عرفا-کعلما-ک

زندگینامه ابوعبدالله کرام(متوفی۲۵۵ه ق)

 ابوعبدالله کرام، عالم، فقیه، عارف و محدّث قرن سوم و بنیانگذار فرقۀ کرامیه. منبع اصلی دربارۀ ابوعبدالله محمد بن کرام، شرح حال مفصّل وی در تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (برای نمونه رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۲۸-۱۳۰؛ سبکی، ج ۲، ص ۳۰۴-۳۰۵) و احتمالاً تاریخ الکرامیه، نوشتۀ هیصم بن محمد بن عبدالعزیز (متوفی ۴۶۷)، است که نسخه ای از کتاب اخیر در دست احمد بن محمد، مشهور به فصیحی خوافی (متوفی ۸۴۵)، بوده (رجوع کنید به فصیحی خوافی، ج ۲، ص ۵۷۹) و اصل هیچ یک تا کنون به دست نیامده است. جورقانی (متوفی ۵۴۳؛ ج ۱، ص ۲۹۲-۲۹۵) نیز دربارۀ ابن کرام اطلاعات مهمی آورده است.

در کتاب های تراجم عربی، اطلاعات راجع به محمد بن کرام، به واسطه یا مستقیم، از تاریخ نیشابور گرفته شده است. ذهبی نیز از منابع گوناگون، از جمله تاریخ نیشابور*، اطلاعات ارزشمندی را دربارۀ او نقل کرده است. در ضمن کتاب های راجع به فِرق نیز اطلاعات پراکنده ای دربارۀ وی آمده است.

اصل محمد بن کرام از روستای ختک، یکی از روستاهای زرنگ سجستان، است (فصیحی خوافی، ج ۱، ص ۳۷۴) و شهرت وی به سجستانی نیز از همین روست(رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۲۷-۱۲۸؛ سمعانی، ج ۳، ص ۱۴۹). جورقانی (ج ۱، ص ۲۹۲) نام روستای زادگاه او را الحروی ذکر کرده، که احتمالاً تصحیف ختک است. پدرمحمد، کرام، از موالی بنو نِزار بود (ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۲۸؛ سمعانی، ج ۵، ص ۴۴) که با همسرش به مکه رفت و در آنجا، در سال ۱۶۸، محمد به دنیا آمد ( فصیحی خوافی، ج ۱، ص ۳۷۴-۳۷۵). نام پدر وی را، به اختلاف، کرّام، کِرام و کَرام ذکر کرده اند (رجوع کنید به سبکی، ج ۲، ص ۳۰۵؛ فان اس، ص ۴۵-۳۸).

اساتید ومشایخ

محمد بن کرام پس از فراگیری مقدمات علوم در زادگاهش، به خراسان و شهرهای اصلی آن، هرات و نیشابور، مهاجرت کرد (فصیحی خوافی، ج ۱، ص ۳۷۵). در نیشابور بیش از همه با احمد بن حرب ارتباط داشت و برخی از تعالیم خود، از جمله تقشف و زهد ورزی، را از او اخذ نمود (ذهبی، ج‌۶، ص ۱۸۹- ۱۹۰؛ سبکی، ج ۲، ص ۳۰۴).

در سمرقند از علی بن اسحاق حنظلی تفسیر ابن کلبی به روایت محمد بن مروان سدی صغیر را شنید (نسفی، ص ۳۱۰؛ ذهبی، ج ۶، ص ۱۸۹٫ نیز رجوع کنید به خوری، ص ۳۴، ۶۳) و در بلخ از ابراهیم بن یوسف ماکیانی و در مرو از علی بن حجر و در هرات از عبدالله بن مالک بن سلمیان سماع حدیث نمود، اما مهمترین شیوخ حدیثی او احمد بن عبدالله جویباری و محمد بن تمیم فاریابی بودند(ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۲۸؛ سمعانی، ج ۵، ص ۴۴؛ ذهبی، ج ۶، ص ۱۸۹)، که محدّثان مرجئی و متمایل به اهل رأی بودند (رجوع کنید به ابن حبان، ج ۲، ص ۳۰۶؛ ابن عدی، ج ۱، ص ۱۷۸؛ مزی، ج ۲، ص ۲۵۱، ۲۵۳-۲۵۴).

از ابن کرام، خاصه به دلیل روایت از دو راوی اخیر، که متهم به وضع حدیث و گرایش مرجئی بودند، خرده گیری فراوانی شده است (برای نمونه، رجوع کنید به ابن حبان، ج ۲، ص ۳۰۶؛ سمعانی، ج ۴، ص ۳۷۷). محمد بن کرام و بعدها پیروانش را، به دلیل جواز در جعل احادیث ترغیب و ترهیب، سخت نکوهیده اند (رجوع کنید به ابن جوزی، ج ۱، ص ۹۶؛ ابن حجر عسقلانی، ج ۱، ص ۱۷۸، ج ۶، ص ۳۶۲)، هر چند احتمال بیشتر آن است که ابن کرام و کرامیه به نقل احادیث ترغیب و ترهیب توجه فراوانتری نشان می داده اند (برای نمونه ای از احادیث نقل شده در ترغیب و ترهیب که نام ابن کرام در سلسله سند آن قرار دارد رجوع کنید به ابن بابویه، ص ۱۰۳-۱۰۷).

از ابن کرام کسانی روایت نقل کرده اند، از جمله ابراهیم بن محمد بن سفیان فسوی (ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۲۸-۱۲۹)، ابومحمد عبدالله بن محمد بن سلیمان سجری (رجوع کنید به بن بابویه، ص ۱۰۳؛ نسفی، ص ۳۱۰، ۶۸۹)، عبدالرحمن بن محمد بن محبور تمیمی (متوفی ۳۶۶؛ فارسی، ص ۲۸؛ ذهبی، ج ۸، ص ۲۵۷) و احمد بن محمد دهان (خوری، ص ۳۴، ۶۳). ابومحمد سجزی افزون بر نقل روایت از ابن کرام، از دوستان او بود و در سمرقند، به همراه ابن کرام، از علی بن اسحاق حنظلی تفسیر کلبی را سماع کرده و برای کرامیان ساکن سمرقند خانقاه ساخته بود (نسفی، ص ۳۱۰).

محمد بن کرام پنج سال در مکه اقامت کرد و سپس به خراسان بازگشت و دارایی های خود را فروخت و به سجستان رفت (ذهبی، ج ۶، ص ۱۸۹؛ سبکی، ج ۲، ص ۳۰۴). ظاهراً در همین هنگام بود که در سجستان با مشکل روبرو شد و از او نزد والی طاهری آنجا، ابراهیم بن حُصَین، شکایت کردند و والی به اخراج وی و پیروانش از سجستان حکم داد (رجوع کنید به جورقانی، ج ۱، ص ۲۹۳-۲۹۴؛ سبکی، ج ۲، ص ۳۰۴).

ذهبی (ج ۶، ص ۱۹۰۹) گزارش مجلس محاکمۀ وی را در حضور ابراهیم بن حصین نقل کرده که بر اساس آن، ابن کرام در تلفظ حروف عربی مشکل داشته است، به رغم آن که پیروانش وی را دارای اصلی عربی معرفی می کرده اند. او به نیشابور بازگشت و در زمان محمد بن طاهر بن عبدالله بن طاهر به زندان افتاد (ذهبی، ج ۶، ص ۱۸۹؛ دربارۀ نام امیر طاهری ای که وی را به زندان افکند، اختلاف هست. رجوع کنید به فان اس، ص ۹۱-۹۲، پاورقی های شماره ۵۵ – ۵۶).

پس از رهایی، چندی در نواحی مرزی شام به سر برد و سپس، در روزگار محمد بن طاهر بن عبدالله، به نیشابور بازگشت، اما به سبب عقایدش و پیروان فراوانی که در بخش های محروم نیشابور و خراسان یافته بود، برای مدتی طولانی به زندان افتاد. سرانجام، با این شرط که در خراسان سکنی نگزیند او را آزاد کردند (فصیحی خوافی، ج ۱، ص ۳۷۵). وی با جمعی از پیروان خود در بیت المقدّس سکنی گزید. حاکم نیشابوری از قول عالم کرامی، احمد بن محمد بن یحیی دهان، نقل کرده است که ابن کرام پس از هشت سال زندانی بودن، در شوال سال ۲۵۱ نیشابور را ترک کرد(ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۳۰؛ ذهبی، ج ۶، ص ۱۹۱).

رحلت

ابن کرام در ۲۰ صفر سال ۲۵۵ در بیت المقدّس درگذشت (ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۲۸-۱۲۹؛ ذهبی، ج ۶، ص ۱۹۱؛ فصیحی خوافی، ج ۱، ص ۳۷۵). به روایت ابن عساکر (ج ۵۵، ص ۱۲۹-۱۳۰)، در بیت المقدّس، به دلیل عقیدۀ ابن کرام دربارۀ ایمان ، کتابهای او را سوزاندند و به دستور والی رمله، یانس مونسی، او را به شهر زُغَر راندند. گفته شده است که وی در زغر درگذشت و پیروانش جنازۀ او را به بیت المقدّس بردند و در آنجا به خاک سپردند. به گفتۀ حاکم نیشابوری، محمد بن کرام شب هنگام درگذشت و صبح زود، در حالی که معدودی از نزدیکان خاص او خبر داشتند، جنازه اش را به مقابرالانبیاء بردند و در کنار زکریا و یحیی و دیگر پیامبران به خاک سپردند (ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۳۰؛ سبکی، ج ۲، ص ۳۰۴).

پس از مرگ او، شاگرد و خادمش، مأمون بن احمد سلمی، به سفارش محمد بن کرام، به سمرقند رفت تا با یکی از شاگردان ابن کرام دیدار کند (رجوع کنید به فان اس، ص ۴۹-۵۰). ذهبی (ج ۶، ص ۱۹۰) از ابن حبان بستی نقل کرده که مأمون سلمی تدوینگر کتابهای محمد بن کرام بوده است. از مأمون ،به دلیل نقل احادیث بی اساس در ترغیب و ترهیب و مسائل دیگر، انتقادهای فراوانی شده است (ابن حبان، ج ۳، ص ۴۵-۴۶؛ ابن عساکر، ج ۵۷، ص ۲-۶).

وی در ذم شافعی و برخی اختلافهای حاد شافعیان و حنفیان، همچون بالابردن دستها در نماز، روایتی نقل کرده است (ابن حبان، ج ۳، ص ۴۶؛ابن عساکر، ج ۵۷، ص ۴)، که علت خصومت شدید کرامیان و شافعیان خراسان را روشن می کند. ابوعبدالرحمان سلمی (متوفی ۴۱۲) در مذمت کرامیه، از گفتگوی محمد بن کرام و سلم/سالم بن حسن باروسی مطلبی نقل کرده که به دو شکل متفاوت در منابع نقل شده و تاحدی بازتاب دهندۀ منازعات بعدی کرامیان و شافعیان خراسان است (رجوع کنید به سمعانی، ج ۱، ص ۲۵۵-۲۵۶؛ پورجوادی، ص ۳۵-۳۸).

آنچه این منازعات را تشدید می کرده، تعصب محمد بن کرام و یارانش دربارۀ ابوحنیفه بوده و ابن کرام در فضلیت ابوحنیفه حدیثی نقل کرده با این مضمون که او زنده کنندۀ سنّت نبوی است (رجوع کنید به ابن عدی، ج ۱، ص ۱۷۸). پیروان ابن کرام تعصب فراوانی درباره او داشته و احادیثی در فضیلت او نقل کرده اند. ابوعبدالله حسین بن ابراهیم جورقانی (متوفی ۵۴۳؛ ج ۱، ص ۲۹۰-۲۹۱) از کتابی در فضایل محمد بن کرام، تألیف عالم کرامی ابویعقوب اسحاق بن محمشاذ بن اسحاق، سخن گفته و از آن حدیثی نقل کرده است.

این کتاب ظاهراً تا قرن ششم موجود بوده و ابن جوزی (متوفی ۵۹۷؛ ج ۲، ص ۵۰) از آن مطالبی نقل کرده است. مخالفان ابن کرام نیز احادیثی در مذمت او جعل کرده اند (برای برخی از این احادیث و تحلیل آنها رجوع کنید به جورقانی، ج ۱، ص ۲۹۲؛ شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ص ۶۴-۶۵). در تفسیر الفصول ویژگیهای منحصر به فرد بسیاری برای محمد بن کرام برشمرده شده است (رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ص ۸۹-۹۱). قبر او چند قرن در بیت المقدّس مشخص بوده است (رجوع کنید به ابن مجیر حنبلی، ج ۱، ص ۲۹۶) و پیروانش آن را زیارت می کرده اند( جورقانی، ج ۱، ص ۲۹۵).

مهمترین عقاید کلامی ابن کرام،

دیدگاه های تشبیهی (حاکم جشمی، ص ۱۴۹-۱۵۱) و نظرش دربارۀ کاهش یا فزونی نیافتن ایمان بوده که مخالفت های فراوانی برانگیخته و مستمسک جدی مخالفان وی نیز همین عقیده بوده است (دربارۀ دیدگاه های کلامی او رجوع کنید به کرامیه*). ظاهراً یکی از دوبار زندانی شدن او، به سبب مجموعه روایتی بوده که وی در این باره گرد آورده بوده است که نسخه ای از آن را نزد محمد بن اسماعیل بخاری (متوفی ۲۵۶) بردند و به فتوای بازداشت او را گرفتند (رجوع کنید به ابن عساکر، ج ۵۵، ص ۱۲۹؛ ذهبی، ج ۶، ص ۱۹۱).

عالم برجستۀ شافعی نیشابور، ابوبکر محمد بن اسحاق بن خزیمه، نیز به رغم آنکه در آغاز از دوستان او بود (ذهبی، ج ۶، ص ۱۸۹)، از مخالفان جدّی او شد و نقش مهمی در به زندان انداختن او داشت (رجوع کنید به جورقانی، ج ۱، ص ۲۹۴) و حتی، به همراه برخی دیگر از فقیهان نیشابور، حکم به کفر کرامیه داد (جورقانی، ج ۱، ص ۲۹۵). شافعیان و کرامیان منازعات خونینی با یکدیگر داشته اند و برخی عالمان کرامی حتی احادیثی در مذمت محمد بن ادریس شافعی نقل کرده اند. محمد بن کرام آثار مکتوب چندی داشته که منبع مؤلفان بعدی بوده است (رجوع کنید به فان اس، ص ۳۹-۴۴).

آثار

فخر الدین رازی (ص ۸۸) از فراوانی آثار او، بدون اشاره به نام آنها، سخن گفته و نحوه بیان ابن کرام را در آثارش، پست خوانده است. خرده گیری فخر الدین رازی بیشتر به سبب ملمع نویسی ابن کرام و پیروانش بوده است (رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ص ۱۰۵-۱۰۷).

مشهورترین اثر او

عذاب القبر بوده است که تقریباً تمام فرق نگاران قرون میانه، برای استناد به عقیدۀ تشبیهی ابن کرام، عبارتی از آن را در کتاب های خود تکرار کرده اند (برای نمونه رجوع کنید به حاکم جشمی، ص ۱۵۰؛ سمعانی، ج ۵، ص ۴۳-۴۴؛ فان اس، ص ۳۹).

از دیگر آثار وی،

کتاب التوحید بوده که حاکم جشمی (متوفی ۴۹۴؛ ص ۱۵۰-۱۵۱) به آن اشاره کرده است. بخش هایی از یک اثر احتمالاً فارسی او، به نام کتاب السر، در دست ابوجعفر محمد بن اسحاق َزوزَنی بَحَّاثی (متوفی ۴۶۳) بوده که در ضمن کتاب تبصره العوام (ص ۶۵-۶۹)، نوشتۀ جمال الدین محمد بن حسین بن حسن رازی (نسخۀ خطی کتابخانۀ مجلس، ش۱۲۵۶ )، نقل شده است (برای تحلیل این نقل ها رجوع کنید به فان اس، ص ۳۹-۴۴).

وی احتمالاً کتابی به نام المذهب نیز داشته که نسخه ای از آن در اختیار ابوعمرو محمد بن یحیی خوری (متوفی ۴۲۷؛ ص ۵۵-۵۶) بوده و وی حدیثی را نقل کرده و گفته که آن در کتاب المذهب ابوعبدالله نیز آمده است. بخشی از کتاب المذهب در بیان اعتقادات بوده و ابن کرام در آن از موضوع رؤیت باری در آخرت سخن گفته است (رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ص ۸۸-۸۹). از ابن کرام قولی دربارۀ رؤیت باری در آخرت در دست است (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۵، ص ۹).

محمدبن کرام و پیروانش در گسترش اسلام در نواحی ماوراء النهر و برخی بخش های هرات، خاصه بخش غرچه / غرچستان، نقش داشته اند و تا زمان فخر الدین رازی (متوفی ۶۰۶) و حتی مدتی بعد نیز اهالی این مناطق بر مذهب او بوده اند (رجوع کنید به فخر الدین رازی، ص ۸۷-۸۸).

در حوزۀ واژگان عرفانی، وی تعبیر دوست را به جای ولیّ عربی به کار می برده است (برای تفصیل مطلب رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۷۶، ص ۴۴۵-۴۵۰). او مراکز خاصی به نام خانقاه، برای عبادت و تحصیل پیروان خود، ساخته و تا مدتها در نواحی خراسان، خانقاه* تنها بر مراکز متعلق به کرامیه اطلاق می شده ، چنانکه مقدسی (ج ۵، ص۱۴۱) نیز از کرامیان با عنوان ساکنان خانقاه یاد کرده است.

از دیگر عقاید ابن کرام، نظر وی دربارۀ کسب بوده است. وی از توکل تعریفی داشته است که بر اساس آن، کسی که خود را وقف عبادت خدا کند، پروردگار نیز متکفل روزی او خواهد بود(سلمی، ج ۲، ص ۴۸۵؛ شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ج ۲، ص ۱۰۰). در کتاب رونق المجالس نیز حکایاتی نقل شده که مؤید وجود چنین تعبیری از توکل نزد کرامیه است. بحث از توکل و لزوم داشتن یا نداشتن کسب و کار، در آن دوران متداول بوده است ( رجوع کنید به پورجوادی، ص ۵۸-۵۹).

عبدالغافر فارسی ( رجوع کنید به ص ۲۶، ۲۸، ۷۶) و سمعانی(ا نساب، ج ۲، ص ۳۰۴؛ همو، ۱۳۹۵، ج ۲، ص ۳۲۹) پیروان ابن کرام را در نیشابور و خراسان بزرگ، اصحاب ابو عبدالله خوانده اند. از خود ابن کرام نیز با عناوین ابوعبدالله (خوری، ص ۵۵؛ بوشنجی، ص ۱۳۶؛ شیخ احمد جام، روضه المذنبین، ص ۱۵۲) و ابوعبدالله کرام (قزوینی رازی، ص ۲۶، ۱۶۰، ۴۹۷) یاد شده و گاه در متون کرامیه، امام متقیان خوانده شده است (شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷ب، ص ۳۶۰، این گونه تعابیر را ناشی از بیم هواداران کرامیه از مخالفان خود دانسته است).

عبدالغافر فارسی* نیز در معرفی اصحاب ابوعبدالله محمد بن عبدالله مشهور به حاکم نیشابوری* (متوفی ۴۰۵) عنوان ابوعبدالله حافظ را به کار برده است برای تمییز از اصحاب ابوعبدالله کرام که از آنان به همان صورت مطلق اصحاب ابوعبدالله یاد کرده است.

در کتاب رونق القلوب برخی حکایات عرفانی دربارۀ او نقل شده است (برای این حکایات ها رجوع کنید به فان اس، ص ۴۹-۵۰) که نشان دهندۀ مناسبات وی با برخی بزرگان صوفیه نیشابوراست، از جمله بایزید بسطامی (متوفی ۲۶۱) و مرشدش احمد بن حرب (متوفی ۲۳۴). ذهبی (ج ۶، ص ۱۸۹)، از قول یحیی بن مُغاذ رازی، سخنی در ستایش محمدبن کرام نقل کرده است. نام ابن کرام در سلسله سند برخی روایات تفسیری، در ضمن تفسیر کرامی الفصول نوشتۀ عبدالوهاب بن محمد حنفی / حنیفی، آمده (رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ص ۷۷-۷۹؛ فان اس، ص ۵۹-۷۰) و سخنان فراوانی نیز او نقل شده است (برای گزارش تفصیلی از اقوال وی در تفسیر الفصول رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ص ۹۵-۱۰۲؛ همو، ۱۳۸۵، ص ۵-۱۴).

یک دوره آرای فقهی ابن کرام که بسیار به مذهب حنفی نزدیک است(قزوینی رازی، ص ۲۷۲، ۴۵۷) – در ضمن کتاب النتف فی الفتاوی، منسوب به ابوالحسن علی بن حسین سغدی (متوفی ۴۶۱؛ به تصحیح صلاح الدین ناهی، بیروت۱۴۰۴/۱۹۸۴)، آمده است (زیزو ، ص ۵۷۹-۵۸۷)، اما ناهی( مصحح کتاب) هویت ابوعبدالله را نشناخته است (رجوع کنید به سغدی، ج ۱، ص ۸، پانویس ۱).

ابن کرام درباره علل احکام نیز آرای خاصی داشته است، از جمله دربارۀ علت تحریم شراب (بوشنجی، ص ۱۳۶). بر ابن کرام و تعالیم او ردیه های فراوانی نوشته شده که یکی از کهن ترین آنها الرد علی ابن کرام، نوشتۀ فضل بن شاذان* امامی (متوفی ۲۶۰)، است (نجاشی، ص ۳۰۷) که بندی از آن را شیخ طوسی (ص ۱۵۴) نقل کرده است (برای دیگر ردیه ها و مطالب برخی از آنها رجوع کنید به سبکی، ج ۲، ص ۳۰۴؛ شفیعی کدکنی، ۱۳۷۷الف، ص ۶۱-۶۲، پانویس ۱؛ فان اس، ص ۸۳-۸۸). ذهبی (ج ۶، ص ۱۸۹-۱۹۰) برخی اقوال عرفانی محمدبن کرام را نقل کرده است.



منابع :

(۱) محمد بن علی بن حسین ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷؛
(۲) عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، کتاب الموضوعات، چاپ عبدالرحمن محمد عثمان ،مدینه ۱۳۸۶/۱۹۶۶؛
(۳) محمد بن حبان بن احمد مشهور به ابن حبان، کتاب المجروحین من المحدثین و الضعاء و المتروکین، چاپ محمود ابراهیم زاید،حلب ۱۳۹۶؛
(۴) ابن حجر عسقلانی، فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، بیروت، بی تا؛
(۵) عبدالله بن عدی جرجانی مشهور به ابن عدی، الکامل فی ضعفاء الرجال، چاپ سهیل زکار، بیروت۱۴۰۹/۱۹۹۸؛
(۶) ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۵-۱۴۲۱/۱۹۹۵-۲۰۰۱؛
(۷) ابوالحسن هیصم بن محمد بن عبدالعزیر بوشنجی نابی، قصص الانبیاء، ترجمه محمد بن اسعد بن عبدالله حنفی تستری، چاپ سید عباس محمد زاده ،مشهد ۱۳۸۴ش؛
(۸) نصر الله پورجوادی، «منبعی کهن در باب ملامتیان نیشابور»، پژوهش های عرفانی جستجو در منابع کهن (مجموعه یازده مقاله)، تهران ۱۳۸۵ش؛
(۹) محسن بن محمد بن کرامه جشمی، رساله ابلیس الی اخوانه المناحیس، چاپ حسین مدرسی، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛
(۱۰) حسین بن ابراهیم جورقانی همدانی، الأباطیل و المناکیر و الصحاح و المشاهیر، چاپ عبدالرحمن عبدالجبار فریوائی، بنارس۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۱۱) مجیر الدین عبدالرحمن بن محمد حنبلی، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، مقدمه محمد بحر العلوم ،نجف ۱۳۸۸/۱۹۶۸؛
(۱۲) محمد بن یحیی بن حسن خوری، کتاب فی قوارع القرآن و ما یستحب أن لا یخل بقراءته کل یوم و لیله، چاپ قاسم نوری،مشهد ۱۴۱۰؛
(۱۳) شمس الدین محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۴/۲۰۰۳؛
(۱۴) جمال الدین محمد بن حسین بن حسن رازی، کتاب تبصره العوام فی معرفه مقالات الأنام، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۱۳ش؛
(۱۵) فخر الدین محمد بن عمر رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، چاپ محمد معتصم بالله بغدادی ،بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶؛
(۱۶) عبدالوهاب بن علی سبکی، طبقات الشافعیه الکبری، چاپ عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۴؛
(۱۷) ابوعبدالرحمن محمد بن حسین سلمی، المقدمه فی التصوف و حقیقته، چاپ حسین امین؛
(۱۸) همو، مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سلمی، گردآوری نصر الله پورجوادی، تهران ۱۳۷۲ش؛
(۱۹) علی بن حسین سغدی، النتف فی الفتاوی، چاپ صلاح الدین ناهی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛
(۲۰) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الأنساب، چاپ عبدالله عمر بارودی، اختصارات؛
(۲۱) همو، التحبیر فی المعجم الکبیر، چاپ منیره ناجی سالم، بغداد۱۳۹۵/۱۹۷۵؛
(۲۲) محمد رضا شفیعی کدکنی، «چهره دیگر محمد بن کرام سجستانی در پرتو سخنان نویافته از او»، ارج نامه ایرج به پاس نیم قرن سوابق درخشان فرهنگی و دانشگاهی استاد ایرج افشار، به کوشش محسن باقر زاده، تهران۱۳۷۷ش/الف؛
(۲۳) همو، «سفینه ای از شعرهای عرفانی قرن چهارم و پنجم»، جشن نامه استاد ذبیح الله صفا، به کوشش سید محمد ترابی، تهران ۱۳۷۷ش/ب؛
(۲۴) همو، «نخستین تجربه های شعر عرفانی در زبان فارسی: نگاهی به اسناد نویافته درباره ابوذر بوزجانی»، درخت معرفت: جشن نامه استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب، به اهتمام علی اصغر محمد خانی،تهران ۱۳۷۶ش؛
(۲۵) همو، «سخنان نویافته دیگر از محمد بن کرام»، مطالعات عرفانی، شماره سوم، بهار- تابستان ۱۳۸۵ش؛
(۲۶) یوسف فان اس، «متونی درباره کرامیه: مجموعه ای از مواد و منابع درباره کرامیه که از آنها استفاده نشده است»، معارف، دوره نهم، ش ۱ (فروردین- تیر ۱۳۷۱)، ص ۳۴-۱۱۸؛
(۲۷) عبدالغافر بن اسماعیل فارسی، المنتخب من کتاب السیاق لتاریخ نیسابور، انتخاب ابراهیم بن محمد صریفینی، چاپ محمد عثمان، قاهره ۱۴۲۸/۲۰۰۸؛
(۲۸) احمد بن محمد فصیح خوافی، مجمل فصیحی، چاپ سید محسن ناجی نصر آبادی، تهران ۱۳۸۶ش؛
(۲۹) عبدالجلیل قزوینی رازی، نقض معروف به بعض مثالب النواصب، چاپ میر جلال الدین محدث، تهران ۱۳۵۸ش؛
(۳۰) محمد بن حسن طوسی، الامالی، قم ۱۴۱۴؛
(۳۱) یوسف بن عبدالرحمن مزی، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشار عواد معروف، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛
(۳۲) مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدع و التاریخ، چاپ کلمان هوار،پاریس ۱۹۱۶؛
(۳۳) احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنفی الشیعه المشتهر برجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛
(۳۴) عمر بن محمد نسفی، القند فی ذکر علماء سمرقند، چاپ یوسف هادی، تهران ۱۳۷۸ش/۱۴۲۰؛
(۳۵) Aron Zysow,“Two Unrecognized Karrami Texts,” Journal of American Oriental Society 108.4,1988.

 دانشنامه جهان اسلام جلد ۱۶ 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back to top button
-+=