میرزا عبدالقادر ، شاعر پارسی گوی هند و نماینده برجسته سبک هندی . در ۱۰۵۴ در عظیم آباد هند (امروزه : پتنه * ) چشم به جهان گشود. نیاکان او از قبیله اَرلاس از اقوام مغولی و ترکان جغتایی و ساکن بخارا بودند (عبدالغنی ، ص ۴ـ ۵). پدرش ، عبدالخالق ، از صوفیان قادری بود که در جوانی به سپاهیگری اشتغال داشت ، اما در همان سنین این شغل را رها کرد و به خدمت عرفا مشغول شد (همان ، ص ۶؛ هادی ، ص ۱۱). او فرزندش را به تبرک و تیمن به نام شیخ عبدالقادر گیلانی ، پیشوای طریقت قادری ، عبدالقادر نامید. عبدالقادر در پنج سالگی پدرش را از دست داد (عبدالغنی ، ص ۱۳) و از آن پس عموی جوان و فاضل او، میرزا قلندر، سرپرستی وی را به عهده گرفت (همانجا). عبدالقادر گذشته از زبان مادریش ، بنگالی ، با ریخته (که بعدها به زبان اردو شهرت یافت )، سانسکریت و ترکی آشنایی یافت و زبانهای فارسی و عربی را نیز در مکتب آموخت . در شش سالگی با قرآن آشنا شد و در کمتر از یک سال آن را ختم کرد (همان ، ص ۱۴؛ خلیلی ، ص ۸۰).
عبدالقادر نخستین سروده هایش را بر عمویش ، که نخستین مربی و مشوق وی بود، عرضه کرد (عبدالغنی ، ص ۱۹ـ۲۸؛ خلیلی ، ص ۱۸ـ۴۹). او ابتدا «رمزی » تخلص می کرد (خلیلی ، ص ۲۳) اما سپس با همت جستن از معنویت باطنی شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی و با استناد به مصراع : «بیدل از بی نشان چه گوید باز» به بیدل تغییر تخلص داد (همانجا). ظاهراً بیدل نخستین شعر خود را در ده سالگی سروده است (بیدل دهلوی ، ۱۳۴۳ ش ، ص ۱۱۶). او علاوه بر مصاحبت با شاعران و عالمان ، به مطالعه اشعار سرایندگان بزرگ زبان پارسی نیز پرداخت و آثارش گواه آشنایی عمیق وی با سروده های ایشان است . وی نخست به سبکهای خراسانی و عراقی گرایش داشت ، اما سفر به دهلی سبب شد تا به سبک هندی روی آورد (عبدالغنی ، ص ۴۸).
دوره نوجوانی شاعر مصادف بود با شایعه بیماری شاه جهان (حک : ۱۰۳۷ـ۱۰۶۸) و نزاعهای درونی بر سر قدرت که عظیم آباد را به یکی از کانونهای اصلی شورش تبدیل کرد (همان ، ص ۲۸ـ ۳۳). ظاهراً در همین دوره میرزا قلندر، بیدل را به دایی او، میرزاظریف ، سپرد. میرزاظریف که مردی روحانی و محقق بود، در تکوین شخصیت عرفانی و ادبی بیدل و آشنایی جدی او با فلسفه ، تصوف علمی ، کلام ، فقه ، حدیث و تفسیر تأثیر بسزا داشت (همان ، ص ۳۶ـ۴۲).
در ۱۰۷۱ بیدل به همراه میرزاظریف به مرکز اُریسه رفت و در آنجا با شاه قاسم هواللهی که در ادب و حکمت و عرفان تبحر داشت ، آشنا شد (همان ، ص ۳۸ـ ۳۹؛ خلیلی ، ص ۲۱ـ۲۷). در ۱۰۷۵ به دهلی رفت و در این شهر به خدمت عارف بزرگ ، شاه کابلی ، رسید (عبدالغنی ، ص ۴۶،۵۳). دیگر عارف بزرگ این دوره مولانا کمال بهاری قادری بود که بیدل به او ارادت می ورزید (خلیلی ، ص ۱۸ـ۲۰). شاه فاضل ، از صوفیان برجسته آن روزگار که در نظم و نثر چیره دست بود، از دیگر استادان بیدل به شمار می رود (همان ، ص ۳۳ـ۳۴). بیدل خود در چهارعنصر ، شاه قاسم هواللهی ، شاه کابلی ، شاه ملوک ، شاه یکه آزاد، شیخ کمال بهاری و شاه فاضل را پیران معنوی و استادان روحانی خود می نامد (همان ، ص ۱۸ـ۴۷). بیدل در دهلی برای گذران زندگی به خدمت سپاه درآمد (عبدالغنی ، ص ۶۵)، اما هنگامی که محمداعظم شاه ، پسر اورنگ زیب ، از وی خواست تا مدحیه ای در شأن و منزلتش بسراید از خدمت دولت استعفا، و ترک پایتخت کرد (همان ، ص ۶۶، ۶۹، ۷۳). او مدتها در اکبرآباد، لاهور و حسن آباد، شاه جهان آباد و مَتُهرا به سیاحت پرداخت (همان ، ص ۸۰ ـ ۸۵).
خوشگو (دفتر ۳، ص ۱۱۱) بیدل را فردی خوشرو، بلندبالا، و به لحاظ جسمی بسیار قدرتمند معرفی کرده است . نمونه خط او نیز در دست است و حکایت از پختگی و ورزیدگی بیدل در خطاطی دارد. شاهان و بزرگان برای او احترام بسیار قائل بوده اند (خلیلی ، ص ۷۸ـ۷۹). او از سوی شرح حال نویسان همروزگارش ستایش شده است . از جمله ، خوشگو (دفتر ۳، ص ۱۱۵) از علم و عرفان او تمجید کرده است .بیدل با بسیاری از شاعران و عالمان و عارفان عصر خویش مراوده مستمر داشت (عبدالغنی ، ص ۱۲۴ـ۱۶۲).
بیدل در دوره میانی حیات خویش در ۲۷ جمادی الثانیه ۱۰۹۶ به همراه خانواده اش به دهلی وارد شد و در آنجا اقامت گزید (همان ، ص ۹۲). وی که با فقر مالی شدید روبرو بود، از امیران محلی استمداد طلبید. حاکم نواب شکرالله خان ، خانه ای در اختیار او گذاشت و برای او مقرری تعیین کرد که تا پایان عمر شاعر، به وی پرداخت می شد (همان ، ص ۹۳). بیدل تا پایان عمر در همین خانه زندگی می کرد و چون در ۴ صفر ۱۱۳۳ دیده از جهان فرو بست ، بنابر وصیتش در همین خانه به خاک سپرده شد (همان ، ص ۱۶۹). آرامگاه بیدل مدتها زیارتگاه دوستدارانش بود، اما در آشوبهای بعدی و بویژه در لشکرکشیهای نادر شاه و افغانها به شهر دهلی ، مقبره او نیز از بین رفت و اکنون محل آن معلوم نیست . آرامگاهی که در افغانستان بدو منسوب است ، بی شک جعلی و ساختگی است (همان ، ص ۱۷۵).
از بیدل فرزندی برجای نماند. وی در چهار عنصر می نویسد که در آغاز جوانی در طی مکاشفه ای عارفانه از این موضوع آگاه شده بوده است . در اواخر عمر صاحب فرزندی شد که بیش از چهار بهار زندگی نکرد و در سوگ او سروده ای جانگزا دارد (بیدل دهلوی ، ۱۳۷۶ ش ، ج ۱، ص ۲۲۰ـ۲۲۱؛ خلیلی ، ص ۹۵ـ ۹۶؛ عبدالغنی ، ص ۱۵۱).
در آثار بیدل تقریباً تأثیر تمامی شاعران برجسته پارسی سرای را می توان مشاهده کرد. همچنین شعر و نثر پارسی در شبه قاره ، تاجیکستان و افغانستان تحت تأثیر بیدل بوده است . نظم ونثر بیدل از طریق شاگردان و مقلدانش ، بویژه غالبِ دهلوی * ، بر زبان اردو تأثیر گذاشته است (بوسانی ، ص ۲۴ـ ۲۶؛ حسین ، ص ۳۲۷ـ۳۴۰). در افغانستان و تاجیکستان در سالروز رحلت بیدل مراسم «عُرس بیدل » برگزار می شد و جلسات «بیدل خوانی » با شرکت بیدل شناسان و بیدل دوستان تشکیل می گردید. فراوانی نسخه های آثار بیدل در این کشورها گواهی استقبال عموم مردم از سروده های وی است (شفیعی کدکنی ، ص ۸۱ ـ۱۱۱؛ عبدالغنی ، ص ۱۷۱ـ۱۷۴؛ حبیب ، ص ۲۹۵ـ۳۰۷).
اقبال لاهوری از شیفتگان و ستایندگان بیدل دهلوی است و گاه مصرع یا بیتی از بیدل را تضمین می کند (ریاض ، ص ۱۲۲). او، در مقایسه بیدل با غالب دهلوی ، تأکید می کند که غالب تنها به صورت شعر بیدل توجه کرده و از فهم معانی شعری او عاجز است . به نظر اقبال ، بیدل پس از شنکره چاریا، شارح شهیر اوپانیشادها ، دومین متفکر بزرگ شبه قاره است . اقبال به شاعران همروزگارش توصیه می کرد که برای تصحیح کلام به سروده های بیدل توجه کنند و وی را با هانری برگسون ، فیلسوف معاصر فرانسوی ، مقایسه کرده است .در ایران ، پس از انقلاب اسلامی ، نسلی از شاعران به بیدل روی کرده و از او اثر پذیرفته اند.
در آثار بیدل مضامین پیچیده عارفانه و تشبیه ها و استعاره ها و ترکیبهای زیبا و هنرمندانه بوفور مشاهده می شود. لطف و ظرافت بیان ، و قدرت تخیل و تمثیلش ـ که گاه به افراط نیز می گراید ـ در میان شاعران سبک هندی به او جایگاهی ممتاز می بخشد، بویژه ، استفاده از نمادهای بسیار ـ که «آینه » از رایجترین آنهاست ـ آثارش را از فضایی خاص برخوردار می سازد. به دلیل همین نوآوریهاست که تذکره نویسان عموماً بیدل را موجد سبکی تازه محسوب می دارند (خلیلی ، ص ۶۳ـ ۹۲).
بیدل دارای اندیشه هایی بلند و ژرف و متعالی است . او از معدود شاعرانی است که اوج و اعتلایی شگرف را در بیان شاعرانه افکار فلسفی و تجربه های عرفانی به نمایش گذاشته است . او را شاعر فیلسوف نامیده اند (شفیعی کدکنی ، ص ۸۴) و این امر بیش و پیش از هر چیز معلول نگاه ویژه شاعر به هستی و حیات است . بیدل عارفی معتقد به وحدت وجود است و در بسیاری از سروده هایش آشکارا به محیی الدین ابن عربی * ، عارف بزرگ مسلمان ، نزدیک می شود.
سروده های بیدل رنگ و بویی از شک فلسفی به همراه ندارد، اما آنچه ممکن است این توهم را ایجاد کند که شاعر دچار شک فلسفی است ، حیرت عارفانه در سروده های اوست که در ذات و ماهیت ، با تحیر عقل متفاوت است . عالم و آدم از دید او مظاهر حق اند و حضرت احدی با حسن خویش در این آینه ها طلوع و تجلی کرده است . در این میان ، بیدل به تبعیت از دیگر عرفای بزرگ برای آدمی در نسبت با حق ارزش فوق العاده ای قائل است . بیدل به تغزل ، توسعی صوری و معنایی می بخشد. گستره مضامین او آشکارا وسیع است و درک زبان وی محتاج آشنایی با رمزها و استعاره های ویژه ای است که به کار برده است . در قصاید، بیدل بیشتر به سبک خاقانی شروانی * نزدیک می شود و تنها به ستایش پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امام علی علیه السلام می پردازد. سروده هایش در توحید، جهان شناسی و انسان شناسی است . تفاوت عمده غزلسرایی وی با دیگر غزلسرایان بزرگ سبک هندی جنبه توحیدی و عرفانی آثار اوست .
آثار . از بیدل آثار بسیاری به نظم و نثر بر جای مانده است . این آثار بارها در هندوستان ، پاکستان ، ایران و تاجیکستان به چاپ رسیده است . کلیات بیدل میان سالهای ۱۳۴۱ـ۱۳۴۴ش در کابل ، در سه جلد شعر به انضمام یک جلد نثر، به چاپ رسیده است . چاپ جدیدی از آن نیز به اهتمام اکبر بهداروند و پرویز عباسی داکانی ، در ۱۳۷۶ش در تهران در سه مجلد منتشر شده است .
نخستین منظومه عرفانی بیدل ، مثنوی محیط اعظم است که در ۱۰۷۸ به پایان رسید. این منظومه مقدمه ای به نثر دارد که بیدل در آن به گونه ای استعاری به بسیاری از شاعران همروزگارش اشاره دارد. محیط اعظم را باید ساقی نامه ای عرفانی قلمداد کرد. این منظومه شامل هشت «دور» است که تکوین عالم وجود را شرح می دهد. در این منظومه بیدل آشکارا تحت تأثیر فصوص الحکم * ابن عربی است . بیدل هستی را میخانه ای می داند که ساقی آن حق است و مست ازل و ابدش ، آدمی . این مستی ، مستی عشق و آگاهی است ، و نشان از رابطه سرمدی خداوند و انسان دارد. محیط اعظم چندین بار از جمله در ۱۳۷۰ش در تهران به چاپ رسیده است .
یکی از منظومه های عرفانی بیدل ، مثنوی بلند طلسم حیرت است که در ۱۰۸۰ به نظم کشیده شده است . این منظومه را بیشتر باید گشت و گذاری باطنی و عرفانی در درون آدمی تلقی کرد. انسان شناسی بیدل بویژه در این اثر نمود ویژه ای دارد. او پس از بحثهای مقدماتی هستی شناختی و جهان شناختی به انسان روی می کند. در این سفرنامه روحانی ، بیدل سیری در کالبد بشری دارد.
طور معرفت ، مثنوی بلند دیگری است که بیدل در ۱۰۹۹ در نواحی مرکزی هند سروده است . گفته می شود که بیدل در سفر به کوه بیرات همراه نواب شکرالله خان ، این مثنوی را در دو روز سروده است . در این مثنوی بیدل به شکلی رمزی ـ مثالی در طبیعتی که به نحو ماوراء طبیعی تصویر و تفسیر می گردد، حقیقت ظاهر در مظاهر را مشاهده می کند. مشاهده طبیعت به فکر عرفانی بیدل فرصت پرواز به لامکان را عطا می کند. بیدل در پایان مثنوی به اندیشه ترک اختیار و ترغیب خاموشی می رسد، و باز هم سیر آفاقی ، او را به سیر انفسی رهنمون می گردد که در تمامی سروده های بیدل اندیشه ای محوری و اساسی است .
مهمترین منظومه بیدل ، مثنوی عرفان اوست . این منظومه در ۱۱۲۴ سروده شده است . منظومه عرفان با تبیین رابطه خداوند و انسان ، بر مبنای عشق ، آغاز می شود. بیدل چنانکه رسم عرفاست مطالب خویش را با داستان پردازیهای خاص همراه می کند و به مراتب وجود بر مبنای نگرش عارفان می پردازد و هر فصل را به مناسبت «طور»، «نقش » یا «جهد» می نامد. بیدل در این اثر به داستانهای هندوان نیز اشاره می کند، و برخی از مسائل داستان نویسی معاصر مثل سیالیت ذهن و زمان نیز در آثار او دیده می شود. به طور کلی اندیشه های بیشتر عرفای بزرگ را در این مثنوی می توان مشاهده کرد، اما بی شک تأثیر آرا و آموزه های محیی الدین ابن عربی ، بویژه نظریات وحدت وجودی او، بیش از دیگران است .
از بیدل آثاری به نثر نیز باقی مانده است . مهمترین آنها چهار عنصر است که زندگینامه بیدل به قلم خود اوست . بیدل این اثر را از ۱۰۹۱ تا ۱۱۰۶ نگاشته است . وی نثر خویش را با شعر ممزوج کرده و جای جای به غزلها، رباعیها، مثنویها و قطعه هایش استناد جسته است . چهار عنصر ، چنانکه از نام آن پیداست ، اشاره به آب و باد و خاک و آتش دارد. بیدل آدمی را برآیند این چهار عنصر برمی شمارد و لذا زندگینامه نویسی درباره بشر را شرح چهار عنصر می داند. بیدل به مناسبت در زندگینامه اش به بحثهای خود با علما و دانشمندان مسلمان و غیرمسلمان اشاره می کند که به لحاظ شناخت اندیشه ها در هند مهم است . تجربه های خاص عرفانی او و استادانش نیز در کتاب نقل می شود. نثر خاص بیدل در این کتاب رنگ و بوی شاعرانه دارد و قدری متکلفانه به نظر می رسد.
نکات ، اثر منثور دیگر بیدل ، در واقع بیانیه اعتقادی اوست که نظریات و آموزه های اساسی و اصلی عرفان بیدل را شامل می شود. نکات ، همچون چهار عنصر ، با سروده های بیدل آمیخته است ، اما نثر روان تری دارد. این اثر بهترین متن برای فهم آرای فلسفی و عرفانی بیدل است .
از بیدل نامه هایی نیز باقی مانده که به رقعات مشهور است . این نامه ها خطاب به دوستان و برخی امیران محلی نوشته شده است . در این نامه ها نیز غلبه جنبه های عرفانی ، اخلاقی و مذهبی کاملاً آشکار است . مجموعه مثنویها و آثار منثور بیدل در کلیات او در ۱۲۹۹ در بمبئی به چاپ رسیده است .
منابع :
(۱) محمداقبال لاهوری ، مطالعه بیدل : فکر برگسان کی روشنی مین ، چاپ تحسین فراقی ، لاهور ۱۹۹۵؛
(۲) آلساندرو بوسانی ، «سبک شعر بیدل و غالب دهلوی »، ترجمه ضیاءالدین ترابی ، کیهان فرهنگی ، سال ۱۰، ش ۴ (تیر ۱۳۷۲)؛
(۳) عبدالقادربن عبدالخالق بیدل دهلوی ، چهار عنصر ، کابل ۱۳۴۳ ش ؛
(۴) همو، کلیات بیدل ، چاپ اکبر بهداروند و پرویز عباسی داکانی ، تهران ۱۳۷۶ ش ؛
(۵) اسدالله حبیب ، «بیدل شناسی در شوروی »، در سی مقاله ، کابل ۱۳۴۵ ش ؛
(۶) رضوان حسین ، «مرزاغالب و مکتب بیدل »، در سی مقاله ، کابل ۱۳۴۵ ش ؛
(۷) خلیل الله خلیلی ، فیض قدس ، ( کابل ) ۱۳۳۴ ش ؛
(۸) بندربن داس خوشگو، سفینه خوشگو ، دفتر ۳: تذکره شعرای فارسی ، چاپ سیدشاه محمد عطاءالرحمان عطا کاکوی ، پتنه ۱۳۷۸/ ۱۹۵۹؛
(۹) محمدریاض ، اقبال لاهوری و دیگر شعرای پارسی گوی ، کابل ۱۳۴۵ ش ؛
(۱۰) محمدرضا شفیعی کدکنی ، شاعر آینه ها: بررسی سبک هندی و شعر بیدل ، تهران ۱۳۷۱ ش ؛
(۱۱) عبدالغنی ، زندگی و آثار عبدالقادر بیدل ، ترجمه محمدمهدی آصف ، کابل ۱۳۴۱ ش ؛
(۱۲) نبی هادی ، عبدالقادر بیدل دهلوی ، ترجمه توفیق سبحانی ، تهران ۱۳۷۶ ش .
دانشنامه جهان اسلام جلد ۵