرد، خود مشغول مطالعه، مباحثه و تدریس گردید. وی در ۱۲۷۳، به سبب مساعد نبودن اوضاع تحصیل و تدریس در اصفهان و مشکلات اجتماعی، به تهران آمد و در مدرسه دارالشفا سکنا گزید و ۴۱ سال در این مدرسه به تدریس حکمت و فلسفه و ریاضی و عرفان پرداخت. او در طول زندگی خود فقط دو سفر کوتاه به گیلان و تبریز داشت (معصوم علیشاه، ج۳، ص۵۰۷؛ نیکو همت، ص۲۱).
اساتید
جلوه در زندگینامه خود نام استادانش را ذکر نکرده است. به گزارش برخی،
او نزد میرزاحسن پسر آخوند ملاعلی نوری * ،
ملامحمدجعفر لاهیجی * (متوفی پیش از ۱۲۹۴)،
سیدرضی لاریجانی * (متوفی۱۲۷۰)،
میرزاحسن چینی (متوفی ۱۲۶۴)
و ملاعبدالجواد تونی خراسانی (متوفی ۱۲۸۱) تلمذ کرده است (رجوع کنید به افضلالملک، ص۱۰۷؛ تنکابنی، ص۶۵۵؛ نیکوهمت، ص۲۰؛ صدوقیسها، ص۴۶۹ـ ۴۷۰؛ طارمی، ص۷۰).
شاگردان
جلوه طی سالها تدریس در اصفهان و تهران، شاگردان بسیاری تربیت کرد که به گفته خود او (رجوع کنید به نامه دانشوران ناصری ، ج۳، ص۳۴ـ۳۵)، برخی از آنان محض آموختن اصطلاحات، بعضی برای اظهار فضل و عده کمی از روی صداقت و سادگی و اعتقاد به عالم تجرد گرد او جمع میشدند. در حوزه علوم عقلی، علما و حکمتشناسان و عرفای برجستهای نزد جلوه پرورش یافتند.
که از آن جملهاند:
میرزاحسن کرمانشاهی * (متوفی۱۳۳۶)،
میرزاشهابالدین نیریزی شیرازی (متوفی۱۳۲۰)،
میرزامحمدطاهر تنکابنی * (متوفی۱۳۶۰)،
آخوند ملامحمد هیدجی * (متوفی۱۳۳۹)،
آقاسیدحسین بادکوبی * (متوفی۱۳۵۸)،
سیدعباس موسوی شاهرودی (متوفی۱۳۴۱)،
سیدموسی زرآبادی (متوفی۱۳۵۳)،
حاجملامحمد آملی (متوفی۱۳۹۰)،
میرزایحیی دولتآبادی *(متوفی۱۳۱۸)،
میرزامحمدعلی شاهآبادی * (متوفی۱۳۶۹)
و آخوند ملامحمدکاظم خراسانی * (متوفی ۱۳۲۹؛ تنکابنی، ص۶۵۶؛ آقا بزرگ طهرانی، قسم۱، ص۳۷۳، قسم۲، ص۸۴۵؛ دولتآبادی، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۳؛ صدوقی سها، ص۳۷۳، ۴۷۵ـ۴۸۳).
گفتهاند جلوه دارای مناعت طبع و همت عالی بود، زاهدانه میزیست و با مردم بهندرت مراوده میکرد، به حلاوت و لطافت بیان و استواری اندیشه مشهور و نزد همگان محترم بود، با بزرگان فقها و رجال دولت روابط حسنهای داشت، و به دربار و خاندان سلطنتی قاجار بیاعتنا بود و گرچه اشعاری در مدح ناصرالدینشاه سروده است، تعلق خاطری به دربار نداشت. او از هرگونه بیاحترامی مصون بود، زیرا هنگام تدریس از بیان سخنان تفرقهبرانگیز و مطالبی که خوشایند علما و فقها نبود، پرهیز میکرد و در حفظ زبان و اظهار رأی خود متانت داشت.
او فلسفه را با نهایت فهم و دانایی و با مثالهایی درخور فهم شاگردان تدریس میکرد و با سعه صدر مسائل فلسفی را برای آنان تشریح مینمود و به سؤالاتشان پاسخ میگفت و در ضمن مثالهای خود، کنایات لطیفی درباره برخی معاصران، که روش آنان را نمیپسندید، میآورد (افضلالملک، همانجا؛ مستوفی، ج۱، ص۵۲۱ـ۵۲۲؛ بامداد، ج۱، ص۴۱؛ تقیزاده، ص۱۸۱؛ دیوانبیگی، ج۱، ص۳۷۵؛ نامه دانشوران ناصری ، ج۳، ص۳۱؛ محقق داماد، ص۱۰۳؛ نیز رجوع کنید به جلوه، دیوان، ص۳۲ـ۳۵، ۴۴ـ۴۸؛ بانپور، ص۷۸؛ حکیمی، ص۴۷ـ۴۸). از روشهای جالب و ابتکاری او این بود که به هنگام تدریس، مصادر و مآخذِ اقوال و عباراتِ مندرج در آثار فلاسفه را مشخص میکرد (امین، ج۲، ص۳۳۷). همچنین به گفته تنکابنی (رجوع کنید به مدرسی چهاردهی، ۱۳۲۴ش، ص۷۴ـ۷۵؛ همو، ۱۳۲۵ش، ص۷۷)، جلوه برای تدریس هر کتاب، ابتدا تمام آن را تصحیح و سپس بحث درباره آن را شروع میکرد.
معاصران
جلوه معاصر آقامحمدرضا قمشهای * و آقاعلی مدرس طهرانی * بود و هر سه از بزرگترین حکیمان حوزه فلسفی تهران (رجوع کنید به تهران *، بخش۵: حوزه فلسفی و عرفانی تهران) بودند. با درگذشت قمشهای و آقاعلی مدرس، تدریس علوم عقلی به مجلس درس جلوه منحصر شد (افضلالملک، ص۱۰۶).
جلوه علاوه بر کتابهای فلسفی، متون عرفان نظری، از جمله تمهیدالقواعد * (نیز رجوع کنید به ترکه اصفهانی *، خاندان) را هم تدریس میکرد. او شعر نیز میسرود و از سبک ناصرخسرو قبادیانی پیروی میکرد (افضلالملک، ص۱۰۶ـ ۱۰۷؛ مدرسی چهاردهی، ۱۳۲۵ش، همانجا؛ جلوه، دیوان ، مقدمه سهیلی خوانساری، ص۱۰).
جلوه کتابخانهای مشتمل بر بهترین آثار حکما، ادبا، عرفا و دانشمندان داشت که از کتابخانههای غنی روزگارش بهشمار میرفت. وی وصیت نمود که کتابهایش را بفروشند و پول آن را به افراد فقیر و محتاج بدهند. بعدها کتابهای این کتابخانه، که بالغ بر ۲۰۵ جلد بود، به کتابخانه مجلس شورای ملی فروخته شد و هم اکنون در این کتابخانه نگهداری میشوند و بیشتر آنها در فهرست کتابخانه مجلس (ج۲)، تألیف یوسف اعتصامی (اعتصامالملک)، معرفی شدهاند. اهمیت کتابهای او در این است که وی، علاوه بر تصحیح و مقابله آنها با دیگر نسخههای ارزشمند کتابخانههای معتبر تهران در آن ایام، تعلیقات و حواشی و یادداشتهایی بر آنها نوشته است (محقق داماد، ص۱۰۴؛ گلیزواره، ص۱۹۷).
آرا و آثار.
جلوه در آرا و افکار خود بیشتر به حکمت مشاء متمایل بود و به آرای ملاصدرا و حکمت متعالیه دیدگاهی نقادانه داشت (جلوه، ۱۳۷۵ش، مقدمه کدیور، ص۱۰۹). به نوشته یحیی دولتآبادی (ج۱، ص۱۱۳)، جلوه کتابهای ملاصدرا را تدریس میکرد، اما به آنها اهمیتی نمیداد. وی از منکران حرکتِ جوهری * بود و استدلالهای قائلان به آن را مردود میدانست. او رسالهای در این باب نوشته و برای نقد حرکت جوهری ابتدا دلیل اثبات آن را بدینگونه تقریر کرده است که همه حرکتها، چه طبیعی، چه ارادی و چه قَسْری، به طبیعت بازمیگردند، زیرا طبیعت مبدأ حرکت است و چون حرکت، پدیدهای تجددی و تغیری است و علت پدیده متغیر، خود نیز باید متغیر باشد، از اینرو طبیعت نیز مانند حرکت، متغیر است و چون طبیعتی که مبدأ حرکت اجسام میشود جوهر است، از قانونِ «علت پدیده متغیر باید متغیر باشد» میتوان نتیجه گرفت که طبیعتِ جوهری اجسام طبیعی، برحسب ذات خویش، سیال و متحرک است (۱۳۷۵ش، ص۱۱۲).
سپس جلوه (۱۳۷۵ش، ص۱۱۲ـ۱۱۳)، در نقد دلیل مذکور، میگوید اینکه حرکتها باید به حرکت ذاتی بازگردند تا استناد متغیر به ثابت پیش نیاید درست است، ولی این نتیجهگیری که حرکت ذاتی همان حرکت جوهری است درست نیست، چون میتوان گفت همه حرکتها در جهانِ کَوْن و فساد به حرکت فلک بازمیگردند و چون حرکت ذاتی، همان تجدد فلک است، پس حرکات عرضی هم منتسب به تجدد افلاک و معلول آن خواهند بود. همچنین چون تغیر و تجدد، ذاتی حرکت است، حرکت در تغیر و تجددش نیازمند علت نیست و تنها در وجود به علت محتاج است، بدینترتیب که طبیعت با جزء پیشین حرکت، علت برای جزء پسین میگردد، سپس با جزء پسین، علت برای جزء بعد و همینطور ادامه مییابد. در اینجا تسلسل علل در زنجیره حرکت فلکی لازم میآید، اما این تسلسل تعاقبی خواهد بود نه ترتبی که باطل است. ثانیاً بر فرض اینکه طبیعتِ فلک هم متجدد باشد، لازم نیست طبایعِ دیگر نیز در تجدد باشند، زیرا طبیعتِ فلک با طبیعتِ عناصر در نوع اختلاف دارد.
جلوه (۱۳۷۵ش، ص۱۱۳ـ۱۱۷) استدلالهای دیگر را نیز در اثبات حرکت جوهری تقریر و، با تکیه بر مبانی فلسفه مشاء، آنها را نقد و رد کرده است. قسمت عمدهای از نقدهای او مبتنی است بر اینکه با فرض وقوع حرکت در جوهر، موضوع ثابتی برای حرکت نخواهد بود. برخی از پیروان حکمت متعالیه، به انتقادهای جلوه از حرکت جوهری پاسخ دادهاند (برای نمونه رجوع کنید به مطهری، ج۱، ص۳۰۲، ۳۳۲؛ فیض کاشانی، مقدمه آشتیانی، ص۲۷۵ـ۳۰۴). جلوه در مسئله ربط حادث به قدیم، به همان شیوه ابنسینا و حکمای مشاء اندیشیده و حرکت دَوْری فلک را رابط حادث به قدیم دانسته است (جلوه، ۱۳۷۵ش، ص۱۱۸ـ۱۲۲؛ درباره ربط حادث به قدیمرجوع کنید به ثابت و متغیر * ).
وی از جمله فیلسوفانی است که با نظریه اتحاد عاقل ومعقول * مخالفت کرده است. به نظر او، به فرض اتحاد نفس (عاقل) با معقول در هنگام تعقل، اگر نفس و معقول هریک وجودی مستقل داشته باشند، محال است که نفس، عین آن وجودِ متعینِ متشخصِ معقول شود، زیرا اتحاد دو وجود متباین، محال است و اگر گفته شود که معقول، بعد از آمادگی نفس، از جانب واجب بر نفس افاضه میشود، در این صورت، معقولْ عرض خواهد بود، زیرا بر نفس، که جوهری مستقل است، افاضه شده و وجود عرض، غیر از وجود موضوعش است، اگرچه وجود فی نفسه آن عین وجودش برای موضوع است و نه عین وجود موضوع. به نظر جلوه، اتحاد عاقل و معقول تنها در علم مجرد به ذاتش صحیح است، با این بیان که در علم مجرد به ذاتش، معقول متعلق به عاقل است و عاقل هم غیر آن معقول نیست. به عبارت دیگر، عقل میتواند معقول بالذات را، که معقولیتْ عینِ ذاتِ آن است و معقول برای عاقل است، با قطع نظر از جمیع اغیار، به عنوان جوهر مجرد مستقل (و نه عرض حال در نفس) معقول برای عاقل فرض کند و بهسبب تضایف میان عاقل و معقول، این معقول بالذات، عاقل بالذات هم خواهد بود و عاقل خارجی، خارج از لحاظ مذکور است؛ بدین ترتیب، اتحاد عاقل و معقول اثبات میشود و به برهان تضایف هم خدشهای وارد نمیآید (جلوه، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۶۸ـ۴۷۰).
به نظر جلوه (۱۳۸۵ش، ج۱، ص۶۰۵ـ۶۰۸)، انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین، بدون اشتراک آنها در امری ذاتی، ممکن است. به عبارت دیگر، انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین مستلزم وجود جهت اشتراک است، ولی لازم نیست که این اشتراک ذاتی و حقیقی باشد؛ بنابراین، امکان دارد که مفهوم وجود از لوازم آن حقایق متباین باشد، زیرا برهانی بر ذاتی بودن مفهوم وجود اقامه نشده است و شاید انتزاع مفهوم وجود از حقایق متباین، به جهت اشتراک آنها در یک معنای سلبی باشد و اشتراک در معنای سلبی مستلزم اشتراک در امر وجودی ذاتی نیست، مثل اشتراک انسان و درخت در معنای «نه اسب» بودن.
رحلت
جلوه تا پایان عمر همسری اختیار نکرد (آقابزرگطهرانی، قسم۱، ص۴۲). وی در سالهای آخر عمرش نابینا شد و در بستر بیماری افتاد و سرانجام در ۱۳۱۴ درگذشت و در جوار مرقد ابنبابویه به خاک سپرده شد. پس از دو سال، به همت میرزااحمدخان بَـدِر نصیرالدوله و شاهزاده سلطان حسین میرزای نیرالدوله و به دست عبدالباقی معمار کاشانی، بقعهای بر مزارش بنا شد که به مرور زمان ویران گردید و امروزه بقعهای شبیه آرامگاه حافظ بر روی مزار او احداث شده است (افضلالملک، ص۱۰۶؛ دولتآبادی، ج۱، ص۱۷۵؛ عبرت نائینی، ج۱، ص۶۵۲؛ گلیزواره، ص۱۸۶ـ۱۹۳).
جلوه، تألیفِ اثرِ جدید و بدیع را دشوار و بلکه غیرممکن میدانست، از اینرو از او تألیف مستقل و مدوّنی به جا نمانده و به تشریح کلمات بزرگان بسنده کرده و نوشتههایش بیشتر تعلیقهها و حاشیههایی است که بر کتابهای فلسفی و غیرفلسفی نگاشته است (رجوع کنید به نامه دانشوران ناصری ، ج۳، ص۳۴).
برخی از آثار او عبارتاند از:
۱) رساله الحرکهالجوهریه، به عربی، در دفاع از نظر ابنسینا در ابطال حرکت در مقوله جوهر و در نقد رأی ملاصدرا در اثبات حرکت جوهری. این رساله در ۱۳۱۳ در حاشیه چاپ سنگی شرح الهدایه الاثیریه چاپ شده و محسن کدیور نیز آن را تصحیح کرده و در نامه مفید (۱۳۷۵ش، ش۶) بهچاپ رسانده است.
۲) رساله ربط الحادث بالقدیم ، به عربی، که جلوه در آن، با تعمق در آرای ابنسینا و غزالی و میرداماد، به نقد نظریه ملاصدرا در مسئله ربط حادث به قدیم پرداخته است. آقاعلی مدرس و آقامحمدرضا قمشهای در آثار خود تلویحاً به اشکالات او پاسخ گفتهاند (رجوع کنید به جلوه، ۱۳۷۵ش، همان مقدمه، ص۱۱۱). این رساله نیز در حاشیه چاپ سنگی شرح هدایه اثیریه چاپ شده و محسن کدیور آن را تصحیح و در نامه مفید (ش۶، ۱۳۷۵ش، ش۶) بهچاپ رسانده است.
۳) رساله فیاتحادالعاقل و المعقول ، به عربی، در نقد نظریه ملاصدرا در اثبات اتحاد عاقل و معقول. این رساله در حاشیه چاپ سنگی شرح الهدایه الاثیریه چاپ شده است.
۴) رساله کلی و اقسام آن ، به عربی، که رسالهای موجز درباره وجود کلی طبیعی است که براساس دیدگاههای ملاصدرا تألیف شده و از تقریرات درس جلوه بوده که سیدعباس موسوی شاهرودی، از شاگردان جلوه، در ۱۳۰۷ آن را نوشته است. این رساله به تصحیح حسین سیدموسوی در خردنامه صدرا (۱۳۷۵ش، ش۳) چاپ شده است.
۵) حاشیه بر مبدأ و معاد ملاصدرا، که همراه متن مبدأ و معاد در ۱۳۱۴ در تهران چاپ سنگی شده است.
۶) حاشیه بر شرح الهدایه الاثیریه، که همراه با شرح هدایه در ۱۳۱۳ چاپ سنگی شده است.
۷) حاشیه بر کتاب المشاعر ملاصدرا. جلوه در این حواشی برای توضیح و شرح عبارات متن، از کتابهای دیگر، از جمله شرح مشاعر لاهیجی و اسفار، نیز استفاده کرده است. این حاشیه همراه متن مشاعر در ۱۳۱۹ در تهران چاپ سنگی شده است.
۸) تعلیقات بر شرح فصوصالحکم قیصری. جلوه بر مقدمه قیصری بر شرح فصوص تعلیقاتی نگاشته که بیشتر آنها با مراجعه به آثار عرفایی چون علاءالدوله سمنانی، مؤیدالدین جندی، عبدالرزاق کاشانی، عبدالرحمان جامی، صائنالدین ترکه اصفهانی، ابنعربی و نیز آثار فیلسوفانی چون ابنسینا، اخوانالصفا، صدرالدین شیرازی، و فیض کاشانی فراهم آمده است (برای نمونه رجوع کنید به قیصری، ص۱۷۰ـ۲۰۶). سیدجلالالدین آشتیانی این تعلیقات را همراه با شرح فصوص (تهران ۱۳۷۵ش، ص۱۷۰ـ۲۶۱) تصحیح و چاپ کرده است.
۹) حواشی بر اسفار اربعه * ملاصدرا، که تنها اثری است که جلوه در زندگینامه خود از آن یاد کرده است. وی در این حواشی غالباً مآخذ اسفار را تعیین کرده است. بخشی از این حواشی برای توضیح و تشریح متن اسفار و مرادِ مصنفِ آن است و دستهای نیز برای اصلاح متن اسفار . از این حواشی نسخهای به شماره ۱۰۶ و نسخهای به شماره ۳۹۴۲ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است (اعتصامی، ج۲، ص۵۳؛ حائری، ج۱۰، بخش۴، ص۲۰۷۶).
۱۰) حواشی بر شفا ی ابنسینا. جلوه در این حواشی نیز، همچون دیگر حواشی خود، برای توضیح مطالب کتاب از کلام ابنسینا در آثار دیگرش و همچنین از آثاری چون اسفار، المباحثالمشرقیه، شرح مواقف، و قبسات استفاده کرده است (رجوع کنید به مدرسی چهاردهی، ۱۳۲۴ش، ص۷۰). نسخهای از این حواشی به خط خود جلوه در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، موجود است (رجوع کنید به دانشپژوه، ج۳، بخش۱، ص۲۸۹).
۱۱) حواشی بر شرح اشارات . بیشتر این حواشی نقل مطالبی از دیگر کتابهای فلسفه و کلام، از جمله محاکمات، اساس الاقتباس، المباحث المشرقیه، شوارق الالهام ، گوهر مراد ، و اسفار است که در توضیح شرح اشارات ذکر شدهاند. این حواشی به خط مؤلف در کتابخانه مجلس شورای اسلامی موجود است (اعتصامی، ج۲، ص۶۵).
۱۲) رسالهای درباره جسم تعلیمی. جلوه در این رساله به عَرَض بودن جسم تعلیمی رأی داده است. نسخهای از این رساله در مجموعه شماره ۳۱۱ از نسخ خطی دانشکده الهیات دانشگاه تهران موجود است (حجتی، ص۲۱۳).
۱۳) رساله درباره اثبات وجود صور نوعیه و جوهر بودن آن.
۱۴) رساله درباره چگونگی انتزاع مفهوم واحد از حقایق متباین. دو رساله اخیر در کتابخانه آیتاللّه مرعشی نجفی موجودند (حسینی اشکوری، ج۲۱، ص۸۱ـ۸۲). رسائل و حواشی مذکور را حسن رضازاده در مجموعه آثار حکیم جلوه (تهران ۱۳۸۵ش) تصحیح و منتشر کرده است.
۱۵) حاشیه بر شرح قاضیزاده رومی بر ملَخّص چَغْمینی در علوم نجوم، که در ۱۳۱۱ در تهران چاپ شده است.
۱۶) رساله القضیه المهمله هیالقضیه الطبیعیه . در این رساله جلوه، پس از نقل و نقد کلام قطبالدین رازی، شارح مطالعالانوار، و نقل کلام فخررازی و خواجهنصیر طوسی، نتیجه گرفته که قضیه طبیعیه و قضیه مهمله یکی است. این رساله را عزالدین رضانژاد تصحیح و در مجموعه گلشن جلوه (قم ۱۳۷۴ش) بهچاپ رسانده است.
۱۷) رساله فی بیان استجابه الدعا. این رساله را سید هادی طباطبائی تصحیح و در مجموعه گلشن جلوه (قم ۱۳۷۴ش) بهچاپ رسانده است.
۱۸) دیوان جلوه، مشتمل بر قصیده، غزل، قطعه و اشعاری در قالبهای دیگر، که بهکوشش احمد سهیلی خوانساری در ۱۳۴۸ش در تهران چاپ شده است.
۱۹) مقدمه دیوان مجمر و شرححال آن شاعر که در ۱۳۱۲ در تهران چاپ شده است (برای اطلاع از دیگر تألیفات جلوه رجوع کنید به گلیزواره، ص۱۲۲، ۱۲۵ـ۱۲۶؛ محقق داماد، ص۱۰۶، ۱۱۰ـ۱۱۱).
منابع:
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلامالشیعه: نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، مشهد ۱۴۰۴؛
(۲) یوسف اعتصامی، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی ، ج۲، تهران ۱۳۱۱ش؛
(۳) محمد حسنبن علی اعتمادالسلطنه، کتاب الما´ثر و الا´ثار، چاپ سنگی [ تهران ۱۳۰۷ (؛
(۴) غلامحسین افضلالملک، افضلالتواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش؛
(۵) امین؛
(۶) مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری ، تهران ۱۳۵۷ش؛
(۷) احمد بانپور، «حکیم جلوه»، کیهان اندیشه ، ش۱۰ (بهمن و اسفند ۱۳۶۵)؛
(۸) حسن تقیزاده، «احترام علما»، یغما، سال۲، ش۵ (مرداد ۱۳۲۸)؛
(۹) محمدطاهربن فرجاللّه تنکابنی، «مختصر شرح احوال میرزای جلوه»، آینده ، ج۲، ش۹ (دی ۱۳۰۶)؛
(۱۰) ابوالحسنبن محمد جلوه، دو رساله از میرزای جلوه ( ره )، چاپ محسن کدیور، در نامه مفید ، سال۲، ش۶ (تابستان ۱۳۷۵)؛
(۱۱) همو، دیوان ، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ) بیتا. (؛
(۱۲) همو، مجموعه آثار حکیم جلوه ، چاپ حسنرضازاده، تهران ۱۳۸۵شـ ؛
(۱۳) عبدالحسین حائری، فهرست کتابخانه مجلس شورای ملی ، ج۱۰، بخش۴، تهران ۱۳۵۲ش؛
(۱۴) محمدعلی حبیبآبادی، مکارم الا´ثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری ، اصفهان، ج۴، ۱۳۵۲ش، ج۵، ۱۳۵۵ش؛
(۱۵) محمدباقر حجتی، فهرست نسخههای خطی کتابخانه دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران، تهران ۱۳۴۵ش؛
(۱۶) احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخههای خطی کتابخانه عمومی حضرت آیهاللّه العظمی مرعشی نجفی، قم ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ش؛
(۱۷) محمدرضا حکیمی، بیدارگران اقالیم قبله ، تهران ۱۳۷۸ش؛
(۱۸) محمدتقی دانشپژوه، فهرست کتابخانه اهدائی آقای سیدمحمد مشکوه به کتابخانه دانشگاه تهران، ج۳، بخش۱، تهران ۱۳۳۲ش؛
(۱۹) یحیی دولتآبادی، حیات یحیی، تهران ۱۳۶۲ش؛
(۲۰) احمدعلی دیوانبیگی، حدیقهالشعراء، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۴ـ۱۳۶۶ش؛
(۲۱) منوچهر صدوقیسها، تحریرثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران ۱۳۸۱ش؛
(۲۲) عباس طارمی، «آشنایی با حوزه فلسفی/ عرفانی تهران»، خردنامه صدرا، ش۱۳ (پاییز ۱۳۷۷)؛
(۲۳) محمدعلی عبرت نائینی، تذکره مدینهالادب، چاپ عکسی تهران ۱۳۷۶ش؛
(۲۴) محمدبن شاه مرتضی فیضکاشانی، اصولالمعارف ، چاپ جلالالدین آشتیانی، قم ۱۳۶۲ش؛
(۲۵) عباس قمی، هدیه الاحباب فی ذکرالمعروف بالکنی و الالقاب و الانساب ، تهران ۱۳۶۳ش؛
(۲۶) داوودبن محمود قیصری، شرح فصوصالحکم ، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۷۵ش؛
(۲۷) غلامرضا گلیزواره، میرزاابوالحسن جلوه: حکیم فروتن ، تهران ۱۳۷۲ش؛
(۲۸) مصطفی محقق داماد، «نخبگان علم و عمل ایران: میرزا ابوالحسن جلوه اصفهانی»، نامه فرهنگستان علوم، سال۳، ش۵ (پاییز ۱۳۷۵)؛
(۲۹) مرتضی مدرسی چهاردهی، «آقامحمدرضا صهبای قمشهای»، یادگار ، سال۳، ش۱ (شهریور ۱۳۲۵)؛
(۳۰) همو، «حکیم میرزا ابوالحسن جلوه»، جلوه ، سال۱، ش۲ (مرداد ۱۳۲۴)؛
(۳۱) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه ، تهران ۱۳۷۷ش؛
(۳۲) مرتضی مطهری، حرکت و زمان در فلسفه اسلامی، ج۱، تهران ۱۳۶۶ش؛
(۳۳) محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ش؛
(۳۴) مصلحالدین مهدوی، تذکرهالقبور، یا، دانشمندان و بزرگان اصفهان ، اصفهان ۱۳۴۸ش؛
(۳۵) نامه دانشوران ناصری ، قم: دارالفکر، )? ۱۳۳۸ش ]؛
(۳۶) احمد نیکوهمت، «جلوه»، وحید، ش۲۴۴ (نیمه دوم آبان ۱۳۵۷).
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۰