بَرْبَهاری ، ابومحمّدحسن بن علی بن خَلَف ، محدث ، فقیه ، واعظ و شیخ حنبلیان در بغداد در نیمه دوم قرن سوم و آغاز قرن چهارم . بربهار نام داروهایی گیاهی بود که از هند به بصره می آوردند و در آنجا تاجرِ آنها را بربهاری می گفتند (سمعانی ، ج ۲، ص ۱۳۳).
تاریخ ولادت بربهاری را فقط زرکلی (ج ۲، ص ۲۰۱) و عمررضا کحّاله (ج ۳، ص ۲۵۳) نوشته و آن را ۲۳۳ ذکر کرده اند که به نظر می رسد استنتاجی از گزارش تاریخ وفات و مدت عمرش بوده است که در آن اختلاف نظر وجود دارد ( رجوع کنید به دنباله مقاله ).
وی در ناحیه غربی بغداد، در باب مُحَوَّلْ اقامت داشت و بیشتر عمر خود را در این شهر به کسب دانش سپری کرد و مدتی را در مصاحبت ابوبکر احمد مَرّوذی (متوفی ۲۷۵) از شاگردان و نزدیکان احمدبن حنبل ، گذرانید و بیشتر دانش خود را در حدیث و فقه از او فرا گرفت .
علوم دینی را چنان آموخت که بعدها به ریاست حنبلیان در بغداد نایل شد (تنّوخی ، ج ۲، ص ۲۹۵؛ ابن ابی یعلی ، ج ۲، ص ۱۸؛ ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۰۱؛ ابن عماد، ج ۲، ص ۳۱۹). به مشایخ صوفیه گرایش داشت و به کلام کسانی چون فُضیل بن عیاض و سُفیان ثَوْری استشهاد می کرد. مدتی در ملازمت سَهْل تُستَری به سر برد و عمری به زهد و قناعت گذراند؛ و نوشته اند که از تمام میراث پدرش ، که بیش از هفتاد هزار درهم بود، چشم پوشید (ابن ابی یعلی ، ج ۲، ص ۱۸، ۴۲ـ۴۳؛ ابن کثیر، همانجا).
بربهاری در عهد خود خطیب نافذالکلمه ای بود و خصوصاً به خاطر دفاع سرسختانه از مذهب احمدبن حنبل ، مقابله با اموری که کژدینی و بدعت می دانست و نیز اهتمام به امر به معروف و نهی از منکر نزد حنبلیان بغداد، از عامّه و خاصّه ، محترم بود. از ابن بَطّه * عُکْبَری روایت شده که اگر بربهاری از مردم برای کاری دینی درخواست کمک مالی می کرد، خواسته اش را برمی آوردند (ابن ابی یعلی ، ج ۲، ص ۴۳).
ابن ابی یعلی (ج ۲، ص ۴۴) گزارش دیگری از کثرت پیروان او ـ که گاه از آنها با عنوان بربهاریّه یاد می شود ـ در ۳۲۳ آورده که خلیفه عباسی ، راضی باللّه را بیمناک کرد و در پی برخی رویدادهای خشونت بار که طرفداران بربهاری موجب آن بودند (مسکویه ، ج ۱، ص ۳۲۲) از رئیس شرطه بغداد، بدر خَرشَنی ، خواست که گرد آمدن پیروان بربهاری ، حتی دونفر را ممنوع اعلام کند (نیز رجوع کنید به ابن کثیر، همانجا؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۳۰۷ـ ۳۰۸).
بربهاری از متکلمان بشدت انتقاد می کرد، کلام را بدعت می شمرد و آن را منشأ همه بدعتها، و گمراهیها می دانست ؛ پرداختن به مطالعات رایج کلامی از نظر او ناروا و زیانبار بود و حتی نشستن در حلقه های علمی اهل کلام را منع می کرد (ابن ابی یعلی ، ج ۲، ص ۱۹، ۲۷، ۳۴، ۳۷). این مخالفت ، گذشته از دیدگاه وی درباره بدعت بودن کلام ، به روش متکلمان نیز بازمی گشت .
از فقرات برجای مانده کتابش به نام شرح کتاب السّنه بخوبی معلوم است که کاربرد رأی و قیاس را در امور دینی نمی پسندید (همان ، ج ۲، ص ۳۱) و با هرگونه کوشش عقلی برای فهم آموزه های دینی و یا تفسیر و تأویل آنها مخالف بود (همان ، ج ۲، ص ۱۹، ۲۳، ۳۹)، اساس دین را «تقلید» از رسول اللّه صلّی اللّه علیه وآله و اصحاب می دانست (همان ، ج ۲، ص ۲۹) و آن را «دین عتیق » می نامید (همان ، ج ۲، ص ۳۲ـ۳۳).
هنگامیکه ابوالحسن اشعری * بعد از جداشدن از مکتب اعتزال و اعلان رسمی پیروی از احمدبن حنبل ( الابانه ، ص ۱۷) نزد وی آمد و گزارش ردّیّه نویسی خود را بر پیروان فرق و ادیان باز گفت ، بربهاری نپذیرفت و گفت فقط آنچه را که احمدبن حنبل گفته است می شناسد، و این سخن گویا تعریضی بود بر روش کلامی اشعری . نوشته اند که اشعری به دنبال این مواجهه ، کتاب الابانه را، که بیان اصول دیانت بر پایه آرای احمدبن حنبل بود، نگاشت ؛ ولی بربهاری همچنان نسبت به وی بی مهر ماند (ابن ابی یعلی ، ج ۲، ص ۱۸؛ صفدی ، ج ۱۲، ص ۱۴۶ـ۱۴۷).
شهرت بربهاری بیشتر به خاطر دفاع سرسختانه از مذهب حنبلی ، تأکید بر پشتیبانی از آرای سلف و مخالفت با هرگونه افزایش یا دگرگونی در آن و برآشفتن از نقد رفتار صحابیان بود. این دیدگاه در قرن چهارم در میان حنبلیان رواج یافته بود و علاوه بر بربهاری ، استادش مَرّوذی نیز با جدّیت از این دیدگاه حمایت می کرد.
گذشته از آن ، بربهاری در امربه معروف و نهی از منکر بسیار می کوشید و در فعالیتهای خود، پیش از آنکه به تألیف رساله وکتاب بپردازد، روش خطابه و برانگیختن مردم را برگزیده بود. به همین سبب چندین حادثه خشونت آمیز اجتماعی و سیاسی و فرقه ای در سالهای حضورِ آشکار و فعّال وی در بغداد روی داد که یا مستقیماً آنها را هدایت می کرد و یا بازتابی از جلسات وعظ و خطابه اش بود.
ابوعلی تنّوخی (متوفی ۳۸۴) از پدرش قاضی ابوالقاسم تنّوخی و دیگران روایت کرده است که در روزگار اقتدار حنبلیان در بغداد، برپا کردن مجالس نوحه سرایی امام حسین علیه السلام و نیز رفتن به زیارت حائر حسینی بسیار دشوار بود و زایران با آزار حنبلیان روبرو می شدند و حتی بربهاری دستور داد زنی از مردم بغداد، به نام خِلْب را که در مجالس عزاداری ، پنهانی نوحه می خواند، بیابند و بکشند، در حالی که شعر او کمترین تعریضی به سلَف نداشت (ج ۲، ص ۴۴، ۲۳۱ـ ۲۳۳).
نزاع حنبلیان با گروهی از عامّه را درباره معنای مراد از «مقام محمود» در آیه ۷۹ از سوره اسراء، که در سال ۳۱۷ روی داد، مستقیماً به بربهاری نسبت نداده اند (ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۱۶۲) اما با توجه به اینکه آنها را پیروان مرّوذی دانسته اند و بربهاری نیز از شاگردان و پیروان جدّی او بود، و نیز به نوشته ابن ابی یعلی (ج ۲، ص ۴۳) در تمام مجالس خود به مضمون این آیه از دیدگاه حنبلی اشاره داشت ، به ظنّ قوی وی بیش از دیگران در این «فتنه » سهم داشته است .
در ۳۲۳ هنگامی که محمّدبن احمدبن ایوب ، معروف به ابن شَنبوذ * ، مُقری بغدادی به قرائتهای شاذّ روی آورد و با مخالفت معاصرانش روبرو شد، حنبلیان در برانگیختن مردم و دستگاه خلافت بر ضدّ او نقش مرجوع کنید به ثر داشتند تا جایی که خلیفه او را احضار کرد و وی توبه نمود؛ ولی به فرمان خلیفه حبس و تبعید شد (صولی ، ص ۶۲ـ۶۳، ۸۵).
قصد تعرّض حنبلیان در ۳۲۷ به کسانی که می خواستند مراسم نیمه شعبان را برگزار کنند، در پی تهدید و اعتراض شدید رئیس شرطه بغداد تحقق نیافت . در پی این حادثه و نیز به خاطر برخورد قهرآمیز آنان با برخی صاحبان مشاغل تجاری رئیس شرطه بغداد تصمیم به دستگیری بربهاری گرفت ؛ اما او را نیافت و بر یکی از نزدیکترین مصاحبانش ، دلاّ ء که در ۳۲۶ دستگیر و زندانی شده و سپس گریخته بود، دست یافت و او را به قتل رساند (همان ، ص ۱۰۴، ۱۳۵ـ۱۳۶).
این حادثه که در دوران زندگی پنهانی بربهاری روی داد، از نفوذ معنوی وی و احتمالاً ارتباط او با طرفدارانش و هدایت آنان خبر می دهد، از آنرو که زمامداران وقت برای فرونشاندن آشوب و نزاع ، تنها راه را دستگیری بربهاری می دانستند. به گفته صفدی (ج ۱۲، ص ۱۴۶) چون درگیریها و آشوبهای میان گروههای مختلف به او بازمی گشت ، خلیفه دستور داد تا او را دستگیر کنند. دستور تخریب مسجد بَراثا * و دفن مردگان در آن را نیز بربهاری صادر کرده بود که بَجْکم به نوسازی آن مسجد اقدام کرد (صولی ، ص ۱۳۶) و به همین دلیل وقتی بجکم در ۳۲۹ به دست گروهی از راهزنان کشته شد، حنبلیان شادی کردند و برای تخریب مجدّد مسجد بپاخاستند که به خاطر اطّلاعیه صریح خلیفه عباسی ، متّقی باللّه و دستگیری شماری از حنبلیان این کار صورت نگرفت و برای نگاهبانی از مسجد نیز کسی را گماشتند (همان ، ص ۱۹۸).
بیشترین اقدامات بربهاری و پر رونقترین روزگار وی در آغاز خلافت راضی باللّه در ۳۲۳ بود (ابن ابی یعلی ، ج ۲، ص ۴۴). ابوبکر صولی (متوفی ۳۳۵) که در آن روزگار می زیسته و گزارشهای آن دوره را ثبت کرده ، گفته است که در آن زمان ، حنبلیان به پیشوایی بربهاری قدرت یافتند و به درهم شکستن دکانها و فسادانگیزی قیام کردند (ص ۶۵). مسکویه (ج ۱، ص ۳۲۲) رفتار آنان را با مردم رفتاری خشن و فتنه جویانه وصف کرده است (کثره تَشَرُّطِهِمْ عَلَی الناسِ و ایقاعِهِم و الفِتَنَ المتَّصِلَهَ).
ابن اثیر (ج ۸، ص ۲۷۳) نیز درباره بربهاری نوشته که فتنه می انگیخت (کانَ یُثیرُالْفِتَنَ) و صفدی نیز به نقش او در روی دادن فتنه های فرقه ای اشاره کرده است (همانجا). نوشته اند که حنبلیها به انگیزه اجرای قوانین شرع ، بی اجازه خانه های مردم را تفتیش می کردند، به مداخله در امر کسب می پرداختند و مردم را با کمترین گمان دستگیر کرده به مقامات شرطه معرفی می کردند و به گناهکاری آنان شهادت می دادند. بر اثر این رفتارها اوضاع بغداد آشفته شد و سرانجام بدر خرشنی از سوی خلیفه اعلان کرد که هیچیک از پیروان بربهاری حق گردآمدن با یکدیگر را ندارند. اما این اعلان چندان سود نبخشید و اطّلاعیه رسمی خلیفه خطاب به حنبلیان و طرفداران بربهاری صادر شد (مسکویه ، همانجا؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۳۰۷ـ ۳۰۸).
در اطلاعیه خلیفه به برخی رفتارهای بربهاری و یارانش اشاره شده است ، از جمله : تعرّض به پیروان مذهب شافعی ، کافر و گمراه نامیدن شیعیان ، انتساب مسلمانان به بدعت گذاری ، مخالفت با رفتن به زیارت قبور، و آزار رساندنِ زایران (برای مواردی دیگر از کارهای بربهاری رجوع کنید به ابن اثیر، ج ۸، ص ۲۷۳؛ یاقوت حموی ، ج ۱۸، ص ۵۷ـ ۵۸).
رحلت
بربهاری با شروع سختگیریهای رسمی خلیفه تحت تعقیب قرار گرفت و زندگی پنهانی را آغاز کرد؛ چندتن از یارانش دستگیر و به بصره تبعید شدند و سرانجام در ۳۲۹ خواهر توزون ، امیرالاُمرای متّقی باللّه ، او را در خانه خود مخفی کرد و بربهاری اندکی بعد بر اثر بیماری درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد (ابن ابی یعلی ، ج ۲، ص ۴۵؛ ابن اثیر، ج ۸، ص ۳۷۸؛ ابن کثیر، ج ۱۱، ص ۲۰۱). صفدی (ج ۱۲، ص ۱۴۶ـ۱۴۷) برای او دو دوره زندگی مخفی ذکر کرده که اولی در ۳۲۳ و دومی در ۳۲۹ بوده است . برخی از شرح حال نویسان او عمرش را ۹۶ سال نوشته اند (ابن کثیر، همانجا؛ ابن جوزی ، ج ۱۴، ص ۱۵) و برخی عمر وی را ۷۶ ثبت کرده اند (ابن اثیر، همانجا) که احتمالاً ناشی از تشابه دو کلمه «سبعین » و «تسعین » از نظر کتابت و خطای در قرائت بوده است . ذهبی (ج ۱۵، ص ۹۳) عمر او را ۷۷ سال نوشته است .
بر اساس گزارش ابن ابی یعلی و دیگران ، بربهاری نزد دانشمندان و فقهای حنبلی معاصر خود محترم بوده و البته کسانی از او به خاطر آرا و روش تندروانه اش انتقاد کرده اند. کسی که بیش از دیگران از او تأثیر گرفت ، ابن بطّهُ عکبری بود که همان روش و دیدگاه را ادامه داد، هرچند نقش فعّال اجتماعی نیافت .
آثار
بربهاری چند اثر علمی نگاشته بود، از جمله
شرح کتاب السُنّه که ابن ابی یعلی بخشهایی از آن را در شرح حال وی آورده (ج ۲، ص ۱۸ـ۴۴) و ابن عماد حنبلی (ج ۲، ص ۳۱۹ـ۳۲۳) نیز بخش اندکی از آن را از ابن ابی یعلی نقل کرده است .
از دیگر تألیفات بربهاری نام برده نشده است (سزگین ، ج ۱، جزء ۳، ص ۲۳۴ـ۲۳۵).
منابع :
(۱) ابن ابی یَعلی ‘، طبقات الحنابله ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/۱۹۷۹ـ۱۹۸۲؛
(۳) ابن جوزی ، المنتظم فی تاریخ الملوک والامم ، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲؛
(۴) ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب ، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛
(۵) ابن کثیر، البدایه والنهایه فی التاریخ ، بیروت ( بی تا. ) ؛
(۶) علی بن اسماعیل اشعری ، الابانه عن اصول الدیانه ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛
(۷) محسن بن علی تنّوخی ، نشوار المحاضره و اخبار المذاکره ، چاپ عبود شالجی ، بیروت ۱۳۹۱ـ ۱۳۹۳/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۳؛
محمدبن احمد ذهبی ، سیر اعلام النبلاء ، ج ۱۵، چاپ شعیب ارنووط و ابراهیم زیبق ، بیروت ۱۴۰۳/
(۸) ۱۹۸۳؛
(۹) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، بیروت ۱۹۸۹؛
(۱۰) فواد سزگین ، تاریخ التراث العربی ، نقله الی العربیه محمود فهمی حجازی ، ج ۱، جزء ۳، ریاض ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۱) عبدالکریم بن محمد سمعانی ، الانساب ، ج ۲،چاپ عبدالرحمن بن یحیی معلمی یمانی ، حیدرآباد دکن ۱۳۸۳/۱۹۶۳؛
(۱۲) خلیل بن ایبک صفدی ، کتاب الوافی بالوفیات ، ج ۱۲، چاپ رمضان عبدالتواب ، ویسبادن ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛
(۱۳) محمدبن یحیی صولی ، اخبار الراضی بالله والمتقی للّه ، چاپ هیورث دن ، بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹؛
(۱۴) عمررضا کحّاله ، معجم المرجوع کنید به لفین ، بیروت ( تاریخ مقدمه ۱۳۷۶ ) ؛
۱۵- احمدبن محمدمسکویه ، کتاب تجارب الامم ، ج ۱، چاپ آمدروز، مصر ۱۳۳۲/۱۹۱۴، چاپ افست بغداد ( بی تا. ) ؛
(۱۶) یاقوت حموی ، معجم الادباء ، بیروت ( بی تا. ) .
دانشنامه جهان اسلام جلد ۳