حسنبن محمد، کنیه اش ابوالفضائل و لقّبش رضی الدین، لغوی و محدّث قرن ششم و هفتم. وی در صفر ۵۷۷ در شهر لوهور (لاهور) هند به دنیا آمد (رجوع کنید به حسینی، ص۲۶۷؛ ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳؛ قس عبدالحی حسینی، ج۱، ص۹۱، که نوشته وی در ۵۵۷ به دنیا آمده است). از این رو، با اختلاف در کتابت، لُهَوری یا لَوهوری خوانده شده است (ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۲، ج۴، ص۳۰۶).
گفته اند که نَسَب وی به عمربن خطّاب میرسد (ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۲؛ نیز رجوع کنید به حسینی، ص۲۶۷؛ ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳). صاغانی (العباب، ص۱) خود نیز به این مطلب اشاره کرده و خود را «العُمَری» معرفی کرده است. انتساب او به تیرۀ عَدیّ از قبیلۀ قریش (ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۲؛ حسینی، ص۲۶۷) به واسطۀ نسبت جدّ اعلایش، عمر، با این طایفه است.
به گفتۀ ابنابیالوفاء (رجوع کنید به ج۲، ص۸۲)، سبب شهرت وی به صاغانی انتساب تبار وی به آن منطقه است. صاغانی را، به اختلاف، منسوب به منطقۀ صاغان روستایی در مرو (سمعانی، ج۳، ص۵۰۸؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان، ج۳، ص۳۶۲) و صَغانیان( معرّب چغانیان) در ماوراء النهر نزدیکی تِرمذ (سمعانی، ج۳، ص۵۴۲؛ یاقوت حموی، معجمالبلدان، ج۳، ص۳۹۳) دانسته اند.
اما چون او را صغانی (برای نمونه، رجوع کنید به یاقوت حموی، معجمالأدباء، ج۳، ص۱۰۱۵؛ ابنابیالوفاء،همانجا) و صاغانی (حسینی، ص۲۶۷؛ ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۲- ۲۸۳) خوانده اند، به احتمال بیشتر تبار وی از منطقۀ صغانیان بوده¬، چرا که به گفتۀ سمعانی (ج۳، ص۵۴۲) و یاقوت حموی (معجمالبلدان، ج۳، ص۳۹۳) وجه انتساب به منطقۀ صغانیان به دو صورت مذکوربوده است. یاقوت حموی (معجمالأدباء، ج۳، ص۱۰۱۵) و صفدی (ج۱۲، ص۲۴۰) نیز صاغان را از مناطق ماوراء النهر دانستهاند. صاغانی در آثارش (برای نمونه، رجوع کنید به العباب، ص۱؛ مابنتهالعرب، ص۳؛ التکمله، ج۱، ص۳) خود را صغانی معرفی کرده است.
از کودکی و نوجوانی صاغانی اطلاع چندانی در دست نیست، جز آنکه پیش از مرگ پدرش در ۵۹۰ به همراه او به غزنه رفت (صاغانی، المرتجل، مقدمۀ محقق، ص۶؛ همو، مابنته، مقدمۀ محقق، ص۸) و در آنجا نشوونما کرد (ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳؛ صفدی، ج۱۲، ص۲۴۱؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۳). وی (العباب، ذیل «بیض») مطلبی را که از پدرش در دهۀ هشتاد سدۀ ششم در غزنه شنیده گزارش کرده است که نشان میدهد او در دهۀ نخست زندگیاش ، در این شهر بوده است. ظاهراً وی قرآن و مقدمات علم حدیث و فقه را در همین شهر فرا گرفت و در ۵۹۵ غزنه را به قصد بغداد ترک کرد (صاغانی، المرتجل،همانجا؛ همو، مابنته،همانجا).
اساتید
صاغانی پس از اقامت در عراق، به حج رفت و در ۶۱۰ وارد عدن یمن شد (یاقوت حموی، معجمالأدباء، ج۳، ص۱۰۱۵). ظاهراً در اثنای حج در مکه از عالمانی چون ابوالفتوح نصربن ابی الفرج حُصری (متوفی ۶۱۹) سماع حدیث کرده است (حسینی، ص۲۶۷). وی در ۶۰۹ کتاب معالم السنن خطابی را بر حصری قرائت کرد (صاغانی، الشوارد، ج۱، مقدمۀ محقق، ص۱۷؛ نیز رجوع کنید به صاغانی، العباب، ذیل «بضع»).
او در عدن در مسجد ابنبصری، یکی از تاجران آنجا، ساکن شد و به تدریس پرداخت. عده ای از فضلا از او بهره بردند و از جمله کتاب معالم السنن خطابی را نزد او خواندند (یاقوت حموی،همانجا). وی شاگردانش را تشویق میکرد تا کتاب غریب الحدیث ابوعبید قاسمبن سَلاّم را به ذهن بسپارند و برای حفظ آن هزار دینار جایزه تعیین کرد (همانجا؛ ابو مخرمه، ج۲، ص۵۴). وی سپس در ۶۱۳ به مکه رفت و به خود «الملتجئ إلی حرمالله» لقب داد (ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۴۹۰). صاغانی در مقدمۀ آثارش (برای نمونه،رجوع کنید به العباب، ص۱؛ التکمله، ج۱، ص۳؛ مابنته العرب، ص۳) خود را با همین لقب نیز معرفی کرده است. به نظرمی رسد که کتبی (ج۲۰، ص۶۶) نیز از همین رو، وی را با لقب جارالله خوانده است.
به گفتۀ خود صاغانی (العباب، ذیل «ربض»)، او در رجب سال ۶۱۳ در مکه قبالۀ کعبه را بر استادش، ابوالفتوح حُصری، قرائت کرد (برای فهرستی از استادان او رجوع کنید به صاغانی، الشوارد، ج۱، مقدمۀ محقق، ص۱۷۱ـ۱۸ ). به گفتۀ صاغانی (العباب، ذیل «صفح»)، او تا ۶۱۴ در مکه بوده است. وی در صفر ۶۱۵ به بغداد رفت (ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۴۹۰؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۳). به گفتۀ خود او (العباب، ذیل «قرط»)، این سفر نخستین ورودش به این شهر بوده است. او در این زمان به عنوان عالم دینی مطرح بود، به طوری که مردم نزدش می آمدند و از او بهرۀ علمی می بردند. قاضی شهاب الدین محمدبن احمد زنجانی او را تحسین کرده و به وی مقام علمی داده است (ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۴۹۰؛ همو، الحوادث الجامعه، ص۳۰۶).
خلیفۀ عباسی، الناصر لدینالله، او را در ۶۱۷ به سفارت نزد ایلتتمش، پادشاه هندوستان، روانه کرد (ابنفوطی، همانجا؛ ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳). او در شهر کوئِل اقامت کرد و نیابت مشرف را عهده دار شد (عبدالحی حسینی، ج۱، ص۹۹). وی مدتی طولانی در هند ماند و در ۶۲۴، در عهد خلافت مستنصر بالله عباسی، بازگشت (ابنفوطی؛ ذهبی، همانجاها). سپس در شعبان همان سال بار دیگر، به عنوان فرستادۀ خلیفه، به هند رفت و در ۶۳۷ به بغداد بازگشت (ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۳).
در منابع دربارۀ زندگانی علمی او در هند به همین بسنده شده که در آنجا از عالمانی چون خَلَفبن محمد کَردَری و محمدبن حسن مَرغینانی سماع حدیث کرده است (حسینی، ص۲۶۷ـ۲۶۸؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۳؛ قس ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳، که عالمان نامبرده را استادان یمنی صاغانی دانسته است). پس از بازگشت از هند، وی شیخ رباط مَرزُبانیه شد و تا پایان دوران مستنصر در ۶۴۰ در این سمت باقی ماند (ابنفوطی، الحوادثالجامعه، ص۳۰۶). صاغانی سپس متوجه شد که شرط ادامۀ کار در آنجا آن است که شیخ و استاد، شافعی باشد و چون شافعی نبود (رجوع کنید به ادامۀ مقاله)، کناره گرفت و مدرّس مدرسه تُتُشیّه شد (ابنفوطی، الحوادث الجامعه، ص۳۰۶ـ۳۰۷).
به گفتۀ رمزی بعلبکی (د. اسلام، ذیل مدخل)، مستعصم عباسی او را وارد این مدرسه کرد و صاغانی در این دوران دو کتاب خود، مشارقالأنوار و العُبابالزاخر، را نوشت. در این مدت، وی پیوسته به خانۀ وزیر مؤیدالدین ابوطالب محمدبن احمد، معروف به ابنعَلقَمی، می رفت و به آموزش فرزند او، عزالدین محمد، میپرداخت. عزالدین محمد بسیاری از دیوانهای عرب و دو اثر صاغانی، شرح الأخبار المولویه و الآثار المرضیه و النکت الأدبیه، را نزد وی قرائت کرد (ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۱، ص۳۲۴ـ۳۲۵؛ همو، الحوادث الجامعه، ص۳۰۶).
مذهب فقهی صاغانی حنفی بوده است، از این رو برخی طبقاتنگاران حنفی (برای نمونه، رجوع کنید به ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۲؛ ابنقطلوبغا، ص۱۵۵) شرح حال او را در کتابهای خود آورده اند. توصیف وی به فقیه (ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۲)، نشان دهندۀ جایگاه او در فقه حنفی بوده است. سه کتاب الفرائض، مناسک الحج و الأحکام جزو تألیفات فقهی وی معرفی شده اند (رجوع کنید به ادامۀ مقاله).
عالمان بسیاری از جهان اسلام، از جمله از عراق و یمن و هند و سند، از صاغانی بهرۀ علمی برده اند (رجوع کنید به صاغانی، العباب، ج۱، ص۱۳).
شاگردان
او شاگردان متعددی داشته است که معروفترین آنان عبارت بوده اند از:
پسرش علاءالدین ابوالبرکات محمد (ابنفوطی، مجمعالآداب ، ج۲، ص۳۵۲ـ۳۵۳)،
حافظ شرف الدین عبدالمؤمنبن خَلف دمیاطی (متوفی ۷۰۵؛ ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳)،
یاقوت حموی (رجوع کنید به معجمالأدباء، ج۳، ص۱۰۱۵) و
ابوالفضل عبدالرزاقبن احمد شیبانی معروف به ابنفوطی (متوفی ۷۲۳؛ ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۳، ص۴۹۰).
از شماری عالمان شیعی نیز در میان شاگردان صاغانی یاد شده است،
مانند محمدبن حسنبن طاووس حلی (متوفی ۶۵۶) و
جمال الدین احمدبن موسیبن طاووس (متوفی ۶۷۳) (صاغانی، الشوادر، مقدمۀ محقق، ص۱۸؛ برای فهرستی از شاگردان صاغانی رجوع کنید به العباب، ج۱، مقدمۀ محقق، ص۲۱ـ۲۵).
به گفتۀ خوانساری (ج۳، ص۹۵)، صاغانی روایت همۀ مسموعات و تألیفات خود را به جمال الدین احمدبن موسیبن طاووس و فرزندش عبدالکریم (متوفی ۶۹۳) اجازه داده بود و به خط شهید اول دیده شده که علامه حلی از او به اجازه، روایت کرده است. اما مدرس تبریزی (ج۳، ص۴۰۷ـ۴۰۸)، با توجه به تاریخ درگذشت صاغانی (رجوع کنید به ادامۀ مقاله) و ولادت علامه حلی در ۶۴۸، با این گزارش مخالفت کرده است.
صاغانی در عصر خود شهرت بسیاری داشت و ذکر فضایلش در همه جا شایع بود (یاقوت حموی، معجمالأدباء، ج۳، ص۱۰۱۶؛ ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۴۹۰). او شیخ زمان و نفر اول در علم لغت و فن ادب عصر خود بود (ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳؛ ابنفوطی، الحوادث الجامعه، ص۳۰۶). در سرودن شعر نیز خوش ذوق بود و اشعاری از او برجای مانده است (دربارۀ برخی اشعار وی رجوع کنید به یاقوت حموی، همان، ص۱۰۱۵؛ صاغانی، العباب، ج۱، مقدمۀ محقق، ص۲۶ـ۲۸).
رحلت
صاغانی در سال ۶۵۰ درگذشت. روز و ماه درگذشت او را، به اختلاف، شب ۱۹ شعبان (حسینی، ص۲۶۷)، ۱۹ شعبان (ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۴؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۳)، ۲۶ شعبان (ابنفوطی، مجمعالآداب، ج۵، ص۴۹۰؛ غسانی، ج۱ـ۲، ص۵۹۰) و در ماه رمضان( فاسی مکی، ج۳، ص۴۰۸) ذکر کرده اند.
بنا بربیشتر منابع، وی در بغداد درگذشت. ابتدا در خانۀ خود در محلۀ طاهری، منسوب به طاهربن حسینبن مصعببن زریق، دفن شد و سپس بنا بر وصیّتش جسد او را به مکه منتقل کردند و در کنار مدفن فضیلبن عیاض به خاک سپردند (حسینی، ص۲۶۷؛ ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۴؛ ابنفوطی، همانجا؛ قس عبدالحی حسینی، ج۱، ص۹۹، که وفات او را در لاهور گزارش کرده، هرچند در جای دیگر( ج۱، ص۹۲) گزارش مشهور را نقل کرده است).
صاغانی در لغت، ادبیات، فقه، حدیث و رجال حدود پنجاه اثر داشته است (برای فهرستی از آثار وی رجوع کنید به صاغانی، العباب، ج۱، مقدمۀ محقق، ص۳۲ـ۳۹). به گفتۀ ابنفوطی (همانجا)، او پس از بازگشت از دومین سفرش از هندوستان به بغداد در ۶۳۷ نگارش آثارش را آغاز کرد. البته این زمان با تاریخ تألیف برخی آثار صاغانی مخالف است (رجوع کنید به ادامۀ مقاله).
آثار
از جمله آثار وی در لغت،
التکمله والذیل والصله است، که به نوشتۀ خود صاغانی (التکمله، ج۱، ص۳) تکمله ای بر کتاب تاج اللغه و صحاح العربیه جوهری به شمار میرود و از خود آن کتاب حجیمتر است. به گفتۀ صاغانی (التکمله، ج۶، ص۵۵۰)، وی تألیف این اثر را در صفر ۶۳۵ به پایان رساند. علاوه بر آن، حاشیهای بر کتاب جوهری نوشت که آن را به همراه اثر جوهری و التکمله خود در کتابی با عنوان مجمع البحرین تدوین نمود (صاغانی، العباب، ج۱، مقدمۀ محقق، ص۳۳).
اثر دیگر وی در حوزۀ لغت،
کتاب مابنته العرب علی فَعال است. عزه حسن (مابنته العرب، مقدمۀ محقق، ص۱۰) از اینکه در مقدمۀ این کتاب (ص۳) صاغانی خود را با لقب «الملجئ إلی حرم الله» معرفی کرده، احتمال فراوان داده است که وی آن را در دوران حضورش در مکه نوشته باشد، اما با توجه به کاربرد این لقب در دیگر آثارش (برای نمونه، رجوع کنید به العباب، ص۱؛ التکمله، ج۱، ص۳)، این احتمال بعید مینماید.
نَقعَه الصَدْیان فیما جاء على فَعَلان (ریاض ۱۴۰۲/۱۹۸۲) اثر دیگر صاغانی است که در آن افعال عربی را که مصدر آنها بر وزن فَعَلان بوده گردآورده است. احمدخان (صاغانی، المرتجل، مقدمۀ محقق، ص۸) موضوع کتاب نقعه الصدیان را، بنا بر گزارش دمیاطی، حدیث دانسته است، اما اثر چاپ شده به خوبی نشان میدهد که این کتاب در دانش لغت است.
الشوارد یا ما تفرّد به بعض أئمه اللغه اثر دیگر صاغانی است که در آن به متفردات برخی لغتشناسان، در چهار فصل، پرداخته است. فصل نخست این کتاب (ص۱ـ۳۳) به شواذ قرائات آیات قرآن، به ترتیب سوره ها، اختصاص دارد.
از مهمترین کتابهای او در لغت،
عرب العُباب الزاخر و اللُباب الفاخر است که به گفتۀ خود صاغانی (العباب، ج۱، ص۱۰ـ۱۱) آن را برای ابنعلقمی، وزیر مستعصم بالله، نوشته است. وی برای تألیف این اثر نفیس از بیش از صد کتاب لغوی و غیرلغوی بهره برده و اسامی آنها را آورده است(رجوع کنید به العباب، ج۱، ص۷ـ۹). صاغانی پیش از اتمام تألیف این اثر درگذشت (دربارۀ این اثر و ستایش عالمان از آن رجوع کنید به صاغانی، العباب، ج۱، مقدمۀ محقق، ص۴۰ـ۴۳).
اثر دیگر صاغانی، المُرتجل فی شرح القلاده السَمطیّه فی توشیح الدُرَیدیّه (ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹) است، در شرح قصیدۀ محمدبن حسن ازدی مشهور به ابندُرید (متوفی ۳۲۱).
صاغانی دربارۀ حدیث و رجال نیز تألیفاتی دارد.
دو کتاب مَشارق الانوار النبویه علی صحاح الأخبارالمصطفویه و
مصباح الدُجی فی الحدیث المصطفی او گردآوری احادیث است(ذهبی، ج۲۳، ص۲۸۳؛ ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۴). مشارق الانوار النبویه (بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹) شامل احادیث صحیح بخاری و صحیح مسلمبن حجّاج نیشابوری به همراه احادیث صحیح کتاب مسند الشهاب قضاعی و کتاب النجم اقلیشی است. این کتاب به فارسی، اردو و هندی ترجمه و شروحی نیز بر آن نوشته شده است (رجوع کنید به بروکلمان، القسم الثالث، ص۵۸۴ـ۵۸۶).
صاغانی (العباب، ذیل «وذح») بر نهج البلاغه شرحی با عنوان تفویف النسج فی شرح النهج و نیز شرحی مختصر بر صحیح بخاری نوشته بوده است (ابنابیالوفاء، ج۲، ص۸۴؛ ابو مخرمه، ج۲، ص۵۴).
او دربارۀ احادیث جعلی دو کتاب دارد:
کتاب الأحادیث الموضوعه (قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۰)، و
اثری مبسوط تر به نام الدر الملتقط فی تبیین الغلط (بغداد ۱۹۷۲؛ بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵). بر روش صاغانی دربارۀ احادیث جعلی نقدهایی شده است، به طوری که برخی (لکنوی، ص۶۳؛ کتانی، ص۱۵۱) او را از جمله متشدّدین (سختگیران) به شمار آورده و حکم او به مجعول بودن را در احادیث بسیاری صحیح ندانستهاند.
صاغانی در رجال نیز آثاری دارد،
از جمله دَرّ السحابه فی بیان مواضع وفیات الصحابه (قاهره، چاپ طارق طنطاوی) که به ترتیب حروف الفباست، و کتاب فیه أسامی شیوخ ابی عبدالله البخاری (مکه ۱۴۱۹) که دربردارندۀ اسامی مشایخ بخاری در کتاب الجامع الصحیح است که آنها را بر اساس حروف الفبا مرتب کرده و شرح حال مختصری دربارۀ هرکدام( شامل کنیه، نسب، تاریخ وفات) و کسانی که از آنها روایت کرده و نیز بابی را که بخاری از او روایت کرده آورده و مقدمه ای نیز در فضایل بخاری نوشته است.
منابع :
(۱) عبدالقادربن محمد ابنابیالوفاء قرشی حنفی، الجواهر المضیئه فی طبقات الحنفیه، چاپ عبدالفتاح محمد الحلو، جیزه ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛
(۲) عبدالرزاقبن احمد ابنفُوَطی شیبانی، الحوادث الجامعه و التجارب النافعه فی المائهالسابعه، چاپ بشار عواد معروف و عماد عبدالسلام رؤوف، بیروت ۱۹۹۷؛
(۳) همو، مجمعالآداب فی معجمالألقاب، چاپ محمد کاظم، تهران ۱۴۱۶؛
(۴) زینالدین قاسمبن قطلوبغا، تاج التراجم، چاپ محمد خیر رمضان یوسف، دمشق ـ بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲؛
(۵) عبدالله طیببن عبدالله ابو مخرمه، تاریخ ثغر عدن، لیدن ۱۹۳۶؛
(۶) احمدبن محمدبن عبدالرحمن حسینی، صلهالتکمله لوفیات النقله، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۸/۲۰۰۷؛
(۷) محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، اختصارات؛
(۸) شمسالدین محمدبن احمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، اختصارات؛
(۹) عبدالکریمبن محمد سمعانی، الأنساب، اختصارات؛
(۱۰) حسنبن محمد صغانی، التکمله و الذیل و الصله لکتاب تاج اللغه و صحاح العربیه، چاپ عبدالعلیم طحاوی، قاهره ۱۹۷۰؛
(۱۱) همو، الشوارد أو ما تفرد به بعض أهل اللغه، چاپ مصطفی حجازی، قاهره ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۲) همو، العُباب الزاخر و اللباب الفاخر، چاپ فیر محمد حسن، مطبعه المجامع العلمی العراقی ۱۳۹۸/۱۹۷۸؛
(۱۳) همو، المُرتجل فی شرح القلاده السَمطیّه فی توشیح الدُرَیدیّه، چاپ احمد خان، ریاض ۱۴۰۹/۱۹۸۹؛
(۱۴) همو، مابنته العربُ علی فَعال، چاپ عزه حسن، دمشق ۱۳۸۳/۱۹۶۴؛
(۱۵) صفدی، الوافی بالوفیات، اختصارات؛
(۱۶) عبدالحی حسینی، الإعلام بمن فی تاریخ الهند من الاعلام المسمی بـ نزههالخواطر و بهجهالمسامع و النواظر، بیروت ۱۴۲۰/۱۹۹۹؛
(۱۷) ملکالاشرف غسانی، العسجد المسبوک و الجوهر المحکوک فی طبقات الخلفاء و الملوک، چاپ شاکر محمود عبدالمنعم، بغداد ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛
(۱۸) تقیالدین محمدبن احمد حسنی فاسی مکی، العقد الثمین فی تاریخ البلد الأمین، چاپ محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت ۱۴۱۹/۱۹۹۸؛
(۱۹) کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ترجمۀ محمود فهمی حجازی، مصر ۱۹۹۵؛
(۲۰) محمدبن جعفر کتانی، الرسالهالمستطرفه لبیان مشهور کتب السنهالمشرفه، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳؛
(۲۱) محمدبن شاکر کتبی، عیونالتواریخ، چاپ فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داود، بغداد ۱۹۸۰؛
(۲۲) محمد عبدالحی لکنوی، الفوائد البهیه فی تراجم الحنفیه، چاپ محمد بدرالدین ابو فراس نعسانی، بیروت، [بیتا]؛
(۲۳) مدرس تبریزی، ریحانه الادب، اختصارات؛
(۲۴) یاقوت حموی، معجمالأدباء، چاپ احسان عباس، بیروت۱۹۹۳؛
(۲۵) یاقوت حموی، معجمالبلدان، اختصارات؛
EI2“AL SAGHANI”, by Ramzy Baalbaki
دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶