فیلسوف مشائی قرن پنجم و شاگرد مشهور ابن سینا. لقب او را کیارئیس و کنیه اش را ابوالحسن گفته اند . تاریخ ولادت وی معلوم نیست . در آذربایجان به دنیا آمد . در سبب شاگردی وی نزد ابن سینا نقل است که در کودکی هنگام گرفتن آتش از آهنگر، مقداری خاک در دو کف دستان خود گذارد و سپس آتش را گرفت . ابن سینا که شاهد این ماجرا بود او را تحسین کرد، نزد پدرش رفت و از او خواست که بهمنیار را به کسب علم مشغول کند . بهمنیار از ۴۰۴ تا ۴۱۲ که ابن سینا در همدان وزیر شمس الدوله دیلمی بود، در درس او حاضر شد و کتاب الحاصل و المحصول او را نزدش خواند . بهمنیار را مفسر فلسفه ابن سینا و مروّج فلسفه در قرن پنجم دانسته اند. او کتاب التعلیقات ابن سینا را جمع آوری کرده و در التحصیل فلسفه او را شرح کرده است . ابن سینا در نامه ای به بهمنیار او را به دلیل اهتمام به تحصیل علم تحسین کرده است .
درباره دین بهمنیار اقوال مختلف است . منابع متقدم او را زردشتی دانسته اند اما متأخران گفته اند که بعدها مسلمان شده است . آقابزرگ طهرانی نیز در الذریعه کتاب التحصیل را جزو مصنفات شیعه معرفی کرده است . در این کتاب قرینه روشنی برای مسلمانی بهمنیار پیدا نمی شود. خطبه و خاتمه کتاب در نسخ موجود، کاملاً اسلامی است ولی معلوم نیست که آنها از مؤلف است یا از نسّاخ متعدد آن . از سوی دیگر، اندیشه های فلسفی وی در توحید ومسائل خیر و شر با دین مجوسی سازگار نیست (همانجا). از برخی عبارات وی در المباحثات نیز برمی آید که او مسلمان بوده است . به گفته شهرزوری (همانجا) بهمنیار در زبان عربی مهارت نداشته است ، ولی آثار او به عربی است . ابوالعباس لوکری مهمترین شاگرد اوست، اما منابع متأخر به غلط بهمنیار را شاگرد او معرفی کرده اند بهمنیار در ۴۵۸ وفات یافت .
آثار وی عبارت است از:
التحصیل ، که مهمترین نوشته بهمنیار و خلاصه اندیشه های اوست و در سه بخش منطق ، مابعدالطبیعه ، مشتمل بر امور عامه فلسفه که موضوع آن «وجود» است ، و علم به احوال اعیان موجودات تدوین شده است . الهیّات بالمعنی الاخصّ، اولین «مقاله » از بخش سوم است و طبیعیات و مسائل نفس نیز در همین بخش آمده است . بهمنیار این کتاب را به دایی خود، ابومنصور بهرام بن خورشیدبن ایزدیار، هدیه کرده است و در ترتیب مباحث آن از شیوه ابن سینا در تألیف دانشنامه علایی بهره برده است . این کتاب را در حکمت مشاء جامعتر از اشارات دانسته اند . اثیرالدین ابهری به تأسی از التحصیل کتابی به نام المحصول نوشته است . از التحصیل ترجمه گونه ایبه فارسی به نام جام جهان نمای ، از مترجمی ناشناس ، در دست است که دقیق و کامل نیست و برخی آن را به خود بهمنیار نسبت داده اند ؛
اما با توجه به این که مترجم ، جام جهان نمای را به ابوشجاع محمد میکاییل خوارزمی هدیه کرده (ص ۲) و در آن از رساله دیگر خود به نام دانش فزای کمالی نام برده است جام جهان نمای نمی تواند از بهمنیار باشد. التحصیل در ۱۳۴۹ش ، با تصحیح و تعلیقات مرتضی مطهری ، چاپ شد؛رساله مراتب الموجودات ، برخی عبارات این رساله با اثبات المفارقات یا المفارقات والنفوس فارابی مشابهت دارد و بعلاوه ، در شماری از منابع شرح حال بهمنیار به این اثر او اشاره نشده است ، اما برخی محققان از جمله واعظ جوادی به استناد اشتراک مطالب این رساله با مطالب و اصطلاحات التحصیل ، بر انتساب آن به بهمنیار تأکید کرده و آن را گونه ای تلخیص از کتاب یادشده می دانند. این رساله در ۱۲۶۸/۱۸۵۱ به اهتمام سالمن پوپر و در ۱۳۲۹ (در قاهره ) جزو رسایل بهمنیار و به نام او منتشر شد و در ۱۳۵۶ ش واعظ جوادی آن را ترجمه و با تصحیح چاپ کرد (همان ، ص ۵۶ ـ ۷۳). سه کتاب دیگر وی به نامهای کتاب الرتبه ( یا الزینه ) فی المنطق ، کتاب فی الموسیقی و البهجه والسعاده ، اکنون در دست نیست .
بیشتر سؤالهای کتاب المباحثات نیز از بهمنیار است . این کتاب ،شامل پرسش و پاسخهای فلسفی میان ابن سینا و شاگردان او یعنی بهمنیار و ابن زیله ، و در اواخر عمر ابن سینا نوشته شده (همانجا) و ابن سینا در پاسخ برخی از این پرسشها اظهار عجز کرده است . صدرالدین شیرازی (ملاصدرا) در مقام پاسخگویی به برخی پرسشهای فلسفی بهمنیار برآمده است . برخی فقرات مباحثات در رساله ای جدا به نام اثبات المبدأالاول یا موضوع علم مابعدالطبیعه به بهمنیار نسبت داده شده است .
به نظر بهمنیار، هرچند نسبت منطق به اندیشه و رویّت مانند نسبت نحو به کلام و عروض به شعر است ، اما نیاز فطرت انسان به منطق بیش از نحو و عروض است ؛منطق از حد و قیاس ـ که وسیله اکتساب مطلوبهای مجهول اند ـ و اقسام آن دو بحث می کند و به مدد آن می توان امور حقیقی را از غیر آن تمیز داد، کاری که سرشت انسانها در اکثر موارد از آن ناتوان است (ص ۴ـ۵). او اختلاف اهل منطق را به سبب الفاظ می داند و این که گروهی معنایی از الفاظ تصور می کنند که مخالف معنای آن نزد گروه دیگر است . اگر این تصوراتبر فرض واحدی جمع شود، تنازع آرا از میان می رود (همان ، ص ۶). حصول علم به سه چیز است : آنچه از راه حس به دست آید، مثل علم به وجود خورشید؛آنچه حس بر آن گواهی دهد، مثل علم هیئت ؛و آنچه در آن راهی برای شهادت حس نباشد، مانند علم به خدا و بقای نفس که در این هنگام استفاده از منطق ضروری است تا با آن میان این علم و مثلاً علم نجوم مقایسه شود و برای نفس یقین حاصل آید. دلایل منطقی شبیه دلایل علم هندسه و هئیت است (همانجا).
در فلسفه ، بهمنیار، همچون دیگر مشائیان ، موضوع علم مابعدالطبیعه را موجود از آن حیث که موجود است ، یعنی وجود، دانسته است . موضوعات علوم دیگر مانند اعراض ذاتی برای وجود محسوب می شوند و نحوه وجود آنها در این علم معین می شود.
از نظر بهمنیار، هرگاه گفته می شود چیزی موجود است دو معنا در این سخن قصد می شود:
۱) مجازی ، یعنی آن «شی ء» دارای وجود است ، مانند اضافه سر به صاحب آن ؛
۲) حقیقی ، یعنی موجودیّت شی ء، همان وجود آن است ، به این معنا که وجود چیزی نیست که شی ء بدان در اعیان موجود شود بلکه وجودِ شی ء بودن یا شدن آن است ، زیرا در غیر این صورت تسلسل لازم می آید . حمل وجود بر مصادیق خود، تشکیکی است نه متواطی و جسمیّت بر جسمیّت تقدم ندارد اما جوهر بر عرض و علت بر معلول تقدم دارد. او نتیجه می گیرد که عمومیّت وجود از قبیل عمومیّت جنس نیست و حمل آن بر آنچه ذیل آن قرار می گیرد و موضوع آن است حمل لازم است ، نه حمل مقوم . به سخن بهمنیار، تخصص هر وجود در اضافه آن به موضوع خود است . اضافه وجود به ماهیات ، که موضوعات وجودند، از قبیل اضافه اعراض به موضوعات آنهاست که مقوم و سبب آنها به شمار می روند. البته این معنا فقط در مورد ممکنات و معلولات است ، زیرا وجود واجب را سببی نیست .
به نظر بهمنیار، شی ء چه در خارج و چه در ذهن ، از وجود منفک نیست و اگر جدا باشد، دیگر شی ء نیست(همان ، ص ۲۸۸). شی ء، موجود معینی میان موجودات نیست بلکه از معقولات ثانی است و وجود در قیاس بااقسام خود نیز همین طور است . به نوشته عبدالرزاق لاهیجی (ص ۲۰۱) ابن سینا در پاسخ شاگرد خود بهمنیار درباره مسئله جعل ، به جعل بسیط ماهیات قایل شده است . از سوی دیگر، عبارات بهمنیار درباره وجود، حاکی از قول به اصالت وجود است (محمدجعفر لاهیجی ، مقدمه آشتیانی ، ص ۵۵). بهمنیار مرتبه علت و معلول را مساوی ندانسته و اختلاف آنها را در سه جهت می داند: تقدم و تأخر، استغناء و احتیاج ، وجوب و امکان . وجود علت مقدم بر وجود معلول است و علت در وجود خود محتاج معلول نیست بلکه یا به ذات خود یا به علت دیگر موجود است .
بهمنیار حرکت را با عبارت «موافات حدود بر سبیل اتصال » تعریف کرده و آن را «اقرب العبارات » در فهمحرکت نامیده است . ملاصدرا این تعریف را بدون ذکر مأخذ با افزودن قید «بالقوه » بر آن ، نقل کرده و آن را «اقرب التعاریف » درباره حرکت دانسته است . به نظر بهمنیار، حرکت در مقوله های «أن ینفعل » و «أن یفعل » واقع نمی شود، چون این دو، عین حرکت اند و حرکت در حرکت محال است .
او در این باره برهانی اقامه کرده است ؛همچنین حرکت در جوهر را با اقامه برهانی رد می کند .بهمنیار، جنس بودن جوهر را نفی کرده و همان گونه که عرض را مفهومی عرضی نسبت به مقولات نُه گانه اعراض می داند، جوهر را مفهومی جامع می داند که بر پنج مقوله دیگر (ماده ، صورت ، جسم ، نفس و عقل ) حمل می شود .
به نظر بهمنیار، حکمت ، خروج نفس به سوی کمال در علم و عمل است ؛لذّت ، تابع ادراکو بلکه همان ادراک است و لذت حقیقی ، لذت عقلی است و معشوق حقیقی ، کمال مطلق است . وی وجودرا سعادت و شعور به آن را نیز سعادت می داند که طبعاً هر موجودی به حسب بهره ای که از نعمت وجود و آگاهی به آن دارد، از این سعادت برخوردار است . بهمنیار در اندیشه و آرای فلاسفه پس از خود تأثیرگذار بوده است . حکیمان پس از وی آرای او را نقل و نقد کرده اند؛از جمله ، میرداماد در قبسات آرای او را نقل و بررسی رده ، و ملاصدرا در مسئله اصالت وجود امکان فقری و ملاک و مدار نیاز معلول به علت و برهان در نفی حرکت در مقوله أن یفعل و أن ینفعل و موارد دیگر از اندیشه بهمنیار بهره برده و به نقل مطلب از وی پرداخته است . وی همچنین در برخی مواضع قول او را در التحصیل نقد و رد کرده است .
منابع :
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی ، الذریعه الی تصانیف الشیعه ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۲) ابن سینا، عیون الحکمه ، چاپ عبدالرحمان بدوی ، بیروت ۱۹۸۰؛
(۳) همو، المباحثات ، چاپ محسن بیدارفر، قم ۱۳۷۱ ش ؛
(۴) بهمنیاربن مرزبان ، التحصیل ، چاپ مرتضی مطهری ، تهران ۱۳۷۵ ش ؛
(۵) همو، جام جهان نمای : ترجمه کتاب التحصیل ، چاپ عبدالله نورانی و محمدتقی دانش پژوه ، تهران ۱۳۶۲ ش ؛
(۶) همو، رساله مراتب الموجودات ، چاپ اسماعیل واعظ جوادی ، در جاویدان خرد ، سال ۳، ش ۲ (پائیز ۱۳۵۶)؛
(۷) علی بن زید بیهقی ، دره الاخبار و لمعه الانوار ، ترجمه ناصرالدین بن عمده الملک منتجب الدین منشی یزدی ، از متن عربی تتمه صوان الحکمه ، تهران ۱۳۱۸ ش ؛
(۸) عبدالله جوادی آملی ، رحیق مختوم ، قم ۱۳۷۵ ش ؛
(۹) محمدباقربن زین العابدین خوانساری ، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات ، ترجمه ، مقدمه ، اضافات بقلم محمدباقر ساعدی خراسانی ، تهران ۱۳۵۵ـ۱۳۶۰ ش ؛
(۱۰) علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، زیرنظر محمدمعین ، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش ؛
(۱۱) محمدبن محمود شهرزوری ، نزهه الارواح و روضه الافراح فی تاریخ الحکماء والفلاسفه ، چاپ خورشید احمد، حیدرآباد دکن ۱۳۹۶/۱۹۷۶؛
(۱۲) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی ، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه ، چاپ افست قم ( بی تا. ) ؛
(۱۳) همو، شرح الهدایه الاثیریه ، ( چاپ سنگی تهران ۱۳۱۳ ) ، چاپ افست ( بی جا، بی تا. ) ؛
(۱۴) همو، کتاب المشاعر ، با ترجمه فارسی بدیع الملک میرزاعمادالدوله و ترجمه مقدمه و تعلیقات فرانسوی از هنر کری کربین ، تهران ۱۳۶۳ ش ؛
(۱۵) همو، المبدأوالمعاد ، چاپ جلال الدین آشتیانی ، تهران ۱۳۵۴ ش ؛
(۱۶) ذبیح الله صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تا اواسط قرن پنجم ، ج ۱، تهران ۱۳۴۶ ش ؛
(۱۷) محمدحسن فروزانفر، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران ، چاپ عنایت الله مجیدی ، تهران ۱۳۵۴ ش ؛
(۱۸) عبدالرزاق بن علی لاهیجی ، گوهرمراد ، چاپ سنگی ( بی جا ) ۱۲۷۷؛
(۱۹) محمدجعفر لاهیجی ، شرح رساله المشاعر ملاصدرا ، چاپ جلال الدین آشتیانی ، قم ( تاریخ مقدمه ۱۳۴۳ ش ) ؛
(۲۰) فضل بن محمد لوکری ، بیان الحق بضمان الصدق : العلم الالهی ، چاپ ابراهیم دیباجی ، تهران ۱۳۷۳ ش ؛
(۲۱) محمدعلی مدرس تبریزی ، ریحانه الادب ، تهران ۱۳۶۹ ش ؛
(۲۲) محمدتقی مدرس رضوی ، احوال و آثار خواجه نصیر طوسی ، تهران ۱۳۷۰ ش ؛
(۲۳) مرتضی مطهری ، خدمات متقابل اسلام و ایران ، تهران ۱۳۷۰ ش ؛
(۲۴) محمدباقربن محمد میرداماد، کتاب القبسات ، چاپ مهدی محقق … ( و دیگران ) ، تهران ۱۳۵۶ ش ؛
(۲۵) حسین نصر، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت ، تهران ۱۳۵۹ ش ؛
(۲۶) احمدبن عمر نظامی ، کتاب چهارمقاله ، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی ، لیدن ۱۳۲۷/ ۱۹۰۹، چاپ افست تهران ( بی تا. ) ؛
(۲۷) جلال الدین همائی ، غزالی نامه ، تهران ۱۳۱۸ ش .
دانشنامه جهان اسلام جلد ۴